PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مصاحبه با اکبر میثاقیان:دربوشهر شوکرم را تعطیل می کنم



pnugirl
04-05-2011, 03:38 PM
گل زدم انقلاب شد!/شعار اکبر ضدفوتبال دوپینگ من است/لب خط را خریده ام!خودم را جای صاحب الاغ می گذاشتم!/در قنداقه فوتبالیست بودم/ببازم هم از من نپرسید چرا باختی!

در سریال مرد دو هزار چهره. يك جاهايي هم اداي من را درمي‌آوردند. مربي‌شان مي‌گفت من از چوب لباسي بازيكن مي‌سازم. آن مربي هم كه كتك مي‌زد، من بودم. بامزه بود. خيلي خنديدم.


اکبر اوتی راهی بندرشد تا باردیگر روزهای پراضطرابی را دنبال کند.ميثاقيان متخصص آوردن تيم‌ها به ليگ برتر و فراري دادنشان از جمع فانوس به دست‌هاست. اين مربي 56 ساله در كارنامه پرفراز و نشيبش توانسته شموشك دسته اولي وشهرداری تبریزرا «ليگ برتري» كند و راه‌آهن را از خطر سقوط نجات دهد. كسب مقام پنجمي ليگ برتر و حضور در فينال جام حذفي با تيم ابومسلم از ديگر موفقيت‌هاي اوست.او که با شهرداری تبریز با رکورد عجیب ودست نیافتنی یک فصل بدون باخت به لیگ برتر رسیده بوداز این تیم کنار رفت وحالا درشاهین ودر اولین رویارویی باید به مصاف استیل آذین برود.گفتگوی ما با او را بخوانید:

بازهم اکبر میثاقیان وحضور کنار خط.چه شد که به بوشهر رفتید؟

داشتم زندگی ام را می کردم که با من تماس گرفتند.من هم مذاکره کردم وشدم سرمربی تیم.

به عنوان یک استقلالی،یک هافبک پرسپولیسی جای شما را درشهرداری گرفت(درخشان)وحالا با آمدن به جای یک هافبک پرسپولیسی(استیلی) انتقام گرفتی.

http://pnu-club.com/imported/2011/04/193.jpg

شما هم به چه نکات ریزی توجه دارید.من را وارد این بازی های رنگی نکنید. من حالا شاهینی ام.


کار سختی دارید نه؟

فوتبال همه اش سختی است. من از این سختی ها استقبال می کنم.قرار نیست کار ساده ای را برعهده بگیرم اما شاهین وهوادارانش انگیزه خوبی برای بازگشتم به مربیگری بودند.

با استیلی هم تماس می گیرید؟

حتما.کادرفنی او را حفظ می کنم.حمید را قلبا دوست دارم ومی دانم عاشقانه با شاهین کار کرده است.

وعده بقای شاهین را می دهید؟

آمده ام برای همین کار.البته باید کار دسته جمعی باشد وگرنه من که معجزه نمی کنم.

چرا فقط تا پایان فصل قرارداد بستید؟

کسی از فردای خود خبر ندارد.شاید بیش از این زنده نماندم.

چه شد که اواسط فصل از شهرداری رفتید؟

مشکلات جسمانی آزارم می داد.بحث گذشته بی فایده است. با شهرداری به رکورد خوبی رسیدم وبرایشان آرزوی موفقیت دارم.

کرش سرمربی تیم ملی شد.چندسال پيش اسم شما هم در بين نامزدهاي مربيگري تيم ملي مطرح شد. ميثاقيان مي‌تواند مربي خوبي براي اين تيم باشد؟

من آنقدر تجربه ندارم. بايد يك نفر باشد كه بازي بين‌المللي را مربيگري كرده باشد.این کرش به درد می خورد. باید کمکش کرد.

يعني خودتان دوست نداريد مربي تيم ملي شويد؟

نه بابا. دنبال دردسر نمي‌گردم.

چه خبر ازمشهدی ها.معمولا هر وقت تيم ابومسلم مي‌بازد، تماشاگران نام شما را صدا را مي‌زنند. يك شعري هم دارند كه يك عده با هم مي‌خوانند: «اكبر ميثاقيان برگرد به خونه‌ات، برگرد به خونه‌ات.»

