pnugirl
12-02-2010, 01:49 PM
يادداشت ويژه حميد رضا صدر
يك
اعتراف مي كنم پيش از بازي تصور مي كردم رئال در نوكمپ مغلوب نخواهد شد. تصور مي كردم حداقل به تساوي دست خواهد يافت. ولي بازي پس از 18 دقيقه تمام شده بود. بله. پس از فقط 18 دقيقه. پس از ورود دو گل درون دروازه ايكر كاسياس. مادريدي ها چهل دقيقه آخر بازي را در آرزوي زودتر به صدا درآمدن سوت داور سپري كردند. سوتي كه زودتر به صدا درنيامد. به صدا درنيامد تا حتي جفران هم در سياهه گلزن ها جاي بگيرد و شب مادريدي ها سياه تر شود.
دو
خيلي ها انتظار نخستين شكست رئال با رهبري ژوزه مورينيو را مي كشيدند (خصوصا آنهايي كه او را براي تكبرش دوست ندارند)، ولي نه با تيم 290 ميليون يورويي، نه با اين سناريو. نه پس از يكي از درخشانترين آغازهاي فصل در مادريد. نه برابر ويژه ترين حريف اسپانيايي... و البته نه با پنج گل. نه با ناتواني مفرط در لمس توپ. نه با اخراج سرجيو راموس (يكي از بازيكنان محبوبم در مادريد) به دليل آن خطاي خوف آور روي ليونل مسي. بارساي گوارديولا پيشترها شش بر دو رئال را در برنابئو هم كوبيده بود، ولي نه برابر مورينيو... بنابراين همه شب نامتعارفي را سپري كرديم. چه بارسلونايي ها و چه مادريدي ها. چه شيفتگان توتال فوتبال بارسا و چه عاشقان كهكشاني هاي برنابئو.
سه
پپ گوارديولا دو سال پيش با بارسا سه جام كه فتح ليگ قهرمانان و لاليگا هم در آن خودنمايي مي كرد را با شايستگي برد و ژوزه مورينيو پارسال با اينتر همان افتخارات را كسب كرد. آنها بهترين بهترين ها محسوب ميشدند. تيم هايشان شش بازي آخرشان را با پيروزي سپري كرده بودند. جمعا در ليگ بيست بار پيروز شده بودند، با سه تساوي و فقط يك شكست (بارسا برابر هركولس). هر يك از دو جبهه 33 گل در ليگ زده بودند...با اين وصف سنگين ترين شكست زندگي حرفهاي مورينيو با قبول نتيجه پنج بر صفر رقم خورد! در حالي كه مردانش هفته پيش پنج گل به بيلبائو زده بودند. تماشاگران كاتالان بعد از به ثمر رسيدن گل دوم شعار "مترجم از رو صندلي بلند شو" را سر دادند و پس از به صدا درآمدن سوت پايان، سرودي با جمله تكرار شونده "مورينيو برو به تماشاخانه، برو به تماشاخانه" را در اشاره به نيشي كه او به مسي زده بود (مورينيو گفته بود مسي در ديدار چلسي و بارسا همه اش بازي در مي آورد) خواندند. شكست رئال خرد شدن مورينيو هم قلمداد شده بود. تيتر مقاله بلند سايت ياهو " The Humbled One" به معني "حقير شده" يا به تعبيري "آقاي حقير شده". خودنمايي مي كرد. تيتر روزنامه اينديپندنت " The Wounded One " بود، يعني "زخم خورده " دوشنبه شب كسي ننوشت " The Special One "، ننوشت "آقاي خاص".
چهار
سيستم 1-3-2-4 مورينيو به بن بست خورد و خيلي ها نوشتند اوزيل، دي ماريا و بنزما (كه جاي هيگواين در نوك خط حمله ايستاده بود) هنوز مردان ديدارهاي بزرگ نشده اند. مسعود اوزيل (بازيكني كه در جام جهاني شيفته ام كرد) نه توانايي مهار ژاوي را داشت و نه توانايي رويارويي با سرجيو بوسكتس را. بي اعتمادي مورينيو به لاسانا ديارا جلب نظر كرد و او زماني جاي اوزيل را گرفت كه دير شده بود. ژابي آلونسو نمي توانست ليونل مسي را در خط حمله مهار كند. مارسلو پس از ارائه چندين نمايش درخشان برابر پدرو نوميد كننده بود. احتمالا اين بدترين بازي بود كه از ريكاردو كارواليو مي ديدم. وقتي توپ از ميان پاي كاسياس سرگيجه گرفته رد شد و بر تور نشست نمي توانستيم برايش تاسف نخوريم.
پنج
كريستيانو رونالدو پيش از بازي با 14 گل عنوان بهترين گلزن لاليگا راداشت و ليونل مسي با 13 گل پشت سرش قرار داشت (البته 4 گل رونالدو از روي نقطه پنالتي زده شد). مسي برغم نمايش درخشانش گلي نزد. اين نخستين باري بود كه او طي ده بازي گلي به ثمر نرساند (در حقيقت مسي هنوز گلي به تيم هاي مورينيو نزده). در سوي ديگر كريستيانو رونالدو هم كماكان در حسرت گشودن دروازه بارسلونا باقي ماند. ماموريتي كه با پيراهن منچستر يونايتد هم انجام نشد. در حالي كه او سريع تر از هر بازيكني در رئال مادريد به ركورد زدن 50 گل با پيراهن رئال دست يافته بود. به هر حال جنگ خصوصي را هم مسي برد.
شش
سال پيش يكي از ژورناليست هاي اسپانيايي در ستايش از بارسا نوشت "آنها آن قدر معركه هستند كه مي توانند زير باران بازي كنند و خيس نشوند". احتمالا دوشنبه شب يكي از همان شبها بود كه آنها اگر باران هم مي بياريد خيس نميشدند. شبي كه يكي از بهترين بازي هاي مبتني بر تصاحب و گردش گردش توپ را ديديم. گل دوم با ردوبدل شدن بيش از بيست پاس به ثمر رسيد. بنابراين نميتوانستيم برايشان دست نزنيم، نمي توانستيم جابجايي هايشان را تحسين نكنيم. سيستم 3-3-4 آنها به قول رفيق بارسايي ام خطاب به دوست رئالي ايم 2-1-2-1-4 هم مي شد (بازي را با تركيبي از طرفداران دو تيم تماشا كردم و تماشاگر بيطرف فقط من بودم). آنها توپ را در 68 درصد اوقات در اختيار داشتند. 684 پاس دادند كه 89 درصدشان درست ارسال شدند. در حالي كه رئالي ها 331 پاس دادند كه 74 درصد شان به مقصد رسيدند. ا5 شوت درون دروازه كاسياس برابر فقط 5 شوت درون دروازه ويكتور والدس هم خودنمايي مي كرد... نفوذهاي اينيستا از جناح چپ راموس را به تنگ آورده بود و در عين حال زمينه نفوذهاي داويد ويا را فراهم مي ساخت. داويد ويا در جناح چپ فوقالعاده ظاهر شد. ژاوي يكي از بهترين بازيهايش را به رخ كشيد (در حالي كه از آغاز فصل درد تاندون پا رهايش نكرده از سوي خيليها عنوان بهترين هافبك تاريخ اسپانيا هم به او سنجاق شده).
آن شب نمايش ژاوي، اينيستا ، بوسكتس برابر خديرا و اوزيل در جام جهاني را بياد آورديم. شبي كه باز هم برنده اسپانيايي ها بودند. آن هم با پنج گل. دست ها در نوكمپ بالا مي رفت: پنج. سيد لاو نوشت روي جلد يك روزنامه اسپانيايي جاي هر تيتري اسكن يك دست چاپ شد: پنج. بله پنج! اين پنجمين هم باري بود كه بارسا با پنج گل رئال را درهم مي كوبيد. آنها پيشترها در 1935، 1945، 1973 و 1995 (به رهبري يوهان كرايف و درخشش روماريو) اين نتيجه عجيب را كسب كرده بودند، اما خب اين پيروزي طعم ديگري داشت.
يك
اعتراف مي كنم پيش از بازي تصور مي كردم رئال در نوكمپ مغلوب نخواهد شد. تصور مي كردم حداقل به تساوي دست خواهد يافت. ولي بازي پس از 18 دقيقه تمام شده بود. بله. پس از فقط 18 دقيقه. پس از ورود دو گل درون دروازه ايكر كاسياس. مادريدي ها چهل دقيقه آخر بازي را در آرزوي زودتر به صدا درآمدن سوت داور سپري كردند. سوتي كه زودتر به صدا درنيامد. به صدا درنيامد تا حتي جفران هم در سياهه گلزن ها جاي بگيرد و شب مادريدي ها سياه تر شود.
دو
خيلي ها انتظار نخستين شكست رئال با رهبري ژوزه مورينيو را مي كشيدند (خصوصا آنهايي كه او را براي تكبرش دوست ندارند)، ولي نه با تيم 290 ميليون يورويي، نه با اين سناريو. نه پس از يكي از درخشانترين آغازهاي فصل در مادريد. نه برابر ويژه ترين حريف اسپانيايي... و البته نه با پنج گل. نه با ناتواني مفرط در لمس توپ. نه با اخراج سرجيو راموس (يكي از بازيكنان محبوبم در مادريد) به دليل آن خطاي خوف آور روي ليونل مسي. بارساي گوارديولا پيشترها شش بر دو رئال را در برنابئو هم كوبيده بود، ولي نه برابر مورينيو... بنابراين همه شب نامتعارفي را سپري كرديم. چه بارسلونايي ها و چه مادريدي ها. چه شيفتگان توتال فوتبال بارسا و چه عاشقان كهكشاني هاي برنابئو.
سه
پپ گوارديولا دو سال پيش با بارسا سه جام كه فتح ليگ قهرمانان و لاليگا هم در آن خودنمايي مي كرد را با شايستگي برد و ژوزه مورينيو پارسال با اينتر همان افتخارات را كسب كرد. آنها بهترين بهترين ها محسوب ميشدند. تيم هايشان شش بازي آخرشان را با پيروزي سپري كرده بودند. جمعا در ليگ بيست بار پيروز شده بودند، با سه تساوي و فقط يك شكست (بارسا برابر هركولس). هر يك از دو جبهه 33 گل در ليگ زده بودند...با اين وصف سنگين ترين شكست زندگي حرفهاي مورينيو با قبول نتيجه پنج بر صفر رقم خورد! در حالي كه مردانش هفته پيش پنج گل به بيلبائو زده بودند. تماشاگران كاتالان بعد از به ثمر رسيدن گل دوم شعار "مترجم از رو صندلي بلند شو" را سر دادند و پس از به صدا درآمدن سوت پايان، سرودي با جمله تكرار شونده "مورينيو برو به تماشاخانه، برو به تماشاخانه" را در اشاره به نيشي كه او به مسي زده بود (مورينيو گفته بود مسي در ديدار چلسي و بارسا همه اش بازي در مي آورد) خواندند. شكست رئال خرد شدن مورينيو هم قلمداد شده بود. تيتر مقاله بلند سايت ياهو " The Humbled One" به معني "حقير شده" يا به تعبيري "آقاي حقير شده". خودنمايي مي كرد. تيتر روزنامه اينديپندنت " The Wounded One " بود، يعني "زخم خورده " دوشنبه شب كسي ننوشت " The Special One "، ننوشت "آقاي خاص".
چهار
سيستم 1-3-2-4 مورينيو به بن بست خورد و خيلي ها نوشتند اوزيل، دي ماريا و بنزما (كه جاي هيگواين در نوك خط حمله ايستاده بود) هنوز مردان ديدارهاي بزرگ نشده اند. مسعود اوزيل (بازيكني كه در جام جهاني شيفته ام كرد) نه توانايي مهار ژاوي را داشت و نه توانايي رويارويي با سرجيو بوسكتس را. بي اعتمادي مورينيو به لاسانا ديارا جلب نظر كرد و او زماني جاي اوزيل را گرفت كه دير شده بود. ژابي آلونسو نمي توانست ليونل مسي را در خط حمله مهار كند. مارسلو پس از ارائه چندين نمايش درخشان برابر پدرو نوميد كننده بود. احتمالا اين بدترين بازي بود كه از ريكاردو كارواليو مي ديدم. وقتي توپ از ميان پاي كاسياس سرگيجه گرفته رد شد و بر تور نشست نمي توانستيم برايش تاسف نخوريم.
پنج
كريستيانو رونالدو پيش از بازي با 14 گل عنوان بهترين گلزن لاليگا راداشت و ليونل مسي با 13 گل پشت سرش قرار داشت (البته 4 گل رونالدو از روي نقطه پنالتي زده شد). مسي برغم نمايش درخشانش گلي نزد. اين نخستين باري بود كه او طي ده بازي گلي به ثمر نرساند (در حقيقت مسي هنوز گلي به تيم هاي مورينيو نزده). در سوي ديگر كريستيانو رونالدو هم كماكان در حسرت گشودن دروازه بارسلونا باقي ماند. ماموريتي كه با پيراهن منچستر يونايتد هم انجام نشد. در حالي كه او سريع تر از هر بازيكني در رئال مادريد به ركورد زدن 50 گل با پيراهن رئال دست يافته بود. به هر حال جنگ خصوصي را هم مسي برد.
شش
سال پيش يكي از ژورناليست هاي اسپانيايي در ستايش از بارسا نوشت "آنها آن قدر معركه هستند كه مي توانند زير باران بازي كنند و خيس نشوند". احتمالا دوشنبه شب يكي از همان شبها بود كه آنها اگر باران هم مي بياريد خيس نميشدند. شبي كه يكي از بهترين بازي هاي مبتني بر تصاحب و گردش گردش توپ را ديديم. گل دوم با ردوبدل شدن بيش از بيست پاس به ثمر رسيد. بنابراين نميتوانستيم برايشان دست نزنيم، نمي توانستيم جابجايي هايشان را تحسين نكنيم. سيستم 3-3-4 آنها به قول رفيق بارسايي ام خطاب به دوست رئالي ايم 2-1-2-1-4 هم مي شد (بازي را با تركيبي از طرفداران دو تيم تماشا كردم و تماشاگر بيطرف فقط من بودم). آنها توپ را در 68 درصد اوقات در اختيار داشتند. 684 پاس دادند كه 89 درصدشان درست ارسال شدند. در حالي كه رئالي ها 331 پاس دادند كه 74 درصد شان به مقصد رسيدند. ا5 شوت درون دروازه كاسياس برابر فقط 5 شوت درون دروازه ويكتور والدس هم خودنمايي مي كرد... نفوذهاي اينيستا از جناح چپ راموس را به تنگ آورده بود و در عين حال زمينه نفوذهاي داويد ويا را فراهم مي ساخت. داويد ويا در جناح چپ فوقالعاده ظاهر شد. ژاوي يكي از بهترين بازيهايش را به رخ كشيد (در حالي كه از آغاز فصل درد تاندون پا رهايش نكرده از سوي خيليها عنوان بهترين هافبك تاريخ اسپانيا هم به او سنجاق شده).
آن شب نمايش ژاوي، اينيستا ، بوسكتس برابر خديرا و اوزيل در جام جهاني را بياد آورديم. شبي كه باز هم برنده اسپانيايي ها بودند. آن هم با پنج گل. دست ها در نوكمپ بالا مي رفت: پنج. سيد لاو نوشت روي جلد يك روزنامه اسپانيايي جاي هر تيتري اسكن يك دست چاپ شد: پنج. بله پنج! اين پنجمين هم باري بود كه بارسا با پنج گل رئال را درهم مي كوبيد. آنها پيشترها در 1935، 1945، 1973 و 1995 (به رهبري يوهان كرايف و درخشش روماريو) اين نتيجه عجيب را كسب كرده بودند، اما خب اين پيروزي طعم ديگري داشت.