Borna66
01-21-2011, 01:21 AM
سخنرانی آیتالله جوادی آملي
عمر هر کسی به دست خود اوست، نه به دست زمین! اگر کسی 20 قدم علمی برداشت، بیست سالش است و اگر نه، همان کودک بیست ساله است! کودکی است؛ خوب این درخت را میگوئیم 20 ساله است، یعنی چه؟ یعنی از آن وقتی که درخت سبز شد و رشد کرد، 20 بار زمین به دور خورشید گشت.
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبصار. یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار. یا مُحَوِّلَ الحُولِ وَالأحوال. حَوِّلْ حالَنَا إلی أحسَنِ الحالْ... اینجا دو مطلب است که قرآن کریم به ما هشدار داد تا ما از این دو راه از فیض الهی برخوردار باشیم.
اگر کسی خواست راه خیر و سعادت را طی کند، فضل و فیضی نصیب او بشود، بیراهه نرود، راه دیگران را هم نبندد؛ هم راه خود را ببیند، هم چراغی برای راه دیگران باشد، دو راه دارد؛ یکی اینکه سعی و تلاش و کوشش بکند، آنچه را میداند، عمل بکند و آنچه را نمیداند، بپرسد. بین خود و بین خدای خود گناهی مرتکب نشود و آن را اصلاح کند. یکی هم فیضهای رایگان الهی است که نصیب افراد میشود. در اثر دعای پدر، دعای مادر، سوابق گذشته که این دومی ـ که لطف خاص خداست ـ نه مسبوق به علم انسان است، نه مسبوق به عمل انسان. "دولت آن است که بیخون دل آید به کنار" این فیض ابتدائی هست.
اما حال به چه کسی میدهند، به چه کسی نمیدهند، چقدر میدهند و... اینها برابر آن حکمتهای الهی است که در دعای نورانی امامسجاد(ع) هست یا مَنْ لاتُبَدِّلُ حِکمَتَهُ الوَسائِلْ(1). ای خدائی که تمام کارهایت روی حکمت است و با هیچ وسیلهای نمیشود جلوی حکمتت را گرفت!
منتها ما نمیدانیم آن دعای پدر، دعای مادر، دعای نیاکان، چه طور شد که یک فیضی نصیب انسان کرد؛ دعای معلّم، دعای یک انسان دل شکسته و... اینها روشن نیست. این همان دولتی است که بیخوندل آید به کنار! نوع دیگر آن است که انسان سعی و تلاش و کوشش میکند و از خدای سبحان تغییر حال میطلبد؛ که خدایا! این روشی که ما داریم، تا تحوّلی در درون ما پیدا نشود، این روش کارساز نیست. این لنگان، لنگان رفتن است. و کسی که مقصدش طولانی است؛ اینگونه به مقصد نمیرسد،
پای ما لنگ و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
در راه میماند و میشود: ابنُ السَّبیل. ابنُ السَّبیل به گروهی میگویند که واماندهی در راهند. برای اینکه انسان از این ابنُ السّبیلی در بیاید، گفتند این دعای تحویل سال را بخوانید. همیشه هم میشود خواند، مربوط به تحویل سال و آن زمان خاص نیست. در تمام مدّت سال، انسان میتواند با خدای خود این زمزمه را داشته باشد. بگوید خدایا! تغییر و تحوّل به دست توست. اگر کسی بیراهه رفت، تو محوّلی، مقلّبی، مدبّری، تحویل و تحوّل میدهی، منتها وارونهاش می کنی! اگر کسی به راه بود، مشمول لطف تو بود، تو تحویل و تحوّل میدهی، این را سرجایش مینشانی، تثبیت میکنی، ظرفیّتدارش میکنی.
زندگی گیاهی انسان
وقتی باران میآید، انسان یک ظرفی را میگذارد برای اینکه از باران پر بشود؛ اگر یک دشمنی باشد، خوب این کاسه و این ظرف را وارونه میگذارد. خوب این ظرف و کاسهی وارونه هر چه هم که باران بیاید، از پشت کاسه میگذرد و چیزی، قطرهای به درون این کاسه نمیآید! بعضیها خدای ناکرده اینچنیناند. یعنی شیطان قلب اینها را وارونه کرده است. قلب اینها را به طرف طبیعت و خاک و زمین و گِل کرده است. فکر این است که چهچیزی تهیه کند، چه ماشینی بخرد، چه خانهای تهیه کنند، چه فرشی و... به تعبیر مرحوم صدرالمتألّهین سرش را برده در خاک! ایشان میفرمایند: بزرگان اهل معرفت معتقدند: "هیچ درختی در عالم ترقّی نمیکند. چون آنچه را که بالا میآید، فروعات اوست. وگرنه دهان او، ریشه او، اصل او، چشم او، گوش او، همهاش در گِل است. این دُم درخت است که بالا آمده، این فروع درخت است."
