PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : وبلاگی شدن فرهنگ



Y@SiN
04-07-2011, 11:31 PM
اینکه وبلاگ یک رسانه هست یا نیست، بیشتر دغدغه صاحب‌نظران علوم ارتباطات است با توجه به ویژگی‌هایی که برای رسانه بر می‌شمرند و به خصوص تعریفی که مک لوهان دارد که آیا امتداد حواس هست یا نیست. من از آن دغدغه‌ها می‌گذرم و در عالم واقع وبلاگ را به‌عنوان رسانه جدید تعریف می‌کنم که پیچیده و در هم تنیده‌است و باعث به تحرک واداشتن کنش‌های دیگر اجتماعی هم می‌شود و طبیعتاً از یادداشت‌های منظم یا نامنظم گروهی از نویسندگان تشکیل می‌شود.

اجزای وبلاگ‌ها
اجزای وبلاگ هر کدام در فضای ایرانی آن می‌تواند گویای وجهی از این رسانه جدید باشد.
مثلاً در مورد عنوان و زیرعنوان با مطالعه وبلاگ‌های ایرانی می‌توان این نتیجه را گرفت که وبلاگ‌های ایرانی بیشتر نام‌هایی را انتخاب کرده‌اند که یا بر هویت نویسنده تأکید دارد یا نگاهی انتقادی و طنزآلود به پیرامونش دارد.
در جزء دوم این رسانه که "قالب" است با سه ویژگی وبلاگ‌های ایرانی را می‌شود مشخص کرد. اولاً بیشترین دست‌کاری را در قالب‌های خودشان می‌کنند که این امر هم به دلیل این است که خدمات وبلاگ‌نویسی خیلی با نیازها سازگار نیست مثل اینکه به سادگی خدمت از راست به چپ نویسی را ارائه نمی‌دهند و دوم هم نشئت می‌گیرد از آن تنوع‌طلبی و گریزان بودن از خطوط صاف و ساده و یک سطحی که در فرهنگ ایرانی از سنگ‌نوشته‌ها و نگارگری‌های روی سنگ در تخت جمشید تا کنون قابل مطالعه است.
به هر حال بیشتر دیده می‌شود که در وبلاگ‌های ایرانی تمایل به استفاده از ستون‌ها متعدد است. این ستون‌ها جای متن را هم می‌گیرند و این هم یک ویژگی رسانه ایرانی‌است.
یعنی به دلیل تأثیری که فرهنگ شفاهی بر فرهنگ مکتوب گذاشته، ما حتی در مطبوعات هم می‌بینیم که آنچه شکل گفت‌وگو و ارتباط دو طرفه دارد مثل "دیگه چه خبر" و "الو سلام"، و ستون‌هایی از این جنس که در مطبوعات ما زیاد دیده می‌شود، جذابیت‌های بیشتری دارد، در نتیجه در وبلاگ‌های ایرانی هم حتی خود نویسندگان به نظر می‌آید بیشتر تمایل دارند در ستون‌های حاشیه وبلاگ‌شان بنویسند و نظر بدهند.
جزء سوم یادداشت‌ است که به هر حال در یادداشت‌های وبلاگ‌های ایرانی، اولاً برای هر پست یک عنوان را می‌بینیم، ثانیاً متن را خیلی شبیه به مطبوعات می‌بینیم، و بخصوص استفاده از رسم‌الخط و زبانی متفاوت با زبان رسمی و ثالثاً ثبت ساعت ارسال یادداشت، این رسانه اجتماعی را معنادار کرده یعنی آن را زمان‌دار کرده.
رابعاً به دلیل گریز از فشارهای رسمی و برخوردهای سیاسی، میل استفاده از نام‌های مستعار در وبلاگ‌های ایرانی بیشتر است و خامساً اینکه وبلاگ‌های ایرانی محلی را برای درج نظر مطمع نظر دارند.
