tania
10-11-2011, 12:54 PM
9403
صالح نیکبخت وکیل بانک صادرات در پرونده 20 سال پیش در گفت و گو با «شرق» مطرح کرد :
سروش فرهادیان
بار دیگر با پرونده تخلف مالی افشاشدهای مواجهیم كه نقش نخست آن را «بانك صادرات» بازی میكند. از این جهت میگویم باز هم نقش اول را بانك صادرات ایفا میكند كه پرونده اختلاس دیگری كه معروف به اختلاس 123میلیارد تومانی بود و تا سالها از آن به عنوان بزرگترین اختلاس كشور یاد میشد هم در بانك صادرات اتفاق افتاد که شما وكیل بانك در آن پرونده بودید مایلم مروری بر گذشته و آن پرونده معروف داشته باشیم. اولینبار چطور از پرونده معروف به اختلاس 123میلیارد تومانی مطلع شدید؟
البته رقم دقیق این اختلاس، حدود 121میلیارد تومان بود و نه 123میلیارد، ولی بههرحال به اختلاس 123میلیاردی موسوم شد. هرچند اختلاس، جرم سنگینی است و به هر میزان كه باشد، بیاعتمادی عمومی را منعكس میكند ولی باید توجه كرد مساله فساد مالی محدود به جرم اختلاس نیست. بهویژه مساله رانت خواری و گرفتن امتیازهای مادی و معنوی خیلی مهم است. در مورد پرونده تخلفات مالی در بانك صادرات اولینبار من بهعنوان نماینده بانك صادرات در سالهای 65 و 66 با موضوع بسیار خطرناكی در رابطه با فروش كوپنهای فراوان روبهرو شدم كه آن زمان توزیع میشد. گروهی از كارمندان، روسا و معاونان شعبههای بانك و حتی مسوولان حوزهها به صورت شبكهای به میزان نزدیك به یك دهم جمعیت آن زمان شهر تهران كوپنهای تحویلی را برداشته و در بازار سیاه دوران جنگ به فروش رساندند. در آن زمان، مسوولیت توزیع كوپن منحصرا با بانك صادرات بود. افراد این شبكه توسط اداره حقوقی بانك صادرات با كمك اداره اطلاعات شهربانی وقت، شناسایی و با زحمات آقای كیوان، بازپرس محترم دادسرای تهران این باندكشف و منهدم شد.
چرا این شبكه هم در بانك صادرات بود؟
چون بانك صادرات به تنهایی دوپنجم شعب كل بانكهای كشور را داشت. آقای كیوان كه سالها در شهرهایی مانند كرمانشاه و قصرشیرین رییس دادگاه بود و از بد حادثه و جنگ به تهران آمده بود، بدون سروصدا این پرونده را جمع كرد.
آیا در آن زمان در بانكهای دیگر هم اختلاس صورت میگرفت؟
در میان حقوقدانان یك اصل هست، مبنی بر اینكه وضع قانون یا تشدید مجازات در هر موردی گویای وجود جرم یا شیوع آن موضوع در جامعه است. دو قانون در سالهای 1367 و 1369 در رابطه با فساد مالی تصویب شد كه نشان از وجود و شیوع فساد مالی در جامعه بود. قانون اول به نام قانون تشدید مجازات مرتكبین ارتشا، اختلاس و كلاهبرداری است كه در سال 1367در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد و مجازاتهای جرایم اقتصادی را تشدید كرد. دو سال بعد از این، قانونی تصویب شد به نام قانون اخلال در نظام اقتصادی كشور. بر اساس این دو قانون برای اولین بار افرادی كه در نظام اقتصادی كشور ایجاد اختلال یا بهصورت باندی اختلاس میكردند اگر به قصد ضربهزدن به نظام این كار را انجام میدادند به عنوان مفسد فیالارض شناخته میشدند و برای آنها مجازات اعدام در نظر گرفته میشد. بدون اینكه محارب بوده و علیه نظام دست به اسلحه برده باشند. قوانین معلول هستند؛ تصویب این قوانین با مجازاتهای سنگین خود حكایت از این داشت كه جامعه دچار یك مشكل عمدهای شده است. اتفاقا در آن سالها كه من وكیل بانك صادرات بودم و پروندههای مهم را هم به من ارجاع میكردند، متوجه شدیم كه نه تنها در بانك صادرات بلكه در سیستم بانكی كشور، پروندههای اختلاس زیاد شده است.
چه سالهایی این جرایم افزایش یافت؟
نیمه دوم دهه 60 و اوایل دهه 70.
