توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مدیریت دانش چیست؟
مژگان
04-23-2011, 11:52 AM
برای تعریف مدیریت دانش باید چندین واژه تعریف شود. ابتدا از دادهها صحبت میکنیم. دادهها منبع حیاتی به شمار میروند که با بهرهبرداری صحیح از آنها میتوان دادهها را به اطلاعات بامعنی تبدیل نمود.
بدین ترتیب اطلاعات میتوانند به دانش و در نتیجه حکمت تبدیل شوند.
به عبارتی م توان از واژگان فوق نتیجه گرفت که :
- مجموعهای از دادهها، اطلاعات را تشکیل نمیدهد.
- مجموعهای از دانش، حمکت را تشکیل نمیدهد.
- مجموعهای از حمکت، حقیقت را شکل نمیدهد.
در واقع، اطلاعات، دانش و حکمت، بیش از مجموعههای فوق هستند و به نوعی کل آنها از هم اجزایی اجزا تشکیل میشوند، نه جمع جبری اجزا.
ابتدا از دادهها آغاز میکنیم، دادهها نقاط بی معنی در فضا و زمان هستند که هیچگونه اشارهای به فضا و زمان ندارند. دادهها شبیه رویداد حرف یا کلمهای خارج از زمینه میباشند. در اینجا به "خارج از زمینه" اشاره نمودیم. خارج از زمینه بدین معنا است که دادهها هیچگونه رابطهای با هیچ چیزی ندارند.
مجموعهای از دادهها، اطلاعات را نمیسازد. زیرا در این مجموعه دادهها با یکدیگر هیچگونه رابطهای با هم ندارند. برای اینکه بتوان از مجموعه دادهها، اطلاعات را نتیجه گرفت باید رابطه بین دادههای مختلف رادرک کرد. در واقع اطلاعات از درک ارتباط بین قطعات مختلف دادهها حاصل میشود. در حالیکه اطلاعات برگرفته از درک ارتباط بین دادههای مختلف است اما نمیتواند دادهها را توصیف کند تا نحوه تغییر دادهها را با مرور زمان تشخیص دهد. اطلاعات ماهیت ایستا و خطی دارد.
در اینجا از واژه دیگری به نام رابطه صحبت کردیم. الگو فراتر از رابطه است. الگو رابطه روابط است. اگر در برگیرنده سازگاری و جامعیت روابط میباشد و بر قابلیت تکرار و پیشبینی اشاره دارد. اینک، الگو میتواند به طور بالقوه دانش را نشان دهد. دانش زمانی شکل میگیرد که فرد بتواند الگوها و معنای شان را درک نماید. الگو به زمینه اطلاعات وابسته نیست. بلکه خود زمینهسازی میکند (self-contextualize) الگویر که نمایانگر دانش است، سطح بالایی از اطمینان و پیش بینی را فراهم میآورد و به ندت ماهیت ایستایی دارد.
حکمت زمانی شکل میگیرد که فرد با اصولی که الگوها را میسازند، آشنا باشد. این اصول سراسری و کاملا مستقل از زمینه هستند.
پس به طور خلاصه میتوان گفت:
- اطلاعات به توصیف، تعریف یا دیدگاه (چه، چه کسی، چه هنگام، کجا) وابسته است.
- دانش در برگیرنده استراتژی، عمل، متد یا شیوه (چگونگی) است.
- حکمت، بینش، اصول ، اخلاق (چرایی) را شامل میشود.
توجه نمایید که دادهها - اطلاعات- دانش- حکمت، زنجیرهای را تشکیل میدهند . گرچه دادهها موجودیت گسسته هستند اما روند اطلاعات به دانش و حکمت به طور گسسته روی نمیدهند.
ما میتوانیم با متصل نمودن اطلاعات جدید به الگوهایی که قبلا درک نمودیم. الگوها را توسعه دهیم. اینک باید مدیریت دانش را تعریف نماییم. مدیریت دانش مجموعه فرایندهایی است که خلق، نشر و کاربری دانش راکنترل میکنند. همانگونه که از تعریف مشخص است، مدیریت دانش مباحث گستردهای را در بر میگیرد. پس چه نقشی در عصر اطلاعات دارد؟
امروزه سازمانها و شرکتها با چهار مفهوم زیر سروکار دارند:
- ماموریت: آنچه که سعی دارند انجام دهند
- رقابت: نحوه رسیدن به بخشهای رقابتی
- کارآیی: نحوه تحویل نتایج
- تغییر: نحوه مقابله با تغییرات
مدیریت دانش میتواند توانایی سازمانها و شرکتها را در انجام چهار مفهوم فوق بهبود بخشد. به عبارتی میتوان گفت مدیریت دانش رویکرد سیستماتیک خلق، دریافت، سازماندهی، دستیابی و استفاده از دانش و آموختهها در سازمانها است. مدیریت دانش در سازمانها و شرکتها به بهبود تصمیمگیری، انعطافپذیری بیشتر، افزایش سود، کاهش بارکاری، افزایش بهرهوری، ایجاد فرصتهای جدید کسب و کار، کاهش هزینه، سهم بازار بیشتر و بهبود انگیزه کارکنان کمک میکند. مدیریت دانش را میتوان برای فعالیتهای مختلف مانند: عادی، منطقی، پیچیده، غیرمنتظره به کار گرفت.
نکات مهم در موفقیت بهرهگیری از مدیریت دانش
به منظور موفقیت فرایند مدیریت دانش توجه به موارد زیر ضروری است:
۱) قابلیت اتصال: تکنولوژی به تنهایی برای موفقیت رویکرد مدیریت دانش کافی نیست. اما میتواند زیر ساخت مناسبی برای به اشتراک گذاشتن دانش و فعال ساز مهمی باشد. دسترسی همه بخشهای سازمان به معمار مدیریت دانش، برنامههای مبتنی بر وب، دیوایسهای سیار، ابزارهای داده کاری (data mining) ، پیشتازهای پشتیبان زیر ساخت مدیریت دانش هستند. تکنولوژی رفتارهای جدید دانش را فعال میسازد.
۲) محتوا: در ابتدا، سازمان باید ممیزی دانش را انجام دهد تا نقاط درونی و بیرونی تاثیرگذار بر دانش را شناسایی کند. نیروهای درونی و بیرونی تاثیر گذار بر دانش اشکال مختلفی دارند مانند: دانش مشتری یا ظهور رسانههای جدید.
۳) اجتماع: مدیریت دانش موفق به اجتماع عملکردها یا گروهی از افرادی که در درون سازمان همکاری دارند، وابسته است. این افراد در مراحل مختلف نظیر آمادهسازی، راهاندازی، انجام عملیات و کسب نتیجه نهایی با یکدیگر تعامل دارند.
۴) فرهنگ: پشتیبانی و حمایت مدیریت ارشد، همسویی عقاید، اعتماد، انگیزش اجزا اصلی فرهنگ مدیریت دانش به شمار میروند و توجه مستمر به این اجزا ضروری است. به عبارتی شما باید به اطلاعاتی که از همکاران دریافت میکنید، اعتماد داشته باشید و اطلاعاتی که همکار دیگر از شما دریافت میکند با توجه به اعتمادی که به کار شما دارد، ارزشمند خواهد بود و اگر این روند استمرار یابد موفقیت مدیریت دانش را سبب میشود.
۵) تعاون: جریان های کاری در سازمانهای دانش بسیار به هم وابسته هستند. این تعاون رمز موفقیت مدیریت دانش است، چرا که میتواند موانعی نظیر تفاوت فرهنگها را از میان بردارد و افراد سازمان را در جهت رسیدن به اهداف هدایت کند.
۶) سرمایه گذاری: سرمایهگذاری در مدیریت دانش به منظور تسریع بهرهگیری از نوآوریها و افزایش دانش افراد سازمان عامل مهمی به شمار میرود.
پس میتوان گفت درک سیستماتیک و توجه به نکات فوق به سازمانها کمک میکند تا ممیزی دانش را انجام دهند و استراتژی مدیریت دانش اثر بخش را با موفقیت پیاده سازی نمایند.
مژگان
04-23-2011, 11:52 AM
مدیریت دانش، مدیریت دانایی یا مدیریت اندوختههای علمی (Knowledge management - KM) در دسترس قرار دادن نظاممند اطلاعات و اندوختههای علمی است، به گونهای که به هنگام نیاز در اختیار افرادی که نیازمند آنها هستند، قرار گیرند تا آنها بتوانند کار روزمره خود را با بازدهی بیشتر و موثرتر انجام دهند. برنامه اجرایی مدیریت اندوختههای علمی بر این سه جزء اصلی بنا میشود:
افرادی که تولیدکننده و یا مصرف کننده این اندوختهها هستند،
فرآیندهایی که این اندوختهها را مدیریت میکنند،
ابزار و تمهیداتی که دسترسی به این سرمایههای علمی را آسان میکنند.
فهرست مندرجات [مخفی شود]
۱ ) واژهگزینی
۲) تعاریف گوناگون
۳) تعریف دانایی سازمانی
۴ ) تعریف مدیریت دانایی
۵ ) دانایی صریح و ضمنی
۶) منابع
● واژهگزینی
در زبان فارسی تا به حال اصطلاح «مدیریت دانش» برای Knowledge Management متداول بوده است. در زبان انگلیسی اما تفاوت بسیاری بین Science و Knowledge وجود دارد. Knowledge به تمامی آگاهیهای بشر به طور کل اطلاق میشود در حالیکه Science به دانستههایی از گونهٔ خاص و یا همان اندوختههای علمی که در اثر مطالعه، تجربه و کار به دست میآیند اطلاق میشود. دانش نرم (هنوز) قابل بیان، ساختاردهی، نمایش و مدیریت نیست. تنها دانش سخت را یا دانستههای خاص و یا اندوختههای علمی را میتوان مدیریت کرد.
در این متن، به جای استفاده از واژه دانش در مقابل Knowledge، گاهی از واژه دانایی استفاده شدهاست. این در حالیست که واژه دانایی معانی خاص خودش را در حوزههای گوناگون دیگر همچون فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی نیز داراست. ازآنجا که تحقیقات کاربردی در حوزه مدیریت دانایی نسبتاً جدید است، در این خصوص تعریف خاص و دقیقی که مورد اجماع اکثریت محققین قرار گیرد، هنوز وجود ندارد. آنچه مسلّم است آن که میتوان با آشنایی با تعاریف گوناگون، ابعاد و مصادیق این امر را بیشتر شناخت و آن را بهتر به کار گرفت.
● تعاریف گوناگون
برای تعریف دانایی باید چندین واژه تعریف شود. ابتدا از دادهها صحبت میکنیم. دادهها منبع حیاتی به شمار میروند که با بهرهبرداری صحیح از آنها میتوان دادهها را به اطلاعات بامعنی تبدیل نمود. بدین ترتیب اطلاعات میتوانند به دانایی و در نتیجه حکمت تبدیل شوند. در واقع اطلاعات، دانایی و حکمت، بیش از مجموعههای فوق هستند و به نوعی کل آنها از هم اجزایی اجزا تشکیل میشوند، نه جمع جبری اجزا.
