توجه ! این یک نسخه آرشیو شده می باشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمی کنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ...::: مناجات نامه :::...
Fahime.M
04-22-2009, 12:16 AM
به نام عشق
به نام تو و ستایش برای تو
به نام عشق و ستایش برای عشق
آن عشق که جز او عشقی نیست؛
یکتاست و در عاشقی بی همتا
پاک است و در خدایی تنها
بی او جهانی نیست و جهان را همه از اوست
که جهان از عشق او در حیرت و از خلقتش مبهوت .
آن عشق که پرستید آن خاک - سرشتش پاک-
خدایش او
و جز او نبودش معشوق
خدایش گفت :"تو را من عشق"
و او هم خواند:
"خدای عشق
هدایت کن مرا تا عشق
که عشق خواهد رساند من را
به کوی تو
به کوی عشق"
:16:
Fahime.M
04-22-2009, 06:14 PM
خدایا: گمشده دریای متلاطم روزگارم و تو بزرگواری
پس ای خدا هیچ می دانی که بزرگوار آن است
که گمشده ای را به مقصد برساند؟...
تا ابد محتاج یاری تو ، رحمت تو ، گذشت تو
توجه تو ،عفو تو و در یک کلام
محتاچ تو ام...
مهربانا:
سایبانی از جنس اشک ونیاز می خواهم تاسجاده
دلم را در آن بگسترانم و با دستان خسته قنوتم
از تو بخواهم که بر وجود سردم نور نگاهت را
بتابانی و گل های زیبای عشق و ایمان را بار
دگر در من تازه گردانی...
خدایا:
مرا متبرک گردان تا عشق ورزیدن و خندیدن را
بیاموزم به همه.حتی کسانی که مرا درک نکردند
یا با من بدی کردند،یا مرا رنجاندندعشق ورزم.
مرا بیاموز تادر همه موقعیت ها وشرایط زندگی
بخندم و بدانم در هر آنچه روی میدهد
نیکی نهفته است...
Fahime.M
04-22-2009, 06:22 PM
خدايا ! عقيده مرا از دست عقده ام مصون دار.
خدايا ! به من قدرت تحمل عقيده مخالف را ارزاني کن.
خدايا ! مرا همواره آگاه و هوشيار دار ، تاپيش از شناختن درست و کامل کسي يا فکري
درباره آن قضاوت نکنم.
خدايا ! خودخواهي را چندان در من بکش ، يا چندان برکش ، تا خودخواهي ديگران را
احساس نکنم ، و از آن در رنج نباشم.
خدايا ! مرا ، در ايمان "اطاعت مطلق " بخش !تا در جهان "عصيان مطلق" باشم.
خدايا ! ياري ام ده تا ؛ شهرت ، مني را که "مي خواهم باشم " قرباني مني که "مي
خواهند باشم" نکند.
خدايا ! به من "تقواي ستيز" بياموز ، تا در انبوه مسئوليت نلغزم و از "تقواي پرهيز"
مصونم دار تا در خلوت عزلت نپوسم.
خدايا ! مرا به ابتذال آرامش و خوشبختي مکشان.اضطراب هاي بزرگ ، غم هاي ارجمند و
حيرت هاي عظيم را به روحم عطا کن.لذت ها را به بندگان حقيرت بخش و دردهاي عزيز
برجانم ريز.
دکتر علی شریعتی
Fahime.M
04-22-2009, 06:30 PM
گفتگوهای کودکانه با خدا
خدای عزیز!
به جای اینکه بگذاری مردم بمیرند و مجبور باشی آدمهای جدید بیافرینی، چرا کسانی را که هستند حفظ نمی کنی؟
امی
خدای عزیز!
شاید هابیل و قابیل اگر هر کدام یک اتاق جداگانه داشتند همدیگر را نمی کشتند، در مورد من و برادرم که موثربوده.
لاری
خدای عزیز!
اگر یکشنبه مرا توی کلیسا تماشا کنی، کفشهای جدیدم رو بهت نشون میدم.
میگی
خدای عزیز!
شرط می بندم خیلی برایت سخت است که همه آدمهای روی زمین رو دوست داشته باشی. فقط چهار نفر عضو خانواده من هستند ولی من نمی توانم همچین کاری کنم.
جین
خدای عزیز!
آیا تو واقعا نامرئی هستی یا این فقط یک کلک است.
لوسی
خدای عزیز!
این حقیقت داره اگر بابام از همان حرفهای زشتی را که توی بازی بولینگ میزد، تو خانه هم استفاده کنه ، به بهشت نمیره؟
آنیتا
خدای عزیز!
آیا تو واقعا می خواستی زرافه اینطوری باشه یا اینکه این یک اتفاق بود؟
نورما
ن
خدای عزیز!
چه کسی دور کشورها خط می کشد؟
جا
خدای عزیز!
من به عروسی رفتم و آنها توی کلیساهمدیگر رو بوسیدند.این از نظر تو اشکالی نداره؟
نیل
خدای عزیز!
آیا تو واقعا منظورت این بوده که: نسبت به دیگران همانطور رفتار کن که آنها نسبت به تو رفتار می کنند؟. اگر این طورباشد، من باید حساب برادرم رو برسم.
دارلا
خدای عزیز!
بخاطر برادر کوچولویم از تو متشکرم،اما چیزی که من بخاطرش دعا کرده بودم، یک توله سگ بود.
جویس
خدای عزیز!
وقتی تمام تعطیلات باران بارید،پدرم خیلی عصبانی شد.او چیزهایی درباره ات گفت که از آدمها انتظار نمی رود بگویند. به هر حال، امیدوارم به او صدمه نزنی.
دوست تو(اما نمی خوام اسمم روبگم)
خدای عزیز!
لطفا برام یه اسب کوچولو بفرست. من قبلا هیچ چیز از تو نخواسته بودم.می توانی درباره اش پرس و جوکنی.
بروس
خدای عزیز!
برادر من یک موش صحرایی است.تو باید به اون دم هم میدادی ها!
دنی
خدای عزیز!
من می خوام وقتی بزرگ شدم، درست مثل بابام باشم. اما نه با این همه مو در تمام بدنش.
تام
خدای عزیز!
فکر می کنم منگنه یکی از بهترین اختراعاتت باشه.
روث
خدای عزیز!
من همیشه در فکر تو هستم حتی وقتی که دعا نمی کنم
الیوت
خدای عزیز!
از همه کسانی که برای تو کار میکنند ، من نوح و داوود رو بیشتر دوست دارم.
راب
خدای عزیز!
برادرم یه چیزایی درباره به دنیاآمدن بچه ها گفت، اما اونها درست به نظر نمی رسند.
مگر نه؟
مارشا
خدای عزیز!
من دوست دارم شبیه اون مردی که درانجیل بود 900 سال زندگی کنم.
با عشق کریس
خدای عزیز!
ما خوانده ایم که توماس ادیسون نوررا اختراع کرد.اما توی کلاسهای دینی یکشنبه ها به ما گفتند تو این کار راکردی.بنابراین شرط می بندم او فکر تو رادزدیده.
با احترام دونا
خدای عزیز!
آدمهای بد به نوح خندیدند: تو احمقی چون روی زمین خشک کشتی می سازی،اما اون زرنگ بود.چون تو رو فراموش نکرد.من هم اگه جای اون بودم همینکارو می کردم.
ادی
خدای عزیز!
لازم نیست نگران من باشی.من همیشه دو طرف خیابون رو نگاه می کنم.
