alamatesoall
05-23-2011, 07:18 PM
یقینهای فاجعه بار:
یقین میتواند دشمن تواضع، تباه کننده اُلفتها و دوستیها، و به بار آوردنده خشونتهای جمعی باشد. هر گروهی که دست به دامان یقین دراز کند، اولین چیزی که نصیبش میشود «خودبینی» و «خودمحوری» است. این دو خصیصه، از یقین جان میگیرند. یقین خودبینی را در گروهها میکارد، و خود محوری را پیشه آنها میسازد. آنانی که به آموختههای خود یقین میورزند، خود را حق مجسّم میکنند و دیگران را باطل. اگر یقین نمیبود، حق و باطل نیز موضوعیت نمییافت. و اگر چنین میشد هیچ جنگ و نزاعی نیز صورت نمیبست. آنگاه که عدهای در جایگاه حق قرار میگیرند و عدهای دیگر در جایگاه باطل، نطفه جنگ و نزاع بسته میشود. جنگ و نزاع سرنوشت محتوم تمام مرزبندیهای این چنینی است. برای خشکاندن این جنگ و نزاعها، باید خرمن یقین را آتش زد. باید تمام آموزههای خود را از قطع و یقین خلع کرد.
باری، تمام قطع و یقینها مصیبتبار هستند، الا یکی! و آن هم ایقان به «محترم بودن تمام یقینها» است. بایسته است که این یقین را مادر تمام یقینهای خود سازیم و هر یقینی که از این مادر زائیده نشده باشد از خود دور کنیم. یقینهای غیر این چنینی، فاجعه بارند.
اما این را نیز میدانیم که هیچ چیز واقعیتر از رنجها و محنتهایی که انسانها میکشند، نیست. حال میتواند این سئوال پیش بیاید که کسی که در کُنج خانه یا در کنار خیابان یا در گوشه تاریک زندان رنج میکشد، چگونه می تواند به درد و رنجهای خود یقین نورزد؟ حتی شاهدان چنین صحنههای جانکاهی نیز نمیتوانند نسبت به دیدههای خود بیاعتنا باشند.
پاسخ این سئوال نیازمند یک مثال میباشد.
در انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در همان ابتدا یک گروه خاص توانست قدرت را تصاحب کند. این گروه بعد از تکیه زدن بر اریکه قدرت، بقیه گروهها را به کنار زد و سعی و تلاش آنان را بیمقدار و فاقد ارزش جلوه داد. چرا که تنها به راستی و درستی خود یقین رسانده بود و انقلاب را فقط ثمره رنجهای خود به حساب آورده بود. حال آنکه اگر افراد آن گروه، اندکی یقین خود را فروکاسته بودند و به یقینی که دیگر گروهها نیز نسبت به راستی و درستی خود داشتند احترام گذاشته بودند هرگز ...!
پس موضوع، بیتوجهی به دردها و رنجها نیست. بلکه موضوع، بیتوجهی به سایر یقینهاست. نباید اجازه داد که ایقان به رنجها و محنتهای خود، رنجها و محنتهای دیگران را در مُحاق فرو ببرد. حتی در باور کردن رنجها و محنتها نیز باید سایر باورها را به خاطر داشت و محترم شمرد!
یقین میتواند دشمن تواضع، تباه کننده اُلفتها و دوستیها، و به بار آوردنده خشونتهای جمعی باشد. هر گروهی که دست به دامان یقین دراز کند، اولین چیزی که نصیبش میشود «خودبینی» و «خودمحوری» است. این دو خصیصه، از یقین جان میگیرند. یقین خودبینی را در گروهها میکارد، و خود محوری را پیشه آنها میسازد. آنانی که به آموختههای خود یقین میورزند، خود را حق مجسّم میکنند و دیگران را باطل. اگر یقین نمیبود، حق و باطل نیز موضوعیت نمییافت. و اگر چنین میشد هیچ جنگ و نزاعی نیز صورت نمیبست. آنگاه که عدهای در جایگاه حق قرار میگیرند و عدهای دیگر در جایگاه باطل، نطفه جنگ و نزاع بسته میشود. جنگ و نزاع سرنوشت محتوم تمام مرزبندیهای این چنینی است. برای خشکاندن این جنگ و نزاعها، باید خرمن یقین را آتش زد. باید تمام آموزههای خود را از قطع و یقین خلع کرد.
باری، تمام قطع و یقینها مصیبتبار هستند، الا یکی! و آن هم ایقان به «محترم بودن تمام یقینها» است. بایسته است که این یقین را مادر تمام یقینهای خود سازیم و هر یقینی که از این مادر زائیده نشده باشد از خود دور کنیم. یقینهای غیر این چنینی، فاجعه بارند.
اما این را نیز میدانیم که هیچ چیز واقعیتر از رنجها و محنتهایی که انسانها میکشند، نیست. حال میتواند این سئوال پیش بیاید که کسی که در کُنج خانه یا در کنار خیابان یا در گوشه تاریک زندان رنج میکشد، چگونه می تواند به درد و رنجهای خود یقین نورزد؟ حتی شاهدان چنین صحنههای جانکاهی نیز نمیتوانند نسبت به دیدههای خود بیاعتنا باشند.
پاسخ این سئوال نیازمند یک مثال میباشد.
در انقلاب ۱۳۵۷ ایران، در همان ابتدا یک گروه خاص توانست قدرت را تصاحب کند. این گروه بعد از تکیه زدن بر اریکه قدرت، بقیه گروهها را به کنار زد و سعی و تلاش آنان را بیمقدار و فاقد ارزش جلوه داد. چرا که تنها به راستی و درستی خود یقین رسانده بود و انقلاب را فقط ثمره رنجهای خود به حساب آورده بود. حال آنکه اگر افراد آن گروه، اندکی یقین خود را فروکاسته بودند و به یقینی که دیگر گروهها نیز نسبت به راستی و درستی خود داشتند احترام گذاشته بودند هرگز ...!
پس موضوع، بیتوجهی به دردها و رنجها نیست. بلکه موضوع، بیتوجهی به سایر یقینهاست. نباید اجازه داد که ایقان به رنجها و محنتهای خود، رنجها و محنتهای دیگران را در مُحاق فرو ببرد. حتی در باور کردن رنجها و محنتها نیز باید سایر باورها را به خاطر داشت و محترم شمرد!