PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عاطفه خود را به فضای آگاهی بیاوریم



alamatesoall
03-17-2011, 11:10 PM
عاطفه خود را به فضای آگاهی بیاوریم
از خانم دکتر آنجلی هزاریکا Dr. Anjeli Hezarika


چند سال پیش، یک پاسخگوی تلفن Operator، روزانه تلفنی از مردی دریافت می­کرد که وقت دقیق را می­پرسید.
این کار هفته­ها ادامه داشت. عاقبت پاسخگو از آن مرد پرسید که چرا هر روز تلفن می­زند و وقت دقیق را می­پرسد.
مرد گفت: "زیرا من مسئول به صدا درآوردن سوت ظهر هستم!"
پاسخگوی تلفن گفت: "خوب این قدری عجیب است! زیرا من هر روز ظهر با شنیدن صدای سوت ظهر، ساعتم را با آن تنظیم می­کنم!"
داستانی ساده است، ولی تمثیلی دقیق از زندگی است. ما به دیگری وابسته هستیم و در هر زندگی نیز بیشتر به دیگران وابسته می­شویم. آیا افکار، احساسات و عواطف یک فرد می­تواند بر دیگری از راه دور تأثیر بگذارد؟ و باز هم بیشتر اعجاب­آور این که آیا افکار یک شخص می­تواند بر سلامتی دیگری تأثیر بگذارد؟ این پرسش­ها شاید برای علوم پزشکی معاصر مبهم باشند، ولی تحقیقات انجام شده در آمریکا نشان می­دهد که ما در مرز دریافت شواهدی قرار داریم که صحت "شفای از راه دور" را تأیید می­کند. سنت­های باستای روحانی از رابطه عمیق بین فرد و کائنات سخن می­گوید. "تاثیر پروانه" The Butterfly Effect تاکنون مثلی مشهور شده است. پروانه­ای در اینجا بالهایش را برهم می­زند و در هزاران مایل دورتر، تأثیر می­گذارد.
انسانیت ما در "ظرفیت احساس کردن ما" بیش از همه چیز هویداست. ارزش­های والای قلب انسان، ایمان، امید، عشق، اخلاص، تحمل و صبر، جهان شمول هستند و مردم را از سراسر دنیا به هم پیوند می­دهد. بیان کردن عواطف یک بعد از تجربه­ انسانی است که شامل همه می­شود و این عمیق­ترین احساس تعلق داشتن و مشارکت کردن است. احساس­های خوشحالی و بدحالی ما فقط از خود ما نیستند، بلکه لمحاتی از تجاربی هستند که به ورای محدودیت­های آگاهی فردی ما می­رود. همچنین روز به روز بیشتر تشخیص داده می­شود که فهمیدن عواطف کلید فهمیدن رفتار انسان و ارتباطات انسانی است.
عجیب است که در هیچ موسسه­ آموزشی، هیچ توجه ویژه­ای به مقابله با فرسودگی­های عاطفی که انسان در طول روز با آن سروکار دارد نمی­شود. حتی در بخش­های تجاری نیز که مبالغ هنگفتی برای توسعه مهارت­های انسانی و تجهیز نیروی انسانی پرداخت می­کنند برای توسعه "هوشمند عاطفی" emotional intelligence هیچ الگویی در دسترس نیست. ما تقریباً از این که زیاد می­دانیم مغرور می­شویم ولی در بخش احساسات بسیار ضعیف عمل می­کنیم. در نتیجه، بسیاری از مردم را می­بینیم که موفق و کارآمد هستند، ولی وقتی که بخواهند از قله­های جدید ترقی بالا بروند، از خودشان مخروبه­های عاطفی برجای می­گذارند.
دنیای نامریی عواطف
یکی از دلایل، برای عدم آگاهی و نداشتن کارآیی عاطفی می­تواند این باشد که تفکر عقلانی توسط کلام بیان می­شود، عاطفه بی­کلام است. فرد شاید نارضایتی خودش را بیان کند یا نکند، ولی آنچه که توسط آهنگ صدایش، حرکات و تغییرات بدنش بیان می­شود، می­تواند واقعیت موضوع را نشان بدهد. آنچه برای فهمیدن مهم است این است که چگونه بیان می­شود، به عوض این که چه گفته می­شود.