خود اینکه جایی را برای کامنت می‌گذارند امکان گفت‌وگویی شدن را بیشتر از رسانه‌های مکتوب فراهم کرده‌اند. البته این خود مقوله مهمی‌است و حتی می‌شود تحلیل محتوای جامعه‌شناسانه هم داشت، که به دلیل انباشت بیش از حد محتوا در ذهن کاربران و مخاطبان، بیشتر کامنت‌ها زبان پرخاشگرانه و غیراخلاقی دارند که به‌تدریج می‌بینیم از پرخاشگری و غیراخلاقی بودنش کاسته م

Y@SiN
04-07-2011, 11:31 PM
فرهنگ
در بخش دوم که به فرهنگ می‌پردازم، از تاریخ کلاسیک فرهنگ می‌گذرم و فقط در نسبت بین فرهنگ و رسانه این را عرض می‌کنم که فرهنگ از طریق رسانه‌ها رسانده یا Mediate می‌شود و به همین دلیل از دیوارنویسی غارها تا فرهنگ مکتوب و ادبیات شفاهی تاکنون، ما نمی‌توانیم رسانه‌ای شدن فرهنگ را نادیده بگیریم.
رسانه‌ای شدن فرهنگ با دو نگاه انتقادی و جانبدارانه مواجه است، برخی از رسانه‌ای شدن فرهنگ نتیجه می‌گیرند که فرهنگ بیشتر توانسته بسته‌بندی و قابل انتقال شود، برخی هم مثل اصحاب مکتب فرانکفورت و بخصوص آدرنو و هورکهایمر، صرفاً صنایع فرهنگی و رسانه‌ها را عاملی می‌دیدند برای دستکاری در افکار.
در بخش سوم با مطالعه در وبلاگ‌های موجود نتایجی را گرفته‌ام و می‌خواهم به این پرسش پاسخ دهم که وبلاگ چه فرهنگی را تولید می‌کند یا چه فرهنگی را برمی‌انگیزد. به‌طور مختصر نتیجه‌ای که گرفتم این است که می‌شود تأثیر وبلاگ‌نویسی را در فرهنگ بخصوص فرهنگ ایرانی، در شش مؤلفه خلاصه کرد:
1- وبلاگ‌نویسی میل به گفت‌وگو دارد و این ویژگی نهفته فرهنگ ایرانی را که گفت‌وگویی بودن است و در ادب فارسی، مستتر و در فرهنگ مذهبی و عارفانه ما هم هست، می‌تواند به گونه‌ای بازتولید کند. میل به گفت‌وگو، بخصوص که رسانه‌های الکترونیک و رسانه‌های مکتوب، حاوی و حامل فرهنگ منولوگ هستند، اما وبلاگ بیشتر به سمت گفتگویی شدن تمایل پیدا می‌کند.
2- وبلاگ ادعای بیان سخن آخر را ندارد. در نتیجه از مطلق‌اندیشی و مطلق‌انگاری، به میزان زیادی می‌کاهد. چون جنس وبلاگ‌نویسی این است که نمی‌تواند ادعای بیان سخن آخر را داشته باشد، به همین دلیل به روی خوانندگان باز می‌شود و حتی اگر کامنت‌ها را داشته باشد دیگران می‌توانند در فضاهای خودشان به نظر او پاسخ دهند.
3- زمان‌دار و موردی هست و نمی‌تواند راوی فراروایت‌ها و روایت‌های کلان شود. به همین دلیل بیشتر مصداقی و موردی هست و بیشتر زمان‌دار.
4- پاسخ‌پذیر و پاسخگوست. به این دلیل میل به مدارا دارد یا به عبارت دیگر مدارا را بر صاحب وبلاگ(نویسنده) و خواننده تحمیل می‌کند و نهایتاً به دموکراتیزه کردن فرهنگ کمک می‌کند. عنصری که بخصوص در فرهنگ سیاسی ما به مقدار زیادی تضعیف شده‌است.
در واقع کسی که به تأسیس وبلاگ دست می‌زند و می‌نویسد، چاره ندارد جز اینکه نقد و نظر دیگران و حتی نظر پرخاشگرانه و غیراخلاقی آنها را تحمل کند.
5- وبلاگ متن گفتاری‌است که زبان نوشتاری هم دارد. به دلیل ضعفی که در فرهنگ مکتوب ما هست، اساساً ما بیشتر گوینده هستیم تا نویسنده، اساساً اشاعه وبلاگ‌نویسی یعنی توسعه نوشتن و نوشتاری شدن فرهنگ. مکتوب کردن فرهنگ یکی از مشخصه‌های مهم فرهنگ وبلاگ‌نویسی در ایران معاصر است.