گاهی انسان گیاهی زندگی میکند، مثل یک درخت! تمام فکرش متوجه این زمین است که چیزی از زمین در بیاورد یا خانه بسازد یا آهن بخرد یا فرش داشتهباشد و با دست خالی هم برود. این یک کاسهای است که دهان و دهنهی او به طرف زمین است که این یک بدبختی است.
گاهی خدای سبحان دل انسان را ـ از آنجا که مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبصار و مُدَبِّرَ اللِّیلِ وَالنَّهار است، را وارونه میکند. این را در قرآن کریم فرمود: نُقَلِّبُ اَفئِدَتُهُمْ وَ اَبصارَهُمْ ( أو اَبصارَهُمْ وَ اَفئِدَتَهُمْ ) کَمَا لَمْ یُؤمِنُوا اَوَّلَ مَرَّه (2). این "کاف" برای تعلیل است، نه برای تشبیه. فرمود: ما سالیان متمادی اینها را آزمودیم؛ انبیاء فرستادیم، عقل دادیم، فطرت دادیم، تجارب فراوانی فراسوی اینها گذاشتیم؛ اینها با بیاعتنائی روبرو شدند. ما بالأخره دستور دادیم این کاسهی دل اینها را متوجّه زمین کنند. تمام تلاش شبانه روزشان این است که چیزی از زمین در بیاورند، روی زمین بگذارند و با دست خالی بروند.
بهترین دل
او نمیداند وقتی یک کسی یک خانهی خوبی ساخت، آن زمین را مزین کرده، نه خودش را. اگر فرش خوبی تهیه کرد، فرش زینت انسان که نیست، زینت آن یک تکّه اطاقی است که حالا مزین شده. تابلو، دیوار را مزین میکند، نه دل را! تمام هویّت ما مثل جام میشود که وقتی خواستند به او شراب بدهند، جمله دهان شوند! دیگر همهاش در جام میریزد دیگر! اگر خدای سبحان توفیقی به آدم داد، آدم دهانش باز شد، یعنی ظرفیت پیدا کرد.
این ناظر به همان بیان نورانی حضرت امیر سلام الله علیه است: إنَّ هذِهِ القُلُوبْ اُوعِیَهٌ فَخِیرُها اُوعاها (3). فرمود: "این دلها ظروف است، بهترین دل آن قلبی است که ظرفیتش بیشتر باشد"؛ بعضی یک لیتریاند، بعضی مثل بحرند. آنوقت اگر این جام جمله دهان شد و خدای مقلِّبُ القلوب این جام دهان را که وسیع است و پر ظرفیت است به طرف بالا نگاه داشت و زیرش را هم محکم کرد، آنوقت هر فیضی که بیاید، او کاملاً میگیرد. نمیگذارد چیزی هدر برود! اینچنین نیست که خدای سبحان دل را ظرفیت بدهد، تثبیت بکند و چیزی هدر برود!
تاریخ هجری انسان
گاهی عمر آدم به جائی میرسد که ذات أقدس إله به او سوگند یاد میکند. میشود مثل شمس و قمر. خدای سبحان به عمر مبارک رسول گرامی قسم یاد کرد و فرمود: لَعَمْرُکَ إنَّهُمْ لَفِی سَکرَتِهِمْ یَعمَهُونْ (4). "قسم به جان تو، قسم به حیات تو، اینها بیراهه میروند..."
عمر هر کسی به دست خود اوست، نه به دست زمین! اگر کسی 20 قدم علمی برداشت، بیست سالش است و اگر نه، همان کودک بیست ساله است! کودکی است؛ خوب این درخت را میگوئیم 20 ساله است، یعنی چه؟ یعنی از آن وقتی که درخت سبز شد و رشد کرد، 20 بار زمین به دور خورشید گشت. همینطور حیوانات. حتی سنگی را 20 سال جای بگذارید مثل یک خانه؛ این معنی 20 سال است! این گردش زمین که عمر آدم را زیاد نمیکند! این مُقلِّبَ القُلُوب گفتن، یعنی خدایا! تحوّلی در درون ما ایجاد بکن که ما هم بالأخره ببینیم چه خبر است! از کجا آمدیم، کجا داریم میرویم، چه کار میخواهیم بکنیم...
پينوشتها:
* سخنرانی آیتالله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق؛ قم ـ اسفند 1383
1. صحیفة سجادیه/ دعای 13
2. انعام/110
3. نهج البلاغه/ کلمات قصار/147
4. حجر/72
منبع: كتاب نيوز
عمر هر کسی به دست خود اوست، نه به دست زمین! اگر کسی 20 قدم علمی برداشت، بیست سالش است و اگر نه، همان کودک بیست ساله است! کودکی است؛ خوب این درخت را میگوئیم 20 ساله است، یعنی چه؟ یعنی از آن وقتی که درخت سبز شد و رشد کرد، 20 بار زمین به دور خورشید گشت.
یا مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبصار. یا مُدَبِّرَ اللَّیلِ وَالنَّهار. یا مُحَوِّلَ الحُولِ وَالأحوال. حَوِّلْ حالَنَا إلی أحسَنِ الحالْ... اینجا دو مطلب است که قرآن کریم به ما هشدار داد تا ما از این دو راه از فیض الهی برخوردار باشیم.
اگر کسی خواست راه خیر و سعادت را طی کند، فضل و فیضی نصیب او بشود، بیراهه نرود، راه دیگران را هم نبندد؛ هم راه خود را ببیند، هم چراغی برای راه دیگران باشد، دو راه دارد؛ یکی اینکه سعی و تلاش و کوشش بکند، آنچه را میداند، عمل بکند و آنچه را نمیداند، بپرسد. بین خود و بین خدای خود گناهی مرتکب نشود و آن را اصلاح کند. یکی هم فیضهای رایگان الهی است که نصیب افراد میشود. در اثر دعای پدر، دعای مادر، سوابق گذشته که این دومی ـ که لطف خاص خداست ـ نه مسبوق به علم انسان است، نه مسبوق به عمل انسان. "دولت آن است که بیخون دل آید به کنار" این فیض ابتدائی هست.
اما حال به چه کسی میدهند، به چه کسی نمیدهند، چقدر میدهند و... اینها برابر آن حکمتهای الهی است که در دعای نورانی امامسجاد(ع) هست یا مَنْ لاتُبَدِّلُ حِکمَتَهُ الوَسائِلْ(1). ای خدائی که تمام کارهایت روی حکمت است و با هیچ وسیلهای نمیشود جلوی حکمتت را گرفت!
منتها ما نمیدانیم آن دعای پدر، دعای مادر، دعای نیاکان، چه طور شد که یک فیضی نصیب انسان کرد؛ دعای معلّم، دعای یک انسان دل شکسته و... اینها روشن نیست. این همان دولتی است که بیخوندل آید به کنار! نوع دیگر آن است که انسان سعی و تلاش و کوشش میکند و از خدای سبحان تغییر حال میطلبد؛ که خدایا! این روشی که ما داریم، تا تحوّلی در درون ما پیدا نشود، این روش کارساز نیست. این لنگان، لنگان رفتن است. و کسی که مقصدش طولانی است؛ اینگونه به مقصد نمیرسد،
پای ما لنگ و منزل بس دراز
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل
در راه میماند و میشود: ابنُ السَّبیل. ابنُ السَّبیل به گروهی میگویند که واماندهی در راهند. برای اینکه انسان از این ابنُ السّبیلی در بیاید، گفتند این دعای تحویل سال را بخوانید. همیشه هم میشود خواند، مربوط به تحویل سال و آن زمان خاص نیست. در تمام مدّت سال، انسان میتواند با خدای خود این زمزمه را داشته باشد. بگوید خدایا! تغییر و تحوّل به دست توست. اگر کسی بیراهه رفت، تو محوّلی، مقلّبی، مدبّری، تحویل و تحوّل میدهی، منتها وارونهاش می کنی! اگر کسی به راه بود، مشمول لطف تو بود، تو تحویل و تحوّل میدهی، این را سرجایش مینشانی، تثبیت میکنی، ظرفیّتدارش میکنی.
زندگی گیاهی انسان
وقتی باران میآید، انسان یک ظرفی را میگذارد برای اینکه از باران پر بشود؛ اگر یک دشمنی باشد، خوب این کاسه و این ظرف را وارونه میگذارد. خوب این ظرف و کاسهی وارونه هر چه هم که باران بیاید، از پشت کاسه میگذرد و چیزی، قطرهای به درون این کاسه نمیآید! بعضیها خدای ناکرده اینچنیناند. یعنی شیطان قلب اینها را وارونه کرده است. قلب اینها را به طرف طبیعت و خاک و زمین و گِل کرده است. فکر این است که چهچیزی تهیه کند، چه ماشینی بخرد، چه خانهای تهیه کنند، چه فرشی و... به تعبیر مرحوم صدرالمتألّهین سرش را برده در خاک! ایشان میفرمایند: بزرگان اهل معرفت معتقدند: "هیچ درختی در عالم ترقّی نمیکند. چون آنچه را که بالا میآید، فروعات اوست. وگرنه دهان او، ریشه او، اصل او، چشم او، گوش او، همهاش در گِل است. این دُم درخت است که بالا آمده، این فروع درخت است."