معمولاً عواطف بسیار به ندرت در کلام جای داده می­شوند. بیشتر اوقات توسط اشارات غیرکلامی بیان می­شوند.
جای تعجب نیست که بسیاری از مردم از این که احساس اطرافیانشان را درک کنند ناتوان هستند، و در مورد احساسات خودشان سردرگم می­شوند. این ناشنوایی در مورد تنظیم عواطف می­تواند در هر جنبه از زندگی ما، از فروش و مدیریت گرفته تا تربیت فرزندان و سیاست، خرابی به بار بیاورد.
فشارها و تنش­های زندگی امروزی، این "قاره­ تاریک عواطف" dark continent of emotionhsرا بیشتر به دنیای وحش سوق می­دهد. عوامل تنش­زا در زندگی امروزی روزبه­روز بیشتر می­شوند و دنیا بسیار رقابتی و پیچیده می­شود. از آنجا که تماس ما با احساسات ما توسط سال­ها بی­توجهی و سرکوب قطع شده است ادعای پس گرفتن این قاره تاریک کار عظیمی را طلب می­کند. جای شگفتی نیست که روش­های جدید برای آرام ساختن ذهن، آسوده کردن بدن، بیان عواطف، تغییر افکار منفی و کنترل عملکردهای بدنی، با سرعت زیاد رشد کرده است.
استادان مراقبه در طول سال­ها، صدها تکنیک مراقبه را که برای انواع مردم مناسب باشد آموزش داده­اند. این تکنیک­ها خرد سنت­های باستانی را با یافته­های جدید روانشناسی ترکیب می­کنند.
ما می­دانیم که ذهن ما می­تواند نظام دفاعی بدن را تحلیل ببرد یا تقویت کند و بر بیماری یا سلامت بدن تاثیر گذارد. بسیاری از ما افکار، احساسات، تخیلات یا خاطرات دردناک خود را سرکوب یا کنار می­زنیم و آن­ها را در "زمین زباله­ریزی" dumping ground در ذهن ناخودآگاهمان انبار می­کنیم. ولی آنچه را که ما از آن غافلیم سرکوب می­کنیم یا با آن می­جنگیم، بعد به عنوان یک عارضه مثل سردرد، تپش، سریع قلب، بی­خوابی و زخم معده ­باز می­گردد.
عواطف همچون بازخوردهایی عمل می­کنند که شاید ما باید به آن­ها توجه کنیم. سردرد ما نشانگر تنش در کار است. یا این که تپش سریع قلب نشان می­دهد که ما مسئولیت زیادی تقبل کرده­ایم و زخم معده­ ما نشان می­دهد که ما نمی­توانیم تغییرات حیاتی زیادی را در زندگی هضم کنیم یا بپذیریم. بنابراین، آن چه در بین خوشی و ناخوشی قرار گرفته، دنیای نامریی عواطف است.
شواتز Schwats، روانشناس سیستمی، پس از سال­ها تحقیقات درباره بدن و ذهن، به عامل "رسیدگی، تماس، بیان" ACE factor پی برد. وقتی که به یک کوفتگی مزمن، نگرانی، خشم یا ناراحتی جسمانی رسیدگی می­کنیم، به هدایت شدن از سوی بازخورد متکی هستیم و راه­حل­های جایگزین را با در نظر گرفتن جنبه­های رژیم غذایی، تمرینات ورزشی، روابط خانوادگی یا مراقبه انتخاب می­کنیم. برای شفای ذهنی و بدنی، یک هوشیاری و مراقبه­ اساسی الزامی است.
