alamatesoall
03-16-2011, 08:00 PM
وقتی همسزتان دچار افسردگی میشود
ترجمه - سپيده حسينعلى عراقی:
رفتار همسرتان عوض شده، از خستگى شكايت میكند و سر هيچ و پوچ عصبانى میشود، خواب و خوراكش به هم خورده و بدنش درد میكند.
ابتدا به ندرت اين حالتها را نشانه افسردگى میدانيم اما بالاخره يك روز بايد اين علائم و نشانهها را بپذيريم. چيزى عوض شده است، خصوصا آنكه اين تغيير ادامه دارد. اين علائم كه طى هفتههاى مديدى مشاهده شده، هماكنون با موج عظيمى از غم و اندوه و از دست دادن ميل و اشتياق به زندگى همراه شده است.
از هر ٤ نفر افسرده، تنها يك نفرشان به خودش توجه میكند، ٣ نفر بقيه حاضر نيستند هيچچيز در مورد خودشان بدانند، «چيزيم نيست، خوب میشم، راحتم بذاريد و ...»
اطرافيان بهخصوص همسر فرد افسرده، در برابر چنين شرايطى معمولا بر سر دو راهى قرار میگيرند، يا بايد به گفته خود بيمار او را به حال خود بگذارند تا به تنهايى از اين وضعيت بيرون بيايد كه در اين حالت اين خطر وجود دارد كه علائم بيمارى طولانى و شديدتر شوند يا اينكه هر چه سريعتر او را تحت درمان قرار دهند تا سلامتیاش را دوباره به دست آورد. چنانچه واقعا بيمارى افسردگى در ميان باشد، روش دوم بهترين روش است زيرا هرچه به اين مسئله زودتر رسيدگى شود، درمان بيمارى بهتر خواهد بود.
فقط بايد فرد افسرده را متقاعد كنيم كه نزد يك پزشك برود. در واقع، تنها پزشك میتواند ماهيت بيمارى را تشخيص داده و درمان را آغاز كند. بدينمنظور نكاتی را پيشنهاد میدهيم:
بدون اطلاع او اقدام نكنيد و هيچگاه بدون موافقتش از دكتر وقت نگيريد. همچنين از تكرار اين جمله خوددارى كنيد: «تو بايد از خودت مراقبت كنی». چنانچه اين عبارت بجا و به موقع به كار برده نشود، وحشتناك و دلهرهآور است. بنابراين خود فرد افسرده است كه تصميم میگيرد زير نظر پزشكش از خودش مراقبت كند. مراقب دردها و ناراحتیهايش (بیخوابى، اضطراب و...) باشيد و به او يادآورى كنيد كه رنجكشيدن هيچ فايدهاى ندارد. به او بگوييد كه مطمئنا براى ناراحتى و بيماریاش چاره و علاجى وجود دارد و مطمئنا متخصصانى هستند كه میتوانند به او كمك كنند. به او پيشنهاد دهيد كه او را همراهى خواهيد كرد، از اين طريق به او نشان میدهيد كه به او توجه داريد.
به همسرتان كمك كنيد.
ترجيحا پزشكى را انتخاب كنيد كه همسرتان او را بشناسد. اغلب اوقات، او پزشك معالجش را انتخاب خواهد كرد. همچنين میتوان به او پيشنهاد داد كه ابتدا نزد يك روانپزشك برود. گاه برخى از افسردهها از مراجعه به روانپزشك وحشت میكنند: (من كه ديوانه نيستم!) با اين وجود، بايد دانست كه اين پيشنهاد میتواند موجب تسكين برخى از افسردهها شود يا به عبارتى، با شنيدن اين پيشنهاد احساس میكنند كه اطرافيان و همسرشان واقعيت درد و رنج آنان را پذيرفته و درك میكنند.
چنانچه فرد از پذيرفتن هرگونه كمك پزشكى امتناع میكند، سعى كنيد زمانیكه از خودش ناتوانى و بیحالى نشان میدهد، از فرصت استفاده كرده و او را نزد پزشك ببريد.
با اين حال زمانى كه شخص قادر به تصميمگيرى نيست يا بهخودكشى فكر میكند و يا بهنظر میرسد كه افسردگیاش بهصورت پيشرفته درآمده، وضعيت اورژانس و اضطرارى بهوجود میآيد. مراقب باشيد اين علائم را بشناسيد و اداره امور را به دست بگيريد. به پزشك و يا روانپزشك زنگ زده از او بخواهيد براى ويزيت به منزل بيايد. همچنين در برخى از شهرهاى بزرگ، خدمات كمك پزشكى و روانپزشكى در دسترس هستند.