گاهی انسان گیاهی زندگی میکند، مثل یک درخت! تمام فکرش متوجه این زمین است که چیزی از زمین در بیاورد یا خانه بسازد یا آهن بخرد یا فرش داشتهباشد و با دست خالی هم برود. این یک کاسهای است که دهان و دهنهی او به طرف زمین است که این یک بدبختی است.
گاهی خدای سبحان دل انسان را ـ از آنجا که مُقَلِّبَ القُلُوبِ وَالأبصار و مُدَبِّرَ اللِّیلِ وَالنَّهار است، را وارونه میکند. این را در قرآن کریم فرمود: نُقَلِّبُ اَفئِدَتُهُمْ وَ اَبصارَهُمْ ( أو اَبصارَهُمْ وَ اَفئِدَتَهُمْ ) کَمَا لَمْ یُؤمِنُوا اَوَّلَ مَرَّه (2). این "کاف" برای تعلیل است، نه برای تشبیه. فرمود: ما سالیان متمادی اینها را آزمودیم؛ انبیاء فرستادیم، عقل دادیم، فطرت دادیم، تجارب فراوانی فراسوی اینها گذاشتیم؛ اینها با بیاعتنائی روبرو شدند. ما بالأخره دستور دادیم این کاسهی دل اینها را متوجّه زمین کنند. تمام تلاش شبانه روزشان این است که چیزی از زمین در بیاورند، روی زمین بگذارند و با دست خالی بروند.
بهترین دل
او نمیداند وقتی یک کسی یک خانهی خوبی ساخت، آن زمین را مزین کرده، نه خودش را. اگر فرش خوبی تهیه کرد، فرش زینت انسان که نیست، زینت آن یک تکّه اطاقی است که حالا مزین شده. تابلو، دیوار را مزین میکند، نه دل را! تمام هویّت ما مثل جام میشود که وقتی خواستند به او شراب بدهند، جمله دهان شوند! دیگر همهاش در جام میریزد دیگر! اگر خدای سبحان توفیقی به آدم داد، آدم دهانش باز شد، یعنی ظرفیت پیدا کرد.
این ناظر به همان بیان نورانی حضرت امیر سلام الله علیه است: إنَّ هذِهِ القُلُوبْ اُوعِیَهٌ فَخِیرُها اُوعاها (3). فرمود: "این دلها ظروف است، بهترین دل آن قلبی است که ظرفیتش بیشتر باشد"؛ بعضی یک لیتریاند، بعضی مثل بحرند. آنوقت اگر این جام جمله دهان شد و خدای مقلِّبُ القلوب این جام دهان را که وسیع است و پر ظرفیت است به طرف بالا نگاه داشت و زیرش را هم محکم کرد، آنوقت هر فیضی که بیاید، او کاملاً میگیرد. نمیگذارد چیزی هدر برود! اینچنین نیست که خدای سبحان دل را ظرفیت بدهد، تثبیت بکند و چیزی هدر برود!
تاریخ هجری انسان
گاهی عمر آدم به جائی میرسد که ذات أقدس إله به او سوگند یاد میکند. میشود مثل شمس و قمر. خدای سبحان به عمر مبارک رسول گرامی قسم یاد کرد و فرمود: لَعَمْرُکَ إنَّهُمْ لَفِی سَکرَتِهِمْ یَعمَهُونْ (4). "قسم به جان تو، قسم به حیات تو، اینها بیراهه میروند..."
عمر هر کسی به دست خود اوست، نه به دست زمین! اگر کسی 20 قدم علمی برداشت، بیست سالش است و اگر نه، همان کودک بیست ساله است! کودکی است؛ خوب این درخت را میگوئیم 20 ساله است، یعنی چه؟ یعنی از آن وقتی که درخت سبز شد و رشد کرد، 20 بار زمین به دور خورشید گشت. همینطور حیوانات. حتی سنگی را 20 سال جای بگذارید مثل یک خانه؛ این معنی 20 سال است! این گردش زمین که عمر آدم را زیاد نمیکند! این مُقلِّبَ القُلُوب گفتن، یعنی خدایا! تحوّلی در درون ما ایجاد بکن که ما هم بالأخره ببینیم چه خبر است! از کجا آمدیم، کجا داریم میرویم، چه کار میخواهیم بکنیم...
پينوشتها:
* سخنرانی آیتالله جوادی آملی در جلسه درس اخلاق؛ قم ـ اسفند 1383
1. صحیفة سجادیه/ دعای 13
2. انعام/110
3. نهج البلاغه/ کلمات قصار/147
4. حجر/72
منبع: كتاب نيوز