donya88
11-04-2010, 08:41 AM
ماركس برخلاف اسمیت, مالتوس و ریكاردو, سرمایهداری را غیرقابلتغییر نمیدانست. او به سرمایهداری به عنوان یكی از شیوههای تولیدی كه با كمون اولیه شروع شد, سپس وارد مرحله بردهداری شد و پس از آن شیوه تولید فئودالیسم در جوامع حاكم گردید, مینگریست. او معتقد بود سرمایهداری مرحله چهارم از شیوههای تولیدی رایج در جهان است كه نهایتاً فرومیپاشد. این فروپاشی بخاطر ركود نخواهد بود بلكه بهدلایل اجتماعی خواهد بود و نهایتاً جهان به یك مرحله نهایی به نام كمونیسم خواهد رسید. عقیده او نقطه مقابل استوارت میل محسوب میشود چون او سرمایهداری را مرحله نهایی توسعه انسانی میدانست. ماركس قدرت تولیدی سیستم سرمایهداری را مورد ستایش قرار میدهد اما هزینه انسانی تولید چنین ثروتی را (بخصوص توزیع شدیداً یكجانبه آن را ) مورد انتقاد قرار میداد. او بر این باور بود كه ارزش افزوده تولید, فقط ناشی از كار طبقه كارگر (پرولتاریا) است درحالیكه سرمایهداران سهم غیرمتناسبی از درآمد را صرفاً بهخاطر تملك ابزار تولید به خود اختصاص میدهند. ماركس هوشمندانه دریافت كه توزیع درآمد در جوامع سرمایهداری بسیار غیرمنصفانه و غیرعادلانه است.
6. مدل رشد اقتصادی سرمایهداری ماركس:
از نظر ماركس هر یك از شیوههای تولید (كمون اولیه, بردهداری و فئودالیسم, سرمایهداری, سوسیالیسم و كمونیسم) دارای دو مشخصه عمده ”نیروهای تولید“ و ”روابط تولید“ هستند. نیروهای تولید مربوط به ساختار فنی تولید (همچون سطح و نرخ تغییر فناوری, ابزارها و وسایل تولید, و منابع طبیعی) است درحالیكه روابط تولید به شیوههای خاص روابط انسانها در جریان تولید مربوط میشود. به عبارت دیگر, روابط تولیدی به روابط اجتماعی میان افراد بهویژه رابطه فرد با ابزار تولید گفته میشود.
در نظام سرمایهداری, رابطه طبقاتی اولیه به صورت ارتباط بین سرمایهدار و طبقه كارگر غیرمالكی كه مجبور است بهمنظور زندهماندن برای سرمایهدار كار كند, بوجود آمد. از دیدگاه ماركس, موفقیتهای طبقاتی براساس نقشی كه هر كس در فرآیند تولید ایفا میكند, قابل تعریف است. تابع تولید عمومی ماركس, تقریباً شبیه تابعی است كه توسط كلاسیكها عرضه شده است, با این تفاوت كه ماركس تاكید بیشتری بر روی ساختارهای نهادی و طبقاتی جامعه نموده است.
نكته اساسی از دیدگاه ماركس اینست كه سرمایهداران, انباشت سرمایه برای كسب سودهای بالاتر را, ادامه میدهند. اما درنهایت, افزایش یا كاهش سودها, وابستگی قطعی به سطح ارزش افزوده دارد و نه به نرخ رشد جمعیت ویا زمینهای غیرمرغوب كشاورزی. افزایش سود, نیازمند كوششی بیوقفه از سوی سرمایهداران برای استثمار هرچهبیشتر كارگران ازطریق افزایش بهرهوری یا كاهش دستمزدهای واقعی آنان است. ماركس برخلاف سایر كلاسیكها, ركودی را برای درآمد سرانه پیشبینی نكرد, بلكه او بر عدمتعادل درآمدها در جامعه سرمایهداری تاكید ورزید و سهمهای درآمدی را وابسته به مبارزات طبقاتی (ظهوركننده) میدانست.
(از شرح روابط پیچیده ریاضی این مدل توسعه اقتصادی اجتناب میكنیم).
6. مدل رشد اقتصادی سرمایهداری ماركس:
از نظر ماركس هر یك از شیوههای تولید (كمون اولیه, بردهداری و فئودالیسم, سرمایهداری, سوسیالیسم و كمونیسم) دارای دو مشخصه عمده ”نیروهای تولید“ و ”روابط تولید“ هستند. نیروهای تولید مربوط به ساختار فنی تولید (همچون سطح و نرخ تغییر فناوری, ابزارها و وسایل تولید, و منابع طبیعی) است درحالیكه روابط تولید به شیوههای خاص روابط انسانها در جریان تولید مربوط میشود. به عبارت دیگر, روابط تولیدی به روابط اجتماعی میان افراد بهویژه رابطه فرد با ابزار تولید گفته میشود.
در نظام سرمایهداری, رابطه طبقاتی اولیه به صورت ارتباط بین سرمایهدار و طبقه كارگر غیرمالكی كه مجبور است بهمنظور زندهماندن برای سرمایهدار كار كند, بوجود آمد. از دیدگاه ماركس, موفقیتهای طبقاتی براساس نقشی كه هر كس در فرآیند تولید ایفا میكند, قابل تعریف است. تابع تولید عمومی ماركس, تقریباً شبیه تابعی است كه توسط كلاسیكها عرضه شده است, با این تفاوت كه ماركس تاكید بیشتری بر روی ساختارهای نهادی و طبقاتی جامعه نموده است.
نكته اساسی از دیدگاه ماركس اینست كه سرمایهداران, انباشت سرمایه برای كسب سودهای بالاتر را, ادامه میدهند. اما درنهایت, افزایش یا كاهش سودها, وابستگی قطعی به سطح ارزش افزوده دارد و نه به نرخ رشد جمعیت ویا زمینهای غیرمرغوب كشاورزی. افزایش سود, نیازمند كوششی بیوقفه از سوی سرمایهداران برای استثمار هرچهبیشتر كارگران ازطریق افزایش بهرهوری یا كاهش دستمزدهای واقعی آنان است. ماركس برخلاف سایر كلاسیكها, ركودی را برای درآمد سرانه پیشبینی نكرد, بلكه او بر عدمتعادل درآمدها در جامعه سرمایهداری تاكید ورزید و سهمهای درآمدی را وابسته به مبارزات طبقاتی (ظهوركننده) میدانست.
(از شرح روابط پیچیده ریاضی این مدل توسعه اقتصادی اجتناب میكنیم).