PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : انواع تكنيك هاي مديتيشن :



alamatesoall
03-17-2011, 09:43 PM
انواع تكنيك هاي مديتيشن :


1- تلگرافی باشيد :

موقع حرف زدن فقط چيزی را که لازم است بيان کنيد. درست مثل اينکه می خواهيد يک تلگراف بزنيد. فقط اجازه داريد ده کلمه را استفاده کنيد. به حرف زدن مردم دقت کنيد. حتما تعجب می کنيد. سوء تفاهم همه جا ديده می شود. شما يک چيز می گوييد، بقيه چيز ديگری می فهمند. اگر مردم فقط پنج درصد مقدار فعلی حرف می زدند، دنيا محلی بسيار ساکت تر و صلح آميزتر می شد. باور کنيد فقط پنج درصد از آنچه می گوييد برای بيان خواسته ها و منظورتان کفايت می کند. وقتی تلگرافی حرف می زنيد بياد داشته باشيد در بيان و استفاده از کلمات محدوديت داريد. اين مراقبه را انجام دهيد و با کمال تعجب مشاهده می کنيد که در طول روز چقدر به حرف زدن کمی احتياج داريد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:43 PM
2- بحران :

هر وقت از بيرون تحت فشارهای مختلفی هستيد ( که زياد هم در زندگی اتفاق می افتد)، وارد شدن به مراقبه به صورت مستقيم بسيار سخت می شود. بنابراين قبل از شروع هر مراقبه ای می توانيد از اين دستور برای خنثی کردن فشارها استفاده کنيد.
مرحله اول : همه واقعه چيزی جز يک رويا نيست

برای پانزده دفيقه در سکوت بنشينيد و در ذهن خود تصور کنيد که تمام جهان يک رويا است....که هست! دنيا را به صورت رويائی فرض کنيد که هيچ چيزی در آن واقعيت ندارد.
مرحله دوم : همه چيز گذرا است

مرحله دوم اين است که به خود بفهمانيد همه چيز بزودی ناپديد می شود....خودتان هم همينطور. شما از روز اول و هميشه که اينجا نبوديد و برای هميشه هم اينجا نخواهيد بود. بنابراين هيچ چيزی دائمی و ماندگار نيست.
مرحله سوم : شاهد باشيد

سوم اينکه شما فقط شاهد هستيد. شما مثل کسی که مشغول تماشای فيلم است، فقط شاهد هستيد. بدن خود را ريلکس کنيد و برای پانزده دقيقه شاهد باشيد. حتم داشته باشيد که می توانيد با مشکل خود کنار بياييد.

اين دستور را موقعی که احساس می کنيد مراقبه کردن برايتان مانند عادت شده است هم انجام دهيد. اين دستور مانند دارو است. دارويی برای تقويت مراقبه يا هنگامی که فشارهای زندگی مانع مديتيشن می شوند.

alamatesoall
03-17-2011, 09:43 PM
3- فکر نکن ، احساس کن :

يکی از چيزهايی که بشر امروزی در حال از دست دادن آن است، احساس است. او ياد گرفته است تا به جای احساس کردن در هر موردی فکر کند. اين دستور درباره کمک به برگرداندن احساس به جای فکر است. سعی کنيد احساس خود را رشد دهيد. وقتی چيزی را می شنويد، کسی يا چيزی را لمس ميکنيد، غذا ميخوريد، حمام ميگيريد و...

وقتی زير دوش هستيد، حرارت آب را حس کن. در مورد آن فکر نکن فقط سردی يا گرمی آب را حس کن. ذهن خيلی ساده به شما ميگويد: "آب سرد است". يا "آب گرم است". به همين سادگی. اما همين سادگی و تصور ذهنی آن، حس را از شما ميگيرد. وقتی حمام ميگيريد، فکر نکنيد، فقط حس کنيد، چيزی را هم تصور نکنيد. دقت کنيد همان لحظه ای که سعی می کنيد درباره آب و دمای آن حرف بزنيد، حس آن را از دست ميدهيد. حرف زدن زياد باعث می شود تا درباره هرچيزی از عمق احساس خارج شويد.

همين کار را با افکارتان انجام دهيد. يعنی آنها را هم حس کنيد. با خود تکرار کنيد اينها افکار من هستند و سعی کنيد آنها را هم حس کنيد. هيچکدام از اين افکار مال شما نيستند. آنچه مال شما است، سکوت درونتان است. اين سکون درونی را کسی به شما نداده است بلکه از روز اول با شما متولد شده است. اما افکار به شما داده شده اند و شما نسبت به آنها شرطی شده ايد. اگر افکار مال شما نيستند، پس اهميتی هم ندارند.

alamatesoall
03-17-2011, 09:44 PM
4- لبخند درونی :



زمان انجام اين مراقبه : هروقت نشستيد و کاری نداريد

دستور :

مرحله اول : از دهان تنفس کنيد

خود را ريلکس کرده و بگذاريد تا قدری دهانتان باز باشد. شروع به تنفس از راه دهان کنيد ولی نه خيلی عميق. فقط بگذاريد تا با نفس کشيدن، در بدنتان احساس سبکی کنيد. اين کار را برای مدتی انجام دهيد. تا وقتی احساس کنيد نفستان سبک شده است و فک پايينی کاملا شل و ريلکس است.

مرحله دوم : لبخند را حس کنيد

در اين موقع، يک لبخند را در درون خود احساس کنيد. نه روی صورت بلکه در تمام وجودتان. حتماً هم می توانيد اين کار را انجام دهيد. اين لبخند قرار نيست روی صورت شما قرار بگيرد. اين لبخند يک لبخند درونی است که در تمام وجودتان رخنه می کند. نمی توان خيلی آن را توضيح داد، بايد سعی کنيد تا بتوانيد آن را حس کنيد. مثل اين است که شکمتان در حال لبخند زدن است. اين لبخند خيلی نرم و لطيف است. مثل اينکه يک گل رز در درون شکمتان در حال باز شدن است و رايحه خودش را در تمام بدن پخش می کند.

اگر بتوانيد اين تمرين را مرتب انجام دهيد و آن را کاملاً حس کنيد در تمام شبانه روز خوشحال خواهيد بود. هروقت هم احساس کرديد که آن شادی را گم کرديد، چشمانتان را ببنديد و دوباره همان لبخند را در درونتان پيدا کنيد. هروقت که بخواهيد می توانيد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:44 PM
5- هاله محافظتی :

زمان اين مراقبه: هرشب قبل از خواب و صبحها اولين کار بعد از بيدار شدن از خواب

مدت زمان : چهار تا پنج دقيقه

مرحله اول : يک هاله تصور کنيد

روی تخت خود بنشينيد و يِک هاله حفاظتی اطراف بدن خود در نظر بگيريد. اين لايه بايد چيزی حدود ده تا بيست سانت با بدن فاصله داشته باشد. شکل آن مثل بدن خودتان است و به همان صورت بدن شما را در بر گرفته است و آن را حفاظت می کند. درست مانند يک غلاف. بعد در حالی که اين حس را در خودتان بوجود آورديد به خواب برويد. فکر کنيد اين هاله عين يک پتو بدنتان را می پوشاند و باعث می شود تا نگرانی و اضطرابها راهی برای ورود به پيکرتان نداشته باشند. با خود اعلام کنيد هيچ موجی از بيرون نمی تواند شما را تحت تاثير قرار دهد. وقتی به خواب رفتيد اين تصوير در ناخودآگاه شما نقش می بندد و باقی می ماند.

مرحله دوم : صبحها

وقتی احساس کرديد که کاملاً از خواب بيدار شديد، بدون اينکه چشمانتان را باز کنيد فقط همين هاله را در اطراف خود در نظر بگيريد و ببينيد که عين يک غلاف حفاظتی شما را دربر گرفته است. اين تصور را برای چهار تا پنج دقيقه با خود داشته باشيد و بعد از رختخواب بيرون بياييد.

