alamatesoall
03-17-2011, 11:03 PM
چيزي نگو كه ديگران را برنجاني
مترجم: مهرداد فيروزبخت
رضا در محيط كارش «مشكل موضع گيري» داشت. رضا با مشتريان بيادبانه رفتار ميكرد، با زيردستانش تند حرف ميزد و در نشستها زور ميگفت. اين در حالي بود كه مردم در مورد رفتار رضا حرف ميزدند ولي به او چيزي نميگفتند چون «نميخواستند حرفي بزنند كه او را برنجانند.»البته در پشت اين رضا گستاخ، آدم خوب و نازنين وجود داشت؛ آدميكه اگر كسي جرئت ميكرد و جلوي رضا ميايستاد، نمايان ميشود.
ولي متأسفانه هيچكس جرأت نميكرد اشتباه بودن برخوردهاي رضا را به او گوشزد كند. تا اين كه رفتار ناشايست رضا باعث بيكاري او شد.
تحليل
«رنجاندن ديگران» غيرممكن مينمايد. ما فقط ميتوانيم به ديگران حرفهاي ناپسند بزنيم ولي نميتوانيم ديگران را ناراحت كنيم. آدمها معمولاً صريح و رك نيستند. مردم عمدتاً به اين دليل در مشكلاتشان غرق ميشوند كه كسي براي آنها دل نميسوزاند ياجرأت ندارند روراست باشند.
حتي پيامهاي بازرگاني تلويزيون هم منظورشان را غير مستقيم بيان ميكنند. مثلاً شامپوها و دهان شويهها را به صورت خاصي نمايش ميدهند تا شايد مخاطبان شان پيام را بگيرند. اما آيا بهتر نيست مسائل را مدبرانه و مستقيم با مردم در ميان بگذاريم.
مردم با شنيدن حرفهاي ناخوشايند فرصتي پيدا ميكنند تا بر ناراحتي خويش غلبه كنند يا تغييرات سازندهاي در خود ايجاد كنند. يادتان باشد با سنگ و چوب ميتوانيد مردم را عذاب بدهيد ولي با كمات نميتوانيد مگر آنكه خودشان بخواهند.
از قديم گفتهاند «با ظلم هم ميتوان خوبي كرد.» خراب كردن و تحقير عمدي ديگران را با متوجه كرد مدبرانهي آنان يك دنيا فرق دارد.
وحيد خودش را به زور داخل لباس شب مردانهاش جا داد و از زنش پرسيد چطور به نظر ميرسم. زنش هم با لحن خشكي گفت: «يا وزنت را كم كن يا لباست را عوض كن». وحيد كه 10 كيلو گرم اضافه وزن داشت، از حرف زنش رنجيد.
شايد دوست داشت زنش به او دروغ بگويد ولي دروغ چه فايدهاي داشت؟ ما توهين بيحساب و كتاب را توصيه نميكنيم. طرز حرف زدن شما خيلي مهم است شما ميتوانيد با تدبير، حساب شده و محتاطانه و در عين حال، صادقانه حرف بزنيد.
براي مثال، زن وحيد ميتوانست بگويد «عزيزم يك كم به بدنت چسبيده است.» يكي از همكاران ما نميدانست چرا دو نفر از همكارانش هرگز از او دعوت نميكنند با آنها ناهار بخورد.
ما خيلي رك به او گفتيم «آنها رفتارت را سر ميز ناهار دوست ندارند خصوصاً اين كه موقع غذا خوردن ، دهانت را نميبندي.» او فوراً رفتارش را اصلاح كرد و از آن به بعد ، دوستانش با او ناهار خوردند.
يكي از فنون انتقاد مدبرانه، «فن ساندويچ» است. در اين فن ، قبل از هر بازخورد منفي ، يك بازخورد مثبت ميدهيم. اظهارات خود را نيز با يك بازخورد مثبت تمام ميكنيم. سعي كنيد انتقادتان را به حمله مستقيم تبديل نكنيد؛ مثلاً نگوييد«اين مرغ، خام و بي نمك است؛ تو واقعاً آشپزي بلد نيستي!»
بلكه بگوييد«ميدانم براي اين غذا خيلي زحمت كشيدهاي ولي اي كاش يك كم نمكش بيشتر بود. اما سيبزميني و ادويه آن خيلي خوب است.»
پادزهرها
نجواهاي دروني اصلاحي
«طرز حرف زدنت از حرفي كه ميزني، مهمتر است.»
«اگر فكر ميكني بايد نظرت را بگويي، نظرت را بگو حتي اگر ديگران از آن انتقاد كنند.»
«اظهار نظر صادقانه تا وقتي سازنده باشد، خوب است.»
«گاهي براي كمك كردن به ديگران مجبور ميشوي كميآنها را برنجاني.»
«صراحت از كنايه بهتر است.»
