توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاکتیک های جنگ روانی
alamatesoall
11-18-2011, 09:11 PM
جنگ رواني از واژههايي است كه تاكنون تعاريف متنوع و گوناگوني بر اساس شرايط استفاده از آن ارائه شده است. ارتش امريكا در مارس 1955 در آييننامه رزمي خود تعريفي جالب از جنگ رواني در عرصه بينالمللي ارائه كرد؛ جنگ رواني در آييننامه ياد شده اين گونه تعريف شده است: «جنگ رواني استفاده دقيق و طراحي شده از تبليغات و ديگر اعمالي است كه منظور اصلي آن تأثيرگذاري بر عقايد، احساسات، تمايلات و رفتار دشمن، گروه بيطرف و يا گروه دوست است به نحوي كه پشتيباني براي برآوردن مقاصد و اهداف ملي باشد».
به اعتقاد ويليام داواتي جنگ رواني عبارت است از: «مجموع اقداماتي كه از طرف يك كشور به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و ملتهاي ديگر در جهت مطلوب و با ابزارهايي غير از ابزار نظامي، سياسي و اقتصادي انجام ميشود». طرفداران اين نگرش اغلب بر اين باورند كه تبليغات جزء اصلي و اساسي جنگ رواني است نه همه آن.
جنگ رواني همچنین عبارت از مجموعه اقدامات تبليغي ـ رواني يك كشور يا گروه به منظور اثرگذاري و نفوذ بر عقايد و رفتار دولتها و مردم در جهت مطلوب.
- اهداف جنگ رواني
در تدوين يک جريان خبري با استفاده از اصول جنگ رواني آنچه لازم است در ابتدا مورد توجه قرار گيرد اهداف جنگ رواني است. که عبارتند از :
• از بين بردن اميد نزد مخاطبان، کشور و يا جناح مقابل
• بي اعتمادي نسبت به رهبران کشور يا جناح مقابل
• شكاف در بين جامعه مخاطب
اين نوع جنگ، در واقع جنگ عليه عقل دشمن اعلام ميشود و نه به منظور دربندكشيدن بدن او .
- مهترین ابزارهاي جنگ روانی
تلويزيونها:
• تلويزيونهاي عادي
• تلويزيونهاي خبري
• تلويزيونهاي ويژه – منطقه ای
راديوها:
• راديوهاي عادي
• راديوهاي ويژه
خبرگزاريها:
• استفاده مستقيم
• استفاده غير مستقيم
مطبوعات:
• مطبوعات ملي
• مطبوعات فراملي
سايتهاي خبري:
• سايتهاي ويژه
• پست الكترونيك
مهمترین مخاطبان جنگ روانی نیز عبارتند از:
• مردم
• احزاب
• سیاستمداران
• گروهها، سازمانها و نهادهای دولتی و غیردولتی
• دولتها
• سازمانهای بین المللی
- برخی نمونه های جنگ روانی
در طول سال 1385، برخی از مهمترین سناریوهایی که به طور همزمان و به منظور اعمال جنگ روانی علیه ایران صورت گرفت عبارت بودند از:
• سناريوی تهديد آميزبودن ايران براي ملل جهان و این که دستيابي ايران به انرژي هسته اي تهديدي براي همه کشورهاي جهان است.
• سناريوی ارعاب و تهديد ايران با انتشار محتوای بالای رسانه ای در خصوص امکان حمله آمریکا و یا اسرائیل به ایران
• سناريوی تشويق ايران به مذاکره مستقيم با آمريکا
• سناريوی دشمن سازي از ايران براي اعراب و ترغيب ملل عرب و مسلمانان براي مقابله با ايران
• محک زدن ايران به شیوه های مختلف، به منظور دريافت اين نکته که آيا ايران به خواست 5+1 درمورد برنامه هسته اي اش تن مي دهد يا خير؟
• سناريوی هالوکاست و پيگيري سناريوی تهديد آميزبودن انديشه دولت ايران براي ملل جهان حتي فارغ از دستيابي اين کشور به انرژي هسته اي
• سناريو اتصال برنامه هسته اي ايران به کره شمالي و بهره گيري ايران از عملکرد هسته اي کره شمالي به نفع پرونده هسته اي خود
• سناریوی هلال شیعی
• سناريوی تهديد سني ها با گسترش تعداد و نفوذ شيعيان در منطقه تحت حمايت ايران
- مرور برخی سناریوهای جنگ لبنان:
• انتخاب تيتر واحد « بحران خاورمیانه » به « جاي بحران لبنان »، به عنوان تيتر کلي و هدايت گر مجموعه گزارشها، اخبار و تحليلهاي مرتبط با جنگ در لبنان و اسرائيل و تکرار آن به صورت زيرنويس هنگامي که خبر مرتبط با آن منتشر مي شد، خود نشاني از طراحي و ساخت سناريويي با عنوان مورد نظر و گسترش بحران به کل منطقه را داشت.
• سناريوي ديگري که آمريکاييها در راستاي طرح خاورميانه بزرگ با بهره گیری از بحران لبنان توسط رسانه هاي خود دنبال کردند، اين بود که غرب از حفظ خاورميانه به عنوان جايگاهي براي اعراب و نه يك امپراطوري مذهبي براي ايران حمايت مي کند. زمينه سازي براي اين سناريو نيز با طرح تيترهاي عمده و بزرگ در رسانه هاي مطرح با عنوان " ايران به دنبال کسب قدرت برتر در خاورميانه " دنبال مي شود.
• ایجاد ارتباط مستقيم بین پرونده هسته اي ايران و بحران لبنان؛
اغلب تحليلهاي رسانه اي آمريکا و اسرائيل حول اين مطلب ارائه مي شدند که جمهوري اسلامي ايران براي منحرف کردن توجه سران هشت کشور صنعتي جهان از برنامه هستهاي خود، حزبالله لبنان را براي آغاز جنگ با اسراييل تحريک کرده است.
• رسانه های آمریکا و اسرائیل، حزب الله لبنان را به عنوان نمونه كوچكي از تهديد ايران براي صلح جهاني ترسيم مي کردند و چنین تحلیل می کردند که در صورت مجهز شدن ايران به بمب هسته اي، حمايت هسته اي اين کشور از تروريسم جهاني چه فجايعي که به بار نخواهد آورد.
