sara.it69
03-05-2011, 05:07 PM
شنیدم از نیک مردی فقیر . . . . . که موشی پرید توی ظرف پنیر
اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو دیپلم بگیر فالوده بفروش
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
هرچه از دوست می رسد نیكوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب كدوست
ای كاروان آهسته ران كارام جانم می رود . . . . . آهسته در جیب بابام دست مامانم می رود
ما بدین ره نه پی حشمت جاه آمده ایم . . . . . اَسبمان یونجه نداشت از پی كاه آمده ایم
سعدیا مرد نكونام نمیرد هرگز . . . . . مرده آنست كه مشتش بزنی جم نخورد
میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه شلوار زیرش بدون كش است
كبوتر با كبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای یكدیگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند
چوعضوی به درد آورد روزگار . . . . . . . . جهنم به اعضای دیگر چكار
میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه جدش در آمریکا هفت تیر كش است
تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای؟
دوش دیدم که مﻼئک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !
اگر داری تو عقل و دانش و هوش . . . . . برو دیپلم بگیر فالوده بفروش
تو نیکی می کن و در دجله انداز . . . . . خودم شیرجه میرم درش میارم
هرچه از دوست می رسد نیكوست . . . . . آب شلغم بهتر از آب كدوست
ای كاروان آهسته ران كارام جانم می رود . . . . . آهسته در جیب بابام دست مامانم می رود
ما بدین ره نه پی حشمت جاه آمده ایم . . . . . اَسبمان یونجه نداشت از پی كاه آمده ایم
سعدیا مرد نكونام نمیرد هرگز . . . . . مرده آنست كه مشتش بزنی جم نخورد
میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه شلوار زیرش بدون كش است
كبوتر با كبوتر باز با باز . . . . . گرفت مادر زنم ناگه مرا گاز
یکی از بزرگان اهل تمیز . . . . . از ترس زنش رفت زیر میز
بنی آدم اعضای یكدیگرند . . . . . سرِ یک قران پول به هم می پرند
چوعضوی به درد آورد روزگار . . . . . . . . جهنم به اعضای دیگر چكار
میازار موری كه دانه كش است . . . . . كه جدش در آمریکا هفت تیر كش است
تو کز محنت دیگران بی غمی . . . . . بخور جای من جان من شلغمی
در طواف شمع می گفت این سخن پروانه ای . . . . . سرپیچ سبقت نگیر جانا مگر دیوانه ای؟
دوش دیدم که مﻼئک در میخانه زدند . . . . . سر هفت مرد کچل را فر شش ماهه زدند
یارب آن دلبر شیرین که سپردی به منش . . . . . از بس که ننر بود سپردم به ننش !