O M I D
12-23-2010, 12:57 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
فکرش را بکنید سر صحنه فیلم جدیدتان هستید و همسرتان هم در مسافرت به سر میبرد. ناگهان به شما زنگ میزند و از آن طرف تلفن تمام ماجرا را تعریف میکند که مگر تو سر کار نبودی و این اخبار چیست...
بهنوش بختیاری بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار دردنامهای از شایعههایی که اخیرا درمورد او منتشر شده، انتقاد کرد.
نمیدانم این نوشته را باید چگونه آغاز کنم؟ نمیدانم؟! نمیدانم باید با اشک شروع کنم یا با بغض یا با فریاد یا ... نمیدانم؟! اینقدر مستاصل و آزردهام که نمیدانم چه بگویم. انگار دیگر فقط خداست که صدای ما را میشنود. انگار فقط و فقط اوست و همه در گوشهایشان پنبه گذاشتهاند و هرچه میخواهند انجام میدهند بدون اینکه نگرانیای از عواقبش داشته باشند.
ایداد و بیداد. ای داد و بیداد از شمایی که هرچه میخواهید میکنید و ککتان هم نمیگزد! ای داد و بی داد از شمایی که بارها خواهش من و امثال من را دیدهاید و باز هم دوست دارید به زندگی خصوصی ما سرک بکشید! ای داد و بیداد از شمایی که وقتی سوژهای ندارید درباره دیگران دروغپردازی میکنید و به این هم فکر نمیکنید که این دروغی که از سر تفریح و بیخبری گفتهاید شاید زندگی کسی را به خطر بیندازد.
ای داد و بیداد از شمایی که تفریحتان شده به لجن کشیدن عدهای که فکر میکنید به همین راحتی آمدهاند شاید ستارهای شدهاند در رسته کاری خودشان! ای داد و بیداد از شمایی که برای خودتان میبرید و میدوزید و... خدایا لااقل تو صدای دردمند مرا در این روزهای عزیز بشنو به حق همان امام بزرگی که جانش را در راه آرمانهایش داد تا امثال من امروز بفهمند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
دریغ از شمایی که خودتان را پیرو حسین(ع) میدانید و برایش عزاداری میکنید اما در همان مجالس ما را هم نُقل نَقل خودتان میکنید که مثلا شنیدهای فلانی را در فلان جا گرفتهاند و... و انگار نمیدانید که ای دل غافل ما اصلا که هستیم که بخواهیم در چنین مجالسی دربارهمان صحبتی پیش بیاید. ایداد و بیداد از شما.
چند سال پیش تعدادی از عکسهای شخصی و خانوادگی من را مثل خیلی دیگر از هنرپیشهها روی اینترنت گذاشتند و برای هم با گوشیهای موبایلشان بولوتوث کردند و مثلا من را در یک میهمانی دیدند. این که چه؟ این به چه کار شما میآید؟ پس ماجرای حریم خصوصی و احترامی که دین ما برای دیگران قائل شده چه میشود و هزارتا سئوال دیگر از این دست. خدا میداند که این اتفاق چه دردسرهایی را برای من بوجود آورد که الان هم که به یادشان میافتم ناراحت میشوم.
خدا را شکر در همان روزها با همکاری نیروی محترم انتظامی بخشی از مشکلاتم حل شد، اما آنهایی که باید هیچ وقت پیدا نشدند تا بشود مجازاتشان کرد. اصلا اگر هم پیدا میشدند مجازاتشان چه فایدهای داشت وقتی همهمان در این چرخه بیمار مشارکت میکنیم.
قبل از هر اظهار نظری لطفا همین الان به حافظه گوشیهای موبایلتان سری بزنید و ببینید چندتا از این دست فیلمها و عکسها را دارید و بعد سر و صدا راه بیندازید. حالا امروز شایعه درست کردهاند که فلانی را به همراه دیگرانی که شاید ورزشکار بودهاند در میهمانیای در لواسان آن هم در روزهای نزدیک به ماه محرم گرفتهاند.
با این یکی چه کنم؟ با این تهمتی که خودم هم تا همین چند روز پیش از ماجرایش خبری نداشتم. منی که لااقل به شعائر دینیام در حد و اندازه خودم احترام میگذارم آیا باید اینگونه مورد سئوال بروم؟! فکرش را بکنید سر صحنه فیلم جدیدتان هستید و همسرتان هم در مسافرت به سر میبرد. ناگهان به شما زنگ میزند و از آن طرف تلفن تمام ماجرا را تعریف میکند که مگر تو سر کار نبودی و این اخبار چیست و... باقیاش ماجراهایی است که میتوانید خودتان حدس بزنید.
چرا باید با اعصاب و روان یک خانواده این طور بازی شود که حتی کار پدر و مادرم به بیمارستان کشیده شود. ای داد و بیداد از شما که ندانسته در مورد دیگران قضاوت میکنید. دیگر نمیدانم چه باید گفت تنها امیدوارم و تقاضا دارم از هر مسئولی که به این ماجرا رسیدگی کند و البته یک تقاضای بزرگ هم از شما مردم دارم.
اینکه اینقدر به راحتی با آبروی بقیه بازی نکنید فقط به جرم اینکه مثلا فلانی هنرپیشه است و شما فکر میکنید آدم بی دین و ایمانی است. هرچند که بعد از همه این اتفاقات فکر میکنم این تقاضا مثل آب در هاون کوبیدن است و بس. و همین میشود که تنها برایم یک کار میگذارد که داد و بیدادم را پیش خداوند بزرگ ببرم تا شاید او به داد دل امثال چون منی برسد.
فکرش را بکنید سر صحنه فیلم جدیدتان هستید و همسرتان هم در مسافرت به سر میبرد. ناگهان به شما زنگ میزند و از آن طرف تلفن تمام ماجرا را تعریف میکند که مگر تو سر کار نبودی و این اخبار چیست...
بهنوش بختیاری بازیگر سینما و تلویزیون با انتشار دردنامهای از شایعههایی که اخیرا درمورد او منتشر شده، انتقاد کرد.
نمیدانم این نوشته را باید چگونه آغاز کنم؟ نمیدانم؟! نمیدانم باید با اشک شروع کنم یا با بغض یا با فریاد یا ... نمیدانم؟! اینقدر مستاصل و آزردهام که نمیدانم چه بگویم. انگار دیگر فقط خداست که صدای ما را میشنود. انگار فقط و فقط اوست و همه در گوشهایشان پنبه گذاشتهاند و هرچه میخواهند انجام میدهند بدون اینکه نگرانیای از عواقبش داشته باشند.
ایداد و بیداد. ای داد و بیداد از شمایی که هرچه میخواهید میکنید و ککتان هم نمیگزد! ای داد و بی داد از شمایی که بارها خواهش من و امثال من را دیدهاید و باز هم دوست دارید به زندگی خصوصی ما سرک بکشید! ای داد و بیداد از شمایی که وقتی سوژهای ندارید درباره دیگران دروغپردازی میکنید و به این هم فکر نمیکنید که این دروغی که از سر تفریح و بیخبری گفتهاید شاید زندگی کسی را به خطر بیندازد.
ای داد و بیداد از شمایی که تفریحتان شده به لجن کشیدن عدهای که فکر میکنید به همین راحتی آمدهاند شاید ستارهای شدهاند در رسته کاری خودشان! ای داد و بیداد از شمایی که برای خودتان میبرید و میدوزید و... خدایا لااقل تو صدای دردمند مرا در این روزهای عزیز بشنو به حق همان امام بزرگی که جانش را در راه آرمانهایش داد تا امثال من امروز بفهمند که اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.
دریغ از شمایی که خودتان را پیرو حسین(ع) میدانید و برایش عزاداری میکنید اما در همان مجالس ما را هم نُقل نَقل خودتان میکنید که مثلا شنیدهای فلانی را در فلان جا گرفتهاند و... و انگار نمیدانید که ای دل غافل ما اصلا که هستیم که بخواهیم در چنین مجالسی دربارهمان صحبتی پیش بیاید. ایداد و بیداد از شما.
چند سال پیش تعدادی از عکسهای شخصی و خانوادگی من را مثل خیلی دیگر از هنرپیشهها روی اینترنت گذاشتند و برای هم با گوشیهای موبایلشان بولوتوث کردند و مثلا من را در یک میهمانی دیدند. این که چه؟ این به چه کار شما میآید؟ پس ماجرای حریم خصوصی و احترامی که دین ما برای دیگران قائل شده چه میشود و هزارتا سئوال دیگر از این دست. خدا میداند که این اتفاق چه دردسرهایی را برای من بوجود آورد که الان هم که به یادشان میافتم ناراحت میشوم.
خدا را شکر در همان روزها با همکاری نیروی محترم انتظامی بخشی از مشکلاتم حل شد، اما آنهایی که باید هیچ وقت پیدا نشدند تا بشود مجازاتشان کرد. اصلا اگر هم پیدا میشدند مجازاتشان چه فایدهای داشت وقتی همهمان در این چرخه بیمار مشارکت میکنیم.
قبل از هر اظهار نظری لطفا همین الان به حافظه گوشیهای موبایلتان سری بزنید و ببینید چندتا از این دست فیلمها و عکسها را دارید و بعد سر و صدا راه بیندازید. حالا امروز شایعه درست کردهاند که فلانی را به همراه دیگرانی که شاید ورزشکار بودهاند در میهمانیای در لواسان آن هم در روزهای نزدیک به ماه محرم گرفتهاند.
با این یکی چه کنم؟ با این تهمتی که خودم هم تا همین چند روز پیش از ماجرایش خبری نداشتم. منی که لااقل به شعائر دینیام در حد و اندازه خودم احترام میگذارم آیا باید اینگونه مورد سئوال بروم؟! فکرش را بکنید سر صحنه فیلم جدیدتان هستید و همسرتان هم در مسافرت به سر میبرد. ناگهان به شما زنگ میزند و از آن طرف تلفن تمام ماجرا را تعریف میکند که مگر تو سر کار نبودی و این اخبار چیست و... باقیاش ماجراهایی است که میتوانید خودتان حدس بزنید.
چرا باید با اعصاب و روان یک خانواده این طور بازی شود که حتی کار پدر و مادرم به بیمارستان کشیده شود. ای داد و بیداد از شما که ندانسته در مورد دیگران قضاوت میکنید. دیگر نمیدانم چه باید گفت تنها امیدوارم و تقاضا دارم از هر مسئولی که به این ماجرا رسیدگی کند و البته یک تقاضای بزرگ هم از شما مردم دارم.
اینکه اینقدر به راحتی با آبروی بقیه بازی نکنید فقط به جرم اینکه مثلا فلانی هنرپیشه است و شما فکر میکنید آدم بی دین و ایمانی است. هرچند که بعد از همه این اتفاقات فکر میکنم این تقاضا مثل آب در هاون کوبیدن است و بس. و همین میشود که تنها برایم یک کار میگذارد که داد و بیدادم را پیش خداوند بزرگ ببرم تا شاید او به داد دل امثال چون منی برسد.