مژگان
03-08-2011, 12:25 PM
عبارت بازاریابی به چه معنی و مفهومی میباشد؟ اكثر مردم به طور اشتباه، بازاریابی را فقط به عنوان فروش و فعالیتهای پیشبرد فروش مثل تبلیغات، تصور میكنند ولی فروش تنها یكی از وظایف بازاریابی میباشد و مهمترین جزء به شمار نمیرود. اگر بازاریاب بتواند با یك بررسی كامل در شناخت كالاهای موردنیاز مصرفكننده توفیق یافته و میزان توسعه كالاهای مرغوب، قیمتگذاری و توزیع كردن را به نحو موثری انجام دهد، كالاها به سادگی به فروش خواهند رفت، هر كسی اطلاعاتی در مورد كالاهایی كه موردتوجه مصرفكنندگان است دارد، مثلا وقتی كه ایستمن كداك دوربین اینستاماتیك خودش را طراحی كرد، وقتی كه آتاری نخستین بازیهای ویدیویی را طراحی كرد و وقتی كه هندا اتومبیل آكورد خود را تولید كرد، این تولیدكنندگان با درخواستهای خرید مواجه شدند. آنها به جای طراحی كالاهایی برای استفاده شخصی، محصولاتی مناسب با خواست عموم تولید كردند.
پیتر دراكر یكی از صاحبنظران و اندیشمندان مدیریت هدف بازاریابی را بدین شرح بیان میكند: «هدف بازاریابی این است كه بیشترین فروش را انجام دهد و این ممكن نخواهد شد تا موقعی كه مشتری را آنطور كه خدمات یا تولیدات دقیقا متناسب با خواستههای او باشد، بشناسیم و درك كنیم.»
این بدین معنی نیست كه فروش و تبلیغات مهم نیستند زیرا گذشته از اینكه قسمتی از مجموعه فعالیتهای زنجیرهای بازاریابی هستند، به صورت ابزارهای بازاریابی با هم به كار میروند تا بر بازار تاثیر بگذارند.
●تعریف بازار با دید بازاریابی كاربردی
بازار محلی است كه در آنجا كالا جهت تبادل وجود داشته باشد یا به عبارت دیگر مكانی كه شامل حضور مشتری و عرضه باشد. مشتری باید دارای ۱ - پول ۲ - نیاز ۳ - میل به خرید باشد.
●بازاریابی
تعریف كلاسیك بازاریابی شامل آن دسته از فعالیتهایی است كه كالاها و خدمات را از واحد تولیدی و خدماتی به مصرفكننده میرساند چنین تعریفی ناقص بوده و فعالیتهای بازاریابی را محدود به انجام وظایفی كه صرفا مابین تولید و مصرف قرار گرفتهاند مینماید. از جمله این فعالیتها میتوان بستهبندی كالاها، نامگذاری و علائم تجاری فراوردههای كانالهای توزیع (نظیر فروش مستقیم به مصرفكننده نهایی، عمده فروش، واسطه، خردهفروش) ترابری، انبارداری، روشهای فروش، آگهیهای بازرگانی، قیمتگذاری و اعتبارات مصرفی را نام برد. امروزه این امر مسلم شده است كه یك مدیر بازاریابی موفق نمیتواند فعالیتهای خود را از زمانی كه كالا تولید گردیده و آماده پخش است آغاز نموده و با تحویل كالا به مصرفكننده به پایان برساند.
قسمتی از فعالیتهای عمده بازاریابی به كارهای پیش تولیدی معطوف میشود ازجمله فعالیتهای بازاریابی پیشتولیدی، شناخت مصرفكنندگان و رفتار آنان در بازار را میتوان نامبرد. فعالیت دیگر شامل بررسی بازار كالا جهت تولید و فروش مقرون به صرفه آنها میباشد باز هم قبل از اینكه واحد تولیدی به ساخت محصول اقدام كند مدیر بازاریابی باید كالا را طوری طرحریزی كند كه پس از تولید موردپسند مصرفكنندگان قرار گرفته و نیازها و خواستههای آنها را برآورده سازد.
نوآوری محصولات و خرید كالا و قطعات به منظور تولید و فروش نیز از جمله فعالیتهای بازاریابی پیش تولیدی میباشد. مدیر بازاریابی همچنین نمیتواند وظایف خود را با فروش و تحویل كالا به مصرفكننده خاتمه یافته پندارد. ازجمله وظایف پس از فروش كالا را میتوان تعمیر و نگهداری كالاهای فروش رفته، اجرای قرارداد ضمانت كالا، ارائه خدمات به مشتریان و گردآوری اطلاعات پیرامون رضایت مصرفكننده نسبت به كالاهای فروش رفته و پیشنهاد آن اطلاعات به قسمتهای مختلف سازمان به ویژه واحد طرحریزی كالا نام برد. علاوه بر فعالیتهای پیش تولیدی، توزیعی و پس از فروش بازاریابی تعدادی از فعالیتهای مدیریت بازار نیز وجود دارد كه دامنه آنها محدود به هیچ یك از حوزههای سه گانه بالا نمیباشد. ازجمله این فعالیتهای بازاریابی را میتوان پژوهشهای بازار، شرایط محیطی بازار، قوانین و مقررات بازار، سیستمهای اطلاعات بازار، تعهدات اخلاقی در امور بازاریابی و بازاریابی بینالمللی نام برد.
