PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خود سوزی زنان



alamatesoall
12-14-2011, 07:45 PM
http://pnu-club.com/imported/2011/12/843.jpg


در سرزمين ما هنوز زنان و دختراني هستند که براي رهايي خود دست به خودکشي آن هم به شکل خودسوزي مي زنند. خودکشي به ويژه خودکشي زنان از طريق خودسوزي در استان هاي کرمانشاه و ايلام بيشتر از ساير استان ها است. بنا بر آمار ارائه شده در رابطه با خودکشي، جوانان و زنان رکورد را از آن خود کرده اند. به گونه يي که نماينده استان ايلام در مجلس مي گويد؛ «سالانه 430 نفر در ايلام اقدام به خودکشي مي کنند که اغلب آنها زنان جواني هستند که دست به خودسوزي مي زنند».

با پيگيري اين مشکل اجتماعي متوجه مي شويم که ايلام و کرمانشاه تنها استان هايي نيستند که خودسوزي زنان، مردان جوان و کودکان در آن زياد است. بلکه ديگر استان ها مانند چهار محال بختياري، لرستان، کردستان، خوزستان، خراسان، اردبيل و آذربايجان شرقي نيز با چنين فاجعه انساني روبه رو هستند. افزايش آمارهاي خودکشي و خودسوزي، طلاق، قتل هاي خانوادگي، همسرکشي- از نوع زنانه و مردانه- و پيدايش نااميدي و افسردگي هاي روحي- رواني بين افراد جامعه، جدي بودن بحث خشونت به خصوص براي زناني را که بيشتر به طبقات فرودست جامعه تعلق دارند، آشکار مي کند و اورژانس بودن شرايط اين زنان را به همه ما خاطرنشان مي کند. همين شرايط اورژانسي است که اين زنان را مجبور مي کند غم انگيز ترين و هولناک ترين شيوه ها را براي خلاصي خود انتخاب کنند. اين زنان در جست وجوي فرديت لگدمال شده شان هستند؛ فرديتي که تنها تبلور آن در انتخاب مرگ است. بيشتر خودکشي ها از ترس فاش شدن مطالبي در ميان قوم و خويش پنهان مي ماند. بسياري از اين نوع حوادث حتي ثبت هم نمي شود و در چهار ديواري همان خانه مدفون مي شود و هيچ گاه در آمارهاي رسمي ذکر نمي شود. در گذشته زناني که با بلعيدن قرص خودکشي مي کردند، در بسياري از موارد نجات مي يافتند اما امکان نجات افرادي که خودسوزي مي کنند بسيار کم است و از سوي ديگر، در صورت زنده ماندن اين افراد، به علت دفرمه شدن صورت و اعضاي بدن، زندگي سخت تري در انتظار آنها است و از حيات اجتماعي طرد مي شوند. بالا ترين ميزان خودکشي از مجموع 174 مورد، مربوط به سنين 20 تا 29 سال و سپس 10 تا 19 سال است و 98 درصد از خودکشي ها منجر به مرگ مربوط به خودسوزي است که 92 درصد زنان خودسوزي کننده متاهل هستند. بالا ترين ميزان خودسوزي مربوط به استان ايلام با 400 مورد خودسوزي در يک سال است که 300 نفر از خودسوزي کنندگان را زنان تشکيل مي دهند.

بعد از ايلام استان کردستان بالا ترين ميزان خودسوزي را دارا است. بالا ترين ميزان خودکشي در شهرهاي سنندج، مريوان، کامياران و سقز اتفاق مي افتد که در اين شهرها زنان بالا ترين ميزان خودسوزي را داشته اند. (سايت زن توانمند) اخبار خودسوزي و خودکشي ها هر روزه جمعي را به غم فرو مي برد. در بيمارستان هاي شهر جنازه زناني ديده مي شود که قرباني قتل هاي ناموسي و خودسوزي هستند. دختر و زن جواني که انواع نابرابري، فشار و حق کشي ها را مي بيند و مجبور به سکوت است، چه انتخابي در پيش دارد؟ زني که نتوانسته است فرياد بزند و از حقوق خود دفاع کند، فريادهايش دروني و در نهايت آنها را به تخريب خود يا ديگري مي کشاند.

آنان غريبانه و گناهکارانه به خاک سپرده مي شوند. قاتل اين زنان جامعه مردسالاري است که با استفاده از جهل و سنت و قوانين نابرابر، آنان را به تباهي و نابودي سوق مي دهد. زنان خانواده هاي فقير و بي سواد بيشتر در معرض خودکشي هستند. آنها زير خط فقر مرگ تدريجي را تجربه مي کنند. نااميدي، تغيير شرايط زندگي، نبود حمايت هاي قانوني و حقوقي در برابر خشونت و سخت گيري مردان خانواده آنان را به سوي خودسوزي مي کشاند. آنها بهاي رهايي از تبعيض و نابرابري را با جان خود مي پردازند. اثرات منفي که اين تبعيضات در زندگي زن ايراني و به تبع آن در زندگي خانواده ايراني بر جاي گذاشته، بسيار زياد است. اما در يک جمع بندي کلي به نبود تامين مالي کافي و نداشتن امنيت زنان ايراني در زندگي زناشويي مي رسيم. هميشه زنان ايراني در خانواده هاي شان از نبود امنيت رنج برده اند. بسياري از زنان نيز با پيش گرفتن راه بسوز و بساز، رنج نداشتن حقوق مساوي را تحمل مي کنند. علاوه بر اين نبودن فضاهاي تفريحي و شاد، نبودن امکانات فرهنگي و هنري، کتابخانه، سينما و پارک از عوامل عمده افسردگي به شمار مي روند. اما مجتمع هاي فرهنگي که زنان بتوانند وقت خود را به طور مفيد بگذرانند يا کم است و يا اصلاً وجود ندارد. چند سال پيش در خارج شهر ايلام پارکي احداث شده که اندک وسيله بازي براي بچه ها دارد. خانواده ها مي توانند شب به آن جا بروند، غذايي بخورند، موسيقي گوش کنند و همزمان بچه ها به بازي بپردازند. همين امر باعث شده است که سطح خودکشي ها تا حدودي پايين بيايد.(زنان خود سوخته، پروين بختيارنژاد)

در واقع خودسوزي و خودکشي هاي انجام گرفته نوعي دادخواهي و اعتراض به شرايط زندگي است. اين مشکل اجتماعي نياز به ريشه يابي توسط جامعه شناسان و روانپزشکان با مراکز و مکان هاي آن و حمايت مسوولان و قوانين حمايتي براي خشونت ديده ها و حتي خشونت کننده ها دارد. مي توان به جامعه مردسالار با قوانين تبعيض آميزش معترض بود. مي توان به نظام اجتماعي فرهنگي و معرفتي سنتي معترض بود. مي توان درد مشترک را با هم فرياد زد و به نقد نابرابري و تبعيض جنسيتي پرداخت. مي توان به بازنگري و تغيير در قوانين تبعيض آميز پرداخت. اما با ناديده گرفتن مطالبات و اعتراضات زنان که نيمي از افراد جامعه هستند، نمي توان اين مشکل اجتماعي را حل کرد.


مقالات جامعه شناسی
طلعت تقي نيا
خبرنگار زهرا بیگدلی

ttrasn
12-15-2011, 11:20 AM
موافقم.متاسفانه نابرابری حقوق بین زن و مرد مشکلات زیادی بوجود آورده و میاره.همه چیز باید. دو طرفه باشه:281: