mehrnoosh88
01-16-2011, 03:38 PM
مصاحبه دیلی کراکس ساندی با رابرت پریکتر
چرا کاهش سطح عمومی قیمتها اجتنابناپذیر است؟
مترجم: مانا مصباحی
رابرت پریکتر نویسنده و تحلیلگر بازار سهام است. او را به خاطر پیشبینیهایش میشناسند.
دیلی کراکس: سلام باب. بابت مصاحبه امروز ممنون. شما برای سه دهه از موفقترین تحلیلگرهای بازار بودهاید، اما در چند سال اخیر به خاطر اینکه گفتهاید نیاز است تا سطح عمومی قیمتها در اقتصاد و در بازار اوراق بهادار فروکش کند، مشهور شدهاید. در واقع جنابعالی از معدود متخصصان بازار هستید که خواهان وقوع بیدرنگ نزول قیمتها میباشد.
رابرت پریکتر: قطعا، شما به راحتی میتوانید تنها با انگشتان یک دستتان تعداد مواقعی که کاهش سطح عمومی قیمتها رخ داده است را بشمارید. این امر بسیار کم رخ داده است.
کراکس: اغلب خوانندگان با مباحث تورم آشنا هستند. ما سقوط بازارهای مالی را در سال 2008 شاهد بودیم. واکنش بانک مرکزی آمریکا و دولت به این سقوط «چاپ پول»، اعطای اعتبار و وام و بستههای نجات مالی برای بانکها و موسسات بزرگ بوده است. چنین سیاستهای پولی انبساطی (انتشار اسکناس و اعتبارات ارزان) تورم به بار خواهد آورد. ممکن است به شیوهای ساده توضیح بدهید که چطور ممکن است با وجود سیستمی مثل سیستم پول کاغذی و ذخایر ارزی ما، سطح عمومی قیمتها کاهش یابد. چرا شما چنین امری را محتمل میدانید؟
رابرت پریکتر: به سادهترین بیان، وامدهندگان (بستانکاران) جریان وام دادن را متوقف خواهند کرد که این به معنی افزایش نیافتن عرضه اعتبار است و از آن طرف قرضگیرندگان (بدهکاران) بدهیهایشان را نکول خواهند کرد. این امر بدهیهای معوقهای را موجب میشود. توقف وام دادن و بروز نکول بدهیها، تلاشهای بانک مرکزی و دولت را برای افزایش قیمتها به باد داده و قیمتها را کاهش میدهد. جریانهای نامبرده، پیش از این شروع شدهاند. به افراد حق میدهم؛ وقوع تورم بسیار منطقیتر و بدیهیتر به نظر میرسد. طی هشت سال گذشته، نرخ سود وام بانک مرکزی، دو بار به صفر رسید. نرخ سود صفر یعنی وام و اعتبار مجانی. بانک مرکزی تریلیونها دلار پول جدید ایجاد کرد. بانکهای مرکزی در سرتاسر دنیا وامهای بیحد و حصر مجانی مهیا کردند. دولت به طرز غیرقابل کنترلی در حال خرجکردن است، بانک مرکزی و خزانه داری یا موسسات را نجات میدهند یا یک یا دو تریلیون دلار یا حتی مبالغ بیشتری، از قرضهای بد را تضمین میکنند. رییس بانک مرکزی را بگویید که هشت سال پیش سوگند یاد کرد از آسمان با هلیکوپتر پول (پول مفت) پخش خواهد کرد، اما از لحاظ منطقی یک اشکال وجود دارد و آن شرایط موجود کنونی در اقتصاد است. در تورمهای بزرگ تاریخ، مثل آنچه در دهه 1920 در آلمان و در دهه سال 2000 در زیمبابوه رخ داد، چند اتفاق مهم افتاد؛ عرضه پول افزایش یافت، نرخهای بهره دو و سه برابر شد، قیمت کالاها و سهام بالا رفت، قیمت مصرفکنندگان بیوقفه افزایش یافت و مردم سعی میکردند به محض دریافت پول، از شر آن خلاص شوند. رهایی از پول به مثابه مسابقه میماند. امروز حتی یکی از آن موارد هم اتفاق نیفتاده است. بلکه حتی برعکس هم شده است. M3 ( مجموع میزان پول و وام در سیستم) با سرعت هر چه بیشتری در حال کم شدن است. نرخ بهره اسناد خزانه حولوحوش صفر است. بازارهای سهام نسبت به یک دهه پیش فروکش کرده است. نرخ تغییر شاخص قیمت مصرفکننده و تولیدکننده صفر است. مردم دنبال کسی میگردند که یک دلار به آنها بدهد؛ مردم نمیتوانند وام بگیرند، نمیتوانند خانههایشان را بفروشند و در پیداکردن شغل نیز ناکام هستند. قیمتهای فروشگاه وال مارت در حال نزول است. این شرایط نسبت به شرایط آلمان و زیمبابوه، عجیب و غریب مینماید، زیرا همه چیز بر عکس شده است.
کراکس: اما نه قیمت همه چیز، قیمت طلا همچنان بالا است.
رابرت پریکتر: در ضمن قیمت املاک و مستغلات در تورنتو همچنان بالا است، اما اجازه دهید کمی در این بازارها تعمق بیشتری داشته باشیم. به طور کلی طی یک دهه گذشته، سه اوج افزایش اعتبارات وجود داشته است.
در سال 2000، بسیاری از بازارهای سهام در سرتاسر دنیا از سیر صعودی باز ایستادند.
در سال 2006، افزایش قیمت املاک متوقف شد.
در سال 2008، سیر افزایشی قیمت کالاها متوقف شد.
بازارهای سهام، کالاها و مستغلات از بزرگترین بازارهای جهان هستند، اما حال در سال 2010، چند اشتباه بد اخیر، باعث افزایش دور جدید قیمتها شده است. هرگز فکر نمیکردم که روند باشکوه تورم بلند مدت تا این حد طول بکشد، اما طول کشید. در نقطه اوج قیمت هر کدام از سه بازار فوق، سرمایهگذاران بر حوزه دیگری تمرکز کردهاند. هر هنگام که چنین شد، حوزه مورد تمرکز روند معکوس قیمتی به خود دیده، موجب کاهش قیمتها تا50درصد یا حتی بیشتر شده است.