بدین ترتیب روشن میگردد كه دامنه بازاریابی بسیار وسیع بوده و فعالیتهای گسترده اقتصادی را شامل میگردد. به همین جهت در حدود نیمی از جمعیت فعال كشورهای پیشرفته صنعتی را شاغلین امور بازار تشكیل میدهند در كشورهای در حال توسعه از جمله در كشور ایران با اینكه تمام وظایف نام برده شده به وسیله شركتها و كارخانجاتی كه سهم عمدهای در بازار دارند اعمال میگردد لیكن نظر به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی این كشورها تكیه بر پارهای از فعالیتهای بازاریابی بیشتر از سایر فعالیتها میباشد. مثلا نحوه توزیع كالا از تولید به مصرف و حذف واسطه هایی كه صرفا جنبه احتكار و بورسبازی دارند یكی از وظایف مهم مدیران بازار در كشورهای در حال رشد میباشد در مقابل به علت كمبود منابع تولیدی و نیاز فراوان مصرفكنندگان در مواردی كه رقابت عامل موثری در سهم بازار باشد توجه زیادی به آگهیهای بازرگانی جهت انگیزش خریداران نمیشود.
همچنین در جوامعی نظیر كشور ایران كه نرخ تورم به نسبت بالاتر از مشابه آن در كشورهای صنعتی است انگیزههایی برای فروش قسطی باقی نمیماند. بدین ترتیب این روش حمایت از فروش كمتر مورد استفاده قرار میگیرد. اطلاعات نقش مهمی در فعالیتهای مدیریت بازاریابی استراتژیك دارد، اطلاعات قابل اطمینان - موثق و در دسترس بخصوص در جهت تشخیص نیازمندیهای بازار بهبود كالا و خدمات - نوآوری و خلاقیت - برنامهریزی و كنترل برای مدیریت بازاریابی با ارزش و موثر است كه این موضوع به عنوان یكی از مسائل مهم مدیران بازاریابی در ایران و سایر كشورهای در حال توسعه میباشد.
تعریف ما از بازاریابی به شرح ذیل میباشد:
«بازاریابی عبارت از فعالیتهای نیروی انسانی است كه از طریق تبادل فرایندها به سمت ارضاء نیازها و خواستهها هدایت شود.» برای روشنتر كردن این تعریف، نگاهی به واژههای ذیل خواهیم داشت: احتیاجات، خواستهها، تقاضاها، محصولات، داد و ستد، معاملات و بازارها.
▪احتیاجات (Needs)
اساسیترین و زیربناییترین مفهوم بازاریابی، نیازهای بشر میباشد كه ما آن را به شرح زیر تعریف میكنیم:
احتیاجات عبارت از بیان احساس كمبود در یك فرد میباشد. وقتی كه یك نیاز ارضاء نشود، شخص ناراحت است. یك فرد ناراضی یكی ازاین دو كار را انجام میدهد: یا به دنبال چیزی خواهد گشت كه نیاز او را برطرف كند و یا كوشش میكند كه نیازهایش را كاهش دهد. مردم در جوامع صنعتی سعی میكنند كالاهایی را پیدا كرده یا توسعه دهند كه خواستههای آنها را ارضاء نماید. مردم در جوامع فقیر سعی میكنند كه خواستههای خود را به چیزهایی كه قابل دسترس باشند كاهش دهند.
▪خواستهها Wants
دومین مفهوم اساسی در بازاریابی، خواستههای بشر میباشد. خواستههای بشر زمانی كه توسط فرهنگ و شخصیت افراد شكل بگیرند، شناخته میشوند. همراه با تكامل جامعه، خواستههای اعضای آن نیز افزایش و گسترش مییابد. مردم در معرض كالاهای متنوعی كه علاقه و تمایلات آنها را برمیانگیزد قرار دارند. تولیدكنندگان كوشش میكنند كه رابطهای بین چیزهایی كه آنها تولید میكنند و نیازهای مردم برقرار نمایند.
▪تقاضاها (Demands)
مردم اكثرا خواستههای نامحدود، اما منابع محدود دارند. آنها تولیداتی را انتخاب میكنند كه حداكثر رضایتمندی را در مقابل پولشان ایجاد نماید. خواستهها وقتی تبدیل به تقاضاها میشوند كه با قدرت خرید همراه باشند. مصرفكنندگان به تولیدات به عنوان مجموعههای پرمنفعت مینگرند و كالاهایی را انتخاب میكنند كه بهترین و بیشترین استفاده را به آنها میدهد. پس یك تویوتا یعنی یك حمل و نقل اساسی، یك قیمت پایین و سوخت اقتصادی (كم مصرف)، یك اتومبیل خوب یعنی: راحتی، تجمل و منزلت. مردم كالایی را انتخاب میكنند كه حداكثر رضامندی را در ارتباط با خواستهها و منافع آنها ایجاد نماید.
▪محصولات (Products)
احتیاجات، خواستهها و تقاضاهای بشر، اشاره ضمنی به این مطلب دارد كه محصولاتی وجود دارند كه میتوانند آنها را ارضاء نمایند ما محصول را به شرح ذیل تعریف مینماییم: یك محصول عبارت از هر چیزی است كه بتواند جهت اطلاع و رویت، اكتساب، استفاده یا مصرف، به بازار ارائه شود و بتواند یك خواسته یا یك نیاز را ارضاء نماید.
تمامی محصولات به طور مساوی مورد درخواست نیستند. قابل دسترسترین و كم قیمتترین محصولات محتملا در درجه اول اهمیت، برای خریده شدن قرار دارند.
