فریبا
05-06-2009, 12:58 PM
شنيدم از نيک مردی فقير . . . . . که موشی پريد توی ظرف پنير
اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو ديپلم بگير فالوده بفروش
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
هرچه از دوست می رسد نيكوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب كدوست
ای كاروان آهسته ران كارام جانم می رود . . . . . آهسته در جيب بابام دست مامانم مي
رود
ما بدين ره نه پی حشمت جاه آمده ايم . . . . . اَسبمان يونجه نداشت از پی كاه آمده
ايم
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز . . . . . مرده آنست كه مشتش بزنی جم نخورد
ميازار موری كه دانه كش است . . . . . كه شلوار زیرش بدون كش است
كبوتر با كبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای يكديگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند
چوعضوي به درد آورد روزگار . . . . . . . .جهنم به اعضاي ديگر چكار
ميازار موری كه دانه كش است . . . . . كه جدش در آمریکا هفت تیر كش است
تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه
ای؟
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !
اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو ديپلم بگير فالوده بفروش
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
هرچه از دوست می رسد نيكوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب كدوست
ای كاروان آهسته ران كارام جانم می رود . . . . . آهسته در جيب بابام دست مامانم مي
رود
ما بدين ره نه پی حشمت جاه آمده ايم . . . . . اَسبمان يونجه نداشت از پی كاه آمده
ايم
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز . . . . . مرده آنست كه مشتش بزنی جم نخورد
ميازار موری كه دانه كش است . . . . . كه شلوار زیرش بدون كش است
كبوتر با كبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای يكديگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند
چوعضوي به درد آورد روزگار . . . . . . . .جهنم به اعضاي ديگر چكار
ميازار موری كه دانه كش است . . . . . كه جدش در آمریکا هفت تیر كش است
تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه
ای؟
دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !