مژگان
04-16-2011, 06:57 PM
بیان شفاف و دقیق تاریخچه پیدایش، رشد و توسعه مدیریت دانش امکان پذیر نیست. در حقیقت، مدیریت دانش از زمان بشر نخستین و حتی در عصر شکار نیز وجود داشته است. بر ایناساس، انسانها به جمعآوری وانتقال اطلاعات و دانش مرتبط با موضوع شکار و توسعه درک و شناخت خود از محیط پیرامون خود در زمینه میزان منابع غذایی و فرصتها و خطرات موجود در قلمرو می پرداخت. انسانها ابتدا بهصورت غریزی و سپس بهصورت آگاهانه به طور مستمر به دنبال دستیابی به علم و ابزار مناسب به منظور حفظ بقا و مقابله با حیوانات وحشی و بلایای طبیعی بودند. زندگی بشر به تدریج تغییر کرد و بر تجاربش افزوده شد و دانش با استفاده از ابزارهای هر چند ابتدایی از نسلی به نسل دیگر انتقال مییافت.
دانش برای تامین نیازهای جوامع در دورههای تاریخی پس از آن، از جمله عصر کشاورزی و صنعت نیز مورد استفاده قرار گرفت و مدیریت شد. از اینرو، مدیریت دانش مفهومی تازه در تاریخ رشد بشر محسوب نمی شود. این درحالی است که واژه مدیریت دانش بهتازگی اهمیت بیشتری یافته است و توجه ویژهای بدان شده است.
با وجود استفاده وسیع از مدیریت دانش در انواع موسسات وسازمانها، ارائه تعریفی واحد از آن بسیار مشکل است. در اینجا این پرسش قابل طرح است که، واقعا مدیریت دانش به چه مفهومی اشاره دارد؟ با بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش، میتوان آن را بهعنوان «فرایند خلق، انتشار و به کارگیری دانش برای دستیابی به اهداف سازمانی» تعریف کرد. در تعریفی دیگر، مدیریت دانش عبارت است از «فلسفهای شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فناوریهای به کار گرفته شده که افراد را به منظور تسهیم و به کارگیری دانششان به منظور دستیابی به اهدافشان یاری میرساند» بیان میشود.
باکویتز مدیریت دانش را چنین تعریف میکند: «فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضا و دارایی مبتنی بر دانش میپردازد». کلوپولوس و فراپائولو بیان میکنند که مدیریت دانش بر به کارگیری دوباره اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر طراحی و اجرای برنامههایی به منظور تغییر چشماندازها تاکید میکند.
مدیریت دانش اشتهار خود را از طریق به کارگیری دانش به منظور ایجاد هماهنگی در انجام تغییرات پویا در سازمان و رشد و توسعه نظامهایی برای تسریع انطباقپذیری سیستم با تغییرات محیط پیرامون کسب كرده است. سازمانها باید قادر به خلق و به کارگیری دانش جدید و بازسازی دانش موجود برای دستیابی به اهداف خویش باشند. در حالیکه مدیریت دانش تاکید زیادی بر فناوری اطلاعات میکند و در بسیاری از موارد بهعنوان مدیریت بر اساس فناوری تعریف میشود، اما در حقیقت مفهومی فراتر از آن دارد. داونپورت مؤلفههای اساسی مدیریت دانش را شامل موارد زیر میداند:
۱- فرهنگ: ارزشها و باورهای اعضای سازمان در زمینه مفاهیم اطلاعات و دانش؛
۲- فرایند اجرایی: چگونگی بهرهگیری افراد از اطلاعات و دانش در سازمانها؛
۳- سیاستها: راهکارهای مقابله با موانع موجود در فرایند تسهیم دانش و اطلاعات در سازمان؛
۴- فناوری: سیستم های اطلاعاتی موجود در سازمان.
مدیریت دانش در بر گیرنده فرایند ترکیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب برای تولید، تسهیم و به کارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است. چرا باید ازمدیریت دانش بهره جست؟ مهمترین اهداف یک مؤسسه در زمینه مدیریت مطلوبتر دانش شامل حفظ و نگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقای سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به مشتریان است. دانش موجود در نظام مدیریت دانش بهعنوان سرمایهای تلقی میشود که از طریق ایجاد زمینه برای سرمایهگذاری در زمینههای دیگر، مدیریت را موثرتر میکند.