آيا بايد بيمار را همراهى كرد؟
پزشكى در اين باره میگويد: اينكه فرد افسرده با يك همراه يا حتى عضوى از خانوادهاش نزد پزشك میرود، همواره معنا و مفهومى در بر دارد. بايد اين دلايل را مورد بررسى قرار داد. همچنين بايد دانست به چه دليلى بيمار، فرد بهخصوصى را براى همراهى انتخاب كرده است.
اگر تصميم میگيريد فردى افسرده را نزد پزشك ببريد، میتوانيد مانند يك هنرپيشه تمام عيار براى مشاوره عمل كنيد. هر چه بيشتر بيمار را بشناسيد، كمك بيشترى به پزشك خواهيد كرد. علائم بيمارى، زمان ظهور، وقايعى كه بهنظر میرسد موجب بروز اين حالات شدهاند و هرگونه جزئياتى كه بهنظرتان با اهميت هستند را به پزشك بگوييد و اگر در خانواده سابقا بيماریهاى روانى وجود داشته، پزشك را در جريان بگذاريد و از او پنهان نكنيد (وظيفه پزشك قضاوت نيست.)
چنانچه بيم داريد كه اينگونه گفتوگوها فرد افسرده را شوكه كند، میتوانيد قبل از ملاقات، مطالب را تلفنى با پزشك در ميان بگذاريد. هنگام ملاقات، پزشك به شما خواهد گفت كه بايد در اتاق بمانيد يا او را با بيمار تنها بگذاريد.
تأثير اطرافيان در بيمار افسرده
پروفسور موريس فررى خاطر نشان میكند كه «اطرافيان نقش بسزايى در درمان و بهبودى فرد افسرده دارند. اين نقش میتواند منفى يا مثبت باشد. در حالت اول، بيمار ممكن است از طرف خانوادهاش با نوع خاصى مخالفت در برابر درمان روبهرو شود كه اين مخالفت يا بر اثر عدمآگاهى اطرافيان صورت میگيرد (فايدهاى نداره از اين داروها استفاده كنى، امروز حالت خيلى بهتر میشه.) يا از روى ترس (اگه از اين داروها استفاده كنى، مثل يك روح میشى.) و يا بنا به افكار و عقايدشان: (به جاى داروهاى شيميايی، بهتره از داروهاى گياهى استفاده كنی)».
اثر مخرب و مضر گفتههاى اطرافيان میتواند در قالب سرزنش و انتقاد صورت گيرد. اين سرزنشها اغلب در رابطه با اثرات بيمارى او روى روابط اجتماعاش است (به خاطر تو، ديگه هيچكس را نمیبينيم.) يا تاثير بيمارى روى شغل فرد افسرده (آخرسر كارت را از دست ميدى....). در حالت دوم يا به عبارتى نقش مثبت اطرافيان، پروفسور فررى يادآور میشود: «اطرافيان میتوانند خود را مخاطبى ممتاز براى پزشك معالج نشان دهند.
در واقع، آنها میتوانند منبع باارزشى از اطلاعات براى پزشك باشند، در مسير بهبودى و درمان مراقب بيمار باشند، به او اطمينان دهند و به او كمك كنند تا دوباره حالت عادى و هميشگیاش را به دست آورد و مراقب باشند بيماریاش دوباره عود نكند.
بسيار مهم است كه پزشك، اطرافيان بيمار را ملاقات كند و آنان را از ماهيت بيمارى و درمان آگاه كند و به آنها كمك كند تا مراحل بهبودى را درك كنند.»
در مطالعات متعددى كه در اين زمينه صورت گرفته، سعى شده كه اثرات تماس روزانه با يك همسر افسرده بررسى شود. نتايج به دست آمده با يكديگر مطابقت دارند و درماندگى و احساس تيرهبختى همسر فرد افسرده را تاييد میكنند. همچنين يكى از جديدترين مطالعات حاكى از آن است كه تاثيرى كه يك مرد افسرده روى همسرش میگذارد با اثرى كه يك زن افسرده روى همسرش دارد يكسان نيست.
همسر يك مرد افسرده بيش از همسر يك زن افسرده دچار افسردگى میشود و رابطه چندان خوبى بين آنها وجود ندارد.
ترجمه - سپيده حسينعلى عراقی:
رفتار همسرتان عوض شده، از خستگى شكايت میكند و سر هيچ و پوچ عصبانى میشود، خواب و خوراكش به هم خورده و بدنش درد میكند.
ابتدا به ندرت اين حالتها را نشانه افسردگى میدانيم اما بالاخره يك روز بايد اين علائم و نشانهها را بپذيريم. چيزى عوض شده است، خصوصا آنكه اين تغيير ادامه دارد. اين علائم كه طى هفتههاى مديدى مشاهده شده، هماكنون با موج عظيمى از غم و اندوه و از دست دادن ميل و اشتياق به زندگى همراه شده است.
از هر ٤ نفر افسرده، تنها يك نفرشان به خودش توجه میكند، ٣ نفر بقيه حاضر نيستند هيچچيز در مورد خودشان بدانند، «چيزيم نيست، خوب میشم، راحتم بذاريد و ...»
اطرافيان بهخصوص همسر فرد افسرده، در برابر چنين شرايطى معمولا بر سر دو راهى قرار میگيرند، يا بايد به گفته خود بيمار او را به حال خود بگذارند تا به تنهايى از اين وضعيت بيرون بيايد كه در اين حالت اين خطر وجود دارد كه علائم بيمارى طولانى و شديدتر شوند يا اينكه هر چه سريعتر او را تحت درمان قرار دهند تا سلامتیاش را دوباره به دست آورد. چنانچه واقعا بيمارى افسردگى در ميان باشد، روش دوم بهترين روش است زيرا هرچه به اين مسئله زودتر رسيدگى شود، درمان بيمارى بهتر خواهد بود.
فقط بايد فرد افسرده را متقاعد كنيم كه نزد يك پزشك برود. در واقع، تنها پزشك میتواند ماهيت بيمارى را تشخيص داده و درمان را آغاز كند. بدينمنظور نكاتی را پيشنهاد میدهيم:
بدون اطلاع او اقدام نكنيد و هيچگاه بدون موافقتش از دكتر وقت نگيريد. همچنين از تكرار اين جمله خوددارى كنيد: «تو بايد از خودت مراقبت كنی». چنانچه اين عبارت بجا و به موقع به كار برده نشود، وحشتناك و دلهرهآور است. بنابراين خود فرد افسرده است كه تصميم میگيرد زير نظر پزشكش از خودش مراقبت كند. مراقب دردها و ناراحتیهايش (بیخوابى، اضطراب و...) باشيد و به او يادآورى كنيد كه رنجكشيدن هيچ فايدهاى ندارد. به او بگوييد كه مطمئنا براى ناراحتى و بيماریاش چاره و علاجى وجود دارد و مطمئنا متخصصانى هستند كه میتوانند به او كمك كنند. به او پيشنهاد دهيد كه او را همراهى خواهيد كرد، از اين طريق به او نشان میدهيد كه به او توجه داريد.
به همسرتان كمك كنيد.
ترجيحا پزشكى را انتخاب كنيد كه همسرتان او را بشناسد. اغلب اوقات، او پزشك معالجش را انتخاب خواهد كرد. همچنين میتوان به او پيشنهاد داد كه ابتدا نزد يك روانپزشك برود. گاه برخى از افسردهها از مراجعه به روانپزشك وحشت میكنند: (من كه ديوانه نيستم!) با اين وجود، بايد دانست كه اين پيشنهاد میتواند موجب تسكين برخى از افسردهها شود يا به عبارتى، با شنيدن اين پيشنهاد احساس میكنند كه اطرافيان و همسرشان واقعيت درد و رنج آنان را پذيرفته و درك میكنند.
چنانچه فرد از پذيرفتن هرگونه كمك پزشكى امتناع میكند، سعى كنيد زمانیكه از خودش ناتوانى و بیحالى نشان میدهد، از فرصت استفاده كرده و او را نزد پزشك ببريد.
با اين حال زمانى كه شخص قادر به تصميمگيرى نيست يا بهخودكشى فكر میكند و يا بهنظر میرسد كه افسردگیاش بهصورت پيشرفته درآمده، وضعيت اورژانس و اضطرارى بهوجود میآيد. مراقب باشيد اين علائم را بشناسيد و اداره امور را به دست بگيريد. به پزشك و يا روانپزشك زنگ زده از او بخواهيد براى ويزيت به منزل بيايد. همچنين در برخى از شهرهاى بزرگ، خدمات كمك پزشكى و روانپزشكى در دسترس هستند.