چرا؟
چون اواخر دهه 60 دوران جنگ بود و جنگ تنها آفت انسانی و مادی را همراه خود نمیآورد. از لحاظ اقتصادی نیز سیستمی را ایجاد میكند كه به اقتصاد جنگی معروف است و فزونخواهان به صورتهای مختلف از احتكار كالا تا جرایم دیگر بهرهبرداری میكردند. بعد از جنگ برنامه دولت جدید، سازندگی و توسعه بود و توسعه مستلزم به كار انداختن سرمایههای بزرگ است كه لاجرم همراه خود فساد مالی را هم میآورد (نمونه چین). از طرف دیگر، قیمت نفت هم به دلیل جنگ اول خلیجفارس و ناامن شدن تنگه هرمز و اشغال كویت افزایش یافته و پول بیشتری به كشور وارد میشد.
مشخصا داستان اختلاس معروف به 123میلیاردی در بانك صادرات چه بود؟
فاضل خداداد - كه پسر یكی از معتمدان میدان بار تهران به نام حاجی خدادادخان خداداد بود و گفته میشود با افرادی مانند مرحوم طیب و خانوادههای معروف دیگر دارای سوابق و روابط بوده - نقش اول این پرونده را داشت. متهم دوم پرونده مرتضی رفیقدوست هم نقش معرف او را به كاركنان شعبه بانك بازی كرد و باعث هموار شدن راه برای ارتكاب جرم توسط آقای خداداد و خودش شد.
پس آقای رفیقدوست و فاضل خداداد از طریق پدرانشان با هم آشنا بودند.
بله. فاضل خداداد اینطور گفته بود.
فاضل خداداد چهكاره بود؟
فعالیتهای ساختمانی و برجسازی میكرد. او زمینهای مختلف و خوبی كه به اصطلاح گل زمینهای تهران بود را در شمال شهر خریداری میكرد و ذوق و سلیقه خوبی هم در كارهای ساختمانی داشت. چنانكه اولین مجتمعهای سهمنظوره مسكونی-تجاری-اداری را او راه انداخت و برای اولین بار روی پشتبامها باغچه و فضای سبز ایجاد كرد. او با شروع جنگ تحمیلی در مهرماه 1359 از ایران خارج شد.
تحصیلات او چه بود؟
در كار ساختمانی و بسازوبفروشی تحصیلات نقشی ندارد. او تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی املاك و دارایی زیادی داشت. یكی از املاك او برج نیمهكاره تجاری-اداری- مسكونی در خیابان فرشته بود كه وزارت مسكن و شهرسازی با استفاده از قانون تملك ساختمانهای ناتمام آن را تملك كرده بود و فاضل با ابطال سند تملك، آن را در قبال بخشی از بدهیهایش به بانك صادرات واگذار كرد. اصل بازگشت او برای نجات این ملك بود و توانست با اشخاص مهمی هم ملاقات كند.
خداداد چه زمانی به ایران بازگشت؟
وقتی كه جنگ تمام شد در شهریورماه سال 67 فاضل خداداد به ایران باز میگردد و با معرفی آقای مرتضی رفیقدوست كه آن زمان رییس كمیته انقلاب اسلامی سعدآباد بود به یكی از شعب بانك صادرات معروف به شعبه 207 در باغ فردوس (تجریش) مراجعه میكند و یك حساب جاری به شماره رند 2000 كه به افراد خاص میدهند برای او باز میكنند.
گشایش حساب دقیقا چه سالی بود؟
تا آنجا كه به یاد دارم اواخر سال 69 یا اوایل70 بود.
در روزنامههای آن سالها نوشته شده آقای مرتضی رفیقدوست، او را با این عبارت كه «این آقا فاضل، ارباب من است، هر كاری میتوانید برایش انجام دهید» به بانك معرفی میكند.
بله، یكی از متهمان این طور جریان را بازگو كرد.
او را به چه كسی معرفی میكند و چرا؟
به مسوولان شعبه 207 و چون آقای خداداد تقریبا تمام املاكش در رهن بانكها بوده و نمیتوانسته بدهیهایی كه به بانكها داشته را پرداخت كند تا املاكش را آزاد كند نیاز به پول داشته است.
چرا ملك خیابان فرشته به تملك وزارت مسكن درآمده بود؟
چون ملك نیمهكاره بود و طبق قانون حاكم در آن زمان دولت میتوانست املاك نیمهكاره را تملك و تكمیل كند و پس از برداشت هزینهها، باقیمانده قیمت ملك را به مالك مسترد دارد. ولی این ملك هم در رهن بانك صادرات بود و هم اشخاص مختلف مازاد آن را توقیف كرده بودند. خداداد، سیاست خاصی داشت. ملكها را میخرید و در رهن بانكها قرار میداد. بعد به افراد و اشخاص مختلف كه غالبا بینام و نشان بودند چك و سفتههای متعدد با ارقام و مبالغ كم و زیاد میداد. اینها با این سفتهها و چكها املاكی كه در رهن بانكها بودند را توقیف میكردند و خداداد عملا مانع تملك ملك توسط بانكها طبق ماده 34 سابق قانون ثبت میشد.
