Borna66
05-02-2009, 12:13 AM
مقدمه:
نوآوري و تغيير در محصولات و خدمات جوامع صنعتي چنان شتابي گرفته است که قدرت انتخاب و خريد بسياري محصولات وخدمات را از مشتريان گرفته است، به گونه اي که نو بودن بسياري از کالاها بيش از چند ماه دوام ندارد. سرعت تغيير در خدمات و کالاها و جهاني شدن اقتصاد تاثير خود را به گونه اي در تمامي بنگاههاي اقتصادي نمايان کرده است که رفتار و فرهنگ تمام مردم تحت تاثير اين تغييرات قرار گرفته است. جوامع و سازمانهايي که خود را با اين تغييـــــرات هماهنگ نکرده اند احساس عقب ماندگي دارند و بنگاههاي اقتصادي در اين گونه جوامع روبه نابودي هستند. رقابت در سازمانها و بنگاههاي اقتصادي پيشرو چنان سرعت و شتابي دارد که تصور رسيدن به آنها بيشتر اوقات محال و غيرممکن به نظر مي رسد. لحظه اي درنگ باعث حذف و حتي نابودي بنگاههاي اقتصادي مي شود. سرعت تغيير بر بنگاههاي اقتصادي و همه هنجارهاي اجتماعي تاثير گذاشته و اگر هنجارهاي اجتماعي توان تغيير سريع نداشته باشند ممکن است به فروپاشي آن جوامع بينجامد.
در اين بازار رقابت و سرعت چاره نيست؟ آيا اتحاد بنگاههاي اقتصادي مي تواند راه حلي براي جلوگيري از سقوط در مقابل نوآوري و تغيير سازمانهاي پيشرو باشد؟
اگر سازمانها تغيير کنند کافيست؟ يا بايد رفتارها تغيير کند، فرهنگها تغيير کند بايد با کار، کوشش و نوآوري خود را هماهنگ با دنياي رقابت کنيم تا نابود نشويم چگونه مي توان همگام و هماهنگ با دنياي پيشرفته و توسعه حرکت کرد و به بقاي خود ادامه داد؟
آيا سازمانها و بنگاههاي اقتصادي و نهادهاي اجتماعي مي توانند جهش کنند يا خير؟ چه مشکلات و موانعي براي جهش کردن وجود دارد؟
شرط اول انجام هر کاري اين است که بپذيريم ما مي توانيم؛ ما مي توانيم جهش کنيم، تغيير يابيم و تغيير دهيم. مي توانيم جهاني شويم، جهاني فکر کنيم و جهاني زندگي کنيم، و گوي سبقت را از رقبا ببريم و به نظم و تعادل در زندگي بشري بينديشيم.
شرط دوم اين است که بپذيريم تغيير، جهش، جهاني شدن با اعتقادات ما مغايرت ندارد. تغيير و جهش و جهاني شدن در ساختار بنگاههاي اقتصادي، سازمانها و نهادهاي اجتماعي تا جايي که مغاير منافع ملتها و اعتقادات شرعي ملتها نباشد امکان رشد و توسعه دارند.
«لسترور» مي نويسد: آنهايي که با صداي انقلاب صنعتـــــي بيدار نشدند ملتهاي توسعه نايافته کنوني لقب گرفته اند. اکنون صدايي ديگر در راه است آنهايي که گوش خود را بر اين صدا مي بندند بــــه طور مسلم حاشيه نشينان فقير دنياي فردا خواهندبود. آن صدا چيست؟ صداي مهندسي مجدد.
مهندسي مجدد
مهندسي مجدد شيوه اي براي بازسازي سازمان و مديريت است. که در آغاز دهه 90 در ادبيات مديريت ظهور کرد. طراح اين نظريه پروفسور مايکل همر است که با انتشار مقاله اي در مجله «هاروارد بيزينس ريويو» در سال 1991 مفاهيم بنيادين و دگرانديشي سازماني را به جهان مديريت عرضه داشت. کتاب وي با عنوان «مهندسي مجدد منشور انقلاب سازماني» با کمک جيمز چمپي در سال 1993 منتشر شد.
مباحث بسياري پيش از سال 1991 درخصوص بازسازي سازمان و مديريت مطرح بود مثل بهبود سازمان مديريت، مديريت تغيير، کايزن، tqm، نوآوري و... که مديران و نظريه پردازان مديريت را به خود مشغول کرده بود. اما آنچه که مهندسي مجدد را از ساير متد مديريتي پيش از خود متمايز ساخت و مهندسي مجدد را به عنوان يک تئوري انقلابي در سازمانها و مباحث مديريتي مطرح کرد شيوه بديع مهندسي مجدد بود که براساس بررسي و اصلاح فرايند طرح ريزي مي شد.
شناخت مهندسي مجدد بدون توجه به ادبيات به کار گرفته شده در علوم مديريت ممکن نيست و شايد بهترين راه براي شناخت مهندسي مجدد تعامل اين تئوري با ساير تئوريهاي مديريتي باشد، زيرا بسياري از کساني که به مطالعه مهندسي مجدد پرداخته اند و حتي به کار گرفته اند در ميان جنگلي از تئوريهاي مديريت دچار سردرگمي گشته اند و معجونهاي متناقضي را به عنوان مهندسي مجدد معرفي کرده اند و موجبات نگراني طراحان مهنـــدسي مجدد را فراهم آورده و آنها را آزرده اند.
در اين مقاله شيوه تعاملي را براي مهندسي مجدد گزيده ايم و مهندسي مجدد را با ساير تئوريهاي مطرح قياس کرده و موردمطالعه قرار داده ايم به اميد آنکه فهم دقيقي از مهندسي مجدد ارائه کرده باشيم و مديران عالي و بلندمرتبه نيز به اهميت موضوع و شيوه مهندسي مجدد به عنوان يک ضــرورت اجتناب ناپذير پي ببرند و آن را به کار گيرند.
مهندسي مجدد و بهبود سازمان
تئوري «بهبود سازمان» چيست؟ بهبود سازمان دانشي است براساس علوم رفتاري که به مجموع و کل سازمان نظر دارد و با همکاري و مشارکت مديريت عالي سازمان به مورد اجرا گذارده مي شود و بر توسعه و تغيير و بهسازي نظامها تاکيد مي ورزد. فعاليتهاي بهبود سازمان در اطراف هدفها و ماموريتهاي کــوتاه مدت ميان مدت تمرکز دارد و هدف نهايي آن افزايش سلامت و درجه کفايت و اثربخشي سازماني است.
البته بين مفهوم بهبود سازمان و مفهوم مديريت توسعه بايد تفکيک قائل شد زيرا اين دو مفهوم اساساً داراي نظرگاههاي متفاوتي هستند.
هدف از بهبود مديريت پرورش و بهسازي مديريت، به صورت انفرادي است درحالي که بهبود سازمان ضمن آنکه به پرورش و بهسازي مديريت توجه دارد اساساً فعاليتها در اطراف توسعه و بهبود نظامهايي متمرکز مي گردد که نقش حياتي در عملکرد سيستم کلي دارند.
بهبود سازمان را کوششهاي بلندمدت براي بهبود فرايندهاي نوسازي و تجديدحيات و حل مسائل و مشکلات بويژه ازطريق مديريت فرهنگ سازماني اثربخش با بهره گيري از تئوري و فناوري علوم رفتاري و کاربردي و تحقيقات ميداني مي دانند.
باعنايت به تعاريف فوق ملاحظه مي شود در ديدگاه بهبود سازمان براي رسيدن به بهبود سازماني بايد از کانال بهبود رفتار سازماني به بهبود ساختار سازماني دست يافت ولي در ديدگاه مهندسي مجدد از بهبود فرايندها به بهبود ساختار و بهبود رفتار سازماني مي رسند. (شکل 1)
بنابراين، مهندسي مجدد بهبود سازماني با تعريف مبتني بر فناوري رفتار سازماني نيست اما به معناي عام خود به بهبود سازماني منجر مي شود. مهندسي مجدد با استفاده از شناخت فرايندهـــ،ـا و اصلاح آنها به بهبود سازماني مي رسد ولي بهبود سازمان با استفاده از فناوري مديريت علوم رفتاري، همچنين بهبود سازمان به بلندمدت بودن بهبود فرايند نوسازي تاکيد دارد و مهندسي مجدد به انقلاب دفعي در سيستم و فرايندها تاکيد مي ورزد. انجام بهسازي سازماني در تئوري بهبود سازمان به تهديد رقبا و استمرار بهبود توجـه مي کند و در مهندسي مجدد نه تنها به تحولات جديد فنــاوري توجه دارد بلکه فرايند را به گونه اي طراحي مي کند که پذيراي فناوريها در آينده نيز باشد و اين امکان را پيش بيني مي کند که فرايندها مجدداً و مستمراً مهندسي شوند.
در ادبيات بهبود رفتار سازماني تغييرات سازماني بدعت سازماني به تطبيق سازمان با يک ايده، روش، فرايند يا رفتار در سطح سازمان و سطح صنعت، بازارو کل محيط داخلي و بين المللي مي پردازد.
ولي در ادبيات مهندسي مجدد، بحث تطبيق سازمان مطرح نيست و برخي گمــان کرده اند مهندسي مجدد همان انتخاب الگوي مناسب (benchmarking) است. و آنها معتقدند براي تطبيق براي رسيدن به وضعيت دلخواه بايد يک معيار و شاخص داشته باشند و اگر آن را اجرا کنند به هدف خود رسيده اند
برخي مروجان تئوري انتخاب الگوي مناسب معتقدند امروزه رايانه و نرم افزارهاي موجود قادرند پس از دريافت اطلاعات، سازمانهايي را پيشنهاد کنند که ما نياز داريم
معني اين اعتقاد اين است که هرگونه تصوري براي سازمان قبلاً ايجاد وتجربه شده است. يقيناً اين ديدگاه با ديدگاه مهندسي مجدد که اعتقاد به بهبود مستمر در سازمان دارد مغاير است. زيرا با اين ديدگاه تمام ساختارهاي ممکن طراحي شده است و کمالي براي سازمان به جز طراحي فعلي وجود نخواهد داشت. و مهمترين نکته اي که آشکار بيان مي دارد اينکه الگوي مناسب نمي تواند مهندسي مجدد باشد. بحث برتري و رقابت در بازار است که در مهندسي مجدد براي اشباع آن بازار اقدامات لازم صورت مي گيرد و بديهي است انتخاب بازار اشباع شده به عنوان الگوي مناسب با خردورزي مغايرت دارد.
تغيير سازماني
در فلسفه تغيير چند ديدگاه وجود دارد. يک ديدگاه اختيار را براي انتخاب تغيير موردبررسي قرار مي دهد. تغييراتي را که آزادانه اختيار مي شوند، تغيير برنامه ريزي شده و هدفدار گويند و تغييراتي که بالاجبار بر سيستم تحميل مي شوند را غير هدفدار مي نامند که سيستم ناچار است براي انطباق خود با شرايط جديد برنامه ريزي مجدد داشته باشد.
ديدگاه ديگر تغييرات را ازنظر ميزان تاثيرات بررسي مي کند و تغيير را به تغيير ساده و عميق تقسيم بندي مي کند.
ديدگاه ديگر زمان انجام تغيير را مدنظر قرار مي دهد، در يک شيوه، تغييرات تدريجي را توصيه مي کند و در شيوه مقابل تغييرات دفعي، سريع و انقلابي را.
ديدگاه ديگري نيز معتقد است هر سازمان در طول عمر خـــــــود پنج مرحله رشد را مي گذراند. تغييرات در درون هر مرحله معمولاً کنترل شده و تدريجي است و تغييرات بين دو مرحله يا بحران دفعي و انقلابي است (نظريه گرانير granier)(شکل 2).
تغيير تکاملي سازمانها عبارت است از تولد، کودکي، جواني، بزرگسالي، بلوغ، مرگ، تغيير سازگاري تغييرات ساده و سطحي مثل رشد تعداد کارکنان از ده نفر به سي نفر را گويند. تغييرات توسعه اي يا عميق به تغييراتي همچون تجديدنظر در شکل ساختاري، نوسازي يا نوآوري گفته مي شود.
مهندسي مجدد تغيير هدفدار و برنامه ريزي شده است يعني پيش از آنکه تغيير از بيرون سازمان بـــــر سيستم تحميل شود سيستم پيش بيني تغييرات را مي کند. به همين منظور، بهبود و اصلاح فرايندها در مهندسي مجدد فعاليتي مستمر است، اما تغييرات مي تواند ساده و يا عميق باشد.
برحسب ضرورت و در چارچوب اصلاح فــــرايندها، تغييرات هم مي تواند سطحي باشد و هم مي تواند به تغيير در ساختار منجر شود و توسعه اي و عميق باشد. فلسفه تغييرات در مهندسي مجدد دفعي و سريع است و با تغييرات تدريجي سازگاري ندارد. بنابراين، کساني که قصد داشته باشند تغييرات تدريجي را به نوعي با تغييرات انقلابي روش مهندسي مجدد تلفيق کنند دچار اشتباه شده اند. هرچند نکات مشترکي بين تغييرات تدريجي و تغييرات ناگهاني وجود داشته باشد زيرا روش انجام کار کاملاً متفاوت است. به عبارت ديگر، ممکن است از هر دو راه به يک نتيجه واحد رسيد ولي امکان ندارد در آن واحد در مسير رشد هم سواره و هم پياده بود و بالاخره اينکه در مسير تکاملي سازمانها، جايگاه مهندسي مجدد کجاست؟ آيا در مرحله جواني مي توان به مهندسي مجدد تمسک جست يا فقط بايد قبل از مرگ سازمان به مهندسي مجدد پناه برد؟
مهندسي مجدد از مرحله کودکي تا پيش از مرگ در هر سازماني قابل اجرا است زيرا سازمانها هميشه مسير تکاملي را تا انتها طي نمي کنند و بسياري از بنگاههاي اقتصادي در مرحله جواني و بزرگسالي امکان مرگ و مير دارند.
کايزن
کايزن چيست؟ کايزن يک واژه ژاپني است که از لغت «kai» به معناي تغيير و «zen» به معناي بهبود تشکيل شده است. اين مفهوم داراي دو پايه اساسي که عبارتند از بهبود مستمر و مشارکت کليه کارکنان.
فلسفه کايزن عبارت است از رشد و توسعه تدريجي و هميشگي از طريق بهتر انجام دادن کارهاي کوچک به منظور نيل به استانداردهاي بالاتر و بهتر. کايزن به مفهوم بهبود مستمر و تحولي دائمي است و توأم با مشارکت همه افراد در يک شرکت يا سازمان. کايزن مفهومي است که بيشتر شيوه هاي خاص ژاپني مثل مشتري گرايي&، کنترل کيفيت جامع و توليـــد به موقع و نظام پيشنهادات و... را دربرمي گيرد و از همين جهت اين واژگان تقريباً مترادف با کايزن شده اند.
از ويژگيهاي جالب کايزن عدم نياز قطعي آن به فناوري پيچيده يا آخرين دستاوردهاي فناوري است.
دکتر دمينگ خطاب به ژاپني ها اظهار داشت «شما مي توانيد کالاي با کيفيت توليد کنيد، براي بقا در بازار بــــــايد راجع به مصرف کننده تحقيق کنيد، به آينده بنگريد. شما مي توانيد ازطريق کنترل کيفيت فرايند و نيز مشخصه هايي که درحد ممکن تغييرپذيرند همچنين درباره مصرف کننده و طراحي مجدد توليدات به مقصود برسيد. سعي نکنيد تنها سازنده باشيد آن هم براي فروش بلکه محصول را طراحي مجدد کنيد و سپس دوباره فرايند را تحت کنترل درآوريد. اين کار دوباره و دوباره ادامـــــه مي يابد و کيفيت همچنان افزايش مي يابد».
بحث کيفيت و بهبود پيش از آنکه در ژاپن نهادينه شود در غرب پي ريزي شد.
درخصوص کايزن و کيفيت در ژاپن و غرب ملاحظه مي شود غرب به روشهاي مبتکرانه و جديد و نوآوري براي تحقق کيفيت تاکيد مي ورزد ولي در روش کايزن نيازي به فناوري پيچيده و يا آخرين دستاوردهاي فناوري نيست. محور مباحث کايزن و نوآوري در غرب و اروپا کيفيت محصول توليدشده براي تصاحب سهم بيشتري از بازار است و طرفداران کايزن اعتقاد به اصلاحات تدريجي و جزئي دارند و معتقدند نوآوري با اصلاحات کلي به عمل آمده در وضع موجود ازطريق سرمايه گذاري وسيع در فناوري و تجهيزات جديد در غرب به وجود آمده است.
روش مهندسي مجدد روش اصلاح فرايندها باتوجه به آخرين دستاوردهاي فناوري است. يعني اگر بخواهيم باتوجه به آخرين دستاوردهاي فناوري مجدداً آغاز کنيم چگونه آغاز مي کنيم. بنابراين، هيچ وجه مشترکي بين ديدگاه مهندسي مجدد و کايزن که توجهي به آخريـــن دستاوردهاي فناوري ندارد، ديده نمي شود.
کايزن به بهبود وضعيت موجود مي انديشد و مهندسي مجدد به آنچه که بايد باشد. براي طرح ريزي مجدد، اينکه افراد و شرکتها ديروز کارها را چگونه انجام مي دادند اهميتي ندارد. ديدگاه کايزن و مجموعه تحت چتر کايزن مثل tqm وjit و نظام پيشنهادات و... ازطريق مساعــــدت بخشهاي مختلف سازمان اجرا مي شود ولي مهندسي مجدد ازطريق نخبگان در صنعت و فنــاوري و کارکنان اجرايي اجرا مي شود. به عبارت ديگــــر، مهندسي مجدد به وسيلـــــه متخصصان اجرا و طرح ريزي مي شود ولي در مجموعه چتر کايزن با مشارکت جمعي.
Tqm بهسازي مستمر کليه مراحل و فعاليتهاي توليدي ازطريق همکاري و مساعدت بخشهاي سازمان است اما در مهندسي مجدد ممکن است کليه مراحل توليد بهسازي گردد و يا کلاً از گردونه فعاليت خارج شود. مهندسي مجدد بيشتر روي حذف لايه هاي اضافي سازمان تاکيد دارد.
مهندسي مجدد براي رسيدن به کيفيت محصول، فرايندها را اصلاح مي کند و يا بهترين فرايند را جايگزين مي سازد ولي در کايزن بهبود مستمر و تدريجي است و کيفيت محصول با بهبود مستمر و تدريجي ايجـــاد مي شود و از روش مهندسي معکــــــوس بهره برداري مي گردد، و غرب با خلاقيت و نوآوري به دنبال آن است که کيفيت محصول توليدشده را ارتقا بخشد.
شرط زمان براي مهندسي مجدد اصل و رکن است ولي درکايزن زمان براي تصاحب سهم بازار رکن نيست. مهندسي مجدد انقلابي و سريع است ولي کايزن رفرم است و حرکت آرام است.
بنابراين، مشخص است که مهندسي مجدد و کايزن و مجموعه تحت چتر کايزن دو روش مستقل و متفاوت از هم هستند که قابل جمع شدن با هم نيستند و در راه رسيدن به هريک از آنها نمي توان به روش ديگرنظر داشت. حال اگر وجوه مشترکي هم داشته باشند در اجراي طرح اهميتي ندارد. اما سرعت رشد اختراع در ژاپن و شرق آسيا به قدري است که غرب نيز از تکيه بر نبــوغ مخترعان دست برداشته و به چاره انديشــــي پرداخته و به مهندسي مجدد رو آورده است.
نکته مهم ديگري که موجب اشتباه برخي را فراهم کرده است واژه مهندسي معکوس (reverse engineering) است که گاهي به جاي مهندسي مجدد درنظر مي گيرند. در تعريف مهندسي معکوس آورده اند «ساخت مجدد محصول در يک فرم و شکل جديد با مشخصات عملياتي مناسب تر را مهندسي مجدد گويند که طي فرايند مهندسي معکوس محصولات و سيستم هاي موجود براي کشف طراحي هاي آنها با استفاده از اصول مهندسي مستقيم (forward engineering) و تجديد ساختار اين اجراي باارزش از توسعه فناوري انجام مي پذيرد>».
طرفداران مهندسي مجدد بدانند که اشتباه آشکاري است که مهندسي معکوس روشي براي دسترسي به فناوري از روي فناوري و يا محصولات موجود است.
در مهندسي معکوس، محققان سعي در به دست آوردن مدارک و نقشه هاي طراحي محصول مي کنند تا طي مراحل نمونه سازي و نيمه صنعتي در صورت لزوم، ساخت و توليد محصول طبق مشخصات و استانداردهاي فني محصول الگو، انجام پذيرد. از اين جهت، مهندسي معکوس را مشابه سازي، کپي سازي، نسخه برداري و يا تقليدي آگاهانه قلمداد کرده اند. درحالي که مهندسي مجدد يک برداشت نوين در مديريت در رابطه با تغيير فرايند فعاليت يک سازمان است.
مهندسي نوآوري
نوآوري ازجمله واژه هايي است که تعريف جامعي ندارد و معني آن در طول زمان دچار تغيير شده است. برخي نوآوري را همانند اختراع مي دانند درحالي که نوآوري (innovation) با اختراع (invention) فرق دارد. نوآوري وسيعتر از اختراع است. اختراع دستيابي به چيزي يا روشي جديد است و حاصل اختراع محصولي است که مشتري آن، محققان و متخصصان هستند و نوآوري معرفي يا کاربرد چيزي يا روشي نوين است که حاصل نوآوري محصولي است که مشتري آن عموم مردم و مصرف کنندگان معمولي هستند.
اختراع همبستگي نزديکي با اکتشاف دارد، زيرا اکتشافات اغلب به اختراع منجر مي شوند ولي اختراع با خلاقيت نيز تفاوت دارد. اختراع نتيجه فعاليتهاي علمي و تجربي است درحالي که خلاقيت عموماً فعاليتي آفرينشي و هنري است.
اختراع زماني به نوآوري تبديل مي شود که در قلمرو اقتصادي به صورت کالاهاي توليدشده يا فرايندهاي تازه بهبود يافته تجلي کند. برخي نيز نوآوري را به نوآوري تکنولوژيکي، نوآوري محصول و نوآوري فرايند تقسيم بندي کرده اند.
نوآوري و فرايند را نوآوري بنيادي در فناوري توليد محصول (در قالب تجهيزات جديد يا روشهاي مديريتي و يا هر دوي آنها) مي دانند و معتقدند نوآوري فرايند و محصول کاملاً به يکديگر وابسته اند و هرچه نرخ نوآوري محصول کاهش مي يابد نرخ رشد نوآوري فرايند افزايش مي يابد.
پيتر دراکر در سال 1991 درخصوص نوآوري مـــي گويد: نوآوري عمدتاً به آنچه مي توانيم آن را کنارگذاري سازمان يافته بناميم مربوط مي شود.
اقتصاددان فرانسوي ژان باتيست سي (j.b.say) در دويست سال پيش عنوان پيشتاز را رواج داد و منظورش صدور اعلاميــه اي بود که در آن به معرفي افراد خراب کننده و به هم زننده سازمان کهنه بپردازند. پس از وي «شامپيتر» تنها اقتصاددان نويني است که پيشتازي را جدي گرفته و آن را تخريب سازنده ناميد.
براي رسيدن به جانشيني نو و بهتر، به ناچار بايد کهنه ها، رنگ باخته ها، منسوخ شده ها و بي بازده ها، همراه با اشتباهها، لغزشها و کجرويهاي ناشي از آنها را دور ريخت.
چنانچه سازمانها نتوانند از دست زباله ها رهايي يابند خود را مسموم خواهندکرد. آنها بايستي به تخريب سازمان يافته بپردازند و اين کاري بس مشکل است زيرا بيشتر سازمانها احساس ژرفي نسبت به آنچه ساخته اند پيدا مي کننـــــــد که دل کندن از آنها را دشوار مي سازد...
تمرين بودجه بندي دوباره و از نقطه صفر، مديران را وامي دارد تا هر فرآورده و روشي را که در سازمان موجود است بدون نياز به بررسي عملکرد هريک از کارکنان دوباره ارزيابي کرده و بپرسند که اگر فلان فرآورده را در ميان توليدات خود نداشتيم و تازه مي خواستيم بسازيم، آيا با داشتن اطلاعات کنوني آن را همين گونه مي ساختيم که اکنون هست؟ چنانچه پاسخ منفي باشد فوراً نگوييد که بهتر است که از يک گروه مشاوران مديريت دعوت کنيم تا ما را راهنمايي کنند. بلکه از خود بپرسيد پس چه بايد مي کرديم؟ در برخي موارد پاسخ ساده کردن کار است و در پاره اي از موارد بايستي همه فرايند را متوقف ساخت و دگرگون کرد. نکته مهم آن است که بايد کاري کرد و در آن صورت سازمان آماده نوآوري است.
دستــاويز متداولي که اختراع تنها ويژه نابغه هاست، ديگر رنگي ندارد. همه شرکتها، صرفنظر از رشته کاري، اينک مي توانند خود را به گونه اي سازمان دهند که توان پرداختن به نوآوري و کارآفريني هدفدار را داشته باشند.
نوآوري نظام يافته عبارت است از «جستجو درپـــي دگرگونيهاي هدفدار و سازمان يافته است که در سايه تجزيه و تحليل نظام يافته فرصتها ممکن است که نوآوريهاي اقتصادي و اجتماعي به بار آورد».
سير تحول ايجادشده در مفهوم نوآوري بيانگر آن است که غرب نيز نوآوري را صرفاً اختراع نمي داند و برخلاف تصـــــــور نظريه پردازان کايزن در تعاريف جديد، نوآوري هميشه با اصلاحات کلي ازطريق سرمـــــايه گذاري وسيع در فناوري ايجاد نمي گردد.
بحث نوآوري به معناي کنارگذاشتن سازمان يافته و تخريب سازنده بودجه بندي دوباره و از نقطه صفر با بحث مهندسي مجدد بسيار نزديک هستند و ممکن است برخي به دليل نزديکي مباحث دچار اشتباه شوند.
حال بررسي مي کنيم آنچه که مهندسي مجدد را به عنوان يک تئوري و متدلوژي از مباحث نوآوري جدا مي کند چيست؟ چرا مهندسي مجدد يک منشور انقلابي است؟
همانگونه که مي دانيم تا سال 1991 در واژگان مديريت نامي از مهندسي مجدد برده نشده و مايکل همر اولين کسي است که واژه مهندسي مجدد را وارد ادبيات مديريت کرده است، مقالات بسياري از سوي ساير انديشمندان منتشر گرديده که به ظاهر قرابت بسياري با مباحث مهندسي مجدد دارد ولي مهندسي مجدد نيستند. پيتر دراکر در مقاله که در سال 1991 منتشر کرد مطالبي آورده اند که به ظاهر بسيار نزديک با مهندسي مجدد است (ولي کسي مدعي نشده است که مباحث دراکر مهندسي مجــدد است). دراکر مي نويسد اگر مي خواستيم فلان فرآورده را تازه بسازيم با داشتن اطلاعات کنونــــي آن را همين گونه مي ساختيم که اکنون هست.
چنانچه پاسخ منفي باشد، از خود بپرسيد پس بايد چه مي کرديم، در پاره اي از موارد پاسخ ساده کردن کار است... در پاره اي از موارد بايستي همه فرايند را متوقف و دگرگون کرد.
اما دليل اينکه مطالب فوق مهندسي مجدد نيستنـــــد اين است که در مهندسي مجدد نمي پرسند چگونه مي توانيم کاري را که انجام مي دهيم بهتر انجام دهيم. يا چگونه مي توانيم کاري را که انجام مي دهيم تندتر انجام دهيم يا اينکه چطور مي توان کاري را با هزينه پايين تر انجام داد. بلکه به جاي آن مي پرسند کاري را که انجام مي دهيم چرا انجام مي دهيم، واقعاً چرا؟
طرح ريزي دوباره يا مهندسي مجدد به اين معنا نيست که آنچه را که از پيش وجود دارد ترميم کنيم يا تغييراتي اضافي بدهيم و ساختارهاي اصلي را دست نخورده باقي بگذاريم. طرح ريزي دوباره وصله کردن پارگيها يعني تجهيز موقت سيستم هاي موجود براي بهتر کارکردن نيست. مهندسي مجدد آنچه را هست ناديده مي انگارد و بر آنچه بايد باشد متمرکز مي کند. يعني ناديده گرفتن تمام ساختارها و روشهاي موجود و ابداع راههاي کاملاً تازه در ديدگاه نوآوري مي توان به اصلاحات جزئي نيز پرداخت ولي از ديدگاه مهندسي مجدد اصلاحات جزئي نياز به مهندسي مجدد ندارد، هرچند ممکن است اصلاحات مهندسي مجدد در برخي بخشها اصلاحات و بهبود جزئي نسبت به گذشته ايجاد کند. مهندسي مجدد اصولاً براي اصلاحات چشمگير که مستلزم تخريب ساختارهاي قديمي است به کار گرفته مي شود.
تفاوت عمده بحث نوآوري با مهندسي مجدد در نحوه دگرگون سازي است (که هم «دراکر» و هم «همر» بدان اعتقاد دارند). شيوه دگرگون سازي که مبتني بر اصلاح فرايندها باشد و از اصلاح فرايندها به اصلاح سازمان برسيم شيوه مهندسي مجدد است که «همر» آن را ارائه کرد. در صورتي که در دگرگون سازي موردنظر «دراکر» اين شيوه ارائه نشده و به ساير شيوه ها (مثل تنظيم بودجه برمبناي صفر(zero-based budgeting) و کارآفريني نظر داشته اند که متد خاص خود را دارند.
بــرخي نظريه پردازان، مهندسي مجدد را رده بندي کرده و معتقدند سه رده بهبود فرايند، طراحي مجدد فرايند و دگرگون سازي سازمان براي مهندسي مجدد وجود دارد که بهبود فرايند پايين ترين رده فرايند مهندسي مجدد است و بهبــود کل آن از ابتدا تا انتهاي فرايند را دربرنمي گيرد. به نظر مي رسد، فلسفه مهندسي مجدد با مهندسي فرايند خلط شده و به اين نظريه منجر گرديده است. در فرايندهاي کار يا جريان کار سوالهاي اين چنيني مطرح است. آيا جريان کار خوب است، در کجا کارها کند مي شوند و يا شتاب مي گيرند؟ آيا در جريان کار گلوگاه وجود دارد؟ آيا مراحل کار به موقع هستند؟
بحث مهندسي مجدد اين نيست که کاري که انجام مي دهيم بهتر انجام دهيم يا تندتر انجام دهيم يا با هزينه پايين تر انجام دهيم، بحث اين است که چرا انجام مي دهيم و چرا با اين شيوه انجام مي دهيم. در مهندسي مجدد تغيير معيار عملکرد از فعاليت به نتيجه فعاليت است. مشتري کاري ندارد گردش کار ما چقدر خوب صورت مي گيرد. در جريان کار گلوگاه وجود دارد يا خير؟ مشتري محصول و خدماتي را مي خواهد که برايش دغدغه و ناراحتي ايجاد نکند و به سهولت قابل دريافت باشد. بنابراين، هدف طرح ريزي مجدد ومهندسي دوباره فرايندها هستند نه سازمانها.
علل عدم موفقيت مهندسي مجدد
مهندسي مجدد يک شعار يا علامت مرغوبيت کالا وخدمات نيست، بلکه لباس مهندسي مجدد براي بنگاههايي برازنده خواهدبود که قابليت پذيرش آن را داشته باشند در غير اين صورت مفيد که نيست بلکه هزينه گزافي است که بر بنگاه اقتصادي و يا نهاد اجتماعي تحميل مي شود. بنگاههاي اقتصادي که انحصار کالا و خدماتي را داشته باشند و بازار آنها تضمين شده باشد و نخواهند وارد بازار جهاني شوند به هيچ وجه جايز نيست مهندسي مجدد کننــــد. البته به شرطي که پيش بيني براي ادامه انحصار وجود داشته باشد.
مهندسي مجدد شيوه اي از بهبود و اصلاح است که ايجاد جهش مي کند. بنابراين، بنگاههايي که نياز به جهش ندارند مي توانند از ساير روشهاي بهبود و اصلاح بهره گيرند. بحث زمان در مهندسي مجدد بسيار حياتي است و باتوجه به شکل وموضوعهاي مطرح، مدت زمان انجام اصلاحات به صورت جهشي تعيين مي گردد. مثلاً فعاليتي که با به کارگيري ساير روشهاي بهبود و اصلاح به بيست سال زمان نياز دارد اگر در روش مهندسي مجدد در پنج سال صورت گيرد جهش محسوب مي گردد و همين طور فعاليتي که با ساير روشهاي بهبود و اصلاح پنج سال زمان نياز داشته باشد اگر در دو سال صورت گيرد جهش به شمار مي رود.
سازمانهايي که مشکلي به نام زمان ندارند و يا احتياج به اصلاحات جزئي دارند بهتر است از ساير روشها استفاده کنند و يقيناً اگر چنين سازمانهايي ازمهندسي مجدد استفاده کنند موفق نخواهندبود، زيرا مهندسي مجدد براي ترميم آنچه که از پيش وجود دارد نيست. مهندسي مجدد تجهيز موقت سيستم هاي موجود براي بهتر کارکردن نيست و آنهايي که مي پندارند فناوري تنها عنصر اســاسي در طرح ريزي مجدد است در اشتباه هستند.
تشخيص مشکلات در بنگاه اقتصادي و نهادهاي اجتماعي و پيشنهاد درمان مناسب براي اصلاح و بهبود آنها بالاترين تخصص و تجربه در مديريت است. برخي سازمانها ممکن است با ايجاد يک سيستم نظام پيشنهادات اکثر مشکلاتشان مرتفع گردد. بنابراين، مهندسي مجدد براي سازمانهايي که بدان نياز ندارند، موفق عمل نمي کند.
عامل ديگر عدم موفقيت مهندسي مجدد، تلفيق آن با ساير روش بهبود و اصلاح است. برخي گمان کرده اند آغاز راه اصلاحات با مهندسي مجدد و ادامه اصلاحات با tqm است و برخي نيز معجونهاي مختلفي ارائه کرده اند.
مهندسي مجدد در سايه حمايت قوي مديريت ارشد و به کارگيري نيروهاي مرتبط با فرايند و آموزش مناسب بـــــــــه کليه دست اندرکاران امکان موفقيت دارد و چنانچه ارتباطات موثر و آموزش لازم و حمايت کافي صورت نگيرد مهندسي مجدد با ناکامي مواجه خواهدشد. در اجرا نيز بيشتر ناکاميهاي مهندسي مجدد ناشي از شکست در رهبري است.
ضرورت مهندسي مجدد
مهندسي مجدد اگر چه براي اولين بار توسط مايکل همر در ادبيات مديريت وارد شد ولي براي اولين بار توسط مايکل همر صورت نگرفت، بلکه انجام تغييرات اساسي در بنگاههاي اقتصادي دچار بحران شده، تئوري مهندسي مجدد را در انديشه مايکل همر شکوفا کرد.
بي شک مهندسي مجدد در طول تاريخ بشر بارها و بارها اتفاق افتاده است و مبدع مهندسي مجدد مايکل همر نيست. وي از نهضت حضرت موسي (ع) تحت عنوان مهندسي مجدد ياد مي کند و مي گويد: ما مي دانيم که پيامبران دو دسته اند، برخي صاحب کتاب و شـــــريعت و ايجادکننده نهضت و برخي ادامه دهنده نهضت و پشتيبان نهضت ايجاد شده و مسئول حفظ و صيانت از نهضت بودند. پيامبراني که ايجاد نهضت کردند مثل حضرت موسي(ع)، عيسي(ع) و حضرت محمد(ص) با اقدامات اساسي خود مهندسي مجدد کردند.
ديني که تحريف شده و از مسير خود خارج شده به منظور بازگشت به مسير اصلي نياز به مهندسي مجدد دارد. اکثر مکاتب جهاني نيز معتقدند در آخرالزمان مصلحي ظهور خواهدکرد و عدالت اجتماعي را به ارمغان خواهدآورد. شيعيان نيز اعتقاد دارند زماني که دين اسلام تحريف شده و فساد درميان مردم رايج مي شود اما موعود ظهور خواهدکرد. در اعتقادات شيعه وجود دارد که امام زمان آخرين اطلاعات و علوم را در اختيار دارد و اصلاحات را براساس آخــــرين دستاوردهاي فناوري پي ريزي مي کند.
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت مهندسي مجدد تنها يک ضرورت براي بنگاههاي اقتصادي نيست بلکه الزامي براي بقاي هر نهاد اجتماعي است. همه نهادها که داراي بحران هستند و يا پيش بيني مي کنند دچار بحران خواهندشد و حتي نهادهايي که در اوج اقتدار هستند نيز مي توانند براي تعالي و در اوج ماندن از مهندسي مجدد بهره مند گردند.
در تئوري استراتژي رقابت آميز تمام سازمانها نه تنها درگير رقابت مي شوند بلکه با سرعت تغيير در رقابت مواجه مي گردند. سرعتي که با هر پيشرفت فناوري جديد، هر رقيب خــــــارجي و هر موافقتنامه تجاري بين المللي جديد تحت تاثير قرار گرفته و شتاب مي گيرد. استراتژي رقابت براين نکته استوار است که با تهديدها مواجه شده و روي فرصتها سرمايه گذاري کنيم. استراتژي رقابتي درنتيجه پاسخ به سه سوال به وجود آمده است:
1 - سازمان اکنون چه مي کند؟
2 - چه اتفاقي در محيط سازمان مي افتد؟
3 - سازمان در مقابل بايد چه بکند؟
مهندسي مجدد رويکرد برنامه ريزي و کنترل تغيير است: توانايي ارزيابي، برنامه ريزي و اجــراي تغيير به صورت مداوم، توانايي تجزيه و تحليل اثرات مرتبط با تغييرات. 1
منابع و ماخذ:
1 - مايکل همر و جيمز چمپي - مهندسي مجدد - ترجمه ايرج پاد (1374) ناشر سازمان مديريت صنعتي (چاپ اول).
2 - پيتر، اف، دراکر - مديريت آينده - ترجمه دکتر عبدالرضا رضايي نژاد - (1375) ناشر موسسه خدمات فرهنگي رسا (چاپ دوم)
3 - ماساکي ايمايي - کايزن کليد موفقيت رقابتي ژاپن - ترجمه محمدحسين سليمي 01373) - نشر دانشگاه اميرکبير (چاپ دوم)
4 - محمدتقي مهدوي - فرهنگ توصيفي تکنولوژي - (1380) چاپ اول - ناشر: نشر چاپار
5 - م حسين زاده داداش - کنترل کيفيت آماري - ناشر مؤلف (دانشگاه شهيد بهشتي)
6 - فريدريش کلاسل - ترجمه گروه مترجمان (وزارت صنايع)
7 - انواع تغيير - فصلنامه مديريت و توسعه - شماره 8
8 - فرهاد عظيمي - رازهاي نهفته در قدرت کايزن - مجله يادمان - شماره 10
9 - جمشيد الياسي خطبه سرا - درآمدي بر بهبود سازماني - مجله زمينه - شماره 29 - آذر 1372
10 - صدراله البرزي - چگونگي تکامل استراتژي رقابتي - مجله زمينه - شماره 29 - آذر 1372
11 - مجيد پسران قادر - بهسازي سازماني درآمدي بر بهينه سازي تصميمات شوراي عالي اداري - مجله زمينه - شماره 28 - آبان 1372
12 - دکتر محمد جواد عاصمي پور - فرايند بهبود سازمان مديريت به عنوان راه تحول اداري - مجله زمينه شماره 28 - آبان 1372
13 - غلامرضا نصيرزاده - مهندسي مجدد شروع دوباره - تدبير - شماره 51
14 - مهندسي مجدد فرايندهاي کسب و کار - مترجم فرشيد عبدي ملک آبادي - تدبير - شماره 90
15 - دکتر سليمان ايران زاده - مديريت کيفيت فراگير و مهندسي مجدد استراتژي تلفيق و هماهنگي - تدبير - شماره 91
16 - سامسونگ مهندسي مجدد به سبک کره اي - مترجم مريم فتح ا... پور - تدبير - شماره 71
17 - فرشيد محمدنژاد - تکنولوژي اطلاعات و مهندسي مجدد و منابع انساني - تدبير - شماره 94
18 - محسن عطاران - چرا باز مهندسي به ناکامي مي انجامد - مترجم پيمان نوذري - مجله تحول اداري - سال سوم - خرداد 81
19 - دکتـر کوئل کهن - باز مهندسي مديريت دولتي - مجله مديريت دولتي - شماره 37
20 - مجتبي رجب بيگي - کاربرد باز مهندسي در تحول اداري - مجله تحول اداري - شماره 38 و 39
21 - دکتر محسن قدمي - سمينار مفهوم مهندسي مجدد - سال 1382 - سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران
نوآوري و تغيير در محصولات و خدمات جوامع صنعتي چنان شتابي گرفته است که قدرت انتخاب و خريد بسياري محصولات وخدمات را از مشتريان گرفته است، به گونه اي که نو بودن بسياري از کالاها بيش از چند ماه دوام ندارد. سرعت تغيير در خدمات و کالاها و جهاني شدن اقتصاد تاثير خود را به گونه اي در تمامي بنگاههاي اقتصادي نمايان کرده است که رفتار و فرهنگ تمام مردم تحت تاثير اين تغييرات قرار گرفته است. جوامع و سازمانهايي که خود را با اين تغييـــــرات هماهنگ نکرده اند احساس عقب ماندگي دارند و بنگاههاي اقتصادي در اين گونه جوامع روبه نابودي هستند. رقابت در سازمانها و بنگاههاي اقتصادي پيشرو چنان سرعت و شتابي دارد که تصور رسيدن به آنها بيشتر اوقات محال و غيرممکن به نظر مي رسد. لحظه اي درنگ باعث حذف و حتي نابودي بنگاههاي اقتصادي مي شود. سرعت تغيير بر بنگاههاي اقتصادي و همه هنجارهاي اجتماعي تاثير گذاشته و اگر هنجارهاي اجتماعي توان تغيير سريع نداشته باشند ممکن است به فروپاشي آن جوامع بينجامد.
