alamatesoall
11-11-2011, 06:10 PM
برخى از پژوهشگران استدلال کردهاند که انتخاب حرفه يا شغل به شکل قابلتوجهى تحت تأثير مدارس، معلمان،مشاوران مشاغل، کتابها، کاتالوگها، و نيز والدين و گروههاى همسن و سال قرار دارد. در حالى که تمام اين عوامل مىتوانند اهميت بهسزايى داشته باشند. مسير واقعى انتخاب کار يا حرفه، ممکن است همچنين با توجه به قابل رؤيت بودن شغلهاى خاصى که در قلمرو عمومي، بهخصوص از طريق رسانههاى عمومي، ميسر مىشود، شکلگيرد. نقش بالقوهاى که تلويزيون ممکن است در اين ارتباط ايفا کند، بهوسيلهٔ اين يافته نمايان مىشود که نوجوانان تلويزيون را بهعنوان منبعى براى بهدست آوردن اطلاعات دربارهٔ مشاغل نام بردهاند.
محققي، با کودکان ۳ تا ۶ سال، از هر دو جنس، مصاحبههايى انجام داد و از آنها پرسيد که دوست دارند زمانى که بزرگ شدند چهکاره شوند؟ در کنار پرسشهاى بهخصوصى که دربارهٔ عادات تماشاى تلويزيون صورت گرفت، از هر يک از کودکان سئوال شد: دوست داريد زمانى که بزرگ شديد چه کاره شويد؟سپس از آنها خواسته شد تا تصور کنند اگر عضوى از جنس مخالف بودند، دوست داشتند چهکاره شوند. بهاين ترتيب از پسرها سئوال شد اگر شما دختر بوديد، دوست داشتيد زمانى که بزرگ شديد چهکاره شويد؟ در آخر کودکان را به بازيى مشغول کردند که بازى تصاوير درست نام داشت. در اين بازى چنداين تصوير به کودکان نشان داده مىشد، که برخى از آنها از موقعيتهاى کاملاٌ عادى بودند؛ در حالى که برخى ديگر، تصاويرى از موقعيتهاى کاملاً غيرطبيعي، مانند گربه پنجپا، را به نمايش مىگذاشتند. مصاحبهگران به کودکان توضيح دادند: هدف از بازى اين است که بيننده آيا اين عکسها بدون اشکال است يا خير. در ميان چندين عکس ساختگي سه صحنه وجود داشت که درآن نقش جنسى و مرسوم و سنتي، وارونه شده بود؛ يک پدر به بچه غذا مىداد، مردى براى زنى قهوه ميظريخت و عکس ديگر، زنى را نشان مىداد که تعمريکار خط تلفن بود.
نتايج حاصله در ارتباط با آرزوهاى شغلي، در هر دو حالت جنس خود کودک، و نيز جنس مخالف او به رابطه مستحکمى بين جنس و شغلهايى که براى آينده درنظر مىگرفتند، اشاره مىکرد. پسرها گرايش داشتند مشاغلى را نام ببرند که بيشتر براى جنس مذکر معرفى مىشد، مشاغلى چون پليس، ستاره ورزشى و کابوي؛ دخترها شغلهاى بىدغدغهتر، چون پرستاري، را ترجيح مىدادند. در حالى که مشاغل واقعى که دخترها و پسرها معرفى مىکردند متفاوت بود، گرايش آنها براى انتخاب شغلهاى آرمانى در هر دو جنس، تقريباً مشابه بود. بيش از ۷۰ درصد از پسرها و ۷۳ درصد دخترها مشاغل کليشهاى شده را براى خود انتخاب کردند. حتى زمانى که از آنها سئوال شد اگر عضوى از جنس مخالف بودند، دوست داشتند چهکاره شوند، تقريباً در تمام موارد، آنها مشاغلى را برگزيدند که بهطور معمول متناسب به آن جنس بود.