- راهبردهاي اساسي جنگ رواني
طراحان جنگ رواني ، نبرد خود را بر تبليغات استوار كردهاند . هدف آنها تاثيرگذاري بر عقايد افراد و يا جامعه موردنظر ميباشد . امروزه در ادبيات جنگ رواني واژه تبليغات معادل واژه پروپاگاندا قرار گرفته است. جنگ رواني از همه تاکتيکهايي كه يك عامل تبليغاتي و يا يك پروپاگاندا اجنت انجام ميدهد، بهره مي برد . اين عوامل سعي ميكنند افكار عمومي طرف مقابل را به تسخير كشانده و از شيوههاي زير حداكثر استفاده را بنمايند . مديران و طراحان خبري پيش از هر چيز ، بايد مخاطب خود را به خوبي مورد شناسايي قرار داده و از طريق روشهاي روانشناسي اجتماعي ، ميزان تاثيري را كه هر يك از تاکتيکهاي جنگ رواني مي توانند ايفا كنند را پيدا نمايند . تاکتيکهاي جنگ رواني بسيارند و متناسب با شرايط روز، در حال گسترش و رشد روز افزون هستند.
- برخي از مهمترين تاکتيکهاي جنگ رواني
سانسور Censorship
سانسور عبارت است از حذف عمدي موادي از جريان عبور آگاهيها ، به منظور شكل دادن عقايد و اعمال ديگران است . اين حذف عمدي ميتواند به دو شكل صورت پذيرد . سانسور در سادهترين معنياش ، رسيدگي و آزمايش پيامهاي كثيرالانتشار توسط اولياي امور به جهت بازداشت موادي است كه از نظر آنان نامطلوب است . اين شكل سانسور ، همان ايجاد مانع قبلي يا عملي جهت جلوگيري از انتشار مواد نامطلوب است كه مثلا ميتواند شامل حذف واژهها ،عبارات يا جملاتي خاص ، توسط سانسورگر باشد .
اما سانسور در شكل گستردهترش ، ميتواند دربرگيرنده هر نوع تلاشي جهت تضعيف يا جلوگيري از انتشار مواد نامطلوب از نظر برخي از اولياي امور باشد . بدينترتيب ، ممكن است دولتي جلوي انتشار اطلاعات يا اخباري را كه ميتواند بازتابي مخالف يا ناموافق بر مقامات آن دولت داشته باشد ، بگيرد يا ممكن است دولت مذكور اقدام به صدور مجوزهايي كند كه از اين راه انتشار مواد نامطلوب را دچار مشكل يا فترت سازد . از طرف ديگر ، ممكن است اولياي امور اقدامي تنبيهي نيز بر عليه خاطيان درپيش گيرند . بدينمنظور كه مطمئن شوند خاطيان ، ديگر دست به خلاف نخواهند زد و نيز ديگران را از انتشار مواد داراي ايراد ، برحذر دارند .
به اين ترتيب ميشود برخي از روزنامهها يا مجلات را از امكانات چاپي محروم كرد ، مالياتهاي سنگين يا موانع اقتصادي ديگر را اعمال كرد ، سردبيران را به زندان انداخت يا جواز كار فعاليتهاي راديو – تلويزيوني را لغو كرد . دولتهاي مستبد و خودكامه از سانسور براي ابقاء قدرت خويش بهرهبرداري ميكنند . اما دولتهاي آزادمنش به علت سنتهاي موجود حاكي از انزجار نسبت به سانسور بايد به روشهاي ديگري جهت ابقاء خود متوسل شوند ( روشهايي مانند تلاش براي جلب حمايت صادقانه رسانههاي متنفذ ، يا ارجاع مستقيم مشكل خود به مردم ) . سانسور در ايالات متحده بيشتر در سطح محلي مشاهده شده است . در اين سطح،تا به حال اقدامات بسياري به منظور جلوگيري از اهانت و قبيحپردازي ( به ادعاي سانسورگران ) در مواد و موضوعات چاپي و فيلمهاي سينمايي صورت گرفته است .
اخبار كنترل شده : شكل خفيفي از سانسور نيز كه اخبار كنترل شده نام گرفته ، وجود دارد . در اخبار كنترلشده ، توزيع اطلاعات به طريقي است كه حافظ حداكثر منافع توزيعكننده باشد . دولتها ، اصناف و ديگر ديوانسالاريها ، غالب اوقات در كنترل اخبار مقصر قلمداد ميشوند .
سانسور برونقانوني : سانسور برونقانوني سانسوري است كه خارج از كنترل قانون يا قدرت قانوني باشد. چنين سانسوري ميتواند داوطلبانه باشد . مثل وقتي كه سردبيري ، عبارت يا واژهاي را از دستنوشته خود حذف ميكند چرا كه احساس ميكند از ذوق سليم به دور است يا كتابداري كه كتابي را از دور خارج ميكند ، بدين علت كه به نظر او قبيح و اهانتآميز است و وي مطالب قبيح و اهانتآميز را دوست ندارد .
از يك لحاظ سانسور برون قانوني ميتواند غير داوطلبانه باشد مانند وقتي كه سانسور خود پاسخي به فشارهاي اقتصادي ، سياسي يا فشارهاي ديگري از اين قبيل است . مثلا يك ايستگاه راديو – تلويزيوني ممكن است انتقاد از مقامات دولتي را به علت تهديدهاي واقعي يا احتمالي ، از جانب آن مقامات درخصوص تمديد مجوز مسكوت گذارد .
alamatesoall
11-18-2011, 09:12 PM
تحريف Disortion
يكي از رايجترين شيوههاي پوشش خبري و مطبوعاتي ، تغيير متن پيام به شيوههاي مختلف از طريق دستكاري خبر است . در مسئله تحريف سه پديده به چشم ميخورد كه عبارتند از : تعديل ، شاخ و برگ دادن و جذب . يك خبر در حين انتقال از شخصي به شخص ديگر به تدريج كوچكتر از گذشته ، قابل فهمتر و از نظر بازگو كردن ، سادهتر ميشود . در حين فرايند انتقال متوالي بسياري از جزييات اصلي خبر كمكم تعديل ميشوند ، تجربههايي كه در مورد تحريف انجام شده است ، نشان ميدهد كه بسياري از جزييات موجود در ابتداي زنجيره انتقال بهشدت حذف ميشوند . هر بار كه خبر تحريفشده نقل ميشود ، ميزان جزييات ، هرچند با كندي ، كاهش مييابد .
در همان زماني كه فرايند تعديل انجام ميگيرد ، شاخ و برگهاي ديگري به خبر اضافه ميگردد . فرايند شاخ و برگ دادن به خبر ، به ادراك انتخابي و حفظ انتخابي موضوع در ذهن و نقل جزئيات كمي از موضوع اصلي مبتني است . با اينكه فرايند شاخ و برگ دادن مانند فرايند تعديل در هر بار كه خبر نقل ميشود ، انجام ميگيرد ولي عناصري كه در اين فرايند بر آنها تكيه ميشود و در هر نوبت تكرار شميآيند ، يكي نيستند . اين ويژگي بيشتر به تركيب جامعه اي كه خبر در آن منتقل ميشود، وابسته است . عناصري در اين فرايند شاخ و برگ پيدا ميكنند كه از نظر نقل كننده خبر با اهميت هستند .
