Borna66
05-13-2009, 12:20 AM
به نام خدا
درفرآیند تعلیم و تربیت دانش اموز بعنوان مرکز ، محور و قطب تمام مراحل مطرح می شود. معلم نیز در این روندبه عنوان انساني خط و مشی گذار و هدایت کننده، مشخص است با منطقی خاص که تلاش وی به حداکثر رساندن بازده ها و یافتن راه حلی رضایت بخش است. انسانی که به مددسیاست گذاری خاص خود و با استفاده از اهرمهای تاثیرگذار به این فرآیند عمومی جهت می دهد وبالاخره به رفتار دانش آموز شکل می بخشد و باید بپذیریم که نقش ظریف و قابل توجه وی به حدی است که بدون وجود او تصمیم گیری در هیچ فرآیندی تحقق نمی یابد .
روشهای تعلیم و تربیت به مثابه کالبدهایی هستند که معلم در این روند به آنها روح می بخشد و فعالشان می کند. وی با در نظر گرفتن باورها ، تلقی ها و اندیشه هایی که محرک و شکل دهنده ی اندیشه و رفتار دانش آموزمي باشد ، اثرات و پیامدهای ناشی از این روند را در امر تعلیم و هدایت دخیل کرده و به ادامه اثر گذاری خود در این جریان تاکید می ورزد . در اینجا نکته قابل ذکر اینست که در جریان هدایت معلم، تاثیر گذاری جمعی دانش آموزان نیز نقش عمده ای ایفا می کند و تعامل بین آنان ، فارغ از چگونگی اعتقادات و ارزشهای شخصی آنها نیست . هرگاه در مجموعه ای ، ارزشهای یکسانی حاکمیت داشته باشد، سیاست گذاری با سهولت انجام می پذیرد و زمانی که تضاد ارزشی بین اجزای یک مجموعه باشد موجب می شود مساله دستخوش مشکلات و موانع بسیار گردد .
دانش آموزان ارزشهای خود را از مذهب ، خانواده ، اجتماع ، فرهنگ و محیطی که در آن زندگی می کنند اخذ می نمایند. ارزشها در طول زندگی شکل گرفته و تغییر و تحول مییابند .
بدین ترتیب با دخالت آموزشهای فرهنگی در جریان تعلیم و تربیت می توان برخی از ارزشها را از جمله پذیرش نقش موثر معلم به سمت خاصی متمایل، پاره ای را تقویت و بعضی را تضعیف کرد . یکی از مهمترین موارد در این زمینه که ممکن است جریان آموزش را تحت تاثیر قرار دهد محدودیتهای روش های تدریس از جمله روش کنترل خود و ياروش تفکرخلاق می باشد که در ذیل به آنها اشاره می شود:
1- تصمیم گیری های موثر و انتخاب یک روش موفق در ایجاد انگیزه دانش آموزانی که نمی توانند همگام با سایرین پیش بروند ، از نظر زمانی وقت بیشتری را طلب می کند و اصطلاحاً زمانبر می باشد . بدین جهت در پاره ای موارد که مساله زمان حساس است و محدودیت زمانی وجود دارد انتخاب روش مشورتی و گروهی و قراردادن دانش اموزان بدون انگیزه در ساختار آموزش موثر است . در اینجا باید متذکر شد که اگر چه ممکن است مرحله تجزیه و تحلیل و انتخاب در تصمیم گيريهای گروهی در مقایسه با روش فردی به زمان بیشتری احتیاج داشته باشد . اما تصمیمات اتخاذ شده در ایجاد انگیزه گروهی از غنای بیشتری برخوردار است و اجرای آن سهلتر و داراي ضمانت اجرایی بیشتری است و به خاطر این امتیاز ، زمانبری این شیوه قابل توجه و توجیه است .
نکته دیگری که در تصمیم گیری و ایجاد انگیزه جمعی قابل یاد آوری است هدف شرکت کنندگان در گروه تصمیم گیری است . اگر دانش آموزان با هدف حل مشکل به اظهار نظر نپردازند وصرفاً بر نظر خویش پافشاری کنند ،تششت آراء ایجاد می شود و تصمیم گیری در عمل دچار مشکلات زیادی می گرددو به نتیجه مطلوب منتهی نخواهد شد . البته وجود معلم بعنوان تصمیم گیرنده نهایی و یا استفاده از قانون اکثریت می تواند راه حلهایی برای رهایی از این گونه بن بستها در جریان آموزش باشد .
فشار گروهی و اثرات آن از سوی جمعی از دانش اموزان در این روش ، از جمله مشکلاتی است که در این نوع فرآیند مشاهده می شود . دانش آموزان تحت تاثیر فشار گروهی خاص ممکن است نظراتی ناخواسته ، درونی نشده و سطحی ارائه دهند که بر اثر فشار گروه به آنان تحمیل گردیده است. در چنین حالتی روند آموزش اثر بخش نیست . محرکهای مختلفی در گروه بر تصمیمات و نظرات جمعی تاثیر می گذارد که از آن جمله است محرکهای عمومی که با پذیرش افراد بدون انگیزه در گروه برای همه اعضاء به وجود می آید و محرکهای اختصاصی که از طریق حمایت یا عدم حمایت از یک فرد در گروه ایجاد می شود،و همه در روند آموزش اثر گذاشته و به آن جهت می دهد .
2- از مشکلات و محدودیتهای دیگر در روشهای تدریس موفق از جمله روش تدریس کنترل خود، بعضاً کوتاه نگری و عدم توجه به آینده های دور در جریان تدریس از سوی معلم می باشد .
معلمان گرایش دارند که به اخذ تصمیمات و روش هایی در ایجاد انگیزه دانش آموزان بپردازند که نیازهای معمولي وزودرس آنان را ارضا نموده ، نتایجی قریب الوقوع و کاملا پیش بینی در برداشته باشد . آنان می کوشند تا از تردیدها، احتمالات مبهم ومخاطراتی که حاصل دورنگری و تصمیم گیری های بلند مدت است حذر کنند و به تصمیماتی دست بزنند که در مورد آینده نزدیک است .
از این رو بعضی از آنان بیشتر به ارضای نیازهای مقطعی و انتشارات و توقعات فعلی و جاری توجه نشان داده ، پاسخگویی به آنها را هدف اصلی خود می پندارند. بنابراین به برنامه های دراز مدت کمتر حساسيت نشان می دهند. شاید پیچیدگی و دشواری این برنامه ها عاملی است که هدایت کنندگان را به آینده های زودرس متمایل می کند و از توجه به اثر بخشی آتی بازشان می دارد .
3- فقدان دید کلی نگر مشکل دیگری است که در اثر بخشی روند تدریس مانع ایجاد میکند .
هر گاه معلمین به یک جنبه از مساله در ایجاد انگیزه فردی یا گروهی توجه کنند و از سایر جنبه ها غفلت ور زند، نتیجه ای ناقص حاصل می شود که امکان توفیق آن بسیار اندک خواهد بود . در تصمیم گیری و هدایت، عدم توجه به محیطهای مختلف موثر بر موضوع تصمیم ، مانند محیط فرهنگی و اجتماعی ، اقتصادی ، اقلیمی ، جغرافیایی و حتی فنی موجب می شود تا خط ومشی گذاری حاصل از نقطه نظر هر محیطی که به آن توجه نشده باشد ، آسیب پذیر گردیده و در اجرا دچار مشکل گردد . فی المثل خط ومشی ای که در آن به محیط ارزشي و فرهنگی فراگیر توجه نشده باشد در ایجاد انگیزه و یا دستور کار عملی مورد پذیرش فراگیر قرار نمی گیرد . و مسلماً شکست خواهد خورد. و یاانگيزه اي که اثرات اقتصادی محیط را نادیده انگاشته باشد ، دچار مشکلات اقتصادی خواهد شد . بطور خلاصه نگرش و تفکر یک بعدی هدایت کننده و عدم توجه به مجموعه عوامل موثر در روند فراگیری یکی از موانع عمده در راه اثر بخشی تدریس موثر و موفق به شمار می آید .
