alamatesoall
11-07-2011, 07:26 PM
مقدمه:هرچند «تايلور» در تعريف فرهنگ آورده است که فرهنگ کل پيچيدهای است مشتمل بر معارف، باورها و اخلاق، قوانين، سنن و هرگونه عادات و قابليتهای ديگری که اعضای يک جامعه آن را کسب میکنند. ، (Hoecklin,۲۶) ما تعريف مورد قبول در علم جامعهشناسی ـ بهمثابه رويکرد اصلی و ضروری بررسی و تحليلروابط بين دو پديده فرهنگ وتحقيقات در جامعه ايران ـ عبارتست از «روشهايی که اعضای يک گروه يا افراد عضو يک جامعه معين حفظ کرده، هنجارهايی که دنبال نموده، کالاهای مادیای کهمیسازند». از اين ديدگاه، فعاليتهای عادی ذهن، همچون هنر، ادبيات، موسيقی و نقاشی که درزندگی روزمره، مترادف فرهنگ تلقی میشوند، معانیحاشيهای محسوب میگردند (Giddens,۳۱).
با توجه به دوتعريف مذکور و تميز سازهای چون فرهنگ که عينيت آن بسيار بسيط است، و نظر به اينکه هم تحقيق و هم فرهنگهر دو دارای ماهيتی فرابخشی هستند و در تمامی حوزههای علومنظری و عملی و بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بسترهايی را فراهم آوردهاند، لذا جهت مطالعه همهجانبه اين مقوله و روابط بين اين دوپديده میبايست همسو با فرايند عملياتیتر کردن سازهای چون فرهنگ، با تأکيد بر تحقيقات، اين دومفهوم را در ابعاد مختلفی بررسی کرد تا از ابهامات، ناگفتهها و ناپيداهای آن کاستهشود.برای پرهيز از تحويلگرايی و سقوط در ورطه نگرشهای تکعاملی، بايد بهگونهای عمل کرد که به همه عوامل موجود در زمينه فرهنگ تحقيقات در کشور و نيز تمامی ابعاد مختلف اين موضوع اعم از ابعاد دينی، سياسی، قانونی، اقتصادی، ساختاری، زبانی، معرفتی، آموزشی و مديريتی توجه شود تا از اين طريق نقاط ضعفوقوت آن در هر بعد آشکار گردد. بديهی است با چنين کوششی، امکان جامعنگری و عينیگرايی افزايش خواهد يافت.
۱) بررسی وضع موجود فرهنگ تحقيقات
۱ـ ۱ ـ نقاط ضعف: ضعفها و مسائل آسيبشناختی فرهنگی را که در بدنه تحقيقات کشور وجود دارند، در ابعاد مختلف به شرح زير میتوان بيان کرد:
الف) بعد دينی: ــ تقليدگرايی و پذيرش آنچه هست بهمثابه نوعی تقدير ازلی و اتکابرگزارههای پيشينی (Apriori)،
ــ تقدس بخشيدن به پديدههای طبيعی و انسانی ـ اجتماعی وتابوسازی از آنها و پرهيز از هرگونه برخورد نقادانه و پرسشگرانهدرجهت شناخت عينی آن پديدهها،
ــ غلبه برخی عقايد قالبی (Stereotype) بر افکار و انديشههایپژوهشگران کشور و القای برخوردهای تحميلی با پديدهها وانعطافناپذيری چارچوبهای مفهومی و شناختی آنان در انطباق باپديدههای محيط طبيعی و انسانی ـ اجتماعی ومسائل معرفتی ديگر،
ــ ضعف تلاش و پیگيری و خستگیناپذيری در کشف حقايقی که بهنوعی ناشی از تعلقات آخرتجويانه ودنياگريزیهای تعريفنشده و نامشخص است.
ب) بعد سياسی: ــ تفرد و بیاعتمادی افراد به يکديگر. اين ويژگی که ناشی ازحاکميت استبداد و مقابله با هرگونه فعاليتی است که نيازمند اجتماعبيش از دونفر ما است، در طول زمان بهصورت ميراثی تاريخی ـ فرهنگی درآمده است.
ــ تقيه و پنهانکاری صاحبان فکر و انديشه در بيان افکار، آرا وعقايد خويش، که خود متأثر از سيطره فضای ترس و ارعاب و عدمتحمل افکار دگرانديشان در نظام سياسی ايران در طول تاريخ است.
پ) بعد قانونی: ــ شيوع تدريجی نوعی هنجارشکنی علمی در بين پژوهشگران وانديشهگران، و بروز واکنشهای خاص غيراخلاقی و غيرقابل قبول درفضاهای علمی و تحقيقاتی همچون اقتباسهای بدون مأخذ، تهيه مقالات يا ايراد سخنرانیهايی که محتوای آنها تخريب شخصيت(های) علمی و پژوهشی است، قلب واقعيتها و...،
ــ غلبه رابطه بهجای ضابطه در فرايند تحقيق و بازار عرضه و تقاضای کالاهای پژوهشی،
ــ ضعف توجه قوانين ومقررات خاص پژوهش به ملاحظات وضرورتهای فرهنگی ملازم با علم و فنآوری و تحقيقات درکشور، و وجود خلأ نسبی در زمينه تأثير جهتگيریهای فرهنگی درتصويب قوانين.
