tania
03-01-2011, 03:42 PM
جوامع و گروهها در طول زمان همیشه برای هنجارهای ارزش گذاشته و در برابر کسانی که این ارزشها را بشکنند یا سعی در به خطر انداختن موجودیت آنها داشته باشند موضعگیری کرده و آنان را مجازات کرده اند.
مسلماً این واکنشها در تمام جوامع و در تمام قرون به یک شکل نبوده و برحسب زمان و مکان تغییر کرده و متأثر از اندیشه های گوناگون بوده است. یکی از محورهای این تحولات جنبه ی انتقامی مجازات بوده.[1]
همانطور که گفته شد نمیتوان مرز مشخصی برای تحولات تاریخی مجازاتها برای تمام جوامع در نظر گرفت اما با دقت در مشابهتهای این تحولات میتوان آنها را به چند دوره تقسیم کرد.
الف: دوره ی انتقامجویی و جنگهای خصوصی
قبل از آنکه مجازاتها تحت قاعده و ضابطه در آید، اعمالی که خلاف منافع خانواده یا قبیله تلقی میشد از طرف خود خانواده یا به صورت جنگ میان گروهها مجازات میشد.[2]
در این دوره مبنای اولیه ی مجازاتها حس انتقام بوده است و فرد و گروه برای حفظ حیات و پاسداری از مال و داراییاش به مجازات مجرم میپرداخته است به عبارت دیگر منشأ مجازات در آن ایام، ملاحظات روانی و حق طبیعی دفاع بوده است.[3] در این نظامها اقتدار حاکم از اراده ی مطلق رئیس خانواده سرچشمه میگرفت و حفظ نظام و حمایت خانواده به قدرت فردی تکیه داشت و حق مجازات هم از آن رئیس خانواده بود.[4] افراد گروه و قبیله هم برای حفظ و بقای خود به این نظام گروهی وابسته بودند و از آن حمایت میکردند. رئیس خانواده در اجرای مجازات هیچ محدودیتی بجز ترس از خداوند و ندای وجدان نداشت. اگر فردی از یک قبیله به حقوق فردی از قبیلهی دیگر تجاوز میکرد افعال او تعدّی به تمام قبیله به شمار میرفت انتقامجویی حد و مرزی نداشت و تناسبی میان گناه و کیفر نبود و گاه تا کشتن متجاوز ادامه پیدا میکرد.[5]
ویژگیهای دوران انتقامجویی خصوصی
1. جمعی بودن مسئولیت: در این دوران کل گروه مثل یک شخص واحد بودند و اجرای مجازات مخصوص مجرم نبود و شامل سایر اعضای قبیله نیز میشد؛[6]
2. نامعین بودن نوع و میزان مجازات: در این دوره تناسب مجازات و جرم ارتکابی مطرح نبود و میزان مجازات بستگی به آتش انتقام و قدرت جنگی اعضای گروه زیان دیده داشت؛[7]
3. موضوعی بودن مسئولیت: به محض اینکه در نتیجه ی عمل مادی ضرری میرسید فرد مستحق مجازات میشد و به هیچ وجه مسائلی مثل عمدی و سهوی بودن یا بلوغ و جنون و اجبار و اضطرار تأثیری در مجازات نداشت.[8]
علل تبدیل حالت جنگ و نزاع به نظام دادگستری خصوصی
1. این جنگها نیروهای سازنده گروهها را تباه میکرد؛
2. پیدایش شهرها باعث شد همبستگی نزدیک گروهها کم شود؛
3. دین واحد که بر همهی اعضای جامعه تحمیل شد.[9]
بهر حال در دوره ای که در فراسوی قدرتهای قبیلهای مرجع و دادرسی وجود نداشت که به داوری بپردازد همین ترس از نبردهای سهمگین که گاه حیات یک قبیله را به خطر میانداخت افراد را از تجاوز به حقوق افراد قبیله های دیگر باز میداشت.[10]
ب: دورهی دادگستری خصوصی
با ظهور دولتها و وضع مقررات کیفری رفتهرفته از قدرت قبیلهها کاسته شد و مداخلهی آنها در اجرای کیفر محدود گردید، با افزایش نفوذ و اعتبار دولتها انتقام شخصی ممنوع و به تدریج کیفر همگانی جایگزین آن شد؛ مسئولیت دسته جمعی افراد قبیله تعدیل یافت و شخص بزهکار پاسخگویی کردار بد خود شناخته شد.[11] روش اجرای مجازاتها را در این دوره به این جهت که واکنشهای انتقام جویانهی افراد به طور نسبی تحت نظم و قاعده در میآید دادگستری مینامند.[12] ولی همچنان در مجازات مجرم حق شخص و جنبه ی خصوصی باقی بود و مجنی علیه خود در مقام تلافی برآمد، ولی مسئولیت گروهی جای خود را به مسئولیت فردی داد.[13]
با ظهور ادیان شاهد تحولاتی در نوع و شدت مجازاتها هستیم مثلا ً در آیین عبرانی، کیفر الهی چرخشی در این گذرگاه پدید آورد و اگر چه انتقام از بین نرفت لیکن خداوند آن را به عهده گرفت و بر سرنوشت آدمیان حاکم شد.[14] تحت تأثیر ظهور حضرت مسیح کیفردادن جرم تا مدتی لغو شد.[15]
نحوهی دخالت دول باستانی در امود کیفری
1. پیشبینی جرایم عمومی و تفکیک آن از جرایم خصوصی؛
2. محدودکردن حقوق رئیس خانواده؛
3. منع انتقام خصوصی و الزام به رجوع به حاکم؛
4. تعیین غرامت و خسارتهای قانونی؛
5. برقراری قضات پادشاهی و کوتاه کردن دست کاهنان از قضاوت.[16]
در این دوره برقراری کیفرهایی مثل قصاص که آن را کهن ترین نوع کیفر بدنی باید قلمداد کرد و پذیرش خونبها یا سازش مالی نقش مهمی در تعدیل افراط و تفریطهای نظام انتقام خصوصی پدید آورد.[17]
ج: دوره ی دادگستری عمومی
مهمترین عاملی که باعث استقرار نظام دادگستری عمومی در کشورهای اروپایی شد پیدایش دولتهای نسبتاً بزرگ و مداخله ی قدرتهای مرکزی در برقراری نظم و امنیت در سرتاسر قلمرو حکومت بوده است. لزوم پیش بینی قواعد و ضوابط شخصی و معین برای تعقیب و رسیدگی به جرایم که به منافع اجتماعی خلل وارد می ساخت موجب تحول دادگستری خصوصی به عمومی شد و جرم از نظر صدمه ای که بر پیکر جامعه وارد آورده بود از طرف قوه ی حاکمه مورد تعقیب قرار گرفت.
این دوره خود به سه قسمت تقسیم میشود:
1 . دورهی قدیم:
با ایجاد دولتهای بزرگ در اروپا، این دولتها شروع به قانونگذاری کردند اما محاکم مذهبی که از سوی پاپ و کلیسا منصوب میشدند و این مقررات را محدود کننده ی اختیارات خود میدیدند این مقررات را اعمال نمیکردند.
پس از یک سلسله مبارزه بین قدرت حاکمه و محاکم مذهبی سرانجام صلاحیت محاکم تقلیل یافت و صلاحیت محاکم عمومی گسترش یافت. [18]
مشخصات مجازات در این دوره
1. اختیارات وسیع قاضی؛
2. عدم تساوی مجازاتها؛ [19]
3. تسری مسئولیت کیفری به دیگر اعضای خانواده ی مجرم [20]
2. آغاز عصر اصلاحات
شروع نهضت اصلاحات از قرن 18 توسط افرادی مثل منتسکیو، ولتر و بکاریا شروع شد و به خصوص نظریات بکاریا موجب تحول قوانین این دوره شد. اصل تساوی و شخصی بودن مجازاتها در همین دوران به قوانین اروپایی راه یافت.
اما اصلاحات به عمل آمده در این دوران نتایج خوبی نداشت و به خلاف نظریات بکاریا تخفیف مجازاتها از وقوع جرم جلوگیری نکرد؛ به همین دلیل در تدوین قانون جزای فرانسه 1810 از عقاید بنتام الهام گرفته شد. وی عقیده داشت مجازات باید به اندازهای باشد که ناراحتی ناشی از مجازات بر لذت ارتکاب جرم فزونی داشته باشد.[21]
3 – دوره ی معاصر
در طول زمان قانون انقلابی سال 1791 و قانون جزای سال 1810 به علت ازدیاد جرایم و تکرار آنها به شکست انجامید. اشکال متعلق به توجه بیش از حد به جرم (نه به مجرم) بود. بدین ترتیب تحولاتی فکری در ایتالیا شروع شد و به دیگر نقاط جهان سرایت کرد.[22] این تحولات باعث ایجاد مکاتب جدیدی گردید که در حال حاظر بر بسیاری از نظامهای حقوقی جهان تأثیر گذارده اند.
نویسنده : ميثم مراديان
[1]. نوربها، رضا؛ زمینهی حقوق جزای عمومی، تهران، گنج دانش، 1383، چاپ یازدهم، ص12
[2]. صانعی، پرویز؛ حقوق جزای عمومی، تهران، گنج دانش، 1372، چاپ پنجم، جلد اول، ص45
[3]. ولیدی، محمد صالح؛ حقوق جزای عمومی، تهران، سمت، 1374، چاپ سوم، جلد اول، ص 194
[4]. اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق جزای عمومی، تهران، میزان، 1384، چاپ هشتم، جلد اول،ص61
[5]. همان
[6]. صانعی، پرویز؛ پیشین،ص196
[7]. همان، ص47
[8]. ولیدی، محمد صالح؛ پیشین، ص196
[9]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص 48
[10]. اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص 63
[11]. همان
[12]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص49
[13]. فیض، علیرضا؛ مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1364، چاپ اول، جلد اول، ص 21
[14]. اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص63
[15]. همان
[16]. محسنی، مرتضی؛ کلیات حقوق جزا، تهران، گنج دانش، 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 142
[17]. ن.ک اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص64 و ولیدی، محمدصالح؛ پیشین، ص201
[18]. ولیدی، محمدصالح؛ پیشین، ص 206
[19]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص 54
[20]. ولیدی، محمدعلی؛ پیشین،ص 207
[21]. صانعی،پرویز؛ پیشین، ص 60
[22]. نوربها، رضا؛ پیشین، ص 121
مسلماً این واکنشها در تمام جوامع و در تمام قرون به یک شکل نبوده و برحسب زمان و مکان تغییر کرده و متأثر از اندیشه های گوناگون بوده است. یکی از محورهای این تحولات جنبه ی انتقامی مجازات بوده.[1]
همانطور که گفته شد نمیتوان مرز مشخصی برای تحولات تاریخی مجازاتها برای تمام جوامع در نظر گرفت اما با دقت در مشابهتهای این تحولات میتوان آنها را به چند دوره تقسیم کرد.
الف: دوره ی انتقامجویی و جنگهای خصوصی
قبل از آنکه مجازاتها تحت قاعده و ضابطه در آید، اعمالی که خلاف منافع خانواده یا قبیله تلقی میشد از طرف خود خانواده یا به صورت جنگ میان گروهها مجازات میشد.[2]
در این دوره مبنای اولیه ی مجازاتها حس انتقام بوده است و فرد و گروه برای حفظ حیات و پاسداری از مال و داراییاش به مجازات مجرم میپرداخته است به عبارت دیگر منشأ مجازات در آن ایام، ملاحظات روانی و حق طبیعی دفاع بوده است.[3] در این نظامها اقتدار حاکم از اراده ی مطلق رئیس خانواده سرچشمه میگرفت و حفظ نظام و حمایت خانواده به قدرت فردی تکیه داشت و حق مجازات هم از آن رئیس خانواده بود.[4] افراد گروه و قبیله هم برای حفظ و بقای خود به این نظام گروهی وابسته بودند و از آن حمایت میکردند. رئیس خانواده در اجرای مجازات هیچ محدودیتی بجز ترس از خداوند و ندای وجدان نداشت. اگر فردی از یک قبیله به حقوق فردی از قبیلهی دیگر تجاوز میکرد افعال او تعدّی به تمام قبیله به شمار میرفت انتقامجویی حد و مرزی نداشت و تناسبی میان گناه و کیفر نبود و گاه تا کشتن متجاوز ادامه پیدا میکرد.[5]