افزایش اخیر قیمتها، کماکان ضعیف است. در نتیجه این افزایش قیمت، به سختی میتواند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کرده، به گونهای که بازارهای رو به رشد مجزای کنونی، رونق گیرند. هر هنگام که بازارها به حد کفایت روند صعودی به خود میگیرند، سرمایهگذاران مطمئن میشوند که جریان معکوس نخواهد شد. این سرمایهگذاران همین تفکر را برای سهام اینترنت و تکنولوژی دارند. برای بازارهای مستغلات و نفت نیز چنین تحلیلی به کار میبرند. حالا که تعدادی از این بازارها همچنان در حال صعود هستند، همین بحث و استدلال را برایشان میشنویم. طبیعی است، زیرا سرمایهگذاران همواره خواهان بازارهایی با قیمتهای رو به رشد هستند، اما سرمایهگذاران حبابهای قبلی، هرگز برنگشتند که از عکس این تفکر رایج سخن برانند؛ زیرا برخی از آنها از هستی ساقط شدهاند.
کراکس: اما در مقابل این استدلال که میگوید بانک مرکزی قدرت خلق تورم، خلق مقادیر نامحدود پول و اعتبار و تزریق آن به اقتصاد، آن هم در هر زمان و به هر میزان دارد» چه میگویید؟ با استناد به همین استدلال است که گفته میشود کاهش سطح عمومی قیمتها تا حدودی بعید مینماید.
رابرت پریکتر: این سوال را در اوایل سال 2002 در کتابم «کنترل سقوط» پاسخ دادهام. پس از سقوط بازارهای مالی، بانک مرکزی اعتبارات بیحد و حصری را عرضه کرده است. پول به اقتصاد تزریق کرد. تاکنون تورم خارج از کنترلی وجود نداشته است. مشکلات زیادی در مورد این استدلالی که اشاره داشتهاید، وجود دارد که بحث در مورد آن، در این زمان محدود نمیگنجد. با این حال چهار نکته کلیدی را متذکر میشوم.
نخست، بانکها به ویرانهای تبدیل شدهاند. آنها تا پنی آخر سپردهها را وام دادهاند و این وامها به کار نمیآیند. آنها همه نمیتوانند هیچ پول جدیدی قرض بگیرند، زیرا الان هم در حال غرق شدن هستند و مصرفکنندگان نیز در وضعیت خوبی به سر نمیبرند؛ بنابراین آنها هم نمیتوانند بیش از این، قرض بگیرند. وامهای نامحدود بانک مرکزی به کار نمیآید. هیچ کس نمیتواند بیش از این، از پس نرخ سود بانکها بربیاید.
دوم، تنها قرضدهنده فعال به جا مانده، دولتهای مستقل هستند و همانگونه که یونان ثابت کرد، دولتها محدودیتهایی دارند. آنها نمیتوانند تمام بدهیهایشان را با چاپ پول حل کنند، زیرا اگر چنین کنند، اعتباردهندگان آنها را رها میکنند. دولتها برای چاپ پول به اعتباردهندگانشان بسیار محتاجند. یونان ریاضت اقتصادی را پذیرفت. بریتانیا هم همینطور یکی از احزاب ایالات متحده (حزب tea) خواهان صرفهجویی اقتصادی شده است. به هر حال اعضای کنگره مجبور خواهند بود، قرض گرفتن و خرج کردن را متوقف کنند، زیرا اگر چنین نکنند، رایدهندگان آنها را برکنار خواهند کرد.
سوم، ایدهای که معتقد است، بانک مرکزی میتواند در هر زمان و به هر میزان تورم ایجاد کند، به چالش کشیده میشود. آیا بانک مرکزی میتواند بدهی 57 تریلیون دلاری دیگری (باچاپ پول) برای خودش ایجاد کند. آیا میتواند 600 تریلیون دلار مطالبات را تضمین کند؟ بعید است. آیا ترازنامه 3/2 تریلیون دلاری بانک مرکزی میتواند مانع از سقوط کادریلیون (عدد یک با پانزده صفر) دلار از بدهی کل دنیا شود؟ شانسی در این زمینه وجود ندارد. چندی است سران بانک مرکزی علیه افزایش حجم پول از طریق خرید اوراق قرضه دولتی مبارزه میکنند. این مبارزه در سالهای 2009-2008 هماهنگتر و منسجمتر شده است. تاکنون به لحاظ تاریخی، اصلاحاتی در بانک مرکزی صورت گرفته است، اما در حل و فصل آن شکافهایی دیده میشود. برخی از مدیران بانک مرکزی با سیاستهای افراطی برنانکی مخالف هستند و این مخالفت حاصل خرید (پولی کردن) یکهفتم از 1درصد بدهی معوقه و وصولنشده سراسر دنیا توسط بانک مرکزی بوده است.
دلیل چهارم، مربوط به اهمیت و نقش حیاتی روانشناسی اجتماعی است. رایدهندگان آمریکایی درباره طرحهای نجات، عصبانی هستند. کنگره برای اولین بار از زمان تاسیس بانک مرکزی در سال 1913، خواهان رسیدگی و ممیزی آن شده است. ناگهان رون پاول محبوب شده است؛ او خواهان حذف بانک مرکزی است. این تغییرات تصادفی نیستند. این تغییرات حاصل دور شدن حالت خوشبینی عمومی و حرکت به سوی بدبینی در بین عموم مردم است. در این زمینه به تاریخ رجوع میکنم. ریزش دیدگاه عمومی که در سال 1835 آغاز شد، منجر به حذف کامل بانک مرکزی آمریکا شد. این امر به راحتی قابل تکرار است. بانک مرکزی در نهایت یا توسط مردم تحریم یا نابود میشود. دیدگاه مردم نسبت به این بانک، در حال تغییر است. نشریاتی مثل شما با برشمردن خطر بانکهای مرکزی و ابر تورم در اقتصاد، به تغییر دیدگاه عمومی کمک میکنند. مردم از تورم و از قرض گرفتن وحشت دارند. هر دو مورد ذکر شده، این تغییر نگرش در مردم را شدت و شتاب میدهند. گرچه در بلندمدت، این موضوع خوبی محسوب میشود، اما به کاهش سطح عمومی قیمتها کمک میکنند.