مفهوم یك محصول محدود به اشیاء فیزیكی نمیباشد بلكه هر عاملی كه توانایی برآورده كردن یك نیاز را داشته باشد یك محصول است علاوه بر كالاها وخدمات محصول شامل: افراد، مكانها، سازمانها، فعالیتها وایدهها میباشد. یك مصرفكننده در مورد سرگرمیهایش تصمیم میگیرد: تلویزیون تماشا میكند، به چه مكانهایی برای تعطیلات برود، در سازمانها عضو شود، از عقاید و نظرات حمایت كند. برای مصرفكننده تمام اینها یك محصول هستند. اگر واژه «محصول» مناسب نباشد، میتوانیم از واژههای ارضاءكننده «منبع یا پیشنهاد» استفاده نماییم.
▪مبادله (Exchange)
بازاریابی زمانی صورت میگیرد كه مردم تصمیم میگیرند نیازها و خواستههای خودشان را از طریق مبادله ارضاء نمایند.
مبادله عبارتست از عمل به دست آوردن چیز مورد درخواست از یك شخص و دادن چیزی در مقابل آن. مبادله طریقهای است كه مردم میتوانند توسط آن كالای موردنیاز و درخواست خود را به دست آورند. مبادله از محدودیت خاص خود برخوردار است: مردم ناچار به التماس یا محتاج بخشش دیگران نیستند. مردم باید دارای مهارتها و تخصصهایی باشند كه بتوانند چیز مورد احتیاجی را تولید نمایند یا خدمت موردنیازی را ارائه كنند و در مقابل كار یا كالای تولید یا ارائه شده دیگران را به دست آورند. مبادله هدف اصلی بازاریابی میباشد. برای اینكه یك مبادله صورت پذیرد، شرایط متعددی وجود دارد كه باید در نظر گرفته شوند: باید حداقل دو طرف وجود داشته باشد و هر طرف نیز باید چیز ارزشمندی برای طرف مقابل در اختیار داشته باشد، هر طرف باید بخواهد تا با طرف دیگر معامله كند و هركدام باید در قبول یا رد محصول ارائه شده توسط دیگری آزاد باشند و بالاخره هر طرف باید قادر به برقراری ارتباط و تحویل كالا باشد.
این شرایط، مبادله را ممكن میسازد. برای اینكه یك معامله واقعا صورت پذیرد، دو طرف باید به توافق برسند. اگر آنها موافق باشند، چنین نتیجه میگیریم كه عمل مبادله، طرفین را در شرایط و موقعیت بهتری از كار قرار داده است. زیرا هر یك از آنها در قبول یا رد پیشنهاد آزاد بوده است. با این توصیف، درست همانطور كه تولید محصول ایجاد ارزش میكند، مبادله نیز ایجاد ارزش میكند و این امر تواناییهای مصرفی بیشتری را به مردم میدهد.▪معاملات (Transaction)
از آنجایی كه مبادله هدف اساسی بازاریابی میباشد، معامله محور فعالیتهای بازاریابی است. معامله عبارتست از یك داد و ستد ارزشها بین دوطرف. یك معامله حداقل شامل دو چیز با ارزش، شرایطی كه در یك زمان معین روی آنها توافق شده و یك محل مورد توافق است.
بازاریابی مجموعه اقداماتی است در جهت رساندن تولیدات، خدمات، ایدهها و امثال آن به مرحله مبادله یا معامله.
▪بازارها (Markets)
مفهوم معاملات ما را به مفهوم یك بازار هدایت مینماید. یك بازار عبارتست از مجموعه خریداران واقعی و بالقوه یك كالا.
همانطور كه تعداد افراد و معاملات در یك جامعه رو به افزایش است، تعداد تجار و مكانهای بازار نیز رو به افزایش است. در جوامع پیشرفته، بازار لزومی ندارد كه به صورت مكانی كه خریدار و فروشنده در آن به داد و ستد ارزشها میپردازند، باشد با حمل و نقل و ارتباطات مدرن، یك تاجر میتواند یك كالا را در برنامه آخر شب تلویزیون تبلیغ نماید. توسط تلفن از صدها مشتری سفارش بگیرد و روز بعد آن كالا را برای خریداران پست نماید بدون اینكه هیچ گونه برخورد حضوری با خریدار داشته باشد.
یك بازار میتواند در اطراف یك محصول، یك خدمت، یا هر چیز با ارزشی رشد نماید. به عنوان مثال: یك بازار كار، شامل افرادی است كه تمایل دارند كار خود را در مقابل دستمزد یا محصولات، ارائه دهند. موسسات مختلفی از قبیل موسسات كاریابی و موسسات مشاوره، در اطراف یك بازار كار رشد كردند تا بتوانند به عملكرد آن به نحو بهتری كمك نمایند. بازار پول یكی دیگر از بازارهای مهم میباشد كه برای این به وجود آمده است تا احتیاجات مردم را برآورده كند، بنابراین آنها میتوانند پول قرض بگیرند، قرض بدهند یا پسانداز كنند.
●بازاریابی Marketing
بالاخره مفهوم بازار ما را به چرخه كامل مفهوم بازاریابی میرساند. بازاریابی یعنی كار كردن با بازارها، به این منظور كه باعث رضامندی احتیاجات و خواستههای بشر میگردد. پس ما به تعریف خودمان در مورد بازاریابی، برمیگردیم. به عنوان «فعالیتهای بشر كه برای ارضاء كردن احتیاجات و خواستهها از طریق تبادل فرایندها هدایت میشود» تبادل فرایندها، مستلزم كار است. فروشندگان مجبورند خریداران را جستجو كنند، نیازهای آنها را شناسایی نموده و كالاهای خوب و مناسب طراحی نمایند، آنها را توسعه داده، انبار نموده و قیمتگذاری كرده و تحویل نمایند. چنین فعالیت هایی از قبیل توسعه محصول، تحقیق، ارتباطات، توزیع، قیمتگذاری و خدمات، فعالیتهای اصلی بازاریابی میباشند.
اگرچه مامعمولا به بازاریابی به عنوان ادامه كسب توسط فروشنده، میاندیشیم اما خریداران نیز به فعالیتهای بازاریابی میپردازند. مصرفكنندگان وقتی «بازاریابی» میكنند كه به جستجوی كالاهایی كه توان پرداخت قیمت آنهارا دارند میپردازند. نمایندگی یك شركت زمانی بازاریابی میكند كه به دنبال فروشندگان رفته و برای شرایط خوب، چانه میزند. یك «بازار فروشندگان» بازاری است كه در آن فروشنده دارای قدرت زیادتری میباشد و خریداران مجبورند كه خیلی دقیق و كوشا باشند. در یك «بازار خریداران»، خریدار دارای قدرت زیادی بوده و فروشنده، مجبور است كه بسیار فعال و كوشا باشد.
●وظایف مدیریت بازار
فعالیتهای مدیریت بازاریابی باید در چارچوب برنامههای استراتژیك یك شركت و با نگرش نظامگرا انجام گیرد. مدیریت بازاریابی وظایف زیر را به عهده دارد:
- جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و به طور كلی تعیین نیاز مصرفكنندگان موردنظر. لازم به توضیح میباشد كه مدیران بازاریابی باید از طریق تقسیم بازار بتوانند مصرفكنندگان موردنظر را شناسایی نمایند و با توجه به خصوصیات مصرفكنندگان، كالا و خدمات موردنیاز آنها را تامین كنند.
- تعیین هدفهای بازاریابی با توجه به نتایج اطلاعات به دست آمده و منابع شركت مانند مشخص كردن هدفهای فروش و سهمیه بازار.
- تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی Mix Marketing كه عناصر عمده آن عبارتند از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش كه این عناصر به عنوان فعالیتهای قابل كنترل مدیریت بازاریابی میباشند. مدیران بازاریابی باید به این سوالات جواب دهند كه چه محصولی، با چه قیمتی تولید و در چه مكانی عرضه نمایند و با چه شیوه تبلیغاتی به اطلاع مصرفكنندگان برسانند. بدیهی است كه این عوامل قابل كنترل مدیریت بازاریابی با توجه به شرایط محیطی (سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و...) كه بر فعالیتهای بنگاه اقتصادی تاثیر دارند با امكانات موسسه مشخص میگردند. در نتیجه مدیریت بازاریابی با توجه به نیاز مصرفكنندگان و منابع سازمان باید كالا یا خدمات موردنیاز مصرفكنندگان را تهیه و عرضه نمایند.
- سازماندهی: به منظور اینكه مدیریت بازاریابی بتواند به اهداف موردنظر برسد باید فعالیتهای بازاریابی خود را سازماندهی نماید و نیروی انسانی و آموزش لازم را تامین نماید و ضمنا جهت پیشبرد فعالیتها هماهنگیهای لازم را داشته باشد.
- كنترل و یا نظارت: به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود مدیریت بازاریابی باید در مقاطع زمانی مختلف عملكرد را با برنامه مورد بررسی و مقایسه قرار دهد و در جهت رفع مشكلات و تجدیدنظر در برنامه اقدام نماید.
- تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم و قطعات و ارائه خدمات تعمیراتی جهت محصولاتی كه به فروش رفتهاند. بدیهی است مصرفكنندگان در تصمیمگیری جهت خرید كالا در یك بازار رقابتی حتما به پارامتر خدمات بعد از فروش توسط تولیدكنندگان نیز توجه دارند.
- بررسی نظریات مصرفكنندگان: مدیران بازار در نهایت، نقطهنظرات و عكسالعمل مصرفكنندگان را در مورد كالا یا خدماتی كه ارائه شده باید از طریق شیوههای مختلف تحقیقات بازاریابی دریافته و آنها را بررسی و مورد استفاده در تصمیمگیری و برنامههای خود قرار دهند. زیرا فرض ما در بازاریابی پیشرفته این است كه مصرفكنندگان حرف اول را میزنند و اگر بنگاه اقتصادی بخواهد در اقتصاد رقابتی (اقتصاد بازار) فعال باشد و سهم عمدهای از بازار را به خود اختصاص دهد و در نتیجه سود داشته باشد و به زندگی خود ادامه دهد باید حتما به مصرفكنندگان توجه لازم را داشته باشد.
علاوه بر وظایف مذكور، ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات ارائه شده نیز جزو وظایف مدیریت بازار میباشد. مدیریت بازاریابی وظیفه دارد «مقدار»، «زمان» و «خصوصیات» تقاضا را طوری هماهنگ كند كه سازمان بتواند به اهداف خود برسد. بدیهی است در هر زمان مقدار واقعی تقاضا برای كالا یا خدمات ممكن است «پایینتر»، «مساوی» و یا «بالاتر» از سطح تقاضای موردنظر باشد. برای ایجاد تقاضا در مورد كالا سه شرط باید وجود داشته باشد: اول باید نیاز برای آن كالا توسط گروهی از مردم وجود داشته باشد، دوم آنكه این گروه قدرت خرید كالاها را داشته باشند و سوم آنكه میل داشته باشند قسمتی از پول خود را در رفع نیاز خود بپردازند.
●اهم وظایف مدیریت بازار
۱ - جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و تعیین نیاز مصرفكنندگان
۲ - مشخص نمودن هدفهای فروش و سهمیه بازار
۳ - تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی كه عناصر آن از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش میباشند.
۴ - سازماندهی فعالیتهای بازاریابی و نیروهای انسانی و آموزش لازم برای آن
۵ - كنترل و یا نظارت به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود.
۶ - تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم یدكی و قطعات
۷ - بررسی نظریات مصرفكنندگان در ارتباط با محصولات و خدمات ارائه شده
۸ - ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات
۹ - ایجاد هماهنگی بین مقدار، زمان و خصوصیات تقاضا
صدرالله البرزی
پیتر دراكر یكی از صاحبنظران و اندیشمندان مدیریت هدف بازاریابی را بدین شرح بیان میكند: «هدف بازاریابی این است كه بیشترین فروش را انجام دهد و این ممكن نخواهد شد تا موقعی كه مشتری را آنطور كه خدمات یا تولیدات دقیقا متناسب با خواستههای او باشد، بشناسیم و درك كنیم.»
این بدین معنی نیست كه فروش و تبلیغات مهم نیستند زیرا گذشته از اینكه قسمتی از مجموعه فعالیتهای زنجیرهای بازاریابی هستند، به صورت ابزارهای بازاریابی با هم به كار میروند تا بر بازار تاثیر بگذارند.
●تعریف بازار با دید بازاریابی كاربردی
بازار محلی است كه در آنجا كالا جهت تبادل وجود داشته باشد یا به عبارت دیگر مكانی كه شامل حضور مشتری و عرضه باشد. مشتری باید دارای ۱ - پول ۲ - نیاز ۳ - میل به خرید باشد.
●بازاریابی
تعریف كلاسیك بازاریابی شامل آن دسته از فعالیتهایی است كه كالاها و خدمات را از واحد تولیدی و خدماتی به مصرفكننده میرساند چنین تعریفی ناقص بوده و فعالیتهای بازاریابی را محدود به انجام وظایفی كه صرفا مابین تولید و مصرف قرار گرفتهاند مینماید. از جمله این فعالیتها میتوان بستهبندی كالاها، نامگذاری و علائم تجاری فراوردههای كانالهای توزیع (نظیر فروش مستقیم به مصرفكننده نهایی، عمده فروش، واسطه، خردهفروش) ترابری، انبارداری، روشهای فروش، آگهیهای بازرگانی، قیمتگذاری و اعتبارات مصرفی را نام برد. امروزه این امر مسلم شده است كه یك مدیر بازاریابی موفق نمیتواند فعالیتهای خود را از زمانی كه كالا تولید گردیده و آماده پخش است آغاز نموده و با تحویل كالا به مصرفكننده به پایان برساند.
قسمتی از فعالیتهای عمده بازاریابی به كارهای پیش تولیدی معطوف میشود ازجمله فعالیتهای بازاریابی پیشتولیدی، شناخت مصرفكنندگان و رفتار آنان در بازار را میتوان نامبرد. فعالیت دیگر شامل بررسی بازار كالا جهت تولید و فروش مقرون به صرفه آنها میباشد باز هم قبل از اینكه واحد تولیدی به ساخت محصول اقدام كند مدیر بازاریابی باید كالا را طوری طرحریزی كند كه پس از تولید موردپسند مصرفكنندگان قرار گرفته و نیازها و خواستههای آنها را برآورده سازد.
نوآوری محصولات و خرید كالا و قطعات به منظور تولید و فروش نیز از جمله فعالیتهای بازاریابی پیش تولیدی میباشد. مدیر بازاریابی همچنین نمیتواند وظایف خود را با فروش و تحویل كالا به مصرفكننده خاتمه یافته پندارد. ازجمله وظایف پس از فروش كالا را میتوان تعمیر و نگهداری كالاهای فروش رفته، اجرای قرارداد ضمانت كالا، ارائه خدمات به مشتریان و گردآوری اطلاعات پیرامون رضایت مصرفكننده نسبت به كالاهای فروش رفته و پیشنهاد آن اطلاعات به قسمتهای مختلف سازمان به ویژه واحد طرحریزی كالا نام برد. علاوه بر فعالیتهای پیش تولیدی، توزیعی و پس از فروش بازاریابی تعدادی از فعالیتهای مدیریت بازار نیز وجود دارد كه دامنه آنها محدود به هیچ یك از حوزههای سه گانه بالا نمیباشد. ازجمله این فعالیتهای بازاریابی را میتوان پژوهشهای بازار، شرایط محیطی بازار، قوانین و مقررات بازار، سیستمهای اطلاعات بازار، تعهدات اخلاقی در امور بازاریابی و بازاریابی بینالمللی نام برد.
بدین ترتیب روشن میگردد كه دامنه بازاریابی بسیار وسیع بوده و فعالیتهای گسترده اقتصادی را شامل میگردد. به همین جهت در حدود نیمی از جمعیت فعال كشورهای پیشرفته صنعتی را شاغلین امور بازار تشكیل میدهند در كشورهای در حال توسعه از جمله در كشور ایران با اینكه تمام وظایف نام برده شده به وسیله شركتها و كارخانجاتی كه سهم عمدهای در بازار دارند اعمال میگردد لیكن نظر به شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی این كشورها تكیه بر پارهای از فعالیتهای بازاریابی بیشتر از سایر فعالیتها میباشد. مثلا نحوه توزیع كالا از تولید به مصرف و حذف واسطه هایی كه صرفا جنبه احتكار و بورسبازی دارند یكی از وظایف مهم مدیران بازار در كشورهای در حال رشد میباشد در مقابل به علت كمبود منابع تولیدی و نیاز فراوان مصرفكنندگان در مواردی كه رقابت عامل موثری در سهم بازار باشد توجه زیادی به آگهیهای بازرگانی جهت انگیزش خریداران نمیشود.
