PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگي نامه ي وليام شكسپير



Borna66
04-25-2009, 10:05 PM
وليام شكسپير (1616 - 1564)
وليام شكسپير شاعر و نمايشنامه نويس درخشان انگليس و جهان ، در آوريل 1564 در استراتفورد به دنيا آمد .
پدرش از صاحب منصبان ديواني بود كه ظاهرا بعدها دچار مشكلات مالي شد.
به نظر مي رسيد كه پس از اتمام تحصيلات پايه ، شكسپير براي ادامه تحصيل به دانشگاه آكسفورد ياكمبريج نرفت.
در دوران جواني اش افسانه فراواني است و مدرك معتبر اندك.
اولين مدرك اين دوران مربوط به ازدواج او در سال 1582 است.
به هر حال بر اساس اسناد موجود ، او در سال 1592 از هنرپيشگان و نمايشنامه نويسان به نام لندن بوده است.


در دوران ملکه الیزابت ، تاتر رونق بسیاری داشت و کمپانی های متعدد تاتر فعال بودند .
شکسپیر هنرپیشه ، نمایشنامه نویس و سهامدار اصلی کمپانی "مردان لرد چمبرلین" بود .
این گروه نمایشی در سال 1599 معروف ترین سالن تاتر دوران یعنی گلوب Globe (کره) را بنیان نهاد .
اما فعالیت های ادبی شکسپیر به نمایشنامه نویسی محدود نمی شد .
به سال 1593 منظومه اساطیری عاشقانه "ونوس و آدونیس Venus and Adonis" و سال بعد اثر بزرگ تر " تاراج لوکریس The Rape of Lucrese" را به حامی خود اشرافزاده ساوث همپتون اهدا کرد .
در سال 1597 شکسپیر خانه زیبایی در استرانفورد خرید


در سال 1598 محقق انگلیسی ، فرانسیس میرز "Meres" در کتاب خود گنجینه ذوق ، شكسپير را با ادیبان بزرگ سبک رم قیاس می کند و او را سر آمد نویسندگان کمدی و تراژدی می داند .
قدر مسلم این که تا سال 1600 ، شكسپير کمدی های خود ، دو نجیب زاده ورونا ، رویای شب نیمه تابستان ، تاجر و نیزی ، کمدی اشتباهات ، و تلاش بییهوده عشق را نوشته بود .
در این دوران او نگارش نمایشنامه های تاریخی خود ریچارد سوم ، هنری چهارم و شاه جان را نیز به پایان برد .
نمایش های تاریخی در دوران رنسانس بسیار محبوب و رایج بود و بر اساس کتبی چون وقایع نگار اثر "هالینشد Holinshed" به باز سازی تاریخ انگلستان میپرداخت.
در آغاز قرن بعد شكسپير رمانتیک - کمدی های خود هر طور که بخواهید ، هیاهوی بسیاری برای هیچ ، و شب دوازدهم را آفرید .
دهه بعد را به آفرینش تراژدی های بزرگش هملت ، مکبث ، اتللو ، شاه لیر و آنتونی و کلوپاترا پرداخت .


فرانس ميرز مي نويسد كه "غزلواره هاي شكربار" شكسپير در جمع دوستان شاعر شهرت دارد.

هر چند غزلواره "سانت Sonnet " به عنوان يك قالب شعري غنايي در آن زمان رونق داشته ، اما سروده هاي شكسپير با غزلواره هاي معاصران و پيشينيان او تفاوت بسيار دارد.

دوره كامل اين ترانه ها گوياي يك قصه است ، هر چند جزييات آن مبهم باشد.



به راستي برخي از زيباترين سروده هاي شكسپير در متن نمايشنامه هاي او آمده است :

ترانه بامدادي Aubade ، آواز شباني Pastoral ، عاشقانه ها و ترانه ها ، و چكامه هاي روايي از زبان خنياگران سرگردان .

اين ترانه ها وجوه مختلف نبوغ شكسپير را آشكار مي كند ، هم چون قريحه شاعرانه او ، طنز و شوخ طبعي اش ، و حساسيت خارق العاده اش به ديدني ها و شنيدني ها زندگي در انگلستان.





وقتي شكسپير در سال 1616 در گذشت ،

مجموعه نمايشنامه هاي او منتشر نشده بود.
تنها بعضي آثار او در نسخه هاي جدا گانه به نام "كوارتو Quatrain"
و بدون ويرايش خود او چاپ شده بود.

در سال 1623 كليات نمايشنامه اي او به نام "نخستين فوليو First Folio" منتشر شد.

در اين كتاب نامه اي خطاب به همه خوانندگان هست
كه در آن توصيه مي شود شكسپير را بارها و بارها بخوانيم ،
و اگر او را نپسنديم بدان معناست كه دركش نمي كنيم.

در اين مجموعه ، سند مهم ديگري هم آمده
و آن قطعه شعري است از "بن جانسن Ben Jonson"
سراينده ، اديب ، نمايشنامه نويس و رقيب سر سخت شكسپير كه در آن
وليام شكسپير را از همه شعراي انگلستان و حتي اروپا برتر مي شمارد.
اين شعر با مطلبي آغاز مي شود كه امروز همگان مي پذيرند :



سر فراز باش ، اي بريتانياي من ،
تو سراينده اي را به جهان بخشيده اي
كه صحنه هاي اروپا سراسر به او مديون اند.

او نتها شاعر زمانه
كه شاعر همه زمان ها بود!

Fahime.M
05-03-2009, 06:16 PM
شکسپیر : اگر کسی را دوست داری رهایش کن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده.

عجب روزگاری است، عاشق می‌شوی می‌گویند دیوانه است. دیوانه می‌شوی می‌گویند حتما عاشق است.

وقتی زنده‌ای یک نفر هم سراغت را نمی‌گیرد، وقتی مردی، دسته دسته به ملاقات جنازه‌ات می‌آیند!

خواستم خوشبختی را معنی کنم، معنای زندگی یادم رفت. خواستم سختی آن را تجربه کنم، زندگی کردن را فراموش کردم

Fahime.M
05-03-2009, 06:16 PM
وقتيکه خاطرات گذشته در دل خاموشم بيدار ميشوند بياد آرزوهای در خاک رفته .آه سوزان از دل بر ميکشم و غمهای کهن روزگاران از کف رفته را در روح خود زنده ميکنم .
با ديدگان اشکبار ياد از عزيزانی ميکنم که ديری است اسير شب جاودان مرگ شده اند .
ياد از غم عشق های در خاک رفته و ياران فراموش شده ميکنم .رنجهای کهن دوباره در دلم بيدار ميشوند .افسرده و نااميد بدبختيهای گذشته را يکايک از نظر ميگذرانم و بر مجموعه غم انگيز اشکهايی که ريخته ام مينگرم .و دوباره چنانکه گويی وام سنگين اشکهايم را نپرداخته ام
دست به گريه ميزنم .اما ای محبوب عزيز من اگر در اين ميان ياد تو کنم غم از دل يکسره بيرون ميرود. زيرا حس ميکنم که در زندگی هيچ چيز را از دست نداده ام.
بارها سپيده درخشان بامدادی را ديده ام که با نگاهی نوازشگر بر قله کوهساران مينگريست
گاه با لبهای زرين خود بر چمن های سر سبز بوسه ميزد و گاه با جادوی آسمانی خويش آبهای خفته را به رنگ طلایی در می آورد.
بارها نیز دیدم که ابرهای تیره چهره فروزان خورشید آسمان را فرو پوشیدند .مهر درخشان را وا داشتند تا از فرط شرم چهره از زمین افسرده بپوشاند و رو در افق مغرب کشد.
خورشید عشق من نیز چون بامدادی کوتاه در زندگانی من درخشید و پیشانی مرا با فروغ دلپذیر خود روشن کرد .اما افسوس.دوران این تابندگی کوتاه بود زیرا ابری تیره روی خورشید را فرا گرفت .با این همه در عشق من خللی وارد نشد زیرا میدانستم که تابندگی خورشید های آسمان پایندگی ندارد.

Fahime.M
05-03-2009, 06:17 PM
شیپور شایعه


شایعه همچون شیپوری است

که از لب های ظن و گمان و هوای حرص و حسادت در آن می دمند


و پرده های آن چندان سهل است

که آن غول کند ذهن هزار سر


وآن توده سست رای و ناموزون

نیز بر نواختن آن تواناست

Fahime.M
05-03-2009, 06:17 PM
جهان سخنگو


اگر از غوغاي عالم واشتغالات زندگي دمي فارغ شويم

درختان را به هزار زبان سخنگو مي يابيم

و در جويبارها کتاب مي خوانيم

واز سنگ موعظه مي شنويم

وگوهر نيکي را در هر چيز مي بينيم

Fahime.M
05-03-2009, 06:21 PM
مَکبـِث عنوان یک نمایشنامه از ویلیام شکسپیر، نویسنده انگلیسی، است. این نمایشنامه، کوتاه‌ترین تراژدی و یکی از محبوب‌ترین آثار اوست.

اساس تراژدی مکبث وقایع تاریخی اسکاتلند است اما شکسپیر موافق ذوق و طبع خویش تغییرهایی در آن داده و حوادث جنگ‌ها را به هم آمیخته است.

خلاصه داستان :
سردار مکبث Macbeth و سردار بانکو Bancuo پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران و ساحران روبرو می شوند که از آینده خبر می دهند و در حالیکه امیر کاودور Cawdor زنده است او را سالار کاودور می خوانند و به او می گویند که شاه خواهد شد. ساحران در پاسخ سؤال بانکو می گویند که: فرزندان تو به پادشاهی می رسند. دو سردار غرق در تعجب و شگفتی از ساحران جدا می شوند. مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن Duncan پادشاه اسکاتلند با خبر می شود که امیر کاودور به جرم عدم لیاقت به اعدام محکوم شده و ولایت کاودور نصیب او شده است و این پیام تکان دهنده درستی پیشگوئی ساحران را بر او ثابت می کند. دانکن برای تقدیر از سردار پیروز(مکبث)، به قصر او وارد می شود تا شب را نیز در کاخ او سر کند. غافل از آنکه مکبث با وسوسه ای همسرش لیدی مکبث فرجامین شب زندگی او را تدارک دیده اند. دانکن در خوابگاه به قتل می رسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است آلوده می شود اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آنکه پیشگوئی ساحران محقق نشود قاتلینی برای کشتن فرزندان بانکو مأمور می کند. بانکو که بو برده است فرزندش فلیناس Fleance ممکن است کشته شود او را فراری می دهد ولی خود بدست همان قاتلین کشنه می شود. مالکو Malcom فرزند دانکن نیز می گریزد تا مبادا به قتل برسد و این اقدام بر خشم و میزان خونخواری مکبث می افزاید. هدف بعدی مکداف Macduff سالار فایف Fiffe است که او نیز از اسکاتلند فرار کرده، به جمع مخالفان مکبث پیوسته است، اما مکبث کاخ مکداف را به آتش می کشد و زن و فرزاندان سالار فایف را با قساوت به دیار مرگ روانه می کند. اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کرده اند و هر آنکس که اندکی شجاعت و غیرت دارد دو را پیش رو دارد: گریختن از اسکاتلند یا پذیرش مرگ. پس جوّ هولناکی بر اسکاتلند حاکم شده و حتی مردان بزرگ نیز غالباً از ترس جان به جنگل پناه می برند. لیدی مکبث که در آرزوی رسیدن به تاج و نخت گرفتار جنون شده و دستان آلوده اش را می شوید تا خون ریخته ی دانکن و دیگران را از آن بزداید اما هر بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان شده و در سرسرای کاخ راه می رود و اقشای راز می کند و ندیمه و دیگران بر خود می لرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستشان را به خون دیگران آلوده کرده اند. پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو مکبث به ساحران متوسل می شود تا از آنها بشنود که آینده چگونه خواهد بود. ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار می کنند که حکومتش و جانش پا برجاست و مادامی که جنگل بیرنام به حرکت در نیاید و تا زمانی که فردی از مادر زائیده نشده باشد که او را به قتل برساند نباید نگران باشد. اما در این اثناء مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و مالکوم در صدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون بسر می برد و سرانجام جان می سپارد. سربازان تحت امر فرماندهان مخالف مکبث درختان جنگل بیرنام را قطع کرده و با استتار خود در پس آنها بسوی مقر حکومت مکبث حمله می برند و او حرکت جنگل بیرنام را زنگ خطر تحقق پیشگوئی ساحران به حساب می آورد اما هنوز امیدوار است که زنده بماند اما هنگامی که از زبان مکداف می شنود که او از مادر زاده نشده بلکه با جراحی شکم مادر، وی را بدنیا آورده اند مرگ را پیش روی خود می بیند و چنین نیز می شود: مکداف، مکبث جنایتکار را می کشد و سپاهیان وارد کاخ شده و مالکوم را به عنوان شاه اسکاتلند بر می گزینند.

Fahime.M
05-03-2009, 06:22 PM
شکسپیر وجود خارجی ندارد

جان هادسون محقق و شکسپیرشناس اعلام کرد با انجام پژوهشی به این نتیجه رسیده است که ویلیام شکسپیر شخصیتی خیالی است و تمام آثاری هم که به او نسبت داده شده متعلق به زنی یهودی و ایتالیایی تبار است.
به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از منابع خبری، این محقق انگلیسی در تحقیق خود بر این نکته تاکید کرده است که "امیلیا بوسانو لانی یه" خالق شخصیت شکسپیر ، شاعر و نمایشنامه نویس شهیر انگلیسی است و این شخصیت تنها به سبب نوشتار پدید آمده است.
به گفته وی امیلیا بوسانو دختر زن و مردی فقیر و یهودی بوده که در سال 1611 میلادی مجموعه ای از شعرهایش را با نام slave dues rex judaeorum منتشر کرده است. هادسون تشابه های زیادی میان این اشعار و غزلهای شکسپیر پیدا کرده است.
این پژوهشگر گفته است: این زن، نام یک مرد (ویلیام شکسپیر) را بر خود نهاد تا بتواند به کار خود که همان شعر و نوشتن در حوزه ادبیات بوده است ادامه دهد و همچنین از هر گونه حمله احتمالی در زمان خود - که به زنان پدیدآورنده آثار بدیع روا داشته می شد - دور بماند.
تا کنون چند پژوهشگر دیگر به جز هادسون ادعا کرده اند که شخصیتی به نام شکسپیر وجود خارجی نداشته و تنها آثاری که به او نسبت داده شده اند واقعی هستند. برخی نیز وجود شکسپیر را باور داشته ولی تعدادی از آثار منتسب به او را متعلق به وی نمی دانند.

منبع: خبرگزاري مهر

Fahime.M
05-03-2009, 06:36 PM
تابلوی پرتره شکسپير جعلی است

کارشناسان با جعلی خواندن يک تابلوی نقاشی سيمای ويليام شکسپير به ابهام تاريخی درباره اين اثر پايان دادند.
مورخان درباره منشاء تابلويی که سال ۱۶۰۹ روی آن حک شده، اختلاف نظر داشته اند، زيرا برخی بعيد می دانستند اين پرتره که متعلق به شرکت سلطنتی شکسپير بوده، در زمان حيات اين نمايشنامه نويش بريتانيايی کشيده شده باشد.
اکنون کارشناسان گالری ملی پرتره بريتانيا تاييد کرده اند اين اثر که قدمتش به اوايل قرن نوزدهم بازمی گردد، قلابی بوده است.
بی بی سی اجازه يافته بود از تحقيقات اين کارشناسان گزارش تهيه کند. تجزيه و تحليل علمی نشان می دهد رنگ دانه های فرورفته در لايه های زيرين تابلو به قرن نوزدهم بازمی گردد.
اين تصوير که بالای تمثالی از حضرت مريم و عيسی طراحی شده، به نام صاحبش دزموند فلاور، به پرتره فلاور معروف شده است.


http://pnu-club.com/imported/mising.jpg


اين يکی از سه تابلويی است که قبل از برگزاری نمايشگاه در جستجوی شکسپير در سال آينده در گالری ملی پرتره بريتانيا مورد مطالعه قرار گرفته است. دو اثر ديگر به پرتره چاندوس و گرافتون معروف شده اند.
پرتره فلاور به مدت چهار ماه به کمک اشعه ايکس، ماورای بنفش، نمونه برداری از رنگ و عکسبرداری حساس بررسی شد.
دکتر تارنيا کوپر، کارناس قرن ۱۶ در اين گالری اعلام کرد که اين تصوير روی تعدادی از مجموعه آثار شکسپير ديده می شود.
او گفت: "ما اکنون معتقديم قدمت اين اثر به سالهای ۱۸۱۸ تا ۱۸۴۰ بازمی گردد، دقيقا زمانی که علاقه به شکسپير احيا شد."
منبع‌: سايت بي‌.بي.سي

Fahime.M
05-03-2009, 06:42 PM
مقبره "نفرین‌شده" شکسپیر تعمیر می‌شود

سنگ قبر شاعر و نمایشنامه‌نویس افسانه‌ای انگلیسی با وجود نوشته‌های هشداردهنده روی آن بازسازی می‌شود.
به گزارش خبرنگار مهر، بی بی سی اعلام کرد تعمیر مقبره ویلیام شکسپیر بخشی از یک برنامه جامع برای بازسازی کلیسای تثلیث مقدس در شهر استراتفورد ـ آن ـ آوون بریتانیا است. روی سنگ قبر شکسپیر نوشته شده: رحمت بر آن کس که از این سنگ‌ها چشم‌پوشی کند / و نفرین بر او که استخوان‌های مرا جابه‌جا کند.


http://pnu-club.com/imported/2009/05/147.jpg

این تصور وجود دارد که نوشته‌های هشداردهنده متعلق به خود نمایشنامه‌نویس صاحب‌نام است. شکسپیر در این کلیسا غسل تعمید و دفن شد. این نوشته‌ها در چهار قرن که از مرگ شکسپیر می‌گذرد دیگران را از هر نوع تلاش برای جابجا کردن مقبره او بازداشته است.
شکسپیر آوریل 1564 پس از تولد در کلیسای تثلیث مقدس عسل تعمید داده شد و 52 سال بعد او را در همین کلیسا دفن کردند. قبر وی پشت محراب کلیسا قرار دارد و سالانه هزاران گردشگر از آن بازدید می‌کنند. یان استینبرن آرشیتکت و مسئول بازسازی کلیسای تثلیث مقدس با تاکید بر اینکه برای استخوان‌های شکسپیر مزاحمت ایجاد نمی‌شود، گفت: ما از نفرین اجتناب می‌کنیم.
این کار بخشی از فاز سوم بازسازی کلیسای معروف است که بیش از 800 هزار پوند هزینه داشته است. شکسپیر سال 1564 میلادی در استراتفورد به دنیا آمد و در 1616 درگذشت. "دو نجیب‌زاده از ورونا"، "ریچارد سوم"، "شاه لیر"، "هملت"، "رومئو و ژولیت"، "مکبث" و "تاجر ونیزی" از مهمترین آثار اوست.

منبع: خبرگزاري مهر

Fahime.M
07-10-2009, 11:24 PM
من گل رز دیده ام، نقاب که از چهره بردارد سفید و قرمز است
من اما چنین گلی بر گونه های معشوقم ندیده ام
عطر هایی هستند با رایحه ی دلپذیر
بیشتر از رایحه ای که معشوق من با خود دارد
من دوست دارم معشوقم حرف بزند هر چند می دانم
صدای موسیقی بسیار دلنواز تر است
مطمینم ندیده ام الهه ای را که راه می رود
معشوق من وقتی راه می رود ، زمین می خراشد.
من اما سوگند می خورم معشوقه ام نایاب است
و مثل هر کسی دیگر با قیاسی اشتباه سنجیده ام او را