ت) بعد اقتصادی: ــ تأثيرخصيصه مصرفگرايی در علم و فنآوری به علت حاکميت روحيه مصرفگرايی بر ساختار فرهنگ عمومی کشور واتکای اينفرهنگ بر کسب و جذب يافتهها و توليدات علمی و تحقيقاتی، بدون آنکه به فرايند توليد و چگونگی پيدايی آن آگاه باشد،
ــ ضعفگرايش به توليد دانش علمی و فنی در کشور بهعلت غلبه نوعی آماده خوری فرهنگی و علمی يا به تعبيری رانتجويی (Rentalism) که حاصل آن خلق و توليد فکر و انديشه بدونکمترين زحمت و تلاش است،
ــ غلبه منش پولگرايی و محوريت منافع و سودمندیهای اقتصادی در فرايند تحقيق به جای منافع انسانی ـ اجتماعی حاصل ازانجام تحقيق درعرصههای ملی و جهانی Money is first)بهجای(Manifest،
ــ ضعف نگرش در زمينه عمومی دانستن مالکيت يافتهها ومنابع علمی ـ پژوهشی (Communism) و لذا عدم بهرهوری واستفاده بهينه از اين منابع از يکسو و شخصی تلقی کردن سرمايهها و سرمايهگذاریهای علمی افراد در فرايند تحقيق و نوآوری از سویبرخی پژوهشگران (محسنی، ۸۶ ـ۸۲).
ث) بعد ابزاری: ــ ضعف استفاده بهينه از ابزارهای فرهنگی يا صنايع فرهنگی نوين همچون رايانه ،تلويزيون، راديو، سيستم ويدئويی و مطبوعات(صنعت چاپ) درجهت اشاعه فرهنگ علمی و روحيهجستوجوگری.
ج) بعدساختاری، سازمانی و مديريتی:ــ فقدان تمايز ساختی و تفکيک نقشها (Differentiation) در ساختارهای علمی و فنی جهت بررسی و پژوهش و مبهم بودنجايگاه پژوهش و پژوهشگر واقعی از يکسو و نامشخص بودن متولی اصلی پژوهش در زمينه فرهنگ علمی کشور از سوی ديگر.بهعبارت ديگر تقسيم کار ناسودمند و مخدوش ناشی از فقدان تمايزهای شناختی درانديشهها و افکار تصميمگيران وگاه تصميمسازان (Smelser,۱۲۰)،
ــ ابهام در ارزشگذاری فعاليتهای علمی و غير آن و شيوع نوعی بیوزنی يا بیتکليفی (Ambivalence) در ميان پژوهشگران وبه طريق اولی در فرهنگ عمومی و نامشخص بودن پاسخ اين پرسش هميشگی که علم بهتر است يا ثروت،
ــ بی سامانی و نبود ساختاری پويا، پايدار و ارگانيک درفرهنگعلمی و پژوهشی کشور و نامشخص بودن راهبردها و انتظارات و اهداف تفصيلی در اين زمينه،
ــ آميزش شئونات اقتصادی و اجتماعی پژوهشگران ونامتناسب بودن وضعيت معيشتی و سطح زندگی پژوهشگران باتوجه به جايگاه رفيع تحقيق و علوم و انديشهورزی در جامعه وبازخورد منفی اين شرايط در ذهن و انديشه پژوهشگران و درنهايت شيوع تمايل به کاسبکاری در تحقيق و آلايش دامان علم و پژوهشبه انديشه سودجويی،
ــ نبود يقين و باور عميق ميان مديريت بخشهای سياسی، اداری و گاه اقتصـادی جـامعه به اهمیـت تحقیـق ويافتههـای علمی و فنآوریهای مختلف در تـوسعه کلان، ميانبخشی و بخشیکشور،
ــ حاکميت فرهنگ سازمانی ايستا و گاه منحط اداری برسازمانهای علمی و پژوهشی و در برخی موارد حضور فعال و نقشآفرين عناصر کوتهبين، عافيتطلب، تنگنظر و بيمار درمحيطهای علمی و پژوهشی وآلودن فضای پژوهشی به برخی رفتارهای نامناسب،
ــ ضعف توجه به شايستهسالاری (Meritocracy) وتخصصگرايی در انتخاب مديريتهای علمی و پژوهشی و ارزيابی عملکرد آنان بدون در نظر گرفتن عملکرد رقيبان داخلی که براساس شايستهسالاری عمل میکنند،
ــ چيرگی انديشه و تفکر دولتی بر سازمانها و مديريتهایعلمی کشور که حاصل آن اتخاذ تدابيری غيراقتصادی، هزينهزا، حجيم و درعين حال کممحتوا و نيز انحصارطلبی در بسترسازیهای تحقيقاتی، علمی و فنی کشور بهويژه عناصر و قابليتهای دولتی است و همچنين ناتوانی در جذب و جلب مشارکت سازمانهای غيردولتی در جهت علم، فنآوری وتحقيق،
ــ ضعف آيندهنگری درتحقيقات و ابتلا پژوهشها بهروزمرگی،
ــ ضعف منش فرهنگی در انگيزههای تحقيقی و فعاليتهایعلمی و فنی در کشور با تشويق و تقدير از خلاقيتها، تسهيل درثبت يافتهها و نوآوریها و اختراعات، تسريع در فرايند پيشنهاد، تصويب و حمايت مالی جهت اجرای طرحهای تحقيقاتی اعم ازبنيادی يا کاربردی،
ــ ضعف نگرش تحقيقاتی در ميان مديريتهای سازمانهایعلمی ـ تحقيقاتی کشور در جهت استفاده از ابزارهای پژوهشی دراستفاده از منابع انسانی، بازاريابی و مديريت علمی در فعاليتهای علمی ـ پژوهشی.