دادهها نقاط بی معنی در فضا و زمان هستند که هیچگونه اشارهای به فضا و زمان ندارند. دادهها شبیه رویداد حرف یا کلمهای خارج از زمینه (بدون رابطه) میباشند. دانایی مجموعهای از شناختها و مهارتهای لازم برای حل مسئلهاست، لذا اگر اطلاعاتی که در دست است بتواند مشکلی را حل کند میتوان گفت دانایی وجود دارد. ضمن اینکه دانایی باید امکان تبدیل به دستورالعمل اجرائی و عملی شدن را داشته باشد.
● تعریف دانایی سازمانی
دانایی سازمانی، اجتماعی از سرمایههای متمرکز انسانی، سرمایههای استعدادهای فکری و سرمایههای ساختار میباشد. (بروکینگ)
دانایی سازمانی، به اطلاعات پردازش شده و جاسازی شده از جریانات عادی و مراحلی که قابلیت اقدام دارند و نیز دانایی به دست آمده به وسیله سیستمهای سازمانی، مراحل، تولیدات، قوانین و فرهنگ اطلاق میگردد.
● تعریف مدیریت دانایی
تحقیق در ادبیات مدیریت، نشان میدهد که هیچ تعریف مورد توافقی از مدیریت دانایی وجود ندارد. تعاریف عمدتاً بر قابلیتهای سازمانی در خصوص تولید ثروت از داراییهای داناییمدار متمرکز هستند. و نقش مدیریت دانایی، اکتساب، جمعآوری و استفاده از دانایی فنی سازمانی و درسهای آموخته شدهاست.
کمی بیش از ده سال از عمر ابداع مفهوم کلی مدیریت دانایی میگذرد و در این مدت، تعاریف گوناگونی در این خصوص ارائه گردیده که هر یک ابعادی از این موضوع را نمایش میدهند. در ذیل به بیان مهمترین این تعاریف میپردازیم:
مدیریت دانایی، کسب دانایی درست برای افراد مناسب در زمان صحیح و مکان مناسب است، بهگونهای که آنان بتوانند برای دستیابی به اهداف سازمان، بهترین استفاده را از دانایی ببرند.
مدیریت دانایی، بنایی سنجیده، صریح و اصولی برای تجدید و استفاده از دانایی در جهت افزایش تاثیر و بازگشت دانایی مربوط به سرمایه دانایی است.
تعریف مدیریت دانایی، اغلب به حوزههای تخصصی نویسندگان مقالات وابستهاست. مدیریت دانایی را به صورت فرآیند مستمر اطمینان از توسعه تجربی سازمانها در جهت بهبود قابلیت حل مشکلات سازمانی، و حمایت از مزیت رقابتی تعریف میکنند. مدیریت دانایی را به عنوان قابلیت خلق ارزش افزوده از طریق داراییهای ناملموس سازمانی تعریف میکنند.Waltz عقیده دارد که مدیریت دانایی، به محدودههای سازمانی، فرآیندها و فناوریهای اطلاعاتی مختلفی مربوط است که برای دستیابی، خلق و نشر دانایی جهت تحقق مأموریت سازمانی، اهداف کسب و کار و استراتژیها به کار گرفته میشوند
فرایند خلق، انتشار وبکارگیری دانش بمنظور دستیابی به اهداف سازمانی.
فلسفهای که شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی وفن آوریهای بکار گرفته شده که #افراد را بمنظور اشتراک و بکارگیری دانششان جهت مواجهه با اهداف آنها یاری میرساند
دیریت دانایی مجموعه فرایندهایی است که خلق، نشر و کاربری دانایی راکنترل میکنند.
مدیریت دانایی، رسمی سازی و دسترسی به تجربه، دانایی و دیدگاههای استادانه را که قابلیتهای جدید، قدرت کارایی بالاتر، تشویق نوآوری و افزایش ارزش مشتری را در پی داشته باشند، هدف قرار میدهد.
مدیریت دانایی، دانستن ارزش دانایی، فهم اطلاعات سازمان، استفاده از سیستمهای تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات به منظور حفظ، استفاده و کاربرد دوباره دانایی میباشد.
مدیریت دانایی شامل فرایند ترکِب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب بمنظور تولید، اشتراک و بکارگیری دانش وتربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است.
مدیریت دانایی، مدیریت اطلاعات و داده به همراه مهار تجربیات ضمنی و نهایی افراد جهت تسهیم، استفاده و توسعه توسط سازمان است که به بهرهوری بیشتر سازمان منجر میگردد.
مدیریت دانایی به مثابه چتری است که مباحث متعدد مربوط به ارزش دانایی به عنوان یک عامل تولیدی را در بر میگیرد.
مدیریت دانایی، فرایند کشف، کسب، توسعه و ایجاد، نگهداری، ارزیابی و بکارگیری دانایی مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است که از طریق ایجاد پیوند میان منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت پذیرد.
● دانایی صریح و ضمنی
تحقیقات بسیاری نشان میدهد که تنها ۲۰٪ دانایی آشکار و واضح (Explicate) و ۸۰٪ مابقی تلویحی و نهفته (Tacit or implicate) است. مفهوم این دو نوع دانایی را در تعاریف زیر بهتر میتوان دریافت:
▪ دانایی آشکار (Explicit Knowledge): دانایی است که وضوح کافی برای درک آن وجود دارد. دانای صریح، دانایی است که قابل کد شدن است. منظور از کد، هر گونه کد، اعم از کد نوشتاری، گفتاری، رفتاری و... است. مصادیق این نوع از دانایی، کتاب، مقاله، سخنرانی، روشهای مدون سازمانی و سایر مستندات مشابه، میباشد
دانایی تلویحی (Tacit Knowledge): چنین دانایی به سه دلیل از شفافیت و وضوح کافی برخوردار نیست:
▪ توانایی تشریح و تعریف دانایی وجود دارد ولی هنوز به عنوان یک دانایی عرضه و معرفی نشدهاست.