نحوهٔ عکسالعمل در برابر عکسها نشان مىدهد که الکوى متناسب با جنس با حرکت تصاوير از عکسهاى مربوط به مراقبت از کودک، بهسوى نقشهاى زن و شوهرى و بهسوى مشاغل افزايش مىيافت. باورهاى کودکان اين گرايش روزافزودن کمک کردن شوهر در کارهاى خانه - که بعد از جنگ جهانى رايج شد - را منعکس مىکرد، هرچند بدون توجه به جنبش در حال رشد آزادى زنان، کودکان باز هم در ارتباط با نقشهاى شغلي، تفاوت جنسى شديد نشان دادند. در حالى که دريافتهاى نقش جنسيتى که در اينجا سنجيده شد نشانگر کليشهاىسازى شديد ايدههاى مربوط به جنسها است، تا چه حد اين دريافتها بهوسيلهٔ تصاوير تلويزيوني، تحت تأثير قرار گرفتهاند؟
پژوهشگرى که در اين زمينه مطالعه کرده است، ادعا مىکند که کليشهسازى جنسى درارتباط با شغلهاى آرماني، بيشتر در ميان کسانى احتمال بروز دارد که تلويزيون زياد تماشا مىکنند. اين پژوهشگر، براى اين گفتهٔ خود هيچگونه دادهٔ پژوهشى ارائه نمىکند. بهعلاوه، نمونهاى که او انتخاب کرده بود، کوچک بود و نمىتوانست نمايندهاى از يک گروه سنى باشد، و نيز لازم است پيش از آنکه اين يافته با اطمينان کامل پذيرفته شود، روى ديگر گروههاى کودکان از نو بازسازى شود.
درتحقيقى که بعدها صورت گرفت، با کودکان ۴ تا ۱۲ سال، دربارهٔ نحوهٔ تماشاى تلويزيون، همراه با والدينشان، مصاحبهاى انجام شد، و سپس سنجهٔ فرافکنى کليشهسازى جنسى به آنها داده شد. سنجهٔ دوم، آزمونى نوشتارى بود که نحوهٔ انتخاب اسباببازى مرتبط با جنس را در کودکان نشان مىداد. رابطهٔ مشخصى بين ميزان گزارش شدهٔ زياد تلويزيون تماشا مىکردند، کسانى بودند که اسباببازىها را به روشى کليشهاى شدهتر انتخاب کرده بودند.
نتيجهاى که از اين مطالعه بهدست آمده، اين بود که کودکان از طريق تلويزيون، دربارهٔ نقشهاى مرسوم جنسى چيزهايى مىآموزند. با اين وجود، شمارى از پرسشهاى منتقدانه بدون پاسخ باقى مىماند. چرا پسرها و کودکان بزرگتر، ديدگاهها سنتىترى داشتند؟ آيا اين ديدگاههاى سنتى آنها بود که در درجهٔ نخست باعث مىشد برخى از اين کودکان بيشتر تلويزيون تماشا کنند؟ نقش والدين در اين ارتباط چيست؟ آنها نه تنها در آموزش نقش جنسى به کودکان، بلکه همچنين، در نحوهٔ تأثيرگذارى در تفسير آنچه که کودکان از تلويزيون مىبينند، چه نقشى ايفا مىکنند؟ نحوهٔ تحت نظر قرار دادن کودکان کم سن و سال از سوى والدين تا چه حد صحيح بوده است؟ آيا نمونه ۴۰ پسر و ۴۰ دختر مىتواند نمايندهٔ گروه سنى آنها باشد؟ آيا آزمون فرافکني، سنجهاى معتبر براى پرورش نقش جنسى کودکان بوده است؟
مدارک بيشترى از رابطهٔ مثبت بين افزايش تماشاى تلويزيون و باورهاى کليشهاى شدهتر دربارهٔ جنسها، بهدست آمده است. اين مطالعه نوسانات موجود در تعصبات نقش جنسى بهعنوان کارکردى از تماشاى تلويزيون، خصيصههاى جمعيتشناختى و پيشينه خانوادگى کودکان را در ميان ۱۵۵ کودک از آمريکاى شمالى آزمايش کرد. بهطور کلى معلوم شد که اين کودکان در دريافتهاى مربوط به نقش جنسى خود، عقايد قالبى شديد نداشتند؛ اما آنجايى که عقايد قالبى مشاهده شد، بيشتر در ميان دخترانى بود که از iq پايين برخوردار بودند، کسانى که مادرانشان مراتب تحصيلى بالايى داشتند و کسانى که تلويزيون بيشتر تماشا مىکردند. نتايج مشابهى در ميان پسران مشاهده نشد.
