مژگان
05-17-2011, 10:57 AM
● سازمان چالاک
مطالبی که در ادامه میخوانید، برگرفته و خلاصهای است که با عنوان ”اندیشگاه، حلقهٔ مفقودهٔ سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کشور“، در سایت اندیشگاه شریف (sharifthinktank.com) منتشر شده است.
● جایگاه اندیشگاه
بعد از گذشت سالیان متمادی از تشکیل و فعالیت اندیشگاهها، هنوز هم اکثر مردم تصورات عجیبی راجع به ماهیت اندیشگاهها و شرایط و نوع فعالیت آنها دارند. اگر شناختی داشته باشند، اکثراً، اندیشگاهها را مراکزی سری در برجهای بلند، فوقالعاده پیچیده و با آدمهای عجیب و غریب و محل تولید فکر و دانش میدانند که به قول یک دانشجو، ”افراد در آنجا مینشینند و پول میگیرند تا فکر کنند.“ اندیشگاهها به زبان ساده، مؤسسات سیاستپژوهی مستقل هستند.
در واقع میتوان گفت که اندیشگاهها همان مراکز مطالعاتی و پژوهشی هستند که ”مطالعات و تحقیقات کاربردی“ انجام میدهند. این مراکز، اندیشهها، افکار، ایدهها و دانش مراکز دانشگاهی و پژوهشی را قابل استفاده میکنند و برای سیاستمداران و مدیران اجرائی کشور فرصتهای مختلفی مهیار میکنند.
شایان ذکر است که امروزه اندیشگاهها فقط پاسخگوی مسائل مدیران دولتی نیستند؛ بلکه به گسترهٔ وسیعتری از حوزهها میپردازند. امروز آنان به مسائل و مشکلات حوزههای مختلف، مانند تجارت و کسب و کار، سیاست، فرهنگ و در یک کلام، مسائل مختلف جامعه میپردازند و برای رفع مشکلات این حوزهها، سیاستهای مناسبی را پیشنهاد میکنند.
● وضعیت و انواع اندیشگاهها
وضعیت یک اندیشگاه از نظر زاویهٔ دید سازمانی و میزان توسعه به مراحل زیر تقسیم میشود:
▪ مرحلهٔ اول توسعه:
اندیشگاه نوپا است و بین ۱ تا ۵ نفر پژوهشگر تماموقت دارد؛ علاوه بر آن، از نظر مالی نیز چندان قوی و پایدار نیست. اندیشگاهها در صورت مناسب عمل کردن، به مرحلهٔ دوم توسعه میرسند.
▪ مرحلهٔ دوم توسعه:
اندیشگاه دیگر نوپا نیست و بیش از ۱۰ نفر پژوهشگر برجسته و تماموقت دارد و دارای حمایتهای مالی متعدد، تخصص بیشتر، فرصتهای افزونتر و مشتریان فراوان است. در نتیجه، از توان مالی بیشتری برخوردار است. البته لازم است اندیشگاهی که در آستانهٔ چنین مرحلهای قرار دارد، سیستم مالی و مدیریتی خود را تغییر دهد.
▪ مرحلهٔ سوم و آخر توسعه:
در حال حاضر، بعضی از اندیشگاههای کشورهای اروپائی در این مرحله قرار دارند؛ یعنی سازمانی بزرگ با بودجه بسیار بالا هستند.
اندیشگاهها را میتوان از نظر ایدئولوژی و نوع رویکردشان به مسائل و از طریق مطالعهٔ مٲموریتشان، دستهبندی کرد.
▪ اندیشگاههای فاقد ایدئولوژی:
این اندیشگاهها دارای ایدئولوژی مشخص و صریحی نیستند؛ یعنی هیچ موضعگیری خاصی نسبت به مسائلی که با آن مواجه میشوند، ندارند و صرفاً مسائل را از جهت ارزش مطالعاتی و فکری (نگاه علمی) و یا بعضاً مالی مورد بررسی و توجه قرار میدهند.
▪ اندیشگاههای دارای ایدئولوژی:
این اندیشگاهها ایدئولوژی مشخصی دارند که نوع فعالیتها و نحوهٔ عملکرد آنان را به وضوح تحت تٲثیر قرار میدهد. این اندیشگاهها دو نوع هستند:
الف) اندیشگاههای محافظهکار، که به دغدغههای خاصی در زمینهٔ ارتقاء سیستم بازار آزاد، حکومت محدود، آزادیهای شخصی، تجلیات مذهبی یا ارزشهای سنتی خانواده میپردازند. در یک کلام میتوان گفت که هدف این اندیشگاهها حفظ و بهبود شرایط موجود است.
ب) اندیشگاههای آزاداندیش، که به دغدغههای ویژهای در زمینهٔ بهکارگیری سیاستها و برنامههای دولت برای غلبه بر بیعدالتیهای اقتصادی، اجتماعی و جنسی، فقر و رکود درآمدها، تلاش در راستای افزایش عدالت اجتماعی، توسعهٔ پایدار یا کاهش هزینههای دفاعی میپردازند. در یک کلام، اندیشگاههائی دغدغهمند هستند؛ ولی آزادانه و براساس خواست خود به مسائل انسان دوستانهٔ ملی و جهانی میپردازند.
علاوه بر اینها، اندیشگاهها را براساس روش پژوهش، نوع خروجیها (کتاب، گزارش، تکنگاشت یا محصولات چندرسانهای) و نحوهٔ عملکرد فرآیندهای سازمانی (نحوهٔ ساماندهی و سازماندهی کارکنان و تیمها، نحوه گردش اطلاعات و دانش و تعامل افراد در سطح سازمان) نیز متمایز میکنند.
● روندهای جهانی در زمینهٔ فعالیت اندیشگاهها
تغییرات محیطی (در سطح ملی و جهانی باعث شده است تا به مرور تغییراتی در عملکرد، حوزهٔ فعالیت، رشد کمی و کیفی، نوع نگاه و رویکرد اندیشگاهها در سراسر جهان ایجاد شود. از جملهٔ مهمترین روندهائی که در ارتباط با فعالیت اندیشگاهها وجود داشته است، میتوان موارد زیر را برشمرد:
۱) گسترش اندیشگاهها در کشورهای در حال توسعه:
از سال ۱۹۷۰، شاهد رشد چشمگیر اندیشگاهها در کشورهای مختلف جهان (غیر از آمریکا) بودهایم. از آن سال، پراکندگی جهانی اندیشگاهها (که قبلاً بیشتر در آمریکا وجود داشتند) متوازنتر شده است و هماکنون فقط یکسوم اندیشگاهها در آمریکا قرار دارند. در این میان، کشورهای در حال توسعه نیز با درک اهمیت و جایگاه این مراکز در تصمیمگیریهای مهم خود، با بهکارگیری الگوی آمریکائی اندیشگاهها، به تٲسیس انواع اندیشگاهها در کشورهای خود پرداختهاند.
۲) افزایش تعداد اندیشگاهها:
بر طبق مطالعات ریچ (۱۹۹۹)، فقط تعداد اندیشگاههای آمریکا بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۶، از ۶۰ مؤسسه به بیش از ۳۰۰ مورد افزایش یافته است. با در نظر گرفتن تغییر توزیع اندیشگاهها در سطح جهان، این رقم در کل جهان نیز افزایش قابل توجهی یافته است. متٲسفانه چون تعریف جهانی و واحدی راجع به اندیشگاهها و شرایط احراز این نام وجود ندارد و نیز اطلاعات کافی در ارتباط با اندیشگاههای موجود، در اختیار محققان قرار نمیگیرد، گزارشهای متفاوتی راجع به تعداد آنها منتشر میشود. به هر تقدیر، مؤسسهٔ نیرای ژاپن، ۹۰۰ اندیشگاه را در سطح جهان کشف کرده که توانسته است فقط در مورد ۳۲۰ مورد از آنان اطلاعات کافی بهدست آورد.
۳) افزایش اندیشگاههای دارای ایدئولوژی نسبت به اندیشگاههای فاقد ایدئولوژی:
بر طبق بررسیهای ریچ (۱۹۹۹)، بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۶، نسبت اندیشگاههای دارای ایدئولوژی به کل اندیشگاههای آمریکا از ۲۵ درصد (۱۴ مورد) به بیش از ۴ درصد (۱۶۵ مورد) افزایش یافته است.
۴) افزایش اندیشگاههای محافظهکار نسبت به اندیشگاههای آزاداندیش:
پژوهشهای ریچ (۱۹۹۹) حاکی از آن است که تعداد اندیشگاههای محافظهکار در آمریکا نسبت به اندیشگاههای آزاداندیش افزایش یافته است. علاوه بر این، اندیشگاههای محافظهکار (که تعدادشان دو برابر است) توانستهاند بیش از ۳ برابر اندیشگاههای آزاداندیش، بودجه و منابع مالی جذب کنند. بسیاری از اندیشگاههای محافظهکار (بهخصوص مؤسسات تازه تٲسیس) که بیشتر به بازار کار خود و کسب درآمد میاندیشند، میکوشند تا مٲموریتشان را گسترش دهند و خدمات کاملی در آن حوزه به مشتریان خود ارائه کنند و آنان را در کل فرآیند تصمیمگیریشان همراهی کنند.
در نهایت میتوان گفت که اندیشگاههای محافظهکار، استراتژیهای مشخصی در راستای بازاریابی، فروش ایدهها و پژوهشهای خود و همچنین کسب وجهه، نفوذ و تٲثیرگذاری بر سیاستها دارند. در مقابل اندیشگاههای آزاداندیش نیز میکوشند تا بیشتر در معرض عموم قرار گیرند و از طریق جذب مخاطبان عمومی فراوان، بودجههای مورد نیاز خود را تٲمین کنند. لازم به ذکر است که اندیشگاههای آزاداندیش بیشتر بر موضوعات و مسائل مورد علاقهٔ خودشان که در انتخاب آنها چندان تحت فشار مشتری نیستند، متمرکز میشوند.
۵) افزایش تنوع اندیشگاهها و تخصصگرائی:
مطالعات نشان میدهد که امروزه بهدلیل گسترش روزافزون زمینههای مختلف علم و دانش و پیچیدهتر شدن مسائل و رخدادها، شاهد ظهور اندیشگاهها در حوزههای بسیار مختلف و متنوعی هستیم.امروز فقط اندیشگاههای محدودی قادرند (آنهم بهدلیل سابقهٔ زیاد آنها و توانائی مالی و فکری) دارای واحدها (دپارتمانها) و تیمهای مختلف در حوزههای گوناگونی باشند و اندیشگاههای دیگر، چارهای جزء تمرکز بر یک یا چند حوزهٔ خاص ندارند.
۶) شبکهای شدن:
با تسهیل و تسریع ارتباطات از طریق گسترش و پیشرفت فنآوری اطلاعات و ارتباطات، امروز اندیشگاهها بیشتر مایل هستند تا در یک قالب شبکهای عمل کنند و وابستگیهای مکانی و زمانی خود را برای کسب اطلاعات، دانش و همچنین افراد، به حداقل برسانند. بهعلاوه، اینترنت ضریب نفوذ اندیشگاهها را بین مخاطبان افزایش داده است و آزادی عمل بیشتری به آنها داده است. با عمل در قالب یک سازمان مجازی، اندیشگاهها توانائی بیشتری در جذب همکاران و همچنین انجام پروژهها (بهصورت توزیع شده) مییابند و در مجموع میتوانند وابستگیهای بودجهای خود را کاهش دهند و مستقلانهتر عمل کنند.
۷) افزایش اثربخشی بروندادها:
طی سالیان متمادی، اندیشگاهها به مرور دریافتهاند که مدیران ارشد و سیاستگذاران قادر به مطالعهٔ گزارشها و کتابهای مفصل نیستند. این مسئله از کم بودن وقت مطالعهٔ مدیران، لزوم واکنش و پاسخگوئی سریع آنان به مشکلات و تغییر فرآیند ادراک انسانها (به سمت مطالب کوتاه و سمعی ـ بصری) ناشی شده است. به همین جهت، اندیشگاهها ناچارند در اسرع وقت نسبت به تهیهٔ پاسخهای دقیق و کاربردی اقدام کنند. بهعلاوه، مطالب تهیه شده باید بسیار خلاصه و موجز (مختصر و مفید) و سریعالانتقال باشند. شایان ذکر است که اندیشگاهها و بهخصوص اندیشگاههای محافظهکار، از چنین رویکردی در فعالیتهای خود بهره میبرند.
● مدیریت اندیشگاهها
مدیریت مراکز فکری (مطالعاتی، پژوهشی، اندیشهای) از دیرباز یکی از مهمترین چالشهای پیش روی مدیران و رهبران بوده است. مدیریت افراد در اینگونه سازمانها مصداق ”مدیریت بر مدیریتناپذیر“ است. مدیریت اندیشگاهها به مراتب سختتر و پیچیدهتر از مدیریت مراکز مطالعاتی و پژوهشی عادی است، چون اکثر کارکنان اندیشگاهها را افراد بسیار نخبه، اندیشمند، نابغه، خلاق و پرتوان تشکیل میدهند و بیشتر از آنکه کارشان مبتنی بر صرف علم و دانش باشد، مبتنی بر ”ایده“ است. مدیریت چنین افراد باهوش و خلاقی، نیازمند اتخاذ رویکردهای انسانی فوقالعاده منعطف و حساب شده است.
مدیریت یک اندیشگاه نیازمند درک عمیق اندیشمندان و پژوهشگران آن مجموعه است. بنابراین، توجه به این مسائل لازم است:
۱) باید ساختار سازمانی اندیشگاه، تخت (افقی) باشد نه عمودی. در یک محیط فکری، سلسله مراتب بیمعناست و نباید به نخبگان دستور داد. نمیتوان زمانی دقیق را برای انجام بسیاری از امور فکری (بهخصوص تولید ایدههای نو) تعیین کرد. باید در مواقعی که اندیشگاه مجبور به پاسخگوئی سریع به مشتری و ارائه نتیجه است، از رویکردهای دوستانه و همکارانه بهره جست تا بتوان نتایج مورد نظر را دریافت کرد. در کل، لازم است تا سازمان بهشیوهٔ ”چالاک“ عمل کنند و ارزش و توجه زیادی به ”بهبود مستمر“ قائل شوند.
۲) ساختار سازمانی مناسب برای یک اندیشگاه، ساختار پروژهای و ماتریسی است. هر گروه از پژوهشگران، در تیم خود بر موضوعات مورد نظر متمرکز میشوند؛ در صورت بزرگ بودن یا بزرگ شدن اندیشگاه، باید دپارتمان یا اندیشکدهای برای حوزههای مختلف ایجاد کرد.
۳) باید بخش ستادی مجموعه (نیروهای اجرائی) نهایت دقت و تلاش خود را در ارائه خدمات پژوهشی و اجرائی مورد نیاز اندیشمندان انجام دهند.
۴) باید در اندیشگاهها از افرادی با تخصصهای مختلف (بینرشتهای) بهره جست تا نگاهها و رویکردهای مختلف به مسائل، باعث شفافیت هرچه بیشتر آنها از ابعاد مختلف و حل آنها به روشهای خلاقانهتر و به کمک ایدههای بهتر گردد.
۵) رئیس اندیشگاهها، باید فردی برجسته و موجه از نظر علمی و یا تجربهٔ کار کافی در سازمانهای مختلف بهخصوص سازمانهای مشتری باشد و بتواند نقش ”رهبری“ را در اندیشگاه ایفا کند. این رهبر باید بتواند در عین اینکه حامی پژوهشگران محسوب میشود و امور را هدایت میکند، همچنان از نظر علمی نیز، پیشرو باقی بماند و از طرف تمامی کارکنان اندیشگاه پذیرفته شده باشد.
۶) باید ساختارها و فرآیندهای گردش اطلاعات در اندیشگاه بهگونهای طراحی شوند که گردش آزاد اطلاعات، تولید دانش و ایده را میسر کنند و اندیشمندان بتوانند در هر لحظه (و در هر شرایطی)، به منابع مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند.
۷) باید ساختار، قوانین، فضا و فرهنگ سازمانی اندیشگاه در بردارنده و مشوق این موارد باشد: روحیهٔ کار گروهی، خلاقیت و نوآوری، پویائی، ایدهورزی (ایدهسازی و ایده پراکنی)، تعهدات انسانی، ملی و مذهبی.
امروزه بسیاری از اندیشگاهها در قالب ”سازمانهای مجازی“ تٲسیس میشوند. سازمانهائی که الزاماً مکان فیزیکی مشخص یا گستردهای ندارند و از شبکهای از اندیشمندان، پژوهشگران و صاحبنظران تشکیل شدهاند که در حوزه یا حوزههای خاصی متخصص و علاقهمند هستند. این شبکه افراد زیادی را تحت پوشش قرار میدهد. در شبکههای مجازی، طرحها و پرسشها در میان افراد شبکه توزیع میگردد و سپس پاسخها و ایدههای افراد جمعآوری میشود و دستهبندی میگردد تا شبکه را در پاسخگوئی به کارفرمایان یاری رساند. در حال حاضر، اندیشگاههای اینترنتی زیادی در سطح جهان وجود دارد. از جملهٔ اولین اندیشگاههای شبکهای جهان که از چندین دههٔ پیش در آمریکا تٲسیس شده است، میتوان به ”شبکهٔ ریش سفیدان آمریکا“ اشاره کرد.
● اساسنامهٔ اندیشگاه
لازم است تمامی مواردی که در ارتباط با فعالیت یک اندیشگاه باید مورد توجه قرار گیرد، به روشنی مشخص و معین شود. این مهم از طریق تدوین کامل این موارد در اساسنامه امکانپذیر است:
۱) دیدمان استراتژیک:
اندیشگاه چه چشماندازی را پیش روی خود میبیند (تصویر مطلوب آیندهٔ سازمان) و به کجا میخواهد برود؟
۲) مٲموریت (رسالت):
فلسفهٔ وجودی سازمان را مشخص میکند و در مقام پاسخگوئی به این سئوالهاست که اندیشگاه ”چه میخواهد بکند“؟ و ”چه باید بکند؟“
۳) ارزشها:
ارزشها، شامل مواردی میشود که برای ما مهم هستند و در تصمیمگیریهای ما نقش دارند. باید ارزشهای سازمانی اندیشگاه (ارزشهای مشترک، جاری و ساری در فرهنگ سازمانی) مشخص شود و همچون یک منشور حرفهای و کاری، مورد وفاق و عنایت تمامی کارکنان قرار گیرد.
۴) ساختار سازمانی:
نمودار سازمانی اندیشگاه را به تصویر میکشد و نحوهٔ قرارگیری افراد را مشخص میکند.
۵) قوانین درونسازمانی:
قوانین و مقررات داخلی اندیشگاه مبنی بر نحوهٔ عملکرد سازمان، ارزیابی، مدیریت منابع انسانی، نحوهٔ انجام پروژهها، گردش اطلاعات و مانند اینها را مشخص میکند.
۶) قوانین برونسازمانی:
نحوهٔ تعامل اندیشگاه با مشتریان، همکاران و دیگر سازمانها و نهادها را تعیین میکند.
۷) مشخصات سازمان:
مشخصات مکانی (نشانی)، زمانی (زمان تٲسیس و انحلال و سایر موارد زمانی)، دارائیها، هیئت مؤسس و هیئت امنا و سهام آنان و مسائلی از این دست را مشخص میکند و وضعیت فعلی اندیشگاه را به تصویر میکشد.
۸) شرح فعالیتها: در این بخش کلیهٔ فعالیتها، اقدامات و زمینههای کاری اندیشگاه بیان میشود؛ بهعلاوه، حوزههای مورد علاقه و اموری که اندیشگاه بهصورت خودجوش (فرای قراردادهای کاری) روی آنها کار میکند، بیان میشوند.
● دونکته
در پایان، بیان دو نکته لازم و مفید است: اول اینکه، واژهٔ Think Tank علاوه بر اینکه معنا و مفهومی سازمانی دارد، برای افراد (اندیشمندان و نخبگان) نیز بهکار میرود. بهخصوص اینکه معمولاً سالانه گردهمائیهای گوناگونی با حضور اندیشمندان مختلف جهان یا رهبران اندیشگاهها، حول موضوعات مورد نیاز برگزار میگردد.
دوم اینکه، اندیشگاهها از یک طرف، خبرگان و نخبگان باتجربه، کهنهکار و بازنشستهٔ دولت را جذب میکنند و از طرف دیگر، خود اندیشگاهها مکان تربیت سیاستگذاران و مدیران آیندهٔ کشور هستند. بسیاری از تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران دولت آمریکا، تربیتیافتهٔ همین کانونهای تفکر هستند.
محمدرضا میرزاامینی مدیر اندیشگاه شریف
مطالبی که در ادامه میخوانید، برگرفته و خلاصهای است که با عنوان ”اندیشگاه، حلقهٔ مفقودهٔ سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کشور“، در سایت اندیشگاه شریف (sharifthinktank.com) منتشر شده است.
● جایگاه اندیشگاه
بعد از گذشت سالیان متمادی از تشکیل و فعالیت اندیشگاهها، هنوز هم اکثر مردم تصورات عجیبی راجع به ماهیت اندیشگاهها و شرایط و نوع فعالیت آنها دارند. اگر شناختی داشته باشند، اکثراً، اندیشگاهها را مراکزی سری در برجهای بلند، فوقالعاده پیچیده و با آدمهای عجیب و غریب و محل تولید فکر و دانش میدانند که به قول یک دانشجو، ”افراد در آنجا مینشینند و پول میگیرند تا فکر کنند.“ اندیشگاهها به زبان ساده، مؤسسات سیاستپژوهی مستقل هستند.
در واقع میتوان گفت که اندیشگاهها همان مراکز مطالعاتی و پژوهشی هستند که ”مطالعات و تحقیقات کاربردی“ انجام میدهند. این مراکز، اندیشهها، افکار، ایدهها و دانش مراکز دانشگاهی و پژوهشی را قابل استفاده میکنند و برای سیاستمداران و مدیران اجرائی کشور فرصتهای مختلفی مهیار میکنند.
شایان ذکر است که امروزه اندیشگاهها فقط پاسخگوی مسائل مدیران دولتی نیستند؛ بلکه به گسترهٔ وسیعتری از حوزهها میپردازند. امروز آنان به مسائل و مشکلات حوزههای مختلف، مانند تجارت و کسب و کار، سیاست، فرهنگ و در یک کلام، مسائل مختلف جامعه میپردازند و برای رفع مشکلات این حوزهها، سیاستهای مناسبی را پیشنهاد میکنند.
● وضعیت و انواع اندیشگاهها
وضعیت یک اندیشگاه از نظر زاویهٔ دید سازمانی و میزان توسعه به مراحل زیر تقسیم میشود:
▪ مرحلهٔ اول توسعه:
اندیشگاه نوپا است و بین ۱ تا ۵ نفر پژوهشگر تماموقت دارد؛ علاوه بر آن، از نظر مالی نیز چندان قوی و پایدار نیست. اندیشگاهها در صورت مناسب عمل کردن، به مرحلهٔ دوم توسعه میرسند.
▪ مرحلهٔ دوم توسعه:
اندیشگاه دیگر نوپا نیست و بیش از ۱۰ نفر پژوهشگر برجسته و تماموقت دارد و دارای حمایتهای مالی متعدد، تخصص بیشتر، فرصتهای افزونتر و مشتریان فراوان است. در نتیجه، از توان مالی بیشتری برخوردار است. البته لازم است اندیشگاهی که در آستانهٔ چنین مرحلهای قرار دارد، سیستم مالی و مدیریتی خود را تغییر دهد.
▪ مرحلهٔ سوم و آخر توسعه:
در حال حاضر، بعضی از اندیشگاههای کشورهای اروپائی در این مرحله قرار دارند؛ یعنی سازمانی بزرگ با بودجه بسیار بالا هستند.
اندیشگاهها را میتوان از نظر ایدئولوژی و نوع رویکردشان به مسائل و از طریق مطالعهٔ مٲموریتشان، دستهبندی کرد.
▪ اندیشگاههای فاقد ایدئولوژی:
این اندیشگاهها دارای ایدئولوژی مشخص و صریحی نیستند؛ یعنی هیچ موضعگیری خاصی نسبت به مسائلی که با آن مواجه میشوند، ندارند و صرفاً مسائل را از جهت ارزش مطالعاتی و فکری (نگاه علمی) و یا بعضاً مالی مورد بررسی و توجه قرار میدهند.
▪ اندیشگاههای دارای ایدئولوژی:
این اندیشگاهها ایدئولوژی مشخصی دارند که نوع فعالیتها و نحوهٔ عملکرد آنان را به وضوح تحت تٲثیر قرار میدهد. این اندیشگاهها دو نوع هستند:
الف) اندیشگاههای محافظهکار، که به دغدغههای خاصی در زمینهٔ ارتقاء سیستم بازار آزاد، حکومت محدود، آزادیهای شخصی، تجلیات مذهبی یا ارزشهای سنتی خانواده میپردازند. در یک کلام میتوان گفت که هدف این اندیشگاهها حفظ و بهبود شرایط موجود است.
ب) اندیشگاههای آزاداندیش، که به دغدغههای ویژهای در زمینهٔ بهکارگیری سیاستها و برنامههای دولت برای غلبه بر بیعدالتیهای اقتصادی، اجتماعی و جنسی، فقر و رکود درآمدها، تلاش در راستای افزایش عدالت اجتماعی، توسعهٔ پایدار یا کاهش هزینههای دفاعی میپردازند. در یک کلام، اندیشگاههائی دغدغهمند هستند؛ ولی آزادانه و براساس خواست خود به مسائل انسان دوستانهٔ ملی و جهانی میپردازند.
علاوه بر اینها، اندیشگاهها را براساس روش پژوهش، نوع خروجیها (کتاب، گزارش، تکنگاشت یا محصولات چندرسانهای) و نحوهٔ عملکرد فرآیندهای سازمانی (نحوهٔ ساماندهی و سازماندهی کارکنان و تیمها، نحوه گردش اطلاعات و دانش و تعامل افراد در سطح سازمان) نیز متمایز میکنند.
● روندهای جهانی در زمینهٔ فعالیت اندیشگاهها
تغییرات محیطی (در سطح ملی و جهانی باعث شده است تا به مرور تغییراتی در عملکرد، حوزهٔ فعالیت، رشد کمی و کیفی، نوع نگاه و رویکرد اندیشگاهها در سراسر جهان ایجاد شود. از جملهٔ مهمترین روندهائی که در ارتباط با فعالیت اندیشگاهها وجود داشته است، میتوان موارد زیر را برشمرد:
۱) گسترش اندیشگاهها در کشورهای در حال توسعه:
از سال ۱۹۷۰، شاهد رشد چشمگیر اندیشگاهها در کشورهای مختلف جهان (غیر از آمریکا) بودهایم. از آن سال، پراکندگی جهانی اندیشگاهها (که قبلاً بیشتر در آمریکا وجود داشتند) متوازنتر شده است و هماکنون فقط یکسوم اندیشگاهها در آمریکا قرار دارند. در این میان، کشورهای در حال توسعه نیز با درک اهمیت و جایگاه این مراکز در تصمیمگیریهای مهم خود، با بهکارگیری الگوی آمریکائی اندیشگاهها، به تٲسیس انواع اندیشگاهها در کشورهای خود پرداختهاند.
۲) افزایش تعداد اندیشگاهها:
بر طبق مطالعات ریچ (۱۹۹۹)، فقط تعداد اندیشگاههای آمریکا بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۶، از ۶۰ مؤسسه به بیش از ۳۰۰ مورد افزایش یافته است. با در نظر گرفتن تغییر توزیع اندیشگاهها در سطح جهان، این رقم در کل جهان نیز افزایش قابل توجهی یافته است. متٲسفانه چون تعریف جهانی و واحدی راجع به اندیشگاهها و شرایط احراز این نام وجود ندارد و نیز اطلاعات کافی در ارتباط با اندیشگاههای موجود، در اختیار محققان قرار نمیگیرد، گزارشهای متفاوتی راجع به تعداد آنها منتشر میشود. به هر تقدیر، مؤسسهٔ نیرای ژاپن، ۹۰۰ اندیشگاه را در سطح جهان کشف کرده که توانسته است فقط در مورد ۳۲۰ مورد از آنان اطلاعات کافی بهدست آورد.
۳) افزایش اندیشگاههای دارای ایدئولوژی نسبت به اندیشگاههای فاقد ایدئولوژی:
بر طبق بررسیهای ریچ (۱۹۹۹)، بین سالهای ۱۹۷۰ تا ۱۹۹۶، نسبت اندیشگاههای دارای ایدئولوژی به کل اندیشگاههای آمریکا از ۲۵ درصد (۱۴ مورد) به بیش از ۴ درصد (۱۶۵ مورد) افزایش یافته است.
۴) افزایش اندیشگاههای محافظهکار نسبت به اندیشگاههای آزاداندیش:
پژوهشهای ریچ (۱۹۹۹) حاکی از آن است که تعداد اندیشگاههای محافظهکار در آمریکا نسبت به اندیشگاههای آزاداندیش افزایش یافته است. علاوه بر این، اندیشگاههای محافظهکار (که تعدادشان دو برابر است) توانستهاند بیش از ۳ برابر اندیشگاههای آزاداندیش، بودجه و منابع مالی جذب کنند. بسیاری از اندیشگاههای محافظهکار (بهخصوص مؤسسات تازه تٲسیس) که بیشتر به بازار کار خود و کسب درآمد میاندیشند، میکوشند تا مٲموریتشان را گسترش دهند و خدمات کاملی در آن حوزه به مشتریان خود ارائه کنند و آنان را در کل فرآیند تصمیمگیریشان همراهی کنند.
در نهایت میتوان گفت که اندیشگاههای محافظهکار، استراتژیهای مشخصی در راستای بازاریابی، فروش ایدهها و پژوهشهای خود و همچنین کسب وجهه، نفوذ و تٲثیرگذاری بر سیاستها دارند. در مقابل اندیشگاههای آزاداندیش نیز میکوشند تا بیشتر در معرض عموم قرار گیرند و از طریق جذب مخاطبان عمومی فراوان، بودجههای مورد نیاز خود را تٲمین کنند. لازم به ذکر است که اندیشگاههای آزاداندیش بیشتر بر موضوعات و مسائل مورد علاقهٔ خودشان که در انتخاب آنها چندان تحت فشار مشتری نیستند، متمرکز میشوند.
۵) افزایش تنوع اندیشگاهها و تخصصگرائی:
مطالعات نشان میدهد که امروزه بهدلیل گسترش روزافزون زمینههای مختلف علم و دانش و پیچیدهتر شدن مسائل و رخدادها، شاهد ظهور اندیشگاهها در حوزههای بسیار مختلف و متنوعی هستیم.امروز فقط اندیشگاههای محدودی قادرند (آنهم بهدلیل سابقهٔ زیاد آنها و توانائی مالی و فکری) دارای واحدها (دپارتمانها) و تیمهای مختلف در حوزههای گوناگونی باشند و اندیشگاههای دیگر، چارهای جزء تمرکز بر یک یا چند حوزهٔ خاص ندارند.
