alamatesoall
11-18-2011, 06:51 PM
مفهوم درماندگی آموختهشده (Learned helplesseness ) تا حدودی توسط پژوهشگران به تصویر کشیده شده است. این مفهوم معرفمنفیترین حالت درک از خود است.
درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره میکند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند.
این موضوع که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فرد هستند، ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت.
سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژهای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد میشود، تعریف کرد.
به سخن دیگر، بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخهای فرد در نتیجه رفتار او تغییر نمیکند، میآموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند. در آزمایشهای اولیه مربوط به درماندگی آموخته شده سگهایی که در معرض ضربه برقی (شوک الکتریکی) غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند، آموختند که هیچ یک از پاسخهای آنها، از جمله دم تکان دادن، پارس کردن، راه رفتن، پریدن و جز اینها سبب قطع شوک نمیشود.
بعد وقتی که این سگها در موقعیتی قرار داده شدند که در آن انداختن یک مانع باعث قطع شوک میشد، سگها ابتدا کمی به این طرف و آن طرف راه رفتند و بعد دراز کشیدند و به طور منفعل، خود را تسلیم شوک کردند.
به بیان دیگر حیوانات پس از تجربه صدمه کنترلناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت.
افزون بر این حتی اگر یکی از پاسخها در رفع مشکل موفقیتآمیز بود، حیوان در یادگیری اینکه آن پاسخ مؤثر است ناتوان بود. پژوهشهای بعدی با انسانها، یافتههای آزمایش بالا را مورد تأیید قرار داد.
پژوهشهای دیگری در این زمینه به تأثیر ناکامی بر رفتار یک اردکماهی میپردازد. یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند که تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهیهای دیگر یک دیوار شیشهای قرار دادند. وقتی اردکماهی گرسنه شد سعی کرد خود را به ماهیهای کپور برساند
ولی مدام سرش به دیوار شیشهای برخورد می کرد. در وهله نخست نیاز او به غذا شدت یافت و اردک ماهی سختتر از پیش تلاش کرد به ماهیهای کپور دست یابد ولی بالاخره، شکست مکرر در وصول به هدف به اندازه کافی موجب ناکامی او شد به طوری که دیگر برای خوردن ماهیها کوشش نکرد. در واقع وقتی دیواره شیشهای را برداشتند و ماهیهای کپور دوباره در اطراف اردکماهی شروع به شنا کردند، دیگر هیچ فعالیت هدفنگری از طرف اردکماهی صورت نگرفت. بالاخره، اردکماهی درحالی که در میان وفور خوراکی قرار داشت از شدت گرسنگی جان سپرد.
تحقیقات فوق بیانگر برخی رفتارهای آسیبزای آموزشی – پرورشی است که در محیطهای آموزشی رخ میدهند. آگاهی یافتن از نتایج این تحقیقات امکان بازنگری رفتارهای آموزشی و اصلاح آنها را فراهم میآورد.
نتیجهگیری
اگر دانشآموز به این باور برسد که هیچ کاری از دستش برنمیآید تا موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، حالت او را درماندگی آموخته شده، مینامند. میتوان وضع را این گونه توصیف کرد که شخص واقعاً ممکن است که در یک موقعیت ناراحتکننده قرار داشته و هیچ عملی از او نتوانسته است موقعیت او را تغییر دهد. در نتیجه از تلاش بازمانده و به این باور رسیده است که هیچ کاری از من ساخته نیست.
در چنین فرآیندی، دانشآموز اطمینان خود را از دست میدهد و به ناتوانی خود، اذعان میکند، و توان حرکت و خلاقیت از فرد سلب و او به موجودی بیتحرک، خنثی و فاقد معیار تبدیل میشود. اما اگر شرایط تغییر کند و شخص بتواند با انجام رفتاری موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، این باور که کاری از او ساخته نیست باور غلطی خواهد بود. اگر شخص این باور غلط را تعمیم دهد و به این نتیجه برسد که مهارتهای لازم برای حل کردن مسائل زندگی را ندارد، ممکن است به افسردگی (depression ) مبتلا شود این باور که شخص درمانده است، در صورتی که واقعاً درمانده نیست نشاندهنده همان چیزی است که «نورمن» استاد روانشناسی آن را رابطه ظاهری نه واقعی و «بندورا» آن را خود ناکارآمد تصور مینامد.
غلامرضا آتشدامن
کارشناس علوم تربیتی
منابع
1-هرگنهان، بی آر – اُلسون، میتواچ 1385) مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علی اکبر سیف، چاپ دهم، تهران، نشر دوران.
2- سیف، علیاکبر (1375) روانشناسی پرورشی، انتشارات آگاه
3- پال، هرسی – بلانچارد، کنت (1377) مدیریت رفتار سازمانی ترجمه علی علاقهبند، انتشارات امیرکبیر
درماندگی آموخته شده در حوزه تعلیم و تربیت به یادگیرندگانی اشاره میکند که کوشش را با پیشرفت مرتبط نمیدانند. آنها یادگیرندگانی هستند که فکر میکنند هر کاری انجام دهند به موفقیت دست نمییابند.
این موضوع که پیامدهای رفتار مستقل از رفتار فرد هستند، ابتدا توسط مارتین سلیگمن مورد پژوهش قرار گرفت.
