Borna66
04-19-2009, 03:27 PM
در صورتی که بیماری دچار آسیب برگشت ناپذیر به مغز و همزمان به ساقه مغز شود، در اصطلاح پزشکی گویند که فرد به مرگ مغزی گرفتار شده است. به واقع این بیمار کسی است که به سبب آسیب گسترده به مغز، هیچ گاه قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نیست.
از جمله جنجالی ترین موردی که طی دهه های اخیر در گستره دانش پزشکی مطرح شده و جستارهای فراوانی را در پی داشته، مسئله «مرگ مغزی» است. هر چند موضوع یادشده در سرزمین ما از جهات گوناگون رشد و بالندگی داشته است، اما جهت گستردگی هرچه فزون تر آن، راهی بس ناهموار در پیش رو داریم.
شاید در نگاه نخست این مسئله به شکل یک موضوع پزشکی خودنمایی کند، ولی با تامل بیشتر، بررسی جنبه های اخلاقی، مذهبی، سیاسی و حقوقی این مبحث گریزناپذیر است. طبقات گوناگون دانشمندان اعم از علمای دینی، پزشکان، حقوقدانان و سیاستمداران پیرامون این مقوله اظهارنظر کرده اند و هریک بر پایه شیوه نگرش خویش بدان پرداخته اند.
هر مسئله متناسب با مزایا و مخاطراتی که در پیش دارد، حساسیت هایی را نیز در پی داراد و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا هم از این امر مستثنا نیست. در این زمینه بحث های زیادی مطرح شده که مجال پرداختن به آنها در این خلاصه نمی گنجد. در مقاله ای که پیش رو دارید، ضمن تشریح موضوع «مرگ مغزی» به دیدگاه اسلام در این زمینه اشاره می کنیم و از چند و چون «اهدای عضو» باخبرتان می سازیم.
● نظری به ساختار مغز
به طور ساده می توان گفت مغز از چند بخش تشکیل یافته است، از جمله:
۱) پوسته (قشر) مغز:
پوسته (کورتکس) بزرگ ترین قسمت تشکیل دهنده مغز است که دو نیمکره چپ و راست را در بر دارد. این نیمکره ها مسوول یک رشته فعالیت های اختصاصی اند. به این ترتیب که نیمکره چپ (در اغلب موارد) وظیفه اصلی تکلم فرد را به عهده دارد و در انجام فعالیت های فکری - منطقی و محاسبه ای، نسبت به نیمکره راست غالب است و حال آنکه نیمکره راست، در درک فضایی اشیاء، عواطف و تفکر غیرمحاسبه ای نقش بیشتری را ایفا می کند. هرکدام از نیمکره های مغز، با عنایت به محل قرار یافتن آنها و فعالیت اختصاصی خود به چهار قسمت تقسیم می شوند. به هر یک از این بخش ها، پاره یا لوب گفته می شود که عبارت است از:
▪ پاره (لوب) پیشانی
▪ پاره (لوب) گیجگاهی
▪ پاره (لوپ) آهیانه
▪ پاره (لوب) پس سری
از جمله فعالیت های پاره (لوب) پیشانی، دخالت مستقیم آن در «حرکت کردن» است. به گونه ای که آسیب بدان، سبب «ضعف حرکتی» فرد می گردد. پاره (لوب) گیجگاهی با شنوایی، حافظه، آموزش و تکلم در ارتباط است. قدرت تشخیص دقیق حس های مختلف نیز به کمک پاره (لوب) آهیانه صورت می گیرد و توان بینایی و منطقه اصلی آن در ناحیه پاره (لوب) پس سری متمرکز است.
طی لطمه وارده به پوسته مغز، بسته به محل آسیب دیدگی که کدام پاره مغزی درگیر شود، نشانه ای گوناگونی هم پدید می آید به نحوی که در آسیب به ناحیه حرکتی پاره پیشانی، فرد دچار فلج اندام ها و برعکس در آسیب به منطقه بینایی پاره پس سری، بیمار به کوری مبتلا می گردد. در ضایعه دوطرفه و گسترده به پوسته مغز، عملا همه فعالیت های پیش گفته که تحت عنوان فعالیت های انسانی هستند، مختل می گردد و اصطلاحاً گفته می شود که بیمار گرفتار «مرگ قشر نو یا نئوکورتکس» شده است. در این حالت بیمار قادر به تکلم، حرکت، شنوایی، بینایی، شناخت محیط اطراف و واکنش به محرکات خارجی نیست.
۲) ساقه مغز:
ساقه مغز از چند بخش مهم به وجود آمده است که عبارتند از مغز میانی، پل و بصل النخاع.
ساقه مغز بسیاری از اعمال نظارتی بدن و از آن میان موارد زیر را به عهده دارد؛ مهار تنفس، دستگاه قلبی - عروقی، دستگاه گوارش، مهار بسیاری از حرکات کلیشه ای بدن، مهار تعادل و حرکات چشم، همچنین ساقه مغز به منزله ایستگاهی برای پیام های دستوری مراکز قشری مغز عمل می کند. این پیام ها که برای هدایت اعمال ویژه مهاری به سرتاسر بدن ارسال می شوند، به ایستگاه ساقه مغز منتقل شده و از آنجا به سراسر بدن گسیل می گردند. جهت بررسی سالم بودن ساختمان های ساقه مغز از آزمون های مخصوصی استفاده می شود که از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره نمود:
▪ بررسی واکنش مردمک
معمولا اندازه مردمک های هر دو چشم مساوی اند و قطری در حدود سه تا پنج میلیمتر دارند. در صورت تاباندن نور مستقیم به مردمک ها، قطر آنها کوچک و برعکس در تاریکی و نور اندک، بزرگ می شود. این ویژگی بازتاب مردمک ها به وسیله هسته هایی که در ساقه مغز قرار دارند، تنظیم می شود. بر اثر آسیب وارده به این هسته ها، عملا تمام فعالیت های گفته شده مردمک ها از بین می رود.
▪ بررسی بازتاب قرنیه
در تماس با تکه ای پنبه و هر جسم دیگری به قرنیه، چشم های شخص شروع به پلک زدن می کنند. این حالت را بازتاب قرنیه می نامند.
▪ چشم عروسکی
وقتی که سر بیمار را به طرفین می چرخانیم، طبعا چشم های بیمار به طرف روبه رو حرکت می کنند. به این وضعیت چشم عروسکی می گویند. بر اثر ضایعات مغزی، این حرکات از بین می روند.
▪ بازتاب گاگ
در صورتی که جسمی را به ته حلق بیمار بزنیم، دچار حالت عق زدن می شود، به این وضعیت، بازتاب گاگ گفته می شود. آسیب وارده به ساقه مغز، باعث زدودن این بازتاب هم می گردد.
▪ مرگ مغزی
در صورتی که بیماری دچار آسیب برگشت ناپذیر به مغز و همزمان به ساقه مغز شود، در اصطلاح پزشکی گویند که فرد به مرگ مغزی گرفتار شده است. به واقع این بیمار کسی است که به سبب آسیب گسترده به مغز، هیچ گاه قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نیست. هرگز نمی تواند سخن بگوید، حس کند، حرکتی انجام دهد، ببیند، چشم هایش را بگشاید و یا حرکت دهد و نهایتا نفس بکشد. بیمار مورد بحث به رغم آنکه ضربان قلب دارد، وقتی امواج مغزی اش را ثبت می کنیم، هیچ موج قابل ثبتی به دست نمی آید.
در سالیان اخیر، با توجه به پیشرفت های حاصله، موقتا توسط دستگاه تنفس مصنوعی، می توان برای وی تنفس ایجاد کرد، اما به محض قطع از دستگاه یاد شده، تنفس بیمار هم قطع شده و قلبش هم از کار می افتد. بنابراین در دانش پزشکی، به بیمار «مرگ مغزی»، «مرده» اطلاق می شود. توجه کنید که وقتی اثبات گردد بیماری دچار مرگ مغزی شده، به معنی این است که او هرگز زنده نخواهد شد.
● اهمیت تشخیص «مرگ مغزی» در چیست؟
از سال ۱۹۵۰ میلادی، وقتی که پزشکان مغز و اعصاب متوجه غیرقابل برگشت بودن بیماران مبتلا به مرگ مغزی شدند، مباحث مهمی در عرصه اخلاق پزشکی پدیدار شد. مهمترین جایگاه این جستارها، وجود بیمارانی بود که به رغم آسیب بیشتر به مغز و به رغم وضعیت مغزی آنها، اندام های بدن شان (به جز مغز) کاملا قابل استفاده بود. یعنی پزشکان با بیمارانی روبه رو شدند که مغز نداشتند ولی در عین حال دارای قلب، کبد، پوست، استخوان و... بودند.
از سویی در طی همین سال ها، اعمال جراحی تحت عنوان «پیوند اعضا» رفته رفته جای خود را در قلمرو پزشکی به خوبی باز کرد، لذا پزشکان به اهمیت تشخیص مرگ مغزی و استفاده حیاتی از اعضای مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی جهت زنده ماندن افراد دیگر به نحو مطلوبی پی بردند، به طوری که می توان گفت با بهره وری از اعضای یک بیمار مبتلا به مرگ مغزی، می شود به چند نفر زندگی دوباره بخشید.
از همین رو در سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا قانون استفاده از اعضای بدن بیمار مرگ مغزی تصویب شد و عملا و با اتخاذ تدابیر حقوقی - اخلاقی و پزشکی ویژه ای این اقدامات آغاز گردید. در این خصوص کمیته های تشخیص دقیق مرگ مغزی تشکیل شد و در جهت آموزش همگانی پیرامون مرگ مغزی و ترغیب آنها به عضویت و گرفتن کارت اهدای عضو در صورت مبتلا شدن به مرگ مغزی اقدام زیادی انجام گرفت به گونه ای که هر سال آمار استفاده از اعضای بیماران مرگ مغزی در کشورهای توسعه یافته و یا در حال گسترش روبه فزونی است.
● مرگ مغزی و استفاده از اعضای بیمار از دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام، اهمیت زیادی برای نجات جان انسان ها قائل است تا آنجا که به فرموده قرآن کریم؛ «هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود، مانند آن است که عامل نجات جان تمام انسان ها شده است و ثواب چنین کاری برای اوست».
مستفاد آیه شریفه آن است که حمایت از نفوس، در زمره بزرگ ترین عبادات شمرده می شود. شادروان علامه طباطبایی تبریزی در ذیل آیه فوق می فرمایند؛ «هر که یکی را زنده نگه دارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است». این موضوع دریچه ای را به روی مسئله پیوند اعضای انسان می گشاید. در این باب، دو اصل مهم اسلامی وجود دارد که بسی راهگشاست:
۱) اصل اهم و مهم. این اصل به ما می گوید؛ هنگامی که میان دو هدف مختلف اسلامی و انسانی تعارضی واقع شود، باید مهمتر را برگزینید و غیرمهم را فدای مهمتر کنید.
۲) حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمانان واجب مهمتر. در صورتی که بین حفظ حرمت جسد مسلمان و حفظ جان مسلمانان، امر دایر شود، مسلم حفظ جان مسلمانان مهمتر خواهد بود و باید مقدم داشته شود. به عبارت دیگر در صورت تعارض بین واجب، باید واجب اهم را گرفت و مصلحت فرد زنده را بر مصلحت مرده مقدم داشت.
از جمله جنجالی ترین موردی که طی دهه های اخیر در گستره دانش پزشکی مطرح شده و جستارهای فراوانی را در پی داشته، مسئله «مرگ مغزی» است. هر چند موضوع یادشده در سرزمین ما از جهات گوناگون رشد و بالندگی داشته است، اما جهت گستردگی هرچه فزون تر آن، راهی بس ناهموار در پیش رو داریم.
شاید در نگاه نخست این مسئله به شکل یک موضوع پزشکی خودنمایی کند، ولی با تامل بیشتر، بررسی جنبه های اخلاقی، مذهبی، سیاسی و حقوقی این مبحث گریزناپذیر است. طبقات گوناگون دانشمندان اعم از علمای دینی، پزشکان، حقوقدانان و سیاستمداران پیرامون این مقوله اظهارنظر کرده اند و هریک بر پایه شیوه نگرش خویش بدان پرداخته اند.
هر مسئله متناسب با مزایا و مخاطراتی که در پیش دارد، حساسیت هایی را نیز در پی داراد و موضوع مرگ مغزی و پیوند اعضا هم از این امر مستثنا نیست. در این زمینه بحث های زیادی مطرح شده که مجال پرداختن به آنها در این خلاصه نمی گنجد. در مقاله ای که پیش رو دارید، ضمن تشریح موضوع «مرگ مغزی» به دیدگاه اسلام در این زمینه اشاره می کنیم و از چند و چون «اهدای عضو» باخبرتان می سازیم.
● نظری به ساختار مغز
به طور ساده می توان گفت مغز از چند بخش تشکیل یافته است، از جمله:
۱) پوسته (قشر) مغز:
پوسته (کورتکس) بزرگ ترین قسمت تشکیل دهنده مغز است که دو نیمکره چپ و راست را در بر دارد. این نیمکره ها مسوول یک رشته فعالیت های اختصاصی اند. به این ترتیب که نیمکره چپ (در اغلب موارد) وظیفه اصلی تکلم فرد را به عهده دارد و در انجام فعالیت های فکری - منطقی و محاسبه ای، نسبت به نیمکره راست غالب است و حال آنکه نیمکره راست، در درک فضایی اشیاء، عواطف و تفکر غیرمحاسبه ای نقش بیشتری را ایفا می کند. هرکدام از نیمکره های مغز، با عنایت به محل قرار یافتن آنها و فعالیت اختصاصی خود به چهار قسمت تقسیم می شوند. به هر یک از این بخش ها، پاره یا لوب گفته می شود که عبارت است از:
▪ پاره (لوب) پیشانی
▪ پاره (لوب) گیجگاهی
▪ پاره (لوپ) آهیانه
▪ پاره (لوب) پس سری
از جمله فعالیت های پاره (لوب) پیشانی، دخالت مستقیم آن در «حرکت کردن» است. به گونه ای که آسیب بدان، سبب «ضعف حرکتی» فرد می گردد. پاره (لوب) گیجگاهی با شنوایی، حافظه، آموزش و تکلم در ارتباط است. قدرت تشخیص دقیق حس های مختلف نیز به کمک پاره (لوب) آهیانه صورت می گیرد و توان بینایی و منطقه اصلی آن در ناحیه پاره (لوب) پس سری متمرکز است.
طی لطمه وارده به پوسته مغز، بسته به محل آسیب دیدگی که کدام پاره مغزی درگیر شود، نشانه ای گوناگونی هم پدید می آید به نحوی که در آسیب به ناحیه حرکتی پاره پیشانی، فرد دچار فلج اندام ها و برعکس در آسیب به منطقه بینایی پاره پس سری، بیمار به کوری مبتلا می گردد. در ضایعه دوطرفه و گسترده به پوسته مغز، عملا همه فعالیت های پیش گفته که تحت عنوان فعالیت های انسانی هستند، مختل می گردد و اصطلاحاً گفته می شود که بیمار گرفتار «مرگ قشر نو یا نئوکورتکس» شده است. در این حالت بیمار قادر به تکلم، حرکت، شنوایی، بینایی، شناخت محیط اطراف و واکنش به محرکات خارجی نیست.
۲) ساقه مغز:
ساقه مغز از چند بخش مهم به وجود آمده است که عبارتند از مغز میانی، پل و بصل النخاع.
ساقه مغز بسیاری از اعمال نظارتی بدن و از آن میان موارد زیر را به عهده دارد؛ مهار تنفس، دستگاه قلبی - عروقی، دستگاه گوارش، مهار بسیاری از حرکات کلیشه ای بدن، مهار تعادل و حرکات چشم، همچنین ساقه مغز به منزله ایستگاهی برای پیام های دستوری مراکز قشری مغز عمل می کند. این پیام ها که برای هدایت اعمال ویژه مهاری به سرتاسر بدن ارسال می شوند، به ایستگاه ساقه مغز منتقل شده و از آنجا به سراسر بدن گسیل می گردند. جهت بررسی سالم بودن ساختمان های ساقه مغز از آزمون های مخصوصی استفاده می شود که از آن جمله به موارد زیر می توان اشاره نمود:
▪ بررسی واکنش مردمک
معمولا اندازه مردمک های هر دو چشم مساوی اند و قطری در حدود سه تا پنج میلیمتر دارند. در صورت تاباندن نور مستقیم به مردمک ها، قطر آنها کوچک و برعکس در تاریکی و نور اندک، بزرگ می شود. این ویژگی بازتاب مردمک ها به وسیله هسته هایی که در ساقه مغز قرار دارند، تنظیم می شود. بر اثر آسیب وارده به این هسته ها، عملا تمام فعالیت های گفته شده مردمک ها از بین می رود.
▪ بررسی بازتاب قرنیه
در تماس با تکه ای پنبه و هر جسم دیگری به قرنیه، چشم های شخص شروع به پلک زدن می کنند. این حالت را بازتاب قرنیه می نامند.
▪ چشم عروسکی
وقتی که سر بیمار را به طرفین می چرخانیم، طبعا چشم های بیمار به طرف روبه رو حرکت می کنند. به این وضعیت چشم عروسکی می گویند. بر اثر ضایعات مغزی، این حرکات از بین می روند.
▪ بازتاب گاگ
در صورتی که جسمی را به ته حلق بیمار بزنیم، دچار حالت عق زدن می شود، به این وضعیت، بازتاب گاگ گفته می شود. آسیب وارده به ساقه مغز، باعث زدودن این بازتاب هم می گردد.
▪ مرگ مغزی
در صورتی که بیماری دچار آسیب برگشت ناپذیر به مغز و همزمان به ساقه مغز شود، در اصطلاح پزشکی گویند که فرد به مرگ مغزی گرفتار شده است. به واقع این بیمار کسی است که به سبب آسیب گسترده به مغز، هیچ گاه قادر به ایجاد ارتباط با محیط پیرامونش نیست. هرگز نمی تواند سخن بگوید، حس کند، حرکتی انجام دهد، ببیند، چشم هایش را بگشاید و یا حرکت دهد و نهایتا نفس بکشد. بیمار مورد بحث به رغم آنکه ضربان قلب دارد، وقتی امواج مغزی اش را ثبت می کنیم، هیچ موج قابل ثبتی به دست نمی آید.
در سالیان اخیر، با توجه به پیشرفت های حاصله، موقتا توسط دستگاه تنفس مصنوعی، می توان برای وی تنفس ایجاد کرد، اما به محض قطع از دستگاه یاد شده، تنفس بیمار هم قطع شده و قلبش هم از کار می افتد. بنابراین در دانش پزشکی، به بیمار «مرگ مغزی»، «مرده» اطلاق می شود. توجه کنید که وقتی اثبات گردد بیماری دچار مرگ مغزی شده، به معنی این است که او هرگز زنده نخواهد شد.
● اهمیت تشخیص «مرگ مغزی» در چیست؟
از سال ۱۹۵۰ میلادی، وقتی که پزشکان مغز و اعصاب متوجه غیرقابل برگشت بودن بیماران مبتلا به مرگ مغزی شدند، مباحث مهمی در عرصه اخلاق پزشکی پدیدار شد. مهمترین جایگاه این جستارها، وجود بیمارانی بود که به رغم آسیب بیشتر به مغز و به رغم وضعیت مغزی آنها، اندام های بدن شان (به جز مغز) کاملا قابل استفاده بود. یعنی پزشکان با بیمارانی روبه رو شدند که مغز نداشتند ولی در عین حال دارای قلب، کبد، پوست، استخوان و... بودند.
از سویی در طی همین سال ها، اعمال جراحی تحت عنوان «پیوند اعضا» رفته رفته جای خود را در قلمرو پزشکی به خوبی باز کرد، لذا پزشکان به اهمیت تشخیص مرگ مغزی و استفاده حیاتی از اعضای مختلف بیمار مبتلا به مرگ مغزی جهت زنده ماندن افراد دیگر به نحو مطلوبی پی بردند، به طوری که می توان گفت با بهره وری از اعضای یک بیمار مبتلا به مرگ مغزی، می شود به چند نفر زندگی دوباره بخشید.
از همین رو در سال ۱۹۷۰ میلادی در آمریکا قانون استفاده از اعضای بدن بیمار مرگ مغزی تصویب شد و عملا و با اتخاذ تدابیر حقوقی - اخلاقی و پزشکی ویژه ای این اقدامات آغاز گردید. در این خصوص کمیته های تشخیص دقیق مرگ مغزی تشکیل شد و در جهت آموزش همگانی پیرامون مرگ مغزی و ترغیب آنها به عضویت و گرفتن کارت اهدای عضو در صورت مبتلا شدن به مرگ مغزی اقدام زیادی انجام گرفت به گونه ای که هر سال آمار استفاده از اعضای بیماران مرگ مغزی در کشورهای توسعه یافته و یا در حال گسترش روبه فزونی است.
● مرگ مغزی و استفاده از اعضای بیمار از دیدگاه اسلام
دین مبین اسلام، اهمیت زیادی برای نجات جان انسان ها قائل است تا آنجا که به فرموده قرآن کریم؛ «هرگاه کسی باعث بقای نفسی شود، مانند آن است که عامل نجات جان تمام انسان ها شده است و ثواب چنین کاری برای اوست».
مستفاد آیه شریفه آن است که حمایت از نفوس، در زمره بزرگ ترین عبادات شمرده می شود. شادروان علامه طباطبایی تبریزی در ذیل آیه فوق می فرمایند؛ «هر که یکی را زنده نگه دارد، چنان است که همه مردم را زنده داشته است». این موضوع دریچه ای را به روی مسئله پیوند اعضای انسان می گشاید. در این باب، دو اصل مهم اسلامی وجود دارد که بسی راهگشاست:
۱) اصل اهم و مهم. این اصل به ما می گوید؛ هنگامی که میان دو هدف مختلف اسلامی و انسانی تعارضی واقع شود، باید مهمتر را برگزینید و غیرمهم را فدای مهمتر کنید.
۲) حفظ حرمت مرده مسلمان واجب و مهم است و حفظ جان مسلمانان واجب مهمتر. در صورتی که بین حفظ حرمت جسد مسلمان و حفظ جان مسلمانان، امر دایر شود، مسلم حفظ جان مسلمانان مهمتر خواهد بود و باید مقدم داشته شود. به عبارت دیگر در صورت تعارض بین واجب، باید واجب اهم را گرفت و مصلحت فرد زنده را بر مصلحت مرده مقدم داشت.