۶) شبکهای شدن:
با تسهیل و تسریع ارتباطات از طریق گسترش و پیشرفت فنآوری اطلاعات و ارتباطات، امروز اندیشگاهها بیشتر مایل هستند تا در یک قالب شبکهای عمل کنند و وابستگیهای مکانی و زمانی خود را برای کسب اطلاعات، دانش و همچنین افراد، به حداقل برسانند. بهعلاوه، اینترنت ضریب نفوذ اندیشگاهها را بین مخاطبان افزایش داده است و آزادی عمل بیشتری به آنها داده است. با عمل در قالب یک سازمان مجازی، اندیشگاهها توانائی بیشتری در جذب همکاران و همچنین انجام پروژهها (بهصورت توزیع شده) مییابند و در مجموع میتوانند وابستگیهای بودجهای خود را کاهش دهند و مستقلانهتر عمل کنند.
۷) افزایش اثربخشی بروندادها:
طی سالیان متمادی، اندیشگاهها به مرور دریافتهاند که مدیران ارشد و سیاستگذاران قادر به مطالعهٔ گزارشها و کتابهای مفصل نیستند. این مسئله از کم بودن وقت مطالعهٔ مدیران، لزوم واکنش و پاسخگوئی سریع آنان به مشکلات و تغییر فرآیند ادراک انسانها (به سمت مطالب کوتاه و سمعی ـ بصری) ناشی شده است. به همین جهت، اندیشگاهها ناچارند در اسرع وقت نسبت به تهیهٔ پاسخهای دقیق و کاربردی اقدام کنند. بهعلاوه، مطالب تهیه شده باید بسیار خلاصه و موجز (مختصر و مفید) و سریعالانتقال باشند. شایان ذکر است که اندیشگاهها و بهخصوص اندیشگاههای محافظهکار، از چنین رویکردی در فعالیتهای خود بهره میبرند.
● مدیریت اندیشگاهها
مدیریت مراکز فکری (مطالعاتی، پژوهشی، اندیشهای) از دیرباز یکی از مهمترین چالشهای پیش روی مدیران و رهبران بوده است. مدیریت افراد در اینگونه سازمانها مصداق ”مدیریت بر مدیریتناپذیر“ است. مدیریت اندیشگاهها به مراتب سختتر و پیچیدهتر از مدیریت مراکز مطالعاتی و پژوهشی عادی است، چون اکثر کارکنان اندیشگاهها را افراد بسیار نخبه، اندیشمند، نابغه، خلاق و پرتوان تشکیل میدهند و بیشتر از آنکه کارشان مبتنی بر صرف علم و دانش باشد، مبتنی بر ”ایده“ است. مدیریت چنین افراد باهوش و خلاقی، نیازمند اتخاذ رویکردهای انسانی فوقالعاده منعطف و حساب شده است.
مدیریت یک اندیشگاه نیازمند درک عمیق اندیشمندان و پژوهشگران آن مجموعه است. بنابراین، توجه به این مسائل لازم است:
۱) باید ساختار سازمانی اندیشگاه، تخت (افقی) باشد نه عمودی. در یک محیط فکری، سلسله مراتب بیمعناست و نباید به نخبگان دستور داد. نمیتوان زمانی دقیق را برای انجام بسیاری از امور فکری (بهخصوص تولید ایدههای نو) تعیین کرد. باید در مواقعی که اندیشگاه مجبور به پاسخگوئی سریع به مشتری و ارائه نتیجه است، از رویکردهای دوستانه و همکارانه بهره جست تا بتوان نتایج مورد نظر را دریافت کرد. در کل، لازم است تا سازمان بهشیوهٔ ”چالاک“ عمل کنند و ارزش و توجه زیادی به ”بهبود مستمر“ قائل شوند.
۲) ساختار سازمانی مناسب برای یک اندیشگاه، ساختار پروژهای و ماتریسی است. هر گروه از پژوهشگران، در تیم خود بر موضوعات مورد نظر متمرکز میشوند؛ در صورت بزرگ بودن یا بزرگ شدن اندیشگاه، باید دپارتمان یا اندیشکدهای برای حوزههای مختلف ایجاد کرد.
۳) باید بخش ستادی مجموعه (نیروهای اجرائی) نهایت دقت و تلاش خود را در ارائه خدمات پژوهشی و اجرائی مورد نیاز اندیشمندان انجام دهند.
۴) باید در اندیشگاهها از افرادی با تخصصهای مختلف (بینرشتهای) بهره جست تا نگاهها و رویکردهای مختلف به مسائل، باعث شفافیت هرچه بیشتر آنها از ابعاد مختلف و حل آنها به روشهای خلاقانهتر و به کمک ایدههای بهتر گردد.
۵) رئیس اندیشگاهها، باید فردی برجسته و موجه از نظر علمی و یا تجربهٔ کار کافی در سازمانهای مختلف بهخصوص سازمانهای مشتری باشد و بتواند نقش ”رهبری“ را در اندیشگاه ایفا کند. این رهبر باید بتواند در عین اینکه حامی پژوهشگران محسوب میشود و امور را هدایت میکند، همچنان از نظر علمی نیز، پیشرو باقی بماند و از طرف تمامی کارکنان اندیشگاه پذیرفته شده باشد.