6- اگر خواسته باشیم با آن تقسیم‌بندی که بخصوص "کاستلز" برای انواع هویت دارد و هویت را به سه گروه هویت مشروعیت‌بخش که با زبان رسمی ترویج می‌شود و هویت مقاومت که در حاشیه‌ها شکل می‌گیرد و هویت برنامه‌دار که می‌تواند یک تغییر آرام و تدریجی را در پی بگیرد، به وبلاگ‌نویسی نگاه کنیم، می‌توانیم بگوییم که وبلاگ‌ها در ایران، بیشتر از نظر شکل هویتی به هویت مقاومت و هویت برنامه‌دار نزدیک هستند و با تأثیر درازمدتی که دارند، عملاً از هویت مقاومت به هویت برنامه‌دار گرایش خواهند داشت.

Y@SiN
04-07-2011, 11:32 PM
نقش وبلاگی
با این ویژگی‌ها می‌توانیم نقش وبلاگ‌ها را به‌عنوان رسانه در قیاس با بقیه رسانه‌ها در ایران به‌گونه‌ای مقوله‌بندی کنیم و در چارچوب فرضیه‌های رایج رسانه‌ای به تحلیل آن بپردازیم.
آنچه معمولاً تئوری و فرضیه مادر برای توضیح رسانه‌ای تحولات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی در ایران می‌شود فرضیه معروفی‌است که بیشترین صحت خود را در پیروزی انقلاب اسلامی نشان داده‌است.
فرضیه‌ای تحت عنوان انقلاب بزرگ و رسانه کوچک، The big revolution, The small medium. حرف کسانی که این فرضیه را مبنای تحولات بزرگ در ایران مثل انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی قرار داده‌اند این است که به‌رغم گستردگی تحولات در ایران، حامل این تغییرات رسانه‌های کوچک بوده‌اند.
مثلاً در مشروطه تلگراف و در انقلاب اسلامی کاست و در حاشیه آن، رسانه‌های کوچک دیگر مثل اعلامیه‌ها و نظایر آن توانستند رسانه بزرگی مثل رادیو-تلویزیون ملی ایران را در آن زمان، ناکارآمد کنند.
آیا برای وبلاگ، وبلاگ‌نویسی و به‌طور عام اینترنت در قیاس با دیگر رسانه‌ها، می‌شود این فرضیه را تعمیم داد؟ به نظر می‌آید با توجه به کم دامنه‌تر شدن نقش رسانه‌های مکتوب در برابر این رسانه، بتوان گفت تحول بزرگ در ایران، بعد از یک مرحله که در جنبش اصلاحات متکی به روزنامه‌ها بود که روزنامه‌ها نیز رسانه کوچک به شمار می‌آیند، در این مرحله جزو حاملینش، شبکه‌های مجازی یا رسانه‌های مجازی و به‌طور خاص وبلاگ‌ها هستند.
در نتیجه مطرح شدن اینترنت به‌طور عام و وبلاگ‌نویسی به‌طور خاص، را به‌عنوان یک رسانه حامل تحول در این مرحله باید جدی گرفت.
اینترنت در همین مدت کوتاه به نظر من با نگاه رسانه‌ای سه مرحله را پشت سر گذاشته‌است. مرحله اول مرحله بیشتر فنی بود که بیشتر بحث‌ها حول زیرساخت‌ها و پروتکل‌های اینترنتی ارتباطی قرار داشت و رسانش‌گران یا حاملان این مرحله تحول رسانه‌ای بیشتر مهندسان و دانش‌آموختگان رشته‌های فنی بودند، مرحله دوم مرحله‌ای‌است که با همان دید مهندسی که زیرساخت‌ها و پروتکل‌های ارتباطی پی گرفته می‌شد، شاهد ورود بحث‌های نظری و فلسفی پیرامون اینترنت هستیم.
در این مرحله بیشتر نهادهای رسمی جامعه به اینترنت دسترسی پیدا کردند و در پی بازتولید وجهه خودشان در اینترنت بودند. در این مرحله شاهد ورود به بحث‌های نظری و فلسفی هستیم اما با گزار‌ه‌های مهندسی. همان اتفاقی که در مراحل اولیه انتقال رسانه‌های جدید به ایران هم رخ داد.