همچنین در جوامعی نظیر كشور ایران كه نرخ تورم به نسبت بالاتر از مشابه آن در كشورهای صنعتی است انگیزههایی برای فروش قسطی باقی نمیماند. بدین ترتیب این روش حمایت از فروش كمتر مورد استفاده قرار میگیرد. اطلاعات نقش مهمی در فعالیتهای مدیریت بازاریابی استراتژیك دارد، اطلاعات قابل اطمینان - موثق و در دسترس بخصوص در جهت تشخیص نیازمندیهای بازار بهبود كالا و خدمات - نوآوری و خلاقیت - برنامهریزی و كنترل برای مدیریت بازاریابی با ارزش و موثر است كه این موضوع به عنوان یكی از مسائل مهم مدیران بازاریابی در ایران و سایر كشورهای در حال توسعه میباشد.
تعریف ما از بازاریابی به شرح ذیل میباشد:
«بازاریابی عبارت از فعالیتهای نیروی انسانی است كه از طریق تبادل فرایندها به سمت ارضاء نیازها و خواستهها هدایت شود.» برای روشنتر كردن این تعریف، نگاهی به واژههای ذیل خواهیم داشت: احتیاجات، خواستهها، تقاضاها، محصولات، داد و ستد، معاملات و بازارها.
▪احتیاجات (Needs)
اساسیترین و زیربناییترین مفهوم بازاریابی، نیازهای بشر میباشد كه ما آن را به شرح زیر تعریف میكنیم:
احتیاجات عبارت از بیان احساس كمبود در یك فرد میباشد. وقتی كه یك نیاز ارضاء نشود، شخص ناراحت است. یك فرد ناراضی یكی ازاین دو كار را انجام میدهد: یا به دنبال چیزی خواهد گشت كه نیاز او را برطرف كند و یا كوشش میكند كه نیازهایش را كاهش دهد. مردم در جوامع صنعتی سعی میكنند كالاهایی را پیدا كرده یا توسعه دهند كه خواستههای آنها را ارضاء نماید. مردم در جوامع فقیر سعی میكنند كه خواستههای خود را به چیزهایی كه قابل دسترس باشند كاهش دهند.
▪خواستهها Wants
دومین مفهوم اساسی در بازاریابی، خواستههای بشر میباشد. خواستههای بشر زمانی كه توسط فرهنگ و شخصیت افراد شكل بگیرند، شناخته میشوند. همراه با تكامل جامعه، خواستههای اعضای آن نیز افزایش و گسترش مییابد. مردم در معرض كالاهای متنوعی كه علاقه و تمایلات آنها را برمیانگیزد قرار دارند. تولیدكنندگان كوشش میكنند كه رابطهای بین چیزهایی كه آنها تولید میكنند و نیازهای مردم برقرار نمایند.
▪تقاضاها (Demands)
مردم اكثرا خواستههای نامحدود، اما منابع محدود دارند. آنها تولیداتی را انتخاب میكنند كه حداكثر رضایتمندی را در مقابل پولشان ایجاد نماید. خواستهها وقتی تبدیل به تقاضاها میشوند كه با قدرت خرید همراه باشند. مصرفكنندگان به تولیدات به عنوان مجموعههای پرمنفعت مینگرند و كالاهایی را انتخاب میكنند كه بهترین و بیشترین استفاده را به آنها میدهد. پس یك تویوتا یعنی یك حمل و نقل اساسی، یك قیمت پایین و سوخت اقتصادی (كم مصرف)، یك اتومبیل خوب یعنی: راحتی، تجمل و منزلت. مردم كالایی را انتخاب میكنند كه حداكثر رضامندی را در ارتباط با خواستهها و منافع آنها ایجاد نماید.
▪محصولات (Products)
احتیاجات، خواستهها و تقاضاهای بشر، اشاره ضمنی به این مطلب دارد كه محصولاتی وجود دارند كه میتوانند آنها را ارضاء نمایند ما محصول را به شرح ذیل تعریف مینماییم: یك محصول عبارت از هر چیزی است كه بتواند جهت اطلاع و رویت، اكتساب، استفاده یا مصرف، به بازار ارائه شود و بتواند یك خواسته یا یك نیاز را ارضاء نماید.
تمامی محصولات به طور مساوی مورد درخواست نیستند. قابل دسترسترین و كم قیمتترین محصولات محتملا در درجه اول اهمیت، برای خریده شدن قرار دارند.
مفهوم یك محصول محدود به اشیاء فیزیكی نمیباشد بلكه هر عاملی كه توانایی برآورده كردن یك نیاز را داشته باشد یك محصول است علاوه بر كالاها وخدمات محصول شامل: افراد، مكانها، سازمانها، فعالیتها وایدهها میباشد. یك مصرفكننده در مورد سرگرمیهایش تصمیم میگیرد: تلویزیون تماشا میكند، به چه مكانهایی برای تعطیلات برود، در سازمانها عضو شود، از عقاید و نظرات حمایت كند. برای مصرفكننده تمام اینها یك محصول هستند. اگر واژه «محصول» مناسب نباشد، میتوانیم از واژههای ارضاءكننده «منبع یا پیشنهاد» استفاده نماییم.
▪مبادله (Exchange)
بازاریابی زمانی صورت میگیرد كه مردم تصمیم میگیرند نیازها و خواستههای خودشان را از طریق مبادله ارضاء نمایند.
