tania
01-27-2011, 01:06 AM
http://pnu-club.com/imported/2011/01/935.jpg
سؤالی که باقی میماند این است که وبلاگستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ آیا دوره پنجمی را شاهد خواهیم بود که در آن وبلاگستان یک طبل میان تهی شود و یا برعکس با پیوستن وبلاگنویسهای متفاوت و تخصصینویس، دوره طلایی آن را خواهیم دید.
وبلاگ «یک پزشک» که از وبلاگهای اسم و رسمدار وبلاگستان فارسی است، اخیرا در یکهزارمین پست منتشره خود، نگاهی به اوضاع فضای وبلاگهای فارسی کرده است.
یادداشت این پزشک وبلاگنویس را به نقل از «یک پزشک» با عنوان «صحبت از وبلاگنویسی در یک هزارمین پست وبلاگ یک پزشک» در ادامه میخوانید:
● انواع مختلف وبلاگنویسی
چه تفاوتی بین وبلاگنویسی برای خوانندهها و وبلاگ نوشتن برای لینک گرفتن، پول یا «داغ» شدن در سایتهای لینکپراکنی اجتماعی وجود دارد؟
معمولا وبلاگنویسها، چهار دلیل برای نوشتن دارند:
۱) خوانندهها
۲) لینک گرفتن
۳) پول
۴) داغ شدن در دیگ.
میدانم چه فکر میکنید، دلایل زیاد دیگری هم برای این کار وجود دارد، اما لزوما اینطور نیست!
● نوشتن برای خوانندهها
اگر از من بپرسید، نوشتن برای خوانندهها بهترین شیوه وبلاگنویسی است.
وقتی برای خوانندگان مینویسید انگیزه و و قصد شما اشتراک مطالب با آنهاست. شما به قصد جلب خواننده و ترافیک زیاد از دیگ یا پول نمینویسید. وقتی برای خوانندگان مینویسید، مطالبی را که برای آنها مفید خواهد بود، با آنها به اشتراک میگذارید. نوشتن برای خوانندگان به معنی انتشار نظرات و دیدگاههای شخصی شما هم است.
غالبا وقتی شما برای خوانندگان می نویسید به لینکها و پول و یا دیگ فکر نمیکنید، شما فقط به خوانندگان فکر میکنید، با این وجود اگر کسی پست شما را مفید تشخیص دهد و پست شما محبوب شود، چیز خوبی است ولی این هدف و قصد اولیه شما نیست. هدف اصلی شما، انتشار یادداشتهای شخصیتان است.
● نوشتن برای لینک
وقتی برای لینک گرفتن مینویسید، امیدوارید که کسانی نوشتههای شما را جالب تشخیص دهند، به آنها لینک بدهند و به این ترتیب آنها را با بقیه به اشتراک بگذارند. البته اگر به نوشتههای شما لینک دادن نشود، ناراحت نمیشوید، چون به هر حال خوانندههای اولیه شما آنها را میخوانند.
در این شیوه وبلاگنویسی شما با علم به اینکه خوانندههای غیرثابت وبلاگتان، از نوشتههای شما استفاده خواهند برد، انتظار لینک دارید، چیزی که خوانندههای بیشتر و مشترکان وبلاگی بیشتری برای شما به ارمغان خواهد آورد.
● نوشتن برای دیگ
جلب ترافیک از سایتهای لینکپراکنی اجتماعی social bookmarking به خودی خود چیز بدی نیست. اما باید توجه داشت خوانندگانی که از سایتهای لینکپراکنی اجتماعی (دیگ یا بالاترین خودمان) به وبلاگ شما هدایت میشوند بر خلاف خوانندگان ثابت شما، طبق وسیعی را دربرمیگیرند.
خوانندگان ثابت وبلاگ شما که یا مشترک فید وبلاگتان هستند و یا مرتب با مرورگرشان از وبلاگ شما بازدید میکنند، بنابراین این خوانندگان ثابت، کسانی هستند که غالبا ایدهها و سلایق مشترکی و مشابهی با شما دارند.
