alamatesoall
03-16-2011, 07:55 PM
سعی کنید، بهترین دوست خود باشید!
عشق ورزیدن به خود
از:نینا گرانفلد/ شبنم لولاچی
.
1. این شما هستید که قلب همه ارتباطاتهایتان هستید یعنی در مرکز آن قرار دارید.
2. شما مسئول عزت، عشق و احترامی که به خود دارید هستید.
3. شما مسئول بهبود مسیر روابط خود هستید و این به معنی آن نیست که مسئول همه آن، خودتان هستید.
4. شما بار یا لذت شکوفایی و خوشبختی خود را به عهده دارید.
5. از این پس بدانید که کسی دیگر مسئولیت شما را به عهده نمیگیرد تا نیازهای شما را برآورده سازد، ترسهای شما را بخواباند و شما را از نگرانیها حفاظت کند.
6. از کسی دیگر انتظار نداشته باشید که پاسخ مشکلات شما را بیابد؛ سئوال کنید، درک کنید، به آن چه حس میکنید توجه کنید و به این ترتیب به آن چه در وجودتان غیرمنتظره است اعتماد کنید.
7. جرأت کنید که تکلیف خودتان را تعیین کنید و اختلاف آن را با هنگامی که کسی دیگر با توجه به دیدگاه خودش برایتان تکلیف معنی میکند، تشخیص دهید.
8. ورای باورهایتان به تجربه دست بزنید و چیزی واقعی خلق کنید. شما مسئلهای که نتوانید حل کنید را طرح نمیکنید.
9. هر روز به خودتان رسیدگی کنید. شما منحصر به فرد و فوقالعادهاید. حتی وقتی آن را فراموش کردهاید. طوری زندگی کنید که گویی تنها هستید و قبول کنید که هر بار ممکن است با دیگران وارد ارتباط شوید.
10. دیگران را بسان یک هدیه ببینید و بیش از آن مانند رهآوردی بدانید که به زندگی شما غنا میبخشد.
11. بدترین تنهاییها تنها بودن نیست. دوست وحشتناکی برای خود بودن و کسالت به هنگام با خود بودن است.
12. پس تردید نکنید، دوست خوبی برای خود باشید.
13. زندگی به شما صدچندان پس خواهد داد.
14. به مرحلهای میرسیم که در آن تجربه فرد، با تجربه نسلهای پیشین برخورد میکند. این همان میراث بیانتهای موجودات زنده و ریشههای عمیق آن در بنیادی اصیل و بیکران است.
15. من نه تنها باید بر تکامل احساساتم نظارت کنم بلکه محیطی بارور برای دریافت احساسات دیگران نیز باشم، البته اگر قابل دریافت باشد.
16. اگر من بپذیرم که «مسئول آن چه حس میکنم هستم»، بسیاری از رفتارها و عادات ذهنیم و نظرم درباره خودم و دیگران تغییر خواهد کرد. البته این کار به دشواری ریاضت کشیدن است و زمان لازم برای انجام آن به درازای یک عمر است. در زندگی هدف اصلی دستیابی به این تغییر و بهترین دوستِ خود شدن است.
17. دوست خوبی برای خود بودن به معنی آن است که توجه داشته باشیم:
الف ـ تنها بودن میتواند بارور، کافی و سرچشمه ملاقاتهای بسیار باشد.
ب ـ تنهایی میتواند کسالتآور نباشد.
پ ـ باید دیدی خیرخواهانه نسبت به خود داشت.
ت ـ باید از محروم کردن خود و بیتوجهی به نیازها و آرزوها پرهیز کرد. چون ما غالباً منتقدی سختگیر و مشوقی ناتوان و ناسپاس برای خود هستیم.
دوست خوبی برای خود بودن، قبول رشد دادن کمال بیشتر در خود است، کمالی که نه از طریق حذف یا جبران کمبودها حاصل میشود بلکه با به تعویق نینداختن التیام زخمهای مربوط به این کمبودها صورت میگیرد؛ چون در بسیاری از موارد ما با جستجوی کمال در خارج از خود و با دادن اختیار به دیگری برای ترمیم دردهایمان (دردهایی که به یک کمبود وابستهاند) خطر حفظ آنها را به جان میخریم. این به نوعی حفظ وابستگی دوران کودکی در آغاز زندگی خارج از رحم است، وقتی نیازها و آسایش ما از طریق رفتار و سخنان کسی دیگر ارضا میشود. همه چیز به گونهای است که گویی ما سعی داریم عملاً یا ظاهراً کسی دیگر را به خدمت آرزوها و ترسهای خود بگماریم. ما سعی داریم وابستگی ثبت شده در سالهای نخست را در بخشی طولانی از عمر خود ادامه دهیم و تمامی دلبستگیهایمان را در این مسیر قرار دهیم. باقیمانده این وابستگی دو جانبه است که منشأ تروریسم ارتباطی در روابط والدین و فرزندان و همچنین زن و شوهرها میگردد.
18. برای آن که در جهت رفاقتی بهتر با خود گام برداریم باید چهار نکته اساسی را رعایت کنیم.
الف ـ آلودگی حاصل از هر رابطه را که به ناچار ایجاد میشود بهتر دفع کنیم.
ب ـ به آثار و انعکاس پیامهای دیگران در خودمان بهتر رسیدگی کنیم.
پ ـ یاد بگیریم که وقایع، مسائل شخصی یا تهاجمهایی که در زندگی روزمره رخ میدهند را با هم مرتبط سازیم.