در اين بازار رقابت و سرعت چاره نيست؟ آيا اتحاد بنگاههاي اقتصادي مي تواند راه حلي براي جلوگيري از سقوط در مقابل نوآوري و تغيير سازمانهاي پيشرو باشد؟
اگر سازمانها تغيير کنند کافيست؟ يا بايد رفتارها تغيير کند، فرهنگها تغيير کند بايد با کار، کوشش و نوآوري خود را هماهنگ با دنياي رقابت کنيم تا نابود نشويم چگونه مي توان همگام و هماهنگ با دنياي پيشرفته و توسعه حرکت کرد و به بقاي خود ادامه داد؟
آيا سازمانها و بنگاههاي اقتصادي و نهادهاي اجتماعي مي توانند جهش کنند يا خير؟ چه مشکلات و موانعي براي جهش کردن وجود دارد؟
شرط اول انجام هر کاري اين است که بپذيريم ما مي توانيم؛ ما مي توانيم جهش کنيم، تغيير يابيم و تغيير دهيم. مي توانيم جهاني شويم، جهاني فکر کنيم و جهاني زندگي کنيم، و گوي سبقت را از رقبا ببريم و به نظم و تعادل در زندگي بشري بينديشيم.
شرط دوم اين است که بپذيريم تغيير، جهش، جهاني شدن با اعتقادات ما مغايرت ندارد. تغيير و جهش و جهاني شدن در ساختار بنگاههاي اقتصادي، سازمانها و نهادهاي اجتماعي تا جايي که مغاير منافع ملتها و اعتقادات شرعي ملتها نباشد امکان رشد و توسعه دارند.
«لسترور» مي نويسد: آنهايي که با صداي انقلاب صنعتـــــي بيدار نشدند ملتهاي توسعه نايافته کنوني لقب گرفته اند. اکنون صدايي ديگر در راه است آنهايي که گوش خود را بر اين صدا مي بندند بــــه طور مسلم حاشيه نشينان فقير دنياي فردا خواهندبود. آن صدا چيست؟ صداي مهندسي مجدد.
مهندسي مجدد
مهندسي مجدد شيوه اي براي بازسازي سازمان و مديريت است. که در آغاز دهه 90 در ادبيات مديريت ظهور کرد. طراح اين نظريه پروفسور مايکل همر است که با انتشار مقاله اي در مجله «هاروارد بيزينس ريويو» در سال 1991 مفاهيم بنيادين و دگرانديشي سازماني را به جهان مديريت عرضه داشت. کتاب وي با عنوان «مهندسي مجدد منشور انقلاب سازماني» با کمک جيمز چمپي در سال 1993 منتشر شد.
مباحث بسياري پيش از سال 1991 درخصوص بازسازي سازمان و مديريت مطرح بود مثل بهبود سازمان مديريت، مديريت تغيير، کايزن، tqm، نوآوري و... که مديران و نظريه پردازان مديريت را به خود مشغول کرده بود. اما آنچه که مهندسي مجدد را از ساير متد مديريتي پيش از خود متمايز ساخت و مهندسي مجدد را به عنوان يک تئوري انقلابي در سازمانها و مباحث مديريتي مطرح کرد شيوه بديع مهندسي مجدد بود که براساس بررسي و اصلاح فرايند طرح ريزي مي شد.
شناخت مهندسي مجدد بدون توجه به ادبيات به کار گرفته شده در علوم مديريت ممکن نيست و شايد بهترين راه براي شناخت مهندسي مجدد تعامل اين تئوري با ساير تئوريهاي مديريتي باشد، زيرا بسياري از کساني که به مطالعه مهندسي مجدد پرداخته اند و حتي به کار گرفته اند در ميان جنگلي از تئوريهاي مديريت دچار سردرگمي گشته اند و معجونهاي متناقضي را به عنوان مهندسي مجدد معرفي کرده اند و موجبات نگراني طراحان مهنـــدسي مجدد را فراهم آورده و آنها را آزرده اند.
در اين مقاله شيوه تعاملي را براي مهندسي مجدد گزيده ايم و مهندسي مجدد را با ساير تئوريهاي مطرح قياس کرده و موردمطالعه قرار داده ايم به اميد آنکه فهم دقيقي از مهندسي مجدد ارائه کرده باشيم و مديران عالي و بلندمرتبه نيز به اهميت موضوع و شيوه مهندسي مجدد به عنوان يک ضــرورت اجتناب ناپذير پي ببرند و آن را به کار گيرند.
مهندسي مجدد و بهبود سازمان
تئوري «بهبود سازمان» چيست؟ بهبود سازمان دانشي است براساس علوم رفتاري که به مجموع و کل سازمان نظر دارد و با همکاري و مشارکت مديريت عالي سازمان به مورد اجرا گذارده مي شود و بر توسعه و تغيير و بهسازي نظامها تاکيد مي ورزد. فعاليتهاي بهبود سازمان در اطراف هدفها و ماموريتهاي کــوتاه مدت ميان مدت تمرکز دارد و هدف نهايي آن افزايش سلامت و درجه کفايت و اثربخشي سازماني است.
البته بين مفهوم بهبود سازمان و مفهوم مديريت توسعه بايد تفکيک قائل شد زيرا اين دو مفهوم اساساً داراي نظرگاههاي متفاوتي هستند.
هدف از بهبود مديريت پرورش و بهسازي مديريت، به صورت انفرادي است درحالي که بهبود سازمان ضمن آنکه به پرورش و بهسازي مديريت توجه دارد اساساً فعاليتها در اطراف توسعه و بهبود نظامهايي متمرکز مي گردد که نقش حياتي در عملکرد سيستم کلي دارند.
بهبود سازمان را کوششهاي بلندمدت براي بهبود فرايندهاي نوسازي و تجديدحيات و حل مسائل و مشکلات بويژه ازطريق مديريت فرهنگ سازماني اثربخش با بهره گيري از تئوري و فناوري علوم رفتاري و کاربردي و تحقيقات ميداني مي دانند.
باعنايت به تعاريف فوق ملاحظه مي شود در ديدگاه بهبود سازمان براي رسيدن به بهبود سازماني بايد از کانال بهبود رفتار سازماني به بهبود ساختار سازماني دست يافت ولي در ديدگاه مهندسي مجدد از بهبود فرايندها به بهبود ساختار و بهبود رفتار سازماني مي رسند. (شکل 1)
بنابراين، مهندسي مجدد بهبود سازماني با تعريف مبتني بر فناوري رفتار سازماني نيست اما به معناي عام خود به بهبود سازماني منجر مي شود. مهندسي مجدد با استفاده از شناخت فرايندهـــ،ـا و اصلاح آنها به بهبود سازماني مي رسد ولي بهبود سازمان با استفاده از فناوري مديريت علوم رفتاري، همچنين بهبود سازمان به بلندمدت بودن بهبود فرايند نوسازي تاکيد دارد و مهندسي مجدد به انقلاب دفعي در سيستم و فرايندها تاکيد مي ورزد. انجام بهسازي سازماني در تئوري بهبود سازمان به تهديد رقبا و استمرار بهبود توجـه مي کند و در مهندسي مجدد نه تنها به تحولات جديد فنــاوري توجه دارد بلکه فرايند را به گونه اي طراحي مي کند که پذيراي فناوريها در آينده نيز باشد و اين امکان را پيش بيني مي کند که فرايندها مجدداً و مستمراً مهندسي شوند.
در ادبيات بهبود رفتار سازماني تغييرات سازماني بدعت سازماني به تطبيق سازمان با يک ايده، روش، فرايند يا رفتار در سطح سازمان و سطح صنعت، بازارو کل محيط داخلي و بين المللي مي پردازد.
ولي در ادبيات مهندسي مجدد، بحث تطبيق سازمان مطرح نيست و برخي گمــان کرده اند مهندسي مجدد همان انتخاب الگوي مناسب (benchmarking) است. و آنها معتقدند براي تطبيق براي رسيدن به وضعيت دلخواه بايد يک معيار و شاخص داشته باشند و اگر آن را اجرا کنند به هدف خود رسيده اند
برخي مروجان تئوري انتخاب الگوي مناسب معتقدند امروزه رايانه و نرم افزارهاي موجود قادرند پس از دريافت اطلاعات، سازمانهايي را پيشنهاد کنند که ما نياز داريم
معني اين اعتقاد اين است که هرگونه تصوري براي سازمان قبلاً ايجاد وتجربه شده است. يقيناً اين ديدگاه با ديدگاه مهندسي مجدد که اعتقاد به بهبود مستمر در سازمان دارد مغاير است. زيرا با اين ديدگاه تمام ساختارهاي ممکن طراحي شده است و کمالي براي سازمان به جز طراحي فعلي وجود نخواهد داشت. و مهمترين نکته اي که آشکار بيان مي دارد اينکه الگوي مناسب نمي تواند مهندسي مجدد باشد. بحث برتري و رقابت در بازار است که در مهندسي مجدد براي اشباع آن بازار اقدامات لازم صورت مي گيرد و بديهي است انتخاب بازار اشباع شده به عنوان الگوي مناسب با خردورزي مغايرت دارد.