مرحله سوم : هر زمانی در طول روز

در هر زمانی از روز که بخاطر آورديد، اين غلاف را حس کنيد. هر کجا که شد فقط خيلی ريلکس دوباره خود را در درون آن حس کنيد. برای تمام ما تخليه انرژی و خستگی در طول روز اتفاق می افتد چون نمی دانيم که چطور از خودمان محافظت کنيم. ديگران و کسانی که در اطراف ما هستند به وسيله امواج و ارتعاشات مختلفی روی ما تاثير می گذارند. يکط از کنار شما می گذرد و چيزی (انرژی) را به سوی شما رها می کند. اگر قرار باشد شما مرتب اين انرژی ها را دريافت کرده و آنها روی شما اثر بگذارند دچار مشکل می شويد. مراقبه های مختلف شما را به شدت حساس می کنند. انجام اين تمرين شما را بخوبی محافظت می کند. اين تمرين را مخصوصا بعد از مراقبه های عميق انجام دهيد تا انرژی خوبی را که در طول مراقبه بدست آورديد حفظ کنيد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:44 PM
6- ايست! :

می توانيد هرجايی اين کار را انجام دهيد. مشغول حمام کردن هستيد؟ ناگهان به خودتان فرمان بدهيد " بايست!" و همان موقع متوقف شويد. اگر اين توقف برای يک لحظه کوتاه هم باشد، متوجه يک امر غيرعادی و جديد می شويد. خواهيد ديد که يک پديده جالب در شما رخ می دهد. در اين حالت برای لحظه ای به درون خود می رويد. وقتی بدن می ايستد، ذهن هم برای لحظه ای متوقف می شود.

وقتی به خودتان دستور ايست می دهيد، تنفس را هم متوقف کنيد. در عين حال بدن هم نبايد هيچ حرکتی انجام دهد. در اين توقف کوتاه اجازه دهيد تا برای لحظاتی رفتن به درون را تجربه کنيد. همين لحظات کوتاه تماس با درون می تواند معجزه آفرين باشد. مثلا قصد داريد يک ليوان آب بنوشيد. وقتی ليوان را در دست گرفتيد برای يک لحظه متوقف شويد. بگذاريد ليوان همينطور در دستتان باقی بماند. از سوی ديگر عطش و ميل به مصرف آب در درونتان وجود دارد. در همين حال متوقف شويد، بی حرکت و بدون نفس کشيدن به درون خود توجه کنيد. عطش کمک می کند تا انرژی خود را به درون ببريد.

در اين دستور به سه نکته توجه کنيد. اول اينکه وقتی توقف کنيد که يک ميل و کشش درونی شما را به سوی انجام کاری سوق می دهد. دوم اينکه در مورد توقف کردن فکر نکنيد، فقط توقف کنيد. سوم اينکه صبر کنيد و توقف را کامل و با توقف تنفس انجام دهيد. وقتی به شما می گويم بايستيد، منظورم اين است کاملا و با تمام وجود توقف کنيد. هيچ چيزی حرکت نمی کند. مثل اينکه زمان هم ايستاده است .

alamatesoall
03-17-2011, 09:44 PM
7- خنده و ريلکسيشن :

در زندگی لحظاتی وجود دارند که بدون اينکه آگاه باشيم درحال وادادن و رهايی هستيم. يکی از اين مواقع هنگامی است که واقعا درحال خنديدن هستيم. خنده ای که حرکات آن از شکم است نه از روی فکر و ذهن. وقتی شکمی می خنديم واقعا در حالتی از رهايی هستيم. به همين دليل است که خنديدن انقدر برای سلامتی مفيد است. هيچ داروی ديگری هم نمی تواند انقدر برای سلامتی شما مفيد باشد. دفعه بعد که درحال خنديدن بوديد، توجه کنيد که چقدر ريلکس و آزاد هستيد.

زمان مراقبه : بين ده تا چهل دقيقه – شبها قبل از خواب يا اول صبح

دستور :

مرحله اول : برای خود يک قلقلک ايجاد کنيد

همينطوری که در سکوت نشستيد برای خود يک حس قلقلک ايجاد کنيد و اجازه بدهيد تا خنده شروع بشود. بگذاريد تا حس خنده در دستها و پاهايتان هم پخش شود. بگذاريد تمام بدنتان در اين خنده شرکت کند نه فقط دستها و پاها، تمام بدن را در آن شرکت دهيد تا وقتی که خنده به شکمتان برسد. خود را مثل يک بچه کوچک فرض کنيد. اگر می توانيد روی زمين غلت بزنيد، اينکه چه صدايی از خود درمي آوريد خيلی مهم نيست، مهم اين است که با تمام وجود در اين قسمت شرکت کنيد.

مرحله دوم : برگرديد روی زمين

روی زمين دراز بکشيد. طوری که صورت به طرف زمين باشد. اگر لخت باشيد بهتر است. با زمين ارتباط برقرار کنيد و آن را در زير خود حس کنيد. با خود فرض کنيد که زمين مادر شما است و شما فرزند او هستيد. همراه با زمين نفس بکشيد و خود را با او يکی حس کنيد.

مرحله سوم : برقصيد

برای مدتی مثلا بيست دقيقه برقصيد. يک موسيقی، هرچه که باشد برای خود بگذاريد و شروع به رقصيدن کنيد. وقتی با زمين ارتباط برقرار کرديد، رقصيدنتان شکل ديگری پيدا می کند. اگر اين دستور را مرتب انجام دهيد، طی شش ماه تغييرات عميقی در وجودتان پديد می آيد. اگر شبها قبل از خواب اين دستور را انجام دهيد، خواهيد ديد که روياهايتان شادتر و زيباتر می شوند. اگر دستور را صبحها انجام دهيد، در طول روز انرژی و شادابی زيادتری خواهيد داشت. در طول روز هم هروقت فرصتی بدست آمد و امکان داشت، باخود بخنديد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:44 PM
8- برای تغيير دادن الگوهای فکری خود چکار کنيم :

وقتی احساس می کنيد که درحال قضاوت، حسادت، طمع يا امثال آنها هستيد می توانيد از اين دستور استفاده کنيد.
مرحله اول : نفس خود را عوض کنيد

هروقت می خواهيد الگوهای فکری کهنه خود را تغيير دهيد، بهترين راه استفاده از نفس است. تمام عادتهای ذهن به تنفس مربوط هستند و با تغيير نوع نفس، شکل آنها عوض ميشود. برای اين منظور به طور عميق نفس خود را خارج کنيد. شکم را به داخل بکشيد و هنگامی که نفس را خارج ميکنيد، در ذهن خود مجسم کنيد که الگوی فکری ناپسند از شما دور ميشود. به محض اينکه به نفس کشيدن خود دقت می کنيد و آن را تغيير می دهيد، فکر و قضاوت ناپديد می شود.
مرحله دوم : حالا هوای تازه را عميقا وارد ريه های خود کنيد

اين کار را دو سه بار انجام دهيد و ببينيد چه اتفاقی می افتد. احساس تازگی عجيبی در شما پيدا ميشود. تفکر منفی و ناپسند شروع به ناپديد شدن می کند. وقتی اين کار را انجام ميدهيد، مشاهده می کنيد که ذهن به جای ديگری حرکت می کند. اين دستور ساده را بکار ببريد و از نتيجه آن شگفت زده شويد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:45 PM
9- در يا ديوار :

اگر در زندگی خود بسته باقی بمانيد، مرده ايد. درست مثل اينکه وقتی می شود به تمام پهنه آسمان نگاه کرد، شما از يک سوراخ کليد به تماشا مشغول شويد. البته از يک سوراخ کليد می توان قدری از آسمان را ديد، گاهی درخشش نور آفتاب و گاهی چشمک زدن يک ستاره. ولی شما تمام زيبايی را از دست داديد. اين دستور برای باز شدن شما است. امتحان کنيد.

زمان : هرشب قبل از رفتن به خواب

مدت : بيست دقيقه

مرحله اول : ديوار باشيد

وسط اتاق بنشينيد و به ديوار نگاه کنيد. روی آن تمرکز کنيد. فقط روی ديوار. خودتان را مثل یک ديوار فرض کنيد. ديواری که در ندارد. هيچکس نمی تواند از شما عبور کند و واردتان بشود. يک ديوار کاملاً بسته. بگذاريد اين حالت را عميقا در درون خود حس کنيد. مثل يک ديوار محکم باشيد. مثل ديوار چين. اين کار را برای ده دقيقه انجام دهيد. سعی کنيد تا می توانيد سفت و بسته باشيد. در اين مرحله ممکن است بدنتان شروع به لرزيدن کند يا احساس خشم و عصبانيت در شما بروز کند. نگران نباشيد. بگذاريد اين خشم و نگرانی را بخوبی مشاهده کنيد.