4- اعمال نظر شخصی در تصمیم گیری و اتکای بیش از حد بر تجربیات فردی نیز از محدودیتهای دیگر است . در برخی موارد معلمین قبل از آنکه به بررسي همه جانبه مشکل بپردازند، در ذهن خود انتخاب مورد نظر را انجام داد ه و برای تایید و توجیه نظر خویش به اطلاعاتی رومی آورند که در جهت تایيد آن تصمیم می باشد و سایر حقایق و شواهدی را که بر خلاف تمایل آنها می باشد ، نادیده می انگارند .
در چنین حالاتی تصمیم گیری جنبه صوری پیدا می کند و مراحل مختلف فرآیند به درستی رعایت نمی شود . در این صورت همه تلاش معلم بر آن است که به نظر شخصی خود جامه عمل بپوشاند و آنرا نتیجه موثر فرآیند نشان دهد . اتکای بیش از حد بر تجربیات شخصی و خود رایی بدون در نظر گرفتن سایر شرایط ، جنبه دیگری از عدم موفقیت است . البته تجربیات معلمین بعنوان یکی از منابع اطلاعاتی می تواند در روند فراگیری نقش مفیدی داشته باشد. ولی هرگاه تجربیات شخصی بعنوان تنها راهنما و اساس در تصمیم گیریها به کار برده شود ، لزوماً نتایج اثر بخشی حاصل نمی شود ،چرا که نمی توان یک نسخه را برای تمام مشکلات پیچید . در این گونه موارد ، نظر شخصی و قضاوت فردی و تعصب بر صحت تجربه های بدست آمده از سوی معلم موجب می گردد قضاوت فردی ملاک اصلی شده، به نظرات و آرای تجربه شده دیگر و اطلاعات و آمار نا موافق توجهی نشود .
خود شیفتگی خط ومشی گذار باعث می شود که وی تنها به تجربیات پیشین و قدیمی خود متکی شده به شرایط جدید توجهی نکند و از سایر نظرات خود را بی نیاز احساس نمايد. زیرا بدین ترتیب نظرات مراجع علمی و متخصصان دیگر نیز در رفع مشکل ياد گيري جایی ندارد .
عدم آگاهی معلمین و عدم تمایل آنان نسبت به استفاده از تجربیات و نظرات سایرین مشکل را تشدید کرده ، روند رفع مشکل را تضعیف می کند . بدین ترتیب روند تدریس معلم در محدوده اطلاعات و دانش خود راکدمی ماند و بهره ای از سایر دستاوردها نمی برد.
در برخی موارد، عدم آگاهی معلمین از روشهای جدید موجب می گردد، مساله ای که دارای راه حل تجربه شده و ساده ای است مدتها لاینحل بماند و اتلاف منابع و امکانات بسیاری را سبب شود .
5- انعطاف ناپذیر بودن تصمیمات در فرآیند تعلیم و تربیت بعضاً از مشکلات حاد و پیچیده ای است که عدم توجه به آن مشکلات زیادی را در پی دارد .
عدم وجود انعطاف لازم در تصمیمات در امر ياد گيري مشکلی است که اجرای آن را در شرایط متغیر و متحول امروز دشوار می سازد. انعطاف ناپذیری تصمیمات زاییده تفکر استفاده کنندگان آنها نسبت به محیط و مجریان است . برخی معلمین چنین می پندارند که محیط اجرایی آنان محیطی ثابت و بدون تغییر است . بنابراین برای چنین محیطی ، بطور ثابت و بدون انعطاف می توان برنامه ریزی کرد. در حالیکه چنین تفکری مشکلات عملی بسیاری را به همراه دارد .
فرآیند تدریس چرخه پیچیده ای است که هدایت کننده آن یعنی معلم، باید این چرخه را مرحله به مرحله طی کند و به مراحل بعدی برسد . وی باید بداند پس از هر مرحله اطلاعات بیشتری تولید می شود و درک او را افزایش می دهد . گاهی نیز اطلاعات جدید ، روشهای قدیمی را دگرگون ساخته و در جهت بهبودی فرآیند به سوی دیگری هدایت می کند . مهمترین مهارتی که معلم باید بیاموزد مهارت تفکر اثر بخش است. آنچه وی را طی فرآیند تدریس از مرحله ای به مرحله دیگر راهنمایی می کند ، تفکر اوست . وی بمنظور هدایت و تشریح مراحل مختلف کارخود لزوماً باید طرحی را تهیه کند که علاوه بر دارا بودن چارچوب کلی روش عمومی تدریس، وی را به رهیافتهای متعددی رهنما شود .