برای چه این كار را میكرد؟
فاضل خداداد ذهن فعالی داشت، وقتی ملكی را میخرید، برای ساخت یا خرید ملك، وامهایی از بانكها میگرفت و ملك را در گرو قرار میداد. در آن زمان طبق قانون چنانچه ظرف مدت هشت ماه از تاریخ ابلاغ اجراییه به بدهكار، وی بدهی را پرداخت نمیكرد، ملك به تملك بانك درمیآمد اما این قانون یك استثنا داشت و چنانچه تا شش ماه از تاریخ ابلاغ اجراییه، طلبكاران دیگری این ملك را توقیف میكردند دیگر ملك مستقیما به مالكیت طلبكار اول (مثلا بانك) درنمیآمد بلكه این ملك از طریق مزایده به فروش میرسید و بهای آن به ترتیب تقدم به طلبكاران داده میشد یا اینكه طلبكار اول باید بدهی مالك را به بقیه طلبكاران پرداخت میكرد و ملك را برمیداشت كه در هرصورت فاضل ضرر نمیكرد.
برمیگردیم به زمانیكه خداداد از خارج برگشت. آیا سرمایهای از خارج کشور با خودشآورده بود؟
نه! عملا هیچ سرمایهای نقدی با خود نداشت بلكه املاكی داشت كه یا نیمهساخته بودند یا به افراد دیگری منتقل كرده بود. البته خداداد قبل از خروج از ایران در كارهای عمرانی سودآوری شركت كرده بود.
تا اینجا رسیدیم كه مرتضی رفیقدوست او را به شعبه 207 بانك صادرات معرفی میكند؟
بله! بعد از این معرفی، خداداد با یكی از كارمندان آنجا كه آدم متدین و سالمی بود، روابطی برقرار میكند و او را فریب میدهد. از طرفی معاون شعبه 207 بانك، معاون رییس كمیته سعدآباد انقلاب اسلامی (آقای مرتضی رفیقدوست)؛ یعنی معرف خداداد هم بود. رییس شعبه هم كسی بود كه در عمرش حتی یك ریال رشوه یا هدیه از كسی نگرفته بود و گویا مدتی در یكی از شعبات بانك در خیابان وحدت اسلامی (شاهپور سابق) كه نزدیك میدان بارفروشان بود، كار میكرد و قبل از انقلاب با خانواده آقای رفیقدوست آشنا بود.
و از این آشناییها چطور تخلف شروع میشود؟
در بانك سرفصلی داریم به نام چكهای رمزدار. مثلا شما حسابی جاری یا سپرده دارید و میخواهید پولی را از این حساب در بانك مبدا به جای دیگری انتقال دهید؛ در وجه خودت یا دیگری. بانك به شما یك چك رمزدار میدهد كه در وجه بانكی صادر میشود كه حساب گیرنده در آنجاست. بعد از اینكه آن آشناییها صورت میگیرد خداداد برای به دست آوردن نقدینگی به جای اینكه چك رمزدار به شعبه 207 ارایه دهد و پول نقد بگیرد از چكهای عادی خود و دیگران استفاده میكرد و آن را به شعبه 207 ارایه میداد. كارمند شعبه هم وجه آن چك را مانند چكهای رمزدار فوری پرداخت میكرد؛ در حالیكه چكش عادی بود و باید منتظر میماند تا وصول شود. این كارمند چك را میبرد در فهرست چكهای رمزدار و وجه را از منابع بانك پرداخت میكرد. مثلا چك شماره یك، امروز به بانك ارایه و پولش گرفته میشد بعد فاضل خداداد فردا چك شماره دو را به بانك میبرد، اما با مبالغ بیشتر. مثلا اگر امروز یك چك 100میلیونی میداد فردا یك چك 150میلیون تسلیم میكرد. او از محل چك امروز وجه چك دیروز را پرداخت میكرد و مابهالتفاوت آن را نگه میداشت؛ این روند از اسفند سال 70 تا هشتم بهمن 71 ادامه داشت.
خداداد همیشه از دستهچك خودش استفاده میكرد؟
خیر! خداداد هم از دستهچك خودش استفاده میكرد و هم از چكهای همسر آقای مرتضی رفیقدوست كه مرتضی چكهای او را امضا شده در اختیار فاضل قرار داده بود؛ و هم از دستهچك شوهر خواهرش. در واقع همیشه خداداد بدون هیچ قراردادی با بانك مبلغی از وجوه آن را در دست داشت و با آن كار میكرد و با همین مبلغ دفتر و دستك و كیا و بیایی برای خود راه انداخته بود.
و چرا مجموع اختلاس در این پرونده به قول شما 121میلیارد تومان شد؟
چون مجموع مبلغ این چكها به فاصله بین 48ساعت تا پنج روز در اختیار فاضل خداداد قرار گرفته بود که میشد حدود 118میلیارد تومان.
بقیه چه؟
بقیه هم در حدود سه میلیارد تومان عینا با همین شیوه توسط معرف او برداشت شده بود.
و این مجموعه در چه تاریخی پروژه را كلید زدند؟
این وضعیت تقریبا از اسفندماه 1370تا بهمنماه 1371 به مدت 11ماه و چند روز ادامه پیدا میكند. اول فاضل كار را شروع كرد و بعد مرتضی، منتها با ارقام و دفعات كمتر. در این مدت شاید حدود 200 فقره چك با رقمهای بالا تحویل و توسط كارمند بانك وجه آن پرداخت شده بود (تعداد دقیق چكها یادم نیست).
آن كارمند بر چه اساسی چنین كاری میكرد؟
ابتدا به دلیل تعریف و تمجید معرف خداداد به او اعتماد میكند، اما از طرفی آن كارمند فرزندانی داشته كه بیمار بودند و وضعیت مالی مساعدی هم نداشت. ظاهرا در انجام این كار خطایی نمیدید و علتش هم این بود كه او این كار را گناه نمیدانست و به چیزی به نام سود پول اعتقادی نداشت و برایش فرقی نمیكرد كه چند روز پول دست كسی دیگر باشد و نه بانك.
اسمشان چه بود؟
آقای ابوطالب ... . جالب اینكه او فردی متدین و متعصب بود و حتی اجازه نمیداده صدای آوازهای (سرود) رادیو در بانك پخش شود!
آیا هیچ وقت مشكلی در این روال ایجاد نمیشد؛ چطور موضوع لو میرود؟
چرا. یكبار در همان ابتدا بازپرداخت دو فقره از این چكها با مشكل روبهرو میشود و چیزی نمانده بود كل موضوع لو برود كه به كمك یكی از آقایان این موضوع حل میشود بدون اینكه مدیران بانك را در جریان قرار دهند. وجه این دو فقره چكها مبلغ 150میلیون تومان بود.
چك چه كسی بوده؟
چك را فاضل خداداد به بانك داده بود ولی چك خانم آقای مرتضی رفیقدوست بود. وقتی مشكل ایجاد میشود دست به دامن برادر بزرگ معرف خداداد میشوند؛ تا این مشكل را چارهجویی كنند.
چه كسانی دقیقا پناه میبرند به او؟
فاضل خداداد، كارمند مسوول چكهای رمزدار و مرتضی.
چطور اختلال ایجاد میشود. مگر از چكهای بعدی مبلغ چك قبلی را پرداخت نمیكردند؟
خداداد گاهی اوقات از تمام مبلغ چكها برای معاملاتش استفاده میكرد. در یك مورد 150میلیون تومان از جمع رقم دو فقره چك لاوصول باقیمیماند. بانك كسری میآورد و حساب باز بهوجود میآید.
رفیقدوست چطور 150میلیون تومان پول كه آن زمان رقم بسیار زیادی بوده را فورا تامین میكند؟
فاضل در بازجویی نوشته بود: او از طریق یك تاجر مازندرانی این 150میلیون تومان را تامین میكند.
و چرا آن تاجر این مبلغ را در اختیار اینها میگذارد؟
فاضل میگوید تا 10روز دیگر پول را پس میدهیم و از همان راه قبلی پول تاجر را پس میدهند. ولی فاضل خداداد برای این مدت زمان كم 25میلیون تومان سود پرداخت كرده بود.
به چه كسی؟
سود را به نام آن تاجر میگیرند. بعد همان كار ادامه پیدا میكند منتها با نظم بیشتر و ارقام بالاتر.
چرا؟
برای اینكه پول بیشتری در دست آن دو باشد.
كسی متوجه نمیشود؟
نه.
حتی رییس بانك؟
حتی رییس شعبه هم متوجه نمیشود. چون در یكی، دو روز حل و فصل میشد و در آخر ماه كه «بردرو» (بیلان ماه) میگرفتند حساب بازی نبود. ماجرای 150میلیون تومان حدودا بعد از سه ماه از آغاز این سیكل معیوب یعنی در اوایل سال 71 به وجود میآید و كار ادامه پیدا میكند تا اینكه در بهمن 1371 رییس اداره كلر بانك صادرات ایران متوجه میشود كه یك چك 10میلیارد ریالی و یك چك 12میلیارد ریالی برگشت خورده است. (ارقام دقیقا در خاطرم نیست)
ادامه دارد...
صالح نیکبخت وکیل بانک صادرات در پرونده 20 سال پیش در گفت و گو با «شرق» مطرح کرد :
سروش فرهادیان
بار دیگر با پرونده تخلف مالی افشاشدهای مواجهیم كه نقش نخست آن را «بانك صادرات» بازی میكند. از این جهت میگویم باز هم نقش اول را بانك صادرات ایفا میكند كه پرونده اختلاس دیگری كه معروف به اختلاس 123میلیارد تومانی بود و تا سالها از آن به عنوان بزرگترین اختلاس كشور یاد میشد هم در بانك صادرات اتفاق افتاد که شما وكیل بانك در آن پرونده بودید مایلم مروری بر گذشته و آن پرونده معروف داشته باشیم. اولینبار چطور از پرونده معروف به اختلاس 123میلیارد تومانی مطلع شدید؟
البته رقم دقیق این اختلاس، حدود 121میلیارد تومان بود و نه 123میلیارد، ولی بههرحال به اختلاس 123میلیاردی موسوم شد. هرچند اختلاس، جرم سنگینی است و به هر میزان كه باشد، بیاعتمادی عمومی را منعكس میكند ولی باید توجه كرد مساله فساد مالی محدود به جرم اختلاس نیست. بهویژه مساله رانت خواری و گرفتن امتیازهای مادی و معنوی خیلی مهم است. در مورد پرونده تخلفات مالی در بانك صادرات اولینبار من بهعنوان نماینده بانك صادرات در سالهای 65 و 66 با موضوع بسیار خطرناكی در رابطه با فروش كوپنهای فراوان روبهرو شدم كه آن زمان توزیع میشد. گروهی از كارمندان، روسا و معاونان شعبههای بانك و حتی مسوولان حوزهها به صورت شبكهای به میزان نزدیك به یك دهم جمعیت آن زمان شهر تهران كوپنهای تحویلی را برداشته و در بازار سیاه دوران جنگ به فروش رساندند. در آن زمان، مسوولیت توزیع كوپن منحصرا با بانك صادرات بود. افراد این شبكه توسط اداره حقوقی بانك صادرات با كمك اداره اطلاعات شهربانی وقت، شناسایی و با زحمات آقای كیوان، بازپرس محترم دادسرای تهران این باندكشف و منهدم شد.
چرا این شبكه هم در بانك صادرات بود؟
چون بانك صادرات به تنهایی دوپنجم شعب كل بانكهای كشور را داشت. آقای كیوان كه سالها در شهرهایی مانند كرمانشاه و قصرشیرین رییس دادگاه بود و از بد حادثه و جنگ به تهران آمده بود، بدون سروصدا این پرونده را جمع كرد.
آیا در آن زمان در بانكهای دیگر هم اختلاس صورت میگرفت؟
در میان حقوقدانان یك اصل هست، مبنی بر اینكه وضع قانون یا تشدید مجازات در هر موردی گویای وجود جرم یا شیوع آن موضوع در جامعه است. دو قانون در سالهای 1367 و 1369 در رابطه با فساد مالی تصویب شد كه نشان از وجود و شیوع فساد مالی در جامعه بود. قانون اول به نام قانون تشدید مجازات مرتكبین ارتشا، اختلاس و كلاهبرداری است كه در سال 1367در مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شد و مجازاتهای جرایم اقتصادی را تشدید كرد. دو سال بعد از این، قانونی تصویب شد به نام قانون اخلال در نظام اقتصادی كشور. بر اساس این دو قانون برای اولین بار افرادی كه در نظام اقتصادی كشور ایجاد اختلال یا بهصورت باندی اختلاس میكردند اگر به قصد ضربهزدن به نظام این كار را انجام میدادند به عنوان مفسد فیالارض شناخته میشدند و برای آنها مجازات اعدام در نظر گرفته میشد. بدون اینكه محارب بوده و علیه نظام دست به اسلحه برده باشند. قوانین معلول هستند؛ تصویب این قوانین با مجازاتهای سنگین خود حكایت از این داشت كه جامعه دچار یك مشكل عمدهای شده است. اتفاقا در آن سالها كه من وكیل بانك صادرات بودم و پروندههای مهم را هم به من ارجاع میكردند، متوجه شدیم كه نه تنها در بانك صادرات بلكه در سیستم بانكی كشور، پروندههای اختلاس زیاد شده است.
چه سالهایی این جرایم افزایش یافت؟
نیمه دوم دهه 60 و اوایل دهه 70.