زمان و حرکت
آیا توجه کرده­اید که چگونه عواطفی عمیق مانند اندوه، خشم یا ترس، مدت­ها پس از این که واقع یا حادث شوند، با ما می­مانند؟ تاثر عمیقی که انسان، در از دست دادن عزیزی تجربه می­کند، در واقع می­تواند به یک زمستان سرد و یخبندان عاطفی تبدیل شود که ماه­ها ادامه دارد. در چنین اوقاتی احساسات، بی­جان هستند و زیر برف پنهان شده­اند و منظر­ه عاطفی قبل از این که حتی شروع به دیدن خواب بهار کند، زمان خودش را خواهد برد و تا وقتی که به این احساس­ها رسیدگی و توجه نشود، پذیرفته یا بیان نشوند، نمی­توان امید چندانی به حرکت داشت.
آیا مشاهده کرده­اید که اوقات اندوه، نگرانی و بدحالی، به نظر طولانی­تر می­پاید و زمان­های خوشوقتی و شادی بسیار سریع می­گذرند؟ درک و تفسیر ما از زمان بسیار ذهنی و شخصی است. ما با نگرانی از آینده و پشیمانی از گذشته، فراوانی پنهان لحظه­ حال را از دست می­دهیم. برخورد کردن با این منبع عاطفه­ خام یکی از بزرگ­ترین چالش­های پیش روی ماست.
کلید درک زمان در این است که بیاموزی به جای این که پیوسته مشتاق نتیجه باشی، درگیر خود روند باشی.
شعری زیبا از رینر ماریا ریلکه Rainer Maria Rilke وجود دارد که در ذیل آن را می­خوانید:
"وقتی پریشانی، ناراحتی و افکار بر فرا می­رسند،
به دریا می­روم و دریا غرقشان می­کند.
دریا مرا با صدایش، با صداهای وسیع و بزرگش تمیز می­کند
و بر هر چه در من حیران و سردرگم است، آهنگی را تحمیل می­کند".
برای آنان که در جست و جوی روح هستند، این نوع خودنگری، جهتی را فراهم می­کند و از طریق مربوط ساختن یک تجربه­ عمیقاً احساس شده به یک آهنگ جهانی، به نوعی، به "زمینی کردن عاطفی­ها" earthing of emotions می­انجامد.
در این دیدگاه، برخورد کردن با عواطف اهمیت دارد، زیرا که آن­ها یادواره­های فصل­های روح یا مقاطع خاص از سفر روح هستند. آن چه در مورد عواطف مشترک است، احساس هویت گرفتن با دیگران است. در سطوح عمیق­تر از آگاهی، مرزهای فردی انسان در نور دیده شده است و "خود" self به عنوان یک پدیده­ کل تجربه می­گردد.
پل تحول
روشن است که ما از آن چه که به آن روی می­آوریم، شفا می­گیریم، نه از آن چه که از آن رویگردان هستیم. بیان کردن، پلی است به دنیای عواطف، ولی بهبود عاطفی در ورای بیان صرف یا تخلیه صرف قرار دارد.
متاسفانه، وقتی که عواطف خودمان را بیان می­کنیم، به جای این که از پل گذر کنیم، به پل وابسته می­شویم. بیشتر اوقات، بدون این که خودمان بدانیم، تمرینات متحول کننده­ای در طول زندگی روزمره به کار می­بریم تا با موقعیت­های پرتنش به درجات مختلف، برخورد کنیم. ولی ما عموماً بسیاری از توانایی­های ذاتی خودمان را به طور مبهم، تصادفی و به نوعی ناخودآگاه کسب کرده­ایم.
برای نمونه، مراقبه­­ ندای براهما Nada Brahma اگر برای مدتی­ طولانی تمرین شود، یک مراقبه شفابخش عالی است و شفای زخم­های جسمانی و عاطفی را به شما تقدیم می­کند.
این مراقبه، به تمامی بخش­های متضاد در درون تو هماهنگی می­بخشد.
مراقبه پویا Dynamic Meditation و جیبریش Gibberish راهی عالی برای تخلیه­ احساسات انباشته شده است.
با هر بیان آگاهانه­ از خشم، ناکامی، آزار یا هر چیز دیگر، ما زخم­های عاطفی خود را به هوای آزاد آگاهی می­آوریم و مانند هر زخم دیگر، وقتی که مورد تشخیص قرار گرفته شود، می­توانند شروع به شفا یافتن کنند