مهمترین مراحل کار با توجه به موارد مذکور عبارتند از :
1- تعریف دقیق روش برای خود
2- جمع آوری اطلاعات و داده های مربوط به روش استفاده شده
3- منطقی کردن فرآیند
4- به مشارکت گذاشتن تجربیات و موارد مشاوره ای
5- طراحی نقشه کار و روش تدریس
6- اقدام عملی
7- تجزیه و تحلیل نتایج
8- ارزیابی کار
9- استفاده از نتایج موثر بعنوان راهکاری برای آینده
راهکارهایی جهت افزایش اطلاعات و اثر بخشی روش انتخاب شده :
پرسشگری : معلم می تواند جهت افزایش اطلاعات خود از همه منابع در دسترس از جمله مبادله اطلاعات با همکاران آموزشگاهي خود استفاده کند . ارتباط با سایر محافل از جمله محافل دانشگاهی ، مراکز تحقیقاتی و یا شرکت در همایش های تعلیم و تربیتی می تواند بسیار موثر باشد.
افزایش مطالعه : منابعی مانند کتابهای مرتبط، مجلات ، مقالات جدید ،مراجعه به سایتهای اطلاعاتی و نمایه های اسنادی و ...
افزایش اطلاعات تجربی و مشاوره ای : شرکت در همایش های علمی، کارگاههای آموزشی و دوره های ضمن خدمت، فرصتهایی مناسبی برای این مورد هستند . این چنین فرصتهایی هم مهارت معلمین را افزایش می دهد و هم تعاملات مشاوره اي ومهارت استفاده ازتجربيات ديگران را افزایش می دهد .
بهره گیری از یک قالب استاندارد در روش مورد نظر، مقایسه بین روشها و نیز شیوه مشارکت آنها را آسان تر می کند . بدین ترتیب مدیریت تفکر و مسایل عمومی، پیش درامد و مقدمه لازمی برای خط ومشی گذاری به شیوه اقتضایی است. زیرا به مدد آن است که شرایط و اوضاع و احوال را می توان شناخت وشیوه مناسب را در مقابل آن برگزید . باید به این نکته مهم توجه کرد که در مدیریت مسایل عمومی یادگیری، آگاهی از مشکلات به معنای تسلیم شدن ، قبول کردن و واکنش انفعالی نشان دادن در مقابل آنها نیست . بلکه کوششی برای شناخت مسایل واداره آنهاست . معلم اثر بخش می تواند در مقابل مسایل يادگیری ، صرفاً نقش مخالف یا پذیرندگی و تسلیم را ایفا کند یا آنکه به استقبال مشکلات رفته ، با آنها بطور فعال برخورد نماید . مدیریت تفکر به شناخت مسايل می پردازد نه این عنوان که به تغییرات تن درد هد. بلکه با این هدف که تغییرات را جهت داده برای آنها پاسخي مناسب و سازنده در جهت مسوولیت خود بیابد. بدین ترتیب و با استفاده ازیک شیوه مناسب مشکلات بطور واقعي شناخته می شوند و انتظارات و توقعات جامعه فراگیر منعکس شده ، از احساس بی تفاوتی و بی نقشی آنان کاسته شده و آنان نیز خود را در روند فراگیری مهم و موثرمی یابند .