مردم من را دوست دارند. من هم آنها را دوست دارم. ما مشهدي‌ها با هم يك جور ديگري هستيم. عشق ديگري بين ما مردم هست.

با اين كه زياد از تيم‌هاي ليگ برتر اخراج مي‌شويد، اما باز هم خيلي از تيم‌ها دنبال قرارداد بستن با شما هستند. به نظر خودتان چطور مي‌شود باشگاه‌ها يك مربي اخراجي را دوست داشته باشند؟

هر باشگاهي رفته‌ام، 5، 4 تا بازيكن برايش درست كرده‌ام. جمعش مي‌شود يك ميليارد تومان. بازيكنان كم‌هزينه مي‌آورم. سرپا كه شدند چند تا باشگاه پولدار مي‌آيند دنبالشان. استقلال اهواز كه رفتم،‌ اصلا تيم نداشت. 28 امتياز گرفتيم، 28 بار خدا معجزه كرد. شما تيم‌هاي پايين جدول را ببينيد. تازه تيم را از اولش خودم نبسته بودم.

آها،راستی سر همین تیم نبستن با محمود یاوری هم کل کل داشتید. او می گفت میثاقیان چشم داشت ومی خواست هدایت استقلال اهوازراقبول نکند.حالا اولین بازی شاهین با تیم یاوری است.

خب خود یاوری هم وقتی آمد شاهین وپاس همین حرف را زد وگفت تیم را خودم نبسته ام.استیل آذین هم تیم پرمهره ای است وبازی ما وآنها 6امتیازی است.انشاالله که ما می بریم.

پس يكي از دلايل زیادی علاقمندانت اين است كه مربي بازيكن‌سازي هستيد.

بله. 5 تا از بازيكن‌هاي شموشك دوران من به تیم ملی رسیدند. رحمان احمدي، ميثم بائو، محسن بنگر، خلعتبري و كيانوش رحمتي. من تيم استقلال اهواز هم كه بودم 7، 6 تا بازيكن مثل دغاغله و كوتي را درست كردم. خود خوزستاني‌ها مانده بودند كه من اينها را از كجا آوردم. بازيكن‌سازي كار سختي است. بگير نگير دارد.

مي‌خواهیم درباره بازيكناني كه آنها را تنبيه بدني كرده‌ايد، بپرسیم. چرا اينقدر به شاگردانتان به قول خودتان شوك وارد مي‌كنيد؟

بازيكن مثل بچه آدم مي‌ماند. به بچه‌ات مي‌گويي برو نان بخر. مي‌گويد، چشم. برمي‌گردي مي‌بيني دارد با كامپيوتر بازي مي‌كند. بايد بزني توي سرش كه چرا نان نخريدي. فوتبال هم همين طور است. اگر بازيكن به حرفت گوش نكند بايد يك شوك بهش وارد كني.

حالا اين شوك‌ها چقدر تاثير گذارند؟

همان جواني را كه پس گردني زدم (دغاغله)‌ 5 هفته خوب بود. بعد تاثيرش از بين رفت. خيلي خراب كرد.

در شاهین هم شوک خواهی داد؟

نه،شوکرم را تعطیل کرده ام!

درباره خلعتبري هم مي‌گفتند در نتيجه شوك شما بود كه توانست 5 تا بازيكن را دريبل كند و به پرسپوليس گل بزند.

او خيلي بچه بود كه من از رامسر آوردمش تنكابن. موضوع مال 7 سال پيش است. 16 سال داشت. همه مي‌گفتند به درد فوتبال نمي‌خورد. خيلي رويش كار كردم. واقعا پيشرفت كرد.

پس شوك‌هاي شما تاثيرگذارند؟

بالاخره هر شوكي يك تاثيري دارد. مردم از اين كارها خوششان مي‌آيد. هر كاري مردم دوست داشته باشند، من انجام مي‌دهم.

تا حالا كسي به خود شما هم شوك وارد كرده؟

كسي جرات نمي‌كرده اين كار را بكند. اصلا طرفم هم نمي‌آمدند. يك زماني من هم خودم بازيكن بودم هم مربي.

يك شعري هست كه مي‌گويد «جور استاد به ز مهر پدر» شوك‌هاي شما هم در همين راستاست؟

اين شوك‌ها قر و قاطي است. گاهي به خاطر عصبانيت است، گاهي به خاطر ناراحتي. گاهي لجبازي. خلاصه يك كاري مي‌شود كه اكبر از كوره در مي‌رود.اون پسره (دغاغله) خيلي من را ناراحت كرد. رفت توي بازي بعد از 10 دقيقه وايستاد. پرسيدم براي چي ايستادي؟ ديدم نفسش در نمي‌آيد. به دكترمان گفتم،‌ من بزنم توي گوشش درست مي‌شود. كپ كرده بود. بعد كه زدمش به هوش آمد. چند بازي كه گذشت حالش خوب شد.

روي اين شوك‌ها چقدر حساب باز مي‌كنيد؟

در بحث مربيگري فاكتور روحيه و انگيزه و تشويق خيلي نقش دارد. البته تاكتيك هم هست. حالا درصد يكي كمتر يا بيشتر است. در فوتبال من بخش رواني و انگيزشي نقش بيشتري دارد.

ياد آن بلوتوثي افتادیم كه از شما بين مردم رد و بدل مي‌شود. هماني كه مهمان برنامه 90 هستيد و... .

آن فيلم را براي من درست كرده‌اند. مگه شهر هرته كه من در يك برنامه تلويزيوني يك همچين حرف زشتي بزنم وبگویم گفتند گزارشگر عادله گفتم آی...... خيلي جالبه كه برايش زيرنويس هم ساخته‌اند. هم صدايش ساختگي است هم زيرنويس‌اش.

يك بلوتوث ديگري هم هست كه شما با آب دهان موهايتان را مرتب مي‌كنيد.

خب وقتي موهايم دارد مي‌ريزد، مي‌خواهيد چي كار كنم؟ مجبورم با آب دهان يا آب استخر يا هر آبي آنها را به هم بچسبانم. داشت باد مي‌آمد. ديدم هيچ آبي دور و برم نيست. ديدم بهترين آب، ‌آب دهان است. ديديد كه باد داشت موهايم را مي‌برد. اين فيلم را برنامه 90 هم پخش كرد.

از انتقادات برنامه 90 راجع به خودتان دلخور نمي‌شويد؟

چرا دلخور شوم؟ 90 بهترين برنامه است. برنامه جذابي است. فردوسي‌پور خيلي باهوش است. من قبولش دارم. بچه توانمندي است. توي اين مدت از من تعريف كرده. انتقاد هم كرده.

منتقدان شما مي‌گويند، ميثاقيان تيمش را دفاعي مي‌بندد و بيشتر دست به ضدفوتبال مي‌زند.

حرف زياد زده مي‌شود، بالاخره مجبورند يك چيزي بگويند. هر كسي يك نظري دارد. نظرشان محترم است.

از بچگي مي‌دانستيد كه فوتباليست مي‌شويد؟

آره. توي قنداق بودم مادرم بهم گفت تو در آينده اين كاره مي‌شوي. نه از كجا مي‌دانستم؟

منظورم اين است كه مثلا در انشاهايتان مي‌نوشتيد كه مي‌خواهم فوتباليست شوم؟

كوچك كه بودم؛ مي‌ديدم يك آدمي يك الاغ را راه مي‌برد. خودم را جاي صاحب الاغ مي‌گذاشتم. در كوچكي كه چيزي نمي‌فهميدم، اما يواش يواش عاشق فوتبال شدم. عجيب علاقه داشتم. صبح و ظهر و شب فوتبال بازي مي‌كردم. در شمال موقع بازي رسمي آبگوشت مي‌خورديم. پرچرب هم مي‌خورديم كه خوب بازي كنيم. الان اين طوري نيست. به بازيكن مي‌گويم چرا خوب بازي نكردي؟ مي‌گويد: ‌چون كبابم سفت بود. نرم نبود.

شايد اين برمي‌گردد به مساله اي كه ما در فوتبالمان بازيكن سالاري داريم؟

بستگي دارد به اين كه مربي تيم چه كسي باشد. جايي كه من بودم همچين چيزي نبوده. من «خودم سالار بودم.» بازيكن هم كارش را مي‌كرده است.

شما بيشتر خودتان را مشهدي مي‌دانيد يا شمالي؟

زن آدم اهل هر جايي كه باشد، خود آدم هم همان جايي مي‌شود. من از 17 سالگي آمدم تهران. متولد شمال هستم، اما ديگر آنجا نرفتم. منزل خانمم مشهد بود. من هم بيكار بودم. خرجم را خانمم مي‌داد. خانمم معلم است، اما از نظر فني خيلي به فوتبال وارد است.

اولين گل رسمي كه زديد، به كدام تيم بود؟

http://pnu-club.com/imported/2011/04/194.jpg

داستان اولين گلم خيلي جالب است. من بازيكن تيم ابومسلم شدم. به سن سربازي كه رسيدم، رفتم تيم ملوان. با همین حمید کللی فر بوشهری ها همبازی بودم.حالاکللی فررفته شهر ما ومن هم آمده ام شهر او.تا یادم نرفته بگویم این حمید کللی مربی بادانشی است.اورا به حق پروفسور لیگ یک می دانند.بگذریم.اولين گلم را به خود تيم ابومسلم زدم. روز 17 شهريور سال 57 اين گل را زدم. گل من آخرين گل قبل از انقلاب در جام تخت جمشيد بود. بعد از آن بازي‌ها خوابيد.

اولين بار كي با بازي فوتبال آشنا شديد؟

از بچگي عاشق توپ و فوتبال بودم. آن موقع در گنبد كاووس با گالش بازي مي‌كرديم. من از 2 سالگي فوتباليست بودم. همسرم مي‌گويد من نمي‌دانم اگر فوتبال نبود، تو چي كار مي‌كردي. چون تو پرتقال را هم به زور پوست مي‌كني. فوتبال همه چيز من است.

http://pnu-club.com/imported/2011/04/195.jpg

اولين مشوقتان چه كسي بود؟

در شمال كه زندگي مي‌كردم،‌ امكانات حرفه‌اي و مربي خوب نبود. هر كس زودتر مي‌رفت توي زمين، بيشتر بازي مي‌كرد. تهران كه آمدم، 17 سالم بود. اولين مربي‌ام پرويز ابوطالب بود. خيلي هواي من را داشت. از او خيلي چيز‌ها ياد گرفتم. او در آن زمان بازي من را در تيم استان مازندران ديد و پيشنهاد داد كه بروم تيم ديهيم. آن زمان ليگ باشگاهي كشوري نبود. مطرح‌ترين ليگ، ليگ تهران بود. من هم دوست داشتم توي تهران بازي كنم. بند و بساطم را جمع كردم و رفتم تهران.

اولين اوت بلندي كه پرتاب كرديد، مربوط به چه بازي بود؟

ابومسلم يك بازي تداركاتي با تيم ملي داشت. آن موقع من بازيكن ابومسلم بودم و در جام تخت جمشيد بازي مي‌كردم. يك اوت بلند انداختم. فكر كنم شانسي بود كه گل شد. در نيم فصل دوم هم حدود 25 تا از اوت‌هايم گل شد.

چطوري فهميديد كه مي‌توانيد اوت‌هاي بلند بيندازيد؟

سال 53 آقاي رضوي مربي ما بود. او اين تكنيك را يادم داد. من كتف‌ها و بازوهاي قوي داشتم. زياد وزنه مي‌زدم. آن موقع كسي وزنه نمي‌زد. من كشتي‌گير هم بودم. كشتي كتف‌هاي آدم را تقويت مي‌كند.

http://pnu-club.com/imported/2011/04/196.jpg

لقب «اكبر اوتي» را اولين بار چه كسي به شما داد؟

روزنامه كيهان ورزشي. نوشته بود:‌ بنازم به اين مادري كه اين اوت‌انداز را به دنيا آورد.

اولين بار كه مربيگري يك تيم را پذيرفتيد، كي بود؟

آخرين سالي كه در ابومسلم بودم، هم بازي مي‌كردم و هم مربي يك تيم به نام «آلاد» بودم. من بچه پايين‌شهر مشهد يعني طلاب بودم و اين تيم هم مال آنجا بود. چند تا از بازيكنان آن تيم شهيد شدند. آن تيم را آوردم در تيم‌هاي استان و جزو تيم‌هاي مدعي كردم. يواش يواش از مربيگري خوشم آمد، در خودم مي‌ديدم كه مربي شوم. به نظر من مربيگري ذاتي است، همان طور كه فرشاد پيوس، ذاتا گلزن بود. مطالعه و فوتبال ديدن و داشتن علم هم خيلي روي مربيگري تاثير دارد.




علم روز فوتبال را چطور كسب مي‌كنيد؟

http://pnu-club.com/imported/2011/04/197.jpg

خيلي زياد مطالعه مي‌كنم. منابع خارجي را مي‌گيرم به عروسم كه مترجم زبان است، مي‌دهم. او برايم ترجمه مي‌كند و من مي‌خوانم. فيلم هم كه تا دلتان بخواهد مي‌بينم. من هر كلاس مربيگري كه گذاشته‌اند، رفته‌ام. دوستام از آلمان و انگليس هميشه فيلم بازي و تمرين تيم‌هاي بزرگ رو مي‌فرستند و من تمامشان را تك به تك با دقت بررسي مي‌كنم.

در 37 سالگي كفش‌هايتان را آويختيد و با زمين فوتبال خداحافظي كرديد. چرا اينقدر دير؟

من همين الان هم مي‌توانم لباس بپوشم و بروم توي زمين بازي كنم. بازي كردن كاري ندارد. الان همين بازي كه اين بچه‌ها مي‌كنند، من هم بلدم. آن موقع نه پول بود نه هيچ چي. ما بازي مي‌كرديم. الان همه چي هست.

پس چرا ادامه نداديد؟

به خاطر سلامتي. ديدم شب‌ها خوابم نمي‌برد. دست مي‌زدم به پايم مي‌گفتم، آخ. به گردنم مي‌زدم مي‌گفتم، آخ. آن موقع نه تداركات بود نه مربي حرفه‌اي. نه علم بود، ‌نه زمين چمن، نه كفش نه وسايل. هيچ چي نبود.

اولين دستمزدتان چقدر بود؟

من با ابومسلم 15 هزار تومان قرارداد بستم. با ماهي 500 تومان. الان 500 تومان را به گدا بدهي قبول نمي‌كند.

از درآمدي كه از راه فوتبال كسب كرده‌ايد، راضي هستيد؟

پول فوتبال زياد بركت ندارد. تعداد افراد خانواده ما زياد است. 2 تا پسر دارم به نام بهزاد و بهتاش كه بهزاد متاهل است. بايد پول بچه‌ها را بدهيم. ما مربي‌ها نانمان را توي خونمان مي‌زنيم و مي‌خوريم. واقعا كار خيلي سختي است. همين آقاي دايي.توی تیم ملی تا چند دقيقه قبل از گل عربستان عزيز بود و تشويق مي‌شد. بعد ديديد تماشاگران با او چه كردند. بازيكن با يك ساك مي‌آيد و با يك ساك مي‌رود، اما مربي بايد جواب همه را بدهد. ما مربي‌ها هر چقدر بگيريم، باز هم كم است. بازيكن خيلي وقت‌ها آماده نيست و روي نيمكت مي‌نشيند. از 13 بازي، 10 بازي مي‌رود توي زمين، اما مربي نمي‌تواند اين كار را بكند. يك روز بخواهد برود مرخصي مي‌ماند كه تيم را به چه كسي بدهد. من 7 ماه مربي استقلال اهواز بودم. 2 بار هم مشهد نيامدم. مربيگري خيلي مسووليت دارد. مخصوصا مربيگري تيم‌هايي كه پرطرفدارند. من چندين سال شهرستان‌هاي دور از مشهد مربيگري كردم. خسته شدم. 2 سال و نيم شموشك بودم. چند سال جاهاي ديگر.حالا هم باید دربوشهر با روزهای سخت دست وپنجه نرم کنم.

