alamatesoall
03-17-2011, 10:13 PM
روانشناسي خشم
چه كساني با خشم برخورد مناسب ندارند!
ترجمه: مهدي قراچهداغي
با توجه به پژوهشهاي انجام شده دربارهي خشم آنچه مسلم است اين است كه شمار كساني كه با خشم خود برخورد نادرست ميكنند، به مراتب از شمار كساني كه به آن برخورد درست ميكنند بيشتر است. نيلوارنر در كتاب مشهور خشم را، يار و ياور خود سازيد با توجه به رفتاري كه اشخاص به هنگام خشم بروز ميدهند، آنهايي را كه با خشم بر خورد درست ندارند
به چهار دسته تقسيم ميكنند:
جسماني كنندهها،
خود مجازاتگرها،
منفجرشوندهها
و مخفيكنندهها.
جسماني كنندهها. اينها اشخاصي هستند كه با خشم برخورد انفعالي ميكنند و آن را به بدن خود منتقل ميسازند. جسماني كنندهها كساني هستند كه احساسات خشم خود را آشكارا نشان نميدهند به جاي آن از بيم آن كه مبادا مورد تأييد و تصديق ديگران واقع نشوند آن را بروز نميدهند و پنهان ميكنند.
از سوي ديگر، تفاوتي كه ميان جسماني كنندهها و ديگران وجود دارد اين است كه اين اشخاص خشم خود را به شكل ميگرن، سر درد ، زخم معده ، كُليت و وَرَمِ مفاصِل بروز ميدهند.
خود مجازات گرها. رفتار انفعالي ديگري در زمينه بروز خشم ، تبديل كردن خشم به احساس گناه است. اين اشخاص اغلب به اين دليل كه خشمگين شدهاند بر خود خشم ميگيرند . در نتيجه تخليه هيجاني خشم را بروز نميدهند . به جاي آن با كنترل ابراز خشم از ميزان عزت نفس خود ميكاهند.
براي مثال پرخوري يا گرسنگي كشيدن عمدي، افراط در ميگساري ، افراط در خريد كردن و خوابيدن كه جملگي ميتوانند از ميزان عزت نفس بكاهند، از جمله اقداماتي است كه خود مجازات گرها به نمايش ميگذارند.
منفجر شوندهها. منفجر شوندها نمونههاي كليشهاي پرخاشگري مديريت نشده هستند. اينها كساني هستند كه خشم خود را به شكلي خصمانه به صورت كلامييا جسماني بروز ميدهند. اين اشخاص مانند يك آتشفشان منفجر ميشوند و به هر كس كه در پيرامون آنها قرار گيرد هجوم ميبرند.
منفجر شوندهها خشمشان را در خود نگه ميدارند و بعد ناگهان ، و به هر دليل آن را بر سر هر كسي كه در پيرامونشان قرار گيرد تخليه ميكنند. در بسياري از مواقع اين اشخاص به جاي اينكه نسبت به كسي كه موجب خشم آنها شده خشمگين شوند، خشمشان را نسبت به آنها سركوب ميكنند و بعد آن را بر سر اشخاصي كه كمترين گناهي مرتكب نشدهاند، اشخاصي از قبيل، همسر، فرزندان و كاركنان زير دست خالي مينمايند.
در بسياري از موارد از خشم انفجاري به منظور ايجاد رعب و ارعاب و سلطهجويي استفاده ميشود.اين همان رفتاري است كه روانشناسان آن را نشانهي شخصيت تيپ الف معرفي ميكنند و با بيماريهاي قلبي - عروقي در ارتباط نزديك است.
مخفي كنندهها. مخفي كنندهها هم مانند منفجر شوندهها خشم مديريت نشدهاي را به نمايش ميگذارند. تفاوت رفتار ميان مخفي كنندهها و منفجر شوندها اين است كه مخفي كنندهها معمولاًخشم خود را متوجه كسي كه سبب ساز خشم آنها شده ميكنند، اما اين كار را به طور غيرمستقيم انجام ميدهند، آنگونه كه به لحاظ اجتماعي مشكلي حاصل نشود.
مخفي كنندهها به خاطر بيعدالتي كه در حق آنها روا شده مترصد تلافي هستند- با اين تفاوت كه خشمشان را به شكلي كه به لحاظ اجتماعي قابل قبول باشد، در ابعاد ملايم بروز ميدهند. نمونههايي از ابراز خشم به شيوه مخفي كنندهها شامل دير رفتن سرجلسه، يا طعنهزدن ميباشد.
مخفي كنندهها خودشان را قربانيان زندگي ارزيابي ميكنند و با آنكه خشمشان اغلب متوجه كسي است كه آنها را ناراحت كرده است، تمام شدن خشم به ندرت اتفاق ميافتد.
وارنر خاطر نشان ميسازد كه همهي ما با توجه به شرايط و موقعيت در مواردي از همهي اين روشها استفاده ميكنيم.
اما در هر كسي يكي از اين روشها حالت غالب پيدا ميكند و در تبادلهاي روزانه به طور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. بايد توجه داشت كه هيچ يك از اين چهار روش سالم نيستند، به هيچ جهت رفتن از يك حالت به حالت ديگر توصيه نميشود. وارنر توصيه ميكند كه احساس خشم خود را شناسايي كنيم و آن را به شكل خلاقانه تخليه كنيم.