کراکس: اما آیا اگر کاهش سطح عمومی قیمتها مشاهده شود، بانک مرکزی به راحتی نمیتواند پول منتشر کند؟ همان «ریختن پول از هلیکوپتر» که اشاره کردید. آیا این مانع از کاهش سطح عمومی قیمتها نشده و هنگامی که دلار ضعیف شود، تورم و حتی ابر تورم رخ نخواهد داد؟
رابرت پریکتر: با این موضوع شروع میکنم که موضوع انتشار اسکناس توسط بانک مرکزی (ریختن پول از هلیکوپتر) دارای نواقصی است. بانک مرکزی نمیتواند مثل دولت زیمبابوه همانند ماشین چاپ پول عمل کند. با اینکه تفاوت چندانی بین فدرال رزرو و دولت زیمبابوه نیست، اما با یک تمایز مهم، بانک مرکزی فقط آن هنگام میتواند پول جدید خلق کند که اوراق قرضه خریداری کند. این اوراق قرضه، دارایی بانک مرکزی محسوب میشوند و قاعدتا بانک مرکزی نمیخواهد پشتوانه اسکناسهایش، داراییهای ضعیفی باشد. با این حال حتی اگر بانک مرکزی این حجم عظیم بدهیهای معوقه را هم به پول تبدیل میکرد، این پول تورم خالصی به بار نمیآورد. عرضه پول به اضافه اعتبار برابر خواهند بود و سطح عمومی قیمتها – به ویژه برای سرمایهگذاریها- بر مبنای میزان کل داراییهای پولی است نه فقط بر اساس میزان پول پایه. در ضمن هیچ راهی وجود ندارد که بانک مرکزی کلیه بدهیهای کثیف و مشکلدار دنیا را بخرد. بانک مرکزی همواره خواهان داراییهای خوب و دست اول برای ترازنامهاش است. به یاد میآورید که بانک مرکزی اوراق قرضه فانی میو فردیمک (شرکت سرمایهگذاری مورد حمایت دولت) را تا زمانی که از ضمانت خزانه داری برخوردار نگردید، نخرید، زیرا به اصطلاح، یک خطر اخلاقی وجود دارد مبنی بر این که اگر بانک مرکزی اوراق بدهی هر جایی را بخرد، آن گاه افراد فورا با سرعت هر چه بیشتر اوراق قرضه بیشتری را چاپ میکنند تا بتوانند آن را به بانک مرکزی بفروشند. بانک مرکزی نمیتواند با این حجم از بدهیها پیش برود، اما وقوع همه این شرایط، فوقالعاده هستند. از این لحاظ که در واقع اصل صیانت از خود، کمکم بانک مرکزی را به بازی خواهد گرفت، همان گونه که برای سایر موسسات دیگر نیز این گونه است. حجم زیادی از داراییهای بیارزش را در اختیار داشتن برای بانک مرکزی؛ یعنی تیشه بر ریشه خود زدن و تصور نمیکنم که بانک مرکزی تا این حد پیش رود.
کراکس: پس فکر میکنید که بانک مرکزی تا این حد پیش نرود، اما اگر دولت وارد معرکه شده و سعی کند عرضه پول را با فروش اسناد خزانه به بانک مرکزی افزایش دهد، آنگاه آیا تورم نخواهیم داشت؟
رابرت پریکتر: اگر دولت چنین کند، آنگاه صاحبان اوراق قرضه هراسان شده و نرخهای بهره افزایش مییابد.
در همان حین قیمت سایر اعتبارات به شدت بالا میرود. وقتی که عرضه اعتبارات بسیار بیشتر از عرضه پول باشد – آن هم با اختلاف بزرگ- سرعت انقباض اعتبارات بیش از انتشار اوراق قرضه جدید خواهد بود. نتیجه خالص، همان کاهش سطح عمومی قیمتها خواهد بود، اما این محتملترین حالت نیست. دقت کردهاید که حتی رییس بانک مرکزی به کنگره گفته که نیاز است تا پروسه خرج کردن و قرض گرفتن متوقف شود. بانک مرکزی بیش از هر وامدهنده دیگری، خواهان این است که پروسه قرض گرفتن از این نهاد، پایان یابد. بدانید اگر نرخهای بهره اوراق اسناد خزانه به شدت افزایش یافت، دلیلش بیشتر به خاطر ترس از نکول بدهیهای دولت است. اجبار دولت به پرداخت نرخهای بالا و بالاتر به مثابه کندن سیاه چالی برای پول میماند. نرخهای فزاینده اوراق خزانه، سدی در مقابل ورود جریان اعتبارات به سایر بخشهای اقتصادی خواهد بود؛ بانکها، شهرداریها و شرکتها ورشکسته خواهند شد. کلیه بدهی آنها تباه میشود که خود فرآیندی است انقباضی و ضدتورمی است.
کراکس: اصلا امکان بروز ابر تورم در اقتصاد ایالات متحده وجود دارد؟
رابرت پریکتر: قطعا امکانپذیر است، اما تنها بعد از سقوط بازار اوراق قرضه نه پیش از آن. اگر سیاستمداران همچنان فشار بیاورند، ممکن است تصمیم به انتشار پول بگیرند، اما این یک حدس سیاسی است نه تحلیل پولی. برای داشتن ابر تورم نخست باید از دره کاهش قیمتها عبور کنیم که این گذار ممکن است بیش از آنچه که فکر میکنیم، طول بکشد.
کراکس: یعنی منظورتان این است که بروز تورم غیرممکن نیست، اما وقوع آن پیش از پایان یافتن کاهش سطح قیمتها امکان پذیر نیست. خوب حالا چه علائمی را دنبال میکنید که حکایت از پایان نزول قیمت و شروع خطر تورم، داشته باشد؟
رابرت پریکتر: علائمی مثل بحران بانکی به نحوی که در هزاران بانک بسته شود، وجود نرخ بیکاری 33درصدی، بازار ویرانشده اوراق قرضه شهرداریها و بخش خصوصی و به وجود آمدن هراس و وحشت در خصوص اوراق قرضه دولتی. اگر تمامی این موارد اتفاق افتد، آنگاه باید مراقب قانونی باشید که به دولت اجازه میدهد برای رهایی یافتن از این مساله، پول چاپ کند یا بانک مرکزی را مجبور کند که با سرعت بسیار بالایی، بدهیهای جدید را پذیرا باشد؛ اما اعتقاد دارم، تمام این موارد را قبل از بروز ابر تورم خواهیم دید. اگر چنین شد تمام پولهایتان را صرف طلا و زمین کنید.
کراکس: آیا ممکن است در این خلال، سناریوهایی پیش آید که از ورای آنها، بپذیرید در خصوص کاهش سطح عمومی قیمتها اشتباه فکر کرده و تورم دارد به یک تهدید تبدیل میشود؟
رابرت پریکتر: چنانچه شاخص سهام، مستغلات و کالاها همگی به اوج قیمتی خود در سالهای 2008-2006 برسند، آنگاه دلایل کافی برای بروز تورم خارج از کنترل، وجود خواهد داشت. ما به دقت این شاخصها را زیر نظر داریم و هرگونه تغییرات را از نزدیک دنبال میکنیم.
کراکس: نظرتان در خصوص خرید طلا به عنوان پوششدهنده ریسک ناشی از بحرانها چیست؟ شما در رسانهها به عنوان فرد ضدطلا شناخته شدهاید.
رابرت پریکتر: من عاشق طلا هستم. طلا پول است. سیستم اسکناس بدون پشتوانه ما که پولی ندارد. هر آنچه دارد، بدهی است. غیرقانونی اعلام کردن استفاده از طلا به عنوان پول، یکی از مضرترین تصمیماتی بود که دولت اتخاذ کرد. اگر قراردادهای پرداختی به جای کاغذ (اسکناس) با طلا تنظیم میشدند، اقتصادمان شکوفا میشد. گفته شده است که طی سه دهه گذشته هیچ سرمایهگذاری بدتر از سرمایهگذاری در نقره نبوده و وضعیت طلا هم بهتر از آن نبوده است. شما باید بازارهای نقدی و اختیارات خودتان را انتخاب کنید. در سال 2001، 95درصد از دلالان بازارهای آتی در شاخص تمایلات روزانه، به افزایش صعود طلا رای دادهاند؛ اما طلا کاهش یافت. حال 98درصد از آنها فکر میکنند که طلا گرانتر خواهد شد. این بار ممکن است کاهشی در کار نباشد. در ضمن با وجود اینکه میدانم این موضوع بحثبرانگیز خواهد شد، اما طلا پوششدهنده ریسک ناشی از بحرانها نیست. بلکه پوششدهنده ریسک ناشی از تورم است. هنگام وقوع بحرانها مردم پول نیاز دارند. هنگام بحران، اسکناس (دلار) و نجات دلارهای تخصیص یافته به بدهیها باعث خواهد شد ارزش دلار بیش از طلا بالا رود که این یعنی احتمالا برای یک مدتی قیمت طلا افت خواهد کرد. بدهکاران دلار دارند، بستانکاران دلار دارند و دلار آن چیزی است که بدهکاران به آن نیاز دارند و بستانکاران دریافت آن را خواهان هستند؛ اما معتقدم (البته شاید به آرزو ماند) روزگار پول بدون پشتوانه به سر آمده است. تنها راه حل مشکلات پولی این است که دولت از کسبوکار پولی بیرون رود. مثل هر کسبوکار دیگری که دولت وارد آن شد، این بازار هم مثل همه آنها بیش از بهبود ضرر دید. در عین حال معتقدم، طرفدار بازگشت به سیستم استاندارد طلا بودن هم کار اشتباهی است؛ زیرا در نهایت دولتها، همیشه چنین استانداردهایی را نادیده میگیرند. یک زمانی پوند انگلیس ارزشی معادل 16 اونس طلا یا 454/0 کیلوگرم طلا داشت؛ اما ارزش کنونی آن به چیست؟ موسسات خصوصی باید پول عرضه کنند. قبلا شرکتهایی مثل GoldMoney چنین میکردند. این مدلی برای آینده است.
کراکس: اگر قیمتها در حال کاهش هستند، چه توصیهای برای سرمایهگذاران دارید؟
رابرت پریکتر: باید در درجه اول دلار (پول نقد) و اسناد خزانه و سکههای طلا و بستههای سکه نقره آمریکایی که «نقرههای آشغال» نامیده میشوند، نگهداری کنند. نباید اوراق قرضه مشارکتی، اوراق قرضه شهرداریها، بدهی وام مسکن، وام خودرو، کارتهای قرضه اعتباری، اوراق قرضه خارجی یا سایر اوراق قرضهای که ارزششان به زودی افت میکند، نگهداری کنند. نباید هیچ سهامی یا داراییهای سرمایهگذاری داشته باشند. معامله گران با تجربه باید استراتژی کوتاهمدت داشته باشند. پیشنهاد میکنم آنهایی که راهنماییهای بیشتری در این خصوص میخواهند، بخش دوم کتاب «کنترل سقوط» را مطالعه نمایند تا چگونگی بهرهبرداری از موقعیتهای کاهش سطح عمومی قیمتها را دریابند.
کراکس: و سخن پایانی...
رابرت پریکتر: درک میکنم که پیشبینیام در خصوص کاهش سطح عمومی قیمتها با دیدگاه غالب پیشفروشکنندهها و بروز رکود با دیدگاه پیشخریدکنندهها، متفاوت است؛ اما قانع شدهام که کاهش سطح عمومی قیمتها و رکود تا حدودی رخ داده و در حال شدت گرفتن و بدتر شدن است. از شما تشکر میکنم.
کراکس: خواهش میکنم. ما هم از شما ممنونیم.