مثلاً وقتی که تلگراف و تلکس وارد شبکه اطلاع‌رسانی ما می‌شود، می‌بینیم که واژه‌هایی مثل رمز و رمزگذاری (Code, Decoding) و امثال اینها، وارد ادبیات روزنامه‌نگاری در ایران می‌شود.
یا حتی سبک‌های خبری متأثر است از این وضعیت فنی، مثل استفاده از هرم وارونه برای پیشگیری از قطع تلگراف که خبر را طبقه‌بندی می‌کرد و به تناسب اهمیتش از ابتدا تا انتهای خبر به‌گونه‌ای تنظیم می‌شد که هر وقت برق نباشد یا تگراف قطع شود بخش‌هایی از خبر را بتوان منعکس کرد و این سبک‌هایی خاص را در ارتباطات وارد کرد.
در مرحله دوم از اینترنت هم ما زبان فنی را حاکم بر فهم نظری و فلسفی می‌بینیم. مرحله سوم، با همه‌گیر فراگیر و مردمی شدن اینترنت هست که لایه‌های فکری و اجتماعی در اینترنت حضور پیدا کردند و بسیاری از پیام‌های اجتماعی از طریق اینترنت انتقال یافت. می‌بینیم که وارد حوزه مذهبی، جلسات مذهبی و نظایر اینها هم می‌شود.
وبلاگ در این مرحله ظاهر می‌شود که پدیده‌ای‌است که خودش هم مراحل مختلفی را پشت سر گذاشته‌است.
برای وبلاگ‌نویسی در ایران من براساس این بررسی چهار مرحله را قائل هستم:
الف) در مرحله اول بیشتر وبلاگ‌ها مثل نسل اول اینترنت، توسط نیروهای فعال فنی ابداع می‌شود و بحث‌های فنی را به‌دنبال دارد.
ب) در مرحله دوم به تدریج وبلاگ‌ها مرحله فنی را پشت سر می‌گذارند و به تولید محتواهایی با مضامین فرهنگ و اجتماعی می پردازند. محتوای این وبلاگ‌ها و وب‌نوشته‌ها بیشتر حالت منولوگ دارد، غزلواره‌است و به گفته باختین تصنیف است،
ج) مرحله سوم که از مدتی پیش آغاز شده پیام‌ها را از حالت مونولوگ خارج کرده و ساختار گفتگویی پیدا کرده، همان ساختار گفتگویی که بیشتر در فرهنگ ما اثر می‌گذارد.
در این مرحله همه پیام‌هایی که در وبلاگ‌ها تولید می‌شود، هم در پاسخ به یک حرف دیگر است همان که تحت عنوان ترا‌ک‌بک از آن یاد می‌شود و هم در انتظار پاسخ است چیزی که تحت عنوان کامنت از آن یاد می‌شود. دو ویژگی تراک‌بک و کامنت در واقع کمک می‌کند به تحمیل گفتگو بر وب‌نویسی.
د) مرحله چهارم مرحله جدیدی‌است و ما بخصوص در حوزه اجتماعی به این وجه باید توجه کنیم، داد و ستد و گفتگویی‌است که بین فضای مجازی و فضای واقعی برقرار شده، یعنی وبلاگ‌نویسی ایرانیان وارد مرحله حقیقی و واقعی هم شده. نشست‌هایی که وبلاگ‌نویسان می‌گذارند.
به‌گونه‌ای وارد عرصه فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی شده‌اند. وارد بحث و چالش با کاندیداهای ریاست‌جمهوری می‌شوند، در پی تأسیس شبکه‌های عینی و اتحادیه‌های صنفی هستند و حضور در زندگی روزمره. این مرحله اگر سر بگیرد بی‌شک می‌تواند وبلاگ‌نویسی ایرانی را وارد حضور جدی‌تر در عرصه‌های اجتماعی بکند و در حقیقت به تأثیری که فرهنگ مجازی بر فرهنگ حقیقی و واقعی دارد، شتاب دهد.
