HOMAUN
12-01-2010, 05:25 PM
در بازیه دل نگاه من مست تو بود هر برگ دلم شکسته پا بست تو بود من شاه دلم را به زمین انداختم اما چه کنم که تک دلم دست تو بود
منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه خادم دکان می ، فروشم کرد
راستش فقط می خواهم به تو بگویم که دلم عجیب هوای دیدنت را کرده نفرین به سرنوشت غم انگیز ما ای کاش می دانستم که آیا تو هم نوشته ام را می خوانی اگر قسمت این بود مرا و دل تنگیهایم را از لابه لای نوشته هایم دریاب
تقدیم به همه ی کسانی که به درد فراق دچارند
منی که نام شراب از کتاب می شستم زمانه خادم دکان می ، فروشم کرد
راستش فقط می خواهم به تو بگویم که دلم عجیب هوای دیدنت را کرده نفرین به سرنوشت غم انگیز ما ای کاش می دانستم که آیا تو هم نوشته ام را می خوانی اگر قسمت این بود مرا و دل تنگیهایم را از لابه لای نوشته هایم دریاب
تقدیم به همه ی کسانی که به درد فراق دچارند