چه چيزي سبب حذف برخي جزييات و بيان برخي ديگر ميشود ؟ چگونه ميتوانيم اين امر را كه برخي اجزا جاي اجزاي ديگر را ميگيرند و موجب تغيير يك حقيقت ميشوند ، بيان نماييم ؟
پاسخ به اين پرسشها در فرايند جذب يافت ميشود كه نتيجه نيروي جاذبه عادات ، تمايلات و احساسات موجود شنونده است . براي مثال هنگام نقل يك خبر و سپس بازگو كردن مجدد آن ، فرايند جذب موضوع اصلي روي ميدهد ، آنگاه عناصر خبر منطبق شده يا سازمان داده ميشوند تا با انگيزه اصلي خبر هماهنگ شوند و اين هماهنگي به گونهاي صورت ميگيرد كه خبر را در نهايت امر منسجمتر ، منطقيتر و داراي ظاهر بهتري سازد . غالبا فرايند جذب با هدف مورد انتظار فرد هماهنگي دارد و درك و يادآوري امور طبق معمول صورت ميگيرد . از همه اينها مهمتر اينكه فرايند جذب به خودي خود بيانگر تغييرات و تحريفاتي است كه منعكسكننده احساسات ريشهدار در شخص ميباشد و همچنين وضعيت و جهتگيري او را منعكس ميكند .
با اينكه در امر تجزيه و تحليل ، فرايندهاي تعديل ، شاخ و برگ دادن و جذب از يكديگر تفكيك ميشوند ، ولي اين فرايندها در عمل از يكديگر مستقل نيستند . آنها به طور هماهنگ و در آن واحد عمل ميكنند .اين عمل هماهنگ ، منعكسكننده يك فرايند منحصر به فرد است كه داراي ويژگي فردي است و به تحريفي كه مشخصه آن است ، منجر ميشود .
اين شيوه بيشتر در مصاحبهها و گفتگوهاي سياسي بكار ميرود . زيرا در مصاحبه مستندسازي كار دشواري است وميتوان مفاهيم موردنظر را تغيير داد . درشرايطي كه مخاطبان دسترسي لازم به منبع موثق پيام را نداشته باشند ، اين شيوه بيشترين كاربرد را دارد ، مثلا اخباري كه از طريق خبرگزاريهاي دنيا و روزنامههاي پرتيراژ منتشر ميشوند ، در نقاط مختلف دنيا منتشر شده و قابل دريافت مستندات لازم از سوي مخاطبان نميباشند .
ساختن يك يا چند دشمن فرضي To Make A Supposed Enemy
اين يكي از شيوههاي قديمي سياسيون كهنهكار است كه قدرت را دراختيار دارند و براي بقا و ماندگاري در حكومت از آن استفاده ميكنند . اين شيوه به مطبوعات نيز رخنه كرده است . در اين شيوه سعي ميشود تا ساير رسانهها و مطبوعات يا ساير سياستمداران و يا ساير احزاب را در چشم مخاطبان خود ، به شكل يك دشمن نشان دهند . هميشه داشتن يك دشمن فرضي ميتواند اقدامات طرف مقابل را محق و معتبر جلوه دهد و زمينه را براي هر نوع اقدامي فراهم آورد . استفاده از اين شيوه خود ميتواند براي متحد كردن افراد داخل يك كشور نيز مفيد واقع شود . در هنگام بحرانهاي اقتصادي و سياسي و يا همچنين خطرات سياسي كه از درون يك كشور را تهديد ميكند ، وجود يك دشمن فرضي خارجي ميتواند سرپوشي بر بحرانها و اتحاد داخل كشور عليه آن بحرانها باشد .
پاره حقيقتگويي To release a part of truth
گاهي حادثه ، خبر يا سخني مطرح ميشود كه از نظر منبع ، محتواي پيام ، مجموعهاي به هم پيوسته و مرتب است كه اگر بخشي از آن نقل و بخشي نقل نشود ، جهت و نتيجه پيام منحرف خواهد شد . اين از رويههاي رايج مطبوعات است كه معمولا متناسب با جايگاه و جناح سياسي كه به آن متمايل هستند،بخشي از خبر نقل و بخشي را نقل نميكنند . اين شيوه بهخصوص در انتشار نظرات رهبران سياسي متداول است . استفاده از تيترهاي اصلي روزنامهها ، مطابق با ميل و سليقه آن روزنامه از نمونههاي بارز پارهحقيقتگويي است
به طور كلي از ديد روزنامهنگاران يك خبر هنگامي كامل است كه عناصر خبري در آن بهشكل كلي مطرح شوند . اما چنانچه يكي از عناصر خبري - چگونه ؟ كجا ؟ كي ؟ چه كسي ؟ چه چيزي ؟ چرا؟ - در خبر بيان نگردد ، خبر ناقص است . كه در اين تاكتيك حذف يكي از اين عناصر به عمد صورت ميگيرد . در نشريات براي جلب نمودن نظر خواننده به تيتر خبر ، از اين تاكتيك استفاده مينمايند .
در واقعه 11 سپتامبر ، در اخباري كه از سوي رسانههاي امريكا و رسانههاي همسو با آنها انتشار مييافت، به دلايل و انگيزههاي تروريستها پرداخته نميشد . به عبارتي عنصر « چرا » به صورت انتخابي از اخبار حذف ميشد . حذف عنصر « چرا » به امريكاييها اين اجازه را ميداد كه بتوانند كشورها ، افراد مختلف و سياستهايي را كه نميپذيرند و با مواضع آنها مخالفت دارند را محكوم نمايند و بتوانند با استفاده از باز بودن فضا و شرايط توجيه و با استفاده از عبارت « حذف تروريستها از صحنه جهان » همچنان به سياستهاي مدنظرامريكا جامه عمل بپوشانند .
محكزدن To Test for Confirm
براي ارزيابي اوضاع جامعه و طرز تفكر مردم جامعه درباره موضوعي خاص كه نسبت به آن حساسيت وجود دارد و يا دريافت بازخورد نظر حاكمان و يا گروهي خاص يا صنفي از اصناف جامعه ، خبري منتشر ميشود كه عكسالعمل به آن، زمينه طرح سوژههاي بعدي قرار ميگيرد عوامل تبليغاتي سعي مي كنند براي دريافت بازخورد نظر گروهي خاص و يا حتي افراد جامعه ، با انتشار يك موضوع عكسالعمل آنها را مورد ارزيابي قرار دهند و سياستهاي آينده خود را نسبت به آن طراحي كنند
تاكتيك محكزدن به نوعي تاكتيك بازگشتي هم هست و به افراد خاص برميگردد و جامعه محدودتري را درنظر ميگيرد. اما بازخوردبيشتر به جامعه و عوام برميگردد.
مثلا براي ارزيابي نظر مردم ايران راجع به رابطه با امريكا ، خبري منتشر ميشود تا پس از محكزدن آن، موضوعات جديتري را دراين باره منتشر سازند . به عنوان مثال ميزان حساسيتهاي مذهبي جامعه و يا پايبندي آنها به اصول مورد اتفاق جامعه ، يا شخصيتهاي مورد احترام ووثوق مردم ، يا كشف ديدگاهها و برنامههاي جريان حاكم و يا جبهه مخالف نسبت به موضوعي خاص را محك ميزنند .
اين شيوه يكي از شيوههاي جنگ رواني است . اما امروزه در بازيهاي تبليغاتي و انتخاباتي نيز مورد استفاده قرار ميگيرد . در سيستمهاي نظرسنجي نيز استفاده از افكارعمومي ، نوعي محكزدن است .
طرح موضوع استفاده نظامي ايران از تكنولوژي غنيسازي اورانيوم توسط آمريكاييها ، بازخورد واكنش دائمي ايرانيها را در تاكيد بر استفاده غير نظامي از اين تكنولوژيها را بهدنبال دارد . آمريكا با اين كار از يك سو قصد محكزدن ايران در اين باره را داشته و از سوي ديگر از طرح آن براي اعزام بازرسين مربوطه براي كنترل اين پروسه بهره ميگيرد .
ادعا به جاي واقعيت Pretention instead of truth
رسانههاي خبري براي دستيابي به اهداف موردنظر خود گاهي ادعاهايي عليه افراد ، گروههاي مختلف و رسانههاي رقيب مطرح ميكنند و آنان را مجبور به پاسخگويي مي نمايند . درواقع در اين روش اخبار مخابرهشده و يا بهچاپ رسيده نوعي ادعا به جاي واقعيت را در ذهن مخاطب تداعي ميكند و با استفاده از كلماتي نظير « ادعا » منبع خبر سعي ميكند اولا خبر را ازدست ندهد ، درثاني صحت و سقم خبر را به گردن منبع مدعي آن انداخته ، ثالثا چنانچه خبر مورد تاييد قرار گرفت ، اعتبار پخش آن را نصيب خود كند و در نهايت پيامي را كه مدنظرش ميباشد به همراه خبر القا نمايد .
در شايعه منبع خبر را نميگوييم اما در اين نوع خبر عمدا منبع خبر را ذكر مي كنيم ، ولي منبعي كه بياعتبار است و بارها مورد تكذيب قرار گرفته است .
اين شيوه از جمله شيوههاي جنگ رواني است كه درآن نوعي ادعا در اخبار منتشر ميشود . و سپس اين ادعا تاييد يا تكذيب ميشود . اين شيوه در حقيقت مانند يك برگ دوطرف برنده است . استفادهكنندگان از آن ، چه ادعا را رد و چه آن را تاييد نمايند ، در هر دو صورت منبع جواب خود را گرفته است
در جريان حمله امريكا به افغانستان ، پس از هر بمباران شديد مقرهاي طالبان ، ادعاهايي دال بر كشتهشدن بنلادن از سوي رسانههاي امريكايي و رسانههاي همسو با آنها مطرح ميشد . زماني كه طالبان خبر را تكذيب ميكردند ، امريكاييها ميفهميدند كه تلاش آنها در انهدام مواضع طالبان و كشتار آنها چندان موثر نبوده است . اگر طالبان سكوت مي كردند ، اين سكوت صحت ادعاي امريكاييها را اثبات ميكرد و نيروهاي طالبان را نيز از نظر روحي تضعيف مينمود.
رامسفلد وزير دفاع آمريكا در ادعايي ديگر در تاريخ 7/1/82 نيز اعلام نمود كه نيروهاي سوري با دادن « دوربينهاي كار در شب » به عراقيها آنان را در كشتن نيروهاي آمريكايي ياري دادهاند و اين مطلب توسط منابع سوري تكذيب شد .
alamatesoall
11-18-2011, 09:12 PM
اغراق
عوامل تبليغاتي با بهرهگيري از اين شيوه دست به پخش مطالب مبالغهآميز ميزنند . آنها سعي ميكنند مطالب كوچك را بسيار بزرگتر از آنچه وجود دارد جلوه دهند و همچنين قادرند از مطالب بزرگ به شكلي ضعيف و در زمان ، مكان و جايگاهي كه به چشم نميآيد ، بهرهبرداري كند .
تفرقه
شايد بتوان تفرقه را يكي از مؤلفههاي عوامل قبلي دانست كه با استفاده از آنها عامل تبليغاتي سعي ميكند بين جامعه مخاطبان خود با مرزبندي و جناحبنديهايي كه در اكثريت موارد كاذب هم ميباشد ، مطالبي را پخش كند تا پتانسيلها و توان آنها را كاهش دهد .
ترور شخصيت
در شيوههاي جديد ، ترور فيزيكي جاي خود را به ترور شخصيت داده است . در زمانهايي كه نتوان فردي را ترور فيزيكي كرد و يا نبايد افراد مورد ترور فيزيكي قرار گيرند ، سعي ميكنند از طريق عوامل تبليغاتي جنگ رواني و با استفاده از وسايل ارتباط جمعي ، شخصيتهاي مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زير ذرهبين كشيده و با بزرگنمايي نقاط ضعف آنان را ترور شخصيت نمايد . اصطلاحي كه امروز براي تروركردن از طريق وسايل ارتباط جمعي يسيار مورد استفاده قرار مي گيرد ، Terrorovision است كه هدف آن ترور شخصيت هاي سياسي و مهم از طريق به تصوير كشيدن نقاط ضعف و حركات نادرست آنهاست . اين عوامل باعث مي شود رهبران ذينفوذ نزد مخاطبان دچار بي منزلتي وتخريب چهره شوند .
شايعه Rumour
زماني كه جريان اين خبر از بين افرادي شروع ميشود كه از حقيقت موضوع دورند ، شايعه آغاز ميگردد و تكرار آن بدون ارائه برهان و دليل ادامه مييابد تا تقريبا بسياري از مردم آن را باور ميكنند و درنهايت شيوه معيني براي ترويج آن پيش گرفته ميشود ، مانند « آنها ميگويند ... » يا « از يك منبع مسئول شنيدهام كه ... » يا « اخبار دقيقي دارم مبني بر اينكه ... » و مانند آنها .
در اينجا يك شرط اساسي براي كامل شدن شايعه وجود دارد . اين شرط عبارت است از اهميت پيشامد يا شخصي كه در شايعه مطرح شده و همچنين ضرورت وجود ابهامي كه شايعه را فرا گرفته باشد . بهعلاوه انگيزههاي رواني كه سبب پيدايش شايعه و رواج آن گردد .