باور مخالف مثبت
«حرفهاي مهم را مدبرانه بزن»
مترجم: مهرداد فيروزبخت
رضا در محيط كارش «مشكل موضع گيري» داشت. رضا با مشتريان بيادبانه رفتار ميكرد، با زيردستانش تند حرف ميزد و در نشستها زور ميگفت. اين در حالي بود كه مردم در مورد رفتار رضا حرف ميزدند ولي به او چيزي نميگفتند چون «نميخواستند حرفي بزنند كه او را برنجانند.»البته در پشت اين رضا گستاخ، آدم خوب و نازنين وجود داشت؛ آدميكه اگر كسي جرئت ميكرد و جلوي رضا ميايستاد، نمايان ميشود.
ولي متأسفانه هيچكس جرأت نميكرد اشتباه بودن برخوردهاي رضا را به او گوشزد كند. تا اين كه رفتار ناشايست رضا باعث بيكاري او شد.
تحليل
«رنجاندن ديگران» غيرممكن مينمايد. ما فقط ميتوانيم به ديگران حرفهاي ناپسند بزنيم ولي نميتوانيم ديگران را ناراحت كنيم. آدمها معمولاً صريح و رك نيستند. مردم عمدتاً به اين دليل در مشكلاتشان غرق ميشوند كه كسي براي آنها دل نميسوزاند ياجرأت ندارند روراست باشند.
حتي پيامهاي بازرگاني تلويزيون هم منظورشان را غير مستقيم بيان ميكنند. مثلاً شامپوها و دهان شويهها را به صورت خاصي نمايش ميدهند تا شايد مخاطبان شان پيام را بگيرند. اما آيا بهتر نيست مسائل را مدبرانه و مستقيم با مردم در ميان بگذاريم.
مردم با شنيدن حرفهاي ناخوشايند فرصتي پيدا ميكنند تا بر ناراحتي خويش غلبه كنند يا تغييرات سازندهاي در خود ايجاد كنند. يادتان باشد با سنگ و چوب ميتوانيد مردم را عذاب بدهيد ولي با كمات نميتوانيد مگر آنكه خودشان بخواهند.
از قديم گفتهاند «با ظلم هم ميتوان خوبي كرد.» خراب كردن و تحقير عمدي ديگران را با متوجه كرد مدبرانهي آنان يك دنيا فرق دارد.
وحيد خودش را به زور داخل لباس شب مردانهاش جا داد و از زنش پرسيد چطور به نظر ميرسم. زنش هم با لحن خشكي گفت: «يا وزنت را كم كن يا لباست را عوض كن». وحيد كه 10 كيلو گرم اضافه وزن داشت، از حرف زنش رنجيد.
شايد دوست داشت زنش به او دروغ بگويد ولي دروغ چه فايدهاي داشت؟ ما توهين بيحساب و كتاب را توصيه نميكنيم. طرز حرف زدن شما خيلي مهم است شما ميتوانيد با تدبير، حساب شده و محتاطانه و در عين حال، صادقانه حرف بزنيد.
براي مثال، زن وحيد ميتوانست بگويد «عزيزم يك كم به بدنت چسبيده است.» يكي از همكاران ما نميدانست چرا دو نفر از همكارانش هرگز از او دعوت نميكنند با آنها ناهار بخورد.
ما خيلي رك به او گفتيم «آنها رفتارت را سر ميز ناهار دوست ندارند خصوصاً اين كه موقع غذا خوردن ، دهانت را نميبندي.» او فوراً رفتارش را اصلاح كرد و از آن به بعد ، دوستانش با او ناهار خوردند.
يكي از فنون انتقاد مدبرانه، «فن ساندويچ» است. در اين فن ، قبل از هر بازخورد منفي ، يك بازخورد مثبت ميدهيم. اظهارات خود را نيز با يك بازخورد مثبت تمام ميكنيم. سعي كنيد انتقادتان را به حمله مستقيم تبديل نكنيد؛ مثلاً نگوييد«اين مرغ، خام و بي نمك است؛ تو واقعاً آشپزي بلد نيستي!»
بلكه بگوييد«ميدانم براي اين غذا خيلي زحمت كشيدهاي ولي اي كاش يك كم نمكش بيشتر بود. اما سيبزميني و ادويه آن خيلي خوب است.»
پادزهرها
نجواهاي دروني اصلاحي
«طرز حرف زدنت از حرفي كه ميزني، مهمتر است.»
«اگر فكر ميكني بايد نظرت را بگويي، نظرت را بگو حتي اگر ديگران از آن انتقاد كنند.»
«اظهار نظر صادقانه تا وقتي سازنده باشد، خوب است.»
«گاهي براي كمك كردن به ديگران مجبور ميشوي كميآنها را برنجاني.»
«صراحت از كنايه بهتر است.»
باور مخالف مثبت
«حرفهاي مهم را مدبرانه بزن»