PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : زندگي نامه ي آنتوان دوسنت اگزوپری



Borna66
04-25-2009, 10:05 PM
29 ژوئن 1900 میلادی: آنتوان دوسنت اگزوپری متولد شد
فراز و نشیب زندگی آنتوان بی‌درنگ آغاز شد. سومین فرزند کنت ژان دوسنت اگزوپری هنوز چند ماه تا چهارسالگی فاصله داشت که سیاهپوش مرگ پدر شد. پس از آن مادر جور پرورش آنتوان، یک برادر و دو خواهر دیگر خانواده را می‌باید تنها به دوش می‌کشید. در آغاز دوران تحصیل، مدرسه "ژسو" تعالیم ابتدایی را به آنتوان آموخت. مدتی بعد او تعالیم پدران کاتولیک را در فرایبورگ سوئیس تجربه کرد. اما در تمام مدت تحصیل، اشتیاقی در درس و مدرسه نداشت و گه‌گاه به هوای تماشای هواپیماها به فرودگاه می‌گریخت. حس کنج‌کاوی، آنتوان 12 ساله را به ترجمه‌ی کتاب لاتین "ژول سزار" واداشت چراکه می‌خواست از نحوه‌ی ساخت جنگ‌افزار رومی‌ها مطلع باشد.
طبع لطیف و هنری او گه‌گاه چهره می‌نمود. دبیرستانی بود که به فراگیری نوازندگی ویلن تمایل نشان داد. در دوران تحصیل نیز گاهی دست به قلم می‌برد و ذوق شاعری و نویسندگی خود را آشکار می‌نمود که این قریحه آزمایی‌ها غالباً با تشویق دبیران و استادانش همراه می‌شد.
***
شروع دوره‌ی جوانی آنتوان با حوادث تلخ و شیرینی همراه بود. مرگ برادر بزرگ‌تر در 1917 سرپرستی خانواده را به او تحمیل کرد. مدتی بعد و در سال 1921 با مردودی در امتحان ورودی نیروی دریایی مواجه شد. موعد خدمت سربازی در همین زمان پیش روی او قرار گرفت. پس از طی این مدت، آنتوانِ 23 ساله درحالی قصد داشت به زندگی عادی بازگردد که از خلبانان مورد اعتماد ارتش فرانسه محسوب می‌شد. ره‌آورد او از دو سال خدمت اجباری، علاوه بر کسب مهارت در خلبانی، آموختن فن مکانیک هواپیما بود. این امتیازات، یکی از فرماند‌هان آنتوان را به اصرار بر ماندن وی در ارتش واداشت. هرچند به خاطر جلب رضایت نامزدش، به شغلی اداری روی آورد، اما خیلی زود نامزدی‌اش به هم خورد. بار دیگر در 1923 با «لوئیزه لوک دوویلمورین» رمان‌نویس، نامزد کرد.

پاریس/ 1926 میلادی: بار دیگر، پرواز...
پرواز، ذهن جستجوگرِ خلبان جوان را مجالی بود برای تجربه‌ی زیبایی‌های طبیعت و شناخت سرزمین‌ها و ملل گونه‌گون. آنتوان با هر سفر، به کشف شگفتی‌های نقاط دور و نزدیک دست می‌یافت. در این مدت، طبع حساس او پذیرنده‌ی اثرات آموزه‌های بی‌آموزگار سفر می‌شد. با این همه، هنوز وجه آنتوان نویسنده بر وجود خلبان جوان غلبه نیافته بود. حتا زمانی که گاه‌نامه‌ای در پاریس، داستان کوتاه «مانون» را به چاپ رساند(1925م)، هیچ‌کس –حتا خودش- گمان نویسنده بودن به او نمی‌برد. یک سال بعد و در 1926 وقتی دوباره به آسمان بازگشت، گفت‌وشنیدها درباره نوولی با عنوان «خلبان» در محافل ادبی فرانسه جریان گرفت. بهار همان سال، نویسنده‌ی جوان این اثر پس از استخدام در یک شرکت هواپیمایی، به شهر تولوز عزیمت کرد.
در 1927، یک مأموریت خاص، آنتوان را به میان قبایل صحرانشین مراکش کشاند. بازگشت از این سفر، علاوه بر تشویق مسئولین پست بین‌المللی، دستاوردی ویژه درپی داشت. اثر ماندگار «پست جنوب» -سوغات ویژه‌ی سفر به صحرا- خیلی زود و در بازگشت از مراکش با واسطه‌ی پسر عموی‌ش به دست برخی از نویسنده‌گان فرانسه رسید. نویسنده‌ی خلبان، بیش از حد انتظار مورد تقدیر قرارگرفت و یک ناشر سرشناس، عهده‌دار انتشار چند اثر او شد.
آرژانتین/ رخدادهای بعد از 1927 میلادی: مهاجرت به آمریکای جنوبی
آنتوان دوسنت اگزوپری به آرژانتین مهاجرت کرد و در آن‌جا به ریاست خطوط پست هوایی منصوب شد. در این مدت اتفاقات تازه‌ای در زندگی او رخ داد. بعد از بازگشت از آمریکای جنوبی در1931، در شهر آگه با «کنسئولو مانسین ماندووال دوگومژ» هنرمند السالوادوری ازدواج کرد که بعدها الهام‌بخش شخصیت «گل‌سرخ» در اثر شازده‌کوچولو شد. در همان سال، کتاب «پرواز شبانه» -اثر تقدیر شده‌ توسط آندره ژید- اعتبار ویژه‌ای در بین محافل ادبی اروپا به او بخشید. به خصوص آن‌که بلافاصله پس از انتشار، به چند زبان اروپایی ترجمه شده و موفق به دریافت جایزه‌ی «پریکس فمینا» شد. از همین تاریخ به بعد است که سفرهای پیاپی وی از سر گرفته می‌شود.

آغاز جنگ‌جهانی دوم: زندگی دور از وطن، خلق شازده‌کوچولو
پیش از آغاز نبرد جهانی دوم، اگزوپری به سفر پرداخت. هر یک از این سفرها، برای او ارمغانی از تجربه‌های تازه و فرصتی برای مشاهده‌ی زیبایی‌های جهان بود. در این مدت، آثار دیگری از او منتشر شد که از آن‌جمله می‌توان به «زمین انسان‌ها» اشاره کرد. با شروع جنگ، اگزوپری چند پرواز برای ارتش فرانسه انجام داد. اما پس از تسلیم فرانسه به آلمان هیتلری، زندگی در غربت بر او تحمیل شد. او مدت‌ها در شهرهای مختلفی چون نیویورک و کِبک زندگی کرد و آثار دیگری چون «قلعه»، «شازده کوچولو» و «خلبان جنگی» را در سال‌های تبعید نگاشت. در سال 1944 به قوای فرانسه پیوست و تحت فرماندهی اسکادران مدیترانه‌ای «جی.سی‌33» با ارتش دشمن جنگید.


جزیره‌ی کرس/ 1944 میلادی: پرواز به مقصد سیاره گل‌سرخ
آنتوان دوسنت اگزوپری 44 ساله، پذیرفت به عنوان آخرین مأموریتِ پیش از بازنشسته‌گی، برفراز درّه‌‌ی رودخانه «رون ریور» پرواز شناسایی انجام دهد. شب 31 ژولای، اگزوپری برای انجام مأموریت آماده شد و هواپیما را به پرواز درآورد. ساعاتی بعد هیچ نشانی از هواپیمای سرهنگ اگزوپری در آسمان یا زمین دیده نمی‌شد. حوالی ظهر اول آگوست، یک زن ادعا کرد بقایای هواپیمای ساقط شده‌ای را در نزدیکی خلیج «کارکوئیران» دیده است. چندروز بعد، جسدی با یونی‌فرم ارتش فرانسه در منطقه کشف شده و در ماه سپتامبر به خاک سپرده شد. مدتی بعد نیز، ماهیگری در جنوب مارسی یک دستبند نقره از آب گرفت که مشخص شد به خلبان گمشده تعلق داشته است.
به نظر برخی، هواپیمای اگزوپری در صدکیلومتری شمال «باستیا» مورد حمله هواپیماهای آلمانی قرارگرفته و پس از آن سقوط کرده بود. «رابرت هاشیل» خلبان جنگده‌ی آلمانی «فوک وولف190» نیز مدعی بود آن شب یک نور درحال حرکت را مورد هدف قرارداده است.
هفتم آوریل 2004 میلادی، مقامات رسمی تأئید کردند تکه‌هایی از لاشه‌ی مچاله شده‌ی هواپیمای «دوسنت اگزوپری» در سال 2000 بر سواحل بندر مارسی کشف شده است. یافتن لاشه هواپیما کمکی به حل این معما نکرد. از یافته‌ها به نظر می‌رسید برخلاف ادعاهای پیشین اثری از تیر بر بنده هواپیما دیده نمی‌شود. بنابراین برخی این سقوط را با نقص فنی یا اتمام بنزین هواپیما مرتبط دانستند.

باد مدیترانه‌ای از ضربه‌ی دماغه‌ی هواپیما زخم برمی‌داشت و می‌شکافت. خلبان با خود اندیشید که به راستی نمی‌توان با این تنِ سنگین، بر سیاره گل سرخ فرود آمد. به علاوه، جسم مانند پوسته‌ی کهنه‌ی دورانداختنی‌ای، مانع پروازش می‌شد. «او لحظه‌ای بی‌حرکت ماند. فریادی نزد. مانند درختی که فروافتد آرام بر زمین افتاد. حتی صدایی برنخاست. چون روی ماسه‌ها افتاد...