نتیجه‌گیری بکنم که هر رسانه‌ای از جمله وبلاگ فرهنگ خاص خودش را بر می‌انگیزد. چون ما معتقد به این هستیم که بیش از تولید فرهنگ و متأسفانه بیش از آنکه به فرهنگ‌سازی مواجه باشیم نیاز داریم که به بازتولید فرهنگ و انتقال فرهنگ بیندیشیم، در نتیجه فرهنگی که وبلاگ با این ساختار امروزی بر می‌انگیزد بیشتر فرهنگی‌است مبتنی بر دیالوگ، پرسشگری و نقد و بیشتر حامل یک نوع فرهنگ افقی‌است در برابر فرهنگ عمودی.
دوم اینکه در وبلاگ بر خلاف رسانه‌های دیگر مخاطب از حالت انفعالی خارج می‌شود و با مخاطب فعال روبه‌رو هستیم. سوم اینکه یکی از ویژگی‌های اصلی وبلاگ‌های ایرانی بخصوص وبلاگ‌های نوشته شده در داخل ایران، این است که جایگزین پیام‌های انباشته شده و پیام‌های سرکوب شده هم هستند. بخصوص این نوع وبلاگ‌نویسی در فضای اعمال محدودیت و توقیف مطبوعات سراسری به‌وجود آمد.
در نتیجه می‌شود گفت وبلاگ‌های ایرانی حامل پیام مطبوعات محدود شده یا مطبوعات توقیف شده و منتشر نشده هم هستند. چهارم اینکه وبلاگی شدن فرهنگ که پدیده‌ای هست که پژوهشگران معتقدند در پی ظهور وبلاگ شکل می‌گیرد، خود از ویژگی‌های امروز جامعه ماست که دامنه‌است از وبلاگ‌نویسی فراتر رفته کما اینکه زبان وبلاگ‌ها را در خارج از حوزه وبلاگی هم می‌توانیم ببینیم.
وبلاگی‌شدن فرهنگ را اگر خواسته باشیم با زبان آکادمیک تحلیل کنیم، چیزی‌است شبیه گفتمان‌های رمان‌گونه‌ای که باختین به آن اشاره می‌کند. گفتمان‌های رمان‌گونه در حقیقت انتخاب زبان رمان حتی برای بیان مقوله‌های علمی‌است و بخصوص زمانی که نسبت به فرهنگ رسمی فاصله گرفته می‌شود، به قول باختین مکالمه در حاشیه‌ها شکل می‌گیرد و در نتیجه می‌خواهد موردی حرف بزند می‌خواهد با زبان طنز و شوخی و مطایبه و نظایر آنها حرف بزند.
وبلاگی شدن فرهنگ می‌تواند عنوان مستقلی برای تحقیقات آکادمیک باشد که چگونه وبلاگ فراتر از حوزه پیدایش و منشأ پیدایی خود، بر حوزه علم، حوزه فن‌آوری و بر حوزه مباحث جدی و غیر روزمره در جامعه هم اثر می‌گذارد. کما اینکه امروز فراتر از گروه اولی که گفتم در واکنش به تعطیلی و محدود شدن مطبوعات رشد سریعی داشتند، وبلاگ‌های فلسفی و علمی و نظایر اینها هستیم.
به هر صورت هم پیدایش وبلاگ‌ها و هم زبان وبلاگ‌نویسی یک مقوله جدیدی در فرهنگ ماست که نه این منطق از زبان‌های متعارف پیروی می‌کند و نه می‌شود نسبت به بی‌شکل بودن خودش و فرق داشتن با زبان معیار در آن بی‌تفاوت بود.
امیدوارم که این مقوله مورد توجه آکادمیسین‌های ما در حوزه‌های مختلف فلسفی، اجتماعی و ارتباطی، زبا‌شناسی و سیاسی، قرار بگیرد چون بحث وبلاگ‌ها در ایران را جدی باید گرفت. فرصت باید تلقی کرد بیش از آنکه تهدیدانگارانه خواسته‌باشیم با آن برخورد کنیم و بدانیم که امکان اعمال محدودیت در آن نه تنها اندک است بلکه به تدریج ناممکن خواهد بود.

«گفتم که برخیالش راه نظر ببندم
گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید»