tania
07-10-2011, 09:14 PM
کلمه ی غنا از ریشه ی "غنا" به معنی موسیقی و نواختن و آواز خواندن است.[1] اصطلاح غنایی که در برابر "لیریک" در زبان یونانی قدیم که بعدها به ادبیات اروپایی راه یافته در سالهای اخیر در ادبیات فارسی و عربی رایج شده، در قدیم نبوده و قدما برای مجموعه اشعار غنایی اصطلاح خاص ادبی نداشته اند.[2]
شعر غنایی با احساسات و عواطف شخصی و به طور کلی "من شاعر" مربوط است و بدینگونه طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعرانه را به خود اختصاص میدهد. انواع متداول شعر غنایی و موضوعات آن در شعر فارسی عبارت است از سوگنامه یا مرثیه، شادی نامه، مدیحه، اشعار مذهبی، وصف طبیعت و شعرهای عاشقانه که در قالبهای متفاوت مثنوی، تک بیت، رباعی، مستزاد و غزل سروده شده است.[3]
اقسام شعر غنایی حتی میتواند بسیار فراتر و بیشتر از این باشد زیرا در شعر غنایی ابتدا شاعر از یکی از تجلیات جهان آفرینش متاثر میگردد و آنرا با لطف کلام و دقت نظر توصیف میکند و سرانجام به عالم معنا و اندیشه میکشد. بسیاری از محققان منشاء اشعار غنایی را "ادبیات فولکلور" دانستهاند. در این صورت شاعر با نگاهی عاطفی و احساسی و درونی، به مسائل و مشکلات خود رنگ فلسفی و گاه جامعه شناختی میدهد و انسان را در ارتباط با حیات و ممات، خوشبختی و بدبختی، عشق و نفرت توصیف میکند.[4]
نوع دیگر ادب غنایی اشعار عاشقانه است اشعار عاشقانه در ادبیات ما سه نوع است، یا با معشوقی زمینی مواجهیم، مثلا در تغزل قصاید یا غزلیات عاشقانه مثل غزلیات سعدی و یا با معشوقی آسمانی مثل غزلهای عارفانه و معنوی مولانا و گاه با معشوقی که گاهی زمینی است و گاهی آسمانی و نه این است و نه آن، مثل بیشتر غزلهای حافظ. در ادب غنایی والا، با معشوقی نمادین و خیالی و اساطیری، که به هیچ وجه زمینی و دست یافتنی نیست، سر و کار داریم. شاعر در وصف آرزوی تقرب به درگاه او سخن میگوید و همین معشوق است که عارفان از آن به معبود و خدا تعبیر میکنند.[5]
غزل و داستانهای عاشقانه در ادب ما دو جلوه ي مهم از شعر غنایی هستند که یکی احساسات مختلف شاعر را در برابر مسائل جهان منعکس میکند و دیگری در داستانهای عاشقانه، که در ادب ما منظومههای عالی غنایی داستانی وجود دارد مثل "ویس و رامین" "لیلی و مجنون "و خسرو و شیرین" که بلند و روایی هستند و داستانی عاشقانه را روایت میکنند.[6]
پیدایش شعر غنایی در ادب فارسی
اگر پیدایش شعر غنایی فارسی را بررسی کنیم میبینیم که شروع این نوع شعر فارسی به قرن سوم هجری باز میگردد و اولین نمونه های آنرا در شعر "حنظله بادغیسی" (220 هجري) که از نظر برخی، اولین گویندهي شعر فارسی بعد از اسلام است میبینیم و نخستین چهارپاره های عاشقانه در شعر فارسی به او منسوب است. همانطور که گفتیم مدح نیز یکی از عرصه های شعر غنایی است که "حنظله بادغیسی" و معاصرانش "فیروز مشرقی" و "ابوسلیک گرگانی" از نخستین شاعرانی هستند که طبع خود را به شعر مدحیه آزموده اند و حال آنکه مدح نیز از نخستین موضوعات شعر فارسی است. آنها با شعر خود سبب تبلیغ عظمت و قدرت و مکنت ممدوح میشوند و برای آنها دوستان تازه فراهم میآورند.[7]
رواج شعر غنایی به صورت قابل ملاحظه و چشمگیر در قرن چهارم به دست شاعران دوره ي سامانی چون "رودکی" "شهید بلخی" و معاصرانش رشد کرد. سرودههای آنها بیشتر در مدح و تغزل و وصف است. این شاعران افکار و عواطف خود را با سبکی سلیس و تغزلی لطیف و با رقت معنی در قالب قطعه و یا رباعی عرضه میکردند.[8]
موضوعات شعر غنایی
در تحول انواع شعر غنایی در شعر فارسی چنانکه پیش از این گفتیم در قرن سوم و چهارم از انواع اندیشههای غنایی بیشتر به مدح و غزل توجه میشد و گاهی نیز خمریات و مضامین وصفی مورد توجه قرار میگرفت. در اواخر قرن چهارم شعر غنایی گاهی لحنی حماسی دارد و شاعر حتی در عشق ورزی، خود را قهرمان زورآزما مییابد. در تغزلات این قرن (در اواخر قرن چهار و پنج) زندگی مقتدرانه و غالبا عاشقانه مطرح میشود. در این عهد اولین شاعری که توانست از عهدهي سرودن تغزلات زیبا در اول قصاید برآید "دقیقی طوسی" (متولد 368 هجري) است و مطبوعترین تغزلات را در شعر فرخی ( 429 هجري) میبینیم.[9] آنها به روش شعرای عرب در آغاز قصاید مدحی خود ابیاتی در تغزل میآورند و یا در بیان زیبایی معشوق و ستایش اوصاف و محاسن او سخن میرانند.[10] در این دوره کمتر از ناکامی و نامرادی و یاس سخن میرود، آنچنان که فرخی میگوید:
آشتی کردم با دوست پس از جنگ دراز
هم بدان شرط که با من نکند دیگر ناز
زآنچه کرده است پشیمان شد و عذر همه خواست
عذر پذرفتم و دل در کف او دادم باز
گر نبودم به مراد دل او دی و پریر
به مراد دل او باشم از امروز فراز[11]
اوج شعر غنایی
در اوایل قرن پنجم و همچنین تمام قرن هفتم شعر غنایی قالب یک فن جداگانه یعنی غزل را به خود میگیرد. نفوذ عرفان و تصوف در شعر فارسی در قرن پنجم در شعر شاعران رباعیسرا همچون "ابوسعید ابوالخیر" (440 هجري) و "باباطاهر" در نیمه ی دوم قرن پنجم و "خواجه عبدالله انصاری" (480 هجري) ظاهر میشود و توجه شعرا به سرودن آن زیاد میشود تا آنجا که این نوع شعر بخش بزرگی از دیوانهای شاعری چون "سنایی غزنوی" (526 هجري) "معزی" (521 هجري) و "انوری" (583 هجري) را دربر میگیرد و از غزلیات "سنایی" روح تصوف و عرفان به وضوح و آشکار متجلی میشود. غزل در این دوره به خانقاهها راه پیدا میکند و مضامین متنوع و دلپذیری را در خود جای می دهد.[12]
در همین دوره نظم داستانهای عاشقانه نیز رواج میگیرد که "نظامی" سرآمد و مروج نوعی داستان بلند و یا متوسط عاشقانه میگردد که پس از وی مورد تقلید بسیاری از شاعران پس از وی قرار میگیرد. "فریدالدین عطار" (627 هجري) پس از "سنایی" به سرایش غزل عرفانی اهتمام ورزید که در کنار مثنویهای عرفانی، دیوان بزرگی نیز از غزلیات ترتیب داده است. غزل عرفانی به دست "جلال الدین رومی" به اوج کمال رسید.[13]در قرن هشتم و نهم هجری مضامین عاشقانه مدیحه و عرفان رواج پیدا کرد. گرچه مدح در این هنگام دوران تنزل خود را طی میکند اما مدایح رواج فراوان میگیرد که در قالبهای رباعی، مسمط، ترجیع بند و ترکیب بند عرضه میگردد. مراثی اهل بیت(ع) نیز در شعر شاعرانی چون "ابن حسام" و "اوحدی سبزواری" رونق میگیرد.[14]
شعر غنایی از صفویهی تا قاجار
از قرن دهم به بعد با ظهور صفویان شعر از دربارها فاصله میگیرد و شاعران به مردم روی میآوردند. شعر غنایی در این دوره دستخوش تحولاتی میشود. نعت و منقبت جایگاهی شایسته مییابد و غزل در جنبهی شرعی به نسبت غزل عرفانی رونق میگیرد و روح مضمون سازی و عرفان واقعی با انحطاط تصوف از بین میرود و خیالپردازی جای آنرا میگیرد. شاعران در پی تخیلات و مضامین بدیع و نو ظهور هستند که مکتب وقوع ظهور میکند و غزل را مردمی و ساده و توام با تجربه های حسی میسازد و شاعرانی همچون "فیضی" و "دکنی" و "هلالی" و "جغتایی" به نظم داستانهای غنایی میپردازند.[15]
شعر غنایی در دوره ی قاجار تا ظهور مشروطه به ویژه با تاسیس "انجمن خاقان" که مورد حمایت "فتحعلیشاه" است جانی تازه میگیرد، مدح از نو جان مییابد و به تقلید شاعران عصر غزنوی و سلجوفی در دربارها خوانده میشود و شاعرانی همچون "سحاب" و "صبا" و "قاآنی" قصایدی پر هیمنه و شکوه عرضه میکنند. غزل هر چند ناموفق جلوهای دارد و شاعرانی چون "وصال" و "فروغی" "بسطامی" از غزلسرایان نامدار این دوره اند.[16]
مشروطه و شعر غنایی
پس از مشروطه نیز اگرچه قصاید مدحی به حیات خود ادامه میدهد اما به تدریج جای آنرا قصاید اجتماعی و سیاسی و مسمطهای مذهبی و مراثی و از همه مهمتر انواع شعر عاشقانه چون غزل، چهارپاره و غزلواره میگیرد و داستانهای متوسطی چون "زهره و منوچهر" پدید میآید. در دوران اخیر نیز "نیما" با "افسانه" و بسیاری دیگر از شعرهای خود تجربههای موفقی در شعر غنایی دارد و شاعرانی چون "نادر نادرپور"، "اخوان"، "سهراب سپهری" و "شاملو" و "فروغ" ادامه دهندگان شایسته ای در این دوره بوده اند.[17]
نویسنده : حميده سلطاني مقدم [1]. لغتنامه دهخدا، ذیل واژه غنا
[2]. رستگار فسایی، منصور؛ انواع شعر فارسی، شیراز، نوید، 1380، صص49ـ150.
[3]. خورشیدورد، خسرو؛ دربارهي ادبیات و نقد ادبی، تهران، طهوری، 1353، ج 1، ص20.
[4]. رزمجو، حسین؛ نواع ادبی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374، ص68
[5] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، میترا، 1385، ص135.
[6]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشن، ص60.
[7] همان، صص70ـ150.
[8] . صفا، ذبیحالله؛ تاریخ ادبیات، تهران، بی تا، 57، ج1، ص99.
[9]. همان، ص209.
[10]. قندیل، اسعاذ؛ فنون شعر فارسی، ترجمهي فاطمه سوهان فکر، تهران، اندیشه جوان، 1369، ص68.
[11]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشن، ص157.
[12]. قندیل، اسعاذ؛ پيشين، صص65ـ67.
[13]. موتمن، زین العابدین؛ شعر و ادب فارسی، تهران، زرین، 1364، چ3، ص12.
[14]. شمیسا، سيروس؛ پيشين، صص125ـ130.
[15]. قندیل، اسعاذ؛ پيشين، ص73.
[16]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشين، ص148.
[17]. همان، ص150.
شعر غنایی با احساسات و عواطف شخصی و به طور کلی "من شاعر" مربوط است و بدینگونه طیف وسیعی از معانی و مضامین شاعرانه را به خود اختصاص میدهد. انواع متداول شعر غنایی و موضوعات آن در شعر فارسی عبارت است از سوگنامه یا مرثیه، شادی نامه، مدیحه، اشعار مذهبی، وصف طبیعت و شعرهای عاشقانه که در قالبهای متفاوت مثنوی، تک بیت، رباعی، مستزاد و غزل سروده شده است.[3]
اقسام شعر غنایی حتی میتواند بسیار فراتر و بیشتر از این باشد زیرا در شعر غنایی ابتدا شاعر از یکی از تجلیات جهان آفرینش متاثر میگردد و آنرا با لطف کلام و دقت نظر توصیف میکند و سرانجام به عالم معنا و اندیشه میکشد. بسیاری از محققان منشاء اشعار غنایی را "ادبیات فولکلور" دانستهاند. در این صورت شاعر با نگاهی عاطفی و احساسی و درونی، به مسائل و مشکلات خود رنگ فلسفی و گاه جامعه شناختی میدهد و انسان را در ارتباط با حیات و ممات، خوشبختی و بدبختی، عشق و نفرت توصیف میکند.[4]
نوع دیگر ادب غنایی اشعار عاشقانه است اشعار عاشقانه در ادبیات ما سه نوع است، یا با معشوقی زمینی مواجهیم، مثلا در تغزل قصاید یا غزلیات عاشقانه مثل غزلیات سعدی و یا با معشوقی آسمانی مثل غزلهای عارفانه و معنوی مولانا و گاه با معشوقی که گاهی زمینی است و گاهی آسمانی و نه این است و نه آن، مثل بیشتر غزلهای حافظ. در ادب غنایی والا، با معشوقی نمادین و خیالی و اساطیری، که به هیچ وجه زمینی و دست یافتنی نیست، سر و کار داریم. شاعر در وصف آرزوی تقرب به درگاه او سخن میگوید و همین معشوق است که عارفان از آن به معبود و خدا تعبیر میکنند.[5]
غزل و داستانهای عاشقانه در ادب ما دو جلوه ي مهم از شعر غنایی هستند که یکی احساسات مختلف شاعر را در برابر مسائل جهان منعکس میکند و دیگری در داستانهای عاشقانه، که در ادب ما منظومههای عالی غنایی داستانی وجود دارد مثل "ویس و رامین" "لیلی و مجنون "و خسرو و شیرین" که بلند و روایی هستند و داستانی عاشقانه را روایت میکنند.[6]
پیدایش شعر غنایی در ادب فارسی
اگر پیدایش شعر غنایی فارسی را بررسی کنیم میبینیم که شروع این نوع شعر فارسی به قرن سوم هجری باز میگردد و اولین نمونه های آنرا در شعر "حنظله بادغیسی" (220 هجري) که از نظر برخی، اولین گویندهي شعر فارسی بعد از اسلام است میبینیم و نخستین چهارپاره های عاشقانه در شعر فارسی به او منسوب است. همانطور که گفتیم مدح نیز یکی از عرصه های شعر غنایی است که "حنظله بادغیسی" و معاصرانش "فیروز مشرقی" و "ابوسلیک گرگانی" از نخستین شاعرانی هستند که طبع خود را به شعر مدحیه آزموده اند و حال آنکه مدح نیز از نخستین موضوعات شعر فارسی است. آنها با شعر خود سبب تبلیغ عظمت و قدرت و مکنت ممدوح میشوند و برای آنها دوستان تازه فراهم میآورند.[7]
رواج شعر غنایی به صورت قابل ملاحظه و چشمگیر در قرن چهارم به دست شاعران دوره ي سامانی چون "رودکی" "شهید بلخی" و معاصرانش رشد کرد. سرودههای آنها بیشتر در مدح و تغزل و وصف است. این شاعران افکار و عواطف خود را با سبکی سلیس و تغزلی لطیف و با رقت معنی در قالب قطعه و یا رباعی عرضه میکردند.[8]
موضوعات شعر غنایی
در تحول انواع شعر غنایی در شعر فارسی چنانکه پیش از این گفتیم در قرن سوم و چهارم از انواع اندیشههای غنایی بیشتر به مدح و غزل توجه میشد و گاهی نیز خمریات و مضامین وصفی مورد توجه قرار میگرفت. در اواخر قرن چهارم شعر غنایی گاهی لحنی حماسی دارد و شاعر حتی در عشق ورزی، خود را قهرمان زورآزما مییابد. در تغزلات این قرن (در اواخر قرن چهار و پنج) زندگی مقتدرانه و غالبا عاشقانه مطرح میشود. در این عهد اولین شاعری که توانست از عهدهي سرودن تغزلات زیبا در اول قصاید برآید "دقیقی طوسی" (متولد 368 هجري) است و مطبوعترین تغزلات را در شعر فرخی ( 429 هجري) میبینیم.[9] آنها به روش شعرای عرب در آغاز قصاید مدحی خود ابیاتی در تغزل میآورند و یا در بیان زیبایی معشوق و ستایش اوصاف و محاسن او سخن میرانند.[10] در این دوره کمتر از ناکامی و نامرادی و یاس سخن میرود، آنچنان که فرخی میگوید:
آشتی کردم با دوست پس از جنگ دراز
هم بدان شرط که با من نکند دیگر ناز
زآنچه کرده است پشیمان شد و عذر همه خواست
عذر پذرفتم و دل در کف او دادم باز
گر نبودم به مراد دل او دی و پریر
به مراد دل او باشم از امروز فراز[11]
اوج شعر غنایی
در اوایل قرن پنجم و همچنین تمام قرن هفتم شعر غنایی قالب یک فن جداگانه یعنی غزل را به خود میگیرد. نفوذ عرفان و تصوف در شعر فارسی در قرن پنجم در شعر شاعران رباعیسرا همچون "ابوسعید ابوالخیر" (440 هجري) و "باباطاهر" در نیمه ی دوم قرن پنجم و "خواجه عبدالله انصاری" (480 هجري) ظاهر میشود و توجه شعرا به سرودن آن زیاد میشود تا آنجا که این نوع شعر بخش بزرگی از دیوانهای شاعری چون "سنایی غزنوی" (526 هجري) "معزی" (521 هجري) و "انوری" (583 هجري) را دربر میگیرد و از غزلیات "سنایی" روح تصوف و عرفان به وضوح و آشکار متجلی میشود. غزل در این دوره به خانقاهها راه پیدا میکند و مضامین متنوع و دلپذیری را در خود جای می دهد.[12]
در همین دوره نظم داستانهای عاشقانه نیز رواج میگیرد که "نظامی" سرآمد و مروج نوعی داستان بلند و یا متوسط عاشقانه میگردد که پس از وی مورد تقلید بسیاری از شاعران پس از وی قرار میگیرد. "فریدالدین عطار" (627 هجري) پس از "سنایی" به سرایش غزل عرفانی اهتمام ورزید که در کنار مثنویهای عرفانی، دیوان بزرگی نیز از غزلیات ترتیب داده است. غزل عرفانی به دست "جلال الدین رومی" به اوج کمال رسید.[13]در قرن هشتم و نهم هجری مضامین عاشقانه مدیحه و عرفان رواج پیدا کرد. گرچه مدح در این هنگام دوران تنزل خود را طی میکند اما مدایح رواج فراوان میگیرد که در قالبهای رباعی، مسمط، ترجیع بند و ترکیب بند عرضه میگردد. مراثی اهل بیت(ع) نیز در شعر شاعرانی چون "ابن حسام" و "اوحدی سبزواری" رونق میگیرد.[14]
شعر غنایی از صفویهی تا قاجار
از قرن دهم به بعد با ظهور صفویان شعر از دربارها فاصله میگیرد و شاعران به مردم روی میآوردند. شعر غنایی در این دوره دستخوش تحولاتی میشود. نعت و منقبت جایگاهی شایسته مییابد و غزل در جنبهی شرعی به نسبت غزل عرفانی رونق میگیرد و روح مضمون سازی و عرفان واقعی با انحطاط تصوف از بین میرود و خیالپردازی جای آنرا میگیرد. شاعران در پی تخیلات و مضامین بدیع و نو ظهور هستند که مکتب وقوع ظهور میکند و غزل را مردمی و ساده و توام با تجربه های حسی میسازد و شاعرانی همچون "فیضی" و "دکنی" و "هلالی" و "جغتایی" به نظم داستانهای غنایی میپردازند.[15]
شعر غنایی در دوره ی قاجار تا ظهور مشروطه به ویژه با تاسیس "انجمن خاقان" که مورد حمایت "فتحعلیشاه" است جانی تازه میگیرد، مدح از نو جان مییابد و به تقلید شاعران عصر غزنوی و سلجوفی در دربارها خوانده میشود و شاعرانی همچون "سحاب" و "صبا" و "قاآنی" قصایدی پر هیمنه و شکوه عرضه میکنند. غزل هر چند ناموفق جلوهای دارد و شاعرانی چون "وصال" و "فروغی" "بسطامی" از غزلسرایان نامدار این دوره اند.[16]
مشروطه و شعر غنایی
پس از مشروطه نیز اگرچه قصاید مدحی به حیات خود ادامه میدهد اما به تدریج جای آنرا قصاید اجتماعی و سیاسی و مسمطهای مذهبی و مراثی و از همه مهمتر انواع شعر عاشقانه چون غزل، چهارپاره و غزلواره میگیرد و داستانهای متوسطی چون "زهره و منوچهر" پدید میآید. در دوران اخیر نیز "نیما" با "افسانه" و بسیاری دیگر از شعرهای خود تجربههای موفقی در شعر غنایی دارد و شاعرانی چون "نادر نادرپور"، "اخوان"، "سهراب سپهری" و "شاملو" و "فروغ" ادامه دهندگان شایسته ای در این دوره بوده اند.[17]
نویسنده : حميده سلطاني مقدم [1]. لغتنامه دهخدا، ذیل واژه غنا
[2]. رستگار فسایی، منصور؛ انواع شعر فارسی، شیراز، نوید، 1380، صص49ـ150.
[3]. خورشیدورد، خسرو؛ دربارهي ادبیات و نقد ادبی، تهران، طهوری، 1353، ج 1، ص20.
[4]. رزمجو، حسین؛ نواع ادبی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374، ص68
[5] . شمیسا، سیروس؛ انواع ادبی، تهران، میترا، 1385، ص135.
[6]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشن، ص60.
[7] همان، صص70ـ150.
[8] . صفا، ذبیحالله؛ تاریخ ادبیات، تهران، بی تا، 57، ج1، ص99.
[9]. همان، ص209.
[10]. قندیل، اسعاذ؛ فنون شعر فارسی، ترجمهي فاطمه سوهان فکر، تهران، اندیشه جوان، 1369، ص68.
[11]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشن، ص157.
[12]. قندیل، اسعاذ؛ پيشين، صص65ـ67.
[13]. موتمن، زین العابدین؛ شعر و ادب فارسی، تهران، زرین، 1364، چ3، ص12.
[14]. شمیسا، سيروس؛ پيشين، صص125ـ130.
[15]. قندیل، اسعاذ؛ پيشين، ص73.
[16]. رستگار فسایی، منصور؛ پيشين، ص148.
[17]. همان، ص150.