منابع :
1- تصمیم گیری در تعيین خط و مشی عمومي . دکتر سید مهدی الوانی، انتشارات سمت، 1378
2- سرمد ، زهره و بازرگان . عباس وحجازی . الهه . روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران،انتشارات آگاه،1382
3- ایزاک استفن و مایکل . راهنمای جامع تحقیق وارزیابی .ترجمه کریم نیا، مشهد،انتشارات استان قدس رضوي،1382
4- صادقپور ، ابوالفضل ، نظریه تصمیم گیری عمومی ، مدیریت اسفره شماره 18 / پاییز 1383
درفرآیند تعلیم و تربیت دانش اموز بعنوان مرکز ، محور و قطب تمام مراحل مطرح می شود. معلم نیز در این روندبه عنوان انساني خط و مشی گذار و هدایت کننده، مشخص است با منطقی خاص که تلاش وی به حداکثر رساندن بازده ها و یافتن راه حلی رضایت بخش است. انسانی که به مددسیاست گذاری خاص خود و با استفاده از اهرمهای تاثیرگذار به این فرآیند عمومی جهت می دهد وبالاخره به رفتار دانش آموز شکل می بخشد و باید بپذیریم که نقش ظریف و قابل توجه وی به حدی است که بدون وجود او تصمیم گیری در هیچ فرآیندی تحقق نمی یابد .
روشهای تعلیم و تربیت به مثابه کالبدهایی هستند که معلم در این روند به آنها روح می بخشد و فعالشان می کند. وی با در نظر گرفتن باورها ، تلقی ها و اندیشه هایی که محرک و شکل دهنده ی اندیشه و رفتار دانش آموزمي باشد ، اثرات و پیامدهای ناشی از این روند را در امر تعلیم و هدایت دخیل کرده و به ادامه اثر گذاری خود در این جریان تاکید می ورزد . در اینجا نکته قابل ذکر اینست که در جریان هدایت معلم، تاثیر گذاری جمعی دانش آموزان نیز نقش عمده ای ایفا می کند و تعامل بین آنان ، فارغ از چگونگی اعتقادات و ارزشهای شخصی آنها نیست . هرگاه در مجموعه ای ، ارزشهای یکسانی حاکمیت داشته باشد، سیاست گذاری با سهولت انجام می پذیرد و زمانی که تضاد ارزشی بین اجزای یک مجموعه باشد موجب می شود مساله دستخوش مشکلات و موانع بسیار گردد .
دانش آموزان ارزشهای خود را از مذهب ، خانواده ، اجتماع ، فرهنگ و محیطی که در آن زندگی می کنند اخذ می نمایند. ارزشها در طول زندگی شکل گرفته و تغییر و تحول مییابند .
بدین ترتیب با دخالت آموزشهای فرهنگی در جریان تعلیم و تربیت می توان برخی از ارزشها را از جمله پذیرش نقش موثر معلم به سمت خاصی متمایل، پاره ای را تقویت و بعضی را تضعیف کرد . یکی از مهمترین موارد در این زمینه که ممکن است جریان آموزش را تحت تاثیر قرار دهد محدودیتهای روش های تدریس از جمله روش کنترل خود و ياروش تفکرخلاق می باشد که در ذیل به آنها اشاره می شود:
1- تصمیم گیری های موثر و انتخاب یک روش موفق در ایجاد انگیزه دانش آموزانی که نمی توانند همگام با سایرین پیش بروند ، از نظر زمانی وقت بیشتری را طلب می کند و اصطلاحاً زمانبر می باشد . بدین جهت در پاره ای موارد که مساله زمان حساس است و محدودیت زمانی وجود دارد انتخاب روش مشورتی و گروهی و قراردادن دانش اموزان بدون انگیزه در ساختار آموزش موثر است . در اینجا باید متذکر شد که اگر چه ممکن است مرحله تجزیه و تحلیل و انتخاب در تصمیم گيريهای گروهی در مقایسه با روش فردی به زمان بیشتری احتیاج داشته باشد . اما تصمیمات اتخاذ شده در ایجاد انگیزه گروهی از غنای بیشتری برخوردار است و اجرای آن سهلتر و داراي ضمانت اجرایی بیشتری است و به خاطر این امتیاز ، زمانبری این شیوه قابل توجه و توجیه است .
نکته دیگری که در تصمیم گیری و ایجاد انگیزه جمعی قابل یاد آوری است هدف شرکت کنندگان در گروه تصمیم گیری است . اگر دانش آموزان با هدف حل مشکل به اظهار نظر نپردازند وصرفاً بر نظر خویش پافشاری کنند ،تششت آراء ایجاد می شود و تصمیم گیری در عمل دچار مشکلات زیادی می گرددو به نتیجه مطلوب منتهی نخواهد شد . البته وجود معلم بعنوان تصمیم گیرنده نهایی و یا استفاده از قانون اکثریت می تواند راه حلهایی برای رهایی از این گونه بن بستها در جریان آموزش باشد .
فشار گروهی و اثرات آن از سوی جمعی از دانش اموزان در این روش ، از جمله مشکلاتی است که در این نوع فرآیند مشاهده می شود . دانش آموزان تحت تاثیر فشار گروهی خاص ممکن است نظراتی ناخواسته ، درونی نشده و سطحی ارائه دهند که بر اثر فشار گروه به آنان تحمیل گردیده است. در چنین حالتی روند آموزش اثر بخش نیست . محرکهای مختلفی در گروه بر تصمیمات و نظرات جمعی تاثیر می گذارد که از آن جمله است محرکهای عمومی که با پذیرش افراد بدون انگیزه در گروه برای همه اعضاء به وجود می آید و محرکهای اختصاصی که از طریق حمایت یا عدم حمایت از یک فرد در گروه ایجاد می شود،و همه در روند آموزش اثر گذاشته و به آن جهت می دهد .
2- از مشکلات و محدودیتهای دیگر در روشهای تدریس موفق از جمله روش تدریس کنترل خود، بعضاً کوتاه نگری و عدم توجه به آینده های دور در جریان تدریس از سوی معلم می باشد .
معلمان گرایش دارند که به اخذ تصمیمات و روش هایی در ایجاد انگیزه دانش آموزان بپردازند که نیازهای معمولي وزودرس آنان را ارضا نموده ، نتایجی قریب الوقوع و کاملا پیش بینی در برداشته باشد . آنان می کوشند تا از تردیدها، احتمالات مبهم ومخاطراتی که حاصل دورنگری و تصمیم گیری های بلند مدت است حذر کنند و به تصمیماتی دست بزنند که در مورد آینده نزدیک است .
از این رو بعضی از آنان بیشتر به ارضای نیازهای مقطعی و انتشارات و توقعات فعلی و جاری توجه نشان داده ، پاسخگویی به آنها را هدف اصلی خود می پندارند. بنابراین به برنامه های دراز مدت کمتر حساسيت نشان می دهند. شاید پیچیدگی و دشواری این برنامه ها عاملی است که هدایت کنندگان را به آینده های زودرس متمایل می کند و از توجه به اثر بخشی آتی بازشان می دارد .
3- فقدان دید کلی نگر مشکل دیگری است که در اثر بخشی روند تدریس مانع ایجاد میکند .
هر گاه معلمین به یک جنبه از مساله در ایجاد انگیزه فردی یا گروهی توجه کنند و از سایر جنبه ها غفلت ور زند، نتیجه ای ناقص حاصل می شود که امکان توفیق آن بسیار اندک خواهد بود . در تصمیم گیری و هدایت، عدم توجه به محیطهای مختلف موثر بر موضوع تصمیم ، مانند محیط فرهنگی و اجتماعی ، اقتصادی ، اقلیمی ، جغرافیایی و حتی فنی موجب می شود تا خط ومشی گذاری حاصل از نقطه نظر هر محیطی که به آن توجه نشده باشد ، آسیب پذیر گردیده و در اجرا دچار مشکل گردد . فی المثل خط ومشی ای که در آن به محیط ارزشي و فرهنگی فراگیر توجه نشده باشد در ایجاد انگیزه و یا دستور کار عملی مورد پذیرش فراگیر قرار نمی گیرد . و مسلماً شکست خواهد خورد. و یاانگيزه اي که اثرات اقتصادی محیط را نادیده انگاشته باشد ، دچار مشکلات اقتصادی خواهد شد . بطور خلاصه نگرش و تفکر یک بعدی هدایت کننده و عدم توجه به مجموعه عوامل موثر در روند فراگیری یکی از موانع عمده در راه اثر بخشی تدریس موثر و موفق به شمار می آید .