ویژگیهای دوران انتقامجویی خصوصی
1. جمعی بودن مسئولیت: در این دوران کل گروه مثل یک شخص واحد بودند و اجرای مجازات مخصوص مجرم نبود و شامل سایر اعضای قبیله نیز میشد؛[6]
2. نامعین بودن نوع و میزان مجازات: در این دوره تناسب مجازات و جرم ارتکابی مطرح نبود و میزان مجازات بستگی به آتش انتقام و قدرت جنگی اعضای گروه زیان دیده داشت؛[7]
3. موضوعی بودن مسئولیت: به محض اینکه در نتیجه ی عمل مادی ضرری میرسید فرد مستحق مجازات میشد و به هیچ وجه مسائلی مثل عمدی و سهوی بودن یا بلوغ و جنون و اجبار و اضطرار تأثیری در مجازات نداشت.[8]
علل تبدیل حالت جنگ و نزاع به نظام دادگستری خصوصی
1. این جنگها نیروهای سازنده گروهها را تباه میکرد؛
2. پیدایش شهرها باعث شد همبستگی نزدیک گروهها کم شود؛
3. دین واحد که بر همهی اعضای جامعه تحمیل شد.[9]
بهر حال در دوره ای که در فراسوی قدرتهای قبیلهای مرجع و دادرسی وجود نداشت که به داوری بپردازد همین ترس از نبردهای سهمگین که گاه حیات یک قبیله را به خطر میانداخت افراد را از تجاوز به حقوق افراد قبیله های دیگر باز میداشت.[10]
ب: دورهی دادگستری خصوصی
با ظهور دولتها و وضع مقررات کیفری رفتهرفته از قدرت قبیلهها کاسته شد و مداخلهی آنها در اجرای کیفر محدود گردید، با افزایش نفوذ و اعتبار دولتها انتقام شخصی ممنوع و به تدریج کیفر همگانی جایگزین آن شد؛ مسئولیت دسته جمعی افراد قبیله تعدیل یافت و شخص بزهکار پاسخگویی کردار بد خود شناخته شد.[11] روش اجرای مجازاتها را در این دوره به این جهت که واکنشهای انتقام جویانهی افراد به طور نسبی تحت نظم و قاعده در میآید دادگستری مینامند.[12] ولی همچنان در مجازات مجرم حق شخص و جنبه ی خصوصی باقی بود و مجنی علیه خود در مقام تلافی برآمد، ولی مسئولیت گروهی جای خود را به مسئولیت فردی داد.[13]
با ظهور ادیان شاهد تحولاتی در نوع و شدت مجازاتها هستیم مثلا ً در آیین عبرانی، کیفر الهی چرخشی در این گذرگاه پدید آورد و اگر چه انتقام از بین نرفت لیکن خداوند آن را به عهده گرفت و بر سرنوشت آدمیان حاکم شد.[14] تحت تأثیر ظهور حضرت مسیح کیفردادن جرم تا مدتی لغو شد.[15]
نحوهی دخالت دول باستانی در امود کیفری
1. پیشبینی جرایم عمومی و تفکیک آن از جرایم خصوصی؛
2. محدودکردن حقوق رئیس خانواده؛
3. منع انتقام خصوصی و الزام به رجوع به حاکم؛
4. تعیین غرامت و خسارتهای قانونی؛
5. برقراری قضات پادشاهی و کوتاه کردن دست کاهنان از قضاوت.[16]
در این دوره برقراری کیفرهایی مثل قصاص که آن را کهن ترین نوع کیفر بدنی باید قلمداد کرد و پذیرش خونبها یا سازش مالی نقش مهمی در تعدیل افراط و تفریطهای نظام انتقام خصوصی پدید آورد.[17]
ج: دوره ی دادگستری عمومی
مهمترین عاملی که باعث استقرار نظام دادگستری عمومی در کشورهای اروپایی شد پیدایش دولتهای نسبتاً بزرگ و مداخله ی قدرتهای مرکزی در برقراری نظم و امنیت در سرتاسر قلمرو حکومت بوده است. لزوم پیش بینی قواعد و ضوابط شخصی و معین برای تعقیب و رسیدگی به جرایم که به منافع اجتماعی خلل وارد می ساخت موجب تحول دادگستری خصوصی به عمومی شد و جرم از نظر صدمه ای که بر پیکر جامعه وارد آورده بود از طرف قوه ی حاکمه مورد تعقیب قرار گرفت.
