tania
01-01-2011, 10:17 AM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
شیشههای منقوش
مبداء اولین پنجرهها با شیشه کاری منقوش در مسیر تاری گم شده اند. این امکان وجود دارد که این تکنیک از جواهرسازی، میناکاری و موزائیک مشتق شده باشد. آن دسته از پنجرههای دارای شیشههای منقوش که برای ما آشناتر هستند، زمانی به وجود آمدند که ساختن کلیساهای پرتجمل معمول شد.
ترسیماتی از حضرت عیسی و صحنههای کتاب مقدس در کلیساهای فرانسه و آلمان و همچنین طراحیهای تزئینی در انگلستان که متعلق به قرن دهم میلادی بودند، از جمله قدیمی ترین این تصاویر هستند.
شیشه، ماده ای مرموز به نظر میرسد زیرا به نوعی حاوی خواص هر سه حالت ماده –گاز، مایع و جامد، است. شیشه بیشتر شبیه یک مایع بسیار سرد شده است که نور را تسخیر کرده و از درون میدرخشد. این ماده جواهر مانند، از پیش پا افتاده ترین ماده جهان- ماسه- به وجود می آید که با آتش متحول شده و به درجه بالاتری از ارزش و زیبایی میرسد.
قبل از به وجود آمدن تاریخ نوشتاری، انسان ساختن شیشه را فرا گرفت و با افزودن نمکها و اکسیدهای فلزی ، آنرا رنگ آمیزی نمود. وجود این مواد معدنی در درون شیشه موجب میشود که طیفهای خاصی از نور سفید در درون شیشه محبوس شده و چشم انسان آنرا به رنگهایی مختلف ببیند. طلا موجب پیدایش رنگ سرخ بی نظیر، کبالت انواع آبی، نقره زردهای مختلف و طلایی و مس انواع سبز و رنگ آجری را می سازند.
تکنیکهای ساخت شیشه منقوش در کتاب آموزشی این فن که در حدود 1100 بعد از میلاد و توسط راهبی به نام تئوفیلوس (Theophilus) و به منظور استفاده صنعتگران نوشته شده است. در این کتاب روشهایی شرح داده شده اند که پس از گذشت بیش از 900 سال، تغییر چندانی نکرده اند.
عصر گوتیک با ساختن کلیساهای جامع عظیم در اروپا همراه بود و ساتن پنجرههای مزین به شیشه منقوش در این زمان به شکوفایی رسید. کلیساها بلندتر و از مصالحی سبکتر ساخته شدند، دیوارها نازکتر شده و شیشه منقوش برای پر کردن فضاهای بزرگ خالی در میان دیوارها به کار گرفته شد. شیشه منقوش به منظره ای از جهان آفتابی و روشن خارج تبدیل شد. ابوت زوگر (Abbot Suger) از دیر سنت دنیس، کلیسای خود را بازسازی کرد و آنرا به یکی از اولین نمونههای سبک گوتیک تبدیل نمود. او صنعتگرانی را برای ساختن شیشه به کار دعوت کرد و یادداشت روزانه ای از روند کار تهیه نمود. او از صمیم قلب اعتقاد داشت که حضور اشیاء زیبا میتواند روح انسان را به خدا نزدیکتر سازد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
پنجرههای مزین به شیشه منقوش معمولا به عنوان تابلوهایی شفاف درنظر گرفته میشوند. پنجرههای منقوش دوره گوتیک، موزائیکهایی پیچیده و پرکار از قطعات کوچک شیشه بودند که با سرب به یکدیگر متصل شده و به تصویری از داستانهای کتاب مقدس و زندگی قدیسین تبدیل میشدند. با نگریستن به این پنجرهها از پایین، آنها نه به شکل یک تصویر، بلکه به شکل شبکه ای از خطوط سیاه و نورهای رنگین دیده میشدند.
در قرن 15 میلادی و اوج هنر گوتیک، شیوه نگرش به شیشه منقوش تغییر کرد. اکنون دیگر شیشه منقوش بیشتر به عنوان یک تصویر دیده میشد تا عنصری برای فضا سازی و ایجاد حال و هوایی خاص. رنگهای کم مایه نور را بیشتر از خود عبور میدادند و فیگورهای انسانی بزرگتر شده و گاهی تمام پنجره را پر میکردند. کار رنگ آمیزی روی شیشه بسیار ماهرانه شد و کشف دوباره تکنیک نقره کاری به ساخت و ساز واقعگرایانه موها و البسه طلایی رنگ فیگورها منجر شد.
هنرمندان سازنده شیشه منقوش با نزدیکتر شدن هرچه بیشتر این هنر به نقاشی روی بوم، به نقاشان ماهری تبدیل شدند. خطوط سربی که روزی از جمله ارکان اصلی و تزئینی این هنر بودند، به مشکلی ساختاری تبدیل شدند که باید با طراحی ماهرانه از نظر پنهان میشد. دوره رنسانس هنر شیشه کاری منقوش را وارد دوره ای 300 ساله کرد که در آن پنجرهها از شیشه سفید با رنگ امیزی مفصل و سنگین ساخته میشدند. این پنجرهها تمام شکوه و جلال گذشته را از دست داده و زیبایی ذاتی شیشه منقوش رو به فراموشی رفت.
در این دوران استفاده از شیشه منقوش برای مکانهای مسکونی، ساختمانهای عمومی و کلیساها مد روز و به شکل نوعی تجمل قابل استفاده برای عموم درآمده بود. استفاده از نشانهای خانوادگی، سپرها و نشانهای اشرافی بر روی زمینههای ساده و شفاف بسیار رایج بود. اما بسیاری از موضوعاتی که سابق بر این در کار شیشه منقوش مورد استفاده قرار میگرفت، فراموش شد. قرن هجدهم شاهد برداشتن بسیاری از پنجرههای شیشه منقوش قرون وسطایی بود که به عنوان آثاری بیش از حد قدیمی و غیر قابل استفاده از بین برده شدند و با شیشههای رنگ شده، جایگزین گشتند.
انگلستان در میانه سال 1800 شاهد بازگشت توجه و علاقه عمومی به معماری سبک گوتیک بود. چند دانشمند و تاریخ هنر شناس آماتور با یافتن قطعاتی از شیشه ای رنگین و آزمایش آنها موفق به کشف مجدد تکنیکهای شیشه گری در قرون وسطا شدند.
استودیوهای شیشه سازی انگلستان، نسخههای شبیه به پنجرههای قرون وسطایی را برای استفاده در بناهای جدید سبک گوتیک میساختند. برادران بولتون Bolton Brothers که مهاجرین انگلیسی بودند، اولین استودیوی تولید شیشه منقوش در آمریکا را راه اندازی کردند. این پنجرههای سبک گوتیک به زیبایی کلیساها و پنجرههای ساده تزئینی آمریکایی افزود و پنجرههای نقش و نگار دار رنگین تا زمان شکل گیری سبک خاص آمریکایی، روش عادی تزئین بناها بود.
جان لافارژ (John LaFarge) و لویس کامفورت تیفانی (Louis Comfort Tiffany) دو نقاش آمریکایی بودند که به آزمودن شیشه برای کارهای هنری پرداختند. این دو هنرمند که با یکدیگر هم دوره بودند اما هر یک به طور مجزا کار میکردند، کوشش میکردند که شیشه را طوری عمل بیاورند که بدون نیاز به رنگ تاثیرات بصری متعددی بیابد. این دو به زودی به رقیبانی سرسخت مبدل شدند.
لافارژ در سال 1879 موفق به تولید و ثبت قانونی شیشه اپالین (یا بارْفتن که نوعی شیشه کدر شیری رنگ با تلالوی رنگین کمانی است) شد. تیفانی این شیشه را مشهور و محبوب کرد و نام وی با شیشه اپالین و جنبش شیشه گری هنری آمریکا مترادف شد. لافارژ و تیفانی شیشه را با برشهای پیچیده و رنگهای غنی و پر مایه در طرحهای پر جزئیات و مواج به کار میبردند. روکش کاری یا قرار دادن لایههای شیشه بر روی هم موجب دستیابی به بافت و عمق ویژه ای در کار این دو هنرمند شد و هر دو آنها به ساتن پنجرههای شیشه کاری برای منازل و کلیساها مشغول بودند.
استفاده از نوارهای نازک مس به عنوان جایگزینی برای سرب موجب شد که ایجاد قسمتهای پیچیده و ریز در درون پنجره امکان پذیر شود. تیفانی این شیوه را برای ساختن کلاهکهای چراغ (آباژور) به کار برد و از لامپ، اختراع جدیدی که با کشف الکتریسیته و مهار انرژی الکتریکی به وجود آمده بود، بسیار استفاده کرد. مشتریان تیفانی بسیار ثروتمند بودند، انواده وندربیلت (Vanderbilt) و آستور (Astor) از جمله خانوادگان اصیل در این دوره تاریخی و تغییر قرن بودند. سبک کار تیفانی در سطح وسیعی مورد تقلید قرار گرفت و پنجرههایی با شیشه اپالین و آباژورهای پر نقش و نگار شیشه ای همچنان در قرن بعدی نیز محبوبیت خود را حفظ کردند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
پس از جنگ جهانی اول، سلیقه مردم بسیار تغییر کرد. ظهور مجدد توجه به صحت و سابقه امور مربوط به گذشته و باستان شناسی موجب شد که توجه بیشتری به دقت و درستی پنجرههای گوتیک جدید کلیساهای نئوگوتیک (NeoGothic) معطوف شود. لافارژ در سال 1910 درگذشته بود و علاقه به شیشه اپالین رو به کاستی گذاشته بود و در این زمان تیفانی تا زمان مرگش در سال 1933 و سپس ورشکستی کارگاهش، تنها اجرا کننده و آخرین مدافع این هنر باقی ماند. صنعتگران جدیدی چون ویلیام ویلیت (William Willet)، رمبوش (Rambusch)، چارلز کانیک (Charles Connick ) و نیکولای داشنزو (Nicolai D’Ascenzo) برای کلیساهای سراسر آمریکا پنجره میساختند.
شیشه منقوش تا پس از جنگ جهانی دوم، به جز استفاده در پنجرههای کلیسا، در حالت رکود باقی ماند. جنبش هنر آبستره (abstract) و اکسپرسیونیسم بر گروه دیگری از هنرمندان تاثیر فراوانی گذاشت و آنان را به استفاده از شیشه به عنوان ابزار کار برانگیخت.
پنجرههای امروزی کلیساها از بعضی جنبهها بیش از پیش به آثار دوره گوتیک شبیه هستنئد و حتی گاهی تشخیص دو منظره از یکدیگر مشکل است زیرا در این پنجرهها نیز، هنرمندان به خلق فضایی ناب از رنگ و نور پرداخته اند و با تغییر شکل امور عادی به موضوعات عرفانی، نگرشی امیدبخش را ایجاد کرده اند. شیشههای منقوش یا به عبارت صحیحتر، هنر شیشه امروزه در همه جا دیده میشود. در 30 سال گذشته انفجار محبوبیت این هنر موجب شده است تا این شیوه در بسیاری از اشکال، فرمها و کاربردهای متلف تجلی یابد.
قدرت یافتن هنرمندان منفرد، فناوریهای جدید و افزایش علاقه به شیشه منقوش به عنوان یک وسیله سرگرمی و کاردستی به جایی رسیده است که میتوان عصر حاضر را دوران طلایی مجدد شیشه گری نامید. خانهها با ورودیهایی پر از تزئینات چشمگیر شیشه ای، پنجرههای شیشه کاری حمامها و آباژورهای سبک تیفانی را میتوان در همه جا دید و از آن لذت برد. امروزه میتوان پانلهای تزئینی آماده را خریداری کرده و در جای یک پنجره آفتابگیر نصب کرد. مجسمهها و ظروف زینتی شیشه ای با اشکال حیرت آور به آرایش میزها، دیوارها و قفسهها پرداخته اند و هنرمندان هر روز شکل و ایده ای منحصر به فرد و تازه به ارمغان می آورند.
شیشههای منقوش
مبداء اولین پنجرهها با شیشه کاری منقوش در مسیر تاری گم شده اند. این امکان وجود دارد که این تکنیک از جواهرسازی، میناکاری و موزائیک مشتق شده باشد. آن دسته از پنجرههای دارای شیشههای منقوش که برای ما آشناتر هستند، زمانی به وجود آمدند که ساختن کلیساهای پرتجمل معمول شد.
ترسیماتی از حضرت عیسی و صحنههای کتاب مقدس در کلیساهای فرانسه و آلمان و همچنین طراحیهای تزئینی در انگلستان که متعلق به قرن دهم میلادی بودند، از جمله قدیمی ترین این تصاویر هستند.
شیشه، ماده ای مرموز به نظر میرسد زیرا به نوعی حاوی خواص هر سه حالت ماده –گاز، مایع و جامد، است. شیشه بیشتر شبیه یک مایع بسیار سرد شده است که نور را تسخیر کرده و از درون میدرخشد. این ماده جواهر مانند، از پیش پا افتاده ترین ماده جهان- ماسه- به وجود می آید که با آتش متحول شده و به درجه بالاتری از ارزش و زیبایی میرسد.
قبل از به وجود آمدن تاریخ نوشتاری، انسان ساختن شیشه را فرا گرفت و با افزودن نمکها و اکسیدهای فلزی ، آنرا رنگ آمیزی نمود. وجود این مواد معدنی در درون شیشه موجب میشود که طیفهای خاصی از نور سفید در درون شیشه محبوس شده و چشم انسان آنرا به رنگهایی مختلف ببیند. طلا موجب پیدایش رنگ سرخ بی نظیر، کبالت انواع آبی، نقره زردهای مختلف و طلایی و مس انواع سبز و رنگ آجری را می سازند.
تکنیکهای ساخت شیشه منقوش در کتاب آموزشی این فن که در حدود 1100 بعد از میلاد و توسط راهبی به نام تئوفیلوس (Theophilus) و به منظور استفاده صنعتگران نوشته شده است. در این کتاب روشهایی شرح داده شده اند که پس از گذشت بیش از 900 سال، تغییر چندانی نکرده اند.
عصر گوتیک با ساختن کلیساهای جامع عظیم در اروپا همراه بود و ساتن پنجرههای مزین به شیشه منقوش در این زمان به شکوفایی رسید. کلیساها بلندتر و از مصالحی سبکتر ساخته شدند، دیوارها نازکتر شده و شیشه منقوش برای پر کردن فضاهای بزرگ خالی در میان دیوارها به کار گرفته شد. شیشه منقوش به منظره ای از جهان آفتابی و روشن خارج تبدیل شد. ابوت زوگر (Abbot Suger) از دیر سنت دنیس، کلیسای خود را بازسازی کرد و آنرا به یکی از اولین نمونههای سبک گوتیک تبدیل نمود. او صنعتگرانی را برای ساختن شیشه به کار دعوت کرد و یادداشت روزانه ای از روند کار تهیه نمود. او از صمیم قلب اعتقاد داشت که حضور اشیاء زیبا میتواند روح انسان را به خدا نزدیکتر سازد.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
پنجرههای مزین به شیشه منقوش معمولا به عنوان تابلوهایی شفاف درنظر گرفته میشوند. پنجرههای منقوش دوره گوتیک، موزائیکهایی پیچیده و پرکار از قطعات کوچک شیشه بودند که با سرب به یکدیگر متصل شده و به تصویری از داستانهای کتاب مقدس و زندگی قدیسین تبدیل میشدند. با نگریستن به این پنجرهها از پایین، آنها نه به شکل یک تصویر، بلکه به شکل شبکه ای از خطوط سیاه و نورهای رنگین دیده میشدند.
در قرن 15 میلادی و اوج هنر گوتیک، شیوه نگرش به شیشه منقوش تغییر کرد. اکنون دیگر شیشه منقوش بیشتر به عنوان یک تصویر دیده میشد تا عنصری برای فضا سازی و ایجاد حال و هوایی خاص. رنگهای کم مایه نور را بیشتر از خود عبور میدادند و فیگورهای انسانی بزرگتر شده و گاهی تمام پنجره را پر میکردند. کار رنگ آمیزی روی شیشه بسیار ماهرانه شد و کشف دوباره تکنیک نقره کاری به ساخت و ساز واقعگرایانه موها و البسه طلایی رنگ فیگورها منجر شد.
هنرمندان سازنده شیشه منقوش با نزدیکتر شدن هرچه بیشتر این هنر به نقاشی روی بوم، به نقاشان ماهری تبدیل شدند. خطوط سربی که روزی از جمله ارکان اصلی و تزئینی این هنر بودند، به مشکلی ساختاری تبدیل شدند که باید با طراحی ماهرانه از نظر پنهان میشد. دوره رنسانس هنر شیشه کاری منقوش را وارد دوره ای 300 ساله کرد که در آن پنجرهها از شیشه سفید با رنگ امیزی مفصل و سنگین ساخته میشدند. این پنجرهها تمام شکوه و جلال گذشته را از دست داده و زیبایی ذاتی شیشه منقوش رو به فراموشی رفت.
در این دوران استفاده از شیشه منقوش برای مکانهای مسکونی، ساختمانهای عمومی و کلیساها مد روز و به شکل نوعی تجمل قابل استفاده برای عموم درآمده بود. استفاده از نشانهای خانوادگی، سپرها و نشانهای اشرافی بر روی زمینههای ساده و شفاف بسیار رایج بود. اما بسیاری از موضوعاتی که سابق بر این در کار شیشه منقوش مورد استفاده قرار میگرفت، فراموش شد. قرن هجدهم شاهد برداشتن بسیاری از پنجرههای شیشه منقوش قرون وسطایی بود که به عنوان آثاری بیش از حد قدیمی و غیر قابل استفاده از بین برده شدند و با شیشههای رنگ شده، جایگزین گشتند.
انگلستان در میانه سال 1800 شاهد بازگشت توجه و علاقه عمومی به معماری سبک گوتیک بود. چند دانشمند و تاریخ هنر شناس آماتور با یافتن قطعاتی از شیشه ای رنگین و آزمایش آنها موفق به کشف مجدد تکنیکهای شیشه گری در قرون وسطا شدند.
استودیوهای شیشه سازی انگلستان، نسخههای شبیه به پنجرههای قرون وسطایی را برای استفاده در بناهای جدید سبک گوتیک میساختند. برادران بولتون Bolton Brothers که مهاجرین انگلیسی بودند، اولین استودیوی تولید شیشه منقوش در آمریکا را راه اندازی کردند. این پنجرههای سبک گوتیک به زیبایی کلیساها و پنجرههای ساده تزئینی آمریکایی افزود و پنجرههای نقش و نگار دار رنگین تا زمان شکل گیری سبک خاص آمریکایی، روش عادی تزئین بناها بود.
جان لافارژ (John LaFarge) و لویس کامفورت تیفانی (Louis Comfort Tiffany) دو نقاش آمریکایی بودند که به آزمودن شیشه برای کارهای هنری پرداختند. این دو هنرمند که با یکدیگر هم دوره بودند اما هر یک به طور مجزا کار میکردند، کوشش میکردند که شیشه را طوری عمل بیاورند که بدون نیاز به رنگ تاثیرات بصری متعددی بیابد. این دو به زودی به رقیبانی سرسخت مبدل شدند.
لافارژ در سال 1879 موفق به تولید و ثبت قانونی شیشه اپالین (یا بارْفتن که نوعی شیشه کدر شیری رنگ با تلالوی رنگین کمانی است) شد. تیفانی این شیشه را مشهور و محبوب کرد و نام وی با شیشه اپالین و جنبش شیشه گری هنری آمریکا مترادف شد. لافارژ و تیفانی شیشه را با برشهای پیچیده و رنگهای غنی و پر مایه در طرحهای پر جزئیات و مواج به کار میبردند. روکش کاری یا قرار دادن لایههای شیشه بر روی هم موجب دستیابی به بافت و عمق ویژه ای در کار این دو هنرمند شد و هر دو آنها به ساتن پنجرههای شیشه کاری برای منازل و کلیساها مشغول بودند.
استفاده از نوارهای نازک مس به عنوان جایگزینی برای سرب موجب شد که ایجاد قسمتهای پیچیده و ریز در درون پنجره امکان پذیر شود. تیفانی این شیوه را برای ساختن کلاهکهای چراغ (آباژور) به کار برد و از لامپ، اختراع جدیدی که با کشف الکتریسیته و مهار انرژی الکتریکی به وجود آمده بود، بسیار استفاده کرد. مشتریان تیفانی بسیار ثروتمند بودند، انواده وندربیلت (Vanderbilt) و آستور (Astor) از جمله خانوادگان اصیل در این دوره تاریخی و تغییر قرن بودند. سبک کار تیفانی در سطح وسیعی مورد تقلید قرار گرفت و پنجرههایی با شیشه اپالین و آباژورهای پر نقش و نگار شیشه ای همچنان در قرن بعدی نیز محبوبیت خود را حفظ کردند.
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
پس از جنگ جهانی اول، سلیقه مردم بسیار تغییر کرد. ظهور مجدد توجه به صحت و سابقه امور مربوط به گذشته و باستان شناسی موجب شد که توجه بیشتری به دقت و درستی پنجرههای گوتیک جدید کلیساهای نئوگوتیک (NeoGothic) معطوف شود. لافارژ در سال 1910 درگذشته بود و علاقه به شیشه اپالین رو به کاستی گذاشته بود و در این زمان تیفانی تا زمان مرگش در سال 1933 و سپس ورشکستی کارگاهش، تنها اجرا کننده و آخرین مدافع این هنر باقی ماند. صنعتگران جدیدی چون ویلیام ویلیت (William Willet)، رمبوش (Rambusch)، چارلز کانیک (Charles Connick ) و نیکولای داشنزو (Nicolai D’Ascenzo) برای کلیساهای سراسر آمریکا پنجره میساختند.
شیشه منقوش تا پس از جنگ جهانی دوم، به جز استفاده در پنجرههای کلیسا، در حالت رکود باقی ماند. جنبش هنر آبستره (abstract) و اکسپرسیونیسم بر گروه دیگری از هنرمندان تاثیر فراوانی گذاشت و آنان را به استفاده از شیشه به عنوان ابزار کار برانگیخت.
پنجرههای امروزی کلیساها از بعضی جنبهها بیش از پیش به آثار دوره گوتیک شبیه هستنئد و حتی گاهی تشخیص دو منظره از یکدیگر مشکل است زیرا در این پنجرهها نیز، هنرمندان به خلق فضایی ناب از رنگ و نور پرداخته اند و با تغییر شکل امور عادی به موضوعات عرفانی، نگرشی امیدبخش را ایجاد کرده اند. شیشههای منقوش یا به عبارت صحیحتر، هنر شیشه امروزه در همه جا دیده میشود. در 30 سال گذشته انفجار محبوبیت این هنر موجب شده است تا این شیوه در بسیاری از اشکال، فرمها و کاربردهای متلف تجلی یابد.
قدرت یافتن هنرمندان منفرد، فناوریهای جدید و افزایش علاقه به شیشه منقوش به عنوان یک وسیله سرگرمی و کاردستی به جایی رسیده است که میتوان عصر حاضر را دوران طلایی مجدد شیشه گری نامید. خانهها با ورودیهایی پر از تزئینات چشمگیر شیشه ای، پنجرههای شیشه کاری حمامها و آباژورهای سبک تیفانی را میتوان در همه جا دید و از آن لذت برد. امروزه میتوان پانلهای تزئینی آماده را خریداری کرده و در جای یک پنجره آفتابگیر نصب کرد. مجسمهها و ظروف زینتی شیشه ای با اشکال حیرت آور به آرایش میزها، دیوارها و قفسهها پرداخته اند و هنرمندان هر روز شکل و ایده ای منحصر به فرد و تازه به ارمغان می آورند.