tania
02-20-2011, 11:01 PM
نویسنده : محمد علي رامين
كلمات كليدي : تصرف، مالكيت، يَد، عنوانِ تصرف، تصرف به عنوان مالكيت، تصرف مالكانه، اماره ي تصرف، قاعده ي تصرف، اماره ي يد، قاعده ي يد
تصرف واژهای است عربی که به معنی دست در کار کردن است.[1][2] مالکیت نیز در لغت به معنی صاحب چیزی بودن است.[3] هر دوی این واژه ها در علم حقوق، مفهوم اصطلاحی مشخصی دارند. تصرف در علم حقوق عبارت است از اینکه مالی[4] در اختیار شخصی باشد و او بتواند در مورد آن مال هر تصمیمی که بخواهد، بگیرد.[5] باید در نظر داشت که حقوقدانان به تصرف، ید[6] نیز میگویند.[7] مالکیت نیز عبارت است از رابطهای میان شخص و مال که به شخص اجازه میدهد از آن مال همهگونه استفادهای بکند و در عین حال از تصرفات دیگران در آن مال، جلوگیری کند. در این رابطه به شخص، مالک میگویند و به مال نیز، مملوک (یا مملوکه) گفته میشود.[8] در زبان فارسی هم واژهی تصرف به معنی دست به کار شدن و ایجاد تغییر در چیزی است.
عنوان تصرف
تصرف هر مالی، عنوانی دارد. عنوان تصرف یک مال به رکن معنوی تصرف آن مال مربوط است؛ به همین خاطر باید ابتدا ارکان[9] تصرف را مورد بررسی قرار داد.
الف) ارکان تصرف
ارکان تصرف،[10] اموری هستند که تصرف یک مال در گرو موجود بودن آنها است. این ارکان عبارتند از: 1- رکن مادی 2- رکن معنوی[11].
1- رکن مادی
مقصود از رکن مادی تصرف، تسلطی است که شخص به شکل محسوس و فیزیکی[12] در عالم خارج دارد. برای مثال، پوشیدن یک لباس یا سوار شدن بر یک اسب، رکن مادی تصرف آن لباس یا اسب محسوب میشود.[13]
2- رکن معنوی
مقصود از رکن معنوی تصرف این است که متصرف،[14] برای خود در مالی که تصرف کرده است حقی[15] قائل باشد. برای مثال شخصی، خانه ای را برای یک سال اجاره[16] میکند. بعد از بستن قرارداد به خانه اسباب کشی میکند و در آن ساکن میشود. ساکن شدن او در خانهای که اجاره کرده است به این خاطر است که او با بستن قرار داد اجاره، حق سکونت در آن خانه را برای خودش میداند. به همین تصور و نیت درونی است که رکن معنوی تصرف گفته میشود.[17]
بر اساس همین رکن معنوی تصرف، عنوان تصرف مشخص میشود. برای مثال شخصی خانهای را میخرد. سپس به آن خانه اسبابکشی کرده و در آن ساکن میشود. در این حالت تصرف او در خانه، «تصرف به عنوان مالکیت» نامیده میشود زیرا شخص برای خودش در آن خانه «حق مالکیت» قائل است بر عکس مثال قبلی زیرا مستأجر، مالک خانهای که اجاره کرده است، محسوب نمیشود.[18]
ب) ارکان تصرف به عنوان مالکیت
تصرف به عنوان مالکیت مثل هر تصرف دیگری دو رکن دارد: رکن مادی و رکن معنوی.
1- رکن مادی تصرف به عنوان مالکیت: از مثالهایی که زده شد به خوبی روشن میشود که مفهوم رکن مادی تصرفها، به هر عنوانی که باشد، یکسان است؛ یعنی چه شخص خانهای را بخرد و در آن ساکن شود و چه خانهای را اجاره کند و در آن ساکن شود، با ساکن شدن در آن خانه، اقدام به تصرف آن کرده است و متصرف خانه محسوب میشود.[19]
2- رکن معنوی تصرف به عنوان مالکیت: رکن معنوی تصرف به عنوان مالکیت این است که شخص زمانیکه در مال تصرف میکند خود را مالک آن مال بداند.[20]
زمانیکه هر دو رکن ذکر شده وجود داشته باشد، به تصرف مال، تصرف به عنوان مالکیت یا تصرف مالکانه[21] گفته میشود.[22] بر اساس مادهی 35 قانون مدنی،[23] تصرف به عنوان مالکیت، دلیل مالک بودن (متصرف) است.
اماره ی[24] تصرف
در یک جامعه ی منظم، معمولاً کسی که مالی را در تصرف خودش دارد و مانند مالک با آن مال رفتار میکند، واقعاً مالک آن مال است. برای مثال، لباسهایی که افراد میپوشند معمولاً خریداری شده است و افراد آن لباسها را از راههای غیرقانونی و نامشروع به دست نیاوردهاند.
به این ترتیب زمانیکه یک شخص مالی را در تصرف خود دارد و خودش را به عنوان مالک آن معرفی میکند، دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این است که او راست میگوید و واقعاً مالک آن مال است؛ احتمال دوم هم این است که او راست نمیگوید و واقعاً مالک آن مال محسوب نمیشود؛ اما کاملاً روشن است که احتمال دوم ضعیفتر است زیرا همانطوری که اشاره شد در یک جامعه ی منظم معمولاً زمانیکه اشخاص خود را مالک اموالی که در اختیار دارند، معرفی می کنند، راست میگویند و واقعاً مالک آن اموال هستند. در عین حال ممکن است که شخصی راست نگوید و مالک مال نباشد؛[25] به همین خاطر وقتی، شخصی مالی را در تصرف خودش دارد و خود را مالک آن میداند، قانون بنا را بر این گذاشته است که او راست میگوید و واقعاً مالک آن مال است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود؛ برای مثال ثابت شود که او، آن مال را، به زور از شخص دیگری گرفته و تصرف کرده است. بر همین اساس است که گفته میشود «تصرف به عنوان مالکیت، دلیل مالکیت است مگر خلاف آن ثابت شود» که به آن اماره ی تصرف، قاعده ی تصرف، امارهی ید یا قاعده ی ید میگویند.[26]
شرط اعتبار تصرف
برای اینکه تصرف به عنوان مالکیت از نظر قانون دلیل مالک بودن متصرف تلقی شود وجود یک شرط، لازم و ضروری است. این شرط عبارت است از اینکه متصرف باید مال را به صورت قانونی و مشروع، تصرف کرده باشد؛[27] البته همانطوری که اشاره شد در اینجا، قانون بنا را بر این میگذارد که تصرف مال توسط متصرف، به صورت قانونی و مشروع انجام شده است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. برای مثال شخص الف دوچرخه ی شخص ب را به زور تصرف میکند. شخص ب به دادگاه میرود و میگوید که مالک دوچرخه است و دوچرخه باید به او داده شود. در مقابل، شخص الف به مادهی 35 قانون مدنی استناد کرده و خودش را مالک دوچرخه میداند. شخص ب هم چند شاهد می آورد و اثبات میکند که شخص الف به زور دوچرخه را تصرف کرده است. در این حالت تصرف دوچرخه توسط شخص الف، دلیل مالک بودن او تلقی نمیشود زیرا با آنکه او متصرف دوچرخه است و خودش را مالک آن معرفی میکند اما تصرف او یک تصرف نامشروع و غیرقانونی است.[28]
تعارض[29] در تصرف به عنوان مالکیت
بیشتر اوقات هر مال را یک نفر در تصرف خود دارد. برای مثال لباس را یک شخص میپوشد و انگشتر را یک نفر به دست میکند. اما گاهی اوقات دیده میشود که یک مال در تصرف دو یا چند شخص است. برای مثال زمانیکه دو یا سه یا ... نفر در یک خانه ساکن هستند، همهی آن اشخاص، متصرف آن مال محسوب میشوند. در اصطلاح به این تصرف، تصرف با متصرف متعدد گفته میشود.[30] یکی از بارزترین نمونه ها[31]
در این مورد، تصرف زن و شوهر در اثاثیهی خانه است. در این حالت، هم زن و هم شوهر متصرف اثاثیه ی منزل مشترکشان محسوب میشوند. بنابراین اگر در مورد مالکیت اثاثیه ی خانه بین آنها اختلاف پیش بیاید، «براساس اماره ی تصرف» و «به فرض اینکه نتوان از راه دیگری مالک اثاثیه را مشخص کرد»، چگونه میتوان فهمید که اثاثیه ی منزل به چه کسی تعلق دارد؟
قانون مدنی در این مورد ساکت است اما حکمی که میان فقیهان مشهور است این است که اموالی که صرفاً مردان از آن استفاده میکنند به مرد تعلق میگیرد و اموالی که صرفاً زنان مورد استفاده قرار میدهند، متعلق به زن میباشد و سایر اموال به صورت مساوی بین آنها تقسیم میشود. برای مثال لباسهای زنانه به زن و لباسهای مردانه به مرد داده میشود و اموالی مثل فرش و ...، به صورت مساوی بین آنها تقسیم میشود. ماده ی 72 آییننامهی اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجرا و طرز رسیدگی به شکایت از عملیات اجرایی مصوب 1387 به پیروی از نظر مشهور فقیهان بیان میدارد: «هرگاه متعهد[32] يكی از زوجين[33] باشد كه در يک خانه زندگی مینمايند؛ از اثاثالبيت[34] آنچه كه عادتاً[35][36] زنانه است، ملک زن و آنچه عادتاً مورد استعمال مردانه است، ملک شوهر و مابقی[37] مشترک بين زوجين محسوب خواهد شد مگر اينكه خلاف ترتيب فوق ثابت شود.»؛ همینطور مادهی 63 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 در این مورد بیان میکند: «از اموال منقول[38] موجود در محل سكونت زوجين آنچه معمولاً و عادتاً مورد استفادهی اختصاصی زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفادهی اختصاصی مرد باشد متعلق به شوهر و بقيه از نظر مقررات اين قانون، مشترک بين آنان محسوب میشود مگر اينكه خلاف آن ثابت گردد.»[39]
[1]- سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع عربی به فارسی، تهران، کتابفروشی اسلام، 1354، فاقد نوبت چاپ، جلد 2، صفحهی 799.
[2]- عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1357، چاپ سیزدهم، صفحهی 324.
[3]- به اینگونه کلمات، مصدر جعلی گفته میشود. (همان، صفحهی 39 و 907)
[4]- مال در اصطلاح حقوقی به چیزی گفته میشود که قابل استفاده بوده و ارزش مبادلهی اقتصادی و دادوستد داشته باشد. (صفایی، سید حسین؛ اشخاص و اموال، تهران، نشر میزان، 1383، چاپ چهارم، صفحهی 123 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، تهران، نشر دادگستر و نشر میزان، 1378، چاپ دوم، صفحهی 9 و امامی، سید حسن؛ حقوق مدنی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1373، چاپ چهاردهم، جلد 1، صفحهی 19)
[5]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1373، چاپ سوم، صفحهی 139 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1387، چاپ نوزدهم، صفحهی 154 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1378، چاپ اول، جلد 2، صفحهی 1230 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ وسیط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1388، چاپ دوم، صفحهی 200 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق: دائره المعارف عمومی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1386، چاپ اول، جلد 2، صفحهی 159 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 51 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 187 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1384، چاپ هشتم، صفحهی 35 و متین دفتری، احمد؛ آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، تهران، مجد، 1381، چاپ دوم، جلد 1، صفحهی 234 و کاتوزیان، ناصر؛ قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، تهران، میزان، 1387، چاپ هجدهم، صفحهی 46.
[6]- ید واژهای است عربی و در لغت به معنی دست میباشد. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 1107)
[7]- امامی، سید حسن؛ پیشین و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[8]- کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 106 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 88 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 42 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صفحه 168.
[9]- ارکان جمع واژهی رکن است که در لغت به معنی پایه و ستون میباشد. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 547)
[10]- به ارکان تصرف، عناصر تصرف هم گفته میشود. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 156 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 159)
[11]- به رکن معنوی، رکن روحی یا دماغی هم گفته میشود. (امامی، سید حسن؛ پیشین و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین، صفحهی 36) دِماغ واژهای است عربی که در لغت به معنی مغز میباشد. در زبان فارسی، به بینی هم دماغ گفته میشود. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 507)
[12]- فیزیکی در لغت به معنی مادی و جسمانی است. (همان، صفحهی 782)
[13]- امامی، سید حسن؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 156 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[14]- متصرف، شخصی است که مال را تصرف کرده است. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 158 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 159)
[15]- حق، توانایی است که حقوق هر کشور به اشخاص میدهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کنند یا انتقال مال و انجام کاری را از شخص دیگری بخواهند. (کاتوزیان، ناصر؛ مقدمهی علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1384، چاپ چهل و سوم، صفحهی 249)
[16]- اجاره، قراردادی است که به موجب آن یک طرف، مالی را به طرف دیگر میدهد و در ازای آن برای مدتی مالک منافع یک مال میشود. (کاتوزیان، ناصر؛ درسهایی از عقود معین، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1386، چاپ دهم، جلد 1، صفحهی 123)
[17]- امامی، سید حسن؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 156 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[18]- عنوان این تصرف، تصرف از جانب غیر میباشد نه تصرف مالکانه. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 141 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صفحهی 206 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، صفحهی 188)
[19]- صفایی، سید حسین؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 136 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 187.
[20]- صفایی، سید حسین؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین و امامی، سید حسن، پیشین، صفحهی 52.
[21]- possession in own (صمیمیکیا، مسعودالظفر و آذرفر، فروز؛ پیشین، صفحهی 105)
[22]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ ترمینولوژی حقوق، صفحهی 157 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صحفهی 54.
[23]- مادهی 35 قانون مدنی: تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
[24]- اَماره در لغت به معنی نشانه و علامت است (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 154) و در اصطلاح حقوقی بر طبق مادهی 1321 قانون مدنی، اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته میشود. (کاتوزیان، ناصر؛ مقدمهی علم حقوق، صفحهی 358 و مدنی، سید جلالالدین؛ ادلهی اثبات دعوی، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1376، چاپ چهارم، صفحهی 201 و کاتوزیان، ناصر؛ اعتبار امر قضاوت شده در دعوای مدنی، تهران، میزان، 1386، چاپ هفتم، صفحهی 28)
[25]- صفایی، سید حسین؛ پیشین.
-[26] همان، صفحهی 205 و ابوالحسن محمدی، تهران، یلدا، 1374، چاپ دوم، صفحهی 195 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، صفحهی 186.
[27]- بر طبق مادهی 36 قانون مدنی: تصرفی كه ثابت شود ناشی از سبب مملک يا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
[28]- صفایی، سید حسین؛ پیشین صفحهی 207 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 188 و 197 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 53.
[29]- تعارض در لغت به معنی مزاحم یکدیگر شدن و اختلاف داشتن است. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 324)
[30]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 154 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 161.
[31]- در مورد تعارض تصرف یک شخص با تصرف شخص دیگر و تعارض تصرف با سایر دلایل، حالتهای متعددی وجود دارد که قانون مدنی در مورد برخی از آنها سکوت کرده است اما حقوقدانان در مورد آنها، بحث کردهاند و البته اختلافاتی هم دارند. (امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 53 الی 55 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 154 و 159 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 189 الی 203 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صحفهی 207 الی 209 و محمدی، ابولحسن؛ پیشین؛ صفحهی 206 الی 212)
[32]- متعهد در لغت به معنای تعهدکننده است. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 920)
[33]- زن و شوهر (همان، صفحهی 580).
[34]- بیت در لغت به معنای خانه است و اثاثالبیت به اسباب و وسایل خانه گفته میشود. (همان، صفحهی 90 و 239)
[35]- معمولاً (همان، صفحهی 723).
[36]- استفاده (همان، صفحهی 118).
[37]- بقیه، آنچه که باقی مانده است (همان، صفحهی 222).
[38]- بر طبق مادهی 19 قانون مدنی: اشيايی كه نقل آن از محلی به محل ديگر ممكن باشد بدون اينكه به خود يا محل آن خرابی وارد آيد منقول است.
[39]- کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 200.
كلمات كليدي : تصرف، مالكيت، يَد، عنوانِ تصرف، تصرف به عنوان مالكيت، تصرف مالكانه، اماره ي تصرف، قاعده ي تصرف، اماره ي يد، قاعده ي يد
تصرف واژهای است عربی که به معنی دست در کار کردن است.[1][2] مالکیت نیز در لغت به معنی صاحب چیزی بودن است.[3] هر دوی این واژه ها در علم حقوق، مفهوم اصطلاحی مشخصی دارند. تصرف در علم حقوق عبارت است از اینکه مالی[4] در اختیار شخصی باشد و او بتواند در مورد آن مال هر تصمیمی که بخواهد، بگیرد.[5] باید در نظر داشت که حقوقدانان به تصرف، ید[6] نیز میگویند.[7] مالکیت نیز عبارت است از رابطهای میان شخص و مال که به شخص اجازه میدهد از آن مال همهگونه استفادهای بکند و در عین حال از تصرفات دیگران در آن مال، جلوگیری کند. در این رابطه به شخص، مالک میگویند و به مال نیز، مملوک (یا مملوکه) گفته میشود.[8] در زبان فارسی هم واژهی تصرف به معنی دست به کار شدن و ایجاد تغییر در چیزی است.
عنوان تصرف
تصرف هر مالی، عنوانی دارد. عنوان تصرف یک مال به رکن معنوی تصرف آن مال مربوط است؛ به همین خاطر باید ابتدا ارکان[9] تصرف را مورد بررسی قرار داد.
الف) ارکان تصرف
ارکان تصرف،[10] اموری هستند که تصرف یک مال در گرو موجود بودن آنها است. این ارکان عبارتند از: 1- رکن مادی 2- رکن معنوی[11].
1- رکن مادی
مقصود از رکن مادی تصرف، تسلطی است که شخص به شکل محسوس و فیزیکی[12] در عالم خارج دارد. برای مثال، پوشیدن یک لباس یا سوار شدن بر یک اسب، رکن مادی تصرف آن لباس یا اسب محسوب میشود.[13]
2- رکن معنوی
مقصود از رکن معنوی تصرف این است که متصرف،[14] برای خود در مالی که تصرف کرده است حقی[15] قائل باشد. برای مثال شخصی، خانه ای را برای یک سال اجاره[16] میکند. بعد از بستن قرارداد به خانه اسباب کشی میکند و در آن ساکن میشود. ساکن شدن او در خانهای که اجاره کرده است به این خاطر است که او با بستن قرار داد اجاره، حق سکونت در آن خانه را برای خودش میداند. به همین تصور و نیت درونی است که رکن معنوی تصرف گفته میشود.[17]
بر اساس همین رکن معنوی تصرف، عنوان تصرف مشخص میشود. برای مثال شخصی خانهای را میخرد. سپس به آن خانه اسبابکشی کرده و در آن ساکن میشود. در این حالت تصرف او در خانه، «تصرف به عنوان مالکیت» نامیده میشود زیرا شخص برای خودش در آن خانه «حق مالکیت» قائل است بر عکس مثال قبلی زیرا مستأجر، مالک خانهای که اجاره کرده است، محسوب نمیشود.[18]
ب) ارکان تصرف به عنوان مالکیت
تصرف به عنوان مالکیت مثل هر تصرف دیگری دو رکن دارد: رکن مادی و رکن معنوی.
1- رکن مادی تصرف به عنوان مالکیت: از مثالهایی که زده شد به خوبی روشن میشود که مفهوم رکن مادی تصرفها، به هر عنوانی که باشد، یکسان است؛ یعنی چه شخص خانهای را بخرد و در آن ساکن شود و چه خانهای را اجاره کند و در آن ساکن شود، با ساکن شدن در آن خانه، اقدام به تصرف آن کرده است و متصرف خانه محسوب میشود.[19]
2- رکن معنوی تصرف به عنوان مالکیت: رکن معنوی تصرف به عنوان مالکیت این است که شخص زمانیکه در مال تصرف میکند خود را مالک آن مال بداند.[20]
زمانیکه هر دو رکن ذکر شده وجود داشته باشد، به تصرف مال، تصرف به عنوان مالکیت یا تصرف مالکانه[21] گفته میشود.[22] بر اساس مادهی 35 قانون مدنی،[23] تصرف به عنوان مالکیت، دلیل مالک بودن (متصرف) است.
اماره ی[24] تصرف
در یک جامعه ی منظم، معمولاً کسی که مالی را در تصرف خودش دارد و مانند مالک با آن مال رفتار میکند، واقعاً مالک آن مال است. برای مثال، لباسهایی که افراد میپوشند معمولاً خریداری شده است و افراد آن لباسها را از راههای غیرقانونی و نامشروع به دست نیاوردهاند.
به این ترتیب زمانیکه یک شخص مالی را در تصرف خود دارد و خودش را به عنوان مالک آن معرفی میکند، دو احتمال وجود دارد: احتمال اول این است که او راست میگوید و واقعاً مالک آن مال است؛ احتمال دوم هم این است که او راست نمیگوید و واقعاً مالک آن مال محسوب نمیشود؛ اما کاملاً روشن است که احتمال دوم ضعیفتر است زیرا همانطوری که اشاره شد در یک جامعه ی منظم معمولاً زمانیکه اشخاص خود را مالک اموالی که در اختیار دارند، معرفی می کنند، راست میگویند و واقعاً مالک آن اموال هستند. در عین حال ممکن است که شخصی راست نگوید و مالک مال نباشد؛[25] به همین خاطر وقتی، شخصی مالی را در تصرف خودش دارد و خود را مالک آن میداند، قانون بنا را بر این گذاشته است که او راست میگوید و واقعاً مالک آن مال است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود؛ برای مثال ثابت شود که او، آن مال را، به زور از شخص دیگری گرفته و تصرف کرده است. بر همین اساس است که گفته میشود «تصرف به عنوان مالکیت، دلیل مالکیت است مگر خلاف آن ثابت شود» که به آن اماره ی تصرف، قاعده ی تصرف، امارهی ید یا قاعده ی ید میگویند.[26]
شرط اعتبار تصرف
برای اینکه تصرف به عنوان مالکیت از نظر قانون دلیل مالک بودن متصرف تلقی شود وجود یک شرط، لازم و ضروری است. این شرط عبارت است از اینکه متصرف باید مال را به صورت قانونی و مشروع، تصرف کرده باشد؛[27] البته همانطوری که اشاره شد در اینجا، قانون بنا را بر این میگذارد که تصرف مال توسط متصرف، به صورت قانونی و مشروع انجام شده است مگر آنکه خلاف آن ثابت شود. برای مثال شخص الف دوچرخه ی شخص ب را به زور تصرف میکند. شخص ب به دادگاه میرود و میگوید که مالک دوچرخه است و دوچرخه باید به او داده شود. در مقابل، شخص الف به مادهی 35 قانون مدنی استناد کرده و خودش را مالک دوچرخه میداند. شخص ب هم چند شاهد می آورد و اثبات میکند که شخص الف به زور دوچرخه را تصرف کرده است. در این حالت تصرف دوچرخه توسط شخص الف، دلیل مالک بودن او تلقی نمیشود زیرا با آنکه او متصرف دوچرخه است و خودش را مالک آن معرفی میکند اما تصرف او یک تصرف نامشروع و غیرقانونی است.[28]
تعارض[29] در تصرف به عنوان مالکیت
بیشتر اوقات هر مال را یک نفر در تصرف خود دارد. برای مثال لباس را یک شخص میپوشد و انگشتر را یک نفر به دست میکند. اما گاهی اوقات دیده میشود که یک مال در تصرف دو یا چند شخص است. برای مثال زمانیکه دو یا سه یا ... نفر در یک خانه ساکن هستند، همهی آن اشخاص، متصرف آن مال محسوب میشوند. در اصطلاح به این تصرف، تصرف با متصرف متعدد گفته میشود.[30] یکی از بارزترین نمونه ها[31]
در این مورد، تصرف زن و شوهر در اثاثیهی خانه است. در این حالت، هم زن و هم شوهر متصرف اثاثیه ی منزل مشترکشان محسوب میشوند. بنابراین اگر در مورد مالکیت اثاثیه ی خانه بین آنها اختلاف پیش بیاید، «براساس اماره ی تصرف» و «به فرض اینکه نتوان از راه دیگری مالک اثاثیه را مشخص کرد»، چگونه میتوان فهمید که اثاثیه ی منزل به چه کسی تعلق دارد؟
قانون مدنی در این مورد ساکت است اما حکمی که میان فقیهان مشهور است این است که اموالی که صرفاً مردان از آن استفاده میکنند به مرد تعلق میگیرد و اموالی که صرفاً زنان مورد استفاده قرار میدهند، متعلق به زن میباشد و سایر اموال به صورت مساوی بین آنها تقسیم میشود. برای مثال لباسهای زنانه به زن و لباسهای مردانه به مرد داده میشود و اموالی مثل فرش و ...، به صورت مساوی بین آنها تقسیم میشود. ماده ی 72 آییننامهی اجرای مفاد اسناد رسمی لازم الاجرا و طرز رسیدگی به شکایت از عملیات اجرایی مصوب 1387 به پیروی از نظر مشهور فقیهان بیان میدارد: «هرگاه متعهد[32] يكی از زوجين[33] باشد كه در يک خانه زندگی مینمايند؛ از اثاثالبيت[34] آنچه كه عادتاً[35][36] زنانه است، ملک زن و آنچه عادتاً مورد استعمال مردانه است، ملک شوهر و مابقی[37] مشترک بين زوجين محسوب خواهد شد مگر اينكه خلاف ترتيب فوق ثابت شود.»؛ همینطور مادهی 63 قانون اجرای احکام مدنی مصوب 1356 در این مورد بیان میکند: «از اموال منقول[38] موجود در محل سكونت زوجين آنچه معمولاً و عادتاً مورد استفادهی اختصاصی زن باشد متعلق به زن و آنچه مورد استفادهی اختصاصی مرد باشد متعلق به شوهر و بقيه از نظر مقررات اين قانون، مشترک بين آنان محسوب میشود مگر اينكه خلاف آن ثابت گردد.»[39]
[1]- سیاح، احمد؛ فرهنگ جامع عربی به فارسی، تهران، کتابفروشی اسلام، 1354، فاقد نوبت چاپ، جلد 2، صفحهی 799.
[2]- عمید، حسن؛ فرهنگ فارسی عمید، تهران، امیرکبیر، 1357، چاپ سیزدهم، صفحهی 324.
[3]- به اینگونه کلمات، مصدر جعلی گفته میشود. (همان، صفحهی 39 و 907)
[4]- مال در اصطلاح حقوقی به چیزی گفته میشود که قابل استفاده بوده و ارزش مبادلهی اقتصادی و دادوستد داشته باشد. (صفایی، سید حسین؛ اشخاص و اموال، تهران، نشر میزان، 1383، چاپ چهارم، صفحهی 123 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، تهران، نشر دادگستر و نشر میزان، 1378، چاپ دوم، صفحهی 9 و امامی، سید حسن؛ حقوق مدنی، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1373، چاپ چهاردهم، جلد 1، صفحهی 19)
[5]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1373، چاپ سوم، صفحهی 139 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر، ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1387، چاپ نوزدهم، صفحهی 154 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ مبسوط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1378، چاپ اول، جلد 2، صفحهی 1230 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ وسیط در ترمینولوژی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1388، چاپ دوم، صفحهی 200 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق: دائره المعارف عمومی حقوق، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1386، چاپ اول، جلد 2، صفحهی 159 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 51 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 187 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، تهران، انتشارات جهاد دانشگاهی، 1384، چاپ هشتم، صفحهی 35 و متین دفتری، احمد؛ آیین دادرسی مدنی و بازرگانی، تهران، مجد، 1381، چاپ دوم، جلد 1، صفحهی 234 و کاتوزیان، ناصر؛ قانون مدنی در نظم حقوقی کنونی، تهران، میزان، 1387، چاپ هجدهم، صفحهی 46.
[6]- ید واژهای است عربی و در لغت به معنی دست میباشد. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 1107)
[7]- امامی، سید حسن؛ پیشین و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[8]- کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 106 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 88 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 42 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صفحه 168.
[9]- ارکان جمع واژهی رکن است که در لغت به معنی پایه و ستون میباشد. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 547)
[10]- به ارکان تصرف، عناصر تصرف هم گفته میشود. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 156 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 159)
[11]- به رکن معنوی، رکن روحی یا دماغی هم گفته میشود. (امامی، سید حسن؛ پیشین و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین، صفحهی 36) دِماغ واژهای است عربی که در لغت به معنی مغز میباشد. در زبان فارسی، به بینی هم دماغ گفته میشود. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 507)
[12]- فیزیکی در لغت به معنی مادی و جسمانی است. (همان، صفحهی 782)
[13]- امامی، سید حسن؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 156 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[14]- متصرف، شخصی است که مال را تصرف کرده است. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 158 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 159)
[15]- حق، توانایی است که حقوق هر کشور به اشخاص میدهد تا از مالی به طور مستقیم استفاده کنند یا انتقال مال و انجام کاری را از شخص دیگری بخواهند. (کاتوزیان، ناصر؛ مقدمهی علم حقوق و مطالعه در نظام حقوقی ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1384، چاپ چهل و سوم، صفحهی 249)
[16]- اجاره، قراردادی است که به موجب آن یک طرف، مالی را به طرف دیگر میدهد و در ازای آن برای مدتی مالک منافع یک مال میشود. (کاتوزیان، ناصر؛ درسهایی از عقود معین، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1386، چاپ دهم، جلد 1، صفحهی 123)
[17]- امامی، سید حسن؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 156 و صدرزادهی افشار، سید محسن؛ پیشین.
[18]- عنوان این تصرف، تصرف از جانب غیر میباشد نه تصرف مالکانه. (جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 141 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صفحهی 206 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، صفحهی 188)
[19]- صفایی، سید حسین؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 136 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 187.
[20]- صفایی، سید حسین؛ پیشین و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین و امامی، سید حسن، پیشین، صفحهی 52.
[21]- possession in own (صمیمیکیا، مسعودالظفر و آذرفر، فروز؛ پیشین، صفحهی 105)
[22]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ ترمینولوژی حقوق، صفحهی 157 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صحفهی 54.
[23]- مادهی 35 قانون مدنی: تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است، مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.
[24]- اَماره در لغت به معنی نشانه و علامت است (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 154) و در اصطلاح حقوقی بر طبق مادهی 1321 قانون مدنی، اماره عبارت از اوضاع و احوالی است که به حکم قانون یا در نظر قاضی دلیل بر امری شناخته میشود. (کاتوزیان، ناصر؛ مقدمهی علم حقوق، صفحهی 358 و مدنی، سید جلالالدین؛ ادلهی اثبات دعوی، تهران، کتابخانهی گنج دانش، 1376، چاپ چهارم، صفحهی 201 و کاتوزیان، ناصر؛ اعتبار امر قضاوت شده در دعوای مدنی، تهران، میزان، 1386، چاپ هفتم، صفحهی 28)
[25]- صفایی، سید حسین؛ پیشین.
-[26] همان، صفحهی 205 و ابوالحسن محمدی، تهران، یلدا، 1374، چاپ دوم، صفحهی 195 و کاتوزیان، ناصر؛ اموال و مالکیت، صفحهی 186.
[27]- بر طبق مادهی 36 قانون مدنی: تصرفی كه ثابت شود ناشی از سبب مملک يا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود.
[28]- صفایی، سید حسین؛ پیشین صفحهی 207 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 188 و 197 و امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 53.
[29]- تعارض در لغت به معنی مزاحم یکدیگر شدن و اختلاف داشتن است. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 324)
[30]- جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ پیشین، صفحهی 154 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ الفارق، جلد 2، صفحهی 161.
[31]- در مورد تعارض تصرف یک شخص با تصرف شخص دیگر و تعارض تصرف با سایر دلایل، حالتهای متعددی وجود دارد که قانون مدنی در مورد برخی از آنها سکوت کرده است اما حقوقدانان در مورد آنها، بحث کردهاند و البته اختلافاتی هم دارند. (امامی، سید حسن؛ پیشین، صفحهی 53 الی 55 و جعفری لنگرودی، محمد جعفر؛ حقوق اموال، صفحهی 154 و 159 و کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 189 الی 203 و صفایی، سید حسین؛ پیشین، صحفهی 207 الی 209 و محمدی، ابولحسن؛ پیشین؛ صفحهی 206 الی 212)
[32]- متعهد در لغت به معنای تعهدکننده است. (عمید، حسن؛ پیشین، صفحهی 920)
[33]- زن و شوهر (همان، صفحهی 580).
[34]- بیت در لغت به معنای خانه است و اثاثالبیت به اسباب و وسایل خانه گفته میشود. (همان، صفحهی 90 و 239)
[35]- معمولاً (همان، صفحهی 723).
[36]- استفاده (همان، صفحهی 118).
[37]- بقیه، آنچه که باقی مانده است (همان، صفحهی 222).
[38]- بر طبق مادهی 19 قانون مدنی: اشيايی كه نقل آن از محلی به محل ديگر ممكن باشد بدون اينكه به خود يا محل آن خرابی وارد آيد منقول است.
[39]- کاتوزیان، ناصر؛ پیشین، صفحهی 200.