نهايت آرزوي فوتبالي اكبر ميثاقيان؟

دوست دارم با ابومسلم قهرمان ايران شوم و تيم را ببرم جام آسيا.

فكر مي‌كنيد اين آرزو روزي برآورده شود؟

صددرصد. داشت مي‌شد. داورها در بازي فينال ما با صباباتري يك كم ناداوري كردند. آقاي عنايت هم گفت كه داوري خوب نبود. اگر بازيكن‌هاي خوب تيم ابومسلم نروند، تيم مي‌تواند موفق باشد. شما ببينيد هر سال 10 تا از ياران این تیم مي‌رفتند تيم‌هاي ديگر.

چرا تيم‌هاي استان خراسان هميشه بايد درگير مشكلات مالي باشند؟ آن هم استاني كه اين همه كارخانه و واحد صنعتي دارد.

اين بحث خيلي طولاني مي‌شود. همه بايد كمك كنند. فوتبال ما هنوز مثل امارات و تركيه هم حرفه‌اي نشده. خيلي زمان مي‌برد كه حرفه‌اي شود. اگر اين 2 تيم ابومسلم و پيام قرار باشد دسته اول بمانند، استاديوم ثامن به چه درد مي‌خورد؟ همه بايد بروند بيكار و علاف آنجا بنشينند و همديگر را نگاه كنند.زمان من تيم دست نيروي انتظامي بود. سردار ملاحي خيلي كمك مي‌كرد. از زماني كه او رفت، باشگاه شخصي شد. مديرعامل تيم بايد از جيب خودش خرج كند. نمي‌شود كه.

اولين بار كه تصوير خودتان را در تلويزيون ديديد، ‌كدام بازي بود؟

قبل از انقلاب بازي ابومسلم با استقلال تهران بود كه تلويزيون بازي را پخش كرد. آن موقع فقط بازي‌هاي مهم را پخش مي‌كردند. خب استقلال هم تيم مهمي بود.

يادتان مي‌آيد اولين تيتري كه روزنامه‌ها درباره شما زدند، چه بود؟

آره. خيلي جالب بود. نوشته بودند هر چه آتش است از كنده اين اوت‌انداز برمي‌خيزد. اسم روزنامه‌اش درست يادم نيست.

از بين شعارهاي تماشاگران كدام را بيشتر دوست داريد؟

شعار اكبر ضدفوتبال. اين شعار را كه مي‌شنوم شارژ مي‌شوم .انگار دوپینگ می کنم. خوب است كه يك عده آدم را تحريك كنند.

شعار اكبر ضدفوتبال كه به نام شما ثبت شده. مثل برج ميلاد كه خيلي‌ها با ديدنش ياد شما مي‌افتند.

اين برج ميلاد هم داستاني دارد. من اصلا نمي‌دانستم برج ميلاد چيست. بعد از 30 سال كه رفتم تهران چشمم به اين برج افتاد. البته توي اين مدت رفت و آمد داشتم، اما ساكن كه نبودم. پرسيدم اسمش چيست؟ گفتند برج ميلاد. بعد اين قضيه توي ذهنم بود. وقتي خبرنگارها سوال پيچم كردند، اين را گفتم تا باورشان شود اكبر حرفش حرف است. شعار نيست. همين جمله يك انگيزه‌اي به بازيكنان راه آهن داد تا سقوط نكند.

ماجراي رودخانه كارون را هم براي انگيزه دادن به بازيكنان مطرح كرديد؟

http://pnu-club.com/imported/2011/04/198.jpg

نه اين «رودخانه كارون» ‌را من نگفتم. بقيه گفتند. تيممان ضعيف بود. وقتي تيم قوي نباشد، اين حرف‌ها فايده ندارد.

بوشهر ودریا هم می تواند سوژه خوبی باشد. اگر این تیم افتاد خودرا غرق می کنی؟

شما هم انگار دنبال کشتن من هستید.نه بابا من دنبال این سوژه ها نیستم.

