O M I D
12-13-2010, 07:46 PM
http://pnu-club.com/imported/mising.jpg
چرا جوانهای نسل سومی، به اینگونه ادبی علاقه ویژهای دارند و آن را با جدیت دنبال میكنند؟ این سوالی است كه از خود شما پرسیدهایم و این طور جواب شنیدهایم...
دور از دنیای واقعی خودمان
بعضیها معتادش شدهاند و هرچه فیلم و كتاب فانتزی و جادویی و عجیب باشد میخرند و اصلا به غیر از آن را داخل ادبیات حساب نمیآورند. در دنیا لابد شنیدهاید كه به خاطر منتشر شدن یك اثر جدید از اینگونه ادبی، پشت در كتابفروشیها صف میكشند. اینجا هم خیلیها منتظرند مترجمی كار تازهای در این سبك را ترجمه كند و زود آن را بخرند، اما راستی ادبیات فانتزی چیست كه خیلی از نسل سومیها دربهدر دنبالش هستند؟
ادبیات فانتزی، یكگونه ادبی است كه در آن از جادو و دیگر اشكال فراطبیعی، به عنوان عنصر اولیه طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میشود. در این سبك، قواعد و قوانین فیزیكی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولا شامل حوادث خارقالعاده و موجودات خیالی است. ویژگی اصلی ادبیات فانتزی، داشتن عناصر خیالی در فضایی خاص است؛ فضایی كه منطق و قوانین خاص خود را دارد كه متفاوت با منطق عادی است و داستان آن قوانین را نمیشكند. در این ساختار، هر مكانی برای عناصر خیالپردازی ممكن است، شاید این مكان مخفی باشد یا در جهان ظاهرا واقعی ما رخنه كرده باشد یا شاید كاملا در دنیایی خیالی رخ بدهد. در هر اثری، عناصر نه فقط باید از قوانین پیروی كنند بلكه به دلیل انسجام طرح و توطئه، داستان باید شامل محدودیتهایی باشد تا به قهرمانان و تبهكاران داستان اجازه بدهد با هم بجنگند. عناصر جادویی باید بیقید و بند استفاده نشوند وگرنه ساختار داستان از بین میرود.
با این كه ادبیات فانتزی به شكل مدرن كمتر از 2 قرن عمر دارد، در ادبیات كهن میتوان ردپای آن را یافت. عناصری كه اینگونه ادبی و زیرگونههای آن را ساختند احتمالا با حماسه گیلگمش و اولین نوشتههای بشر آغاز میشوند كه بخشی از بزرگترین و مشهورترین آثار ادبیات جهان هستند.
فانتزیهای جدید
با اینكه خیلیها ادبیات فانتزی را خاص بچهها میدانند، اما این گونه بعدها به ادبیات بچهها راه پیدا كرد. چون برای كودكان و نوجوانان فانتزی جذاب است، نویسندگانی كه تمایل داشتند در اینگونه ادبی بنویسند، وادار شدند اثرشان را با خیالپردازی كودكان تطبیق بدهند. مثلا ناتانیل هاوثورن كتابهای بسیاری نوشت كه به فانتزی تمایل داشتند، اما در كتاب شگفتانگیز برای پسرها و دخترها كه برای كودكان و نوجوانان بود كاملا به این سبك نوشت. تا چند سال، این باعث شده بود كه بسیاری از كارهای خیالپردازی، حتی ارباب حلقهها در ادبیات كودكان طبقهبندی شود.
فانتزی دنیای خودمان
1950 ادبیات «شمشیر و جادوگری» خوانندگان زیادی پیدا كرده بود، زیرا كتابهای «كنان بربر» نوشته رابرت ای. هووارد و ال. اسپراگ دی كمپ و «فافرد و موشگیر خاكستری» نوشته فریتز لایبر به موفقیت بسیاری دست یافته بود، اما ظهور خیالپردازی والا و بیشتر از همه محبوبیت «هابیت» و «ارباب حلقهها» اثر جی. آر.آر تالكین در دهه 60 میلادی، فانتزی را وارد ادبیات اصلی كرد. مجموعههای دیگر مثل «سرگذشت نارنیا» نوشته سی اس لوئیس و «دریا ـ زمین» نوشته اورسلا لوگویین، به محبوبیت اینگونه استحكام بخشید.
حالا محبوبیت اینگونه ادبی در قرن 21 هم ادامه پیدا كرده و پرفروش بودن كتابهای هری پاتر نوشته جی. كی. رولینگ این را نشان میدهد. چندین برداشت سینمایی از كتابهای فانتزی هم در دوران ما به موفقیتهای خیلی زیاد دست یافتند كه از همه مشهورتر سهگانه ارباب حلقهها به كارگردانی پیتر جكسون است.
چرا فانتزی میخوانیم؟
چرا جوانهای نسل سومی، به اینگونه ادبی علاقه ویژهای دارند و آن را با جدیت دنبال میكنند؟ این سوالی است كه از خود شما پرسیدهایم و این طور جواب شنیدهایم:
«اینكه میتوانیم از مصیبتهای زندگی واقعی دور شویم و برای چند لحظه این دنیا را ترك كنیم و برویم در یك دنیای دیگر، به نظر من واقعا لذتبخش است. كتابهای فانتزی موضوعهای جدیدتری نسبت به كتابهای معمولی دارند و كلا هیجانشان بیشتر است.» یكی دیگر از نسل سومیها هم گفته: «من شخصا فانتزی میخوانم، چون در داستانهای فانتزی تخیل بیشتری به كار گرفته میشود، دنیای جدید و متفاوتی ترسیم میشود با ساكنان جدید، اتفاقهای متفاوتی میافتند و شخصیتها، موجودات و چیزهایی در داستانهای فانتزی وجود دارند كه ما انتظار نداریم هر روز دور و بر خودمان ببینیمشان. فكر میكنم همین ایدههای جدید هستند كه ما را جذب میكنند. ایدههای جدیدی كه ذهن ما را از یكنواختی جدا میكنند! من ترجیح میدهم به جای این كه داستانهای عاشقانهای را بخوانم كه میدانم آخرشان چه میشود (یا به هم میرسند یا نه دیگه!) داستانی را بخوانم كه نتوانم آخرش را پیشبینی كنم.»
اما اگر اهل مرور كتابهای قدیمیتان هستید، ممكن است شما هم دچار مشكل این دوستتان بشوید: «به نظر من یكی از خوبیهای كتابهای فانتزی این است كه هیچ محدودیتی برای نویسنده وجود ندارد، یعنی نویسنده هر چه دلش میخواهد، مینویسد وكاری به قانون طبیعت ندارد. تنها مشكل اینجور كتابها از نظر من این است كه خواندن مجدد آنها آن هیجان اولیه را به دنبال ندارد. البته شاید برای بعضیها دوره كردن كتابهای فانتزی جالب باشد، اما برای من كه یكی از طرفداران كتابهای فانتزی هستم، جذابیتی ندارد.»
چرا جوانهای نسل سومی، به اینگونه ادبی علاقه ویژهای دارند و آن را با جدیت دنبال میكنند؟ این سوالی است كه از خود شما پرسیدهایم و این طور جواب شنیدهایم...
دور از دنیای واقعی خودمان
بعضیها معتادش شدهاند و هرچه فیلم و كتاب فانتزی و جادویی و عجیب باشد میخرند و اصلا به غیر از آن را داخل ادبیات حساب نمیآورند. در دنیا لابد شنیدهاید كه به خاطر منتشر شدن یك اثر جدید از اینگونه ادبی، پشت در كتابفروشیها صف میكشند. اینجا هم خیلیها منتظرند مترجمی كار تازهای در این سبك را ترجمه كند و زود آن را بخرند، اما راستی ادبیات فانتزی چیست كه خیلی از نسل سومیها دربهدر دنبالش هستند؟
ادبیات فانتزی، یكگونه ادبی است كه در آن از جادو و دیگر اشكال فراطبیعی، به عنوان عنصر اولیه طرح و توطئه، درونمایه یا فضای داستان استفاده میشود. در این سبك، قواعد و قوانین فیزیكی و طبیعی زیر پا گذاشته میشود و موجودات ناموجود تصویر میشوند. این نوع ادبی معمولا شامل حوادث خارقالعاده و موجودات خیالی است. ویژگی اصلی ادبیات فانتزی، داشتن عناصر خیالی در فضایی خاص است؛ فضایی كه منطق و قوانین خاص خود را دارد كه متفاوت با منطق عادی است و داستان آن قوانین را نمیشكند. در این ساختار، هر مكانی برای عناصر خیالپردازی ممكن است، شاید این مكان مخفی باشد یا در جهان ظاهرا واقعی ما رخنه كرده باشد یا شاید كاملا در دنیایی خیالی رخ بدهد. در هر اثری، عناصر نه فقط باید از قوانین پیروی كنند بلكه به دلیل انسجام طرح و توطئه، داستان باید شامل محدودیتهایی باشد تا به قهرمانان و تبهكاران داستان اجازه بدهد با هم بجنگند. عناصر جادویی باید بیقید و بند استفاده نشوند وگرنه ساختار داستان از بین میرود.
با این كه ادبیات فانتزی به شكل مدرن كمتر از 2 قرن عمر دارد، در ادبیات كهن میتوان ردپای آن را یافت. عناصری كه اینگونه ادبی و زیرگونههای آن را ساختند احتمالا با حماسه گیلگمش و اولین نوشتههای بشر آغاز میشوند كه بخشی از بزرگترین و مشهورترین آثار ادبیات جهان هستند.
فانتزیهای جدید
با اینكه خیلیها ادبیات فانتزی را خاص بچهها میدانند، اما این گونه بعدها به ادبیات بچهها راه پیدا كرد. چون برای كودكان و نوجوانان فانتزی جذاب است، نویسندگانی كه تمایل داشتند در اینگونه ادبی بنویسند، وادار شدند اثرشان را با خیالپردازی كودكان تطبیق بدهند. مثلا ناتانیل هاوثورن كتابهای بسیاری نوشت كه به فانتزی تمایل داشتند، اما در كتاب شگفتانگیز برای پسرها و دخترها كه برای كودكان و نوجوانان بود كاملا به این سبك نوشت. تا چند سال، این باعث شده بود كه بسیاری از كارهای خیالپردازی، حتی ارباب حلقهها در ادبیات كودكان طبقهبندی شود.
فانتزی دنیای خودمان
1950 ادبیات «شمشیر و جادوگری» خوانندگان زیادی پیدا كرده بود، زیرا كتابهای «كنان بربر» نوشته رابرت ای. هووارد و ال. اسپراگ دی كمپ و «فافرد و موشگیر خاكستری» نوشته فریتز لایبر به موفقیت بسیاری دست یافته بود، اما ظهور خیالپردازی والا و بیشتر از همه محبوبیت «هابیت» و «ارباب حلقهها» اثر جی. آر.آر تالكین در دهه 60 میلادی، فانتزی را وارد ادبیات اصلی كرد. مجموعههای دیگر مثل «سرگذشت نارنیا» نوشته سی اس لوئیس و «دریا ـ زمین» نوشته اورسلا لوگویین، به محبوبیت اینگونه استحكام بخشید.
حالا محبوبیت اینگونه ادبی در قرن 21 هم ادامه پیدا كرده و پرفروش بودن كتابهای هری پاتر نوشته جی. كی. رولینگ این را نشان میدهد. چندین برداشت سینمایی از كتابهای فانتزی هم در دوران ما به موفقیتهای خیلی زیاد دست یافتند كه از همه مشهورتر سهگانه ارباب حلقهها به كارگردانی پیتر جكسون است.
چرا فانتزی میخوانیم؟
چرا جوانهای نسل سومی، به اینگونه ادبی علاقه ویژهای دارند و آن را با جدیت دنبال میكنند؟ این سوالی است كه از خود شما پرسیدهایم و این طور جواب شنیدهایم:
«اینكه میتوانیم از مصیبتهای زندگی واقعی دور شویم و برای چند لحظه این دنیا را ترك كنیم و برویم در یك دنیای دیگر، به نظر من واقعا لذتبخش است. كتابهای فانتزی موضوعهای جدیدتری نسبت به كتابهای معمولی دارند و كلا هیجانشان بیشتر است.» یكی دیگر از نسل سومیها هم گفته: «من شخصا فانتزی میخوانم، چون در داستانهای فانتزی تخیل بیشتری به كار گرفته میشود، دنیای جدید و متفاوتی ترسیم میشود با ساكنان جدید، اتفاقهای متفاوتی میافتند و شخصیتها، موجودات و چیزهایی در داستانهای فانتزی وجود دارند كه ما انتظار نداریم هر روز دور و بر خودمان ببینیمشان. فكر میكنم همین ایدههای جدید هستند كه ما را جذب میكنند. ایدههای جدیدی كه ذهن ما را از یكنواختی جدا میكنند! من ترجیح میدهم به جای این كه داستانهای عاشقانهای را بخوانم كه میدانم آخرشان چه میشود (یا به هم میرسند یا نه دیگه!) داستانی را بخوانم كه نتوانم آخرش را پیشبینی كنم.»
اما اگر اهل مرور كتابهای قدیمیتان هستید، ممكن است شما هم دچار مشكل این دوستتان بشوید: «به نظر من یكی از خوبیهای كتابهای فانتزی این است كه هیچ محدودیتی برای نویسنده وجود ندارد، یعنی نویسنده هر چه دلش میخواهد، مینویسد وكاری به قانون طبیعت ندارد. تنها مشكل اینجور كتابها از نظر من این است كه خواندن مجدد آنها آن هیجان اولیه را به دنبال ندارد. البته شاید برای بعضیها دوره كردن كتابهای فانتزی جالب باشد، اما برای من كه یكی از طرفداران كتابهای فانتزی هستم، جذابیتی ندارد.»