منبع: دنیای اقتصاد
چرا کاهش سطح عمومی قیمتها اجتنابناپذیر است؟
مترجم: مانا مصباحی
رابرت پریکتر نویسنده و تحلیلگر بازار سهام است. او را به خاطر پیشبینیهایش میشناسند.
دیلی کراکس: سلام باب. بابت مصاحبه امروز ممنون. شما برای سه دهه از موفقترین تحلیلگرهای بازار بودهاید، اما در چند سال اخیر به خاطر اینکه گفتهاید نیاز است تا سطح عمومی قیمتها در اقتصاد و در بازار اوراق بهادار فروکش کند، مشهور شدهاید. در واقع جنابعالی از معدود متخصصان بازار هستید که خواهان وقوع بیدرنگ نزول قیمتها میباشد.
رابرت پریکتر: قطعا، شما به راحتی میتوانید تنها با انگشتان یک دستتان تعداد مواقعی که کاهش سطح عمومی قیمتها رخ داده است را بشمارید. این امر بسیار کم رخ داده است.
کراکس: اغلب خوانندگان با مباحث تورم آشنا هستند. ما سقوط بازارهای مالی را در سال 2008 شاهد بودیم. واکنش بانک مرکزی آمریکا و دولت به این سقوط «چاپ پول»، اعطای اعتبار و وام و بستههای نجات مالی برای بانکها و موسسات بزرگ بوده است. چنین سیاستهای پولی انبساطی (انتشار اسکناس و اعتبارات ارزان) تورم به بار خواهد آورد. ممکن است به شیوهای ساده توضیح بدهید که چطور ممکن است با وجود سیستمی مثل سیستم پول کاغذی و ذخایر ارزی ما، سطح عمومی قیمتها کاهش یابد. چرا شما چنین امری را محتمل میدانید؟
رابرت پریکتر: به سادهترین بیان، وامدهندگان (بستانکاران) جریان وام دادن را متوقف خواهند کرد که این به معنی افزایش نیافتن عرضه اعتبار است و از آن طرف قرضگیرندگان (بدهکاران) بدهیهایشان را نکول خواهند کرد. این امر بدهیهای معوقهای را موجب میشود. توقف وام دادن و بروز نکول بدهیها، تلاشهای بانک مرکزی و دولت را برای افزایش قیمتها به باد داده و قیمتها را کاهش میدهد. جریانهای نامبرده، پیش از این شروع شدهاند. به افراد حق میدهم؛ وقوع تورم بسیار منطقیتر و بدیهیتر به نظر میرسد. طی هشت سال گذشته، نرخ سود وام بانک مرکزی، دو بار به صفر رسید. نرخ سود صفر یعنی وام و اعتبار مجانی. بانک مرکزی تریلیونها دلار پول جدید ایجاد کرد. بانکهای مرکزی در سرتاسر دنیا وامهای بیحد و حصر مجانی مهیا کردند. دولت به طرز غیرقابل کنترلی در حال خرجکردن است، بانک مرکزی و خزانه داری یا موسسات را نجات میدهند یا یک یا دو تریلیون دلار یا حتی مبالغ بیشتری، از قرضهای بد را تضمین میکنند. رییس بانک مرکزی را بگویید که هشت سال پیش سوگند یاد کرد از آسمان با هلیکوپتر پول (پول مفت) پخش خواهد کرد، اما از لحاظ منطقی یک اشکال وجود دارد و آن شرایط موجود کنونی در اقتصاد است. در تورمهای بزرگ تاریخ، مثل آنچه در دهه 1920 در آلمان و در دهه سال 2000 در زیمبابوه رخ داد، چند اتفاق مهم افتاد؛ عرضه پول افزایش یافت، نرخهای بهره دو و سه برابر شد، قیمت کالاها و سهام بالا رفت، قیمت مصرفکنندگان بیوقفه افزایش یافت و مردم سعی میکردند به محض دریافت پول، از شر آن خلاص شوند. رهایی از پول به مثابه مسابقه میماند. امروز حتی یکی از آن موارد هم اتفاق نیفتاده است. بلکه حتی برعکس هم شده است. M3 ( مجموع میزان پول و وام در سیستم) با سرعت هر چه بیشتری در حال کم شدن است. نرخ بهره اسناد خزانه حولوحوش صفر است. بازارهای سهام نسبت به یک دهه پیش فروکش کرده است. نرخ تغییر شاخص قیمت مصرفکننده و تولیدکننده صفر است. مردم دنبال کسی میگردند که یک دلار به آنها بدهد؛ مردم نمیتوانند وام بگیرند، نمیتوانند خانههایشان را بفروشند و در پیداکردن شغل نیز ناکام هستند. قیمتهای فروشگاه وال مارت در حال نزول است. این شرایط نسبت به شرایط آلمان و زیمبابوه، عجیب و غریب مینماید، زیرا همه چیز بر عکس شده است.
کراکس: اما نه قیمت همه چیز، قیمت طلا همچنان بالا است.
رابرت پریکتر: در ضمن قیمت املاک و مستغلات در تورنتو همچنان بالا است، اما اجازه دهید کمی در این بازارها تعمق بیشتری داشته باشیم. به طور کلی طی یک دهه گذشته، سه اوج افزایش اعتبارات وجود داشته است.
در سال 2000، بسیاری از بازارهای سهام در سرتاسر دنیا از سیر صعودی باز ایستادند.
در سال 2006، افزایش قیمت املاک متوقف شد.
در سال 2008، سیر افزایشی قیمت کالاها متوقف شد.
بازارهای سهام، کالاها و مستغلات از بزرگترین بازارهای جهان هستند، اما حال در سال 2010، چند اشتباه بد اخیر، باعث افزایش دور جدید قیمتها شده است. هرگز فکر نمیکردم که روند باشکوه تورم بلند مدت تا این حد طول بکشد، اما طول کشید. در نقطه اوج قیمت هر کدام از سه بازار فوق، سرمایهگذاران بر حوزه دیگری تمرکز کردهاند. هر هنگام که چنین شد، حوزه مورد تمرکز روند معکوس قیمتی به خود دیده، موجب کاهش قیمتها تا50درصد یا حتی بیشتر شده است.
افزایش اخیر قیمتها، کماکان ضعیف است. در نتیجه این افزایش قیمت، به سختی میتواند اعتماد سرمایهگذاران را جلب کرده، به گونهای که بازارهای رو به رشد مجزای کنونی، رونق گیرند. هر هنگام که بازارها به حد کفایت روند صعودی به خود میگیرند، سرمایهگذاران مطمئن میشوند که جریان معکوس نخواهد شد. این سرمایهگذاران همین تفکر را برای سهام اینترنت و تکنولوژی دارند. برای بازارهای مستغلات و نفت نیز چنین تحلیلی به کار میبرند. حالا که تعدادی از این بازارها همچنان در حال صعود هستند، همین بحث و استدلال را برایشان میشنویم. طبیعی است، زیرا سرمایهگذاران همواره خواهان بازارهایی با قیمتهای رو به رشد هستند، اما سرمایهگذاران حبابهای قبلی، هرگز برنگشتند که از عکس این تفکر رایج سخن برانند؛ زیرا برخی از آنها از هستی ساقط شدهاند.
کراکس: اما در مقابل این استدلال که میگوید بانک مرکزی قدرت خلق تورم، خلق مقادیر نامحدود پول و اعتبار و تزریق آن به اقتصاد، آن هم در هر زمان و به هر میزان دارد» چه میگویید؟ با استناد به همین استدلال است که گفته میشود کاهش سطح عمومی قیمتها تا حدودی بعید مینماید.
رابرت پریکتر: این سوال را در اوایل سال 2002 در کتابم «کنترل سقوط» پاسخ دادهام. پس از سقوط بازارهای مالی، بانک مرکزی اعتبارات بیحد و حصری را عرضه کرده است. پول به اقتصاد تزریق کرد. تاکنون تورم خارج از کنترلی وجود نداشته است. مشکلات زیادی در مورد این استدلالی که اشاره داشتهاید، وجود دارد که بحث در مورد آن، در این زمان محدود نمیگنجد. با این حال چهار نکته کلیدی را متذکر میشوم.
نخست، بانکها به ویرانهای تبدیل شدهاند. آنها تا پنی آخر سپردهها را وام دادهاند و این وامها به کار نمیآیند. آنها همه نمیتوانند هیچ پول جدیدی قرض بگیرند، زیرا الان هم در حال غرق شدن هستند و مصرفکنندگان نیز در وضعیت خوبی به سر نمیبرند؛ بنابراین آنها هم نمیتوانند بیش از این، قرض بگیرند. وامهای نامحدود بانک مرکزی به کار نمیآید. هیچ کس نمیتواند بیش از این، از پس نرخ سود بانکها بربیاید.
دوم، تنها قرضدهنده فعال به جا مانده، دولتهای مستقل هستند و همانگونه که یونان ثابت کرد، دولتها محدودیتهایی دارند. آنها نمیتوانند تمام بدهیهایشان را با چاپ پول حل کنند، زیرا اگر چنین کنند، اعتباردهندگان آنها را رها میکنند. دولتها برای چاپ پول به اعتباردهندگانشان بسیار محتاجند. یونان ریاضت اقتصادی را پذیرفت. بریتانیا هم همینطور یکی از احزاب ایالات متحده (حزب tea) خواهان صرفهجویی اقتصادی شده است. به هر حال اعضای کنگره مجبور خواهند بود، قرض گرفتن و خرج کردن را متوقف کنند، زیرا اگر چنین نکنند، رایدهندگان آنها را برکنار خواهند کرد.
سوم، ایدهای که معتقد است، بانک مرکزی میتواند در هر زمان و به هر میزان تورم ایجاد کند، به چالش کشیده میشود. آیا بانک مرکزی میتواند بدهی 57 تریلیون دلاری دیگری (باچاپ پول) برای خودش ایجاد کند. آیا میتواند 600 تریلیون دلار مطالبات را تضمین کند؟ بعید است. آیا ترازنامه 3/2 تریلیون دلاری بانک مرکزی میتواند مانع از سقوط کادریلیون (عدد یک با پانزده صفر) دلار از بدهی کل دنیا شود؟ شانسی در این زمینه وجود ندارد. چندی است سران بانک مرکزی علیه افزایش حجم پول از طریق خرید اوراق قرضه دولتی مبارزه میکنند. این مبارزه در سالهای 2009-2008 هماهنگتر و منسجمتر شده است. تاکنون به لحاظ تاریخی، اصلاحاتی در بانک مرکزی صورت گرفته است، اما در حل و فصل آن شکافهایی دیده میشود. برخی از مدیران بانک مرکزی با سیاستهای افراطی برنانکی مخالف هستند و این مخالفت حاصل خرید (پولی کردن) یکهفتم از 1درصد بدهی معوقه و وصولنشده سراسر دنیا توسط بانک مرکزی بوده است.
دلیل چهارم، مربوط به اهمیت و نقش حیاتی روانشناسی اجتماعی است. رایدهندگان آمریکایی درباره طرحهای نجات، عصبانی هستند. کنگره برای اولین بار از زمان تاسیس بانک مرکزی در سال 1913، خواهان رسیدگی و ممیزی آن شده است. ناگهان رون پاول محبوب شده است؛ او خواهان حذف بانک مرکزی است. این تغییرات تصادفی نیستند. این تغییرات حاصل دور شدن حالت خوشبینی عمومی و حرکت به سوی بدبینی در بین عموم مردم است. در این زمینه به تاریخ رجوع میکنم. ریزش دیدگاه عمومی که در سال 1835 آغاز شد، منجر به حذف کامل بانک مرکزی آمریکا شد. این امر به راحتی قابل تکرار است. بانک مرکزی در نهایت یا توسط مردم تحریم یا نابود میشود. دیدگاه مردم نسبت به این بانک، در حال تغییر است. نشریاتی مثل شما با برشمردن خطر بانکهای مرکزی و ابر تورم در اقتصاد، به تغییر دیدگاه عمومی کمک میکنند. مردم از تورم و از قرض گرفتن وحشت دارند. هر دو مورد ذکر شده، این تغییر نگرش در مردم را شدت و شتاب میدهند. گرچه در بلندمدت، این موضوع خوبی محسوب میشود، اما به کاهش سطح عمومی قیمتها کمک میکنند.
کراکس: اما آیا اگر کاهش سطح عمومی قیمتها مشاهده شود، بانک مرکزی به راحتی نمیتواند پول منتشر کند؟ همان «ریختن پول از هلیکوپتر» که اشاره کردید. آیا این مانع از کاهش سطح عمومی قیمتها نشده و هنگامی که دلار ضعیف شود، تورم و حتی ابر تورم رخ نخواهد داد؟
رابرت پریکتر: با این موضوع شروع میکنم که موضوع انتشار اسکناس توسط بانک مرکزی (ریختن پول از هلیکوپتر) دارای نواقصی است. بانک مرکزی نمیتواند مثل دولت زیمبابوه همانند ماشین چاپ پول عمل کند. با اینکه تفاوت چندانی بین فدرال رزرو و دولت زیمبابوه نیست، اما با یک تمایز مهم، بانک مرکزی فقط آن هنگام میتواند پول جدید خلق کند که اوراق قرضه خریداری کند. این اوراق قرضه، دارایی بانک مرکزی محسوب میشوند و قاعدتا بانک مرکزی نمیخواهد پشتوانه اسکناسهایش، داراییهای ضعیفی باشد. با این حال حتی اگر بانک مرکزی این حجم عظیم بدهیهای معوقه را هم به پول تبدیل میکرد، این پول تورم خالصی به بار نمیآورد. عرضه پول به اضافه اعتبار برابر خواهند بود و سطح عمومی قیمتها – به ویژه برای سرمایهگذاریها- بر مبنای میزان کل داراییهای پولی است نه فقط بر اساس میزان پول پایه. در ضمن هیچ راهی وجود ندارد که بانک مرکزی کلیه بدهیهای کثیف و مشکلدار دنیا را بخرد. بانک مرکزی همواره خواهان داراییهای خوب و دست اول برای ترازنامهاش است. به یاد میآورید که بانک مرکزی اوراق قرضه فانی میو فردیمک (شرکت سرمایهگذاری مورد حمایت دولت) را تا زمانی که از ضمانت خزانه داری برخوردار نگردید، نخرید، زیرا به اصطلاح، یک خطر اخلاقی وجود دارد مبنی بر این که اگر بانک مرکزی اوراق بدهی هر جایی را بخرد، آن گاه افراد فورا با سرعت هر چه بیشتر اوراق قرضه بیشتری را چاپ میکنند تا بتوانند آن را به بانک مرکزی بفروشند. بانک مرکزی نمیتواند با این حجم از بدهیها پیش برود، اما وقوع همه این شرایط، فوقالعاده هستند. از این لحاظ که در واقع اصل صیانت از خود، کمکم بانک مرکزی را به بازی خواهد گرفت، همان گونه که برای سایر موسسات دیگر نیز این گونه است. حجم زیادی از داراییهای بیارزش را در اختیار داشتن برای بانک مرکزی؛ یعنی تیشه بر ریشه خود زدن و تصور نمیکنم که بانک مرکزی تا این حد پیش رود.
کراکس: پس فکر میکنید که بانک مرکزی تا این حد پیش نرود، اما اگر دولت وارد معرکه شده و سعی کند عرضه پول را با فروش اسناد خزانه به بانک مرکزی افزایش دهد، آنگاه آیا تورم نخواهیم داشت؟
رابرت پریکتر: اگر دولت چنین کند، آنگاه صاحبان اوراق قرضه هراسان شده و نرخهای بهره افزایش مییابد.
در همان حین قیمت سایر اعتبارات به شدت بالا میرود. وقتی که عرضه اعتبارات بسیار بیشتر از عرضه پول باشد – آن هم با اختلاف بزرگ- سرعت انقباض اعتبارات بیش از انتشار اوراق قرضه جدید خواهد بود. نتیجه خالص، همان کاهش سطح عمومی قیمتها خواهد بود، اما این محتملترین حالت نیست. دقت کردهاید که حتی رییس بانک مرکزی به کنگره گفته که نیاز است تا پروسه خرج کردن و قرض گرفتن متوقف شود. بانک مرکزی بیش از هر وامدهنده دیگری، خواهان این است که پروسه قرض گرفتن از این نهاد، پایان یابد. بدانید اگر نرخهای بهره اوراق اسناد خزانه به شدت افزایش یافت، دلیلش بیشتر به خاطر ترس از نکول بدهیهای دولت است. اجبار دولت به پرداخت نرخهای بالا و بالاتر به مثابه کندن سیاه چالی برای پول میماند. نرخهای فزاینده اوراق خزانه، سدی در مقابل ورود جریان اعتبارات به سایر بخشهای اقتصادی خواهد بود؛ بانکها، شهرداریها و شرکتها ورشکسته خواهند شد. کلیه بدهی آنها تباه میشود که خود فرآیندی است انقباضی و ضدتورمی است.
کراکس: اصلا امکان بروز ابر تورم در اقتصاد ایالات متحده وجود دارد؟
رابرت پریکتر: قطعا امکانپذیر است، اما تنها بعد از سقوط بازار اوراق قرضه نه پیش از آن. اگر سیاستمداران همچنان فشار بیاورند، ممکن است تصمیم به انتشار پول بگیرند، اما این یک حدس سیاسی است نه تحلیل پولی. برای داشتن ابر تورم نخست باید از دره کاهش قیمتها عبور کنیم که این گذار ممکن است بیش از آنچه که فکر میکنیم، طول بکشد.