چ) بعد زبانشناختی: ــ شکاف معنی شناختی (Semantics) ميان زبان علمی و زبانروزمره و نارسايی مفاهيم، تعبيرات و معادلسازیهای واژگان واصطلاحات علمی درنزد عموم مردم،
ــ شکاف معنی شناختی ميان زبان علمی جامعه علمی امروز ايران و زبان علمی دنيای کنونی که خود ناشی از ضعف درک فرايندپيدايی يافتهها و فراوردههای علمی است،
ــ وجود ضعف در گفتمان علمی کشور و منش ديالکتيک دربحث، نقد و تبيين نگرشها و يافتههای علمی نظری و فنی در جامعهعلمی و دوری نسبی پژوهشگران از رويارويی با اين مسئله.
ح) بعد روحی و معرفتی: ــ ضعف روحيه واخلاق جستوجوگری، پرسشگری و طرحمسئله بهمثابه منشی علمی در فرهنگ عمومی کشور،
ــ ضعف روحيه کار جمعی و بها دادن بيشتر به فردگرايی نسبتبه توليد جمعی و ارزشهای آن (Hofstedt,۳۴)،
ــ ضعف اتکای نظام معرفتی برخی از مديران سازمانهایعلمی و پژوهشی و همچنين پژوهشگران به مفروضات پسينی يا آنچه از تجربه بهدست میآيد و ميل به اتکا بر انگارههای ذهنی، ازلی و پيشينی در برخورد با پديدهها و تصميمسازی و تصميمگيریها،
ــ سوگيری (Bias)های ارزشی آگاهانه يا ناآگاهانه در فرايندتحقيق و ضعف عينيت در تحقيق بهخصوص در عرصههای انسانیـ اجتماعی،
ــ ضعف منطق علمی و شک سازمانيافته در انديشهپژوهشگران (محسنی، ۸۶ـ۸۲)
ــ ضعف الگوپردازیهای علمی از حيث نگرشها و رفتارعلمی، عمومی و فردی پژوهشگران متأخر و معاصر کشور،
ــ برخورد قالبی با بسياری ازپديدههای تاريخی و شخصيتها وجريانهای آن، و نيز پديدههای اجتماعی ـ انسانی در جامعه معاصرو ضعف در بهدست آوردن نگرشی علمی،
ــ ضعف در اشاعه نگرش سامانمند يا نظامگرا (SystemsApproach) دربررسی و تبيين مسائل ، پديدهها و روابط بين آنها وميل عمومی به تحويلگرايی (Reductionism) درتحقيق.
۱ ـ ۲ ـ نقاط قوت: هرچند در بررسیهای غيرجانبدارانه میبايست به تحليل وضعيتموضوع مورد بررسی تحليل نقاط ضعف و قوت آن اهتمام ورزيد،اما در بررسی مقدماتی حاضر، دامنه مسائل آسيبشناختی فرهنگعلمی ـ پژوهشی کشور بسيار وسيعتر از دامنه قابليتها وتوانايیهای بالقوه آن مطرح شده است. اين امر شايد ناشی از دوواقعيت باشد: نخست، چيرگی نگرش مسئلهشناختی (Problematics) يا درد شناسی موضوع مورد بررسی; دوم، ضعفبسترها و زمينههای تاريخی و کنونی قابليتها و توانايیهای علمی ـ پژوهشی بالقوه کشور، که در هر دو جنبه، ضرورت ظرفيتسازیهای بيشتر و نظاممندتر علمی ـ تحقيقاتی از يکسو وميل به توسعه نظام تحقيقاتی کشور از سوی ديگر، تقويت میشود. بديهی است در اين بخش بسياری از مطالبی که مطرح میگردد، بيانگر قابليتهای بالقوهای است که در فرايند بسترسازیهای فرهنگی به بازآفرينی، انطباق و کارآمدی آنها میتوان اهتمام کرد. برهمين اساس اين قابليتها و نقاط قوت در ابعاد زير قابل بررسیاست:
الف) بعد دينی: ــ تأکيد آموزههای دينی بر تحقيق، تفحص، سير در آفاق و انفس وشناخت تاريخ و جغرافيا و همچنين تدبير و تدبر در پديدههایطبيعی و انسانی،
ــ کمبود نسبی پژوهشگران ماهر در تميز انگارهها و گزارههایدينی از غيردينی.