4- اعمال نظر شخصی در تصمیم گیری و اتکای بیش از حد بر تجربیات فردی نیز از محدودیتهای دیگر است . در برخی موارد معلمین قبل از آنکه به بررسي همه جانبه مشکل بپردازند، در ذهن خود انتخاب مورد نظر را انجام داد ه و برای تایید و توجیه نظر خویش به اطلاعاتی رومی آورند که در جهت تایيد آن تصمیم می باشد و سایر حقایق و شواهدی را که بر خلاف تمایل آنها می باشد ، نادیده می انگارند .
در چنین حالاتی تصمیم گیری جنبه صوری پیدا می کند و مراحل مختلف فرآیند به درستی رعایت نمی شود . در این صورت همه تلاش معلم بر آن است که به نظر شخصی خود جامه عمل بپوشاند و آنرا نتیجه موثر فرآیند نشان دهد . اتکای بیش از حد بر تجربیات شخصی و خود رایی بدون در نظر گرفتن سایر شرایط ، جنبه دیگری از عدم موفقیت است . البته تجربیات معلمین بعنوان یکی از منابع اطلاعاتی می تواند در روند فراگیری نقش مفیدی داشته باشد. ولی هرگاه تجربیات شخصی بعنوان تنها راهنما و اساس در تصمیم گیریها به کار برده شود ، لزوماً نتایج اثر بخشی حاصل نمی شود ،چرا که نمی توان یک نسخه را برای تمام مشکلات پیچید . در این گونه موارد ، نظر شخصی و قضاوت فردی و تعصب بر صحت تجربه های بدست آمده از سوی معلم موجب می گردد قضاوت فردی ملاک اصلی شده، به نظرات و آرای تجربه شده دیگر و اطلاعات و آمار نا موافق توجهی نشود .
خود شیفتگی خط ومشی گذار باعث می شود که وی تنها به تجربیات پیشین و قدیمی خود متکی شده به شرایط جدید توجهی نکند و از سایر نظرات خود را بی نیاز احساس نمايد. زیرا بدین ترتیب نظرات مراجع علمی و متخصصان دیگر نیز در رفع مشکل ياد گيري جایی ندارد .
عدم آگاهی معلمین و عدم تمایل آنان نسبت به استفاده از تجربیات و نظرات سایرین مشکل را تشدید کرده ، روند رفع مشکل را تضعیف می کند . بدین ترتیب روند تدریس معلم در محدوده اطلاعات و دانش خود راکدمی ماند و بهره ای از سایر دستاوردها نمی برد.
در برخی موارد، عدم آگاهی معلمین از روشهای جدید موجب می گردد، مساله ای که دارای راه حل تجربه شده و ساده ای است مدتها لاینحل بماند و اتلاف منابع و امکانات بسیاری را سبب شود .
5- انعطاف ناپذیر بودن تصمیمات در فرآیند تعلیم و تربیت بعضاً از مشکلات حاد و پیچیده ای است که عدم توجه به آن مشکلات زیادی را در پی دارد .
عدم وجود انعطاف لازم در تصمیمات در امر ياد گيري مشکلی است که اجرای آن را در شرایط متغیر و متحول امروز دشوار می سازد. انعطاف ناپذیری تصمیمات زاییده تفکر استفاده کنندگان آنها نسبت به محیط و مجریان است . برخی معلمین چنین می پندارند که محیط اجرایی آنان محیطی ثابت و بدون تغییر است . بنابراین برای چنین محیطی ، بطور ثابت و بدون انعطاف می توان برنامه ریزی کرد. در حالیکه چنین تفکری مشکلات عملی بسیاری را به همراه دارد .
فرآیند تدریس چرخه پیچیده ای است که هدایت کننده آن یعنی معلم، باید این چرخه را مرحله به مرحله طی کند و به مراحل بعدی برسد . وی باید بداند پس از هر مرحله اطلاعات بیشتری تولید می شود و درک او را افزایش می دهد . گاهی نیز اطلاعات جدید ، روشهای قدیمی را دگرگون ساخته و در جهت بهبودی فرآیند به سوی دیگری هدایت می کند . مهمترین مهارتی که معلم باید بیاموزد مهارت تفکر اثر بخش است. آنچه وی را طی فرآیند تدریس از مرحله ای به مرحله دیگر راهنمایی می کند ، تفکر اوست . وی بمنظور هدایت و تشریح مراحل مختلف کارخود لزوماً باید طرحی را تهیه کند که علاوه بر دارا بودن چارچوب کلی روش عمومی تدریس، وی را به رهیافتهای متعددی رهنما شود .