شايعات زماني رواج مييابند كه حوادث مربوط به آن در زندگي افراد از اهميتي برخوردار باشند يا در مورد آنها خبرهاي صريح پخش نشود و يا اينكه خبرهاي مربوط به آنها مبهم باشند . اين ابهام زماني به وجود ميآيد كه خبر به صورت تحريف شده دريافت شود ، يا به فرد خبرهاي متضادي برسد يا فرو از فهم اين گونه خبرها عاجز باشد به هرحال شايعه هميشه دروغ نيست و هميشه داستان بدخواهانهاي را شامل نميشود . ممكن است شايعه سبب درز كردن اطلاعات گردد ، به ويژه در زمان جنگ ، يعني زماني كه كنترل اطلاعات نظامي از جهت امنيت ملي كشور ، ضروري است .
ميتوانيم بگوييم شايعه براي به انجام رساندن دو وظيفه توام انتشار مييابد : اولين وظيفه بيان وتفسير تنش احساسي است كه افراد حس ميكنند و وظيفه دوم تسكين اين تنش است .
در شرايط عادي اخبار از طريق منابع قابل اطمينان و راديو و تلويزيون پخش ميشود و شايعه كمتر بهحال ظهور و بروز مييابد ، اما وقتي فشار روحي و سردرگمي بهوجود ميآيد شايعه نيز گسترش مييابد . در چنين شرايطي اگر چه شايعات از پشتوانه و شواهد محكمي برخوردار نيستند اما بهدليل خودداري منابع رسمي از انتشار اطلاعات واخبار كافي و شواهد كه گاهي بهخاطر دسترسي نداشتن به آن و گاه به لحاظ اعمال سانسور است بهسرعت و از طريق تكرار در ميان مردم در سطح وسيعي گسترش مييابد و اين تكرار از آن جهت است كه نيازهاي هيجاني مردم را برآورده ميكند
تاكتيك شايعه Rumour
شايعه در جايي ايجاد ميشود كه خبر نباشد و يا خبر از منابع موثق منتشر نگردد . از جمله اولين عناصري كه در بحث شايعه مطرح ميباشند ، موضوع ، مكان و زمان شايعه است . يك شايعهساز ماهر بهخوبي ميداند كه شايعه وي بايد موضوعي باشد كه حساسيت بالاي جامعه را در زمان و مكان مناسب به خود اختصاص دهد . رابطه بين موضوع ، زمان و مكان ميبايد در پخش يك شايعه بهخوبي درك و احساس گردد .
در خصوص بحث زمان اعتقاد براينست كه يا بهموقع بودن پخش شايعه بيشترين تاثير را دارد و همچنين بالاترين تاثير شايعه در لحظه اوج احساسات مردم است . چنانچه شايعه قبل يا بعد از زمان تاثيرگذار مطرح شود ، به همان اندازه نفوذ خود را از دست ميدهد . مكان پخش يك شايعه نيز ميبايد كاملا داراي مجاورتهاي معنوي و جغرافيايي باشد .
شايعه ضريب خود را مديون دو نكته ميباشد . اول ابهام در موضوع و دوم اهميت موضوع . هر چه ضريب اهميت يك شايعه بالا باشد ، ضريب نفوذ آن نيز به همان ميزان بالا ميرود . در ضمن به همان ميزان كه ابهام در قضيه افزايش مييابد ، ضريب نفوذ شايعه نيز بالا ميرود . چنانچه يكي از اين پارامترها ي ابهام يا اهميت صفر شود ، ضريب نفوذ شايعه نيز صفر خواهد شد .
عوامل ديگري نيز در پخش ، پذيرش و نفوذ شايعه مؤثرند اما از درجه دوم اهميت برخوردار ميباشند . يكي از اين عوامل عناصر پخش شايعه هستند . بهطور نمونه پخش شايعه از زبان يك وزير ، يك استاد دانشگاه و يا هر منبع معتبر ديگر ضريب نفوذ آن را بيشتر از پخش شايعه از زبان راننده تاكسي ميكند.
هرشايعه دربرگيرنده بخش قابل ملاحظهاي از واقعيت ميتواند باشد ، اما ضريب نفوذ آن نيز تحت تاثير سه عامل ديگر ميتواند افزايش بالايي پيدا كند ،كه اين عوامل عبارتند از :
• تسطيح
• همانندسازي
• برجستهسازي
تسطيح
در تسطيح شايعهساز سعي ميكند عوامل حاشيهاي و جنبي يك موضوع را از بين ببرد و موضوع شاخص را نمايانتر كند . حذف مطالب حاشيهاي شايعه و حذف مطالب كماهميتتر عامل تسطيح را شكل ميدهد. دراين جا موضوع شايعه نماد وسيعتر و بزرگتري پيدا ميكند و يا به تعبير ديگر تنها موضوع شاخص جامعه ميشود .
همانندسازي
در همانندسازي نوعي فرافكني صورت ميگيرد . موضوعي در ذهن مخاطب عينيت پيدا كرده و مخاطب نسبت به آن آگاهي دارد . در اين نوع شايعه ، استفاده از تاكتيك بک گراند ميتواند عنصر شايعه را تقويت كند . به عنوان مثال در حوادث بعد از 11 سپتامبر ، استفاده از شايعه پخش سلاحهاي ميكروبي و شيميايي را همانندسازي مي كنيم با سلاحهاي بهكار برده شده در جنگ خليج فارس . براي اينكه ثابت نماييم توليد اين نوع سلاحها توسط آمريكاييها صورت گرفته و امروز در خود آمريكا موجب سياهزخم ميشود .
برجستهسازي ، بزرگنمايي
نمودار شدن عنصر اصلي شايعه همان برجستهسازي و واضحكردن موضوع اصلي است . برجستهسازي زماني اتفاق ميافتد كه شما بتوانيد با تسطيح عناصر حاشيهاي خبر را حذف و با مبالغهاي كه در خبر انجام ميدهيد ، آن را درحد معقول بزرگ جلوه دهيد .
شايعات در زمان جنگهاي نظامي سه دسته هستند و داراي سه كاربرد ميباشند :
- شايعات تفرقهافكن
در اين نوع شايعه سعي ميشود در موانع دشمن ايجاد شكاف نمايند و با بيان تشنجات بين افراد دشمن آنها را ضعيف نمايند . اين نوع شايعه در بازيهاي سياسي كاربرد وسيعي دارد .
- شايعات هراسآور
در اين نوع شايعه با اعلام كشتههاي وسيع و پخش آن در بين نيروهاي دشمن ميتوان نااميدي را در بين آنها افزايش داده و آنها را ضعيف نمود .
