alamatesoall
11-07-2011, 08:14 PM
مانهايم نميتواند از نسبيگرايي فرار كنددكتر محمد توكل
دكتر محمد توكل، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران، در نشست «كارل مانهايم» كه از سلسله نشستهاي «آشنايي با جامعهشناسان بزرگ» به همت حلقه جامعهشناسي موسسه غيردولتي چهارسوق انديشه در حسينيه ارشاد برگزار شد، به معرفي كارل مانهايم، جامعهشناس مجار پرداخت و گفت: مانهايم به همراه ماكس شللر يكي از بزرگترين جامعهشناسان معرفت است و حتي در برخي از محافل انگلوساكسون از او مهمتر تلقي ميشود.
نويسنده كتاب «جامعهشناسي معرفت» به پيشينه اين شاخه جديد علمي اشاره كرد و گفت: رويكرد عام در جامعهشناسي معرفت، مقابله با تصور رايج در تفكر غربي از افلاطون به بعد است كه علم و شناخت ناب و حقيقي را امري فرازماني و به دور از تاثيرات محيطي ميدانستند. پايهگذار جامعهشناسي معرفت ماكس شللر است كه در سنت عميق فلسفي پديدارشناسي پرورش يافته و به همراه ادموند هوسرل و مارتين هايدگر يكي از فيلسوفان شناخته شده قرن بيستم است اما كارل مانهايم كه پس از شللر بزرگترين فرد در اين حوزه معرفتي است، به دليل مهاجرت به انگليس، سادهنويسي و گرايشهاي راديكال و چپ، نزد جامعه انگليسي زبان بيشتر شناخته شده است.
دكتر توكل پرسش اصلي جامعهشناسي معرفت را بيان رابطه ميان معرفت و جامعه دانست و گفت: اگرچه در قرن نوزدهم و با كساني چون ماركس، به نگرش عام فلسفي غربي در مورد تاثير نهادهاي بيروني در شكلگيري معرفت خللي وارد شد، اما ضربه اصلي با شللر و طرح جامعهشناسي معرفت وارد شد.
دكتر توكل نكته اصلي در كل نظرگاه معرفتي مانهايم را مواجهه انسان با دو واقعيت اجتماعي خواند و گفت: انسان در جامعه با «وضعيتهاي از پيش ساخته» (ready made situation) مواجه است، يعني هركس وقتي در يك جامعه زاده ميشود در يك طبقه خاص، با زباني ويژه، در نظام آموزشي معين، با نظم سياسي خاص و... رشد ميكند. اين وضعيتهاي از پيش ساخته شكل معرفتي او را بر ميسازند. واقعيت دوم «الگوهاي از پيش ساخته» است كه نزد مانهايم از اهميت بيشتري برخوردار است. به اين معني كه انسان در مواجهه با آن وضعيتها، واكنشهايي مطابق با الگوهاي از پيش ساخته شده، اتخاذ ميكند. بنابراين انسان به معناي كلي آزاد نيست بلكه رفتار او توسط پارامترهاي اجتماعي تعيين شدهاند.
استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران، سپس به «چشماندازگرايي» (perspectivism) نزد مانهايم اشاره كرد و گفت: بنا به شرايط پيشيني كه مانهايم براي جريان معرفت انسان قائل ميشود، از نظر او انسانها از منظرها و چشماندازهاي متفاوت به واقعيت مينگرند و در دورههاي گوناگون تاريخي ما با پرسپكتيوهاي گوناگون مواجهيم و ميتوانيم به پرسپكتيوهايي چون چشمانداز قرون وسطايي يا چشمانداز مدرن قائل شويم.
دكتر توكل سپس به نتايج نسبيانگارانه نظريه مانهايم اشاره كرد و گفت: او خود براي رهايي از اين منظر معتقد بود كه به جاي نسبيگرايي(relativism) معتقد به «رابطهگرايي»(relationism) است به اين معنا كه معتقد است كه بسترهاي فكري، فرهنگي، سياسي و اجتماعي انديشه را مشخص ميكند اما اين راه حلي دقيق نيست و او در پاسخ به نقد نسبيگرا بودن، پاسخ صحيحي ندارد.