چرا؟
چون اواخر دهه 60 دوران جنگ بود و جنگ تنها آفت انسانی و مادی را همراه خود نمیآورد. از لحاظ اقتصادی نیز سیستمی را ایجاد میكند كه به اقتصاد جنگی معروف است و فزونخواهان به صورتهای مختلف از احتكار كالا تا جرایم دیگر بهرهبرداری میكردند. بعد از جنگ برنامه دولت جدید، سازندگی و توسعه بود و توسعه مستلزم به كار انداختن سرمایههای بزرگ است كه لاجرم همراه خود فساد مالی را هم میآورد (نمونه چین). از طرف دیگر، قیمت نفت هم به دلیل جنگ اول خلیجفارس و ناامن شدن تنگه هرمز و اشغال كویت افزایش یافته و پول بیشتری به كشور وارد میشد.
مشخصا داستان اختلاس معروف به 123میلیاردی در بانك صادرات چه بود؟
فاضل خداداد - كه پسر یكی از معتمدان میدان بار تهران به نام حاجی خدادادخان خداداد بود و گفته میشود با افرادی مانند مرحوم طیب و خانوادههای معروف دیگر دارای سوابق و روابط بوده - نقش اول این پرونده را داشت. متهم دوم پرونده مرتضی رفیقدوست هم نقش معرف او را به كاركنان شعبه بانك بازی كرد و باعث هموار شدن راه برای ارتكاب جرم توسط آقای خداداد و خودش شد.
پس آقای رفیقدوست و فاضل خداداد از طریق پدرانشان با هم آشنا بودند.
بله. فاضل خداداد اینطور گفته بود.
فاضل خداداد چهكاره بود؟
فعالیتهای ساختمانی و برجسازی میكرد. او زمینهای مختلف و خوبی كه به اصطلاح گل زمینهای تهران بود را در شمال شهر خریداری میكرد و ذوق و سلیقه خوبی هم در كارهای ساختمانی داشت. چنانكه اولین مجتمعهای سهمنظوره مسكونی-تجاری-اداری را او راه انداخت و برای اولین بار روی پشتبامها باغچه و فضای سبز ایجاد كرد. او با شروع جنگ تحمیلی در مهرماه 1359 از ایران خارج شد.
تحصیلات او چه بود؟
در كار ساختمانی و بسازوبفروشی تحصیلات نقشی ندارد. او تحصیلات دانشگاهی نداشت ولی املاك و دارایی زیادی داشت. یكی از املاك او برج نیمهكاره تجاری-اداری- مسكونی در خیابان فرشته بود كه وزارت مسكن و شهرسازی با استفاده از قانون تملك ساختمانهای ناتمام آن را تملك كرده بود و فاضل با ابطال سند تملك، آن را در قبال بخشی از بدهیهایش به بانك صادرات واگذار كرد. اصل بازگشت او برای نجات این ملك بود و توانست با اشخاص مهمی هم ملاقات كند.
خداداد چه زمانی به ایران بازگشت؟
وقتی كه جنگ تمام شد در شهریورماه سال 67 فاضل خداداد به ایران باز میگردد و با معرفی آقای مرتضی رفیقدوست كه آن زمان رییس كمیته انقلاب اسلامی سعدآباد بود به یكی از شعب بانك صادرات معروف به شعبه 207 در باغ فردوس (تجریش) مراجعه میكند و یك حساب جاری به شماره رند 2000 كه به افراد خاص میدهند برای او باز میكنند.
گشایش حساب دقیقا چه سالی بود؟
تا آنجا كه به یاد دارم اواخر سال 69 یا اوایل70 بود.
در روزنامههای آن سالها نوشته شده آقای مرتضی رفیقدوست، او را با این عبارت كه «این آقا فاضل، ارباب من است، هر كاری میتوانید برایش انجام دهید» به بانك معرفی میكند.
بله، یكی از متهمان این طور جریان را بازگو كرد.
او را به چه كسی معرفی میكند و چرا؟
به مسوولان شعبه 207 و چون آقای خداداد تقریبا تمام املاكش در رهن بانكها بوده و نمیتوانسته بدهیهایی كه به بانكها داشته را پرداخت كند تا املاكش را آزاد كند نیاز به پول داشته است.
چرا ملك خیابان فرشته به تملك وزارت مسكن درآمده بود؟
چون ملك نیمهكاره بود و طبق قانون حاكم در آن زمان دولت میتوانست املاك نیمهكاره را تملك و تكمیل كند و پس از برداشت هزینهها، باقیمانده قیمت ملك را به مالك مسترد دارد. ولی این ملك هم در رهن بانك صادرات بود و هم اشخاص مختلف مازاد آن را توقیف كرده بودند. خداداد، سیاست خاصی داشت. ملكها را میخرید و در رهن بانكها قرار میداد. بعد به افراد و اشخاص مختلف كه غالبا بینام و نشان بودند چك و سفتههای متعدد با ارقام و مبالغ كم و زیاد میداد. اینها با این سفتهها و چكها املاكی كه در رهن بانكها بودند را توقیف میكردند و خداداد عملا مانع تملك ملك توسط بانكها طبق ماده 34 سابق قانون ثبت میشد.