- شايعات اميدبخش
اين نوع شايعات باعث ايجاد روحيه و انسجام در بين نيروهاي خودي شده و كاربردي وسيع دارد
نيل پستمن در كتاب خود تحت نام « زندگي در عيش ، مردن در خوشي » شايعات را به سه دسته تقسيم ميكند :
- شايعات آتشين
شايعهايست كه يكباره شكل ميگيرد ، همه جامعه را تحتالشعاع قرار ميدهد و اثري كوتاهمدت دارد . كاربرد اين نوع شايعه بيشتر در زمان جنگ نظامي است . استفاده از آمار و ارقام و بزرگنشان دادن آنها ، مسير شايعات آتشين است . به معناي ديگر شايعات آتشين با ارقامي بسيار بزرگ ولي فقط در يك مقطع وارد ميشوند ، تاثير آنها عظيم است ولي مقطعي است . نيل پستمن ميگويد : اين شايعه هنگامي است كه جنگ يا رخدادهاي ناگهاني در جامعه اتفاق ميافتد و اين نوع شايعات غالبا با ارقام بزرگ و ارقام سر و كار دارند . تلفات ناشي از جنگ و تلفات ناشي از سيل و زلزله از جمله اين موارد ميباشند .
به عنوان نمونه اعلام كشتهها با ارقام بزرگ در يك جنگ
- شايعات خزنده
شايعاتي هستند كه همراه با تاكتيكهاي قطرهچكاني ، مرحله به مرحله ميتواند مسير يك شايعه را در ذهن افراد يك جامعه طراحي كند . اين شايعات درازمدتتر از شايعات آتشين هستند و پيچيدگيهاي بيشتري نيز دارند . سوءاستفادههاي مالي و فساد در دستگاههاي اداري و رسوائيهاي مالي از جمله اين نوع شايعات هستند . پخش قطرهچكاني و مرحله به مرحله حادثه 11 سپتامبر زمينهساز اين نوع شايعه بود .
- شايعات دلفيني
آن نوع از شايعات هستند كه به تناسب زمان آشكار ميگردند و بلافاصله پس از تاثيرگذاري براي مدتي پنهان مي شوند و دوباره با ايجاد زمينه و انگيزه خود را آشكار ميكنند . به گفته پستمن اين شايعات ، شايعات غواصي ميباشند . در اين نوع شايعه از آنچه كه در گذشته اتفاق افتاده در زمانهايي كه كاربرد آن اقتضاء ميكند ، استفاده ميكنند . گاهي مطالبي را آشكار و گاهي مطالبي را پنهان مينمايند .
به تعبير لئوپستمن مثل نمكي هستند كه بر روي زخم پاشيده ميگردد و در طول تاريخ هميشه زنده و داراي كاربرد هستند . شايعات دلفيني شايعاتي هستند كه زمان مشخصي ندارند و هر گاه زمينه آن فراهم شود ، قابل خود نمايي هستند . مانند اخبار مربوط به قتلهاي زنجيرهاي
تاكتيك ماساژ پيام Spinning The Message
انواع بيشماري از فريب و خود فريبي در انبوه دادهها و اطلاعات و دانشي كه هر روز از كارخانه كار فكري دولت به بيرون جريان مييابد ، ديده شده است كه به ماساژ پيام معروف است . تاكتيك حذف ، تاكتيك كليبافي ، تاكتيك زمانبندي ، تاكتيك قطرهچكاني ، تاكتيك موجي ، تاكتيك تبخير و تاكتيك تبخير از جمله تاكتيكهاي ماساژ پيام به شمار ميآيند كه در كتابهاي نوشته شده توسط الوين تافلر به طور كامل در مورد آنها توضيح داده شده است .
alamatesoall
11-18-2011, 09:12 PM
تاكتيك كليبافي Generality Tactic
تاكتيك كليبافي تاكتيكي است كه در آن جزئياتي كه ممكن است مخالفت اداري يا سياسي را برانگيزد را با لعابي از مطالب غيرواقعي ميپوشانند . در پخش اين تاكتيك سعي ميشود بدون توجه به مسايل اصلي و عميق در خبر و بدون ريشهيابي به موضوعي كه منعكس مي شود به حواشي آن پرداخته شده ، به خبر لعاب بزنند و شاخ و برگ آن را اضافه كنند و خواننده را در سطح نگه دارد . و توجه وي را كمتر معطوف به عمق مطالب نمايند . اين تاكتيك بيشتر در پخش بيانيههاي وزارت امور خارجه و يا دستگاه ديپلماسي خارجي كشورها مورد استفاده قرار ميگيرد ، كه در آنها از شيوه بيحسسازي مغزي استفاده شده است .
در جنگ « نبرد براي كنترل » امريكاييها تا هفتههاي اول به جز مطالب كلي جنگ ، هيچ جزئياتي را درخصوص اهداف خود و نحوه اداره شهرهاي آزادشده و مسير حركت ارائه نكردند .
تاكتيك زمانبندي Timing Tactic
مرسومترين مصداقي را كه ميتوان براي تاكتيك زمانبندي مثال زد ، تاخير در پخش خبر ميباشد ، به نحوي كه ديگر پيامگير نتواند كاري بكند . اين شيوه در بسياري از موارد التهاب و اشتياق مخاطبين را براي شنيدن خبر از منابع موثق مهيا نموده و در بخشي ديگر با زمينه پخش شايعات را نيز فراهم ميكند. تافلر ميگويد پيچيدگي افكار عمومي به گونهاي است كه استفاده از يك تاكتيك به شكل مجزا و مجرد نميتواند كاربرد لازم را داشته باشد . بنابراين در بخشي از موارد مجبور به استفاده از تاكتيكهاي تركيبي هستيم . در تاكتيك زمانبندي ميتوان اطلاعات را با توجه به زمان پخش آن و مهيا نمودن بستر لازم براي پخش خبر مورد استفاده قرار داد .
پخش اهداف مرحله به مرحله جنگ « نبرد براي كنترل » از سوي مقامات پنتاگون و وزارت دفاع امريكا از همين نوع تاكتيك است .
تاكتيك حذف Omission Tactic
براساس اين تاكتيك قسمتهاي مهمي از خبر به دلايلي كه از پيش طراحي شده و به شكلي كه هدفمند صورت گرفته است ، حذف ميگردد تا زمينه را براي پخش تاكتيك شايعه مهيا نمايد. در اين تاكتيك پخشكننده خبر(رسانه ميداند كه با پخش قسمت ناقصي از خبر سؤالاتي در ذهن مخاطبان ايجاد ميشودكه اين سؤالات چنانچه پاسخ گفته نشود، زمينه پخش شايعات را فراهم ميكند . دروسايل ارتباط جمعي معروف است كه شايعه جايي پخش ميشود كه خبر نباشد . عدم پخش هيچ مطلبي در خصوص سازمان مجاهدين خلق ( منافقين ) پس از شروع عمليات « نبرد براي كنترل ) زمينه پخش شايعات متعدد را در ايران درخصوص نحوه برخورد امريكا با با اين گروه را ايجاد كرد .
