alamatesoall
11-12-2011, 07:03 PM
http://pnu-club.com/imported/2011/11/25.gif
اگر فكری به حال روان آدمهای جامعه نشود و حق مشاورههای روانشناسی تغییری نكنند، در ورق زدنهای مكرر تقویمها، زنها و مردهای زیادی، با همین آستانه تحملهای پایین و ناتوان از مدیریت خشم و كینه و تنفرشان، با زبان چاقوها و قمههای تیز با هم حرف میزنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم : یك، دو، سه... بیست و هفت... بیست و هشت... بیست و نه... همسایهها اول صدای مشاجره زن و مرد را شنیدند و بعد خشم مرد، قمه شد توی دستش و قمه، كارش را خوب بلد بود و در چشم برهمزدنی، رفت و برگشت، مثل هزاران رفت و برگشت دیگرش كه هزاران جسد روی دست پلیسها گذاشته است؛ اما مرد به یك ضربه بسنده نكرد و قمه باز رفت و باز برگشت: یك، دو، سه... بیست و هفت، بیست و هشت، بیست و نه...
قمه، بیخون رفت، خونین برگشت و بعد دیگر، فقط فواره خون بود و هنوز رفتنها و آمدنهای قمه ادامه داشت كه آسان و بیمعطلی، گوشت و پوست و عضله را از هم میدرید و ساده و سبك و نرم، شریانها را پاره میكرد و خون كه جهیدن گرفت، قمه هنوز آرام و قرار نداشت و آنقدر به رفتنها و آمدنهای پیدرپی ادامه داد كه زن، ناتوان از جیغ كشیدن، جلوی چشم همسایههایی كه وحشتزده بالای راهپله ایستاده بودند، زمین افتاد و مرد تهدید كرد كه اگر جلوتر بیایند، به آنها هم رحم نخواهد كرد.
زن، نرسیده به بیمارستان جان داد و پزشكی قانونی در پروندهاش نوشت: مرگ به علت شدت جراحات وارده ناشی از برخورد جسم برنده و خبرگزاریها تیتر زدند: «مردی با ضربات قمه، همسر سابقش را كشت» و مجلات حوادث، شرح كامل ماجرا را دادند كه چطور «زهرا» با تصور شكستن پای پسرش، به خانه همسر سابقش رفته و آنجا باز، آتش مشاجره میان او و شوهرش زبانه كشیده است.
پرونده این قتل هم، دیر یا زود بسته میشود یا طناب دار، دور گردن قاتل، خط میاندازد یا بخشایش خانواده مقتول، او را زنده از روی چهارپایه اعدام پایین میآورد و پرونده، باز در آیندهای نزدیك با اسمهایی تازه، تكرار میشود.
اما كنار همین خبر، خبر دیگری هم هست كه شاید حتی از شرح حادثه قتل هم مهمتر باشد؛ خبری از یك جامعهشناس كه شاید آن هم در پروندههای مشابه بعدی دوباره، با اسامی جامعهشناسهایی تازه، بازگو شود؛ خبری كه میگوید دكتر امیرمحمود حریرچی، با اشاره به ماجرای قتل زهرا گفته آستانه تحمل مردم جامعه پایین آمده است و نهادهای مشاورهای و مددكاری كه باید مسوولیت میانجیگری و مشورت با مردم را عهدهدار باشند تا از بحرانهای اینچنینی جلوگیری كنند، به دلایل مختلفی كه پررنگتر از همهشان، گرانی تعرفههای درمانی است، بیمشتری ماندهاند.
اینكه دكتر حریرچی، هر ساعت 30 هزار تومان حق مشاوره مراكز گمنام را در این گفتوگوی خبری مدنظر داشته است یا 150 هزار تومان در ساعت مراكز اسم و رسمدار را، مهم نیست؛ مهم این است كه حق مشاوره هر كدام از این اعداد كه باشد، برای مردمی كه خیلیهایشان روی خط فقر قدم میزنند و خیلیهایشان به طور متوسط 600 ـ500 هزار تومان حقوق برای اداره هفت سر عائلهشان میگیرند، زیاد است و اینگونه است كه آب اگر از سر بگذرد، دیگر چه فرقی میكند یك وجب 30 هزار تومانی باشد یا 100 وجب 150 هزار تومانی.
این جامعهشناس هم مثل خبرنگارهایی كه سالهاست از گرانی خدمات مشاوره مینویسند، پیشنهاد كرده است دسترسی افراد به مراكز مشاوره از طریق بیمهها آسان شود؛ اما همه میدانند این خبر هم به بایگانی اخبار خبرگزاریها و روزنامهها اضافه میشود، بیآن كه توجه مسوولی را جلب كند یا او را به نتیجه برساند كه این آدمها، با جسمهای سالم و روانهای بیمار، دردسرساز میشوند.
در این شرایط، دیگر به پیشگو نیاز نیست تا بشود آینده را روشن و شفاف دید و فهمید كه اگر فكری به حال روان آدمهای جامعه نشود و حق مشاورههای روانشناسی تغییری نكنند، در ورق زدنهای مكرر تقویمها، زنها و مردهای زیادی، با همین آستانه تحملهای پایین و ناتوان از مدیریت خشم و كینه و تنفرشان، با زبان چاقوها و قمههای تیز با هم حرف میزنند، كودكانی با آتش سیگار داغ زده میشوند و جان میدهند، پلیسها هر روز سرشان شلوغتر میشود و جسمهای خونین بیشتری به خاك قبرستان سپرده میشوند.