مرحله دوم : يک در باشيد

حالا به در اتاق نگاه کنيد و رو به آن بنشينيد. بهتر است در را باز کنيد تا حس آن را بهتر بگيريد. احساس کنيد به يک در تبديل می شويد. ديگر ديوار نيستيد. فقط يک در. هرکسی می تواند از اين در وارد شود، حتی نيازی به در زدن نيست. خودتان هم می توانيد بيرون برويد. کاملاً آزاد. بلند شويد و بايستيد. اجازه بدهيد بدنتان کاملاً باز و آزاد باشد. احساس کنيد که انرژی شما به سوی بيرون از اتاق درحال جريان است. حس کنيد انرژی شما به بيرون حرکت می کند و انرژی دنيای بيرون نيز در شما جريان دارد. برای ده تا بيست دقيقه اين حالت را ادامه دهيد.

مرحله سوم : بخوابيد

در آخرين مرحله به رختخواب برويد و بخوابيد. اين دستور را برای سه ماه انجام دهيد. در سومين هفته به شکل عجيبی احساس باز بودن می کنيد. اما بايد مراقبه را ادامه دهيد. با اين مراقبه انرژی ديگران را نيز بخوبی حس خواهيد کرد. وقتی اين تمرين در وجود خودتان جای گرفت، موقعی که در خيابان از کنار کسی عبور می کنيد، با خود حس می کنيد که اين شخص در است يا ديوار؟ حالا شما درباره کسی که می بينيد يک درک درونی داريد. وقتی بخواهيد با افراد ارتباط برقرار کنيد، موقعی که ديوار هستند جلو نمی رويد چون هيچ نتيجه ای عايد نمی شود. افراد در طول روز بارها تبديل به در يا ديوار می شوند. گاهی خشمگين و عصبانی هستند و حوصله ندارند و گاهی باز و پذيرا هستند. وقتی با فرزندتان ارتباط برقرار کنيد، که در است. چون در آن موقع به حرفتان گوش می کند. وقتی ديوار است، بهتر است اصلاً مزاحم او نشويد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:45 PM
10- صدايتان را پيدا کنيد :

همه ما در ابتدا صدای خود را داشتيم. منظورم از صدا اين است که در زمان بچگی براساس نگرش درونی و ميل باطنی مان حرف می زديم. وقتی بزرگتر شديم و به مدرسه رفتيم، به جای صدای خودمان، ياد گرفتيم که با صدای معلم هايمان، پدر و مادر يا کسانی که نقش والد ما را داشتند حرف بزنيم. اگر می‌خواهيد تا صدای واقعی خود را پيدا کنيد از اين تمرين استفاده کنيد.

به درون خود نگاه کنيد. ببينيد وقتی حرف می زنيد صدای چه کسی را می شنويد؟ صدای پدرتان؟ صدای مادر؟ گاهی صدای پدربزرگ، گاهی مادر بزرگ و گاهی معلم هايی که سالها قبل داشتيد، گاهی صدای همسايه. تنها چيزی که به سختی می‌توان آن را پيدا کرد صدای خودتان است. هميشه در زندگی به شما گفته شده است که به حرف بزرگتر، به حرف پدر و مادر گوش کنيد. ولی کسی تابحال به شما نگفته که به قلب و دل خودتان گوش کنيد.

در واقع آنچه از صدای واقعی‌تان بگوش می رسد فقط ناله ضعيفی است که لابلای صداهای اطرافتان گم شده است. برای شنيدن صدای خودتان بايد اول از شر اين صداهای مزاحم خلاص شويد. در اين هنگام است که می توانيد در درونتان سکوت و آرامش را تجربه کنيد و بعد از شنيدن صدای خودتان تعجب کنيد و لذت ببريد. در اين دنيا مردمی که در رحمت و سعادت زندگی کردند کسانی بودند که با صدای واقعی و درونی شان حرف زدند.

