مژگان
07-18-2011, 12:44 PM
این تضاد و تعارض را عدهای به گونهای میبینند که قادر نیستند از روزکاری خود بهره و لذت کافی آن طور که شایسته است ببرند. جمعی دیگر، اختلاف نظرها،بحث و مشاجره کاری و یا تفاوتهای فردی فرهنگی، آنها را غمگین، افسرده و دلسرد میکند و برای بعضی چنان ناراحتکننده و چندشآور میشود که تصمیم به ترک محیط کار خود میگیرند.
تضاد و تعارض در محیط کار زمانی که به حد اشباع برسد،باید فکر دیگری کرد و آن را فقط یک مشکل کوچک کاری ندانست! چون این اختلاف عقیده ونظر افراد که ممکن است نشات گرفته از فشارهای عصبی روانی یا هر دلیل دیگری باشد،آفریننده کاهش اخلاق کاری (فرهنگ سازمانی)، پایین آمدن و کاهش کیفیت تولید و خدمات،کمی کارآیی، افزایش ترک کار و استعفای کارکنان شده و از همه مهمتر، بیثباتی محیط کار را در پی خواهد داشت.
اگر لحظهای درباره محیط کار و تجربه خود بیاندیشید، به راحتی و آسانی درک خواهید کرد که منظور ما چیست؟ حتی یک مشاجره کوچک شخصی هم ممکن است منجر به اختلافی بزرگ شود. اما قبل از این که بیشتر درباره «تضاد و تعارض» و اثرات مفید و یا زیانبار آن صحبت کرده و از نحوه برخورد و عکسالعمل هر یک ، با خبر شویم،بهتر است بدانیم: تضاد و تعارض چیست و چه نقشی در محیط کار بر عهده دارد؟ یکی از معانی لغوی تضاد و تعارض «با هم اختلاف داشتن» است. در حقیقت، این اختلاف را میتوان اختلاف نظر و سلیقه دانست که گاهی خوب و مثبت، زمانی نه چندان مفید و اثربخش و بعضی اوقات هم برای سازمان مضرو خرابکننده هستند. وقتی افراد به صورت «گروهی» با یکدیگر کار میکنند، اختلاف نظر و سلیقه میتواند امری طبیعی باشد. زمانیکه من و شما سرگرم کاری مشترک هستیم مطمئناً درباره چگونگی انجام کار،یا اینکه هر یک از ما چه فعالیتی انجام میدهیم و به چه نحو آن فعالیت انجام میشود،به بحث و گفتگو و تبادل افکار میپردازیم.
این راهی درست، طبیعی و رویه مثبتی است. اما چنانچه در هر یک از موارد فوق توافق نداشته باشیم و این عدم توافق را با بحث،جدل و پافشاری بیهوده ادامه دهیم،مسلماً درگیری لفظی ظهور کرده و این وضعی ناخوشایند است. گروه،سازمان و حتی فرد برای رشد،توسعه و آگاهی از یافتههای نو،نیاز به تبادل افکار و بحث و گفتگو دارند. ایدههای تازه و تبادل نظری که در این مورد میشود، به نفع همه است و در راه تازهگردانی و نوآوری کمک موثری به شمار میآید. تا زمانی که ما به صورت گروهی در سازمان کار کنیم و هر یک درباره نحوه برخورد و رفتار و عملکردمان احساس مسوولیت داشته باشیم،اختلاف نظر و سلیقه در محیط کار به وجود میآید و هرگز نمیتوانیم آنها را از بین ببریم.
باید توجه داشت که تبادل افکار،باعث رشد و آگاهی افراد میشود و میتواند منجر به توسعه و گسترش سازمان شود. دو نوع تضاد و تعارض در محیط کار وجود دارند که برای سازمان نه تنها مفید و اثربخش نیستند، بلکه مخرب و مضر هم به شمار میآیند. اولین مورد،تضاد و تعارضی است که نشات گرفته از روش برخورد و رفتار ما است،به ویژه طرز و نحوه بیانی که از آن در محیط کاراستفاده میکنیم. به طور مثال،اگر در جلسهای فردی از گروه را «احمق یا بیشعور» بخوانیم،عمل بد و ناخوشایندی را که لازم نبوده است، انجام دادهایم. دومین حالت زمانی است که اختلاف نظرها را حل نشدنی دانسته و از هر پر کاه، کوهی بسازیم. در مقابل،در محیط کاری که تمام افراد با بحث و تبادل افکار دوستانه و اصولی به منظور بهتر شدن روش انجام کار تلاش میورزند، وضعیتی به وجود خواهد آمد که همگی آماده پذیرش نظرهای نو و تازه شده، مشکلات و معضلات به آسانی حل گشته و همگی برای رشد و بالندگی محیط کاری کوشا خواهند بود. در این صورت باید سلیقه و نظرهای شخصی را به کناری گذارده و خواستههای فردی با را منافع عمومی سازمان مخلوط نکنیم معضل سازمان را مشکل خود دانسته و خود را جزیی از پیکره سازمان بدانیم.
نکته دیگری که باید مراعات شود،تبادل نظر و عقیده باید بر اساس:
▪ مذاکره مبتنی بر اصول:
صورت گیرد و سعی شود نابهسامانیهای سازمان را از بین برده و یا به حداقل ممکن برسانیم. اجرای این روش و به کارگیری آن، نیاز به آگاهی از یافتههای روز دارد. تضاد و تعارض منفی، غلط و غیراصولی، روی دیگر سکه است و این زمانی است که اختلاف نظرهای شخصی به وجود میآیند. در این حالت اختلاف نظر وسلیقه، تبدیل به کینه، درگیری لفظی و احیاناً اهانت به یکدیگر میشود. در چنین شرایطی افراد نه تنها یکدیگر را درک نمیکنند، در بعضی موارد حتی قادر به تحمل هم نیستند و با ایراد سخنان تند و تیز، وضعیت منجر به موقعیت بدتر میشود. تضاد و تعارض منفی،موقعیتی ناخوشایند و غیرقابل پسندی بین افراد درگیر ایجاد میکند و زمان و انرژی زیادی را به هدر داده و به عصبانیت افراد خاتمه میدهد. در ثانی،تضاد و تعارض منفی به ضرر گروه همکار است و علاوه بر از دست دادن تلاشهای گروه،باعث دلسردی و ناراحتی اعضای دیگر نیز میشود.
عکسالعمل اعضای گروه در این گونه موقعیتها متفاوت است. بعضیها تصمیم به عدم دخالت گرفته و بیطرف میمانند. البته بیطرفی و مداخله نکردن،عملی مفید و بیضرر است. به شرط آنکه عاقلانه فکر کرده و تصمیمی صحیح اتخاذ شود. برخی دیگر در تضاد و تعارضهای محیط کار دخالت نمیکنند،چون نمیخواهند دامن به آتش زده و آن را بزرگ کنند و عقیده دارند که با توجه به گردش کار اداری همه چیز خود بخود فیصله مییابد. بعضی اوقات،مدیریت این طور قلمداد میکند که همه چیز تحت کنترل و بررسی است. در حقیقت همه میدانند که چنین چیزی صحت ندارد و مدیریت قصد مدارا دارد.
یا مدیریت به خاطر حفظ اسرار سازمان، تصمیم به پنهان نگه داشتن موقعیت منفی میکند. در مواردی هم مدیریت تصمیم به دستور دادن میگیرد و این در حالی است که مدیر به غلط فکر میکند مدیریت فقط دستور دادن است و میتوان با صدور یک امریه،از تضاد و تعارض منفی جلوگیری کند. البته ناگفته نماند که ممکن است در موارد استثنایی، هر یک از این راهکارها، موثر واقع شوند، ولی مسلماً مقطعی بوده و زمان زیادی دوام نخواهند آورد.
در چنین شرایطی، تضاد و تعارض منفی به درگیریهای پنهانی و زیرزمینی تبدیل شده و اثرات بد، منفی و مضری برای سازمان در پی خواهد داشت. نتیجهگیری مردم به تضاد و تعارض در محیط کار به صورت پدیدهای منفی مینگرند و آن را برای سازمان تخریبکننده میدانند. در حقیقت هرگز نمیتوان تضاد و تعارض در محیط کار را از بین برد و اگر چنین تصمیمی گرفته شود،اختلاف و چالشها به صورت مخفیانه،خود را نشان خواهند داد. تضاد و تعارض مثبت و اثربخش در محیط کار، باعث رشد و برتری فکری انفرادی و جمعی نیروی کار شده، یافتههای جدید را آموخته و به کار گرفته و افرادی پرتلاش، آگاه و مفید برای سازمان خواهند شد.
نوشته: روبرت باکال ترجمه و اقتباس: مهندس احمد شعاع
تضاد و تعارض در محیط کار زمانی که به حد اشباع برسد،باید فکر دیگری کرد و آن را فقط یک مشکل کوچک کاری ندانست! چون این اختلاف عقیده ونظر افراد که ممکن است نشات گرفته از فشارهای عصبی روانی یا هر دلیل دیگری باشد،آفریننده کاهش اخلاق کاری (فرهنگ سازمانی)، پایین آمدن و کاهش کیفیت تولید و خدمات،کمی کارآیی، افزایش ترک کار و استعفای کارکنان شده و از همه مهمتر، بیثباتی محیط کار را در پی خواهد داشت.
اگر لحظهای درباره محیط کار و تجربه خود بیاندیشید، به راحتی و آسانی درک خواهید کرد که منظور ما چیست؟ حتی یک مشاجره کوچک شخصی هم ممکن است منجر به اختلافی بزرگ شود. اما قبل از این که بیشتر درباره «تضاد و تعارض» و اثرات مفید و یا زیانبار آن صحبت کرده و از نحوه برخورد و عکسالعمل هر یک ، با خبر شویم،بهتر است بدانیم: تضاد و تعارض چیست و چه نقشی در محیط کار بر عهده دارد؟ یکی از معانی لغوی تضاد و تعارض «با هم اختلاف داشتن» است. در حقیقت، این اختلاف را میتوان اختلاف نظر و سلیقه دانست که گاهی خوب و مثبت، زمانی نه چندان مفید و اثربخش و بعضی اوقات هم برای سازمان مضرو خرابکننده هستند. وقتی افراد به صورت «گروهی» با یکدیگر کار میکنند، اختلاف نظر و سلیقه میتواند امری طبیعی باشد. زمانیکه من و شما سرگرم کاری مشترک هستیم مطمئناً درباره چگونگی انجام کار،یا اینکه هر یک از ما چه فعالیتی انجام میدهیم و به چه نحو آن فعالیت انجام میشود،به بحث و گفتگو و تبادل افکار میپردازیم.
این راهی درست، طبیعی و رویه مثبتی است. اما چنانچه در هر یک از موارد فوق توافق نداشته باشیم و این عدم توافق را با بحث،جدل و پافشاری بیهوده ادامه دهیم،مسلماً درگیری لفظی ظهور کرده و این وضعی ناخوشایند است. گروه،سازمان و حتی فرد برای رشد،توسعه و آگاهی از یافتههای نو،نیاز به تبادل افکار و بحث و گفتگو دارند. ایدههای تازه و تبادل نظری که در این مورد میشود، به نفع همه است و در راه تازهگردانی و نوآوری کمک موثری به شمار میآید. تا زمانی که ما به صورت گروهی در سازمان کار کنیم و هر یک درباره نحوه برخورد و رفتار و عملکردمان احساس مسوولیت داشته باشیم،اختلاف نظر و سلیقه در محیط کار به وجود میآید و هرگز نمیتوانیم آنها را از بین ببریم.
باید توجه داشت که تبادل افکار،باعث رشد و آگاهی افراد میشود و میتواند منجر به توسعه و گسترش سازمان شود. دو نوع تضاد و تعارض در محیط کار وجود دارند که برای سازمان نه تنها مفید و اثربخش نیستند، بلکه مخرب و مضر هم به شمار میآیند. اولین مورد،تضاد و تعارضی است که نشات گرفته از روش برخورد و رفتار ما است،به ویژه طرز و نحوه بیانی که از آن در محیط کاراستفاده میکنیم. به طور مثال،اگر در جلسهای فردی از گروه را «احمق یا بیشعور» بخوانیم،عمل بد و ناخوشایندی را که لازم نبوده است، انجام دادهایم. دومین حالت زمانی است که اختلاف نظرها را حل نشدنی دانسته و از هر پر کاه، کوهی بسازیم. در مقابل،در محیط کاری که تمام افراد با بحث و تبادل افکار دوستانه و اصولی به منظور بهتر شدن روش انجام کار تلاش میورزند، وضعیتی به وجود خواهد آمد که همگی آماده پذیرش نظرهای نو و تازه شده، مشکلات و معضلات به آسانی حل گشته و همگی برای رشد و بالندگی محیط کاری کوشا خواهند بود. در این صورت باید سلیقه و نظرهای شخصی را به کناری گذارده و خواستههای فردی با را منافع عمومی سازمان مخلوط نکنیم معضل سازمان را مشکل خود دانسته و خود را جزیی از پیکره سازمان بدانیم.
نکته دیگری که باید مراعات شود،تبادل نظر و عقیده باید بر اساس:
▪ مذاکره مبتنی بر اصول:
صورت گیرد و سعی شود نابهسامانیهای سازمان را از بین برده و یا به حداقل ممکن برسانیم. اجرای این روش و به کارگیری آن، نیاز به آگاهی از یافتههای روز دارد. تضاد و تعارض منفی، غلط و غیراصولی، روی دیگر سکه است و این زمانی است که اختلاف نظرهای شخصی به وجود میآیند. در این حالت اختلاف نظر وسلیقه، تبدیل به کینه، درگیری لفظی و احیاناً اهانت به یکدیگر میشود. در چنین شرایطی افراد نه تنها یکدیگر را درک نمیکنند، در بعضی موارد حتی قادر به تحمل هم نیستند و با ایراد سخنان تند و تیز، وضعیت منجر به موقعیت بدتر میشود. تضاد و تعارض منفی،موقعیتی ناخوشایند و غیرقابل پسندی بین افراد درگیر ایجاد میکند و زمان و انرژی زیادی را به هدر داده و به عصبانیت افراد خاتمه میدهد. در ثانی،تضاد و تعارض منفی به ضرر گروه همکار است و علاوه بر از دست دادن تلاشهای گروه،باعث دلسردی و ناراحتی اعضای دیگر نیز میشود.
عکسالعمل اعضای گروه در این گونه موقعیتها متفاوت است. بعضیها تصمیم به عدم دخالت گرفته و بیطرف میمانند. البته بیطرفی و مداخله نکردن،عملی مفید و بیضرر است. به شرط آنکه عاقلانه فکر کرده و تصمیمی صحیح اتخاذ شود. برخی دیگر در تضاد و تعارضهای محیط کار دخالت نمیکنند،چون نمیخواهند دامن به آتش زده و آن را بزرگ کنند و عقیده دارند که با توجه به گردش کار اداری همه چیز خود بخود فیصله مییابد. بعضی اوقات،مدیریت این طور قلمداد میکند که همه چیز تحت کنترل و بررسی است. در حقیقت همه میدانند که چنین چیزی صحت ندارد و مدیریت قصد مدارا دارد.
یا مدیریت به خاطر حفظ اسرار سازمان، تصمیم به پنهان نگه داشتن موقعیت منفی میکند. در مواردی هم مدیریت تصمیم به دستور دادن میگیرد و این در حالی است که مدیر به غلط فکر میکند مدیریت فقط دستور دادن است و میتوان با صدور یک امریه،از تضاد و تعارض منفی جلوگیری کند. البته ناگفته نماند که ممکن است در موارد استثنایی، هر یک از این راهکارها، موثر واقع شوند، ولی مسلماً مقطعی بوده و زمان زیادی دوام نخواهند آورد.
در چنین شرایطی، تضاد و تعارض منفی به درگیریهای پنهانی و زیرزمینی تبدیل شده و اثرات بد، منفی و مضری برای سازمان در پی خواهد داشت. نتیجهگیری مردم به تضاد و تعارض در محیط کار به صورت پدیدهای منفی مینگرند و آن را برای سازمان تخریبکننده میدانند. در حقیقت هرگز نمیتوان تضاد و تعارض در محیط کار را از بین برد و اگر چنین تصمیمی گرفته شود،اختلاف و چالشها به صورت مخفیانه،خود را نشان خواهند داد. تضاد و تعارض مثبت و اثربخش در محیط کار، باعث رشد و برتری فکری انفرادی و جمعی نیروی کار شده، یافتههای جدید را آموخته و به کار گرفته و افرادی پرتلاش، آگاه و مفید برای سازمان خواهند شد.
نوشته: روبرت باکال ترجمه و اقتباس: مهندس احمد شعاع