این دوره خود به سه قسمت تقسیم میشود:
1 . دورهی قدیم:
با ایجاد دولتهای بزرگ در اروپا، این دولتها شروع به قانونگذاری کردند اما محاکم مذهبی که از سوی پاپ و کلیسا منصوب میشدند و این مقررات را محدود کننده ی اختیارات خود میدیدند این مقررات را اعمال نمیکردند.
پس از یک سلسله مبارزه بین قدرت حاکمه و محاکم مذهبی سرانجام صلاحیت محاکم تقلیل یافت و صلاحیت محاکم عمومی گسترش یافت. [18]
مشخصات مجازات در این دوره
1. اختیارات وسیع قاضی؛
2. عدم تساوی مجازاتها؛ [19]
3. تسری مسئولیت کیفری به دیگر اعضای خانواده ی مجرم [20]
2. آغاز عصر اصلاحات
شروع نهضت اصلاحات از قرن 18 توسط افرادی مثل منتسکیو، ولتر و بکاریا شروع شد و به خصوص نظریات بکاریا موجب تحول قوانین این دوره شد. اصل تساوی و شخصی بودن مجازاتها در همین دوران به قوانین اروپایی راه یافت.
اما اصلاحات به عمل آمده در این دوران نتایج خوبی نداشت و به خلاف نظریات بکاریا تخفیف مجازاتها از وقوع جرم جلوگیری نکرد؛ به همین دلیل در تدوین قانون جزای فرانسه 1810 از عقاید بنتام الهام گرفته شد. وی عقیده داشت مجازات باید به اندازهای باشد که ناراحتی ناشی از مجازات بر لذت ارتکاب جرم فزونی داشته باشد.[21]
3 – دوره ی معاصر
در طول زمان قانون انقلابی سال 1791 و قانون جزای سال 1810 به علت ازدیاد جرایم و تکرار آنها به شکست انجامید. اشکال متعلق به توجه بیش از حد به جرم (نه به مجرم) بود. بدین ترتیب تحولاتی فکری در ایتالیا شروع شد و به دیگر نقاط جهان سرایت کرد.[22] این تحولات باعث ایجاد مکاتب جدیدی گردید که در حال حاظر بر بسیاری از نظامهای حقوقی جهان تأثیر گذارده اند.
نویسنده : ميثم مراديان
[1]. نوربها، رضا؛ زمینهی حقوق جزای عمومی، تهران، گنج دانش، 1383، چاپ یازدهم، ص12
[2]. صانعی، پرویز؛ حقوق جزای عمومی، تهران، گنج دانش، 1372، چاپ پنجم، جلد اول، ص45
[3]. ولیدی، محمد صالح؛ حقوق جزای عمومی، تهران، سمت، 1374، چاپ سوم، جلد اول، ص 194
[4]. اردبیلی، محمدعلی؛ حقوق جزای عمومی، تهران، میزان، 1384، چاپ هشتم، جلد اول،ص61
[5]. همان
[6]. صانعی، پرویز؛ پیشین،ص196
[7]. همان، ص47
[8]. ولیدی، محمد صالح؛ پیشین، ص196
[9]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص 48
[10]. اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص 63
[11]. همان
[12]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص49
[13]. فیض، علیرضا؛ مقارنه و تطبیق در حقوق جزای عمومی، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1364، چاپ اول، جلد اول، ص 21
[14]. اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص63
[15]. همان
[16]. محسنی، مرتضی؛ کلیات حقوق جزا، تهران، گنج دانش، 1375، چاپ اول، جلد اول، ص 142
[17]. ن.ک اردبیلی، محمدعلی؛ پیشین، ص64 و ولیدی، محمدصالح؛ پیشین، ص201
[18]. ولیدی، محمدصالح؛ پیشین، ص 206
[19]. صانعی، پرویز؛ پیشین، ص 54
[20]. ولیدی، محمدعلی؛ پیشین،ص 207
[21]. صانعی،پرویز؛ پیشین، ص 60
[22]. نوربها، رضا؛ پیشین، ص 121