دین
خدای عزیز!
فکر نمی کنم هیچ کس میتونست خدایی بهتر از تو باشه.میخوام اینو بدونی این حرفو بخاطر اینکه الان تو خدایی نمیزنم.
چارلز
خدای عزیز!
هیچ فکر نمی کردم نارنجی وبنفش به هم بیان.تا وقتی که غروب خورشیدی رو که روز سه شنبه ساخته بودی. دیدم ، معرکه بود.
اجین
Fahime.M
04-23-2009, 08:52 AM
خداوندا دلم رو اونقدر بزرگ کن که مهر همه بنده های خوبت توش جا بشه...
دستامو رو به درگاهت اونقدر بلند کن که به بلندی اسمون ابی دل همه ابی دلای عالم برسه...
و قلبم رو در محبتت اونقدر نازک کن که از زلال شیشه اش هر نسیم بهاری و هر عطر بهشتی
و هر پرتو نوری هر چند کم سو عبور کنه... و به عمق وجودم راه پیدا کنه و من غرق در زیبایی تو کنه..
mobina
04-23-2009, 11:53 AM
مرسي ...خوشمل بودن دوست جونم
Fahime.M
04-23-2009, 05:18 PM
خدایا چنان عاشقت کن مرا
که از زجر این بند گردم رها
و از اشتیاق وصال و لقا
من از خویشتن هم بگردم جدا
چنان صیقلی ده دلم را خدا
که چشم دل از آن بگیرد جلا
به هر دم برآید ز جانم ندا
خدایا خدایا خدایا خدا
دمی بر نیاسایم از دوریت
نباشم از این درد یک دم جدا
گر ابلیس قسم خورد که گمره کند
چنان عزتم ده که نآید روا
به وقت خوشیهای کاذب مرا
مصونم بدار از بد و از خطا
من از این خوشی نیست هیچم رضا
که فردوس باشد مرا جایگا
کسی کاو شود عاشقت ای خد
به ساز نی ام او شود هم نوا
کجا یابد او چون تویی ای خدا؟
که در عشق او ناید هیچ انقضا؟
چنین چند گفتم از عشق خدا
وگر صخره باشد بیاید صدا
دریغا که آدم خورد این نمک
ولی بشکند توبه ها ای بسا
Fahime.M
04-23-2009, 05:25 PM
از تنگنای محبس تاريكی
از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، ای خدای قادر بی همتا
يك دم ز گرد پيكر من بشكاف
بشكاف اين حجاب سياهی را
شايد درون سينه من بينی
اين مايه گناه و تباهی را
دل نيست اين دلی كه به من دادی
در خون طپيده، آه، رهايش كن
يا خالی از هوا و هوس دارش
يا پای بند مهر و وفايش كن
تنها تو آگهی و تو می دانی
اسرار آن خطای نخستين را
تنها تو قادری كه ببخشائی
بر روح من، صفای نخستين را
آه، ای خدا چگونه ترا گويم
كز جسم خويش خسته و بيزارم
هر شب برآستان جلال تو
گوئی اميد جسم دگر دارم
از ديدگان روشن من بستان
شوق به سوی غير دويدن را
لطفی كن ای خدا و بياموزش
از برق چشم غير رميدن را
عشقی به من بده كه مرا سازد
هم چون فرشتگان بهشت تو
ياری بمن بده كه در او بينم
يك گوشه از صفای سرشت تو
يك شب ز لوح خاطر من بزدای
تصوير عشق و نقش فريبش را
خواهم به انتقام جفا كاری
در عشق تازه فتح رقيبش را
آه ای خدا كه دست توانايت
بنيان نهاده عالم هستی را
بنمای روی و ازدل من بستان
شوق گناه و نفس پرستی را
راضی مشو كه بنده ناچيزی
عاصی شود به غير تو روی آرد
راضی مشو كه سيل سرشكش را
در پای جام باده فرو بارد
از تنگنای محبس تاريكی
از منجلاب تيره اين دنيا
بانگ پر از نياز مرا بشنو
آه، ای خدای قادر بی همتا
Fahime.M
04-24-2009, 12:05 PM
دوستی با خدا شما را متحول می کند...
گفتگویی نا متعارف با خدا برگرفته از کتاب دوستی با خدا . نوشته نیل دونالد والش
-عشق چیست؟
-عشق هیچ قید و شرط ، محدودیت و نیازی ندارد . چون بی قید و شرط است برای ابراز آن به وسیله ای نیاز نیست و در مقابل ، هیچ نمی خواهد و تاوانی نمی گیرد.
چون نامحدود است،هیچ محدودیتی را بردیگری تحمیل نمی کند . آن کسی را که نمی خواهد نگه داشته شود ، نگه نمی دارد . آنچه را که با شادمانی پذیرا نشوند ،نمی دهد . عشق ازاد است . عشق آن است که آزاد است ،زیرا آزادی فطرت خداونداست و عشق تجلی خداوند است.
- این زیبا ترین تعریفی است که شنیده ام اما چگونه می توان بی هیچ مشکلی باتمام افراد احساس یگانگی کرد و گرفتارمشکلی نشد؟
- چه نوع مشکلی؟
- هر مشکلی که فکر کنی ! عشق یک طرفه ، انتظارات بر آورده نشده ، یارحسود ، هرچه که نامببری.......
- موضوعی را پیش کشیده ای که دلیل اصلی وجود درد و رنج را در تجربه ای که در سیاره شما (عشق ) خوانده می شود ، نشان می دهد . دلیل اصلی این که شما
دوست داشتن همدیگر و در نتیجه دوست داشتن خداوند را چنین دشوار می یابید ،همین است.
در این سیاره دوست داشتن کسی بدون نیازبه او قابل تصور نیست ، جایی که دوست داشتن بی قید و شرط به ندرت روی می دهد و جایی که دوست داشتن نامحدود تمامی افراد ( نادرست) محسوب می شود . می توانی این سه مورد راسه
نابود کننده اصلی عشق بنامی:
۱-احساس نیاز
۲-توقع
۳-حسادت
شما در دنیایی زندگی می کنید که به شما آموزش داده اند که خدا حسود است وتوقعات بسیاری داردو چنان نیازمند است که اگر عشق او را جبران نکنید شما رامکافات و به عذاب الهی دچار می کند. اکنون این آموزش ها بخشی از افسانه فرهنگی شما شده است و چنان در ذهن شما رسوخ کرده است که برای ریشه کن کردن آن باید گام های بسیار بزرگی بر دارید و اگراین گام ها را بر ندارید ، نمی توانید امید داشته باشید که که همدیگر را در حقیقت دوست داشته باشید چه رسد به من......
بیشتر شما تفاوت میان عشق و نیاز رانمی دانید ، در نتیجه این دو را با هم اشتباه می گیرید و این اشتباه را هر روز تکرار می کنید.
بسیاری از شما آنچه را که دارید می دهید تاآنچه را که می خواهید به دست آورید و این روند راعشق می نامید و فکر می کنید که این روش ابراز عشق به یکدیگر است ، زیرابه شما آموزش داده اند که خداوند به این روش به شما عشق می ورزد . { اگر مرادوست داشته باشی ،تو را به بهشت می برم ، و اگر نه ، نمی برم}.به شما گفته اندخدا این گونه است و در نتیجه شما هم این گونه شده اید.
حقیقت آن است که خدا به چیزی نیاز ندارد و در نتیجه چیزی را برای شما لازم نمی داند.