▪ توانایی تشریح و تعریف وجود دارد، اما اراده و قصد آن وجود ندارد.
▪ توانایی تشریح دانایی وجود ندارد.
این دانایی، معمولا در درون انسانها، رویههای سازمان و حتی فرهنگ جوامع مستتر است. هرچند که مدیریت دانایی ضمنی، به مراتب مشکلتر از دانایی آشکار است، اما ارزش آن در کسب مزیت رقابتی در سازمان، بیشتر میباشد.
مژگان
04-23-2011, 11:53 AM
دانش نه داده هست و نه اطلاعات، اما به هر دو ربط دارد. برداشت غلط از این مفاهیم گاهی اوقات سبب شده است که شرکتها هزینه های زیادی را صرف خرید تکنولوژی کنند اما به چیزهایی که مد نظر داشتند دست نیابند. اغلب شرکتها دقیقا نمیدانند چه میخواهند و وقتی به نتیجه میرسند که هزینه زیادی را صرف یک سیستم کرده اند که به درد کار آنها نمی خورد و کارایی نداشته است.
● داده ها
داده ها ( Data) مجموعه ای از واقعیتهای مجزی و نا همبسته درباره اتفاقات و حوادث هستند. تمام ارگانها به داده ها احتیاج دارند و برخی صنایح عمیقا به آن وابسته هستند. بانکها، شرکتهای بیمه و شرکتهای خدمات رسانی مثالهای واضحی هستند. حفظ و ضبط و مدیریت داده لازمه موفقیت آنهاست. داده فقط میگوید چه اتفال افتاده و هیچ قضاوتی یا توضیحی نمیدهد. با اینکه ماده اولیه تصمیم گیری داده است اما نمی گوید چه باید کرد.
● اطلاعات
اطلاعات ( Information) پبغامهایی هستند که معمولا بطورت یک مدرک کاغذی و یا صوتی تصویری میباشند. کلمه "Inform " به معنی شکل دادن به چیزی یا کسی میباشد و " Information" یعنی شکل دادن نظر و فکر فردی که آنرا میگیرد. اطلاعات از طریق شبکه ها میان ارگانها جابجا میشود که بطورت ، نامه و ... میباشد.
برخلاف داده، اطلاعات معنی دارد. در واقع داده به اطلاعات تبدیل میشود وقتی که معنی و مفهوم دار شود.
● دانش
دانش( Knowledge) مخلوطی از تجارب، کمیتها و اطلاعات بافتاری منظم است که یک قالبی برای ارزیابی و یکپارچه کردن و هماهنگ سازی تجارب و اطلاعات ایجاد میکند. معلومات نسبت به داده ها و اطلاعات بسیار به عمل نزدیکتر است. دانش را میتوان با عمل و تصمیماتی که به سبب آن اتخاذ میشود ارزیابی کرد. معلومات خوب و مناسب میتواند وسیله ای برای تصمیم گیری عاقلانه در مورد استراتژیها، رقبا، مشتریان، شبکه های توضیع و بهبود خط تولید باشد.
تمام افراد در یک ارگان حتما دانش را دیده و یا استفاده کرده اند. دانش سبب حرکت شرکتها میشوند. اما باید مدیریت شود و به همان اندازه که در نگهداری و مدیریت دارایی های شرکت سرمایه گزاری میشود، در این زمینه نیز باید بشود.
● مدیریت دانش
در زمانه ای که شرکتها باید بدانند که چه میدانند و باید از از معلومان موثر و مفید استفاده شود، اندازه و وسعت پخش آنها، دریافت و رساندن آنها را به جایی که مورد نیاز است مشکل میکند.
معلومات در یک شرکت بین المللی و پراکندگی دفاتر و تنوع محصول و عملیات، بسیار زیاد است. اما مساله اینجاست! چگونه چیزی را که احتیاج دارند پیدا کنند؟!
داشتن دانش و آگاهی در شرکت به مقدار اندکی مفید است. وقتی با ارزش میشود که در دسترس باشد و ارزش آن با میزان در دسترس بودن افزایش مییابد.
مدیران میدانند که دوباره کاری و اختراع مجدد چرخ، حل مجدد یک مساله حل شده، فقط به خاطر تقسیم نشدن و در اختیار قرار نگرفتن نتایج و معلومات در بین کارمندان و مدیران چقدر رایج است.
ارزان و کم هزینه بودن کامپیوترها و شبکه ها، زیر بنای بالقوه ای برای تبادل دانش ایجاد کرده و بخت بزرگی برای مدیریت دانش به حساب می آید. اما این تکنولوژی ارتباطات فقط بصورت خط لوله برای تبادل معلومات است و معلومات مجدد ایجاد نمی کند و آنها را ارتقا نمیدهد.
مژگان
04-23-2011, 11:53 AM
تكنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی- ict- و گسترش وب جهانگستر و اینترنت، دنیایی مجازی و بدون مرز ایجاد كردهاند كه در آن، سازمانها باید در عرصه جهانی با یكدیگر رقابت كنند. موفقیت و بقای سازمانها در این رقابت جهانی، بهطور، فزاینده وابسته به توانایی آنان در تبدیل اطلاعات به دانش به عنوان پایه و اساس رقابت و تصمیمگیری و تولید محصولات و خدمات جدید است. در این میان، سازمانهایی موفق خواهند بود كه به كمك ابزار مدیریتی و فناوریهای نوین، از فرصتهای ایجاد شده، به نفع خود استفاده كنند. مدیریت دانش، ابزاری مدیریتی و فرایند ایجاد ارزش از داراییهای نامرئی سازمان (سرمایه انسانی) است.