چون سياست به شدت ستيزآميز است ، پيامهاي سياسي بيش از پيامهاي ديگر آگاهانه انتخاب ميشوند . اين پيامها بهطور معمول حوزههاي رو به گسترش دارند كه در اثر استفاده از تاكتيك حذف و خارج ساختن واقعيتهاي مربوط يا تعادلبخش بهوجود آمدهاند .
تاكتيك قطرهچكاني Dribble Tactic
دادهها ، اطلاعات و دانش به جاي آنكه در سندي واحد نوشته شود در اين تاكتيك دسته بندي شده و در زمانهاي گوناگون و به مقدار بسيار كم ارائه ميگردد تا هم مخاطب نسبت به منبع خبر اعتماد پيدا كند و هم نسبت به آن اعتياد پيدا كند و منتظر پخش اخبار از مجراي موردنظر گردد . در اين شيوه الگوي رخدادها تجزيه ميشود و از ديد گيرنده مخفي ميماند .
تاكتيك دروغ بزرگ يا استفاده از دروغ محض
Big – Lie Tactic
اين تاكتيك قديمي و سنتي ميباشد ، اما هنوز هم مورد استفاده فراواني در
رسانهها دارد و عمدتا برا ي مرعوب كردن حريف و يا حتي براي مرعوب كردن افكار عمومي مورد استفاده قرار ميگيرد . بدينمعني كه پيامي را كه به هيچ وجه واقعيت ندارد را بيان ميكنند . معروفترين مورد استفادهاي كه از اين تاكتيك شده ، در زمان هيتلر و توسط گوبلز بوده است . گوبلز ميگويد : دروغ هر قدر بزرگتر باشد ، باور آن براي تودههاي مردم راحتتر است .
وي ميگويد اين تاكتيك هم براي مرعوب كردن دشمن و هم تهييج افكار عمومي ، تشويش نيروها و مرعوب ساختن دشمن در مورد نيروي دفاعي و دروغهايي كه در خصوص توان نظامي و تكنيكي به كار گرفته ميشود كه در زمينه استفاده از آن دچار بيماري خودباوري و خودبيني نيز ميگردد . گوبلز ميگويد دروغ را به حدي بزرگ بگوييد كه هيچكس جرات و فكر تكذيب آن را نكند . او ميگفت : بعضي مواقع دروغهايي ميگفتم كه خودم از آنها ميترسيدم .
تسخير يكهفتهاي بغداد توسط نيروهاي ائتلاف و استفاده از جنگ الكترونيك در بغداد از جمله همين تاكتيك دروغ محض بود .
فوريتبخشيدن ساختگي به خبر To Create High Priority For A News
تاكيد بر انتقال سريع و لحظه به لحظه پيام و افزايش كميت آن يكي ديگر از شيوههاي مطبوعاتي است . هدف از اين شيوه ايجاد نوعي طوفان مغزي براي مخاطب نسبت به سوژه موردنظر و ايجاد نوعي ايزولهكردن خبري مخاطب نسبت به ديگر منابع خبري از طريق ايجاد اين اطمينان در مخاطب است و اين مطلب را ميخواهد القا كندكه اين مطبوعه در سريعترين حالت ممكن ، قادر است اطلاعات را به مخاطب برساند . اين تاكتيك براي كمتر تعمق كردن مخاطب بر اخبار نيز به كار گرفته ميشود . از طرفي نيز ، رسانههاي خبري با شتاببخشيدن به گزارش حوادث و رويدادها سعي ميكنند از فرصت ايجادشده براي دستيابي به بسياري از اهداف خود ( كه تاكنون مهيا نبوده ) استفاده كنند . اين روش كاربرد تبليغاتي نيز دارد . همچنين در زمان جنگ و بحرانهاي سياسي كاربرد بسيار دارد .
پيچيده كردن خبر براي عدم كشف حقيقت To Tangle a Canard
امروزه شيوه پنهان كردن حقيقت ، محرمانه نگهداشتن آن نيست زيرا كه ذات خبر فرار است و به محض يافتن مجرايي ، به داخل جامعه نفوذ پيدا ميكند . اعتقاد بر اينست كه زماني كه يك رسانه قصد دارد يك خبر را پنهان كند لازمست با دادن اطلاعات متنوع وزياد ، حقيقت و موضوع را بهگونهاي پيچيده كند كه مخاطب از پيگيري آن خبر صرفنظر كند.
براي پنهان ماندن حقيقت ، موضوع آنچنان با اخبار و اطلاعات فراوان و گاه ضد و نقيض ، پيچيده و مغلق بيان ميشود كه مخاطب نتواند از لابلاي مطالب به حقيقت دست يابد . نمونه بارز اين اتفاق در موضوع پرتاب موشك از سوي نيروي دريايي آمريكايي به سوي هواپيماي مسافرتي ايرباس ايراني بود.
امروزه جهت سركوب بسياري از جنبشهاي مردمي و نتايج اسفبار اقدامات سياسي و اقتصادي قدرت هاي بزرگ در كشورهاي ضعيف جهان اين حقايق از طريق مخدوش ساختن خبر اين وقايع ، پنهان ميمانند .
افزايش قابليت تصديق خبر از طريق چيدن خبر ساختگي و نادرست درميان چند خبر درست To Take The News Out of Its Proper Context اين از خصوصيات مستمر چند موج راديويي مانند بي.بي.سي است كه همواره از اين شگرد استفاده كردهاند . در اين شيوه، نظر مخاطبان به اخباري كاملا صحيح جلب ميشود و پس از ايجاد اطمينان اوليه نسبت به اين منبع ، يك خبر نادرست اعلام و القاء ميشود .يك تحليلگر حرفهاي ميتواند اخباري كه براي مخالفان خود داراي هويت درست و مشخصشده است ، به گونهاي با اخبار نادرست آميخته كند كه نهايتا نظر خود را در قالب تحليل و تفسير مورد نظر خود القا نمايد .
اين شيوه شيوهايست كه عمدتا تحليلگران و يا نظريهپردازان سياسي از آن بهره ميگيرند . نمونه آن را ميتوان در سايت عليرضا نوريزاده پيدا كرد . در اين شيوه تحليلگر سعي ميكند اخبار موثق و درست قابل استناد براي مخاطبين را همراه با چند خبر نادرست درهم آميخته و با شيوهاي كاملا حرفهاي نتيجه مطلوب خود را كسب كند . در اين شيوه بايد سعي شود كه از اخبار صحيحي كه مورد تصديق و اطمينان خواننده ميباشد بهرهبرداري شود . پس شناخت مخاطبين مورد نظر، لازمه استفاده از اين تاكتيك ميباشد .