منبع:سلامت نیوز
اگر فكری به حال روان آدمهای جامعه نشود و حق مشاورههای روانشناسی تغییری نكنند، در ورق زدنهای مكرر تقویمها، زنها و مردهای زیادی، با همین آستانه تحملهای پایین و ناتوان از مدیریت خشم و كینه و تنفرشان، با زبان چاقوها و قمههای تیز با هم حرف میزنند.
به گزارش سلامت نیوز به نقل از جام جم : یك، دو، سه... بیست و هفت... بیست و هشت... بیست و نه... همسایهها اول صدای مشاجره زن و مرد را شنیدند و بعد خشم مرد، قمه شد توی دستش و قمه، كارش را خوب بلد بود و در چشم برهمزدنی، رفت و برگشت، مثل هزاران رفت و برگشت دیگرش كه هزاران جسد روی دست پلیسها گذاشته است؛ اما مرد به یك ضربه بسنده نكرد و قمه باز رفت و باز برگشت: یك، دو، سه... بیست و هفت، بیست و هشت، بیست و نه...
قمه، بیخون رفت، خونین برگشت و بعد دیگر، فقط فواره خون بود و هنوز رفتنها و آمدنهای قمه ادامه داشت كه آسان و بیمعطلی، گوشت و پوست و عضله را از هم میدرید و ساده و سبك و نرم، شریانها را پاره میكرد و خون كه جهیدن گرفت، قمه هنوز آرام و قرار نداشت و آنقدر به رفتنها و آمدنهای پیدرپی ادامه داد كه زن، ناتوان از جیغ كشیدن، جلوی چشم همسایههایی كه وحشتزده بالای راهپله ایستاده بودند، زمین افتاد و مرد تهدید كرد كه اگر جلوتر بیایند، به آنها هم رحم نخواهد كرد.
زن، نرسیده به بیمارستان جان داد و پزشكی قانونی در پروندهاش نوشت: مرگ به علت شدت جراحات وارده ناشی از برخورد جسم برنده و خبرگزاریها تیتر زدند: «مردی با ضربات قمه، همسر سابقش را كشت» و مجلات حوادث، شرح كامل ماجرا را دادند كه چطور «زهرا» با تصور شكستن پای پسرش، به خانه همسر سابقش رفته و آنجا باز، آتش مشاجره میان او و شوهرش زبانه كشیده است.
پرونده این قتل هم، دیر یا زود بسته میشود یا طناب دار، دور گردن قاتل، خط میاندازد یا بخشایش خانواده مقتول، او را زنده از روی چهارپایه اعدام پایین میآورد و پرونده، باز در آیندهای نزدیك با اسمهایی تازه، تكرار میشود.
اما كنار همین خبر، خبر دیگری هم هست كه شاید حتی از شرح حادثه قتل هم مهمتر باشد؛ خبری از یك جامعهشناس كه شاید آن هم در پروندههای مشابه بعدی دوباره، با اسامی جامعهشناسهایی تازه، بازگو شود؛ خبری كه میگوید دكتر امیرمحمود حریرچی، با اشاره به ماجرای قتل زهرا گفته آستانه تحمل مردم جامعه پایین آمده است و نهادهای مشاورهای و مددكاری كه باید مسوولیت میانجیگری و مشورت با مردم را عهدهدار باشند تا از بحرانهای اینچنینی جلوگیری كنند، به دلایل مختلفی كه پررنگتر از همهشان، گرانی تعرفههای درمانی است، بیمشتری ماندهاند.
اینكه دكتر حریرچی، هر ساعت 30 هزار تومان حق مشاوره مراكز گمنام را در این گفتوگوی خبری مدنظر داشته است یا 150 هزار تومان در ساعت مراكز اسم و رسمدار را، مهم نیست؛ مهم این است كه حق مشاوره هر كدام از این اعداد كه باشد، برای مردمی كه خیلیهایشان روی خط فقر قدم میزنند و خیلیهایشان به طور متوسط 600 ـ500 هزار تومان حقوق برای اداره هفت سر عائلهشان میگیرند، زیاد است و اینگونه است كه آب اگر از سر بگذرد، دیگر چه فرقی میكند یك وجب 30 هزار تومانی باشد یا 100 وجب 150 هزار تومانی.
این جامعهشناس هم مثل خبرنگارهایی كه سالهاست از گرانی خدمات مشاوره مینویسند، پیشنهاد كرده است دسترسی افراد به مراكز مشاوره از طریق بیمهها آسان شود؛ اما همه میدانند این خبر هم به بایگانی اخبار خبرگزاریها و روزنامهها اضافه میشود، بیآن كه توجه مسوولی را جلب كند یا او را به نتیجه برساند كه این آدمها، با جسمهای سالم و روانهای بیمار، دردسرساز میشوند.
در این شرایط، دیگر به پیشگو نیاز نیست تا بشود آینده را روشن و شفاف دید و فهمید كه اگر فكری به حال روان آدمهای جامعه نشود و حق مشاورههای روانشناسی تغییری نكنند، در ورق زدنهای مكرر تقویمها، زنها و مردهای زیادی، با همین آستانه تحملهای پایین و ناتوان از مدیریت خشم و كینه و تنفرشان، با زبان چاقوها و قمههای تیز با هم حرف میزنند، كودكانی با آتش سیگار داغ زده میشوند و جان میدهند، پلیسها هر روز سرشان شلوغتر میشود و جسمهای خونین بیشتری به خاك قبرستان سپرده میشوند.
منبع:سلامت نیوز