گرچه مدیریت دانش به عنوان مفهومی تجاری مطرح و برای سازمانهایی انتفاعی و با هدف افزایش سود به كار گرفته شده است، اما در پی شناخته شدن نقش آن در موفقیت سازمانها، برای رسیدن به اهدافی متفاوت به كار رفته است. هتلها، بانكها، صنایع نفت و گاز، خدمات مالی و اطلاعاتی، صنایع خودرو و هواپیماسازی و بانك جهانی، از مدیریت دانش استفاده میكنند.
● مدیریت دانش چیست؟
از اواخر دهه ۹۰، مدیریت دانش به عنوان روش نوین مدیریتی، بحث داغ متون مدیریت و دیگر حوزههای وابسته بود. این روش، در واقع تكامل دیگر روشهای مدیریتی است، نه چیزی كه ناگهان كشف شده باشد و بتواند طی شش ماه در سازمان پیاده شود. سازمانهای موفق، دریافتهاند كه دانش، مهمترین دارایی آنهاست و برخی اصول اساسی مدیریت دانش، در كاركنان و سازمان و جود دارد و آنان به مدیریت دانش به عنوان عامل كلیدی موفقیت سازمان مینگرند. به همین دلیل، سرمایهگذاری هنگفتی برای بهكارگیری این نوع مدیریت، هزینه كردهاند.
مدیریت دانش، رسیدن به اهداف سازمان با استفاده بهینه از دانش و یا توانایی یك سازمان در استفاده از سرمایه معنوی (تجربه و دانش فردی نزد هر فرد) و دانش دسته جمعی به منظور دستیابی به اهداف خود از طریق فرایندی شامل تولید دانش، تسهیم دانش و استفاده از آن به كمك فناوری است.
مدیریت دانش، راز موفقیت سازمانها در قرن ۲۱ است. دانش، مفهومی فراتر از داده و اطلاعات است. دانش به مجموعه اطلاعات، راه كار عملی مرتبط با آن، نتایج بهكارگیری آن در تصمیمات مختلف، آموزش مرتبط با آن، نگرش افراد در مشاغل و مسئولیتهای مختلف در ارتباط با آن گفته میشود. دانش هر نفر، حتی در موردی خاص، ممكن است با دیگران متفاوت باشد. دانش زیربنای مهارت و تجربه و تخصص هر فرد است.
هر سازمان برای دستیابی به اهداف خود، از مجموعه دانشی استفاده میكند كه نزد تكتك افراد و در ذهن آنها انباشته شده است. در صورت عدم استفاده از این دانشها، میتوان شكست سازمان یا بالا بودن هزینههای ناشی از تكرار برخی فرایندهای تصمیمگیری و عدم استفاده مطلوب از سوابق تجربی و تصمیمگیریها را انتظار داشت. به همین دلیل، سازمانهای پیشرو اقدام به جمعآوری دانش نهفته نزد پرسنل و گروههای كاری میكنند كه به آن «سرمایه دانش» گفته میشود. امروزه سرمایههای یك سازمان تنها سرمایه مالی و فیزیكی نیست بلكه سرمایه دانش افراد مهمتر از آن دو بوده و مورد توجه مدیران قرار گرفته است. به بیانی دیگر، مدیریت نیروی انسانی، وجه پیچیده مدیریت دانش است.
مدیریت دانش، طبعاً باعث پیشرفت و تكامل دیگر سیستمهای سازمان از قبیل tqm و bpr و آموزشهای سازمانی شده و موقعیت سازمان را در فرصتهای جدید، تقویت و پشتیبانی میكند.
در این سازمانها، مدیریت دانش برای بهینهسازی ارتباطات میان كارمندان و بین ردههای بالای مدیریت به كار گرفته میشود. مدیریت دانش در این سازمانها، به ایجاد فرهنگ اشتراك دانش میان كارمندان كمك میكند. گرچه دانش میتواند توسط افراد كسب شود، ولی برای اینكه سودمند واقع شود، لازم است همه اعضای گروه در آن سهیم شوند. در متون مدیریت دانش، تأكید بسیاری بر ارتقای فرهنگ سازمانی به سمت اشتراك دانش شده است.
یكی از موانع عمده اشتراك دانش در سازمانها، فرهنگ سازمانی موجود است. در سازمانهایی كه حفظ و ارتقای موقعیت شغلی بستگی به دانش افراد دارد و دانش كسب شده به آنان قدرت میدهد، اشتراك دانش برابر با به خطر افتادن و آسیبپذیری موقعیت شغلی تلقی میشود. فرهنگ سازمانی را باید به سمتی ارتقا داد كه كارمندان مطمئن شوند تمام نظراتشان ارزشمند است و نگران این نباشند كه نظراتشان ممكن است نادرست باشد و وجهه خود را از دست بدهند و یا دیگر همكاران آنها ممكن است عصبانی شوند.
● اهداف مدیریت دانش
یكی از اهداف آشكار مدیریت دانش، ایجاد ارزش در سازمانهاست. یكی از عمومیترین راههای ایجاد ارزش از سوی دانشكاران، پشتیبانی برای تصمیمگیری كارامد است. ایجاد ارزش، لزوماً به معنی ایجاد ارزش اقتصادی نیست. سازمانهای غیرانتفاعی، سازمانهای دولتی و خیریه، به روشهای غیراقتصادی ایجاد ارزش میكنند. آنها چیزی ایجاد میكنند كه سرمایه اجتماعی نامیده میشود. دانش دانشكارانی كه میتوانند با تصمیمگیری مؤثر در سازمان ارزش ایجاد كنند، پیش نیاز مدیریت دانش است.