تغيير سازماني
در فلسفه تغيير چند ديدگاه وجود دارد. يک ديدگاه اختيار را براي انتخاب تغيير موردبررسي قرار مي دهد. تغييراتي را که آزادانه اختيار مي شوند، تغيير برنامه ريزي شده و هدفدار گويند و تغييراتي که بالاجبار بر سيستم تحميل مي شوند را غير هدفدار مي نامند که سيستم ناچار است براي انطباق خود با شرايط جديد برنامه ريزي مجدد داشته باشد.
ديدگاه ديگر تغييرات را ازنظر ميزان تاثيرات بررسي مي کند و تغيير را به تغيير ساده و عميق تقسيم بندي مي کند.
ديدگاه ديگر زمان انجام تغيير را مدنظر قرار مي دهد، در يک شيوه، تغييرات تدريجي را توصيه مي کند و در شيوه مقابل تغييرات دفعي، سريع و انقلابي را.
ديدگاه ديگري نيز معتقد است هر سازمان در طول عمر خـــــــود پنج مرحله رشد را مي گذراند. تغييرات در درون هر مرحله معمولاً کنترل شده و تدريجي است و تغييرات بين دو مرحله يا بحران دفعي و انقلابي است (نظريه گرانير granier)(شکل 2).
تغيير تکاملي سازمانها عبارت است از تولد، کودکي، جواني، بزرگسالي، بلوغ، مرگ، تغيير سازگاري تغييرات ساده و سطحي مثل رشد تعداد کارکنان از ده نفر به سي نفر را گويند. تغييرات توسعه اي يا عميق به تغييراتي همچون تجديدنظر در شکل ساختاري، نوسازي يا نوآوري گفته مي شود.
مهندسي مجدد تغيير هدفدار و برنامه ريزي شده است يعني پيش از آنکه تغيير از بيرون سازمان بـــــر سيستم تحميل شود سيستم پيش بيني تغييرات را مي کند. به همين منظور، بهبود و اصلاح فرايندها در مهندسي مجدد فعاليتي مستمر است، اما تغييرات مي تواند ساده و يا عميق باشد.
برحسب ضرورت و در چارچوب اصلاح فــــرايندها، تغييرات هم مي تواند سطحي باشد و هم مي تواند به تغيير در ساختار منجر شود و توسعه اي و عميق باشد. فلسفه تغييرات در مهندسي مجدد دفعي و سريع است و با تغييرات تدريجي سازگاري ندارد. بنابراين، کساني که قصد داشته باشند تغييرات تدريجي را به نوعي با تغييرات انقلابي روش مهندسي مجدد تلفيق کنند دچار اشتباه شده اند. هرچند نکات مشترکي بين تغييرات تدريجي و تغييرات ناگهاني وجود داشته باشد زيرا روش انجام کار کاملاً متفاوت است. به عبارت ديگر، ممکن است از هر دو راه به يک نتيجه واحد رسيد ولي امکان ندارد در آن واحد در مسير رشد هم سواره و هم پياده بود و بالاخره اينکه در مسير تکاملي سازمانها، جايگاه مهندسي مجدد کجاست؟ آيا در مرحله جواني مي توان به مهندسي مجدد تمسک جست يا فقط بايد قبل از مرگ سازمان به مهندسي مجدد پناه برد؟
مهندسي مجدد از مرحله کودکي تا پيش از مرگ در هر سازماني قابل اجرا است زيرا سازمانها هميشه مسير تکاملي را تا انتها طي نمي کنند و بسياري از بنگاههاي اقتصادي در مرحله جواني و بزرگسالي امکان مرگ و مير دارند.
کايزن
کايزن چيست؟ کايزن يک واژه ژاپني است که از لغت «kai» به معناي تغيير و «zen» به معناي بهبود تشکيل شده است. اين مفهوم داراي دو پايه اساسي که عبارتند از بهبود مستمر و مشارکت کليه کارکنان.
فلسفه کايزن عبارت است از رشد و توسعه تدريجي و هميشگي از طريق بهتر انجام دادن کارهاي کوچک به منظور نيل به استانداردهاي بالاتر و بهتر. کايزن به مفهوم بهبود مستمر و تحولي دائمي است و توأم با مشارکت همه افراد در يک شرکت يا سازمان. کايزن مفهومي است که بيشتر شيوه هاي خاص ژاپني مثل مشتري گرايي&، کنترل کيفيت جامع و توليـــد به موقع و نظام پيشنهادات و... را دربرمي گيرد و از همين جهت اين واژگان تقريباً مترادف با کايزن شده اند.
از ويژگيهاي جالب کايزن عدم نياز قطعي آن به فناوري پيچيده يا آخرين دستاوردهاي فناوري است.
دکتر دمينگ خطاب به ژاپني ها اظهار داشت «شما مي توانيد کالاي با کيفيت توليد کنيد، براي بقا در بازار بــــــايد راجع به مصرف کننده تحقيق کنيد، به آينده بنگريد. شما مي توانيد ازطريق کنترل کيفيت فرايند و نيز مشخصه هايي که درحد ممکن تغييرپذيرند همچنين درباره مصرف کننده و طراحي مجدد توليدات به مقصود برسيد. سعي نکنيد تنها سازنده باشيد آن هم براي فروش بلکه محصول را طراحي مجدد کنيد و سپس دوباره فرايند را تحت کنترل درآوريد. اين کار دوباره و دوباره ادامـــــه مي يابد و کيفيت همچنان افزايش مي يابد».
بحث کيفيت و بهبود پيش از آنکه در ژاپن نهادينه شود در غرب پي ريزي شد.
درخصوص کايزن و کيفيت در ژاپن و غرب ملاحظه مي شود غرب به روشهاي مبتکرانه و جديد و نوآوري براي تحقق کيفيت تاکيد مي ورزد ولي در روش کايزن نيازي به فناوري پيچيده و يا آخرين دستاوردهاي فناوري نيست. محور مباحث کايزن و نوآوري در غرب و اروپا کيفيت محصول توليدشده براي تصاحب سهم بيشتري از بازار است و طرفداران کايزن اعتقاد به اصلاحات تدريجي و جزئي دارند و معتقدند نوآوري با اصلاحات کلي به عمل آمده در وضع موجود ازطريق سرمايه گذاري وسيع در فناوري و تجهيزات جديد در غرب به وجود آمده است.
روش مهندسي مجدد روش اصلاح فرايندها باتوجه به آخرين دستاوردهاي فناوري است. يعني اگر بخواهيم باتوجه به آخرين دستاوردهاي فناوري مجدداً آغاز کنيم چگونه آغاز مي کنيم. بنابراين، هيچ وجه مشترکي بين ديدگاه مهندسي مجدد و کايزن که توجهي به آخريـــن دستاوردهاي فناوري ندارد، ديده نمي شود.
کايزن به بهبود وضعيت موجود مي انديشد و مهندسي مجدد به آنچه که بايد باشد. براي طرح ريزي مجدد، اينکه افراد و شرکتها ديروز کارها را چگونه انجام مي دادند اهميتي ندارد. ديدگاه کايزن و مجموعه تحت چتر کايزن مثل tqm وjit و نظام پيشنهادات و... ازطريق مساعــــدت بخشهاي مختلف سازمان اجرا مي شود ولي مهندسي مجدد ازطريق نخبگان در صنعت و فنــاوري و کارکنان اجرايي اجرا مي شود. به عبارت ديگــــر، مهندسي مجدد به وسيلـــــه متخصصان اجرا و طرح ريزي مي شود ولي در مجموعه چتر کايزن با مشارکت جمعي.
Tqm بهسازي مستمر کليه مراحل و فعاليتهاي توليدي ازطريق همکاري و مساعدت بخشهاي سازمان است اما در مهندسي مجدد ممکن است کليه مراحل توليد بهسازي گردد و يا کلاً از گردونه فعاليت خارج شود. مهندسي مجدد بيشتر روي حذف لايه هاي اضافي سازمان تاکيد دارد.
مهندسي مجدد براي رسيدن به کيفيت محصول، فرايندها را اصلاح مي کند و يا بهترين فرايند را جايگزين مي سازد ولي در کايزن بهبود مستمر و تدريجي است و کيفيت محصول با بهبود مستمر و تدريجي ايجـــاد مي شود و از روش مهندسي معکــــــوس بهره برداري مي گردد، و غرب با خلاقيت و نوآوري به دنبال آن است که کيفيت محصول توليدشده را ارتقا بخشد.
شرط زمان براي مهندسي مجدد اصل و رکن است ولي درکايزن زمان براي تصاحب سهم بازار رکن نيست. مهندسي مجدد انقلابي و سريع است ولي کايزن رفرم است و حرکت آرام است.
بنابراين، مشخص است که مهندسي مجدد و کايزن و مجموعه تحت چتر کايزن دو روش مستقل و متفاوت از هم هستند که قابل جمع شدن با هم نيستند و در راه رسيدن به هريک از آنها نمي توان به روش ديگرنظر داشت. حال اگر وجوه مشترکي هم داشته باشند در اجراي طرح اهميتي ندارد. اما سرعت رشد اختراع در ژاپن و شرق آسيا به قدري است که غرب نيز از تکيه بر نبــوغ مخترعان دست برداشته و به چاره انديشــــي پرداخته و به مهندسي مجدد رو آورده است.
نکته مهم ديگري که موجب اشتباه برخي را فراهم کرده است واژه مهندسي معکوس (reverse engineering) است که گاهي به جاي مهندسي مجدد درنظر مي گيرند. در تعريف مهندسي معکوس آورده اند «ساخت مجدد محصول در يک فرم و شکل جديد با مشخصات عملياتي مناسب تر را مهندسي مجدد گويند که طي فرايند مهندسي معکوس محصولات و سيستم هاي موجود براي کشف طراحي هاي آنها با استفاده از اصول مهندسي مستقيم (forward engineering) و تجديد ساختار اين اجراي باارزش از توسعه فناوري انجام مي پذيرد>».
طرفداران مهندسي مجدد بدانند که اشتباه آشکاري است که مهندسي معکوس روشي براي دسترسي به فناوري از روي فناوري و يا محصولات موجود است.