منبع:آفتاب
محققي، با کودکان ۳ تا ۶ سال، از هر دو جنس، مصاحبههايى انجام داد و از آنها پرسيد که دوست دارند زمانى که بزرگ شدند چهکاره شوند؟ در کنار پرسشهاى بهخصوصى که دربارهٔ عادات تماشاى تلويزيون صورت گرفت، از هر يک از کودکان سئوال شد: دوست داريد زمانى که بزرگ شديد چه کاره شويد؟سپس از آنها خواسته شد تا تصور کنند اگر عضوى از جنس مخالف بودند، دوست داشتند چهکاره شوند. بهاين ترتيب از پسرها سئوال شد اگر شما دختر بوديد، دوست داشتيد زمانى که بزرگ شديد چهکاره شويد؟ در آخر کودکان را به بازيى مشغول کردند که بازى تصاوير درست نام داشت. در اين بازى چنداين تصوير به کودکان نشان داده مىشد، که برخى از آنها از موقعيتهاى کاملاٌ عادى بودند؛ در حالى که برخى ديگر، تصاويرى از موقعيتهاى کاملاً غيرطبيعي، مانند گربه پنجپا، را به نمايش مىگذاشتند. مصاحبهگران به کودکان توضيح دادند: هدف از بازى اين است که بيننده آيا اين عکسها بدون اشکال است يا خير. در ميان چندين عکس ساختگي سه صحنه وجود داشت که درآن نقش جنسى و مرسوم و سنتي، وارونه شده بود؛ يک پدر به بچه غذا مىداد، مردى براى زنى قهوه ميظريخت و عکس ديگر، زنى را نشان مىداد که تعمريکار خط تلفن بود.
نتايج حاصله در ارتباط با آرزوهاى شغلي، در هر دو حالت جنس خود کودک، و نيز جنس مخالف او به رابطه مستحکمى بين جنس و شغلهايى که براى آينده درنظر مىگرفتند، اشاره مىکرد. پسرها گرايش داشتند مشاغلى را نام ببرند که بيشتر براى جنس مذکر معرفى مىشد، مشاغلى چون پليس، ستاره ورزشى و کابوي؛ دخترها شغلهاى بىدغدغهتر، چون پرستاري، را ترجيح مىدادند. در حالى که مشاغل واقعى که دخترها و پسرها معرفى مىکردند متفاوت بود، گرايش آنها براى انتخاب شغلهاى آرمانى در هر دو جنس، تقريباً مشابه بود. بيش از ۷۰ درصد از پسرها و ۷۳ درصد دخترها مشاغل کليشهاى شده را براى خود انتخاب کردند. حتى زمانى که از آنها سئوال شد اگر عضوى از جنس مخالف بودند، دوست داشتند چهکاره شوند، تقريباً در تمام موارد، آنها مشاغلى را برگزيدند که بهطور معمول متناسب به آن جنس بود.