تبدیل دانش غیررسمی، ذهنی و شخصی (ضمنی) به دانش ثبت شده رسمی (صریح)، یكی از اهداف كلیدی مدیریت دانش است كه باعث كاهش ریسك از دست رفتن دانش با ارزش سازمان با ترك همكاری كاركنان و كاهش خطر از دست دادن حافظه شركت به هنگام تعدیل نیروی انسانی میشود.
ماسن و پائولین (۲۰۰۳) مطالعهای در مورد درك استنباط مدیران شركتهای نیوزیلندی از مدیریت دانش انجام دادهاند. مدیران مورد تحقیق باید به سؤالات زیر پاسخ میدادند:
۱) اصلیترین هدف شركتها برای بهكارگیری مدیریت دانش چیست؟
۲) بزرگترین موانع بهكارگیری موفقیتآمیز مدیریت دانش چیست؟
۳) مهمترین عامل موفقیت مدیریت دانش چیست؟
▪ اصلیترین اهداف عبارتند از:
تهدید رقبا، آگاهی یافتن از اهمیت دانش و كارامدی تكنولوژی مدیریت دانش.
▪ بزرگترین موانع عبارتند از:
فرهنگ سازمانی (فقدان اعتماد، ارتباطات و اشتراك دانش) و نیز فقدان آگاهی و درك و بصیرت درباره مدیریت دانش
▪ مهمترین عامل موفقیت:
فرهنگ سازمانی (افراد، اعتماد، اشتراك) است.
● فواید مدیریت دانش
برخی فواید بهكارگیری مدیریت دانش در سازمانها، عبارتند از:
▪ تشخیص كمبودها (خلاها) در دانش سازمانی
▪ بهرهوری بیشتر از سرمایههای انسانی
▪ یادگیری كارامدتر و مؤثرتر كاركنان
▪ ارائه كالاها و خدمات دارای ارزش افزوده
▪ افزایش رضایتمندی مشتریان
▪ جلوگیری از تكرار اشتباهات
▪ كاهش دوبارهكاری
▪ صرفهجویی در زمان به هنگام حل مسئله
▪ برانگیختن خلاقیت و نواوری
▪ ایجاد رابطهای نزدیكتر با مشتریان
● روشهای مدیریت دانش
فرانس بوتیلییر و كاتلین شیرر (۲۰۰۲) مطالعه عملی در مورد ۱۲ سازمان (۶ سازمان خصوصی و ۶ سازمان دولتی) انجام دادند تا آنچه را كه آنها روشهای مدیریت دانش مینامیدند، مشخص سازد. نتیجه حاصله عبارت بود از:
▪ تمركز بر ارتباطات كه گروههای همكار و محلهای پرسش و پاسخ نامیده میشود.
▪ تمركز بر ذخیره و بازیابی دانش كه بانكهای اطلاعاتی خبره و دانش نامیده میشود.
▪ تمركز بر اشاعه گزیده كه آگاهی رسانیهای اطلاعات و اخبار و یادگیری سازمانی نامیده میشود.
▪ تمركز بر عمل كه همكاری مجازی نامیده میشود.
● برنامههای مدیریت دانش و روند تولید دانش
دیوید اسكایرم (۱۹۹۹)، یكی از نویسندگان معتبر حوزه مدیریت دانش، میگوید بیشتر برنامههای مدیریت دانش، بر هفت مرحله استراتژیك ذیل تمركز دارند:
۱) دانش مشتری:
حیاتیترین دانش در بیشتر سازمانها
۲) دانش در فرایندها:
بهكارگیری بهترین دانستهها در حال انجام دادن وظایف
۳) دانش در محصولات و خدمات:
راهحلهای هوشمندانه براساس نیازهای مشتریان
۴) دانش افراد:
پرورش و كنترل قدرت ذهنی كه ارزشمندترین سرمایه است.
۵) حافظه سازمانی:
اتصال به دروس گذشته یا هر جای دیگری در سازمان
۶) دانش در ارتباطات:
دانش فردی عمیق كه همكاری موفقیتآمیز را پشتیبانی میكند.
۷) داراییهای دانش:
اندازهگیری و مدیریت سرمایه فكری شما
روند تولید دانش در سازمانها به اعتقاد نوناكا، از چهار عمل زیر پیروی میكند:
۱) از ضمنی به ضمنی:
زمانی اتفاق میافتد كه افراد در ارتباطات رو در رو به تبادل دانش میپردازند.
۲) از صریح به صریح:
تولید دانش جدید با تركیب دانشهای موجود است. مثلاً، مدیر امور مالی یك سازمان، اطلاعات مالی قسمتهای مختلف سازمان را گردآوری كرده و براساس آنها، گزارش مالی ارائه میدهد.
۳) از ضمنی به صریح:
تدوین تجربیات، عقاید، نظرات كاركنان به طوری كه توسط دیگران قابل استفاده باشد.
۴) از صریح به ضمنی:
وقتی اتفاق میافتد كه دانش صریح در كاركنان درونی شده و باعث گسترش و توسعه دانش شخصی آنان میشود.
● آموزش مدیریت دانش
آموزش ناكافی كاربران، یكی از عوامل شایع عدم موفقیت برنامههای مدیریت دانش است. نتیجه تحقیقات نشان میدهد كه افزونبر نیمی از دلایل عدم موفقیت برنامههای مدیریت دانش، به آموزش ناكارامد كاربران مربوط میشود.