ــ سفارش مؤکد متون دينی به توجه به دنيا و واقعيات پيرامونآن بهمثابه ابزاری مناسب برای رسيدن به سعادت اخروی،
ــ وجود نگرهها و الگوهای علمی ـ دينی در زمينه اشاعه فرهنگتلاش و پیگيری در جهت کشف حقايق موجود در تاريخ دينی و دربين متفکران دينی معاصر.
ب) بعد سياسی:ــ وجود منش بيگانه ستيزی و خودباوری ملی ـ قومی و بهرهگيری ازاين منش در اشاعه و تقويت انديشه، تفکر و تلاشهای علمی ـ پژوهشی (طايفی، «تحول فرهنگی ...»، ۴۴ـ ۳۷)،
ــ وجود نگرهها و حرکتهای جمعی و گروهی درتاريخ معاصر و استفاده ازآنها در الگوسازیهای مربوط به منش فرهنگیکارجمعی و گروهی و ارزشآفرينیهای آن.
پ) بعد قانونی: ــ امکان اصلاح، بازنگری و تطبيق قوانين و مقررات ويژه پژوهش ومرتبط با فرهنگ علمی و پژوهشی کشور و همسو کردن آن بافرهنگ علمی جهانی،
ــ فراهم آوردن تمهيداتی در زمينه سازوکارهای قانونی نظامپاداش دهی، نظام دستمزدی، نظام حقوقی مربوط به فعاليتهایعلمی ـ پژوهشی بهمنظور اشاعه منشهای فرهنگی متناسب و دوریاز هنجارشکنی.
ت) بعد اقتصادی: ــ حاکميت منش قناعت بر فرهنگ مصرف آموزههای فرهنگیجهت ميل به ايجاد ارزش افزوده و کاهش هزينهها و اشاعه آن، بهويژه در فرايند تحقيق و توليد علمی و فنی کشور.
ث) بعد ابزاری:ــ وجود شخصيتها و چهرههای ملی علمی ـ پژوهشی، اعم ازمتقدم و متأخر و معاصر جهت الگوپردازی درفرهنگ علمی ـ تحقيقاتی و اشاعه آن،
ــ وجود قابليتهای موضوعی، محققان، يافتههای پژوهشی، توليدات تصويری، تکنولوژی آموزشهای ديداری ـ شنيداری وانتشارات علمی ـ پژوهشی در دنيای امروز جهت استفاده از آنها درصنايع فرهنگی کشور،
ــ وجود بنگاههای انتشاراتی، پژوهشی وتوليدکننده برنامههایعلمی ـ پژوهشی درکشور،
ــ وجود صنايع فرهنگی اطلاعرسانی و آموزشی نسبتاً مناسب جهت سرمايهگذاریهای فرهنگی ـ علمی بيشتر.
ج) بعدساختاری، سازمانی و مديريتی:ــ وجود برخی مديران لايق، توانمند و کوشا جهت الگوپردازیهای شغلی درعرصههای مديريت علمی،
ــ وجود تجربيات ارزشمند داخلی و خارجی که به کار بستنآنها در بهينهسازی سازمانها و تشکيلات مربوط به فعاليتهایعلمی و پژوهشی و ساماندهی فرهنگی ساختار تحقيقات کشور بسيار مؤثر است،
ــ وجود افراد توانمند ومتخصصان ايرانی مطرح درسطح جهانیبهمنظور استفاده از آنها در پايهريزی ساختارهای نوين علمی ـ تحقيقاتی و مديريتی ايران،
ــ وجود پژوهشگران، انديشهگران، و صاحبان فکر و تجربه وتخصص ايرانی مقيم در خارج از کشور که مشورت با آنها در بهبود و ساماندهی وضع موجود علم، فنآوری و تحقيقات درکشور بسيارسودمند است.
چ) بعد زبانشناختی: ــ وجود متخصصان زبانشناسی علمی مبرز جهت معادلسازیهایصحيح، رسا و قابل فهم برای اجتماعات علمی و مخاطبان آن،
ــ قابليت زبان فارسی در نوآوری، تنوع وگسترش واژگان جهت پوشش اصطلاحات و تعابير علمی ـ فنی دنيای امروز،
ــ وجود فرهنگستانهای متعدد علمی بهمنظور ساماندهی فرايندهای معناشناختی زبان علمی.