ت ـ مسئولیت تعدادی از نیازهایمان را مستقیماً به عهده بگیریم.
عشق ورزیدن به خود
از:نینا گرانفلد/ شبنم لولاچی
.
1. این شما هستید که قلب همه ارتباطاتهایتان هستید یعنی در مرکز آن قرار دارید.
2. شما مسئول عزت، عشق و احترامی که به خود دارید هستید.
3. شما مسئول بهبود مسیر روابط خود هستید و این به معنی آن نیست که مسئول همه آن، خودتان هستید.
4. شما بار یا لذت شکوفایی و خوشبختی خود را به عهده دارید.
5. از این پس بدانید که کسی دیگر مسئولیت شما را به عهده نمیگیرد تا نیازهای شما را برآورده سازد، ترسهای شما را بخواباند و شما را از نگرانیها حفاظت کند.
6. از کسی دیگر انتظار نداشته باشید که پاسخ مشکلات شما را بیابد؛ سئوال کنید، درک کنید، به آن چه حس میکنید توجه کنید و به این ترتیب به آن چه در وجودتان غیرمنتظره است اعتماد کنید.
7. جرأت کنید که تکلیف خودتان را تعیین کنید و اختلاف آن را با هنگامی که کسی دیگر با توجه به دیدگاه خودش برایتان تکلیف معنی میکند، تشخیص دهید.
8. ورای باورهایتان به تجربه دست بزنید و چیزی واقعی خلق کنید. شما مسئلهای که نتوانید حل کنید را طرح نمیکنید.
9. هر روز به خودتان رسیدگی کنید. شما منحصر به فرد و فوقالعادهاید. حتی وقتی آن را فراموش کردهاید. طوری زندگی کنید که گویی تنها هستید و قبول کنید که هر بار ممکن است با دیگران وارد ارتباط شوید.
10. دیگران را بسان یک هدیه ببینید و بیش از آن مانند رهآوردی بدانید که به زندگی شما غنا میبخشد.
11. بدترین تنهاییها تنها بودن نیست. دوست وحشتناکی برای خود بودن و کسالت به هنگام با خود بودن است.
12. پس تردید نکنید، دوست خوبی برای خود باشید.
13. زندگی به شما صدچندان پس خواهد داد.
14. به مرحلهای میرسیم که در آن تجربه فرد، با تجربه نسلهای پیشین برخورد میکند. این همان میراث بیانتهای موجودات زنده و ریشههای عمیق آن در بنیادی اصیل و بیکران است.
15. من نه تنها باید بر تکامل احساساتم نظارت کنم بلکه محیطی بارور برای دریافت احساسات دیگران نیز باشم، البته اگر قابل دریافت باشد.
16. اگر من بپذیرم که «مسئول آن چه حس میکنم هستم»، بسیاری از رفتارها و عادات ذهنیم و نظرم درباره خودم و دیگران تغییر خواهد کرد. البته این کار به دشواری ریاضت کشیدن است و زمان لازم برای انجام آن به درازای یک عمر است. در زندگی هدف اصلی دستیابی به این تغییر و بهترین دوستِ خود شدن است.
17. دوست خوبی برای خود بودن به معنی آن است که توجه داشته باشیم:
الف ـ تنها بودن میتواند بارور، کافی و سرچشمه ملاقاتهای بسیار باشد.
ب ـ تنهایی میتواند کسالتآور نباشد.
پ ـ باید دیدی خیرخواهانه نسبت به خود داشت.
ت ـ باید از محروم کردن خود و بیتوجهی به نیازها و آرزوها پرهیز کرد. چون ما غالباً منتقدی سختگیر و مشوقی ناتوان و ناسپاس برای خود هستیم.
دوست خوبی برای خود بودن، قبول رشد دادن کمال بیشتر در خود است، کمالی که نه از طریق حذف یا جبران کمبودها حاصل میشود بلکه با به تعویق نینداختن التیام زخمهای مربوط به این کمبودها صورت میگیرد؛ چون در بسیاری از موارد ما با جستجوی کمال در خارج از خود و با دادن اختیار به دیگری برای ترمیم دردهایمان (دردهایی که به یک کمبود وابستهاند) خطر حفظ آنها را به جان میخریم. این به نوعی حفظ وابستگی دوران کودکی در آغاز زندگی خارج از رحم است، وقتی نیازها و آسایش ما از طریق رفتار و سخنان کسی دیگر ارضا میشود. همه چیز به گونهای است که گویی ما سعی داریم عملاً یا ظاهراً کسی دیگر را به خدمت آرزوها و ترسهای خود بگماریم. ما سعی داریم وابستگی ثبت شده در سالهای نخست را در بخشی طولانی از عمر خود ادامه دهیم و تمامی دلبستگیهایمان را در این مسیر قرار دهیم. باقیمانده این وابستگی دو جانبه است که منشأ تروریسم ارتباطی در روابط والدین و فرزندان و همچنین زن و شوهرها میگردد.
18. برای آن که در جهت رفاقتی بهتر با خود گام برداریم باید چهار نکته اساسی را رعایت کنیم.
الف ـ آلودگی حاصل از هر رابطه را که به ناچار ایجاد میشود بهتر دفع کنیم.
ب ـ به آثار و انعکاس پیامهای دیگران در خودمان بهتر رسیدگی کنیم.
پ ـ یاد بگیریم که وقایع، مسائل شخصی یا تهاجمهایی که در زندگی روزمره رخ میدهند را با هم مرتبط سازیم.
ت ـ مسئولیت تعدادی از نیازهایمان را مستقیماً به عهده بگیریم.