آيا بايد بيمار را همراهى كرد؟
پزشكى در اين باره میگويد: اينكه فرد افسرده با يك همراه يا حتى عضوى از خانوادهاش نزد پزشك میرود، همواره معنا و مفهومى در بر دارد. بايد اين دلايل را مورد بررسى قرار داد. همچنين بايد دانست به چه دليلى بيمار، فرد بهخصوصى را براى همراهى انتخاب كرده است.
اگر تصميم میگيريد فردى افسرده را نزد پزشك ببريد، میتوانيد مانند يك هنرپيشه تمام عيار براى مشاوره عمل كنيد. هر چه بيشتر بيمار را بشناسيد، كمك بيشترى به پزشك خواهيد كرد. علائم بيمارى، زمان ظهور، وقايعى كه بهنظر میرسد موجب بروز اين حالات شدهاند و هرگونه جزئياتى كه بهنظرتان با اهميت هستند را به پزشك بگوييد و اگر در خانواده سابقا بيماریهاى روانى وجود داشته، پزشك را در جريان بگذاريد و از او پنهان نكنيد (وظيفه پزشك قضاوت نيست.)
چنانچه بيم داريد كه اينگونه گفتوگوها فرد افسرده را شوكه كند، میتوانيد قبل از ملاقات، مطالب را تلفنى با پزشك در ميان بگذاريد. هنگام ملاقات، پزشك به شما خواهد گفت كه بايد در اتاق بمانيد يا او را با بيمار تنها بگذاريد.
تأثير اطرافيان در بيمار افسرده
پروفسور موريس فررى خاطر نشان میكند كه «اطرافيان نقش بسزايى در درمان و بهبودى فرد افسرده دارند. اين نقش میتواند منفى يا مثبت باشد. در حالت اول، بيمار ممكن است از طرف خانوادهاش با نوع خاصى مخالفت در برابر درمان روبهرو شود كه اين مخالفت يا بر اثر عدمآگاهى اطرافيان صورت میگيرد (فايدهاى نداره از اين داروها استفاده كنى، امروز حالت خيلى بهتر میشه.) يا از روى ترس (اگه از اين داروها استفاده كنى، مثل يك روح میشى.) و يا بنا به افكار و عقايدشان: (به جاى داروهاى شيميايی، بهتره از داروهاى گياهى استفاده كنی)».
اثر مخرب و مضر گفتههاى اطرافيان میتواند در قالب سرزنش و انتقاد صورت گيرد. اين سرزنشها اغلب در رابطه با اثرات بيمارى او روى روابط اجتماعاش است (به خاطر تو، ديگه هيچكس را نمیبينيم.) يا تاثير بيمارى روى شغل فرد افسرده (آخرسر كارت را از دست ميدى....). در حالت دوم يا به عبارتى نقش مثبت اطرافيان، پروفسور فررى يادآور میشود: «اطرافيان میتوانند خود را مخاطبى ممتاز براى پزشك معالج نشان دهند.
در واقع، آنها میتوانند منبع باارزشى از اطلاعات براى پزشك باشند، در مسير بهبودى و درمان مراقب بيمار باشند، به او اطمينان دهند و به او كمك كنند تا دوباره حالت عادى و هميشگیاش را به دست آورد و مراقب باشند بيماریاش دوباره عود نكند.
بسيار مهم است كه پزشك، اطرافيان بيمار را ملاقات كند و آنان را از ماهيت بيمارى و درمان آگاه كند و به آنها كمك كند تا مراحل بهبودى را درك كنند.»
در مطالعات متعددى كه در اين زمينه صورت گرفته، سعى شده كه اثرات تماس روزانه با يك همسر افسرده بررسى شود. نتايج به دست آمده با يكديگر مطابقت دارند و درماندگى و احساس تيرهبختى همسر فرد افسرده را تاييد میكنند. همچنين يكى از جديدترين مطالعات حاكى از آن است كه تاثيرى كه يك مرد افسرده روى همسرش میگذارد با اثرى كه يك زن افسرده روى همسرش دارد يكسان نيست.
همسر يك مرد افسرده بيش از همسر يك زن افسرده دچار افسردگى میشود و رابطه چندان خوبى بين آنها وجود ندارد.