مرحله اول : لطفاً بفرماييد اينکه در حال حرف زدن است، کيست؟

در هرکاری که مشغول انجامش هستيد، فکر می کنيد، تصميم می گيريد يا امثال آن، از خود بپرسيد " اين حرف يا عمل از من می آيد يا از کس ديگری؟ واقعاً در درون من چه کسی در حال حرف زدن است؟ " وقتی گوينده صدا را شناختيد تعجب می کنيد. می بينيد اين صدا درست همان صدای مادر يا پدرتان است. يافتن صاحب صدا اصلاً سخت نيست. صداها درست عين يک نوار ضبط صوت در ذهن شما وجود دارند. همان حرفها، همان توصيه ها و دستورات، همان نصيحت ها. نيازی به جنگيدن با اين صداها نداريد. آنچه مهم است همين است که شما بفهميد که اين صدای شما نيست. موضوع حرف و صدا هرچه باشد، خوب يا بد، می دانيد که اين صدای شما نيست. اين اولين قدم برای يافتن معصوميت بچگی است. شما به اندازه کافی به اين صداها گوش کرديد که حاصلی برايتان نداشته است.

مرحله دوم : خيلی ممنون.......... خداحافظ

وقتی صدا را شناختيد از شخص صاحب صدا تشکر کنيد و بخواهيد که برود و بگذارد تا شما تنها بمانيد. به ياد داشته باشيد کسی که آن صدا را به شما داده، دشمنتان نبوده و قصد بدی نداشته اما در حال حاضر قصد و نيت او اصلاً مهم نيست . وقتی از آن صدا می خواهيد تا برود و شما را راحت بگذارد، بند بين شما و صاحب آن صدا گسسته می شود. آن صدا شما را در کنترل خود داشت چون شما هم فکر می کرديد که آن صدا، صدای خودتان است. وقتی اين تمرين را مرتب انجام دهيد به سرعت از دست صداهای مزاحم درونتان خلاص می شويد و سکوت را در دلتان تجربه می کنيد.

alamatesoall
03-17-2011, 09:48 PM
11- نگاه کردن به آسمان آبی :

در اين مراقبه اوشو به ما ياد می دهد تا به هنگام تماشای زيبايی های طبيعت با حرف زدن و تفسيرهای بيهوده ذهنی مزه زيبايی پيش رويمان را خراب نکنيم. مشابه چنين موضوعی در تعاليم لائوتسو نيز مشاهده می شود. گفته می شود که روزی لائوستو با یک نفر مشغول راه رفتن در ميان درختان بود . شخص همراه حسب عادت گفت: چه صبح زيبايی! بعد از مدتی او دوباره گفت: چه هوای خوبی! در اين موقع لائوتسو با عصبانيت به شخص گفت: فکر مي کنی که من احمق هستم که مرتب اين حرفها را می زنی؟ خودم می توانم ببينم و بفهمم.

اين داستان بخوبی نشان می دهد که حرف زدن بيهوده و بيان کردن آنچه که به قول خودمان اظهر من الشمس است زيبايی کل موضوع را از بين می برد. بپردازيم به دستور اوشو:

دستور:

به آسمان آبی نگاه کنید و همينطور خيره شويد. درباره آن فکر نکنيد. با خودتان نگوييد: " چقدر زيبا است" از رنگ و زيبايی آن تعريف نکنيد. اگر شروع به فکر کردن کنيد در اين مراقبه متوقف شده ايد. فقط نگاه کنيد، بدون فکر کردن و بدون معنی دادن به منظره آسمان. از خودتان کلمات نسازيد. کلمات مانع بزرگی برای درک واقعی شما هستند. نگاه شما بايد بدون قضاوت و ناب فقط به آسمان معطوف شود. وقتی اين وضع را ادامه می دهيد، چون موضوعی برای ديدن و معنی دادن ذهنتان وجود ندارد، اتفاق عجيبی می افتد. شما ناگهان از وجود خودتان آگاه می شويد. آسمان مثل يک مکنده قوی عمل می کند.

آسمان به خودی خود يک تهی بزرگ است. تمام اجسام در آن قرار دارند ولی خود آسمان تهی عظيم، بزرگ و بی پايانی است. وقتی با اين عمق به آسمان نگاه می کنيد لحظه ای می رسد که همه چيز ناپديِد می شود و در اين ناپديد شدن، شما از خودتان آگاهی پيدا می کنيد. وقتی به تهی نگاه می کنيد، چيزی برای ديدن و انعکاس وجود ندارد. ذهن در تهی و خالی متوقف می شود. همين امر باعث می شود تا شلوغی های افکار از ذهن شما زدوده شوند.