سلیگمن مفهوم درماندگی آموخته شده را به عنوان حالت ویژهای که اغلب در نتیجه اعتقاد فرد مبنی بر اینکه رویدادها در کنترل او نیستند در او ایجاد میشود، تعریف کرد.
به سخن دیگر، بعد از یک رشته تجربه که در آن پاسخهای فرد در نتیجه رفتار او تغییر نمیکند، میآموزد که رفتار و نتیجه رفتار او از یکدیگر مستقل هستند. در آزمایشهای اولیه مربوط به درماندگی آموخته شده سگهایی که در معرض ضربه برقی (شوک الکتریکی) غیرقابل اجتناب قرار گرفته بودند، آموختند که هیچ یک از پاسخهای آنها، از جمله دم تکان دادن، پارس کردن، راه رفتن، پریدن و جز اینها سبب قطع شوک نمیشود.
بعد وقتی که این سگها در موقعیتی قرار داده شدند که در آن انداختن یک مانع باعث قطع شوک میشد، سگها ابتدا کمی به این طرف و آن طرف راه رفتند و بعد دراز کشیدند و به طور منفعل، خود را تسلیم شوک کردند.
به بیان دیگر حیوانات پس از تجربه صدمه کنترلناپذیر، انگیزه پاسخ دادن را از دست دادند و جای آن را افسردگی و اضطراب گرفت.
افزون بر این حتی اگر یکی از پاسخها در رفع مشکل موفقیتآمیز بود، حیوان در یادگیری اینکه آن پاسخ مؤثر است ناتوان بود. پژوهشهای بعدی با انسانها، یافتههای آزمایش بالا را مورد تأیید قرار داد.
پژوهشهای دیگری در این زمینه به تأثیر ناکامی بر رفتار یک اردکماهی میپردازد. یک اردک ماهی را در آکواریومی قرار دادند که تعداد زیادی ماهی کپور در اطراف آن شناور بودند. وقتی اردک ماهی به وفور ذخیره غذایی در اطراف خود عادت کرد، میان او و ماهیهای دیگر یک دیوار شیشهای قرار دادند. وقتی اردکماهی گرسنه شد سعی کرد خود را به ماهیهای کپور برساند
ولی مدام سرش به دیوار شیشهای برخورد می کرد. در وهله نخست نیاز او به غذا شدت یافت و اردک ماهی سختتر از پیش تلاش کرد به ماهیهای کپور دست یابد ولی بالاخره، شکست مکرر در وصول به هدف به اندازه کافی موجب ناکامی او شد به طوری که دیگر برای خوردن ماهیها کوشش نکرد. در واقع وقتی دیواره شیشهای را برداشتند و ماهیهای کپور دوباره در اطراف اردکماهی شروع به شنا کردند، دیگر هیچ فعالیت هدفنگری از طرف اردکماهی صورت نگرفت. بالاخره، اردکماهی درحالی که در میان وفور خوراکی قرار داشت از شدت گرسنگی جان سپرد.
تحقیقات فوق بیانگر برخی رفتارهای آسیبزای آموزشی – پرورشی است که در محیطهای آموزشی رخ میدهند. آگاهی یافتن از نتایج این تحقیقات امکان بازنگری رفتارهای آموزشی و اصلاح آنها را فراهم میآورد.
نتیجهگیری
اگر دانشآموز به این باور برسد که هیچ کاری از دستش برنمیآید تا موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، حالت او را درماندگی آموخته شده، مینامند. میتوان وضع را این گونه توصیف کرد که شخص واقعاً ممکن است که در یک موقعیت ناراحتکننده قرار داشته و هیچ عملی از او نتوانسته است موقعیت او را تغییر دهد. در نتیجه از تلاش بازمانده و به این باور رسیده است که هیچ کاری از من ساخته نیست.
در چنین فرآیندی، دانشآموز اطمینان خود را از دست میدهد و به ناتوانی خود، اذعان میکند، و توان حرکت و خلاقیت از فرد سلب و او به موجودی بیتحرک، خنثی و فاقد معیار تبدیل میشود. اما اگر شرایط تغییر کند و شخص بتواند با انجام رفتاری موقعیت ناگوارش را تغییر دهد، این باور که کاری از او ساخته نیست باور غلطی خواهد بود. اگر شخص این باور غلط را تعمیم دهد و به این نتیجه برسد که مهارتهای لازم برای حل کردن مسائل زندگی را ندارد، ممکن است به افسردگی (depression ) مبتلا شود این باور که شخص درمانده است، در صورتی که واقعاً درمانده نیست نشاندهنده همان چیزی است که «نورمن» استاد روانشناسی آن را رابطه ظاهری نه واقعی و «بندورا» آن را خود ناکارآمد تصور مینامد.
غلامرضا آتشدامن
کارشناس علوم تربیتی
منابع
1-هرگنهان، بی آر – اُلسون، میتواچ 1385) مقدمهای بر نظریههای یادگیری، ترجمه علی اکبر سیف، چاپ دهم، تهران، نشر دوران.
2- سیف، علیاکبر (1375) روانشناسی پرورشی، انتشارات آگاه
3- پال، هرسی – بلانچارد، کنت (1377) مدیریت رفتار سازمانی ترجمه علی علاقهبند، انتشارات امیرکبیر