برای چه این كار را میكرد؟
فاضل خداداد ذهن فعالی داشت، وقتی ملكی را میخرید، برای ساخت یا خرید ملك، وامهایی از بانكها میگرفت و ملك را در گرو قرار میداد. در آن زمان طبق قانون چنانچه ظرف مدت هشت ماه از تاریخ ابلاغ اجراییه به بدهكار، وی بدهی را پرداخت نمیكرد، ملك به تملك بانك درمیآمد اما این قانون یك استثنا داشت و چنانچه تا شش ماه از تاریخ ابلاغ اجراییه، طلبكاران دیگری این ملك را توقیف میكردند دیگر ملك مستقیما به مالكیت طلبكار اول (مثلا بانك) درنمیآمد بلكه این ملك از طریق مزایده به فروش میرسید و بهای آن به ترتیب تقدم به طلبكاران داده میشد یا اینكه طلبكار اول باید بدهی مالك را به بقیه طلبكاران پرداخت میكرد و ملك را برمیداشت كه در هرصورت فاضل ضرر نمیكرد.
برمیگردیم به زمانیكه خداداد از خارج برگشت. آیا سرمایهای از خارج کشور با خودشآورده بود؟
نه! عملا هیچ سرمایهای نقدی با خود نداشت بلكه املاكی داشت كه یا نیمهساخته بودند یا به افراد دیگری منتقل كرده بود. البته خداداد قبل از خروج از ایران در كارهای عمرانی سودآوری شركت كرده بود.
تا اینجا رسیدیم كه مرتضی رفیقدوست او را به شعبه 207 بانك صادرات معرفی میكند؟
بله! بعد از این معرفی، خداداد با یكی از كارمندان آنجا كه آدم متدین و سالمی بود، روابطی برقرار میكند و او را فریب میدهد. از طرفی معاون شعبه 207 بانك، معاون رییس كمیته سعدآباد انقلاب اسلامی (آقای مرتضی رفیقدوست)؛ یعنی معرف خداداد هم بود. رییس شعبه هم كسی بود كه در عمرش حتی یك ریال رشوه یا هدیه از كسی نگرفته بود و گویا مدتی در یكی از شعبات بانك در خیابان وحدت اسلامی (شاهپور سابق) كه نزدیك میدان بارفروشان بود، كار میكرد و قبل از انقلاب با خانواده آقای رفیقدوست آشنا بود.
و از این آشناییها چطور تخلف شروع میشود؟
در بانك سرفصلی داریم به نام چكهای رمزدار. مثلا شما حسابی جاری یا سپرده دارید و میخواهید پولی را از این حساب در بانك مبدا به جای دیگری انتقال دهید؛ در وجه خودت یا دیگری. بانك به شما یك چك رمزدار میدهد كه در وجه بانكی صادر میشود كه حساب گیرنده در آنجاست. بعد از اینكه آن آشناییها صورت میگیرد خداداد برای به دست آوردن نقدینگی به جای اینكه چك رمزدار به شعبه 207 ارایه دهد و پول نقد بگیرد از چكهای عادی خود و دیگران استفاده میكرد و آن را به شعبه 207 ارایه میداد. كارمند شعبه هم وجه آن چك را مانند چكهای رمزدار فوری پرداخت میكرد؛ در حالیكه چكش عادی بود و باید منتظر میماند تا وصول شود. این كارمند چك را میبرد در فهرست چكهای رمزدار و وجه را از منابع بانك پرداخت میكرد. مثلا چك شماره یك، امروز به بانك ارایه و پولش گرفته میشد بعد فاضل خداداد فردا چك شماره دو را به بانك میبرد، اما با مبالغ بیشتر. مثلا اگر امروز یك چك 100میلیونی میداد فردا یك چك 150میلیون تسلیم میكرد. او از محل چك امروز وجه چك دیروز را پرداخت میكرد و مابهالتفاوت آن را نگه میداشت؛ این روند از اسفند سال 70 تا هشتم بهمن 71 ادامه داشت.
خداداد همیشه از دستهچك خودش استفاده میكرد؟
خیر! خداداد هم از دستهچك خودش استفاده میكرد و هم از چكهای همسر آقای مرتضی رفیقدوست كه مرتضی چكهای او را امضا شده در اختیار فاضل قرار داده بود؛ و هم از دستهچك شوهر خواهرش. در واقع همیشه خداداد بدون هیچ قراردادی با بانك مبلغی از وجوه آن را در دست داشت و با آن كار میكرد و با همین مبلغ دفتر و دستك و كیا و بیایی برای خود راه انداخته بود.