کراکس: یعنی منظورتان این است که بروز تورم غیرممکن نیست، اما وقوع آن پیش از پایان یافتن کاهش سطح قیمتها امکان پذیر نیست. خوب حالا چه علائمی را دنبال میکنید که حکایت از پایان نزول قیمت و شروع خطر تورم، داشته باشد؟
رابرت پریکتر: علائمی مثل بحران بانکی به نحوی که در هزاران بانک بسته شود، وجود نرخ بیکاری 33درصدی، بازار ویرانشده اوراق قرضه شهرداریها و بخش خصوصی و به وجود آمدن هراس و وحشت در خصوص اوراق قرضه دولتی. اگر تمامی این موارد اتفاق افتد، آنگاه باید مراقب قانونی باشید که به دولت اجازه میدهد برای رهایی یافتن از این مساله، پول چاپ کند یا بانک مرکزی را مجبور کند که با سرعت بسیار بالایی، بدهیهای جدید را پذیرا باشد؛ اما اعتقاد دارم، تمام این موارد را قبل از بروز ابر تورم خواهیم دید. اگر چنین شد تمام پولهایتان را صرف طلا و زمین کنید.
کراکس: آیا ممکن است در این خلال، سناریوهایی پیش آید که از ورای آنها، بپذیرید در خصوص کاهش سطح عمومی قیمتها اشتباه فکر کرده و تورم دارد به یک تهدید تبدیل میشود؟
رابرت پریکتر: چنانچه شاخص سهام، مستغلات و کالاها همگی به اوج قیمتی خود در سالهای 2008-2006 برسند، آنگاه دلایل کافی برای بروز تورم خارج از کنترل، وجود خواهد داشت. ما به دقت این شاخصها را زیر نظر داریم و هرگونه تغییرات را از نزدیک دنبال میکنیم.
کراکس: نظرتان در خصوص خرید طلا به عنوان پوششدهنده ریسک ناشی از بحرانها چیست؟ شما در رسانهها به عنوان فرد ضدطلا شناخته شدهاید.
رابرت پریکتر: من عاشق طلا هستم. طلا پول است. سیستم اسکناس بدون پشتوانه ما که پولی ندارد. هر آنچه دارد، بدهی است. غیرقانونی اعلام کردن استفاده از طلا به عنوان پول، یکی از مضرترین تصمیماتی بود که دولت اتخاذ کرد. اگر قراردادهای پرداختی به جای کاغذ (اسکناس) با طلا تنظیم میشدند، اقتصادمان شکوفا میشد. گفته شده است که طی سه دهه گذشته هیچ سرمایهگذاری بدتر از سرمایهگذاری در نقره نبوده و وضعیت طلا هم بهتر از آن نبوده است. شما باید بازارهای نقدی و اختیارات خودتان را انتخاب کنید. در سال 2001، 95درصد از دلالان بازارهای آتی در شاخص تمایلات روزانه، به افزایش صعود طلا رای دادهاند؛ اما طلا کاهش یافت. حال 98درصد از آنها فکر میکنند که طلا گرانتر خواهد شد. این بار ممکن است کاهشی در کار نباشد. در ضمن با وجود اینکه میدانم این موضوع بحثبرانگیز خواهد شد، اما طلا پوششدهنده ریسک ناشی از بحرانها نیست. بلکه پوششدهنده ریسک ناشی از تورم است. هنگام وقوع بحرانها مردم پول نیاز دارند. هنگام بحران، اسکناس (دلار) و نجات دلارهای تخصیص یافته به بدهیها باعث خواهد شد ارزش دلار بیش از طلا بالا رود که این یعنی احتمالا برای یک مدتی قیمت طلا افت خواهد کرد. بدهکاران دلار دارند، بستانکاران دلار دارند و دلار آن چیزی است که بدهکاران به آن نیاز دارند و بستانکاران دریافت آن را خواهان هستند؛ اما معتقدم (البته شاید به آرزو ماند) روزگار پول بدون پشتوانه به سر آمده است. تنها راه حل مشکلات پولی این است که دولت از کسبوکار پولی بیرون رود. مثل هر کسبوکار دیگری که دولت وارد آن شد، این بازار هم مثل همه آنها بیش از بهبود ضرر دید. در عین حال معتقدم، طرفدار بازگشت به سیستم استاندارد طلا بودن هم کار اشتباهی است؛ زیرا در نهایت دولتها، همیشه چنین استانداردهایی را نادیده میگیرند. یک زمانی پوند انگلیس ارزشی معادل 16 اونس طلا یا 454/0 کیلوگرم طلا داشت؛ اما ارزش کنونی آن به چیست؟ موسسات خصوصی باید پول عرضه کنند. قبلا شرکتهایی مثل GoldMoney چنین میکردند. این مدلی برای آینده است.
کراکس: اگر قیمتها در حال کاهش هستند، چه توصیهای برای سرمایهگذاران دارید؟
رابرت پریکتر: باید در درجه اول دلار (پول نقد) و اسناد خزانه و سکههای طلا و بستههای سکه نقره آمریکایی که «نقرههای آشغال» نامیده میشوند، نگهداری کنند. نباید اوراق قرضه مشارکتی، اوراق قرضه شهرداریها، بدهی وام مسکن، وام خودرو، کارتهای قرضه اعتباری، اوراق قرضه خارجی یا سایر اوراق قرضهای که ارزششان به زودی افت میکند، نگهداری کنند. نباید هیچ سهامی یا داراییهای سرمایهگذاری داشته باشند. معامله گران با تجربه باید استراتژی کوتاهمدت داشته باشند. پیشنهاد میکنم آنهایی که راهنماییهای بیشتری در این خصوص میخواهند، بخش دوم کتاب «کنترل سقوط» را مطالعه نمایند تا چگونگی بهرهبرداری از موقعیتهای کاهش سطح عمومی قیمتها را دریابند.
کراکس: و سخن پایانی...
رابرت پریکتر: درک میکنم که پیشبینیام در خصوص کاهش سطح عمومی قیمتها با دیدگاه غالب پیشفروشکنندهها و بروز رکود با دیدگاه پیشخریدکنندهها، متفاوت است؛ اما قانع شدهام که کاهش سطح عمومی قیمتها و رکود تا حدودی رخ داده و در حال شدت گرفتن و بدتر شدن است. از شما تشکر میکنم.
کراکس: خواهش میکنم. ما هم از شما ممنونیم.
منبع: دنیای اقتصاد