دكتر محمد توكل، استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران، در نشست «كارل مانهايم» كه از سلسله نشستهاي «آشنايي با جامعهشناسان بزرگ» به همت حلقه جامعهشناسي موسسه غيردولتي چهارسوق انديشه در حسينيه ارشاد برگزار شد، به معرفي كارل مانهايم، جامعهشناس مجار پرداخت و گفت: مانهايم به همراه ماكس شللر يكي از بزرگترين جامعهشناسان معرفت است و حتي در برخي از محافل انگلوساكسون از او مهمتر تلقي ميشود.
نويسنده كتاب «جامعهشناسي معرفت» به پيشينه اين شاخه جديد علمي اشاره كرد و گفت: رويكرد عام در جامعهشناسي معرفت، مقابله با تصور رايج در تفكر غربي از افلاطون به بعد است كه علم و شناخت ناب و حقيقي را امري فرازماني و به دور از تاثيرات محيطي ميدانستند. پايهگذار جامعهشناسي معرفت ماكس شللر است كه در سنت عميق فلسفي پديدارشناسي پرورش يافته و به همراه ادموند هوسرل و مارتين هايدگر يكي از فيلسوفان شناخته شده قرن بيستم است اما كارل مانهايم كه پس از شللر بزرگترين فرد در اين حوزه معرفتي است، به دليل مهاجرت به انگليس، سادهنويسي و گرايشهاي راديكال و چپ، نزد جامعه انگليسي زبان بيشتر شناخته شده است.
دكتر توكل پرسش اصلي جامعهشناسي معرفت را بيان رابطه ميان معرفت و جامعه دانست و گفت: اگرچه در قرن نوزدهم و با كساني چون ماركس، به نگرش عام فلسفي غربي در مورد تاثير نهادهاي بيروني در شكلگيري معرفت خللي وارد شد، اما ضربه اصلي با شللر و طرح جامعهشناسي معرفت وارد شد.
دكتر توكل نكته اصلي در كل نظرگاه معرفتي مانهايم را مواجهه انسان با دو واقعيت اجتماعي خواند و گفت: انسان در جامعه با «وضعيتهاي از پيش ساخته» (ready made situation) مواجه است، يعني هركس وقتي در يك جامعه زاده ميشود در يك طبقه خاص، با زباني ويژه، در نظام آموزشي معين، با نظم سياسي خاص و... رشد ميكند. اين وضعيتهاي از پيش ساخته شكل معرفتي او را بر ميسازند. واقعيت دوم «الگوهاي از پيش ساخته» است كه نزد مانهايم از اهميت بيشتري برخوردار است. به اين معني كه انسان در مواجهه با آن وضعيتها، واكنشهايي مطابق با الگوهاي از پيش ساخته شده، اتخاذ ميكند. بنابراين انسان به معناي كلي آزاد نيست بلكه رفتار او توسط پارامترهاي اجتماعي تعيين شدهاند.
استاد جامعهشناسي دانشگاه تهران، سپس به «چشماندازگرايي» (perspectivism) نزد مانهايم اشاره كرد و گفت: بنا به شرايط پيشيني كه مانهايم براي جريان معرفت انسان قائل ميشود، از نظر او انسانها از منظرها و چشماندازهاي متفاوت به واقعيت مينگرند و در دورههاي گوناگون تاريخي ما با پرسپكتيوهاي گوناگون مواجهيم و ميتوانيم به پرسپكتيوهايي چون چشمانداز قرون وسطايي يا چشمانداز مدرن قائل شويم.
دكتر توكل سپس به نتايج نسبيانگارانه نظريه مانهايم اشاره كرد و گفت: او خود براي رهايي از اين منظر معتقد بود كه به جاي نسبيگرايي(relativism) معتقد به «رابطهگرايي»(relationism) است به اين معنا كه معتقد است كه بسترهاي فكري، فرهنگي، سياسي و اجتماعي انديشه را مشخص ميكند اما اين راه حلي دقيق نيست و او در پاسخ به نقد نسبيگرا بودن، پاسخ صحيحي ندارد.