چه كساني با خشم برخورد مناسب ندارند!
ترجمه: مهدي قراچهداغي
با توجه به پژوهشهاي انجام شده دربارهي خشم آنچه مسلم است اين است كه شمار كساني كه با خشم خود برخورد نادرست ميكنند، به مراتب از شمار كساني كه به آن برخورد درست ميكنند بيشتر است. نيلوارنر در كتاب مشهور خشم را، يار و ياور خود سازيد با توجه به رفتاري كه اشخاص به هنگام خشم بروز ميدهند، آنهايي را كه با خشم بر خورد درست ندارند
به چهار دسته تقسيم ميكنند:
جسماني كنندهها،
خود مجازاتگرها،
منفجرشوندهها
و مخفيكنندهها.
جسماني كنندهها. اينها اشخاصي هستند كه با خشم برخورد انفعالي ميكنند و آن را به بدن خود منتقل ميسازند. جسماني كنندهها كساني هستند كه احساسات خشم خود را آشكارا نشان نميدهند به جاي آن از بيم آن كه مبادا مورد تأييد و تصديق ديگران واقع نشوند آن را بروز نميدهند و پنهان ميكنند.
از سوي ديگر، تفاوتي كه ميان جسماني كنندهها و ديگران وجود دارد اين است كه اين اشخاص خشم خود را به شكل ميگرن، سر درد ، زخم معده ، كُليت و وَرَمِ مفاصِل بروز ميدهند.
خود مجازات گرها. رفتار انفعالي ديگري در زمينه بروز خشم ، تبديل كردن خشم به احساس گناه است. اين اشخاص اغلب به اين دليل كه خشمگين شدهاند بر خود خشم ميگيرند . در نتيجه تخليه هيجاني خشم را بروز نميدهند . به جاي آن با كنترل ابراز خشم از ميزان عزت نفس خود ميكاهند.
براي مثال پرخوري يا گرسنگي كشيدن عمدي، افراط در ميگساري ، افراط در خريد كردن و خوابيدن كه جملگي ميتوانند از ميزان عزت نفس بكاهند، از جمله اقداماتي است كه خود مجازات گرها به نمايش ميگذارند.
منفجر شوندهها. منفجر شوندها نمونههاي كليشهاي پرخاشگري مديريت نشده هستند. اينها كساني هستند كه خشم خود را به شكلي خصمانه به صورت كلامييا جسماني بروز ميدهند. اين اشخاص مانند يك آتشفشان منفجر ميشوند و به هر كس كه در پيرامون آنها قرار گيرد هجوم ميبرند.
منفجر شوندهها خشمشان را در خود نگه ميدارند و بعد ناگهان ، و به هر دليل آن را بر سر هر كسي كه در پيرامونشان قرار گيرد تخليه ميكنند. در بسياري از مواقع اين اشخاص به جاي اينكه نسبت به كسي كه موجب خشم آنها شده خشمگين شوند، خشمشان را نسبت به آنها سركوب ميكنند و بعد آن را بر سر اشخاصي كه كمترين گناهي مرتكب نشدهاند، اشخاصي از قبيل، همسر، فرزندان و كاركنان زير دست خالي مينمايند.
در بسياري از موارد از خشم انفجاري به منظور ايجاد رعب و ارعاب و سلطهجويي استفاده ميشود.اين همان رفتاري است كه روانشناسان آن را نشانهي شخصيت تيپ الف معرفي ميكنند و با بيماريهاي قلبي - عروقي در ارتباط نزديك است.
مخفي كنندهها. مخفي كنندهها هم مانند منفجر شوندهها خشم مديريت نشدهاي را به نمايش ميگذارند. تفاوت رفتار ميان مخفي كنندهها و منفجر شوندها اين است كه مخفي كنندهها معمولاًخشم خود را متوجه كسي كه سبب ساز خشم آنها شده ميكنند، اما اين كار را به طور غيرمستقيم انجام ميدهند، آنگونه كه به لحاظ اجتماعي مشكلي حاصل نشود.
مخفي كنندهها به خاطر بيعدالتي كه در حق آنها روا شده مترصد تلافي هستند- با اين تفاوت كه خشمشان را به شكلي كه به لحاظ اجتماعي قابل قبول باشد، در ابعاد ملايم بروز ميدهند. نمونههايي از ابراز خشم به شيوه مخفي كنندهها شامل دير رفتن سرجلسه، يا طعنهزدن ميباشد.
مخفي كنندهها خودشان را قربانيان زندگي ارزيابي ميكنند و با آنكه خشمشان اغلب متوجه كسي است كه آنها را ناراحت كرده است، تمام شدن خشم به ندرت اتفاق ميافتد.
وارنر خاطر نشان ميسازد كه همهي ما با توجه به شرايط و موقعيت در مواردي از همهي اين روشها استفاده ميكنيم.
اما در هر كسي يكي از اين روشها حالت غالب پيدا ميكند و در تبادلهاي روزانه به طور گسترده مورد استفاده قرار ميگيرد. بايد توجه داشت كه هيچ يك از اين چهار روش سالم نيستند، به هيچ جهت رفتن از يك حالت به حالت ديگر توصيه نميشود. وارنر توصيه ميكند كه احساس خشم خود را شناسايي كنيم و آن را به شكل خلاقانه تخليه كنيم.