واقعیت این است: دوستی با خدا شما را متحول می کند.
واقعیت این است: دوستی با خدا شما را متحول می کند.
دوستی با خدا شما را متحول می کند.
Fahime.M
04-30-2009, 07:29 PM
خدا: فقط عشقم را بپذیر مرا باور کن و بدان بی انکه مرا بخوانی در کنارت هستم. اگر مرا باور کنی خودت راباور می کنی و اگر عشقم را بپذیری وجودت اکنده از عشق می شود. انوقت به ان لذت عظیم که در جستجوی انی می رسی و دیگر نیازی نیست خود را برای شناختن کاخ رویایی به زحمت اندازی چیزی نیست که نیازمند ان شوی زیرا تو و من یکی می شویم اگر عشقم را بپذیری می شوی عشق ,نور,ارامش و بی نیاز از هر چیز.
Fahime.M
05-01-2009, 10:36 AM
خدایا بیش از قبل یاریم کن رضا باشم به انچه تو می خواهی و نه انچه گمان می کنم خیر است و من می خواهم,
پروردگارا تو خود خیر واقع را بر من بنما و راهش بر من بگشا.
امیــــــــــــــــــــــ ــن
Fahime.M
06-25-2009, 04:12 PM
خدایا!
اگر بتوانم
ماه و ستارگان را
روي برگهاي سوزني کاج بدوزم
اگر عاشق تر از
همه شمعهاي جهان بسوزم
اگر از قطره هاي نجيب خونم
صدها رودخانه خروشان بسازم
اگر زيباتر باشم از
هرچه بود و نبود
اما تو
مرا دوست نداشته باشي
چه سود؟؟؟؟؟
Fahime.M
06-27-2009, 08:57 PM
خدايا
چگونه مي توانم نا اميد باشم وقتي مهربانيت را به ياد مي آورم و نعمت هاي بي شمارت را كه بي مقدمه و بي هيچ سابقه اي بر همه ارزاني داشته اي
اكنون اين منم آن بنده ذليلي كه بر در خانه عزتت ايستاده و شرمندگي عصيان از رويش مي بارد و اين در حاليست كه هيچ گاه از انعامت بي بهره نبوده است
خدايا
آيا اقرارم به بدي كردارم به نزد تو مرا سودي مي دهد و اعترافم به زشتي رفتارم مرا از عذاب رهايي مي بخشد؟
خدايا
آيا در در اين مقام و موقعيتم تيغ خشم خود رابر من آختهاى و در همين هنگام كه ترا همى خوانم غضب خود را همراه من ساختهاى؟
خداوندا
اي وجود پاك و منزه
نااميد نمي شوم زيرا كه تو خود در توبه را به رويم گشودي
اما همچون بنده اي كه به خود ستم نموده و در حق حرمت پروردگارش سهل انگاري نموده با تو سخن مي گويم
اي خدا
بسان بنده اي با توسخن مي گويم كه شمار گناهانش عظيم گشته و ايام عمرش سپري شده و چون مي نگرد در مي يابد كه وقت كار گذشته است و دوران عمر به پايان رسيده است بنده اي كه يقين دارد از عذاب تو پناهي و از انتقام تو گريزگاهي نيست و اكنون به قصد بازگشت به سوي تو روي آورده و توبه اش را براي تو خالص ساخته است.
با دلي پاك به سوي تو برخاسته و با ناله اي محزون و آهسته تو را خوانده است در حالي كه از شدت فروتني در برابر تو خم گشته و از كثرت سرافكندگي در خود خزيده است.ترس بر پاهاي ناتوانش لرزه افكنده و سيل اشك گونه هايش را در بر گرفته و در آن حال با تو چنين نجوا مي كند:
اي مهربان ترين مهربانان
Fahime.M
07-22-2009, 08:57 AM
اي خدا ملاقاتت نور ديده ميخواهد
نيمه شب مناجاتت دل بريده ميخواهد
اي صفاي نجوايم وي يگانه مولايم
التجاي كوي تو اشك ديده ميخواهد
دانه دانه اشكم بين شبنم سرشكم بين
اين دل سيه، وصلت در سپيده ميخواهد
اي بهار فرجامم منكه خارم و خامم
گلشن بهارت را گل رسيده ميخواهد
شيعه با مناجاتش منتهاي حاجاتش
آبياري سرخ ياس چيده ميخواهد
روح زندگي زهراست جاودانگي زهراست
اين دلم دو عالم را زين عقيده ميخواهد
راز دل نياز عشق خواندن نماز عشق
حالتي مشابه با آن شهيده ميخواهد
هر غم و بلايش را ميخرم به جان اما
درك روضههايش را غم كشيده ميخواهد
اي خدا قبولم كن شيعه بتولم كن
امتحان عشقت را برگزيده ميخواهد
با ابوتراب امشب ميكنم نوا يارب
عبد خسته زينب سر بريده ميخواهد
اي اميد افطارم وي نويد اسحارم
طلعت رشيدت را دل نديده ميخواهد
Fahime.M
07-23-2009, 10:45 PM
نمي دانم چه مي خواهم خدايا
به دنبال چه مي گردم شب و روز
چه مي جويد نگاه خسته من
چرا افسرده است اين قلب پرسوز
ز جمع آشنايان مي گريزم
به كنجي مي خزم آرام و خاموش
نگاهم غوطه ور در تيرگي ها
به بيمار دل خود مي دهم گوش
گريزانم از اين مردم كه با من
بظاهر همدم و يكرنگ هستند
ولي در باطن از فرط حقارت
به دامانم دوصد پيرايه بستند
از اين مردم، كه تا شعرم شنيدند
برويم چون گلي خوشبو شكفتند
ولي آن دم كه در خلوت نشستند
مرا ديوانه اي بدنام گفتند
دل من، اي دل ديوانه من
كه مي سوزي ازين بيگانگي ها
مكن ديگر ز دست غير فرياد
خدارا، بس كن اين ديوانگي ها
Fahime.M
07-23-2009, 10:51 PM
خدايم!
اگر از آن سو به تو روي مي آورم که مرا از وجود جهنم نجات دهي از
شعله هاي آن مرا رهايي دهي، همان بهتر که در آن شعله ها مرا
بسوزاني و اگر از آن سو به تو روي مي آورم که مرا به بهشت
فراخواني و در آن جاي دهي ؛ درهاي بهشت را برويم بسته نگهدار ،
ولي اگر براي خاطر تو به سويت مي آيم
خدايم!
مرا از خودت مران . تو گرانبهاترين دارايي من در اين دنيا هستي ،
بگذار تا ابد در کنارت لانه کنم.
Fahime.M
07-23-2009, 11:02 PM
الهي!
از شبيخون نفس امر کننده به بدي و شتابان در خطا و لغزش به تو پناه آورده ام،مرا در سرزمين امن ايمان از گزند سرکشي هاي نفسم ايمن دار.
الهي!
اين نفس،مرا به لبه پرتگاه ميکشاند و هلاکم را ميخاهد و دلم را که حال و هواي بوستان توبه دارد غل و زنجير کرده است.
الهي!
بي تو در مانده ام و از دست هايم کاري بر نمي آيد.
خدايا!
به جود و جبروتت،زورق دلم را در بالا بلند ايمان جاي ده تا از سيل فتنه ها امنيت يابم و با راهگشايي ات مرا به ساحل نجات رهنمون شو
Fahime.M
07-23-2009, 11:03 PM
الهي؛ چگونه ما را مراقبت نباشد که تو رقيبي؛
و چگونه ما را محاسبت نبود که تو حسيبي!
الهي: شکرت که دولت صبرم دادي
تا به ملکت فقرم رساني
الهي:پيشاني بر خاک نهادن آسان است؛
دل از خاک بر داشتن دشوار است!
الهي؛ گرگ و پلنگ را رام توان کرد ؛
با نفس سرکش چه بايد کرد؟
الهي:تو پاک آفريده اي؛
ما آلوده کرده ايم
"علامه حسن زاده آملي"
Fahime.M
07-27-2009, 08:43 AM
خدايا
دلم مي خواهد شبيه بي کس ترين آدمهاي روي زمين باشم
شبيه آدمهايي که جز تو ياوري ندارند
از عظمت مهربانيت در حيرتم
چگونه به من محبت ميکني
در حالي که در سرزمين وجودم فصل سرد شيطاني حاکم است.
خدايا!
سجده ميکنم در برابرت که اينقدر در برابر من و گناهان من صبوري
کمکم کن تا اين مهرباني هايت را درک کنم...
Fahime.M
07-31-2009, 07:40 PM
ای خدایی که به من نزدیکی
خبر از دلهره هایم داری ؟
خبر از چک چک آرام صدایم داری ؟
ای خدایی که پر از احساسی
چینی روح مرا بند بزن
تو که در عرش بلند
تکیه بر تخت حکومت داری
تو که دنیا همه از پشت نگاهت پیداست
تو که ذوق و هنرت را به سرم می باری
و مرا با همه ی رنجش جان می خواهی
چینی روح مرا بند بزن
Fahime.M
08-03-2009, 07:22 PM
خداي من، من ديگر از اين چرخه و فلك خسته شدهام، ديگر نميخواهم سرگردان به دنبال هيچ بگردم. خدايا، نميدانم به كدام سمت، به كدامين رو و با كدام، به كجا برسم. خدايا، من نميخواهم سرگرم بشوم. خدايا، نميخواهم اسباب بازي ديگران شوم. خدايا ماندم، براي چه اينها ديگري را براي خود، حذف ميكنند و از انديشه و عشق براي آن مايه ميگذارند. آنها انديشه را در حذف كردن و عشق را در جذب كردن براي خود ميخواهند.
خدايا، مرا در نوشتن درون خود ياري كن. بگذار هر چه در درون است، بيرون ريخته شود تا شايد افرادي شكل تو را ترسيم كنند. نميدانم چگونه شروع كنم و از كجا به كجا. فقط ميدانم بايد بنويسم، بايد سعي كنم تو را براي خود، بنويسم. خدايا، نميدانم چرا اينقدر دوست دارم بنويسم. دوست دارم، ببينم، فكر كنم، بنويسم و بگويم، با تو بگويم. نميدانم كي صحبت با تو تمام ميشود. نميدانم كي بيداريمان تمام ميشود. تو ما را به خواب ميبري، براي اينكه راحتتر به ما برسي. روز، براي رسيدن ما به توست و شب، براي رسيدن تو به ماست. اگر يك روز به ما نرسي نميگذاري ما در يك روز كامل، سرپا باشيم. خدايا، چقدر دوست دارم در بين شب و روز با تو ملاقات كنم، هنگاميكه من به تو رسيدهام و آن هنگام كه تو در پيش مني. خدايا چه عدالتي، شبها مال توست و روزها مال ماست و اين از براي همه موجودات است.
مهربانا، ميخواهم آفتاب شوم، مثل تو. دوست دارم بر روي تو، اسمي دلخواه بگذارم تا تو نيز نزد ما هويت بگيري، ولي هر آن اسمي كه در ذهن دارم، اسم توست، در اين بين اسمي كه خودم ميپسندم و براي لذت بردن خودم، روي تو ميگذارم. "خـدا"!. خداي من، وجود من، خود من، توي خداي من.
من، با خداي خودم ازدواج ميكنم تا از دو وجود يك وجود در يك كالبد واحد پديد آيد، كه همان وجودم است. بايد آنقدر در تو فرو رفت ... تا دريا شد. خدايا كمكم كن تا بتوانم تو را بهتر وصف كنم، بتوانم با تو بيشتر خلوت كنم، بيشتر پيش تو باشم. خدايا، تو بگو كه اگر تو نبودي كه ميبود. چرا نميگذاري همه پيش تو زيست كنند و همه را سرگرم كردهاي. خدايا، خدا كند هيچ وقت تو را فراموش نكنم. خدايا، بهترين كلمات وصف تو در سكوت است. در سكوت ميتوان تو را توصيف كرد. سكوت، محفل خلوت با توست. هر چه در خلوت با تو سعي كردم حرفي بزنم، كلامي بر سر زبانم نيامد و هر چقدر كه تو را توصيف، و زيبايهايت را تشريح ميكنم بيشتر لذت ميبرم و هر چقدر كه بيشتر تو را وصف ميكنم، كوچكتر ميشوي و من بايد به دنبال تو بيشتر بگردم (كوچك بودنت، در مقابل بزرگي تو به ماست).
نميدانم چرا نميگذاري كه ما پيش تو آييم. چرا هميشه تو پيش ما هستي و يكبار هم كه شده تو ما را دعودت به مهماني كن، هرچند مهماني پيش تو ارزش بازگشت ندارد. احساس ميكنم هر چه بزرگتر ميشوم، كوچكتر ميشوم در برابر تو. تو اذيت ميكني. اي كاش اندامي يا موضعي به بشر اهدا ميكردي كه فقط با آن، تو را بتوان وصف كرد و ديگر كاربردي نداشته باشد. خدايا، هيچكس شنواتر از تو، درباره زيبايهايت نيست. خداي من، چه زيباست، زيبايي. موسيقي، نواي زيبايي اوست كه از دل بر ميآيد و بر دل مينشيند. خدايا ...
Fahime.M
08-03-2009, 07:25 PM
دلم گرفته خدا را تو دلگشايي کن
من آمدم به اميدت تو هم خدايي کن
به بوي دلکش زلفت که اين گره بگشاي
دل گرفته ي ما بين و دلگشايي کن
دلي چو اينه دارم نهاده بر سر دست
ببين به گوشه ي چشمي و خودنمايي کن
Fahime.M
08-05-2009, 05:34 PM
خدایا دلم برات تنگ شده . . .
پروردگارا! ببخش مرا كه از تمسخر ديگران لذت بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى رسوا كردن ديگران تلاش كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه نمازم، وقت يافتن گمشدههاى من است.
پروردگارا! ببخش مرا كه نادانى ديگران را به رُخِشان كشيدم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى همه گردن كشيدم، به غير از خودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه ديگران را وادار به معذرت خواهى كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه همهاش دعا كردم خدايا! مرا از شر خلق دور بدار و يك بار نگفتم: خلقت را از شر من دور دار.
پروردگارا! ببخش مرا كه فكر و دلم از تو عزلت گزيد و از گناه نه.
پروردگارا! ببخش مرا كه هر چه با من مدارا كردى، من بر تو خيرهسرى كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه بر بىمنزلى و بىكارى و... گريستم، بر غم فراق از تو گريه نكردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه به فكر زيبايى ظاهر و مد لباس و... بودم، به فكر زيبايى و طهارت باطنم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه بارها و بارها به دنبال جنازه اين و آن رفتم و فقط با يك «اِاِ» گفتن، از كنارش گذشتم و هنوز باورم نيست كه من هم رفتنى هستم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با رفتار زشتم، ديگران را به دين بدبين كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه در مجادله با اين و آن فهميدم كه حق با من نيست؛ ولى به رو نياوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه براى نظرات ديگران، آن گونه كه حقشان بود، ارزش قائل نشدم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با پرسشهاى مشكل از استادانم، خود را در چشم ديگران بزرگ جلوه دادم و استادانم را تحقير كردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه موقع تعريف و تمجيد ديگران، باورم شد كه راستى راستى كسى هستم!
پروردگارا! ببخش مرا كه تاب شنيدن تعريف از ديگران را نداشتم!
پروردگارا! ببخش مرا كه توان حل مشكل ديگران را داشتم؛ ولى سكوت كردم و گفتم دردسر نمىخواهم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه حسرت نداشتههايم را خوردم، شاكر داشتههايم نبودم.
پروردگارا! ببخش مرا كه اگر 1000 تومانم گم شد، غصهدار شدم؛ ولى نمازم قضا شد و آن قدر غصه نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه واله و شيداى مخلوقاتت شدم و خالقيتت را از ياد بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه غصه روزىام را خوردم، غصه آخرتم را نخوردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه مدام دروغ گفتم و توجيه كردم كه دروغ مصلحتى بود.
پروردگارا! ببخش مرا كه خود را به خواب زدم تا از انجام كارى كه وظيفهام بود، شانه خالى كنم.
پروردگارا! ببخش مرا كه با دروغهاى مكرر خود، زشتى دروغ را در ذهن فرزندم از بين بردم.
پروردگارا! ببخش مرا كه آن قدر كه اهل حرف بودم، اهل عمل نبودم.
پروردگارا......
پروردگارا!!!! می بخشی مرا؟؟
Fahime.M
08-07-2009, 04:26 PM
در رویاهایم دیدم که با خدا گفتگو می کنم.
خدا پرسید
تو می خواهی با من گفتگو کنی؟
من در پاسخش گفتم:
اگر وقت دارید!
خدا خندید:
وقت من بی نهایت است.
پرسیدم :
چه چیز بشر، شما را سخت متعجب می سازد؟
خدا پاسخ داد :
کودکی شان،
اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند،
عجله دارند که بزرگ شوند،
بعد دوباره بعد از مدت ها،آرزو می کنند که کودک شوند...
اینکه سلامتیشان را از دست می دهند تا به ثروت برسند،
و بعد ثروتشان را می دهند تا دوباره سلامتی خود را بدست آورند.
اینکه با اضطراب به آینده نگاه می کنند،
و حال را فراموش می کنند
نه در حال به سر می برند و نه در آینده
به گونه ای زندگی میکنند که گویی هرگز نمی میرند
و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند.
گرمی دستان خدا را در دستانم حس کردم.
هر دو سکوت کردیم.
من پرسیدم:
دوست داری بندگانت کدام درسهای زندگی را بیاموزند؟
او گفت:
بیاموزوند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ،
همه کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان دوست داشته باشند.
بیاموزند که فقط چند ثانیه طول می کشد که زخمهای عمیقی در قلب آنان که دوستشان دارند ایجاد کنند
ولی زمانی زیاد می خواهد تا آن زخمها را التیام بخشیم.
بیاموزند ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد،
بلکه کسی است که به کمترین ها رضایت می دهد.
بیاموزند آدمهایی هستند که دوستشان دارند،
فقط نمی توانند احساساتشان را نشان دهند.
بیاموزند دو نفر می توانند با همدیگر به یک نقطه نگاه کنند،
ولی آن را متفاوت ببینند.
بیاموزند کافی نیست که تنها دیگران را ببخشند،
بلکه باید خود را نیز ببخشند.
و با تمام اینها بدانند که من همیشه با آنها هستم،دوستشان دارم و از دور مراقبشان هستم...
Fahime.M
08-07-2009, 08:02 PM
خدایا از تو ممنونم که از واپسین دره های عمیق زندگی مرا نجات بخشیدی و در کنارم گام برداشتی ...
و اگر
تو همراهیم نمی کردی چه راهها که زندگی ام را به بیراهه می کشاند و چه سیاهی ها که بر دلم می نشست ...
و
ای کاش می توانستم به پاس نعمت دوباره ی زندگی ام روزی هزار بار جسم خاکی ام را خاکستر کنم تا ورای حصار بدنم و ورای این کلمات از تو تشکر کنم ...
اینک راهیست بس روشن در رو به رویم ...
یاری ام کن که من بی تو و یاری تو پوچ تر از پوچم ...!
Fahime.M
08-07-2009, 08:06 PM
غمگيني
مي دانم !
چشم هايت را بسته اي
به آدمهايي فكر مي كني
كه گرگها را تكه پاره مي كنند !
و به بهشتي كه تا ابد خالي خواهد بود ...
چرا دستهاي ما را اين قدر كوچك آفريده اي ؟
و هيچ گاه آيا فكر كرده اي
كه اين دلهاي شيشه اي
با تلنگري
مي شكند؟
پروردگارا !
چشمهايت را باز كن
غمگين نباش
شايد معجزه اي بشود ...
عصاي موسي را كجا گذاشته اي ؟!.. .
Fahime.M
08-18-2009, 10:32 AM
...
...
خوب؟
...
... .
می دانی،
دیواری از دیوار تو کوتاه تر که نیست.
پس:
...
...
راستی
چرا دیوارت را این قدر کوتاه ساخته ای؟
Fahime.M
08-18-2009, 10:33 AM
تو اي خداي مهربان تو اي پناه بي كسان
به سنگ غم مشكن دگر چو شيشه مينایِ دلم
فرناز
08-18-2009, 02:02 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/08/1011.jpg
بار الها!
در پیشگاه تو ایستادهام،
و دستهایم را به سوى تو بلند كردهام،
آگاهم كه در بندگىات كوتاهى نموده و در فرمانبرىات سستى كردهام،
اگر راه حیا را مىپیمودم از خواستن و دعا كردن مىترسیدم ...
ولى … پروردگارم!
آن گاه كه شنیدم گناهكاران را به درگاهت فرا مىخوانى،
و آنان را به بخشش نیكو و ثواب وعده مىدهى،
براى پیروى ندایت آمدم،
و به مهربانىهاى مهربانترین مهربانان پناه آوردم.
و به وسیله پیامبرت كه او را بر اهل طاعتت برترى داده، و اجابت و شفاعت را به او بخشیدى،
و به وسیله برترین زن،
و به فرزندانش، كه پیشوایان و جانشینان اویند،
و به تمامى فرشتگانى كه به وسیله اینان به تو روى مىكنند، و در شفاعت نزد تو، آنان را كه خاصان درگاه تواند، وسیله قرار مىدهند، به تو روى مىآورم.
پس بر ایشان درود فرست،
و مرا از دلهره ملاقاتت در امان دار،
و مرا از خاصّان و دوستانت قرار ده،
پیشاپیش، خواسته و سخنم را آنچه سبب ملاقات و دیدن تو مىشود قرار دادم
اگر با این همه، خواستهام را رد كنى، امیدهایم به تو به یأس مبدّل مىگردد،
همچون مالكى كه از بنده خود گناهانى دیده و او را از درگاهش رانده،
و آقایى كه از بندهاش عیوبى دیده و از جوابش سر باز مىزند .