در مهندسي معکوس، محققان سعي در به دست آوردن مدارک و نقشه هاي طراحي محصول مي کنند تا طي مراحل نمونه سازي و نيمه صنعتي در صورت لزوم، ساخت و توليد محصول طبق مشخصات و استانداردهاي فني محصول الگو، انجام پذيرد. از اين جهت، مهندسي معکوس را مشابه سازي، کپي سازي، نسخه برداري و يا تقليدي آگاهانه قلمداد کرده اند. درحالي که مهندسي مجدد يک برداشت نوين در مديريت در رابطه با تغيير فرايند فعاليت يک سازمان است.
مهندسي نوآوري
نوآوري ازجمله واژه هايي است که تعريف جامعي ندارد و معني آن در طول زمان دچار تغيير شده است. برخي نوآوري را همانند اختراع مي دانند درحالي که نوآوري (innovation) با اختراع (invention) فرق دارد. نوآوري وسيعتر از اختراع است. اختراع دستيابي به چيزي يا روشي جديد است و حاصل اختراع محصولي است که مشتري آن، محققان و متخصصان هستند و نوآوري معرفي يا کاربرد چيزي يا روشي نوين است که حاصل نوآوري محصولي است که مشتري آن عموم مردم و مصرف کنندگان معمولي هستند.
اختراع همبستگي نزديکي با اکتشاف دارد، زيرا اکتشافات اغلب به اختراع منجر مي شوند ولي اختراع با خلاقيت نيز تفاوت دارد. اختراع نتيجه فعاليتهاي علمي و تجربي است درحالي که خلاقيت عموماً فعاليتي آفرينشي و هنري است.
اختراع زماني به نوآوري تبديل مي شود که در قلمرو اقتصادي به صورت کالاهاي توليدشده يا فرايندهاي تازه بهبود يافته تجلي کند. برخي نيز نوآوري را به نوآوري تکنولوژيکي، نوآوري محصول و نوآوري فرايند تقسيم بندي کرده اند.
نوآوري و فرايند را نوآوري بنيادي در فناوري توليد محصول (در قالب تجهيزات جديد يا روشهاي مديريتي و يا هر دوي آنها) مي دانند و معتقدند نوآوري فرايند و محصول کاملاً به يکديگر وابسته اند و هرچه نرخ نوآوري محصول کاهش مي يابد نرخ رشد نوآوري فرايند افزايش مي يابد.
پيتر دراکر در سال 1991 درخصوص نوآوري مـــي گويد: نوآوري عمدتاً به آنچه مي توانيم آن را کنارگذاري سازمان يافته بناميم مربوط مي شود.
اقتصاددان فرانسوي ژان باتيست سي (j.b.say) در دويست سال پيش عنوان پيشتاز را رواج داد و منظورش صدور اعلاميــه اي بود که در آن به معرفي افراد خراب کننده و به هم زننده سازمان کهنه بپردازند. پس از وي «شامپيتر» تنها اقتصاددان نويني است که پيشتازي را جدي گرفته و آن را تخريب سازنده ناميد.
براي رسيدن به جانشيني نو و بهتر، به ناچار بايد کهنه ها، رنگ باخته ها، منسوخ شده ها و بي بازده ها، همراه با اشتباهها، لغزشها و کجرويهاي ناشي از آنها را دور ريخت.
چنانچه سازمانها نتوانند از دست زباله ها رهايي يابند خود را مسموم خواهندکرد. آنها بايستي به تخريب سازمان يافته بپردازند و اين کاري بس مشکل است زيرا بيشتر سازمانها احساس ژرفي نسبت به آنچه ساخته اند پيدا مي کننـــــــد که دل کندن از آنها را دشوار مي سازد...
تمرين بودجه بندي دوباره و از نقطه صفر، مديران را وامي دارد تا هر فرآورده و روشي را که در سازمان موجود است بدون نياز به بررسي عملکرد هريک از کارکنان دوباره ارزيابي کرده و بپرسند که اگر فلان فرآورده را در ميان توليدات خود نداشتيم و تازه مي خواستيم بسازيم، آيا با داشتن اطلاعات کنوني آن را همين گونه مي ساختيم که اکنون هست؟ چنانچه پاسخ منفي باشد فوراً نگوييد که بهتر است که از يک گروه مشاوران مديريت دعوت کنيم تا ما را راهنمايي کنند. بلکه از خود بپرسيد پس چه بايد مي کرديم؟ در برخي موارد پاسخ ساده کردن کار است و در پاره اي از موارد بايستي همه فرايند را متوقف ساخت و دگرگون کرد. نکته مهم آن است که بايد کاري کرد و در آن صورت سازمان آماده نوآوري است.
دستــاويز متداولي که اختراع تنها ويژه نابغه هاست، ديگر رنگي ندارد. همه شرکتها، صرفنظر از رشته کاري، اينک مي توانند خود را به گونه اي سازمان دهند که توان پرداختن به نوآوري و کارآفريني هدفدار را داشته باشند.
نوآوري نظام يافته عبارت است از «جستجو درپـــي دگرگونيهاي هدفدار و سازمان يافته است که در سايه تجزيه و تحليل نظام يافته فرصتها ممکن است که نوآوريهاي اقتصادي و اجتماعي به بار آورد».
سير تحول ايجادشده در مفهوم نوآوري بيانگر آن است که غرب نيز نوآوري را صرفاً اختراع نمي داند و برخلاف تصـــــــور نظريه پردازان کايزن در تعاريف جديد، نوآوري هميشه با اصلاحات کلي ازطريق سرمـــــايه گذاري وسيع در فناوري ايجاد نمي گردد.
بحث نوآوري به معناي کنارگذاشتن سازمان يافته و تخريب سازنده بودجه بندي دوباره و از نقطه صفر با بحث مهندسي مجدد بسيار نزديک هستند و ممکن است برخي به دليل نزديکي مباحث دچار اشتباه شوند.
حال بررسي مي کنيم آنچه که مهندسي مجدد را به عنوان يک تئوري و متدلوژي از مباحث نوآوري جدا مي کند چيست؟ چرا مهندسي مجدد يک منشور انقلابي است؟
همانگونه که مي دانيم تا سال 1991 در واژگان مديريت نامي از مهندسي مجدد برده نشده و مايکل همر اولين کسي است که واژه مهندسي مجدد را وارد ادبيات مديريت کرده است، مقالات بسياري از سوي ساير انديشمندان منتشر گرديده که به ظاهر قرابت بسياري با مباحث مهندسي مجدد دارد ولي مهندسي مجدد نيستند. پيتر دراکر در مقاله که در سال 1991 منتشر کرد مطالبي آورده اند که به ظاهر بسيار نزديک با مهندسي مجدد است (ولي کسي مدعي نشده است که مباحث دراکر مهندسي مجــدد است). دراکر مي نويسد اگر مي خواستيم فلان فرآورده را تازه بسازيم با داشتن اطلاعات کنونــــي آن را همين گونه مي ساختيم که اکنون هست.
چنانچه پاسخ منفي باشد، از خود بپرسيد پس بايد چه مي کرديم، در پاره اي از موارد پاسخ ساده کردن کار است... در پاره اي از موارد بايستي همه فرايند را متوقف و دگرگون کرد.
اما دليل اينکه مطالب فوق مهندسي مجدد نيستنـــــد اين است که در مهندسي مجدد نمي پرسند چگونه مي توانيم کاري را که انجام مي دهيم بهتر انجام دهيم. يا چگونه مي توانيم کاري را که انجام مي دهيم تندتر انجام دهيم يا اينکه چطور مي توان کاري را با هزينه پايين تر انجام داد. بلکه به جاي آن مي پرسند کاري را که انجام مي دهيم چرا انجام مي دهيم، واقعاً چرا؟
طرح ريزي دوباره يا مهندسي مجدد به اين معنا نيست که آنچه را که از پيش وجود دارد ترميم کنيم يا تغييراتي اضافي بدهيم و ساختارهاي اصلي را دست نخورده باقي بگذاريم. طرح ريزي دوباره وصله کردن پارگيها يعني تجهيز موقت سيستم هاي موجود براي بهتر کارکردن نيست. مهندسي مجدد آنچه را هست ناديده مي انگارد و بر آنچه بايد باشد متمرکز مي کند. يعني ناديده گرفتن تمام ساختارها و روشهاي موجود و ابداع راههاي کاملاً تازه در ديدگاه نوآوري مي توان به اصلاحات جزئي نيز پرداخت ولي از ديدگاه مهندسي مجدد اصلاحات جزئي نياز به مهندسي مجدد ندارد، هرچند ممکن است اصلاحات مهندسي مجدد در برخي بخشها اصلاحات و بهبود جزئي نسبت به گذشته ايجاد کند. مهندسي مجدد اصولاً براي اصلاحات چشمگير که مستلزم تخريب ساختارهاي قديمي است به کار گرفته مي شود.
تفاوت عمده بحث نوآوري با مهندسي مجدد در نحوه دگرگون سازي است (که هم «دراکر» و هم «همر» بدان اعتقاد دارند). شيوه دگرگون سازي که مبتني بر اصلاح فرايندها باشد و از اصلاح فرايندها به اصلاح سازمان برسيم شيوه مهندسي مجدد است که «همر» آن را ارائه کرد. در صورتي که در دگرگون سازي موردنظر «دراکر» اين شيوه ارائه نشده و به ساير شيوه ها (مثل تنظيم بودجه برمبناي صفر(zero-based budgeting) و کارآفريني نظر داشته اند که متد خاص خود را دارند.
بــرخي نظريه پردازان، مهندسي مجدد را رده بندي کرده و معتقدند سه رده بهبود فرايند، طراحي مجدد فرايند و دگرگون سازي سازمان براي مهندسي مجدد وجود دارد که بهبود فرايند پايين ترين رده فرايند مهندسي مجدد است و بهبــود کل آن از ابتدا تا انتهاي فرايند را دربرنمي گيرد. به نظر مي رسد، فلسفه مهندسي مجدد با مهندسي فرايند خلط شده و به اين نظريه منجر گرديده است. در فرايندهاي کار يا جريان کار سوالهاي اين چنيني مطرح است. آيا جريان کار خوب است، در کجا کارها کند مي شوند و يا شتاب مي گيرند؟ آيا در جريان کار گلوگاه وجود دارد؟ آيا مراحل کار به موقع هستند؟
بحث مهندسي مجدد اين نيست که کاري که انجام مي دهيم بهتر انجام دهيم يا تندتر انجام دهيم يا با هزينه پايين تر انجام دهيم، بحث اين است که چرا انجام مي دهيم و چرا با اين شيوه انجام مي دهيم. در مهندسي مجدد تغيير معيار عملکرد از فعاليت به نتيجه فعاليت است. مشتري کاري ندارد گردش کار ما چقدر خوب صورت مي گيرد. در جريان کار گلوگاه وجود دارد يا خير؟ مشتري محصول و خدماتي را مي خواهد که برايش دغدغه و ناراحتي ايجاد نکند و به سهولت قابل دريافت باشد. بنابراين، هدف طرح ريزي مجدد ومهندسي دوباره فرايندها هستند نه سازمانها.
علل عدم موفقيت مهندسي مجدد
مهندسي مجدد يک شعار يا علامت مرغوبيت کالا وخدمات نيست، بلکه لباس مهندسي مجدد براي بنگاههايي برازنده خواهدبود که قابليت پذيرش آن را داشته باشند در غير اين صورت مفيد که نيست بلکه هزينه گزافي است که بر بنگاه اقتصادي و يا نهاد اجتماعي تحميل مي شود. بنگاههاي اقتصادي که انحصار کالا و خدماتي را داشته باشند و بازار آنها تضمين شده باشد و نخواهند وارد بازار جهاني شوند به هيچ وجه جايز نيست مهندسي مجدد کننــــد. البته به شرطي که پيش بيني براي ادامه انحصار وجود داشته باشد.
مهندسي مجدد شيوه اي از بهبود و اصلاح است که ايجاد جهش مي کند. بنابراين، بنگاههايي که نياز به جهش ندارند مي توانند از ساير روشهاي بهبود و اصلاح بهره گيرند. بحث زمان در مهندسي مجدد بسيار حياتي است و باتوجه به شکل وموضوعهاي مطرح، مدت زمان انجام اصلاحات به صورت جهشي تعيين مي گردد. مثلاً فعاليتي که با به کارگيري ساير روشهاي بهبود و اصلاح به بيست سال زمان نياز دارد اگر در روش مهندسي مجدد در پنج سال صورت گيرد جهش محسوب مي گردد و همين طور فعاليتي که با ساير روشهاي بهبود و اصلاح پنج سال زمان نياز داشته باشد اگر در دو سال صورت گيرد جهش به شمار مي رود.
سازمانهايي که مشکلي به نام زمان ندارند و يا احتياج به اصلاحات جزئي دارند بهتر است از ساير روشها استفاده کنند و يقيناً اگر چنين سازمانهايي ازمهندسي مجدد استفاده کنند موفق نخواهندبود، زيرا مهندسي مجدد براي ترميم آنچه که از پيش وجود دارد نيست. مهندسي مجدد تجهيز موقت سيستم هاي موجود براي بهتر کارکردن نيست و آنهايي که مي پندارند فناوري تنها عنصر اســاسي در طرح ريزي مجدد است در اشتباه هستند.
تشخيص مشکلات در بنگاه اقتصادي و نهادهاي اجتماعي و پيشنهاد درمان مناسب براي اصلاح و بهبود آنها بالاترين تخصص و تجربه در مديريت است. برخي سازمانها ممکن است با ايجاد يک سيستم نظام پيشنهادات اکثر مشکلاتشان مرتفع گردد. بنابراين، مهندسي مجدد براي سازمانهايي که بدان نياز ندارند، موفق عمل نمي کند.
عامل ديگر عدم موفقيت مهندسي مجدد، تلفيق آن با ساير روش بهبود و اصلاح است. برخي گمان کرده اند آغاز راه اصلاحات با مهندسي مجدد و ادامه اصلاحات با tqm است و برخي نيز معجونهاي مختلفي ارائه کرده اند.
مهندسي مجدد در سايه حمايت قوي مديريت ارشد و به کارگيري نيروهاي مرتبط با فرايند و آموزش مناسب بـــــــــه کليه دست اندرکاران امکان موفقيت دارد و چنانچه ارتباطات موثر و آموزش لازم و حمايت کافي صورت نگيرد مهندسي مجدد با ناکامي مواجه خواهدشد. در اجرا نيز بيشتر ناکاميهاي مهندسي مجدد ناشي از شکست در رهبري است.
ضرورت مهندسي مجدد
مهندسي مجدد اگر چه براي اولين بار توسط مايکل همر در ادبيات مديريت وارد شد ولي براي اولين بار توسط مايکل همر صورت نگرفت، بلکه انجام تغييرات اساسي در بنگاههاي اقتصادي دچار بحران شده، تئوري مهندسي مجدد را در انديشه مايکل همر شکوفا کرد.
بي شک مهندسي مجدد در طول تاريخ بشر بارها و بارها اتفاق افتاده است و مبدع مهندسي مجدد مايکل همر نيست. وي از نهضت حضرت موسي (ع) تحت عنوان مهندسي مجدد ياد مي کند و مي گويد: ما مي دانيم که پيامبران دو دسته اند، برخي صاحب کتاب و شـــــريعت و ايجادکننده نهضت و برخي ادامه دهنده نهضت و پشتيبان نهضت ايجاد شده و مسئول حفظ و صيانت از نهضت بودند. پيامبراني که ايجاد نهضت کردند مثل حضرت موسي(ع)، عيسي(ع) و حضرت محمد(ص) با اقدامات اساسي خود مهندسي مجدد کردند.
ديني که تحريف شده و از مسير خود خارج شده به منظور بازگشت به مسير اصلي نياز به مهندسي مجدد دارد. اکثر مکاتب جهاني نيز معتقدند در آخرالزمان مصلحي ظهور خواهدکرد و عدالت اجتماعي را به ارمغان خواهدآورد. شيعيان نيز اعتقاد دارند زماني که دين اسلام تحريف شده و فساد درميان مردم رايج مي شود اما موعود ظهور خواهدکرد. در اعتقادات شيعه وجود دارد که امام زمان آخرين اطلاعات و علوم را در اختيار دارد و اصلاحات را براساس آخــــرين دستاوردهاي فناوري پي ريزي مي کند.
بنابراين، مي توان نتيجه گرفت مهندسي مجدد تنها يک ضرورت براي بنگاههاي اقتصادي نيست بلکه الزامي براي بقاي هر نهاد اجتماعي است. همه نهادها که داراي بحران هستند و يا پيش بيني مي کنند دچار بحران خواهندشد و حتي نهادهايي که در اوج اقتدار هستند نيز مي توانند براي تعالي و در اوج ماندن از مهندسي مجدد بهره مند گردند.
در تئوري استراتژي رقابت آميز تمام سازمانها نه تنها درگير رقابت مي شوند بلکه با سرعت تغيير در رقابت مواجه مي گردند. سرعتي که با هر پيشرفت فناوري جديد، هر رقيب خــــــارجي و هر موافقتنامه تجاري بين المللي جديد تحت تاثير قرار گرفته و شتاب مي گيرد. استراتژي رقابت براين نکته استوار است که با تهديدها مواجه شده و روي فرصتها سرمايه گذاري کنيم. استراتژي رقابتي درنتيجه پاسخ به سه سوال به وجود آمده است:
1 - سازمان اکنون چه مي کند؟
2 - چه اتفاقي در محيط سازمان مي افتد؟
3 - سازمان در مقابل بايد چه بکند؟
مهندسي مجدد رويکرد برنامه ريزي و کنترل تغيير است: توانايي ارزيابي، برنامه ريزي و اجــراي تغيير به صورت مداوم، توانايي تجزيه و تحليل اثرات مرتبط با تغييرات. 1
منابع و ماخذ:
1 - مايکل همر و جيمز چمپي - مهندسي مجدد - ترجمه ايرج پاد (1374) ناشر سازمان مديريت صنعتي (چاپ اول).
2 - پيتر، اف، دراکر - مديريت آينده - ترجمه دکتر عبدالرضا رضايي نژاد - (1375) ناشر موسسه خدمات فرهنگي رسا (چاپ دوم)
3 - ماساکي ايمايي - کايزن کليد موفقيت رقابتي ژاپن - ترجمه محمدحسين سليمي 01373) - نشر دانشگاه اميرکبير (چاپ دوم)
4 - محمدتقي مهدوي - فرهنگ توصيفي تکنولوژي - (1380) چاپ اول - ناشر: نشر چاپار
5 - م حسين زاده داداش - کنترل کيفيت آماري - ناشر مؤلف (دانشگاه شهيد بهشتي)
6 - فريدريش کلاسل - ترجمه گروه مترجمان (وزارت صنايع)
7 - انواع تغيير - فصلنامه مديريت و توسعه - شماره 8
8 - فرهاد عظيمي - رازهاي نهفته در قدرت کايزن - مجله يادمان - شماره 10
9 - جمشيد الياسي خطبه سرا - درآمدي بر بهبود سازماني - مجله زمينه - شماره 29 - آذر 1372
10 - صدراله البرزي - چگونگي تکامل استراتژي رقابتي - مجله زمينه - شماره 29 - آذر 1372
11 - مجيد پسران قادر - بهسازي سازماني درآمدي بر بهينه سازي تصميمات شوراي عالي اداري - مجله زمينه - شماره 28 - آبان 1372
12 - دکتر محمد جواد عاصمي پور - فرايند بهبود سازمان مديريت به عنوان راه تحول اداري - مجله زمينه شماره 28 - آبان 1372
13 - غلامرضا نصيرزاده - مهندسي مجدد شروع دوباره - تدبير - شماره 51
14 - مهندسي مجدد فرايندهاي کسب و کار - مترجم فرشيد عبدي ملک آبادي - تدبير - شماره 90
15 - دکتر سليمان ايران زاده - مديريت کيفيت فراگير و مهندسي مجدد استراتژي تلفيق و هماهنگي - تدبير - شماره 91
16 - سامسونگ مهندسي مجدد به سبک کره اي - مترجم مريم فتح ا... پور - تدبير - شماره 71
17 - فرشيد محمدنژاد - تکنولوژي اطلاعات و مهندسي مجدد و منابع انساني - تدبير - شماره 94
18 - محسن عطاران - چرا باز مهندسي به ناکامي مي انجامد - مترجم پيمان نوذري - مجله تحول اداري - سال سوم - خرداد 81
19 - دکتـر کوئل کهن - باز مهندسي مديريت دولتي - مجله مديريت دولتي - شماره 37
20 - مجتبي رجب بيگي - کاربرد باز مهندسي در تحول اداري - مجله تحول اداري - شماره 38 و 39
21 - دکتر محسن قدمي - سمينار مفهوم مهندسي مجدد - سال 1382 - سازمان پژوهشهاي علمي و صنعتي ايران