roya 90
12-10-2011, 01:45 PM
http://pnu-club.com/imported/2011/12/619.jpgعصرایران ورزشی، مژده الهامی- تلخ ترین روزهای عمرش را سپری کرد. انقدر تلخ که شاید تا ابد هم در یادش بماند. برای تحمل آن همه فشار زیادی جوان و محجوب بود. برای سرمربیگری در تیمی مثل پرسپولیس زیادی آرام بود. او قربانی آن شد که جاه طلب نبود. قربانی آن بود که اهل زد و بند های مرسوم نبود. با آنکه با رفاقت سرمربی پرسپولیس شد، اما تمام امید و آرزویش این بود که بتواند با این تیم موفق شد.
سرنوشت و تقدیر عجب بی وفا و ظالم است. عجب بی مهری هایی دارد. یک روز گل قرن را می زنی و همه برای هورا می کشند، یک روز هم در اوج تنهایی و شکست شعارهای " حیا کن، رها کن" می شنوی.
واقعاً چه ارزشی دارد که سرمربی یک تیم باشی و انواع و اقسام ناسزاها را بشنوی. ناسزا به خود، مادر و ...
آنجاست که دیگر کاسه صبر یک مرد پر می شود. بغضی که در گلویش خانه کرده است می شکند و دیگر تاب و توانی برایش باقی نمی ماند.
برخی اوقات برای ماندن باید رفت. او به پرسپولیس آمده بود تا نابود شود. مردی که غرورش جریحه دار شد ولی تا آخرین لحظه از دایره ادب و متانت خارج نشد.
وی با آنکه نمی توانست ناراحتی اش را پنهان کند، روبروی دوربین های تلویزیونی قرار گرفت و با تمام سلول های غمگینش وداع تلخی کرد با تمام ناملایمتی هایی که دیده بود. او ناموفق بود، در این شکی نیست. اما شایسته نبود که خانواده اش هدف عصبانیت و خشم هواداران قرار گیرد.
او بدشانس ترین مربی تاریخ پرسپولیس بود. مرد تنهای بدشانسی که حتی یک بار هم شانس به او روی نکرد. تیم در ابتدای فصل بد بسته شده بود و او هم توانایی فنی فوق العاده ای نداشت، اما شانس هم ستاره ای بی نور شده بود در آسمان تاریک اقبالش.
غریب رفت، با خاطره ای ناگوار رفت. تلخی اش تا ابد در ذهنش خواهد ماند. او تنها بود.
استیلی به پرسپولیس امده بود تا نابود شود!
سرنوشت و تقدیر عجب بی وفا و ظالم است. عجب بی مهری هایی دارد. یک روز گل قرن را می زنی و همه برای هورا می کشند، یک روز هم در اوج تنهایی و شکست شعارهای " حیا کن، رها کن" می شنوی.
واقعاً چه ارزشی دارد که سرمربی یک تیم باشی و انواع و اقسام ناسزاها را بشنوی. ناسزا به خود، مادر و ...
آنجاست که دیگر کاسه صبر یک مرد پر می شود. بغضی که در گلویش خانه کرده است می شکند و دیگر تاب و توانی برایش باقی نمی ماند.
برخی اوقات برای ماندن باید رفت. او به پرسپولیس آمده بود تا نابود شود. مردی که غرورش جریحه دار شد ولی تا آخرین لحظه از دایره ادب و متانت خارج نشد.
وی با آنکه نمی توانست ناراحتی اش را پنهان کند، روبروی دوربین های تلویزیونی قرار گرفت و با تمام سلول های غمگینش وداع تلخی کرد با تمام ناملایمتی هایی که دیده بود. او ناموفق بود، در این شکی نیست. اما شایسته نبود که خانواده اش هدف عصبانیت و خشم هواداران قرار گیرد.
او بدشانس ترین مربی تاریخ پرسپولیس بود. مرد تنهای بدشانسی که حتی یک بار هم شانس به او روی نکرد. تیم در ابتدای فصل بد بسته شده بود و او هم توانایی فنی فوق العاده ای نداشت، اما شانس هم ستاره ای بی نور شده بود در آسمان تاریک اقبالش.
غریب رفت، با خاطره ای ناگوار رفت. تلخی اش تا ابد در ذهنش خواهد ماند. او تنها بود.
استیلی به پرسپولیس امده بود تا نابود شود!