PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حسنی به روایت امروزی



alamatesoall
10-31-2011, 05:49 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


حسنی نگو جوون بگو
علاف و چش چرون بگوموی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ، واه واه واه
نه سیما جون ،نه رعنا جوننه نازی و پریسا جون
هیچ کس باهاش رفیق نبودتنها توی کافی شاپ
نگاه می کرد به بشقاب !باباش می گفت : حسنی می ری به سر بازی ؟
نه نمی رم نه نمی رمبه دخترا دل می بازی ؟!
نه نمی دم نه نمی دمدر واشد و پریچه
با ناز اومد توو کوچهپری کوچولو ، تپل مپولو ، میای با من بریم بیرون ؟
مامان پری ،از اون بالانگاه می کرد توو کوچه را
داد زد وگفت : اوی ! بی حیابرو خونه تون تورا بخدا
دختر ریزه میزهحسابی فرز وتیزه
اما تو چی ؟نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واهنازی اومد از استخر
تو پوپکی یا نازی ؟من نازی جوانم
میای بریم کافی شاپ؟
نه جانمچرا نمی ای ؟
واسه اینکه من صبح تا غروب ،پایین ،بالا ،شمال ،جنوب ،دنبال یک شوهر خوباما تو چی ؟
نه کار داری ؟ نه مال داری ؟ فقط هزار خیال داری
موی ژلی ،ابرو کوتاه ،زبون دراز ،واه واه واهحسنی یهو مثه جت
رسید به یک کافی نتان شد ورفت تو چت رووم
گپید با صدتا خانووم!هیشکی نگفت کی هستی ؟
چی کاره ای چی هستی ؟تو دنیای مجازی
علافی کرد وبازیخوشحال وشادمونه
رفت ورسید به خونهباباش که گفت: حسنی برات زن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوامچاهارتا شرعن بگیرم ؟
اره می خوام اره میخوامحسنی اومد موهاشو
یه خورده ابروهاشودرست وراست وریس کرد
رفت و توو کوچه فیس کردیه زن گرفت وشاد شد
زی ذی شد و دوماد شد