ح) بعد روحی ومعرفتی: ــ وجود نگرهها و اسوههای تاريخی و معاصر علمی درالگوپردازیهای فرهنگ علمی در زمينههای جستوجوگری، شک سازمانيافته، باور علمی، تفکر نظاممند و عينی گرا،
ــ انعطافپذيری پژوهشگران و دانشجويان در برابر ايدههای جديد و آراسته بودن آنها به روحيه منش علمی ـ فرهنگی.
با توجه به دوتعريف مذکور و تميز سازهای چون فرهنگ که عينيت آن بسيار بسيط است، و نظر به اينکه هم تحقيق و هم فرهنگهر دو دارای ماهيتی فرابخشی هستند و در تمامی حوزههای علومنظری و عملی و بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، بسترهايی را فراهم آوردهاند، لذا جهت مطالعه همهجانبه اين مقوله و روابط بين اين دوپديده میبايست همسو با فرايند عملياتیتر کردن سازهای چون فرهنگ، با تأکيد بر تحقيقات، اين دومفهوم را در ابعاد مختلفی بررسی کرد تا از ابهامات، ناگفتهها و ناپيداهای آن کاستهشود.برای پرهيز از تحويلگرايی و سقوط در ورطه نگرشهای تکعاملی، بايد بهگونهای عمل کرد که به همه عوامل موجود در زمينه فرهنگ تحقيقات در کشور و نيز تمامی ابعاد مختلف اين موضوع اعم از ابعاد دينی، سياسی، قانونی، اقتصادی، ساختاری، زبانی، معرفتی، آموزشی و مديريتی توجه شود تا از اين طريق نقاط ضعفوقوت آن در هر بعد آشکار گردد. بديهی است با چنين کوششی، امکان جامعنگری و عينیگرايی افزايش خواهد يافت.
۱) بررسی وضع موجود فرهنگ تحقيقات
۱ـ ۱ ـ نقاط ضعف: ضعفها و مسائل آسيبشناختی فرهنگی را که در بدنه تحقيقات کشور وجود دارند، در ابعاد مختلف به شرح زير میتوان بيان کرد:
الف) بعد دينی: ــ تقليدگرايی و پذيرش آنچه هست بهمثابه نوعی تقدير ازلی و اتکابرگزارههای پيشينی (Apriori)،
ــ تقدس بخشيدن به پديدههای طبيعی و انسانی ـ اجتماعی وتابوسازی از آنها و پرهيز از هرگونه برخورد نقادانه و پرسشگرانهدرجهت شناخت عينی آن پديدهها،
ــ غلبه برخی عقايد قالبی (Stereotype) بر افکار و انديشههایپژوهشگران کشور و القای برخوردهای تحميلی با پديدهها وانعطافناپذيری چارچوبهای مفهومی و شناختی آنان در انطباق باپديدههای محيط طبيعی و انسانی ـ اجتماعی ومسائل معرفتی ديگر،
ــ ضعف تلاش و پیگيری و خستگیناپذيری در کشف حقايقی که بهنوعی ناشی از تعلقات آخرتجويانه ودنياگريزیهای تعريفنشده و نامشخص است.
ب) بعد سياسی: ــ تفرد و بیاعتمادی افراد به يکديگر. اين ويژگی که ناشی ازحاکميت استبداد و مقابله با هرگونه فعاليتی است که نيازمند اجتماعبيش از دونفر ما است، در طول زمان بهصورت ميراثی تاريخی ـ فرهنگی درآمده است.
ــ تقيه و پنهانکاری صاحبان فکر و انديشه در بيان افکار، آرا وعقايد خويش، که خود متأثر از سيطره فضای ترس و ارعاب و عدمتحمل افکار دگرانديشان در نظام سياسی ايران در طول تاريخ است.
پ) بعد قانونی: ــ شيوع تدريجی نوعی هنجارشکنی علمی در بين پژوهشگران وانديشهگران، و بروز واکنشهای خاص غيراخلاقی و غيرقابل قبول درفضاهای علمی و تحقيقاتی همچون اقتباسهای بدون مأخذ، تهيه مقالات يا ايراد سخنرانیهايی که محتوای آنها تخريب شخصيت(های) علمی و پژوهشی است، قلب واقعيتها و...،
ــ غلبه رابطه بهجای ضابطه در فرايند تحقيق و بازار عرضه و تقاضای کالاهای پژوهشی،
ــ ضعف توجه قوانين ومقررات خاص پژوهش به ملاحظات وضرورتهای فرهنگی ملازم با علم و فنآوری و تحقيقات درکشور، و وجود خلأ نسبی در زمينه تأثير جهتگيریهای فرهنگی درتصويب قوانين.
ت) بعد اقتصادی: ــ تأثيرخصيصه مصرفگرايی در علم و فنآوری به علت حاکميت روحيه مصرفگرايی بر ساختار فرهنگ عمومی کشور واتکای اينفرهنگ بر کسب و جذب يافتهها و توليدات علمی و تحقيقاتی، بدون آنکه به فرايند توليد و چگونگی پيدايی آن آگاه باشد،
ــ ضعفگرايش به توليد دانش علمی و فنی در کشور بهعلت غلبه نوعی آماده خوری فرهنگی و علمی يا به تعبيری رانتجويی (Rentalism) که حاصل آن خلق و توليد فکر و انديشه بدونکمترين زحمت و تلاش است،
ــ غلبه منش پولگرايی و محوريت منافع و سودمندیهای اقتصادی در فرايند تحقيق به جای منافع انسانی ـ اجتماعی حاصل ازانجام تحقيق درعرصههای ملی و جهانی Money is first)بهجای(Manifest،
ــ ضعف نگرش در زمينه عمومی دانستن مالکيت يافتهها ومنابع علمی ـ پژوهشی (Communism) و لذا عدم بهرهوری واستفاده بهينه از اين منابع از يکسو و شخصی تلقی کردن سرمايهها و سرمايهگذاریهای علمی افراد در فرايند تحقيق و نوآوری از سویبرخی پژوهشگران (محسنی، ۸۶ ـ۸۲).
ث) بعد ابزاری: ــ ضعف استفاده بهينه از ابزارهای فرهنگی يا صنايع فرهنگی نوين همچون رايانه ،تلويزيون، راديو، سيستم ويدئويی و مطبوعات(صنعت چاپ) درجهت اشاعه فرهنگ علمی و روحيهجستوجوگری.
ج) بعدساختاری، سازمانی و مديريتی:ــ فقدان تمايز ساختی و تفکيک نقشها (Differentiation) در ساختارهای علمی و فنی جهت بررسی و پژوهش و مبهم بودنجايگاه پژوهش و پژوهشگر واقعی از يکسو و نامشخص بودن متولی اصلی پژوهش در زمينه فرهنگ علمی کشور از سوی ديگر.بهعبارت ديگر تقسيم کار ناسودمند و مخدوش ناشی از فقدان تمايزهای شناختی درانديشهها و افکار تصميمگيران وگاه تصميمسازان (Smelser,۱۲۰)،
ــ ابهام در ارزشگذاری فعاليتهای علمی و غير آن و شيوع نوعی بیوزنی يا بیتکليفی (Ambivalence) در ميان پژوهشگران وبه طريق اولی در فرهنگ عمومی و نامشخص بودن پاسخ اين پرسش هميشگی که علم بهتر است يا ثروت،
ــ بی سامانی و نبود ساختاری پويا، پايدار و ارگانيک درفرهنگعلمی و پژوهشی کشور و نامشخص بودن راهبردها و انتظارات و اهداف تفصيلی در اين زمينه،
ــ آميزش شئونات اقتصادی و اجتماعی پژوهشگران ونامتناسب بودن وضعيت معيشتی و سطح زندگی پژوهشگران باتوجه به جايگاه رفيع تحقيق و علوم و انديشهورزی در جامعه وبازخورد منفی اين شرايط در ذهن و انديشه پژوهشگران و درنهايت شيوع تمايل به کاسبکاری در تحقيق و آلايش دامان علم و پژوهشبه انديشه سودجويی،
ــ نبود يقين و باور عميق ميان مديريت بخشهای سياسی، اداری و گاه اقتصـادی جـامعه به اهمیـت تحقیـق ويافتههـای علمی و فنآوریهای مختلف در تـوسعه کلان، ميانبخشی و بخشیکشور،
ــ حاکميت فرهنگ سازمانی ايستا و گاه منحط اداری برسازمانهای علمی و پژوهشی و در برخی موارد حضور فعال و نقشآفرين عناصر کوتهبين، عافيتطلب، تنگنظر و بيمار درمحيطهای علمی و پژوهشی وآلودن فضای پژوهشی به برخی رفتارهای نامناسب،
ــ ضعف توجه به شايستهسالاری (Meritocracy) وتخصصگرايی در انتخاب مديريتهای علمی و پژوهشی و ارزيابی عملکرد آنان بدون در نظر گرفتن عملکرد رقيبان داخلی که براساس شايستهسالاری عمل میکنند،
ــ چيرگی انديشه و تفکر دولتی بر سازمانها و مديريتهایعلمی کشور که حاصل آن اتخاذ تدابيری غيراقتصادی، هزينهزا، حجيم و درعين حال کممحتوا و نيز انحصارطلبی در بسترسازیهای تحقيقاتی، علمی و فنی کشور بهويژه عناصر و قابليتهای دولتی است و همچنين ناتوانی در جذب و جلب مشارکت سازمانهای غيردولتی در جهت علم، فنآوری وتحقيق،
ــ ضعف آيندهنگری درتحقيقات و ابتلا پژوهشها بهروزمرگی،
ــ ضعف منش فرهنگی در انگيزههای تحقيقی و فعاليتهایعلمی و فنی در کشور با تشويق و تقدير از خلاقيتها، تسهيل درثبت يافتهها و نوآوریها و اختراعات، تسريع در فرايند پيشنهاد، تصويب و حمايت مالی جهت اجرای طرحهای تحقيقاتی اعم ازبنيادی يا کاربردی،
ــ ضعف نگرش تحقيقاتی در ميان مديريتهای سازمانهایعلمی ـ تحقيقاتی کشور در جهت استفاده از ابزارهای پژوهشی دراستفاده از منابع انسانی، بازاريابی و مديريت علمی در فعاليتهای علمی ـ پژوهشی.
چ) بعد زبانشناختی: ــ شکاف معنی شناختی (Semantics) ميان زبان علمی و زبانروزمره و نارسايی مفاهيم، تعبيرات و معادلسازیهای واژگان واصطلاحات علمی درنزد عموم مردم،
ــ شکاف معنی شناختی ميان زبان علمی جامعه علمی امروز ايران و زبان علمی دنيای کنونی که خود ناشی از ضعف درک فرايندپيدايی يافتهها و فراوردههای علمی است،
ــ وجود ضعف در گفتمان علمی کشور و منش ديالکتيک دربحث، نقد و تبيين نگرشها و يافتههای علمی نظری و فنی در جامعهعلمی و دوری نسبی پژوهشگران از رويارويی با اين مسئله.
ح) بعد روحی و معرفتی: ــ ضعف روحيه واخلاق جستوجوگری، پرسشگری و طرحمسئله بهمثابه منشی علمی در فرهنگ عمومی کشور،
ــ ضعف روحيه کار جمعی و بها دادن بيشتر به فردگرايی نسبتبه توليد جمعی و ارزشهای آن (Hofstedt,۳۴)،
ــ ضعف اتکای نظام معرفتی برخی از مديران سازمانهایعلمی و پژوهشی و همچنين پژوهشگران به مفروضات پسينی يا آنچه از تجربه بهدست میآيد و ميل به اتکا بر انگارههای ذهنی، ازلی و پيشينی در برخورد با پديدهها و تصميمسازی و تصميمگيریها،
ــ سوگيری (Bias)های ارزشی آگاهانه يا ناآگاهانه در فرايندتحقيق و ضعف عينيت در تحقيق بهخصوص در عرصههای انسانیـ اجتماعی،
ــ ضعف منطق علمی و شک سازمانيافته در انديشهپژوهشگران (محسنی، ۸۶ـ۸۲)
ــ ضعف الگوپردازیهای علمی از حيث نگرشها و رفتارعلمی، عمومی و فردی پژوهشگران متأخر و معاصر کشور،
ــ برخورد قالبی با بسياری ازپديدههای تاريخی و شخصيتها وجريانهای آن، و نيز پديدههای اجتماعی ـ انسانی در جامعه معاصرو ضعف در بهدست آوردن نگرشی علمی،
ــ ضعف در اشاعه نگرش سامانمند يا نظامگرا (SystemsApproach) دربررسی و تبيين مسائل ، پديدهها و روابط بين آنها وميل عمومی به تحويلگرايی (Reductionism) درتحقيق.
۱ ـ ۲ ـ نقاط قوت: هرچند در بررسیهای غيرجانبدارانه میبايست به تحليل وضعيتموضوع مورد بررسی تحليل نقاط ضعف و قوت آن اهتمام ورزيد،اما در بررسی مقدماتی حاضر، دامنه مسائل آسيبشناختی فرهنگعلمی ـ پژوهشی کشور بسيار وسيعتر از دامنه قابليتها وتوانايیهای بالقوه آن مطرح شده است. اين امر شايد ناشی از دوواقعيت باشد: نخست، چيرگی نگرش مسئلهشناختی (Problematics) يا درد شناسی موضوع مورد بررسی; دوم، ضعفبسترها و زمينههای تاريخی و کنونی قابليتها و توانايیهای علمی ـ پژوهشی بالقوه کشور، که در هر دو جنبه، ضرورت ظرفيتسازیهای بيشتر و نظاممندتر علمی ـ تحقيقاتی از يکسو وميل به توسعه نظام تحقيقاتی کشور از سوی ديگر، تقويت میشود. بديهی است در اين بخش بسياری از مطالبی که مطرح میگردد، بيانگر قابليتهای بالقوهای است که در فرايند بسترسازیهای فرهنگی به بازآفرينی، انطباق و کارآمدی آنها میتوان اهتمام کرد. برهمين اساس اين قابليتها و نقاط قوت در ابعاد زير قابل بررسیاست:
الف) بعد دينی: ــ تأکيد آموزههای دينی بر تحقيق، تفحص، سير در آفاق و انفس وشناخت تاريخ و جغرافيا و همچنين تدبير و تدبر در پديدههایطبيعی و انسانی،
ــ کمبود نسبی پژوهشگران ماهر در تميز انگارهها و گزارههایدينی از غيردينی.
ــ سفارش مؤکد متون دينی به توجه به دنيا و واقعيات پيرامونآن بهمثابه ابزاری مناسب برای رسيدن به سعادت اخروی،
ــ وجود نگرهها و الگوهای علمی ـ دينی در زمينه اشاعه فرهنگتلاش و پیگيری در جهت کشف حقايق موجود در تاريخ دينی و دربين متفکران دينی معاصر.
ب) بعد سياسی:ــ وجود منش بيگانه ستيزی و خودباوری ملی ـ قومی و بهرهگيری ازاين منش در اشاعه و تقويت انديشه، تفکر و تلاشهای علمی ـ پژوهشی (طايفی، «تحول فرهنگی ...»، ۴۴ـ ۳۷)،
ــ وجود نگرهها و حرکتهای جمعی و گروهی درتاريخ معاصر و استفاده ازآنها در الگوسازیهای مربوط به منش فرهنگیکارجمعی و گروهی و ارزشآفرينیهای آن.
پ) بعد قانونی: ــ امکان اصلاح، بازنگری و تطبيق قوانين و مقررات ويژه پژوهش ومرتبط با فرهنگ علمی و پژوهشی کشور و همسو کردن آن بافرهنگ علمی جهانی،
ــ فراهم آوردن تمهيداتی در زمينه سازوکارهای قانونی نظامپاداش دهی، نظام دستمزدی، نظام حقوقی مربوط به فعاليتهایعلمی ـ پژوهشی بهمنظور اشاعه منشهای فرهنگی متناسب و دوریاز هنجارشکنی.
ت) بعد اقتصادی: ــ حاکميت منش قناعت بر فرهنگ مصرف آموزههای فرهنگیجهت ميل به ايجاد ارزش افزوده و کاهش هزينهها و اشاعه آن، بهويژه در فرايند تحقيق و توليد علمی و فنی کشور.
ث) بعد ابزاری:ــ وجود شخصيتها و چهرههای ملی علمی ـ پژوهشی، اعم ازمتقدم و متأخر و معاصر جهت الگوپردازی درفرهنگ علمی ـ تحقيقاتی و اشاعه آن،
ــ وجود قابليتهای موضوعی، محققان، يافتههای پژوهشی، توليدات تصويری، تکنولوژی آموزشهای ديداری ـ شنيداری وانتشارات علمی ـ پژوهشی در دنيای امروز جهت استفاده از آنها درصنايع فرهنگی کشور،
ــ وجود بنگاههای انتشاراتی، پژوهشی وتوليدکننده برنامههایعلمی ـ پژوهشی درکشور،
ــ وجود صنايع فرهنگی اطلاعرسانی و آموزشی نسبتاً مناسب جهت سرمايهگذاریهای فرهنگی ـ علمی بيشتر.
ج) بعدساختاری، سازمانی و مديريتی:ــ وجود برخی مديران لايق، توانمند و کوشا جهت الگوپردازیهای شغلی درعرصههای مديريت علمی،
ــ وجود تجربيات ارزشمند داخلی و خارجی که به کار بستنآنها در بهينهسازی سازمانها و تشکيلات مربوط به فعاليتهایعلمی و پژوهشی و ساماندهی فرهنگی ساختار تحقيقات کشور بسيار مؤثر است،
ــ وجود افراد توانمند ومتخصصان ايرانی مطرح درسطح جهانیبهمنظور استفاده از آنها در پايهريزی ساختارهای نوين علمی ـ تحقيقاتی و مديريتی ايران،
ــ وجود پژوهشگران، انديشهگران، و صاحبان فکر و تجربه وتخصص ايرانی مقيم در خارج از کشور که مشورت با آنها در بهبود و ساماندهی وضع موجود علم، فنآوری و تحقيقات درکشور بسيارسودمند است.
چ) بعد زبانشناختی: ــ وجود متخصصان زبانشناسی علمی مبرز جهت معادلسازیهایصحيح، رسا و قابل فهم برای اجتماعات علمی و مخاطبان آن،
ــ قابليت زبان فارسی در نوآوری، تنوع وگسترش واژگان جهت پوشش اصطلاحات و تعابير علمی ـ فنی دنيای امروز،
ــ وجود فرهنگستانهای متعدد علمی بهمنظور ساماندهی فرايندهای معناشناختی زبان علمی.
ح) بعد روحی ومعرفتی: ــ وجود نگرهها و اسوههای تاريخی و معاصر علمی درالگوپردازیهای فرهنگ علمی در زمينههای جستوجوگری، شک سازمانيافته، باور علمی، تفکر نظاممند و عينی گرا،
ــ انعطافپذيری پژوهشگران و دانشجويان در برابر ايدههای جديد و آراسته بودن آنها به روحيه منش علمی ـ فرهنگی.