واى بر من اگر رحمت گستردهات مرا فرانگیرد،
اگر مرا از درگاهت برانى، پس به درگاه چه كسى روى كنم؟
اما... اگر براى دعایم درهاى قبول را گشوده، و مرا از رساندن به آرزوهایم شادمان گردانى، چونان مالكى هستى كه لطف و بخششى را آغاز كرده، و دوست دارد آن را به انجام رساند، و مولایى را مانى كه لغزش بندهاش را نادیده انگاشته و به او رحم كرده است.
در این حالت نمىدانم كدام نعمتت را شكر گزارم؟
آیا آن هنگام كه به فضل و بخششت از من خشنود شده، و گذشتههایم را بر من مىبخشایى؟
یا آن گاه كه با آغاز كردن كرم و احسان بر عفو و بخششت مىافزایى؟
پروردگارا!
خواستهام در این جایگاه، یعنى جایگاه بنده فقیر ناامید، آن است كه:
گناهان گذشتهام را بیامرزى،
و در باقیمانده عمرم مرا از گناه بازدارى،
و پدر و مادرم را كه دور از خانه و خانواده و غریبانه در زیر خاكها خفتهاند، ببخشى .
تنهایىشان را با انوار احسانت از بین ببر،
و وحشتشان را با نشانههاى بخششت به انس بدل كن،
و به نیكوكارشان دم به دم نعمت و شادمانى بخش،
و به گناهكارشان مغفرت و رحمت عطا كن،
تا به لطف و مرحمتت از خطرات قیامت در امان باشند،
به رحمتت در بهشت ساكنشان گردان،
و بین من و آنان در آن نعمت گسترده شناسایى برقرار كن،
تا مشمول شادمانى گذشته و آینده شویم.
آقایم!
اگر در كارهایم چیزى سراغ دارى كه مقامشان را بالا مىبرد و بر اكرامشان مىافزاید، آن را در نامه اعمالشان قرار ده،
و مرا در رحمت با آنان شریك كن، و آنان را مشمول رحمتت بگردان، همچنان كه مرا در كودكى تربیت كردند.
Fahime.M
08-30-2009, 11:06 AM
خداوند شبان من است
محتاج به هیچ چیز نخواهم بود
در مرتع های سبز مرا می خواباند
و نزد آب های راحت مرا رهبری میکند
جان مرا بر می گرداند
و به خاطر نام خود به راه های عدالت هدایتم مینماید
چون در وادی سایه ی موت نیز راه روم
از بدی نخواهم ترسید
زیرا تو با من هستی
عصا و چوبدستی تو مرا تصلی خواهد داد...
Fahime.M
09-02-2009, 10:55 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/19.jpg (http://pnu-club.com/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fmarmolak.net%2F)
خدایا! سپاس ...
سپاس تو را !
كه به هر انسانی
سپری از تنهایی بخشیده ای تا هرگز فراموشت نكند ...
حقیقتِ تنهایی؛ تویی !
و فقط نام تو این تنهایی را راهنماست ...
پس تنهایی ام را نیرو ببخش
زیرا با نام تو این انزوا شفا می یابد
با نام تو كه فراتر از هر آرامشی ست كه من در جهان می شناسم ...
تنها با نام تو می توانم در برابر تندباد زمان ایستادگی را ...
آری؛
وقتی این تنهایی در تو و از توست
می توانم گناهم را؛ به دست بخشندگی تو بسپارم ...
پس عشق و نور را از من دریغ مکن ...
آری؛
نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ...
پس بر من بتاب که
بی عشق تو،
بی نگاه تو،
بی تو ...
رو به غروب رهسپارم !
آری؛
مرا به طلوعی دیگر برسان ...
سپاس ...
Fahime.M
09-02-2009, 10:56 AM
http://pnu-club.com/imported/2009/09/20.jpg (http://marmolak.net/)
کاش می دانستم خدا به راستی
همان پیرمرد خاموش و آرام خفته در آسمانی است
که با خیال راحت در ابرها آرام گرفته است و بازی مخلوقاتش را نگاه می کند !
یا مردی ست با دست هایی گشوده و چشم هایی نگران
که با انگشت هایش خط زندگی را بر روی صفحه ي روزگارمان نقش می زند ...
کاش می دانستم
به یاری اش می توان چشم دوخت
یا هر چه روزگار را
باید
بر حلول دست هایم باور کنم ؟!
گفته بود خدا نظاره گر ماست ...
خوب است ...
اما
تو به من بگو
دست هایش کجاست ؟!...
آسمان
Fahime.M
09-24-2009, 02:31 PM
....دوستت دارم !
Fahime.M
10-03-2009, 11:53 AM
اگه عشق نبود
از تشنگی می مردیم
خدا رو شکر عشق هست و خون دل می خوریم تا زنده بمونیم
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Fahime.M
10-05-2009, 12:45 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/10/345.jpg (http://marmolak.net/)
خدايا، ما را ببخش، اين تعريف انسان نيست. ما ديگر ايوب نيستيم...
.
.
.
خدايا اما به ما برگردان، آن معجون تلخ، آن اكسير مقدس، آن صبر قشنگ را ...
Fahime.M
10-05-2009, 12:45 PM
خدایا !
به بنده هایت عادت می کنیم
تا عادت به تو را ، از سر به در کنیم !
به تو عادت می کنیم
تا عادت به بنده هایت را از سر به در کنیم !
تنها عادتی را با عادتی دیگر عوض می کنیم و در این میان هیچ وقت نمی فهمیم؛
نه تو را ، و نه بنده هایت را ...
Fahime.M
10-07-2009, 01:25 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/10/409.jpg (http://marmolak.net/)
خدایا...
مردمانی را دیدم که تسبیح به دست گرفته و دانه دانه ذکر تو را می شمردند به عادت آنگونه با شتاب و متصل نام تو را می خواندند که گویی در معامله ای از تو چیزی ستانده اند و اکنون بهای آن را می پردازند!
و اندیشیدم که آیا در هر بار خواندن نامت ، بزرگی و لطفت را نیز در ذهن تداعی می کنند؟!
مردمانی را دیدم که کاغذی دعا به بهایی می خریدندو چون نسخه ای از فروشنده چند بار و چگونه خواندنش را برای رفع حاجت طلب می کردند!
و اندیشیدم که آیا ترا می خوانیم تا بستانیم یا ترا می خوانیم چون دوستت داریم؟!
مهربانترین...
به ما بیاموز
که دل آدمی عصاره وجود اوست ،حرمت دل ها را از یاد نبریم
به ما بیاموز
که دوست داشتن را فراموش نکنیم و آنانکه دوستمان دارند را از خاطر نبریم
به ما بیاموز
که سوگند راست بودن دروغمان را نام تو نسازیم
به ما بیاموز
که به ناحق کردن حق دیگری عادت نکنیم
و به من بیاموز
که دوستی ام را بندی به پای دوستان نسازم و در همه حال دوستشان بدارم. حتی اگر فراموشم کنند ...
mahdi271
10-10-2009, 12:26 PM
پيش از اين ها فكر مي كردم خدا
خانه اي دارد ميان ابرها
مثل قصر پادشاه قصه ها
خشتي از الماس وخشتي از طلا
پايه هاي برجش از عاج و بلور
بر سر تختي نشسته با غرور
ماه برق كوچكي از تاج او
هر ستاره پولكي از تاج او
اطلس پيراهن او آسمان
نقش روي دامن او كهكشان
رعد و برق شب صداي خنده اش
سيل و طوفان نعره توفنده اش
دكمه پيراهن او آفتاب
برق تيغ و خنجر او ماهتاب
هيچ كس از جاي او آگاه نيست
هيچ كس را در حضورش راه نيست
پيش از اين ها خاطرم دلگير بود
از خدا در ذهنم اين تصوير بود
آن خدا بي رحم بود و خشمگين
خانه اش در آسمان دور از زمين
بود اما در ميان ما نبود
مهربان و ساده وزيبا نبود
در دل او دوستي جايي نداشت
مهرباني هيچ معنايي نداشت
هر چه مي پرسيدم از خود از خدا
از زمين، از آسمان،از ابرها
زود مي گفتند اين كار خداست
پرس و جو از كار او كاري خطاست
آب اگر خوردي ، عذابش آتش است
هر چه مي پرسي ،جوابش آتش است
تا ببندي چشم ، كورت مي كند
تا شدي نزديك ،دورت مي كند
كج گشودي دست، سنگت مي كند
كج نهادي پاي، لنگت مي كند
تا خطا كردي عذابت مي كند
در ميان آتش آبت مي كند
با همين قصه دلم مشغول بود
خوابهايم پر ز ديو و غول بود
نيت من در نماز و در دعا
ترس بود و وحشت از خشم خدا
هر چه مي كردم همه از ترس بود
مثل از بر كردن يك درس بود
مثل تمرين حساب و هندسه
مثل تنبيه مدير مدرسه
مثل صرف فعل ماضي سخت بود
مثل تكليف رياضي سخت بود
*****
تا كه يك شب دست در دست پدر
راه افتادم به قصد يك سفر
در ميان راه در يك روستا
خانه اي ديديم خوب و آشنا
زود پرسيدم پدر اينجا كجاست
گفت اينجا خانه خوب خداست!
گفت اينجا مي شود يك لحظه ماند
گوشه اي خلوت نمازي ساده خواند
با وضويي دست و رويي تازه كرد
با دل خود گفتگويي تازه كرد
گفتمش پس آن خداي خشمگين
خانه اش اينجاست اينجا در زمين؟
گفت آري خانه او بي رياست
فرش هایش از گليم و بورياست
مهربان وساده وبي كينه است
مثل نوري در دل آيينه است
مي توان با اين خدا پرواز كرد
سفره دل را برايش باز كرد
مي شود درباره گل حرف زد
صاف و ساده مثل بلبل حرف زد
چكه چكه مثل باران حرف زد
با دو قطره از هزاران حرف زد
مي توان با او صميمي حرف زد
مثل ياران قديمي حرف زد
مي توان مثل علف ها حرف زد
با زبان بي الفبا حرف زد
مي توان درباره هر چيز گفت
مي شود شعري خيال انگيز گفت....
*****
تازه فهميدم خدايم اين خداست
اين خداي مهربان و آشناست
دوستي از من به من نزديك تر
از رگ گردن به من نزديك تر
Fahime.M
10-10-2009, 12:34 PM
خدایا، آن دم که تو را ندا میکنم، صدایم را بشنو و چون تو را میخوانم، پاسخم ده و چون با تو راز میگویم، مرا دریاب که به سوی تو گریختهام و پیش روی تو ایستادهام. پریشان و گریان و امیدوار، چشم امید به سوی تو دوختهام، به سوی تو که از درونم آگاهی و از راز دلم با خبری. خدایا، اگر من لایق رحمت تو نیستم، ولی تو سزاوار لطف و کَرَم بیپایانی [؛ پس مرا از لطف و کَرَمت بینصیب مساز، ای مهربانترین ...http://pnu-club.com/imported/2009/05/73.gif
Fahime.M
11-10-2009, 04:27 PM
خدایا متبرکم کن که همه را دوست بدارم... حتی آنان که .....!
Fahime.M
11-30-2009, 11:14 AM
خدايا !
به فرشتگانت بسپار که در لحظه لحظه نيايش خود، تمام كساني كه دوست ميدارم را از ياد نبرند ...
Fahime.M
11-30-2009, 11:14 AM
اي مهر بان خداي!
گم گشته ام تو بودی و کردم چو دیده باز
دیدم به آسمان و زمین و به بام و در
تابنده نور توست
هر جا ظهور توست
دیدم به هیچ نقطه تهی نیست جای تو
خوش می درخشد از همه سو جلوه های تو
ای مبدا وجود!
از کثرت ظهور، نهان شد که کیستی
از هرچه ظاهر است ، تویی آشکارتر...مستور نیستی
نزدیکتر زمن به منی ، دور نیستی
تو آشکاره ای...من زین میان گمم
کور ار نبیند، این گنه آفتاب نیست
نقص از من است ، ورنه رخت را حجاب نیست.
ای مهربان خدای!
در قلب من تبی است گدازان و دردناک
احساس میکنم که به کانون جان من
سوزنده آتشی است که سر می کشد به اوج
احساس می کنم عطشی مست و بی قرار
اندر فضای هستی من می دود چو موج
این سوز عشق توست،
در من، چو جان، نهان
احساس میکنم،
درمان نسازد این تب من جز دوای تو
زائل نسازد این عطش، الا لقای تو
ای مهربان خدای!
احساس میکنم خلایی در وجود خویش
کان را نمی برد زمیان، جز پرستشت
ای نازنین خدای!
احساس میکنم که بود در سرشت من
سوزنده ،یک نیاز
داغ نیاز را نزداید زسینه ام
جز لذت پرستش و جزنشئه ی وصال
مخموری مرا به جز این می، علاج نیست
مطلب عیان بود، به بیان احتیاج نیست
ای مهربان خدای!
تو، راز جان و مایه ی سر مستی منی
تو هستی منی
در عمق فکر و پرورده ی جانم تویی،تویی
آرام دل، فروغ روانم تویی ، تویی
هر جا نگاه میدود ، آنجا نشان توست
روشنگر وجود، رخ دلستان توست
Fahime.M
12-07-2009, 11:10 AM
دستان هميشگي راز و نيازم را
بسويت پرواز مي دهم
و دعا مي كنم
كه به ديدار نگاه مهربانت شايسته ام گرداني...
اي خدايي كه همواره قلبم با يادت آرامش مي يابد!
مي خواهم با تمام وجودم،
تو را،
در زلال اشكهايم و در تبلور لحظه هاي زندگي ام،
احساس كنم...
چون مي دانم زندگي زيبا مي شود
با ياد تو و به نام عشق تو...
اي قادر بي همتا!
تنها تويي درد آشنا به همه دردهايم...
و من!
نامت را عاشقانه صدا ميزنم
و بيقرار گشايشي از سوي تو ام...
تو كه مهربان ترين مهرباناني.http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Fahime.M
12-07-2009, 11:10 AM
آرامشی می خواهم پر از ایمان ...
یک دل سیر راز و نیاز ...
اشک هایی از جنس استغفار ...
دست هایی لرزان از ندامت ...
خداوندا ... رو سیاهم !
که جز به درگاه تو راهی ندارم ...
می پذیری مرا ؟!...