۶) باید ساختارها و فرآیندهای گردش اطلاعات در اندیشگاه بهگونهای طراحی شوند که گردش آزاد اطلاعات، تولید دانش و ایده را میسر کنند و اندیشمندان بتوانند در هر لحظه (و در هر شرایطی)، به منابع مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند.
۷) باید ساختار، قوانین، فضا و فرهنگ سازمانی اندیشگاه در بردارنده و مشوق این موارد باشد: روحیهٔ کار گروهی، خلاقیت و نوآوری، پویائی، ایدهورزی (ایدهسازی و ایده پراکنی)، تعهدات انسانی، ملی و مذهبی.
امروزه بسیاری از اندیشگاهها در قالب ”سازمانهای مجازی“ تٲسیس میشوند. سازمانهائی که الزاماً مکان فیزیکی مشخص یا گستردهای ندارند و از شبکهای از اندیشمندان، پژوهشگران و صاحبنظران تشکیل شدهاند که در حوزه یا حوزههای خاصی متخصص و علاقهمند هستند. این شبکه افراد زیادی را تحت پوشش قرار میدهد. در شبکههای مجازی، طرحها و پرسشها در میان افراد شبکه توزیع میگردد و سپس پاسخها و ایدههای افراد جمعآوری میشود و دستهبندی میگردد تا شبکه را در پاسخگوئی به کارفرمایان یاری رساند. در حال حاضر، اندیشگاههای اینترنتی زیادی در سطح جهان وجود دارد. از جملهٔ اولین اندیشگاههای شبکهای جهان که از چندین دههٔ پیش در آمریکا تٲسیس شده است، میتوان به ”شبکهٔ ریش سفیدان آمریکا“ اشاره کرد.
● اساسنامهٔ اندیشگاه
لازم است تمامی مواردی که در ارتباط با فعالیت یک اندیشگاه باید مورد توجه قرار گیرد، به روشنی مشخص و معین شود. این مهم از طریق تدوین کامل این موارد در اساسنامه امکانپذیر است:
۱) دیدمان استراتژیک:
اندیشگاه چه چشماندازی را پیش روی خود میبیند (تصویر مطلوب آیندهٔ سازمان) و به کجا میخواهد برود؟
۲) مٲموریت (رسالت):
فلسفهٔ وجودی سازمان را مشخص میکند و در مقام پاسخگوئی به این سئوالهاست که اندیشگاه ”چه میخواهد بکند“؟ و ”چه باید بکند؟“
۳) ارزشها:
ارزشها، شامل مواردی میشود که برای ما مهم هستند و در تصمیمگیریهای ما نقش دارند. باید ارزشهای سازمانی اندیشگاه (ارزشهای مشترک، جاری و ساری در فرهنگ سازمانی) مشخص شود و همچون یک منشور حرفهای و کاری، مورد وفاق و عنایت تمامی کارکنان قرار گیرد.
۴) ساختار سازمانی:
نمودار سازمانی اندیشگاه را به تصویر میکشد و نحوهٔ قرارگیری افراد را مشخص میکند.
۵) قوانین درونسازمانی:
قوانین و مقررات داخلی اندیشگاه مبنی بر نحوهٔ عملکرد سازمان، ارزیابی، مدیریت منابع انسانی، نحوهٔ انجام پروژهها، گردش اطلاعات و مانند اینها را مشخص میکند.
۶) قوانین برونسازمانی:
نحوهٔ تعامل اندیشگاه با مشتریان، همکاران و دیگر سازمانها و نهادها را تعیین میکند.
۷) مشخصات سازمان:
مشخصات مکانی (نشانی)، زمانی (زمان تٲسیس و انحلال و سایر موارد زمانی)، دارائیها، هیئت مؤسس و هیئت امنا و سهام آنان و مسائلی از این دست را مشخص میکند و وضعیت فعلی اندیشگاه را به تصویر میکشد.
۸) شرح فعالیتها: در این بخش کلیهٔ فعالیتها، اقدامات و زمینههای کاری اندیشگاه بیان میشود؛ بهعلاوه، حوزههای مورد علاقه و اموری که اندیشگاه بهصورت خودجوش (فرای قراردادهای کاری) روی آنها کار میکند، بیان میشوند.
● دونکته
در پایان، بیان دو نکته لازم و مفید است: اول اینکه، واژهٔ Think Tank علاوه بر اینکه معنا و مفهومی سازمانی دارد، برای افراد (اندیشمندان و نخبگان) نیز بهکار میرود. بهخصوص اینکه معمولاً سالانه گردهمائیهای گوناگونی با حضور اندیشمندان مختلف جهان یا رهبران اندیشگاهها، حول موضوعات مورد نیاز برگزار میگردد.
دوم اینکه، اندیشگاهها از یک طرف، خبرگان و نخبگان باتجربه، کهنهکار و بازنشستهٔ دولت را جذب میکنند و از طرف دیگر، خود اندیشگاهها مکان تربیت سیاستگذاران و مدیران آیندهٔ کشور هستند. بسیاری از تصمیمگیرندگان و سیاستگذاران دولت آمریکا، تربیتیافتهٔ همین کانونهای تفکر هستند.
محمدرضا میرزاامینی مدیر اندیشگاه شریف