اما یک مرورگر سایتهای لینکپراکنی اجتماعی غالبا (نه الزاما)، شتاب زیادی برای دیدن لینکهای جالبتر و جذابتر دارد، تیترهای جذاب به راحتی توجهش را جلب میکند، تأمل و درنگ خوانندگان ثابت شما را ندارد و به خصوص اگر پستی نوشتاری نسبتا بلندی نوشته باشید، به عادت کاربران اینترنت عجول، کمی از ابتدای پست میخواند، نگاهی به عکسها میاندازد و احیانا کلمات بولد شده را میپاید.
حتی کامنتهایی که به وسیله این خوانندگان گذاشته میشود، «گاه» آنقدر بیربط هستند و یا با ادبیات و نوع نگرش شما و خوانندگان همیشگیتان تفاوت دارند، که اسباب دلسردی شما را از وقتی که بابت نوشتن گذاشتهاید، فراهم میسازند.
اما در عین حال نمیتوان انکار کرد که این سایتها به خصوص در ایران که رفتن به صفحه اول آنها کار چندان دشواری نیست، میتوانند باعث کشف شدن اولیه یک وبلاگنویس خوب کمک کنند و گاه باعث افزوده شدن خوانندگان خوبی به وبلاگتان میشوند.
● نوشتن برای پول
بدبختانه و شاید بهتر باشد بنویسم خوشبختانه، وبلاگنویسان ایرانی از محل وبلاگ درآمدی ندارند. اگر نوشتن برای پول در ایران مفهومی داشت، شاهد ظهور چه وبلاگها و چه پستهایی که نبودیم!
حالا فرض کنید چنین چیزی ممکن بود و شما صاحب یک وبلاگ خوب بودید و در عین حال جنبههای اقتصادی را هم در نظر داشتید، فکر میکردید بعضی خوانندگان با درآمدی شما از محل وبلاگ به سادگی کنار میآمدند؟!
● نتیجهگیری
شاید برای شما به عنوان یک خواننده صرف وبلاگها و یا یک وبلاگنویس تازهکار عجیب باشد، ولی باید بنویسم برای وبلاگنویسهای کهنهکار که قبلا موفقیتهایی در وبلاگنویسی به دست آوردهاند، اعداد بازدید چندان مهم نیستند، چه تفاوتی بین ۱۰۰۰ بازدید و ۵۰۰۰ بازدید وجود دارد؟!
غرضم این نیست که این وبلاگنویسها از داشتن خواننده زیاد، خشنود نمیشوند، ولی چیزی که برای آنها مهمتر است، انتقال ایدهها و نظرات و چیزهای جالبی است که در وب و یا در دور و بر خود میبینند و همچنین تعامل و بازخورد سازندهای که با خوانندگان برقرار میکنند. اینها به مراتب مهمتر از اعداد مرور صفحات وبلاگشان است.
در واقع وبلاگنویسها هم مثل سایر انتشاردهندگان محتوی هستند و به مرور اهداف و اغراض مشابهی با آنها پیدا میکنند. هیچ نویسندهای از پرفروش شدن کتابهایش، ناخشنود نمیشود و از شهرت اجتماعی هم همینطور، اما نگاهی به مصاحبهها و حرفهای آنها بیندازید: اورهان پاموک میگوید که برای خوانندههای ادبی مینویسد، آن هم نه خوانندگانی محدود به ترکیه و یا یک منطقه جغرافیایی بلکه برای خوانندگان ادبی همه جهان و اگر جز این بود این همه رنج و تهدید را تحمل نمیکرد. دوریس لسینگ در سن کهنسالی برنده جایزه نوبل ادبی شد و وقتی خبر برنده شدنش را به او دادند، دیدن قیافه بیتفاوت و سردش برای هر کسی جالب بود، او سالها قبل به هدفی که قبلا داشت، رسیده بود: اشتراک ایدهها و علایق و تخیلاتش با دیگران.
وبلاگنویسی در ایران دورههای مختلفی را سپری کرده است و ناگفته پیداست که این دورهها را کاملا نمیشود از لحاظ زمانی از هم تفکیک کرد و در هر دوره وبلاگنویسهایی از دسته های مختلف میتوان پیدا کرد:
▪ دوره اول: زمانی بود که هر کس از اینکه نوشتهاش را به فارسی و به مدد جادوی یونیکد و به رایگان در وب میگذارد، شگفتزده میشد، همه شگفتزده میشدند که برای اولین بار در زندگیشان در حال خواندن نوشتههای غیررسمی از انواع مختلف هستند: دستنوشتههای یک دختر دانشجو، نظرات سیاسی اجتماعی یک آدم کاملا عادی یا نظرات یک نفر در مورد فیلمی که دیشب دیده است.
▪ دوره دوم: بعد از مدتی همزمان با تحولات سیاسی در ایران، زمانی رسید که همه میخواستند برای وبلاگ کارکردی سیاسی اجتماعی تعریف کنند، اینجا بود که صحبت از تعهد و هدف و آرمان به میان آمد، وبلاگهایی گوی سبقت را ربودند و چهره شدند و مخاطب زیاد یافتند. ژورنالیستهای حرفهای هم غالبا یا وبلاگنویس شدند و یا سایتی برای انتشار افکارشان پیدا کردند.
▪ دوره سوم: اما بعد از این اقبال اولیه شگرف به وبلاگها، کمکم دوره رکود وبلاگها هم فرا رسید. دیگر روزانهنویسیهای عادی جلب توجه نمیکرد و خواننده به وبلاگ نمیآورد. وبلاگها و خوانندگانشان مثل دو دوست شده بودند که بعد از مدتها یکدیگر را دیدهاند و چند روز بیوقفه حرف زدهاند و به نقطهای رسیدهاند که دیگر حرفی برای گفتن به هم ندارند.
باز هم همزمان با تحولات سیاسی اجتماعی، بسیاری از وبلاگنویسها طیف سیاسی اجتماعی احساس کردند که به هر علت وبلاگها هم نمیتوانند اسبابی برای ترویج فکرهایشان و عملی کردن آنها شوند، وبلاگهایی که با طیف «محدودی» از کاربران نسبتا «محدود» اینترنت در ایران ارتباطی باز هم «محدود» برقرار میکردند و هیچگاه نمیتوانستند جای رسانههای سنتی و عمده را بگیرند.
▪ دوره چهارم: اما دورهای که فعلا در آن به سر میبریم، دوره چهارم وبلاگنویسی است. دیگر تعداد پستهای وبلاگنویسهای دوره اول و دوم بسیار کم شده است و وبلاگنویسهای این دورهها تأثیرگذاری قبلی خود را ندارند.
به دورهای رسیدهایم که اشتراک شتابآلود لینک، وب ۲.۰ و سرگرمیسازی در وبلاگستان جهانی نقش عمده را ایفا میکنند، پستها حتی در همین وبلاگستان خودمان رنگیتر و چندرسانهایتر شدهاند و داغ شدن در بالاترین و لینک گرفتن با انتشار انبوه پستهای سرگرمکننده است که اهمیت یافته است.
در وبلاگستان ما که هنوز نتوانسته دانشگاهیان برجسته را به خود جلب کند، اقبال و توجه به چنین پستهایی به شدت زیاد شده است. اتفاقا نوشتن این پستها کار سختی نیست، کافی است به گوگل ریدر انبوهی از خوراکهای سایتهای سرگرمیساز را معرفی کرد تا همیشه خوراک آماده برای وبلاگ داشت.
در چنین شرایطی آیا فضایی برای نوشتههای وقتبر و تأثیرگذاری که کارکردی به جز پر کردن وقت داشته باشند، باقی میماند؟ آیا دیدن عکسهای کپیپیست شده از یک وبلاگ فرنگی بدون هیچ پرداختی، میتواند همان کارکردی مشابه وبلاگی داشته باشد که اندیشهای را ترویج میکند و سعی میکند نگاهی متفاوت به دنیا داشته باشد؟
سرگرمیسازی entertainment به خودی خود چیز ناپسندیدهای نیست، مشروط به اینکه قید «متعهدانه» را هم یدک بکشد، تفاوت بسیاری بین سرگرمیسازی متعدانه و زردنویسی وجود دارد، آفتی که هر وبلاگی را تهدید میکند.
اما سؤالی که باقی میماند این است که وبلاگستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ آیا دوره پنجمی را شاهد خواهیم بود که در آن وبلاگستان یک طبل میان تهی شود و یا برعکس با پیوستن وبلاگنویسهای متفاوت و تخصصینویس، دوره طلایی آن را خواهیم دید.
منبع: علیرضا مجیدی - وبلاگ یک پزشک
اخبار فنآوری اطلاعات ایتنا
سؤالی که باقی میماند این است که وبلاگستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ آیا دوره پنجمی را شاهد خواهیم بود که در آن وبلاگستان یک طبل میان تهی شود و یا برعکس با پیوستن وبلاگنویسهای متفاوت و تخصصینویس، دوره طلایی آن را خواهیم دید.
وبلاگ «یک پزشک» که از وبلاگهای اسم و رسمدار وبلاگستان فارسی است، اخیرا در یکهزارمین پست منتشره خود، نگاهی به اوضاع فضای وبلاگهای فارسی کرده است.
یادداشت این پزشک وبلاگنویس را به نقل از «یک پزشک» با عنوان «صحبت از وبلاگنویسی در یک هزارمین پست وبلاگ یک پزشک» در ادامه میخوانید:
● انواع مختلف وبلاگنویسی
چه تفاوتی بین وبلاگنویسی برای خوانندهها و وبلاگ نوشتن برای لینک گرفتن، پول یا «داغ» شدن در سایتهای لینکپراکنی اجتماعی وجود دارد؟
معمولا وبلاگنویسها، چهار دلیل برای نوشتن دارند:
۱) خوانندهها
۲) لینک گرفتن
۳) پول
۴) داغ شدن در دیگ.
میدانم چه فکر میکنید، دلایل زیاد دیگری هم برای این کار وجود دارد، اما لزوما اینطور نیست!
● نوشتن برای خوانندهها
اگر از من بپرسید، نوشتن برای خوانندهها بهترین شیوه وبلاگنویسی است.
وقتی برای خوانندگان مینویسید انگیزه و و قصد شما اشتراک مطالب با آنهاست. شما به قصد جلب خواننده و ترافیک زیاد از دیگ یا پول نمینویسید. وقتی برای خوانندگان مینویسید، مطالبی را که برای آنها مفید خواهد بود، با آنها به اشتراک میگذارید. نوشتن برای خوانندگان به معنی انتشار نظرات و دیدگاههای شخصی شما هم است.
غالبا وقتی شما برای خوانندگان می نویسید به لینکها و پول و یا دیگ فکر نمیکنید، شما فقط به خوانندگان فکر میکنید، با این وجود اگر کسی پست شما را مفید تشخیص دهد و پست شما محبوب شود، چیز خوبی است ولی این هدف و قصد اولیه شما نیست. هدف اصلی شما، انتشار یادداشتهای شخصیتان است.
● نوشتن برای لینک
وقتی برای لینک گرفتن مینویسید، امیدوارید که کسانی نوشتههای شما را جالب تشخیص دهند، به آنها لینک بدهند و به این ترتیب آنها را با بقیه به اشتراک بگذارند. البته اگر به نوشتههای شما لینک دادن نشود، ناراحت نمیشوید، چون به هر حال خوانندههای اولیه شما آنها را میخوانند.
در این شیوه وبلاگنویسی شما با علم به اینکه خوانندههای غیرثابت وبلاگتان، از نوشتههای شما استفاده خواهند برد، انتظار لینک دارید، چیزی که خوانندههای بیشتر و مشترکان وبلاگی بیشتری برای شما به ارمغان خواهد آورد.
● نوشتن برای دیگ
جلب ترافیک از سایتهای لینکپراکنی اجتماعی social bookmarking به خودی خود چیز بدی نیست. اما باید توجه داشت خوانندگانی که از سایتهای لینکپراکنی اجتماعی (دیگ یا بالاترین خودمان) به وبلاگ شما هدایت میشوند بر خلاف خوانندگان ثابت شما، طبق وسیعی را دربرمیگیرند.
خوانندگان ثابت وبلاگ شما که یا مشترک فید وبلاگتان هستند و یا مرتب با مرورگرشان از وبلاگ شما بازدید میکنند، بنابراین این خوانندگان ثابت، کسانی هستند که غالبا ایدهها و سلایق مشترکی و مشابهی با شما دارند.
اما یک مرورگر سایتهای لینکپراکنی اجتماعی غالبا (نه الزاما)، شتاب زیادی برای دیدن لینکهای جالبتر و جذابتر دارد، تیترهای جذاب به راحتی توجهش را جلب میکند، تأمل و درنگ خوانندگان ثابت شما را ندارد و به خصوص اگر پستی نوشتاری نسبتا بلندی نوشته باشید، به عادت کاربران اینترنت عجول، کمی از ابتدای پست میخواند، نگاهی به عکسها میاندازد و احیانا کلمات بولد شده را میپاید.
حتی کامنتهایی که به وسیله این خوانندگان گذاشته میشود، «گاه» آنقدر بیربط هستند و یا با ادبیات و نوع نگرش شما و خوانندگان همیشگیتان تفاوت دارند، که اسباب دلسردی شما را از وقتی که بابت نوشتن گذاشتهاید، فراهم میسازند.
اما در عین حال نمیتوان انکار کرد که این سایتها به خصوص در ایران که رفتن به صفحه اول آنها کار چندان دشواری نیست، میتوانند باعث کشف شدن اولیه یک وبلاگنویس خوب کمک کنند و گاه باعث افزوده شدن خوانندگان خوبی به وبلاگتان میشوند.
● نوشتن برای پول
بدبختانه و شاید بهتر باشد بنویسم خوشبختانه، وبلاگنویسان ایرانی از محل وبلاگ درآمدی ندارند. اگر نوشتن برای پول در ایران مفهومی داشت، شاهد ظهور چه وبلاگها و چه پستهایی که نبودیم!
حالا فرض کنید چنین چیزی ممکن بود و شما صاحب یک وبلاگ خوب بودید و در عین حال جنبههای اقتصادی را هم در نظر داشتید، فکر میکردید بعضی خوانندگان با درآمدی شما از محل وبلاگ به سادگی کنار میآمدند؟!
● نتیجهگیری
شاید برای شما به عنوان یک خواننده صرف وبلاگها و یا یک وبلاگنویس تازهکار عجیب باشد، ولی باید بنویسم برای وبلاگنویسهای کهنهکار که قبلا موفقیتهایی در وبلاگنویسی به دست آوردهاند، اعداد بازدید چندان مهم نیستند، چه تفاوتی بین ۱۰۰۰ بازدید و ۵۰۰۰ بازدید وجود دارد؟!
غرضم این نیست که این وبلاگنویسها از داشتن خواننده زیاد، خشنود نمیشوند، ولی چیزی که برای آنها مهمتر است، انتقال ایدهها و نظرات و چیزهای جالبی است که در وب و یا در دور و بر خود میبینند و همچنین تعامل و بازخورد سازندهای که با خوانندگان برقرار میکنند. اینها به مراتب مهمتر از اعداد مرور صفحات وبلاگشان است.
در واقع وبلاگنویسها هم مثل سایر انتشاردهندگان محتوی هستند و به مرور اهداف و اغراض مشابهی با آنها پیدا میکنند. هیچ نویسندهای از پرفروش شدن کتابهایش، ناخشنود نمیشود و از شهرت اجتماعی هم همینطور، اما نگاهی به مصاحبهها و حرفهای آنها بیندازید: اورهان پاموک میگوید که برای خوانندههای ادبی مینویسد، آن هم نه خوانندگانی محدود به ترکیه و یا یک منطقه جغرافیایی بلکه برای خوانندگان ادبی همه جهان و اگر جز این بود این همه رنج و تهدید را تحمل نمیکرد. دوریس لسینگ در سن کهنسالی برنده جایزه نوبل ادبی شد و وقتی خبر برنده شدنش را به او دادند، دیدن قیافه بیتفاوت و سردش برای هر کسی جالب بود، او سالها قبل به هدفی که قبلا داشت، رسیده بود: اشتراک ایدهها و علایق و تخیلاتش با دیگران.
وبلاگنویسی در ایران دورههای مختلفی را سپری کرده است و ناگفته پیداست که این دورهها را کاملا نمیشود از لحاظ زمانی از هم تفکیک کرد و در هر دوره وبلاگنویسهایی از دسته های مختلف میتوان پیدا کرد:
▪ دوره اول: زمانی بود که هر کس از اینکه نوشتهاش را به فارسی و به مدد جادوی یونیکد و به رایگان در وب میگذارد، شگفتزده میشد، همه شگفتزده میشدند که برای اولین بار در زندگیشان در حال خواندن نوشتههای غیررسمی از انواع مختلف هستند: دستنوشتههای یک دختر دانشجو، نظرات سیاسی اجتماعی یک آدم کاملا عادی یا نظرات یک نفر در مورد فیلمی که دیشب دیده است.
▪ دوره دوم: بعد از مدتی همزمان با تحولات سیاسی در ایران، زمانی رسید که همه میخواستند برای وبلاگ کارکردی سیاسی اجتماعی تعریف کنند، اینجا بود که صحبت از تعهد و هدف و آرمان به میان آمد، وبلاگهایی گوی سبقت را ربودند و چهره شدند و مخاطب زیاد یافتند. ژورنالیستهای حرفهای هم غالبا یا وبلاگنویس شدند و یا سایتی برای انتشار افکارشان پیدا کردند.
▪ دوره سوم: اما بعد از این اقبال اولیه شگرف به وبلاگها، کمکم دوره رکود وبلاگها هم فرا رسید. دیگر روزانهنویسیهای عادی جلب توجه نمیکرد و خواننده به وبلاگ نمیآورد. وبلاگها و خوانندگانشان مثل دو دوست شده بودند که بعد از مدتها یکدیگر را دیدهاند و چند روز بیوقفه حرف زدهاند و به نقطهای رسیدهاند که دیگر حرفی برای گفتن به هم ندارند.
باز هم همزمان با تحولات سیاسی اجتماعی، بسیاری از وبلاگنویسها طیف سیاسی اجتماعی احساس کردند که به هر علت وبلاگها هم نمیتوانند اسبابی برای ترویج فکرهایشان و عملی کردن آنها شوند، وبلاگهایی که با طیف «محدودی» از کاربران نسبتا «محدود» اینترنت در ایران ارتباطی باز هم «محدود» برقرار میکردند و هیچگاه نمیتوانستند جای رسانههای سنتی و عمده را بگیرند.
▪ دوره چهارم: اما دورهای که فعلا در آن به سر میبریم، دوره چهارم وبلاگنویسی است. دیگر تعداد پستهای وبلاگنویسهای دوره اول و دوم بسیار کم شده است و وبلاگنویسهای این دورهها تأثیرگذاری قبلی خود را ندارند.
به دورهای رسیدهایم که اشتراک شتابآلود لینک، وب ۲.۰ و سرگرمیسازی در وبلاگستان جهانی نقش عمده را ایفا میکنند، پستها حتی در همین وبلاگستان خودمان رنگیتر و چندرسانهایتر شدهاند و داغ شدن در بالاترین و لینک گرفتن با انتشار انبوه پستهای سرگرمکننده است که اهمیت یافته است.
در وبلاگستان ما که هنوز نتوانسته دانشگاهیان برجسته را به خود جلب کند، اقبال و توجه به چنین پستهایی به شدت زیاد شده است. اتفاقا نوشتن این پستها کار سختی نیست، کافی است به گوگل ریدر انبوهی از خوراکهای سایتهای سرگرمیساز را معرفی کرد تا همیشه خوراک آماده برای وبلاگ داشت.
در چنین شرایطی آیا فضایی برای نوشتههای وقتبر و تأثیرگذاری که کارکردی به جز پر کردن وقت داشته باشند، باقی میماند؟ آیا دیدن عکسهای کپیپیست شده از یک وبلاگ فرنگی بدون هیچ پرداختی، میتواند همان کارکردی مشابه وبلاگی داشته باشد که اندیشهای را ترویج میکند و سعی میکند نگاهی متفاوت به دنیا داشته باشد؟
سرگرمیسازی entertainment به خودی خود چیز ناپسندیدهای نیست، مشروط به اینکه قید «متعهدانه» را هم یدک بکشد، تفاوت بسیاری بین سرگرمیسازی متعدانه و زردنویسی وجود دارد، آفتی که هر وبلاگی را تهدید میکند.
اما سؤالی که باقی میماند این است که وبلاگستان به کدام سمت و سو خواهد رفت؟ آیا دوره پنجمی را شاهد خواهیم بود که در آن وبلاگستان یک طبل میان تهی شود و یا برعکس با پیوستن وبلاگنویسهای متفاوت و تخصصینویس، دوره طلایی آن را خواهیم دید.
منبع: علیرضا مجیدی - وبلاگ یک پزشک
اخبار فنآوری اطلاعات ایتنا