مبادله عبارتست از عمل به دست آوردن چیز مورد درخواست از یك شخص و دادن چیزی در مقابل آن. مبادله طریقهای است كه مردم میتوانند توسط آن كالای موردنیاز و درخواست خود را به دست آورند. مبادله از محدودیت خاص خود برخوردار است: مردم ناچار به التماس یا محتاج بخشش دیگران نیستند. مردم باید دارای مهارتها و تخصصهایی باشند كه بتوانند چیز مورد احتیاجی را تولید نمایند یا خدمت موردنیازی را ارائه كنند و در مقابل كار یا كالای تولید یا ارائه شده دیگران را به دست آورند. مبادله هدف اصلی بازاریابی میباشد. برای اینكه یك مبادله صورت پذیرد، شرایط متعددی وجود دارد كه باید در نظر گرفته شوند: باید حداقل دو طرف وجود داشته باشد و هر طرف نیز باید چیز ارزشمندی برای طرف مقابل در اختیار داشته باشد، هر طرف باید بخواهد تا با طرف دیگر معامله كند و هركدام باید در قبول یا رد محصول ارائه شده توسط دیگری آزاد باشند و بالاخره هر طرف باید قادر به برقراری ارتباط و تحویل كالا باشد.
این شرایط، مبادله را ممكن میسازد. برای اینكه یك معامله واقعا صورت پذیرد، دو طرف باید به توافق برسند. اگر آنها موافق باشند، چنین نتیجه میگیریم كه عمل مبادله، طرفین را در شرایط و موقعیت بهتری از كار قرار داده است. زیرا هر یك از آنها در قبول یا رد پیشنهاد آزاد بوده است. با این توصیف، درست همانطور كه تولید محصول ایجاد ارزش میكند، مبادله نیز ایجاد ارزش میكند و این امر تواناییهای مصرفی بیشتری را به مردم میدهد.▪معاملات (Transaction)
از آنجایی كه مبادله هدف اساسی بازاریابی میباشد، معامله محور فعالیتهای بازاریابی است. معامله عبارتست از یك داد و ستد ارزشها بین دوطرف. یك معامله حداقل شامل دو چیز با ارزش، شرایطی كه در یك زمان معین روی آنها توافق شده و یك محل مورد توافق است.
بازاریابی مجموعه اقداماتی است در جهت رساندن تولیدات، خدمات، ایدهها و امثال آن به مرحله مبادله یا معامله.
▪بازارها (Markets)
مفهوم معاملات ما را به مفهوم یك بازار هدایت مینماید. یك بازار عبارتست از مجموعه خریداران واقعی و بالقوه یك كالا.
همانطور كه تعداد افراد و معاملات در یك جامعه رو به افزایش است، تعداد تجار و مكانهای بازار نیز رو به افزایش است. در جوامع پیشرفته، بازار لزومی ندارد كه به صورت مكانی كه خریدار و فروشنده در آن به داد و ستد ارزشها میپردازند، باشد با حمل و نقل و ارتباطات مدرن، یك تاجر میتواند یك كالا را در برنامه آخر شب تلویزیون تبلیغ نماید. توسط تلفن از صدها مشتری سفارش بگیرد و روز بعد آن كالا را برای خریداران پست نماید بدون اینكه هیچ گونه برخورد حضوری با خریدار داشته باشد.
یك بازار میتواند در اطراف یك محصول، یك خدمت، یا هر چیز با ارزشی رشد نماید. به عنوان مثال: یك بازار كار، شامل افرادی است كه تمایل دارند كار خود را در مقابل دستمزد یا محصولات، ارائه دهند. موسسات مختلفی از قبیل موسسات كاریابی و موسسات مشاوره، در اطراف یك بازار كار رشد كردند تا بتوانند به عملكرد آن به نحو بهتری كمك نمایند. بازار پول یكی دیگر از بازارهای مهم میباشد كه برای این به وجود آمده است تا احتیاجات مردم را برآورده كند، بنابراین آنها میتوانند پول قرض بگیرند، قرض بدهند یا پسانداز كنند.
●بازاریابی Marketing
بالاخره مفهوم بازار ما را به چرخه كامل مفهوم بازاریابی میرساند. بازاریابی یعنی كار كردن با بازارها، به این منظور كه باعث رضامندی احتیاجات و خواستههای بشر میگردد. پس ما به تعریف خودمان در مورد بازاریابی، برمیگردیم. به عنوان «فعالیتهای بشر كه برای ارضاء كردن احتیاجات و خواستهها از طریق تبادل فرایندها هدایت میشود» تبادل فرایندها، مستلزم كار است. فروشندگان مجبورند خریداران را جستجو كنند، نیازهای آنها را شناسایی نموده و كالاهای خوب و مناسب طراحی نمایند، آنها را توسعه داده، انبار نموده و قیمتگذاری كرده و تحویل نمایند. چنین فعالیت هایی از قبیل توسعه محصول، تحقیق، ارتباطات، توزیع، قیمتگذاری و خدمات، فعالیتهای اصلی بازاریابی میباشند.
اگرچه مامعمولا به بازاریابی به عنوان ادامه كسب توسط فروشنده، میاندیشیم اما خریداران نیز به فعالیتهای بازاریابی میپردازند. مصرفكنندگان وقتی «بازاریابی» میكنند كه به جستجوی كالاهایی كه توان پرداخت قیمت آنهارا دارند میپردازند. نمایندگی یك شركت زمانی بازاریابی میكند كه به دنبال فروشندگان رفته و برای شرایط خوب، چانه میزند. یك «بازار فروشندگان» بازاری است كه در آن فروشنده دارای قدرت زیادتری میباشد و خریداران مجبورند كه خیلی دقیق و كوشا باشند. در یك «بازار خریداران»، خریدار دارای قدرت زیادی بوده و فروشنده، مجبور است كه بسیار فعال و كوشا باشد.
