alamatesoall
01-30-2011, 01:09 PM
دید کلی
ادیان الهی و از جمله اسلام ، در طی قرون متمادی با القای نوعی طرز تفکر ، زندگی فردی و اجتماعی میلیاردها انسان را در نقاط مختلف جغرافیایی اداره کردهاند و در حال حاضر نیز این کار را انجام میدهند. بررسی روشی که این ادیان در برخورد با انسانها مورد استفاده قرار دادهاند و توجه به بعد اختصاصی در روان انسانها که پذیرش این آموزشها را امکانپذیر ساخته است، میتواند منجر به کشف دستگاه روانشناسی خاصی گردد.
که اصول آن در کارهای روزانه روانشناسی ، رواندرمانی و بهداشت روانی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%A A+%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C) به ما کمک نمایند و تعریفی اختصاصی از انسان ایدهآل و جامعه ایدهآل به دست دهد. آموزشها و واقعیاتی که در این ادیان ، مخصوصا در دین اسلام وجود دارند، نشان میدهند که بشریت به طور نهایی ، مذهب توحید را خواهد پذیرفت و ابعاد روانی او جز از این راه اشباع نخواهد شد.
مکتب روانشناسی اسلامی
مذهب اسلام به موازات اعتقاد به اصالت روان و تلقی انسان به عنوان ترکیبی از عناصر شیمیایی و عاملی غیر مادی که به نام روح نامیده میشود، موجب هماهنگی بین این عناصر میگردد و به او حیات میدهد، مغز را به عنوان مرکز تعقل معرفی مینماید. به این ترتیب ، مکتب روانشناسی اسلامی برای ایجاد پدیدهها و فعل و انفعالات حیاتی و روانی هم به جنبههای فیزیکی و هم به جنبههای غیر فیزیکی معتقد است.
فطرت ، یک اصل تغییرناپذیر
جریان فطرت (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9% 86%D8%B3%D8%A7%D9%86) به عنوان یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر مورد تاکید ویژه اسلام است که در تمام افراد بشر مشترک میباشد و به عنوان عاملی که انسان را در ضمن قادر ساختن به رفع نیازها و تشخیص بین نفع و ضرر ، به سوی کمال مسیر میدهد، مورد توجه قرار میگیرد. فطرت در نوع بشر ، در طول تاریخ یکنواخت است و انسانها بطور کلی نوع واحدی هستند و سود و زیان مشترکی دارند. تغییرناپذیری فطرت در زندگی یک انسان و در طول تاریخ بشریت ، با صراحت در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
با برداشت فوق ، دانشمندان اسلام ، با الهام از آیات مربوط به فطرت در قرآن ، چنین نتیجه میگیرند که فطرت مانند غریزه یک امر تکوینی است یعنی جز سرشت انسان است و اکتسابی نیست ولی از غریزه آگاهانهتر است، یعنی برخلاف غرایز که انسان و حیوان به آن آگاهی ندارند، در مورد امور فطری ، شخص نسبت آن آگاهی دارد.
یک تشبیه قابل لمس
تشبیه انسان به ماشین ، چنانچه همراه با اعتقاد به عامل حیات به عنوان محرک اصلی و درونی غیر مادی که موجب زنده کردن و حیات بخشیدن به تمام سیستم وجود انسان باشد، قابل دفاع میباشد و میتوان حرکت انسان در جهان را به حرکت یک اتومبیل در جاده تشبیه نمود. برای آنکه اتومبیلی با موفقیت مورد استفاده قرار گیرد و حداکثر استفاده از آن بشود، شرایط زیر الزامی است:
سالم و بدون عیب بودن اتومبیل از نظر مکانیکی
مورد استفاده قرار گرفتن اتومبیل بوسیله یک راننده سالم و ماهر
شناخت راه و مسیر حرکت و هدف آن
توجه و کاربرد دقیق قوانین راهنمایی و رانندگی
سالم بودن ارگانها و سیستمهای مختلف تشریحی- بیوشیمیایی و فیزیولوژی انسان را میتوان به سالم بودن اتومبیل از نظر مکانیکی تشبیه کرد و راننده سالم و ماهر همان سازمان روانی سالم و تربیت شده میباشد.
وقتی انسان خود عاقل است چه نیازی به راهنمایی دارد؟
در یک بررسی منطقی و منصفانه میتوان به این نتیجه رسید که شناخت راه و مسیر حرکت و هدف آن و تنظیم قوانین حرکت برای خود انسان مقدور نیست و امور فوق الزاما باید توسط کسی تدوین شود که به تمام خصوصیات فیزیکی ، وظایف الاعضایی و روانی انسان آگاهی کامل داشته باشد و این کار را براساس علم قطعی انجام دهد. با برداشت فوق ، کشف اصول بهداشت روانی ، باید تنها براساس آموزشهای آفریدگار انسان انجام پذیرد. فطرت انسان مانند قطب نما (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B7%D8%A8+%D9%86%D9%85%D8% A7) عمل مینماید و در هر لحظه (در صورتی که قطبنما سالم باشد و فطرت تضعیف نشده باشد) ، میتواند تشخیص دهد که انسان در مسیر رشد و یا مسیر سقوط حرکت مینماید.
شناخت راهی که مستقیما انسان را به هدف خویش برساند و او را از پرتگاهها و راههای انحرافی باز دارد، از قدرت فطرت خارج است و در این مورد به افرادی نیاز دارد که راه مستقیم به سمت رشد را بشناسند و از راههای انحرافی و پرتگاههایی که موجب سقوط انسان میشوند آگاهی داشته باشند. با بررسی آموزشهای اسلامی و ارزیابی تاریخ افراد و جوامع رشد یافته و غیر رشد یافته به این نتیجه میرسیم که این افراد جز پیامبران الهی و جانشینان آنها که مستقیما اطلاعات را از آفریننده روح و روان دریافت میدارند، نمیتواند باشد.
ادیان الهی و از جمله اسلام ، در طی قرون متمادی با القای نوعی طرز تفکر ، زندگی فردی و اجتماعی میلیاردها انسان را در نقاط مختلف جغرافیایی اداره کردهاند و در حال حاضر نیز این کار را انجام میدهند. بررسی روشی که این ادیان در برخورد با انسانها مورد استفاده قرار دادهاند و توجه به بعد اختصاصی در روان انسانها که پذیرش این آموزشها را امکانپذیر ساخته است، میتواند منجر به کشف دستگاه روانشناسی خاصی گردد.
که اصول آن در کارهای روزانه روانشناسی ، رواندرمانی و بهداشت روانی (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A8%D9%87%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%A A+%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C) به ما کمک نمایند و تعریفی اختصاصی از انسان ایدهآل و جامعه ایدهآل به دست دهد. آموزشها و واقعیاتی که در این ادیان ، مخصوصا در دین اسلام وجود دارند، نشان میدهند که بشریت به طور نهایی ، مذهب توحید را خواهد پذیرفت و ابعاد روانی او جز از این راه اشباع نخواهد شد.
مکتب روانشناسی اسلامی
مذهب اسلام به موازات اعتقاد به اصالت روان و تلقی انسان به عنوان ترکیبی از عناصر شیمیایی و عاملی غیر مادی که به نام روح نامیده میشود، موجب هماهنگی بین این عناصر میگردد و به او حیات میدهد، مغز را به عنوان مرکز تعقل معرفی مینماید. به این ترتیب ، مکتب روانشناسی اسلامی برای ایجاد پدیدهها و فعل و انفعالات حیاتی و روانی هم به جنبههای فیزیکی و هم به جنبههای غیر فیزیکی معتقد است.
فطرت ، یک اصل تغییرناپذیر
جریان فطرت (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B7%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D9% 86%D8%B3%D8%A7%D9%86) به عنوان یک اصل ثابت و تغییر ناپذیر مورد تاکید ویژه اسلام است که در تمام افراد بشر مشترک میباشد و به عنوان عاملی که انسان را در ضمن قادر ساختن به رفع نیازها و تشخیص بین نفع و ضرر ، به سوی کمال مسیر میدهد، مورد توجه قرار میگیرد. فطرت در نوع بشر ، در طول تاریخ یکنواخت است و انسانها بطور کلی نوع واحدی هستند و سود و زیان مشترکی دارند. تغییرناپذیری فطرت در زندگی یک انسان و در طول تاریخ بشریت ، با صراحت در قرآن مورد تاکید قرار گرفته است.
با برداشت فوق ، دانشمندان اسلام ، با الهام از آیات مربوط به فطرت در قرآن ، چنین نتیجه میگیرند که فطرت مانند غریزه یک امر تکوینی است یعنی جز سرشت انسان است و اکتسابی نیست ولی از غریزه آگاهانهتر است، یعنی برخلاف غرایز که انسان و حیوان به آن آگاهی ندارند، در مورد امور فطری ، شخص نسبت آن آگاهی دارد.
یک تشبیه قابل لمس
تشبیه انسان به ماشین ، چنانچه همراه با اعتقاد به عامل حیات به عنوان محرک اصلی و درونی غیر مادی که موجب زنده کردن و حیات بخشیدن به تمام سیستم وجود انسان باشد، قابل دفاع میباشد و میتوان حرکت انسان در جهان را به حرکت یک اتومبیل در جاده تشبیه نمود. برای آنکه اتومبیلی با موفقیت مورد استفاده قرار گیرد و حداکثر استفاده از آن بشود، شرایط زیر الزامی است:
سالم و بدون عیب بودن اتومبیل از نظر مکانیکی
مورد استفاده قرار گرفتن اتومبیل بوسیله یک راننده سالم و ماهر
شناخت راه و مسیر حرکت و هدف آن
توجه و کاربرد دقیق قوانین راهنمایی و رانندگی
سالم بودن ارگانها و سیستمهای مختلف تشریحی- بیوشیمیایی و فیزیولوژی انسان را میتوان به سالم بودن اتومبیل از نظر مکانیکی تشبیه کرد و راننده سالم و ماهر همان سازمان روانی سالم و تربیت شده میباشد.
وقتی انسان خود عاقل است چه نیازی به راهنمایی دارد؟
در یک بررسی منطقی و منصفانه میتوان به این نتیجه رسید که شناخت راه و مسیر حرکت و هدف آن و تنظیم قوانین حرکت برای خود انسان مقدور نیست و امور فوق الزاما باید توسط کسی تدوین شود که به تمام خصوصیات فیزیکی ، وظایف الاعضایی و روانی انسان آگاهی کامل داشته باشد و این کار را براساس علم قطعی انجام دهد. با برداشت فوق ، کشف اصول بهداشت روانی ، باید تنها براساس آموزشهای آفریدگار انسان انجام پذیرد. فطرت انسان مانند قطب نما (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%82%D8%B7%D8%A8+%D9%86%D9%85%D8% A7) عمل مینماید و در هر لحظه (در صورتی که قطبنما سالم باشد و فطرت تضعیف نشده باشد) ، میتواند تشخیص دهد که انسان در مسیر رشد و یا مسیر سقوط حرکت مینماید.
شناخت راهی که مستقیما انسان را به هدف خویش برساند و او را از پرتگاهها و راههای انحرافی باز دارد، از قدرت فطرت خارج است و در این مورد به افرادی نیاز دارد که راه مستقیم به سمت رشد را بشناسند و از راههای انحرافی و پرتگاههایی که موجب سقوط انسان میشوند آگاهی داشته باشند. با بررسی آموزشهای اسلامی و ارزیابی تاریخ افراد و جوامع رشد یافته و غیر رشد یافته به این نتیجه میرسیم که این افراد جز پیامبران الهی و جانشینان آنها که مستقیما اطلاعات را از آفریننده روح و روان دریافت میدارند، نمیتواند باشد.