و چرا مجموع اختلاس در این پرونده به قول شما 121میلیارد تومان شد؟
چون مجموع مبلغ این چكها به فاصله بین 48ساعت تا پنج روز در اختیار فاضل خداداد قرار گرفته بود که میشد حدود 118میلیارد تومان.
بقیه چه؟
بقیه هم در حدود سه میلیارد تومان عینا با همین شیوه توسط معرف او برداشت شده بود.
و این مجموعه در چه تاریخی پروژه را كلید زدند؟
این وضعیت تقریبا از اسفندماه 1370تا بهمنماه 1371 به مدت 11ماه و چند روز ادامه پیدا میكند. اول فاضل كار را شروع كرد و بعد مرتضی، منتها با ارقام و دفعات كمتر. در این مدت شاید حدود 200 فقره چك با رقمهای بالا تحویل و توسط كارمند بانك وجه آن پرداخت شده بود (تعداد دقیق چكها یادم نیست).
آن كارمند بر چه اساسی چنین كاری میكرد؟
ابتدا به دلیل تعریف و تمجید معرف خداداد به او اعتماد میكند، اما از طرفی آن كارمند فرزندانی داشته كه بیمار بودند و وضعیت مالی مساعدی هم نداشت. ظاهرا در انجام این كار خطایی نمیدید و علتش هم این بود كه او این كار را گناه نمیدانست و به چیزی به نام سود پول اعتقادی نداشت و برایش فرقی نمیكرد كه چند روز پول دست كسی دیگر باشد و نه بانك.
اسمشان چه بود؟
آقای ابوطالب ... . جالب اینكه او فردی متدین و متعصب بود و حتی اجازه نمیداده صدای آوازهای (سرود) رادیو در بانك پخش شود!
آیا هیچ وقت مشكلی در این روال ایجاد نمیشد؛ چطور موضوع لو میرود؟
چرا. یكبار در همان ابتدا بازپرداخت دو فقره از این چكها با مشكل روبهرو میشود و چیزی نمانده بود كل موضوع لو برود كه به كمك یكی از آقایان این موضوع حل میشود بدون اینكه مدیران بانك را در جریان قرار دهند. وجه این دو فقره چكها مبلغ 150میلیون تومان بود.
چك چه كسی بوده؟
چك را فاضل خداداد به بانك داده بود ولی چك خانم آقای مرتضی رفیقدوست بود. وقتی مشكل ایجاد میشود دست به دامن برادر بزرگ معرف خداداد میشوند؛ تا این مشكل را چارهجویی كنند.
چه كسانی دقیقا پناه میبرند به او؟
فاضل خداداد، كارمند مسوول چكهای رمزدار و مرتضی.
چطور اختلال ایجاد میشود. مگر از چكهای بعدی مبلغ چك قبلی را پرداخت نمیكردند؟
خداداد گاهی اوقات از تمام مبلغ چكها برای معاملاتش استفاده میكرد. در یك مورد 150میلیون تومان از جمع رقم دو فقره چك لاوصول باقیمیماند. بانك كسری میآورد و حساب باز بهوجود میآید.
رفیقدوست چطور 150میلیون تومان پول كه آن زمان رقم بسیار زیادی بوده را فورا تامین میكند؟
فاضل در بازجویی نوشته بود: او از طریق یك تاجر مازندرانی این 150میلیون تومان را تامین میكند.
و چرا آن تاجر این مبلغ را در اختیار اینها میگذارد؟
فاضل میگوید تا 10روز دیگر پول را پس میدهیم و از همان راه قبلی پول تاجر را پس میدهند. ولی فاضل خداداد برای این مدت زمان كم 25میلیون تومان سود پرداخت كرده بود.
به چه كسی؟
سود را به نام آن تاجر میگیرند. بعد همان كار ادامه پیدا میكند منتها با نظم بیشتر و ارقام بالاتر.
چرا؟
برای اینكه پول بیشتری در دست آن دو باشد.
كسی متوجه نمیشود؟
نه.
حتی رییس بانك؟
حتی رییس شعبه هم متوجه نمیشود. چون در یكی، دو روز حل و فصل میشد و در آخر ماه كه «بردرو» (بیلان ماه) میگرفتند حساب بازی نبود. ماجرای 150میلیون تومان حدودا بعد از سه ماه از آغاز این سیكل معیوب یعنی در اوایل سال 71 به وجود میآید و كار ادامه پیدا میكند تا اینكه در بهمن 1371 رییس اداره كلر بانك صادرات ایران متوجه میشود كه یك چك 10میلیارد ریالی و یك چك 12میلیارد ریالی برگشت خورده است. (ارقام دقیقا در خاطرم نیست)
ادامه دارد...