در جريان قتلهاي زنجيرهاي ، عليرضا نوريزاده با در اختيار داشتن بخشي از مطالب صحيح قادر بود كه مطالب نادرست خود را تحت پوشش منابع اطلاعاتي موثق منتشر كند .
استفاده از دوخبر واقعي براي طرح يكخبرساختگي
To use Two Factual News Items In Order To Legitimize A False News
ارتباط بخشيدن بين دو واقعه ، نتيجهگيري غلط و غيرواقعي از آن ، از شيوههاي ديگر در مطبوعات و خبرگزاريها و راديوها به شمار ميرود . مثلا راديو بی.بی.سی اعلام ميكند كه دو هيات سياسي از آمريكا و ايران همزمان در سوريه با مقامات سوري ديدار و گفتوگو كردند . در اين پيام هدف اصلي، القاء خبر ارتباط بين اين دو هيات سياسي در سوريه و تضعيف دولت جمهوري اسلامي است
استفاده از عاطفه گيرندگان پيام To Play On The Emotions Of The Audience
در اين روش تلاش ميشود تعابيري در خبر مورد استفاده قرار گيرد كه به كارگيري آنان احساس عاطفي مخاطبان را به طور ساختگي تحريف و تهييج كند . كلماتي نظير تبعيض ، ظلم به زنان ، فشار بركودكان ، شكنجه ،بازجويي ، توطئه ، خفقان ، نسلسوزي ، دولتستيزي ، قانونستيزي ، فجايع بشري و مانند آن ميتواند احساسات يك مخاطب را برانگيخته نمايد . موضع زنان و كودكان هميشه ميتواند در اين روش كارآمد باشد . پخش برنامههاي تلويزيون و استفاده از عكسهايي كه كودكان را در وضعيتي بسيار بد نشان ميدهد ، همچنين استفاده از زنان به عنوان عناصر زجركشيده در اخبار ميتواند در مسير ايجاد هيجان بسيار مؤثر و پرنفوذ باشد .
از سوي ديگر خبرگزاريها از عاطفه غريزي گيرندگان پيام استفاده ميكنند . گيرندگان پيام درمقابل يكسري مسائل مشترك با هم داراي همبستگيهاي عاطفي هستند . مباحث مشتركي نظير دين ، نژاد ، سرزمين ، مليت ، جنسيت ، محيط اجتماعي ، رنگ پوست ، مباحث مشترك قارهاي و مباحث انسان دوستي از جمله اين مباحث است كه در خيلي از خبرها هدف قرار ميگيرند و سعي مي شود به نوعي در خبرها روي يكي از اين همبستگيها تاكيد شود . مخصوصا روي مسائل ناسيوناليستي بسيار تاكيد ميشود ، مثلا كردها در تركيه ، عراق ، ايران ، سوريه و .. سعي ميكنند از رابطه عاطفي كردها استفاده كنند ، به نوعي كه تحريككننده باشد . كردها يك نوع رابطه معنوي ، جدا از همبستگيهاي منطقهاي با هم دارند و فشار به هر گروه در هر منطقه بر بقيه تاثير ميگذارد .
استفاده از خبر براي تبليغات Promoting Special Interests Through News
وقتي خبري از رسانهها منتشر ميشود ، نيازي به اثبات آن وجود ندارد . چرا كه اولين اصل براي دهنده پيام اينست كه ادعايي كه كرده ، اصل ميباشد . منبع خبر زمانيكه خبري را ميدهد ، هيچگونه تلاشي براي اثبات آن نميكند و مدنظر او اطلاعرساني صرف است .
در مورد خبر اگر كسي فكر كند يا ادعا كند كه خبر درست نيست ،لازمست براي رد آن مدركي ارائه دهد .
انواع عملکردهای رسانه ای در راه اندازی جنگ روانی
1ـ در كشورهايي كه حكومت آنها صبغهاي نژادي و قومي دارد، رسانهها تحت كنترل شديد دولت، تبديل به بلندگو و انعكاسدهنده گرايشهاي نژادي ـ قومي -نظامي حاكم ميشوند و به عنوان يكي از ابزارهاي «دگرسازي» یا به اصطلاح قرار دادن «ما در برابر آنها» Us Versus Them، بستر مناسبي براي ايجاد تنش، خشونت و حتي جنگ داخلي فراهم ميكنند، نوع و شيوه رفتاري رسانهها در بحران رواندا و صربستان نمونههاي خوبي در اين زمينه به شمار ميروند.
2ـ در برخي موارد، رسانههاي داخلي يا خود زمينهساز بحران و جنگ هستند و يا به دليل آن كه نميتوانند به بيان حقايق بپردازند به ترويج خشونت كمك ميكنند. در اين شرايط، اين رسانههاي بينالمللي هستند كه بايد انجام اين وظيفه را عهدهدار شوند. غفلت عمدي يا سهوي رسانههاي بينالمللي در پرداختن به موضوع، منجر به بروز و يا ادامه جنگ و خشونت ميشود. سكوت عمدي رسانههاي غربي در برابر نسلكشي صربها و جنايات صدام عليه اكراد، از مصاديق بارز در اين زمينه هستند.
در اين باره مارك دافيلد (Mark Duffield) ضمن بررسي گزارشهاي تايمز و نيويورك تايمز كه منجر به عدم مداخله جامعه بينالمللي در جريان نسلكشي در كشور رواندا شده است، چنين رسانههايي را در خدمت آنچه بربريتگرايي جديد (New Barbarism) غرب ناميده ميشود، قلمداد ميكند.
3ـ تلاش رسانههاي كشور ثالث براي ايجاد اختلاف بين دو كشور و يا تحريك به اقدام براي جداييطلبي، شيوه ديگري است كه ميتوان به آن اشاره كرد.
4ـ ترغيب سياستمداران به آغاز جنگ با مطرح كردن اين ايده كه ساير روشهاي تغيير رفتار كشور هدف نتيجهبخش نخواهد بود، از ديگر شيوههايي است كه رسانهها به آن متوسل ميشوند.
5- اگر در زمان جنگ، رسانهها تلاشي براي خاتمه آن انجام ندهند، در حقيقت تداوم خونريزي و خشونت را موجب شدهاند. در عصري كه بيش از 17000 ماهواره، امكانات فوقالعادهاي را به وجود آوردهاند، تا حدي كه ميتوان از ديپلماسي مجازي (Virtual diplomacy) بحث كرد، رسانهها ميتوانند تلاش فراواني براي ترغيب طرفهاي درگير به گفتوگو و حتي مذاكرات بينالمللي چند جانبه به عمل آورند.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.