Fahime.M
04-30-2009, 07:20 PM
در کوچه باغهای بی قراری
مبادا رد شدن زمستون رو ندیده باشی؟ مبادا بهار تو رو جا بذاره! یادت باشه تو هر مسیری که پیش داریم, همیشه نگاه سومی هست که می تونه واسه ما انگیزه بودن بشه, شوق رفتن یا تب رسیدن بشه.
این نگاه می تونه احساس تو رو رهبری کنه, خواست تو رو شفاف تر کنه نگاه سوم توانایی ما واسه دیدنه! قدرت ما واسه شنیدن, نفوذ ما در گفتنه امکان ما واسه بودن و عمل!
وقتی تو جاده زندگی به مانعی برخورد می کنی که راه و واست سخت می کنه, از خودت بپرس از کجا این مانع سر راهم سبز شده؟! از کی من بی انگیزه شدم. چرا دیگه نمی تونم تصمیم بگیرم؟!چرا دیگه نمی تونم خلاق باشم؟!
این جور وقتا دنبال یکی می گردی تا به زندگیت رنگ بده, واسه جلو رفتن هات, واسه کارایی که می کنی تاییدت کنه, بهت نمره بده. وقتی بی انگیزه می شیم به هر چیزی که دورو برمونه سخت می چسبیم, از جلو رفتن میترسیم تا مبادا زمین بخوریم, از ترس دوباره برخاستن سرجامون می مونیم, هی تکرار می شیم. تا جایی که قدرت خلاق وجودمون تهی میشه کم کم حس مطلوب بودنو از دست می دیم. توانایی هامون به جاه طلبی تبدیل می شه, فقط خودمونو کپی می کنیم تا مبادا کم بیاریم, بدون احساس خوش تازه بودن به کهنه ها می چسبیم, دیگه زندگی نمی تونه غافلگیرمون کنه, حتی با بهارش به وجدمون نمیاره, هیچکس دلمونو نمی بره, دستهامون باهم بیگانه می شن, چشم هامون همیشه چیزی رو ازاینه پنهان می کنن, اون وقته که تو خواب زمستونی جا می مونیم, خوابی که زنگ بیداری هیچ بهاری بیدارش نمی کنه. وقتی تو چنین حالی هستی سه جور میشه به زندگی نگاه کرد.
نگاه اول میگه:همینه که هست یا میشه یا نمیشه,بی تفاوته,تسلیمه,همه چیز رو به دست تقدیر می سپره.
نگاه دوم بهت میگه: ای کاش می شد اگه می شد چه خوب بود. اما می دونم نمیشه این نگاه از جنس حسرته,همه چیز رو به خیال و رویا می سپره.
اما یه نگاه سومی هست که میگه: تو هر شرایطی همیشه راهی به وصل هست این نگاه از جنس خلاقیته.
همیشه در پی هماهنگ شدن با طبیعته, یه راه کار تازه تو چنته داره. خوش فکره! می تونه پاسخ هر معمایی رو تو خود واقعیت ها پیدا کنه...در لحظه لحظه حیات جاریه. میتونه با یه صفر شروع کنه می تونه ایجاد کنه. این نگاه می دونه هر حرکتی با اولین قدم شروع میشه .
نگاه اول از جنس ارزوست,همیشه در پی خواستنه اما قوه اراده نداره, بی حاله!
نگاه دوم در پی پیراستنه,همیشه حذف می کنه تا به نقطه هیچ برسه! انعطاف نداره.تو حبس خواسته های خودش اسیره .
اما نگاه سوم قادره تغییری رو در نوع زاویه ما به زندگی ایجاد کنه. قادر هر وقت که بخواد شکل خودشو رها کنه به یه شکل دیگه,به حیات ادامه بده. فراخ و وسیع فکر کنه,بدون فشار,بدون اندوه,حرکت می کنه. بدون تاسف و حسرت کنار می کشه هر لحظه می تونه در وجود ما نیروی محرک ایجاد کنه, یگانه و یکپارچه و منسجمند. نگاه سوم خلاقه وقتی خلاقیته تو خاموشه. وقتی زندگی برات یه کوچه بن بست وقتی هیچ حرف تازه ای واسه گفتن نداری.وقتی هیچ هدفی تو رو واسه رفتن تحریک نمی کنه بدنبال نگاه سوم باش.کافیه ذهنتو واسه شنیدن خالی کنی, دریچه خود به خود باز میشه همون دریچه کافی تا,بتابه به خلوت درونت. دل بسپر به حقیقتی که تو رو واسه تماشا دعوت می کنه.
دامنه ها محل گذرند. افقی عبور کن ولی عمودی نگاه کن. به قدرت پاهات ایمان داشته باش تا اون سر کوه بدو.