كونیگ، در مقاله خود با عنوان «آموزش مدیریت دانش» ۴ عنصر اساسی مؤثر در برنامه آموزشی مدیریت دانش را معرفی كرده است.
▪ تكنولوژی اطلاعات و كاربردهای آن
▪ فرهنگ سازمانی
▪ مبانی مدیریت دانش
▪ مبانی اقتصاد و تجارت
و در خصوص تفاوت میان سازمان یادگیرنده و مدیریت دانش مینویسد: مفهوم سازمان یادگیرنده، بر تولید دانش تأكید دارد، در حالی كه مدیریت دانش بر گردآوری، سازماندهی و اشاعه دانش متمركز است. مدیریت دانش، گسترش یافته است تا سازمان یاد گیرنده و تولید دانش را پوشش بدهد.
● چالشهای پیش روی مدیریت دانش
اساسیترین چالشهای مدیریت دانش، تولید دانش نیست بلكه تصرف دانش و اشاعه آن است. براستی دانشی كه اشاعه داده نشود، ارزش بسیار محدودی برای سازمان دارد.
روش سنتی اشاعه و تولید دانش، گفتوگوهای رو در رو بود، اما امروزه كه سازمانها و شركتها به سوی جهانی شدن حركت كرده و شكل مجازی پیدا میكنند، روشهای سنتی بسیار كند و غیرمؤثر هستند. بنابراین، لزوماً باید از تكنولوژی برای گردش دانش سود جست.
یكی از دیگر چالشهای واقعی مدیریت دانش، تدوین تجربیات و عقاید كاركنان به صورتی قابل استفاده برای دیگران است.
● نتیجهگیری
باید توجه داشت كه اصولاً مدیریت چیزی ناملموس و ذهنی نظیر دانش، امكانپذیر نیست. آنچه مدیریت میشود، منابع دانش- تكنولوژیهای مربوط به آنها- فرایندها و تكنیكها و از همه مهمتر، عنصر انسانی است كه منبع تمامی دانشهاست. سازمان یا شركتی كه در كاركنان خود انگیزه لازم برای اشتراك دانش ایجاد نكرده باشد، حجم بسیار چشمگیری از دانش خود را از دست خواهد داد.
نكته اساسی پشت پرده مدیریت دانش این است كه بهبود تمام عوامل منجر به موفقیت یك سازمان، مثل خلاقیت سازمانی، كیفیت محصولات و خدمات، در گرو دسترسپذیری و استفاده كارامد از دانش برتر و بهتر است.
مسلماً تا چند سال آتی، مقوله دانش به عنوان جزء جداییناپذیر تمامی مجموعههای سازمانی خواهد شد و سازمانهایی در این زمینه موفق خواهند بود كه زیرساختهای لازم برای پیادهسازی آن را فراهم كرده و چارچوب مناسب آن را طراحی كنند.
مژگان
04-23-2011, 11:54 AM
مدیریت دانش، راهبردها و فرآیندهایی هستند كه قادرند تولید و جریان دانش را به منظور ایجاد و برآورده ساختن انتظارات سازمان، مشتریان و كاربران در كل سازمان به وجود آورند. مدیریت دانش، فرآیند گستردهای است كه امر شناسایی، سازماندهی، انتقال و استفاده صحیح از اطلاعات و تجربیات داخلی سازمانی را مورد توجه قرار میدهد.
امروزه دانش مهمترین دارایی سازمانها محسوب میشود، لذا مدیریت دانش به منزله چالش كشف داناییهای فردی و تبدیل آن به یك موضوع اطلاعاتی است به نحوی كه بتوان آن را در پایگاههای اطلاعاتی ذخیره كرد، با دیگران مبادله نمود و در فرایند كارهای روزمره به كار گرفت.
مدیریت دانش موضوع مهمی است زیرا به مهمترین سرمایه ارزشمند سازمانی یعنی سرمایههای فكری Intellectual capital مربوط میشود. مدیریت دانش با تبدیل سرمایههای انسانی به داراییهای فكری سازمان یافته برای سازمان ایجاد ارزش میكند. مدیریت دانش مستلزم وجود رهبری آگاه و تاثیرگذار در سازمان است. از عناصر جلوبرنده مدیریت دانش، فرهنگ سازمانی متكی بر خلاقیت و نوآوری است.
امروزه دانش به عنوان منبعی ارزشمند و استراتژیك و نیز یك دارائی مطرح است و ارائه محصولات و خدمات با كیفیت مناسب و اقتصادی، بدون مدیریت و استفاده صحیح از این منبع ارزشمند امری سخت و بعضا ناممكن است. در این نگرش، دانش همچون منبعی ارزشمند در كنار منابع كار، زمین و سرمایه كه بیشتر در اقتصاد مورد توجه بود ونیز به عنوان دارائی پرمایهای مطرح شده است. در چنین ساختارهایی، دیگر صنعت، محور، دانش است كه در آن دانشكاران Knowledge work به كار مشغولند و تبع آن نوع كارها در سازمانها به كارهای دانشی Knowledge work در حال تغییر است.
مدیریت دانش، فرایند كشف، كسب، توسعه و ایجاد تسهیم، نگهداری، ارزیابی و بكارگیری دانش مناسب در زمان مناسب توسط فرد مناسب در سازمان است كه از طریق ایجاد پیوند مناسب بین منابع انسانی، فناوری اطلاعات و ارتباطات و ایجاد ساختاری مناسب برای دستیابی به اهداف سازمانی صورت میپذیرد.
مدیریت دانش بر سه موضوع اصلی، انسان، ساختار و فناوری اطلاعات و ارتباطات تاكید دارد و تلاش میكند با ایجاد ساختار و فرایندهای مناسب و زیرساختارهای تكنولوژی لازم در سازمان و نیز با محور قرار دادن انسان و آمادهسازی او به عنوان دانشكار، با كسب و تولید و نیز استفاده صحیح از منبع دانش، به هدفهای سازمانی دست یابد، در این راستا دولت، صنعت و دانشگاه هر یك هم برای خود و هم برای دیگر بخشها وظائف و اقداماتی را در چارچوب موارد یاد شده فوق در خصوص مدیریت دانش باید انجام دهند. تا از این طریق امكان و زمینه تحقق سازمان و جامعه مبتنی بر دانش فراهم شود.
برخورد هوشمندانه با منبع دانش، عاملی موثر و مهم در موفقیت سازمانها به شمار میرود. سازمانهایی در آینده موفق خواهند بود كه بتوانند با ایجاد زیرساختها، فرایندها و آمادهسازی همكاری خود به عنوان دانشكاران از این دارایی و منبع كلیدی به درستی استفاده كنند.
خود را با الگوبرداری از سازمانهای موفق مقایسه نمایند.
توانایی انتقال موثر و سریع دانش را در تمام سطوح سازمان داشته باشند.
هركدام ازاین مهارتها نیازمند تفكر ویژه، ابزار و رفتار معینی است كه باید بهنگام بكارگیری آنها مورد استفاده قرار گیرد.
پدیده مدیریت دانش بستگی به مختصات دانش و منابع آن، شناسایی و طرح فعالیتهای مربوط به دانش و منابع آن و تشخیص عواملی كه در هدایت مدیریت دانش نفوذ دارد، خواهد داشت.
●راهبردهای مدیریت دانش
- چه نوع دانایی و دانش برای كار و سازمان شركت حیاتی است؟
- این دانش چگونه بر عملكرد كار و سازمان شركت تاثیر خواهد گذاشت؟
- در فضا و محیط امروز، در كجا و چگونه این دانش باید مدیریت شود؟
عوامل حیاتی موفقیت مدیریت دانش
- پیوند با عملكرد اقتصادی و ارزش صنعت
- زیربنای فنی و سازمانی
- ساختار استاندارد و قابل انعطاف
- فرهنگ دانش دوستی
- مقصد و زبان شفاف
- ایجاد كانال و معبر برای انتقال دانش
- حمایت مدیریت ارشد
برای توسعه مدیریت دانش در سازمان باید تغییراتی كه منجر به تعامل و یا بازسازی دانایی میگردند، به طور نظاممند تشویق و حمایت شوند.
سازمانها برای اینكه بتوانند مدیریت دانش را توسعه داده و تقویت نمایند، باید در ۵ فعالیت عمده مهارت لازم را كسب نمایند. این پنج مهارت به شرح زیر است:
- قدرت حل نظاممند مسئله را پیدا كنند.
- توانایی كسب تجربه از موفقیتهای دیگران و بكارگیری راهكارهای نوین را داشته باشند.
- تجارب قبلی و فعلی را بكار گیرند.
مدیریت دانش مستلزم تعیین فرصتها و فراروی سازمان است. پس از آنكه تعیین شكاف دانش سازمانی كه گواه بر فاصله بین وضع موجود دانش سازمانی و دانش مطلوب و موردنیاز سازمان است، خلاء دانش سازمان را مشخص كند.
دانش ضمنی Implicit Knowledge و آشكاری Explicit Knowledge كه در سازمانها وجود دارد باید شناسایی و سازماندهی شده، مورد استفاده صحیح قرار گیرد و انتقال یابد. درك نسبتا كاملی از فرایند مدیریت دانش با پاسخ به پرسشهای زیر حاصل میشود:
- چگونه میتوان دانش سازمانی را در میان اعضای سازمان ایجاد و توزیع و به نحوی آن را اداره كرد كه تعارضی در سازمان ایجاد نشود؟
- اعضای سازمان چگونه میتوانند از دانش سازمانی به نحو موثری در فرایند تصمیمگیری سود جویند؟
چگونه میتوان دانش سازمانی را در حافظه سازمانی حفظ و نگهداری كرد؟
- چگونه میتوان از اطلاعات بازیابی شده سود جست؟
- چگونه میتوان حافظه سازمانی را پس از اینكه دوباره مورد استفاده قرار گرفت، بهنگام ساخت؟
مدیریت دانش همانند ذكاوت در امور مالی، مهارت است و مدیرانی در رقابت پیروز خواهند شد كه این مهارت را یاد گرفته و آن را توسعه دهند.
دانش را میتوان به شیوههای مختلفی مدیریت كرد: ایجاد شبكههای دانش، جا به جایی افراد در این شبكهها و به كار گماردن مدیران و كاركنان.
عامل انسانی در فرایند مدیریت دانش و سازمانهای دانش محور از نقش اساسی برخوردار است. توانایی افراد برای كار در شرایط جدید و بهرهگیری از دانش و اطلاعات موجود و انتقال آن، عامل تعیینكننده در پیادهسازی راهبرد مدیریت دانش در سازمان است. ظرفیت یادگیری افراد در بهرهگیری از دانش موجود برای بهبود مستمر عملكرد شغلی نیز در تبدیل شدن به سازمان یادگیرنده از نقشی اساسی برخوردار است.
سازمانهای یادگیرنده به طور مستمر در پی افزایش قابلیتهای خود در زمینه خلاقیت، نوآوری و تحول هستند كه عمدتا از طریق آموزش و بهرهور ساختن نیروی انسانی میسر میگردد.
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2025 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.