PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : فارسی کوچه بازاری......(فرهنگ جواتى)



amir26arak
06-08-2011, 04:15 PM
آیا مطمئیند فارسی امروزی را خوب می فهمید؟!
تپل : یعنی خوب، يا همان چیزی که فقط فکرش را می کردی یعنی دوست داشتنی
فطیر : یعنی خیلی، خیلی زیاد ، اونقدر که نشه فکرش را کرد
گرخید : گرخیدن، ترسیدن ، کپ کردن ، کم آوردن، قافیه رو باختن
آجر : یعنی سیب زمینی ، 1000 کیلومتر اون طرف تر از بی احساسی
شوخی افغانی: یعنی هر مدل شوخی که حال طرف روا تا حد سکته پیش ببرد
زاق : یعنی ضایع ، زاقارت ، یه کامیون کار اشتباه
سگ برگر : احتمال غذایی است که خورده شده و باعث شده دهان طرف بوی یک کامیون پیاز بدهد و همراه با بو های دیگر
شاسی: اشاره به قد دارد
ترکوندن : یعنی حال پخش کردن اساسی، فراهم کردن ، رسوندن ، خوب و اساسی رفتار کردن ، بون نقص بودن
پیاز : یعنی خنگ ، مشنگ، تو که عین بز نگاهم میکنی وقتی میگویم دوستت دارم
شیمبل:معمول به جاسازی کردن یا مخفی کردن میگن
چنیم:وقتی میحواهی از چیزی تعریف کنی از این اصطلح استفاده میکنی

شقل : تغییر داده شده بقل(قل دادن) به معنی بده بیاد
گون: به آدمی میگن که هر چی بهش میگی نمیفهمه و درک آی کیو ش پایینه
گولخ : گولخ به ترکی یعنی گوش و در کل به آدم درب و داغون و نخراشیده میگن
تهران 51 : آدم دولتی کارمند
ملی شد: همه فهمیدن
میرزا مقوا: کنایه از آدم لغر و لق لقو
اوپدیس کردن: صدای ضبط را تا آ خر بلند کردن
چریدن: به معنی داشته باش
چوخلصیم: یعنی خیلی مخلصیم
بی سیمچی رو زدن: وقتی موبایل یهویی قطع میشه گفته میشه
نبشی دادن: سوتی دادن ,گاف دادن
دوومنگل: ماتیز
ژولیت: مامور کلانتری
خسته: یه صفت به معنی حرفه ای و کار کشته
اونجا هیچی آنتن نمیده: در توصیف جاهای خیلی پرت گفته میشود
چلسیدن: ترکیب ماسیدن و چسبیدن و پلسیدن کنایه از آدمی که دپ شده
سی جی: به معنی آدم خز موتور باز
بدن کار: یعنی بدن ساز یعنی ارنولد یعنی زیبایی کار
اوشکول: غربتی گیج معادل پیه
برو جلو بوق بزن: زیاد حرف نزن
چلغوز: عقب مانده گیج

amir26arak
06-08-2011, 04:15 PM
چمنتیم: مخفف چاکرتیم. نوکرتیم. مخلصتیم
خیالی نیست: مهم نیست, مساله ای نیست
جیک ثانیه: زود سریع
دودره: کلک زدن, حقه بازی, کله گذاشتن, سر کار گذاشتن کسی
دیفار: دیوار
سیریش: سمج
سوتی دادن: ضایع کردن, خراب کردن, انجام دادن کاری بر خلف قاعده معقول
سیابازی: حقه بازی شارلتان بازی
شاسکول: مسخره خل
شاسی بلند: قدبلند
قات زدن:قاتی کردن جوش آوردن آشفته و عصبانی شدن
قزمیت: آدم عقب افتاده
آخرشه تهشه اندشه: پایان نهایت در کار مورد نظر خبره و تمام بودن
آلبالو: تقریبا معنای خاصی ندارد و برای ضایع کردن طرف مقابل به کار برده میشود
آنتی حال زدن:ضد حال زدن حال طرف را در شرایط خاص گرفتن
آواکس: خبرچین
آینه بغل اتوبوس: به گوش های پهن و ایستاده و بزرگ گفته میشود
آیکیو:باهوش زرنگ یا برای مسخره کردن هوش طرف به کار میرود
اتو کشیده: آدم شق و رق
اجمالتیم:کوچک شده شما هستیم
اخرابتیم:خرابتیم

amir26arak
06-08-2011, 04:16 PM
آبجي پسر: اِوا خواهر/ پسري که اداي دخترا را درميآورد
آبجي خانم: 1. دختري که آش و لاش شده باشد/ ضايع 2. دختر غير مؤمني که اداي آدمهاي مؤمن را درميآورد.
آبجيش پارتي شه: خواهرش با زيبايي خودش، پارتياش شده است/ به خاطر خواهرش او را تحويل ميگيرند/ خواهرش فلان کاره است.
آب چرخکن: دوش حمام
آب حيات: نوشابه الکلي...
آب شنگولي: شراب...
آب عوض کردن: دستشويي رفتن
آپ تو ديت: به روز/ روزآمد/ مد روز
آپارتمان تک مبله: ماشين قراضه/ ماشين از رده خارج
آپاچي: شلوغ/ شرور
آچار فرانسه: همه کاره
آچمز: نداشتن موقعيت مناسب و مشخص/ پا در هوا
آدامس: آويزان/ چسب
آدم اِوا: آدم سوسول/ بچه ننه
آدم چرخ قطار رو پنچرگيري کنه ولي ضايع نشه: نهايت ضايع شدن/ آخر خرابي
آدم کلنگي: آدم پير و فرسوده/ مسن/ کهنسال
آدم ماشيني: بياراده/ آلت دست/ مأمور و معذور
آدم مصنوعي: بياحساس/ بيعاطفه/ آدم مقوايي
آدمو سگ بگيره، جو نگيره: کسي که توي جمع زود احساساتي ميشه
آرام پز: آدمي که دير عصباني ميشه/ صبور/ با حوصله
آرايشگاه متحرک: کيف خانمها
آشغولانس: ماشين آشغالکشي بر وزن آمبولانس
آفتابه ننه شو گرو گذاشته: به همه بدهکاره/ دائم المقروض
آفت خوردن: بدآوردن/ دچار گيرهاي نيروي انتظامي شدن (امروز بچه ها آفت خوردن، خدا رحم کنه)
آف شدم: باطريام تمام شده/ زورم تمام شد
آقا يونس: تحريف شده اقيانوس (براي ابراز تشخص گفته ميشود)
آکبند: دختر باکره/ دست نخورده
آکِي: مخالف ok (اوکي)، موقعيت يا وضعيت خيط يا ناجور است، حواستان جمع باشد(اصطلاح زندان)
آلمان: نازي آباد
تهران آلاسکا: رفتگر (چون مثل رنگ آلاسکا، لباسش نارجي است)
آن باش: گوش به زنگ باش/ گوشي دستت باشد/ حواست باشد
آنتن: جاسوس/ خبرچين/ آدم فروش
آنتي حال زدن: ضد حال زدن/ حال کسي را در شرايط خاصي گرفتن
آنجلو: برو جلو/ اقدام کن
آهن: (آه + اَن) باد معده
آهن ربا: 1. رزمندهاي که زياد ترکش تو بدنش هست 2. زيبا/ جذاب (لامصب دختر که نيست، آهنرباست)
آيفون: جاسوس/ آدم فروش (طرف آيفونه، مواظب باش)
آهويي کردن: ناز کردن (اگه منو دوس داري، آهويي نکن)
آي کيو: باهوش/
زرنگ اُپِن: باز/ زن يا دختري که فراتر از هنجارهاي معمول با ديگران رفتار ميکند/ بيقيد و بند(فلاني اوپنه، ميشه باهاش کنار اومد)
اتاق فکر: دستشويي
اُتريش: مخفف اتو ريش/ ماشين ريشتراشي
اتوبوس خط 11: پياده/ پاهاي آدم
اتور بابا: بشين بابا/ ول کن بابا/ برو بابا
اتو کشيده: آدم شق و رق/
ترخاتو زده: شق و رق/ آدم مرتب و منظم/ اتو کشيده
اتو مرسي: ماشين مجاني/ ماشين پسرها که دخترها را مجاني سوار ميکنند و به مقصد ميرسانند.
اجق و وجق: درهم و برهم/ رنگارنگ و زننده
اجل معلق: کسي که در همه جا حضور دارد
اِجمالتيم: مختصر شما هستيم/ کوچک شدهي شما هستيم
احمد فالوده: پسر سفيد پوست و کمي چاق
احمق الدوله: ابله کلاس بالا/ کودن اشرافزاده/ احمق پولدار
اِخرابتيم: خرابتيم/ خيلي کوچکتم/ زمين خوردهتيم
اُرجينال: اصل/ منحصر به فرد/ نسخه اصلي
اردک الزمان: تازه به دوران رسيده/ کساني که به زمان حال خودشان مينازند و ديروز خودشان را فراموش کرده اند.
اره برقي: آدم فرز و زرنگ
اِرور: (خطا=اشتباه) گيج/ منگ/ گول
اره کش: آدم حشيشي
از تو قابلمه حرف زدن: تو دماغي حرف زدن/ گنگ حرف زدن (رفيقت از تو قابلمه حرف ميزد ما که نفهميديم)
ازش ميره: بسيار ضعيف است/ توانايي نگهداري ادارش را نداره (با او همکار نشي، از اون آدمهاييه که ازش ميره، کارش ميافته رو دوشت)
از غلاف برآمدن: بيحجاب شدن/ عريان شدن/ برهنگي
از نماز جمعه آوردن زندان!: الکي اظهار بيگناهي ميکند/ در مورد جرمش دروغ ميگويد

amir26arak
06-08-2011, 04:17 PM
با اتيکت: با شخصيت/ با کلاس/ با پرستيژ
بابا لنگدراز: دختر باريک و بلند/ لاغر بلند قد
با چماق: باجناق
باد بزن جيگر: غيبت/ پشت سر ديگران حرف زدن که باعث خنک شدن دل شنوندهها بشود
بادمجون واکسکن: علاف/ بيکار
بادمجان واکس کردن: گل لگد کردن/ کار بيفاينده کردن/ بيگاري
با دنده سنگين رفتن: کند راه رفتن/ با طمأنينه راه رفتن
بارت شيشهاس: خودت شرايط شکست را براي خودت آماده داري/ مراقب شکست باش
باغت آباد: احسنت/ آفرين
باقلوا: باحال/ دوستداشتني
بالا ميري دو تا نارگيل بنداز پايين: نوعي توهين (وقتي چند جوان، سوار ماشين شيک ميشوند و تفاخر ميکنند، جوانان بيماشين جلوشان را ميگيرند: بالا ميري؟ اگه گفتند آره، ميگويند: پس چندتا نارگيل بنداز پايين!)
بانک مرکزي: دانشگاه آزاد
با نوار يا سيدي خام رقصيدن: 1. الکي خوش بودن 2. کار بيهوده انجام دادن
با واشر ببند: راست بگو/ محکمکاري کن (اين همه سرهم بندي نکن، خواهشاً اين دفعه رو با واشر ببند.
با هم کَرهايم يا مامان؟: زماني که دو چيز بيربط را بخواهند بهم ربط دهند و نشاندهند، گفته ميشود (ببين عزيزجان! ما با هم کرهايم يا مامان؟ چرا دست از سر ما بر نميداري؟)
بتي جکسون: 1. دختري که تيپ مردهاي اروپايي را تقليد ميکند.(يا بتول جکسون) 2. دختري با تيپ مايکل جکسون
بچه 21: بچه تهران/ اهل تهران
بخور پا نميده: بخور که ديگه گيرت نمياد
بُراق شدن: ناراحت شدن
برج ميلاد: آدم بلند قد
برفک زدن: 1. حرفهاي بيسر و ته 2. لکنت زبان داشتن
برنامه: زن بدنام
برو پاتو بشور: برو بيرون/ برو گم شو (وقتي بخواهند شر مزاحمي رو از سر جمع کم کنند)
برو تو خودت: ديگر ادعا نکن/ قبول کن که کم آوردي
برو تو کرش, نزن تو پرش: مواظبش باش ولي اذيتش نکن
برو تو کفِش: 1. از آن لذت ببر 2. مواظبش باش
برو جلو بوق بزن: ادعا نکن/ حرف الکي نزن/حرف بيربط نزن
برو ديروز بيا: يعني دير آمدي/ متوجه نيستي/ قانع نميشوي اين کار را بايد ديروز انجام ميدادي نه حالا؟
بِريف: رديف کردن/راست و ريس کردن
بريم فلوت زني: بريم وافور بکشيم
بزن روشن شي: بنوش تا کيف کني/ بخور تا از اين حالت بيرون شوي(موقع تعارف کردن مسکرات گفته ميشود)
بزن شاد شي: (معادل بزن روشن شي) بخور تا حالت بهتر بشود
بستني: 1. دکمه(از بستن ميآيد)
بستني طلاب: دکمهي طلبهها 2. رشوه/حق حساب(چون باعث پيوند و بسته شدن معامله ميشود)
بشکه: 1. آدم چاق 2. آشغالداني(اصطلاح زندان)
بغدادم خرابه: پول ندارم
بتيل: تغيير يافته بليت
بکسوات کرده: گير کرده/ حرکت نميکند
بکُش و خوشگلم کن: اصطلاح زنها در آرايشگاه، براي زيبا شدن، هربلايي ميخواي سرم بياور
بکَن: 1. (مخفف بکُن) زود باش/ عجله کن 2. بروبلبل
درخت نارگيل: ميمون
بمب ساعتي: دختر فراري/ دختر خياباني/ ساراول (طرفش نرو، بمب ساعتيهها، واست دردسر ميشه)
بندرشاه: زن بدکاره
بنز: به هرچيزي که تريپ بالا داشته باشد/ دختر کلاس بالا
بنز افغاني: فرغون
بنايي بنزين تمام کرده: انرژي نداره/ توان نداره
بوجورتا: (بوجور ترک+تا فارسي) مثل اِن تا
خيلي زيادبوق: آدم از مرحله پرت/ اسکول
بوقلمون: دو رو/ رنگارنگ
بوي آمپول ميده: تازه از پاي شرابخواري پا شده/ بوي شراب ميدهد
بهداري: آدم وسواس و تميز
بهشت پنهان: رديف آخر کلاس که از ديد معلم يا استاد پنهان است
به صفرش ده بر يک: معني خاصي ندارد ولي وقتي کسي ميگويد: نمره ده گرفتم. ميگويند: ولش کن بابا، به صفرش ده بر يکبه
عکس کارتت نميخوره: ادعاي بيجا داري/ بهت نمي ياد
بيا تو خط: مثل ما باش
بي اتيکت: بيشخصيت/ کسي که هويت اجتماعي خاصي ندارد
بي بي سي: خبرکش/ جاسوس/ آنتن
بيت الحال: تغيير يافته بيت المال
بيت البمال: تغيير يافته بيت المال
بيسکويت: خوب/عالي/ با حال
بيسکويت ترکي: نان بربري
بي عينک تار ميبيني يا سه تار يا گيتار: براي سر به سرگذاشتن آدم عينکي
بيفي: مخفف بويْ فرند/ دوست پسر (ديروز با بيفي مون رفتيم سينما)
بيق: خنگ/گيج
بيکار الدوله: بيکار عوضي/ آدم بيکار
با افاده بيکلاچ: کسي که زود عصباني ميشود
بيلبورد: نهايت تابلو شدن
بيلمز: نفهم/ نادان (بيملس هم گفته ميشود)
بي وجود: بي بخار/ ترسو
بي وز وز!: حرف نزن/ ساکت شو!

با اتیکت: با شخصیت
باتری قلمی: لغر مردنی
با حال: با معرفت با مرام
با دنده سنگین رفتن: عجله نداشتن آرام و با طمانینه راه رفتن
بچه راکفلر: بچه پولدار
بچه مثبت:آدم سر به راه
بچه پاستوریزه: بسیار تمیز و مرتب
بروبچ: مخفف بر و بچه ها
پسی: پسر
دخی: دختر
بیلبورد: نهایت تابلو شدن
پاچه خوار :چاپلوس
پارازیت: اختلال /مزاحمت

amir26arak
06-08-2011, 04:18 PM
تگری شکوفه:حالت تهوع ,بال آوردن
پایه:اهلش هست, همراهی میکند
پیچ پلیسی: کشیدن ترمز و دور زدن ماشین
تابلو:انگشت نما, مشهور
تریپ: قیافه, سبک شیوه
تی تیش:به کسانی گفته میشود که خیلی وسواس دارند و در هر کاری خیلی حساس هستند
جوات: بی کلس
جیرجیرک: پر حرف
چراغ خامش:مخفیانه
حسش نیست: حوصله اش را ندارم
خالی بند: دروغ گو
خبرگذاری: سخن چین
خفن:بی نقص خوب و تحسین برانگیزیابرای هر نوع اغراق به کار میرود
دور سه فرمان: کسی که خیلی مشکل دارد, بسیار قاطی
کره: خیلی باحال
رادار: جاسوس
سه: مایه شرمندگی
شیرین عسل: چاپلوس, بادمجان دور قاب چین
سیرابی: توهینی قدیمی از دوره برادران آب منگل

amir26arak
06-08-2011, 04:18 PM
نک و نال: ناله و زنجموره
بریدن:کم آوردن ناتوان شدن
فک زدن:خیلی حرف زدن ایضا چانه زدن
فنچ(فنچول):دختر کم سن و سال
هاگیرواگیر:گیر و دار شلوغی و پلوغی
قزل قورت: گرسنگی شدید
شله زرد: شل وارفته
صفاسیتی: کنایه از لذت زیاد بردن
قه ثانیه:فورا
کل کل کردن: لجبازی کردن
گرخیدن: ترسیدن
گیر سه پیچ: سماجت بسیار
کف و خون بال آورد(قاطی کرد):خیلی تعجب کرد خیلی هیجان زده
آمپر چسبوند:عصبانی شد
مگسی شد: عصبانی شد

amir26arak
06-08-2011, 04:18 PM
خز:
واژه ای با کارکرد فراوان (زمانی که یه چیز باارزش که عده خاصی از اون استفاده می کنند بگونه ای می شه که استفاده از اون به حالت عمومی می شه دراین صورت می گویند خز شد ) از مد افتاده ،جواد شده
معمولن این واژه به عنوان وايه مکمل جواد بکار میره ،یعنی وقتی یک جواد از چیزی استفاده میکنه که معمولن در حد اون نیست میگن دیگه خز شد