اكبر ميثاقيان دشمن هم دارد؟

نمي‌شود كه دشمن نداشته باشيم. دنبال دشمن نگشتم. خيلي پيگير اين چيزها نيستم. خبر ندارم. من توكلم به خداست. من با همه رقيبم. دشمن نيستم.

خودتان با كسي مساله نداريد؟

من با همه بچه‌ها خوبم.

مي‌توانم نظرتان را درباره نيكبخت واحدي بپرسم؟

نيكبخت را من توي فوتبال آوردم. رسيد به جايي كه خودش مي‌خواست. بازيكن خوش‌شانسي بود.اگر بخواهد بازهم می تواند اوج بگیرد.

چرا هر باشگاهي كه شما مي‌رويد بعدش خداداد عزيزي هم به آنجا مي‌رود؟ مثل ابومسلم و استقلال اهواز؟

شانسي است ديگر. هر جا من رفتم فيروز كريمي هم بوده. من رفتم ابومسلم. او قبلا بود. راه‌آهن بود. اهواز هم بود.

راست است كه مي‌گويند برخي از تيم‌هاي ليگ برتر جادوگر دارند؟

اينها چرت و پرته. جادوگر چيه؟ تا خدا نخواهد برگ از درخت نمي‌ريزد. حالا مثلا يك آقاي ايكس شايد براي يك تيم خوش يمن باشد. مي‌گويند اين هم با ما بيايد. بار دوم كه مي‌بازند،‌ مي‌گويند اين نيايد. آن موقع جوراب من مشكي بود. سفيد كه مي‌شد، مي‌گفتند بازي را باختيم. مشكي بپوش. تمام خانه را مي‌گشتم تا آن جوراب را پيدا كنم.

پيراهن مشكي‌تان كه براي تيم شانس مي‌آورد،‌ چي شد؟

دو سه تا بازي باختيم. سوزاندمش.

جزو مربي‌هايي هستيد كه زياد لب خط مي‌رويد. شايد درست‌ترش اين باشد كه بگوييم هميشه لب خط هستيد و كمتر روي نيمكت مي‌نشينيد.

لب خط را خريده ام. مالك آنجا هستم. اين كه فوتباليست‌ها ببينند مربي‌شان آمده جلو و هيجان دارد، ‌رويشان تاثير دارد. مربي كه زياد بنشيند روي نيمكت، خوب نيست. فرگوسن زياد روي نيمكت مي‌نشيند، اما همان آدامسي كه مي‌جود،‌ تاثير دارد.

چطور مي‌شود اكبر ميثاقيان را به اوج عصبانيت رساند؟

تيمم ببازد و به من بيايي بگويي براي چي باختي؟ فوتبال است ديگر. هر كس يك اخلاقي دارد. من در رشت بعد از برد با لهجه رشتي صحبت كردم. در اهواز عربي صحبت كردم. بعد از باخت ساكت مي‌شوم.

اوقات فراغتتان را چطور پر مي‌كنيد؟

سركار باشم، اوقات فراغت ندارم. همه‌اش بايد فيلم بازي را ببينم. آمادگي بچه‌ها را بررسي مي‌كنم. روي زمان استراحتشان و تغذيه‌شان خيلي حساسم. زمانی كه وقت دارم حرم مي‌روم و به مغازه ورزشي‌ام سر مي‌زنم و تلويزيون مي‌بينم.

در بين برنامه‌هاي تلويزيون كدام را بيشتر دوست داريد؟

سريال مرد دو هزار چهره. يك جاهايي هم اداي من را درمي‌آوردند. مربي‌شان مي‌گفت من از چوب لباسي بازيكن مي‌سازم. آن مربي هم كه كتك مي‌زد، من بودم. بامزه بود. خيلي خنديدم.

اكبر ميثاقيان اگر يك ديوار سفيد داشته باشد، رويش چه مي‌نويسد؟

مي‌نويسم مشكي رنگ عشقه. صبر كن فكر كنم. اين جمله هم خوب است: من عاشق مردم خراسان و امام رضا(ع)‌ هستم.

حرف پایانی؟

هواداران وهمه مسئولین بوشهری کمک کنند تا شاهین در لیگ برتر بماند.