نحوهٔ عکسالعمل در برابر عکسها نشان مىدهد که الکوى متناسب با جنس با حرکت تصاوير از عکسهاى مربوط به مراقبت از کودک، بهسوى نقشهاى زن و شوهرى و بهسوى مشاغل افزايش مىيافت. باورهاى کودکان اين گرايش روزافزودن کمک کردن شوهر در کارهاى خانه - که بعد از جنگ جهانى رايج شد - را منعکس مىکرد، هرچند بدون توجه به جنبش در حال رشد آزادى زنان، کودکان باز هم در ارتباط با نقشهاى شغلي، تفاوت جنسى شديد نشان دادند. در حالى که دريافتهاى نقش جنسيتى که در اينجا سنجيده شد نشانگر کليشهاىسازى شديد ايدههاى مربوط به جنسها است، تا چه حد اين دريافتها بهوسيلهٔ تصاوير تلويزيوني، تحت تأثير قرار گرفتهاند؟
پژوهشگرى که در اين زمينه مطالعه کرده است، ادعا مىکند که کليشهسازى جنسى درارتباط با شغلهاى آرماني، بيشتر در ميان کسانى احتمال بروز دارد که تلويزيون زياد تماشا مىکنند. اين پژوهشگر، براى اين گفتهٔ خود هيچگونه دادهٔ پژوهشى ارائه نمىکند. بهعلاوه، نمونهاى که او انتخاب کرده بود، کوچک بود و نمىتوانست نمايندهاى از يک گروه سنى باشد، و نيز لازم است پيش از آنکه اين يافته با اطمينان کامل پذيرفته شود، روى ديگر گروههاى کودکان از نو بازسازى شود.
درتحقيقى که بعدها صورت گرفت، با کودکان ۴ تا ۱۲ سال، دربارهٔ نحوهٔ تماشاى تلويزيون، همراه با والدينشان، مصاحبهاى انجام شد، و سپس سنجهٔ فرافکنى کليشهسازى جنسى به آنها داده شد. سنجهٔ دوم، آزمونى نوشتارى بود که نحوهٔ انتخاب اسباببازى مرتبط با جنس را در کودکان نشان مىداد. رابطهٔ مشخصى بين ميزان گزارش شدهٔ زياد تلويزيون تماشا مىکردند، کسانى بودند که اسباببازىها را به روشى کليشهاى شدهتر انتخاب کرده بودند.
نتيجهاى که از اين مطالعه بهدست آمده، اين بود که کودکان از طريق تلويزيون، دربارهٔ نقشهاى مرسوم جنسى چيزهايى مىآموزند. با اين وجود، شمارى از پرسشهاى منتقدانه بدون پاسخ باقى مىماند. چرا پسرها و کودکان بزرگتر، ديدگاهها سنتىترى داشتند؟ آيا اين ديدگاههاى سنتى آنها بود که در درجهٔ نخست باعث مىشد برخى از اين کودکان بيشتر تلويزيون تماشا کنند؟ نقش والدين در اين ارتباط چيست؟ آنها نه تنها در آموزش نقش جنسى به کودکان، بلکه همچنين، در نحوهٔ تأثيرگذارى در تفسير آنچه که کودکان از تلويزيون مىبينند، چه نقشى ايفا مىکنند؟ نحوهٔ تحت نظر قرار دادن کودکان کم سن و سال از سوى والدين تا چه حد صحيح بوده است؟ آيا نمونه ۴۰ پسر و ۴۰ دختر مىتواند نمايندهٔ گروه سنى آنها باشد؟ آيا آزمون فرافکني، سنجهاى معتبر براى پرورش نقش جنسى کودکان بوده است؟
مدارک بيشترى از رابطهٔ مثبت بين افزايش تماشاى تلويزيون و باورهاى کليشهاى شدهتر دربارهٔ جنسها، بهدست آمده است. اين مطالعه نوسانات موجود در تعصبات نقش جنسى بهعنوان کارکردى از تماشاى تلويزيون، خصيصههاى جمعيتشناختى و پيشينه خانوادگى کودکان را در ميان ۱۵۵ کودک از آمريکاى شمالى آزمايش کرد. بهطور کلى معلوم شد که اين کودکان در دريافتهاى مربوط به نقش جنسى خود، عقايد قالبى شديد نداشتند؛ اما آنجايى که عقايد قالبى مشاهده شد، بيشتر در ميان دخترانى بود که از iq پايين برخوردار بودند، کسانى که مادرانشان مراتب تحصيلى بالايى داشتند و کسانى که تلويزيون بيشتر تماشا مىکردند. نتايج مشابهى در ميان پسران مشاهده نشد.
منبع:آفتاب