دانش برای تامین نیازهای جوامع در دورههای تاریخی پس از آن، از جمله عصر کشاورزی و صنعت نیز مورد استفاده قرار گرفت و مدیریت شد. از اینرو، مدیریت دانش مفهومی تازه در تاریخ رشد بشر محسوب نمی شود. این درحالی است که واژه مدیریت دانش بهتازگی اهمیت بیشتری یافته است و توجه ویژهای بدان شده است.
با وجود استفاده وسیع از مدیریت دانش در انواع موسسات وسازمانها، ارائه تعریفی واحد از آن بسیار مشکل است. در اینجا این پرسش قابل طرح است که، واقعا مدیریت دانش به چه مفهومی اشاره دارد؟ با بررسی تعاریف گوناگون مدیریت دانش، میتوان آن را بهعنوان «فرایند خلق، انتشار و به کارگیری دانش برای دستیابی به اهداف سازمانی» تعریف کرد. در تعریفی دیگر، مدیریت دانش عبارت است از «فلسفهای شامل مجموعهای از اصول، فرایندها، ساختارهای سازمانی و فناوریهای به کار گرفته شده که افراد را به منظور تسهیم و به کارگیری دانششان به منظور دستیابی به اهدافشان یاری میرساند» بیان میشود.
باکویتز مدیریت دانش را چنین تعریف میکند: «فرایندی که از آن طریق سازمان به ایجاد سرمایه حاصل از فکر و اندیشه اعضا و دارایی مبتنی بر دانش میپردازد». کلوپولوس و فراپائولو بیان میکنند که مدیریت دانش بر به کارگیری دوباره اعمال و تجارب گذشته از طریق تمرکز بر طراحی و اجرای برنامههایی به منظور تغییر چشماندازها تاکید میکند.
مدیریت دانش اشتهار خود را از طریق به کارگیری دانش به منظور ایجاد هماهنگی در انجام تغییرات پویا در سازمان و رشد و توسعه نظامهایی برای تسریع انطباقپذیری سیستم با تغییرات محیط پیرامون کسب كرده است. سازمانها باید قادر به خلق و به کارگیری دانش جدید و بازسازی دانش موجود برای دستیابی به اهداف خویش باشند. در حالیکه مدیریت دانش تاکید زیادی بر فناوری اطلاعات میکند و در بسیاری از موارد بهعنوان مدیریت بر اساس فناوری تعریف میشود، اما در حقیقت مفهومی فراتر از آن دارد. داونپورت مؤلفههای اساسی مدیریت دانش را شامل موارد زیر میداند:
۱- فرهنگ: ارزشها و باورهای اعضای سازمان در زمینه مفاهیم اطلاعات و دانش؛
۲- فرایند اجرایی: چگونگی بهرهگیری افراد از اطلاعات و دانش در سازمانها؛
۳- سیاستها: راهکارهای مقابله با موانع موجود در فرایند تسهیم دانش و اطلاعات در سازمان؛
۴- فناوری: سیستم های اطلاعاتی موجود در سازمان.
مدیریت دانش در بر گیرنده فرایند ترکیب بهینه دانش و اطلاعات در سازمان و ایجاد محیطی مناسب برای تولید، تسهیم و به کارگیری دانش و تربیت نیروهای انسانی خلاق و نوآور است. چرا باید ازمدیریت دانش بهره جست؟ مهمترین اهداف یک مؤسسه در زمینه مدیریت مطلوبتر دانش شامل حفظ و نگهداری اعضای کلیدی سازمان، ارتقای سیستم انگیزشی، شناخت محیط و بهبود خدمات دهی به مشتریان است. دانش موجود در نظام مدیریت دانش بهعنوان سرمایهای تلقی میشود که از طریق ایجاد زمینه برای سرمایهگذاری در زمینههای دیگر، مدیریت را موثرتر میکند.