مبادا رد شدن زمستون رو ندیده باشی؟ مبادا بهار تو رو جا بذاره! یادت باشه تو هر مسیری که پیش داریم, همیشه نگاه سومی هست که می تونه واسه ما انگیزه بودن بشه, شوق رفتن یا تب رسیدن بشه.
این نگاه می تونه احساس تو رو رهبری کنه, خواست تو رو شفاف تر کنه نگاه سوم توانایی ما واسه دیدنه! قدرت ما واسه شنیدن, نفوذ ما در گفتنه امکان ما واسه بودن و عمل!
وقتی تو جاده زندگی به مانعی برخورد می کنی که راه و واست سخت می کنه, از خودت بپرس از کجا این مانع سر راهم سبز شده؟! از کی من بی انگیزه شدم. چرا دیگه نمی تونم تصمیم بگیرم؟!چرا دیگه نمی تونم خلاق باشم؟!
این جور وقتا دنبال یکی می گردی تا به زندگیت رنگ بده, واسه جلو رفتن هات, واسه کارایی که می کنی تاییدت کنه, بهت نمره بده. وقتی بی انگیزه می شیم به هر چیزی که دورو برمونه سخت می چسبیم, از جلو رفتن میترسیم تا مبادا زمین بخوریم, از ترس دوباره برخاستن سرجامون می مونیم, هی تکرار می شیم. تا جایی که قدرت خلاق وجودمون تهی میشه کم کم حس مطلوب بودنو از دست می دیم. توانایی هامون به جاه طلبی تبدیل می شه, فقط خودمونو کپی می کنیم تا مبادا کم بیاریم, بدون احساس خوش تازه بودن به کهنه ها می چسبیم, دیگه زندگی نمی تونه غافلگیرمون کنه, حتی با بهارش به وجدمون نمیاره, هیچکس دلمونو نمی بره, دستهامون باهم بیگانه می شن, چشم هامون همیشه چیزی رو ازاینه پنهان می کنن, اون وقته که تو خواب زمستونی جا می مونیم, خوابی که زنگ بیداری هیچ بهاری بیدارش نمی کنه. وقتی تو چنین حالی هستی سه جور میشه به زندگی نگاه کرد.
نگاه اول میگه:همینه که هست یا میشه یا نمیشه,بی تفاوته,تسلیمه,همه چیز رو به دست تقدیر می سپره.
نگاه دوم بهت میگه: ای کاش می شد اگه می شد چه خوب بود. اما می دونم نمیشه این نگاه از جنس حسرته,همه چیز رو به خیال و رویا می سپره.
اما یه نگاه سومی هست که میگه: تو هر شرایطی همیشه راهی به وصل هست این نگاه از جنس خلاقیته.
همیشه در پی هماهنگ شدن با طبیعته, یه راه کار تازه تو چنته داره. خوش فکره! می تونه پاسخ هر معمایی رو تو خود واقعیت ها پیدا کنه...در لحظه لحظه حیات جاریه. میتونه با یه صفر شروع کنه می تونه ایجاد کنه. این نگاه می دونه هر حرکتی با اولین قدم شروع میشه .
نگاه اول از جنس ارزوست,همیشه در پی خواستنه اما قوه اراده نداره, بی حاله!
نگاه دوم در پی پیراستنه,همیشه حذف می کنه تا به نقطه هیچ برسه! انعطاف نداره.تو حبس خواسته های خودش اسیره .
اما نگاه سوم قادره تغییری رو در نوع زاویه ما به زندگی ایجاد کنه. قادر هر وقت که بخواد شکل خودشو رها کنه به یه شکل دیگه,به حیات ادامه بده. فراخ و وسیع فکر کنه,بدون فشار,بدون اندوه,حرکت می کنه. بدون تاسف و حسرت کنار می کشه هر لحظه می تونه در وجود ما نیروی محرک ایجاد کنه, یگانه و یکپارچه و منسجمند. نگاه سوم خلاقه وقتی خلاقیته تو خاموشه. وقتی زندگی برات یه کوچه بن بست وقتی هیچ حرف تازه ای واسه گفتن نداری.وقتی هیچ هدفی تو رو واسه رفتن تحریک نمی کنه بدنبال نگاه سوم باش.کافیه ذهنتو واسه شنیدن خالی کنی, دریچه خود به خود باز میشه همون دریچه کافی تا,بتابه به خلوت درونت. دل بسپر به حقیقتی که تو رو واسه تماشا دعوت می کنه.
دامنه ها محل گذرند. افقی عبور کن ولی عمودی نگاه کن. به قدرت پاهات ایمان داشته باش تا اون سر کوه بدو.