مهمترین مراحل کار با توجه به موارد مذکور عبارتند از :
1- تعریف دقیق روش برای خود
2- جمع آوری اطلاعات و داده های مربوط به روش استفاده شده
3- منطقی کردن فرآیند
4- به مشارکت گذاشتن تجربیات و موارد مشاوره ای
5- طراحی نقشه کار و روش تدریس
6- اقدام عملی
7- تجزیه و تحلیل نتایج
8- ارزیابی کار
9- استفاده از نتایج موثر بعنوان راهکاری برای آینده
راهکارهایی جهت افزایش اطلاعات و اثر بخشی روش انتخاب شده :
پرسشگری : معلم می تواند جهت افزایش اطلاعات خود از همه منابع در دسترس از جمله مبادله اطلاعات با همکاران آموزشگاهي خود استفاده کند . ارتباط با سایر محافل از جمله محافل دانشگاهی ، مراکز تحقیقاتی و یا شرکت در همایش های تعلیم و تربیتی می تواند بسیار موثر باشد.
افزایش مطالعه : منابعی مانند کتابهای مرتبط، مجلات ، مقالات جدید ،مراجعه به سایتهای اطلاعاتی و نمایه های اسنادی و ...
افزایش اطلاعات تجربی و مشاوره ای : شرکت در همایش های علمی، کارگاههای آموزشی و دوره های ضمن خدمت، فرصتهایی مناسبی برای این مورد هستند . این چنین فرصتهایی هم مهارت معلمین را افزایش می دهد و هم تعاملات مشاوره اي ومهارت استفاده ازتجربيات ديگران را افزایش می دهد .
بهره گیری از یک قالب استاندارد در روش مورد نظر، مقایسه بین روشها و نیز شیوه مشارکت آنها را آسان تر می کند . بدین ترتیب مدیریت تفکر و مسایل عمومی، پیش درامد و مقدمه لازمی برای خط ومشی گذاری به شیوه اقتضایی است. زیرا به مدد آن است که شرایط و اوضاع و احوال را می توان شناخت وشیوه مناسب را در مقابل آن برگزید . باید به این نکته مهم توجه کرد که در مدیریت مسایل عمومی یادگیری، آگاهی از مشکلات به معنای تسلیم شدن ، قبول کردن و واکنش انفعالی نشان دادن در مقابل آنها نیست . بلکه کوششی برای شناخت مسایل واداره آنهاست . معلم اثر بخش می تواند در مقابل مسایل يادگیری ، صرفاً نقش مخالف یا پذیرندگی و تسلیم را ایفا کند یا آنکه به استقبال مشکلات رفته ، با آنها بطور فعال برخورد نماید . مدیریت تفکر به شناخت مسايل می پردازد نه این عنوان که به تغییرات تن درد هد. بلکه با این هدف که تغییرات را جهت داده برای آنها پاسخي مناسب و سازنده در جهت مسوولیت خود بیابد. بدین ترتیب و با استفاده ازیک شیوه مناسب مشکلات بطور واقعي شناخته می شوند و انتظارات و توقعات جامعه فراگیر منعکس شده ، از احساس بی تفاوتی و بی نقشی آنان کاسته شده و آنان نیز خود را در روند فراگیری مهم و موثرمی یابند .
منابع :
1- تصمیم گیری در تعيین خط و مشی عمومي . دکتر سید مهدی الوانی، انتشارات سمت، 1378
2- سرمد ، زهره و بازرگان . عباس وحجازی . الهه . روشهای تحقیق در علوم رفتاری، تهران،انتشارات آگاه،1382
3- ایزاک استفن و مایکل . راهنمای جامع تحقیق وارزیابی .ترجمه کریم نیا، مشهد،انتشارات استان قدس رضوي،1382
4- صادقپور ، ابوالفضل ، نظریه تصمیم گیری عمومی ، مدیریت اسفره شماره 18 / پاییز 1383