Fahime.M
12-11-2009, 09:57 PM
http://pnu-club.com/imported/2009/12/507.jpg
MAHBOOBEH
12-12-2009, 04:44 AM
خدايا
چگونه زيستن را تو به من بياموز
مردن را خود ياد خواهم گرفت
دكتر شريعتي
Fahime.M
12-12-2009, 03:43 PM
خدایا کمکم کن
محکم باشم
محکم باشم
محکم باشم
خدایا...
Fahime.M
12-30-2009, 11:41 AM
خداوندا
اگر روزی بشر گردی
ز حال بندگانت
با خبر گردی
پشیمان میشوی از قصه خلقت
از این بودن
از این بدعت
دکتر شریعتی
Fahime.M
12-30-2009, 11:54 AM
خدايا كمكم كن،نگاهم كن كه اگر لحظه اي نگاهت را از من برداري من هيچم.
من رو كمك كن كه به قولي كه بهت دادم عمل كنم. http://pnu-club.com/imported/2009/12/120.gif (http://www.sweetim.com/s.asp?im=gen&lpver=3&ref=10)
MAHBOOBEH
01-23-2010, 05:02 AM
خدايا من به تو پناه آورده ام
سر بر آستانت نهاده ام
دوست دارم بندگي را
با همه شرمندگي ها
Fahime.M
02-01-2010, 10:14 AM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
Fahime.M
02-17-2010, 10:45 AM
و چه زیبا وآرامش بخش است
وقتی که دستا نم را به سوی آسمان می گشایم
چه زیباست زمانی که
اشک همانند گوهری بر پهنای صورتم غلتان می شود
و در حالی که نشانی از قلب پشیمان و شکست خورده ی مرا دارد
خدایا:
چقدر مهربان باز مثل همیشه بارقه امید را روشن میکنی
چشمانم را به آسمان میدوزم به دستان پر سخاوت تو
غرق پشیمانی میشوم و لب می گشایم
یا رب ..
ای بخشنده بی همتا ..
این کمترین رو به در گاهت کرده پر نیاز همرا با کوله باری از
غفلت سر در گمی و پشیمانی
مرا در یاب به حق این شب عزیز
کریما امشب این کمترین ذخیل میبندد بر آستانت
میدانم روسیاهم ولی کسا نی را دارم که به شفاعتشان امید دارم
علی را همان که بهترین بود برای فاطمه..
حسین را قسمت میدهم به لب تشنه حسین...
رضا را فریاد میزنم یا ضامن آهو...
بگذر از من و تمام بنده گان روسیاهت
که تو ارحم الراحمینی
و من ندای رحمتت را با گوش جان میشنوم
امشب ندای ربنا برایم ماندنیست و سمفونی عشق سر می دهد
موذن و من بی ریا اشک میریزم و زیر لب زمزمه می کنم :
خدایا چنان کن سر انجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار ...
Fahime.M
02-21-2010, 01:39 PM
خدایا ...
چشمانم را می گشایم، دیواری است به بلندای نا امیدی ...
در خود می پیچم و بغض می کنم .
چون درختی شده ام که تبر بر شاخسارش فرو می آورند و نفس در ریشه هایش تنگ می شود ...
خدایا در این دیوار پی روزنم که خویش را از این همه منجلاب فسادی بیرون کشم ...
خدایا دستتت را بر شانه های خسته ام قرار بده ...
ای خدای بزرگ
تویی که به کوه فرمان ایستادن داده ای و به رود فرمان رفتن ...
به پرندگان فرمان پرواز و به ستارگان فرمان درخشیدن داده ای .
به من نیز بیاموز ایستادن و رهایی را ...
پرواز و روشنایی را ...
تا شاخسار شکسته ام را جوانه های امید بشکفد ...
ای خدای بزرگ ...
ای خدای متعال ...
و ای خدای منّان می خواهم یاد بزرگت در تار و پود جانم رسوخ کند ...
آنچنان که باران به درختان می بخشد تا شاخه های بلند به آسمان برسد ...
من درمانده تشنۀ محبّت توام ...
صدایم کن تا حجم این همه فریاد از خاطرم پاک شود ...
تا جز صدای پاک قدسی تو چیزی نشنوم ...
خدایا ...
ای خدای بزرگ و مهربان ...
نگاهم کن تا فراموش کنم این نگاههای بی خورشید و آشفته را ...
و جز چشمان مهربان تو هیچ نبینم ...
می خواهم خالی شوم از هر چه غیر توست ...
از این زمین پر هیاهو که درشب و روزش مردم روح و تن می سپارند ...
خدایا دلم تنگ آرامشی ژرف است، تو را می خوانم ...
دستم را بگیر و خاطر ابریم را به خورشید بسپار ...
و لحظه ای این جان بی قرار را به خویش نگذار ... یا ارحم راحمین ...
Fahime.M
02-24-2010, 03:33 PM
اعتراف میکنم که گاه گاه از مشکلات زندگی خسته میشوم و انسانیتم کمرنگ میشود
اعتراف میکنم در مقابل آنچه آزارم میدهد به شدت تحلیل می روم
ای خدا
مگذار به سبب خستگی هایم کسی را آزاردهم
مگذار آنچه را که حق میدانم،به آن علت که آن را بد میدانند کتمان کنم
و ای کاش که بازگشتم فقط و فقط به سوی تو باشد
آمین
Fahime.M
04-05-2010, 03:19 PM
یا رب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده
در راه خود اول ز خودم بی خود کن
بی خود که شدم ز خود به خود راهم ده
Fahime.M
04-14-2010, 01:26 PM
پروردگارا
بگذار هر جا نفرت است عشق درو کنم و هر جا آسيب است عفو
هر جا شک است ايمان وهر جا نوميدی است اميد
هر جا تاريکی است نور و هر جا غم است سرور
ای پروردگار عالم لطف کن تا بيشتر در پی تسکين بخشيدن باشم تا آرام شدن
همانطور که می فهمم فهميده شوم همانطور که دوست دارم دوست داشته شوم
زيرا در اثر دادن است که دريافت می کنم در اثر بخشيدن است که بخشيده می شوم
ودر مرگ خود است که در زندگی جاودان متولد می شوم
Fahime.M
04-21-2010, 01:51 PM
یا رب مکن از لطف پریشان ما را
هر چند که هست جرم و عصیان ما را
ذات تو غنی بوده و ما محتاجیم
محتاج به غیر خود مگردان ما را
Fahime.M
04-22-2010, 12:45 PM
خدایا !
دلم باز امشب گرفته
بیا تا کمی با تو صحبت کنم
بیا تا دل کوچکم را
خدایا فقط با تو قسمت کنم
خدایا !
بیا پشت آن پنجره
که وا می شود رو بسوی دلم
بیا پرده ها را کناری بزن
که نورت بتابد به روی دلم
خدایا !
کمک کن که من نردبانی بسازم
و با آن بیایم به شهر فرشته
همان شهر دوری که بر سر در آن
کسی اسم رمز شما را نوشته
خدایا !
کمک کن که پروانه شعر من جان بگیرد
کمی هم به فکر دلم باش........مبادا بمیرد
خدایا !
دلم را که هر شب نفس میکشد در هوایت
اگر چه شکسته
شبی می فرستم برایت.
Fahime.M
06-06-2010, 11:35 AM
خداوندا به داده و نداده ات شکر
که داده ات نعمت است و نداده ات حکمت
و گرفته ات امتحان.
Fahime.M
06-20-2010, 10:35 AM
منو ببخش...
Powered by vBulletin™ Version 4.2.2 Copyright © 2024 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.