donya88
11-04-2010, 08:42 AM
جوزف شومپیتر اعتقاد داشت ماشین سرمایهداری علاوه براینكه قادر است نرخهای بالای رشد اقتصادی تولید كند, بلكه میتواند ضررهای اجتماعی آن را نیز جبران نماید. او قلباً از جامعه مدنی سرمایهداری خالص, لذت میبرد و آن را تایید میكرد. با این وجود او نیز ركود و فروپاشی سرمایهداری را باور داشت. او تحلیلش را اینگونه آغاز میكند كه یك اقتصاد در تعادل ایستا قرار دارد و ویژگی آن یك ”جریان دوری“ است كه برای همیشه تكرار میشود. در این سیستم اقتصادی, هر بنگاه در تعادل رقابتی كامل قرار دارد كه هزینههای آن دقیقاً معادل درآمدهای آن است و سود صفر است. فرصتهای سود وجود ندارد و خانوادهها نیز همچون یك بنگاه در چنین حالتی به سر میبرند.
اساس توسعه اقتصادی, قطع این جریان دوری است كه به شكل یك ”نوآوری“ اتفاق میافتد. نوآوری, ساخت ماشین و ابزار جدید را ضروری مینماید. این نوآوری از سه طریق اتفاق میافتد: جایگزینی ماشینآلات و ابزارهای غیرقابلاستفاده فعلی, انتظار كسب سودهای انحصاری از یك زمینه جدید, تولید محصول جدیدی كه مردم حاضر به كاهش پساندازهای خود برای خرید آن كالا باشند. او خودش بر راه دوم تاكید میورزد. بعلاوه او به طور جدی بر لزوم وجود ”كارآفرینان“ تمركز میكند و بیان میدارد كه این افراد با كشف فرصتهای نوین, جریان عظیمی از سرمایهگذاریها و سودها را به راه میاندازند.
مدل ریاضی نظریه او سه تفاوت با مدلهای كلاسیك و ماركسی دارد: معرفی نرخ بهره و اهمیت آن, جداسازی انواع مختلف سرمایهگذاریها (بخصوص از حوزه نوآوریها), تاكید بر محوریبودن كارآفرینی برای رشد اقتصادی. شومپیتر معتقد بود رشد اقتصادی در ”فضای اجتماعی“ پرورنده كارآفرینان اتفاق میافتد. اما او چندان عوامل شكلدهنده چنین فضای خاص را باز نمیكند. او بیان میدارد كه بازارهای مالی, اعتباردهندگان و بانكها برای قدرتبخشیدن به كارآفرینان بوجود میآیند. از نظر او, دولت باید به نفع كارآفرینان دخالت كرده و اعتبارات ارزان (كمبهره) در اختیار آنان بگذارد.
اساس توسعه اقتصادی, قطع این جریان دوری است كه به شكل یك ”نوآوری“ اتفاق میافتد. نوآوری, ساخت ماشین و ابزار جدید را ضروری مینماید. این نوآوری از سه طریق اتفاق میافتد: جایگزینی ماشینآلات و ابزارهای غیرقابلاستفاده فعلی, انتظار كسب سودهای انحصاری از یك زمینه جدید, تولید محصول جدیدی كه مردم حاضر به كاهش پساندازهای خود برای خرید آن كالا باشند. او خودش بر راه دوم تاكید میورزد. بعلاوه او به طور جدی بر لزوم وجود ”كارآفرینان“ تمركز میكند و بیان میدارد كه این افراد با كشف فرصتهای نوین, جریان عظیمی از سرمایهگذاریها و سودها را به راه میاندازند.
مدل ریاضی نظریه او سه تفاوت با مدلهای كلاسیك و ماركسی دارد: معرفی نرخ بهره و اهمیت آن, جداسازی انواع مختلف سرمایهگذاریها (بخصوص از حوزه نوآوریها), تاكید بر محوریبودن كارآفرینی برای رشد اقتصادی. شومپیتر معتقد بود رشد اقتصادی در ”فضای اجتماعی“ پرورنده كارآفرینان اتفاق میافتد. اما او چندان عوامل شكلدهنده چنین فضای خاص را باز نمیكند. او بیان میدارد كه بازارهای مالی, اعتباردهندگان و بانكها برای قدرتبخشیدن به كارآفرینان بوجود میآیند. از نظر او, دولت باید به نفع كارآفرینان دخالت كرده و اعتبارات ارزان (كمبهره) در اختیار آنان بگذارد.