donya88
03-10-2011, 08:40 PM
در ادبیات علم اقتصاد پول از دو زاویه مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرد: فعال بودن پول به این معناست که بانک مرکزی کنترل پول را در اختیار دارد و با اراده خود و براساس تصمیمات سیاستی میتواند پول را کم و زیاد کند. بنابراین، فعال بودن پول درواقع همان استقلال بانک مرکزی است که که برمبنای آن، بانک مرکزی میتواند سیاستهای پولی انقباضی و انبساطی را اجرا کند و البته در قبال آن مسئول و پاسخگو باشد. اما منفعل بودن پول یعنی اینکه بانک مرکزی تاحد زیادی اختیار کنترل پول را ندارد و و عواملی بیرونی تعیین کننده حجم پول در گردش است. این عوامل بیرونی میتواند سازوکارهای اقتصادی یا عوامل سیاسی باشند. البته عوامل سیاسی بحث اقتصاد سیاسی پول را پیش میکشند که منفعل بودن پول را تاحد زیادی تشدید میکنند. در شرایط منفعل بودن پول، این بانک مرکزی مستقل نیست که سیاستهای پولی را اجرا میکند، بلکه عوامل سیاسی و بیرونی، پول را به دنبال خود میکشند. البته بحث فعال و منفعل بودن پول مبحثی بسیار جالب و جذابی است که اقتصاددانان برسر آن مجادله ناتمامی داشتهاند. برای مثال، هم فریدمن و هم کینز معتقدند که پول فعال است. اما فریدمن معتقد است که پول روی بخش حقیقی اقتصاد تاثیری ندارد، درحالیکه کینز معتقد است پول بر متغیرهای حقیقی اثرگذار است. در کشورهای نفتی در شرایط فراوانی درآمدهای نفتی، پول بدون شک منفعل است و این مساله با کالای پست بودن علم اقتصاد در این اوضاع همخوانی کامل دارد. البته این موضوع به این معنی نیست که در شرایط کم بودن درآمدهای نفتی پول فعال است. هیوم، مالتوس، مارکس، شومپتر، کالدور،کیدلند و پرسکات پول را منفعل و ریکاردو، کینز، فریدمن پول را فعال میدانند.