●وظایف مدیریت بازار
فعالیتهای مدیریت بازاریابی باید در چارچوب برنامههای استراتژیك یك شركت و با نگرش نظامگرا انجام گیرد. مدیریت بازاریابی وظایف زیر را به عهده دارد:
- جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و به طور كلی تعیین نیاز مصرفكنندگان موردنظر. لازم به توضیح میباشد كه مدیران بازاریابی باید از طریق تقسیم بازار بتوانند مصرفكنندگان موردنظر را شناسایی نمایند و با توجه به خصوصیات مصرفكنندگان، كالا و خدمات موردنیاز آنها را تامین كنند.
- تعیین هدفهای بازاریابی با توجه به نتایج اطلاعات به دست آمده و منابع شركت مانند مشخص كردن هدفهای فروش و سهمیه بازار.
- تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی Mix Marketing كه عناصر عمده آن عبارتند از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش كه این عناصر به عنوان فعالیتهای قابل كنترل مدیریت بازاریابی میباشند. مدیران بازاریابی باید به این سوالات جواب دهند كه چه محصولی، با چه قیمتی تولید و در چه مكانی عرضه نمایند و با چه شیوه تبلیغاتی به اطلاع مصرفكنندگان برسانند. بدیهی است كه این عوامل قابل كنترل مدیریت بازاریابی با توجه به شرایط محیطی (سیاسی، اقتصادی، بازرگانی، فرهنگی و...) كه بر فعالیتهای بنگاه اقتصادی تاثیر دارند با امكانات موسسه مشخص میگردند. در نتیجه مدیریت بازاریابی با توجه به نیاز مصرفكنندگان و منابع سازمان باید كالا یا خدمات موردنیاز مصرفكنندگان را تهیه و عرضه نمایند.
- سازماندهی: به منظور اینكه مدیریت بازاریابی بتواند به اهداف موردنظر برسد باید فعالیتهای بازاریابی خود را سازماندهی نماید و نیروی انسانی و آموزش لازم را تامین نماید و ضمنا جهت پیشبرد فعالیتها هماهنگیهای لازم را داشته باشد.
- كنترل و یا نظارت: به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود مدیریت بازاریابی باید در مقاطع زمانی مختلف عملكرد را با برنامه مورد بررسی و مقایسه قرار دهد و در جهت رفع مشكلات و تجدیدنظر در برنامه اقدام نماید.
- تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم و قطعات و ارائه خدمات تعمیراتی جهت محصولاتی كه به فروش رفتهاند. بدیهی است مصرفكنندگان در تصمیمگیری جهت خرید كالا در یك بازار رقابتی حتما به پارامتر خدمات بعد از فروش توسط تولیدكنندگان نیز توجه دارند.
- بررسی نظریات مصرفكنندگان: مدیران بازار در نهایت، نقطهنظرات و عكسالعمل مصرفكنندگان را در مورد كالا یا خدماتی كه ارائه شده باید از طریق شیوههای مختلف تحقیقات بازاریابی دریافته و آنها را بررسی و مورد استفاده در تصمیمگیری و برنامههای خود قرار دهند. زیرا فرض ما در بازاریابی پیشرفته این است كه مصرفكنندگان حرف اول را میزنند و اگر بنگاه اقتصادی بخواهد در اقتصاد رقابتی (اقتصاد بازار) فعال باشد و سهم عمدهای از بازار را به خود اختصاص دهد و در نتیجه سود داشته باشد و به زندگی خود ادامه دهد باید حتما به مصرفكنندگان توجه لازم را داشته باشد.
علاوه بر وظایف مذكور، ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات ارائه شده نیز جزو وظایف مدیریت بازار میباشد. مدیریت بازاریابی وظیفه دارد «مقدار»، «زمان» و «خصوصیات» تقاضا را طوری هماهنگ كند كه سازمان بتواند به اهداف خود برسد. بدیهی است در هر زمان مقدار واقعی تقاضا برای كالا یا خدمات ممكن است «پایینتر»، «مساوی» و یا «بالاتر» از سطح تقاضای موردنظر باشد. برای ایجاد تقاضا در مورد كالا سه شرط باید وجود داشته باشد: اول باید نیاز برای آن كالا توسط گروهی از مردم وجود داشته باشد، دوم آنكه این گروه قدرت خرید كالاها را داشته باشند و سوم آنكه میل داشته باشند قسمتی از پول خود را در رفع نیاز خود بپردازند.
●اهم وظایف مدیریت بازار
۱ - جمعآوری و بررسی اطلاعات به منظور تشخیص وضعیت و استعداد بازار و تعیین نیاز مصرفكنندگان
۲ - مشخص نمودن هدفهای فروش و سهمیه بازار
۳ - تعیین آمیزه و یا تركیب بازاریابی كه عناصر آن از محصول، قیمت، كانالهای توزیع و فعالیتهای پیشبرد فروش میباشند.
۴ - سازماندهی فعالیتهای بازاریابی و نیروهای انسانی و آموزش لازم برای آن
۵ - كنترل و یا نظارت به منظور اینكه فعالیتها با توجه به برنامه پیش برود.
۶ - تامین خدمات بعد از فروش: مثل تامین لوازم یدكی و قطعات
۷ - بررسی نظریات مصرفكنندگان در ارتباط با محصولات و خدمات ارائه شده
۸ - ایجاد تقاضا برای محصول و خدمات
۹ - ایجاد هماهنگی بین مقدار، زمان و خصوصیات تقاضا
صدرالله البرزی