donya88
11-04-2010, 08:38 AM
شهرت مالتوس بیشتر به نظریه جمعیتی وی مربوط میشود حال آنكه وی در مورد مسایل اقتصادی مانند اشباع بازار و بحرانهای اقتصادی نیز دارای نظریات دقیقی است. در اینجا به صورت گذرا هر دو را بیان میكنیم:
الف. نظریه جمعیتی مالتوس: او معتقد بود با افزایش دستمزدها (فراتر از سطح حداقلی معیشت), جمعیت افزایش مییابد, چون همراهی افزایش دستمزدها با افزایش میزان تولید, باعث فراوانی بیشتر مواد غذایی و كالاهای ضروری شده و بچههای بیشتری قادر به ادامه حیات خواهند بود. به اعتقاد او, وقتی دستمزدها افزایش مییابد و با فرض سیریناپذیری امیال جنسی فقرا, میتوان انتظار داشت كه در صورت عدموجود موانع, جمعیت طی هر نسل (هر 25 سال یكبار) دو برابر گردد. به همین علت, علیرغم افزایش درآمدهای فقرا, همچنان طبقات فقیرتر جامعه, فقیر باقی میمانند. در مقابل رشد محصولات كشاورزی فقط به صورت تصاعد حسابی و با نرخ 1و2و3و4و ... افزایش مییابد. بدین خاطر, ناكافیبودن تولید مواد غذایی باعث محدودشدن رشد جمعیت شده و بعضاً درآمد سرانه نیز به سطحی كمتر از معیشت تنزل مییابد. تعادل وقتی بوجود میآید كه نرخ رشد جمعیت, با افزایش میزان تولید همگام گردد.
ب. نظریه اشباع بازار مالتوس: او بیان میدارد كه كارگران بایستی بیش از ارزش كالاهایی كه تمایل به خرید آنها دارند ارزش ایجاد نمایند تا توسط كارفرمایان استخدام شوند. این امر باعث میشود كه كارگران قادر به خرید كالاهای تولیدی خود نباشند, لذا لازم است چنین كالاهایی توسط دیگر اقشار جامعه خریداری شود. به نظر وی, اگرچه سرمایهداران قدرت مصرف منافع خود را دارند اما بیشتر مایل به گردآوری ثروت هستند. مالكان زمین هم كه مایل به خرید چنین كالاهای مازادی هستند نمیتوانند تمام مازاد تولید را جذب نمایند. به همین خاطر ”جنگ“ (برای تصاحب بازارهای جدید و افزایش تولید) راهگشای معضل اشباع بازار برای كشورهایی همچون آمریكا و انگلستان بوده است. او پیشنهاد میكند در مواقعی كه كشور دچار بحران است باید به افزایش هزینهها در كارهایی كه بازده و سودشان مستقیماً برای فروش وارد بازار نمیشود (همچون راهسازی و كارهای عمومی) پرداخت.
الف. نظریه جمعیتی مالتوس: او معتقد بود با افزایش دستمزدها (فراتر از سطح حداقلی معیشت), جمعیت افزایش مییابد, چون همراهی افزایش دستمزدها با افزایش میزان تولید, باعث فراوانی بیشتر مواد غذایی و كالاهای ضروری شده و بچههای بیشتری قادر به ادامه حیات خواهند بود. به اعتقاد او, وقتی دستمزدها افزایش مییابد و با فرض سیریناپذیری امیال جنسی فقرا, میتوان انتظار داشت كه در صورت عدموجود موانع, جمعیت طی هر نسل (هر 25 سال یكبار) دو برابر گردد. به همین علت, علیرغم افزایش درآمدهای فقرا, همچنان طبقات فقیرتر جامعه, فقیر باقی میمانند. در مقابل رشد محصولات كشاورزی فقط به صورت تصاعد حسابی و با نرخ 1و2و3و4و ... افزایش مییابد. بدین خاطر, ناكافیبودن تولید مواد غذایی باعث محدودشدن رشد جمعیت شده و بعضاً درآمد سرانه نیز به سطحی كمتر از معیشت تنزل مییابد. تعادل وقتی بوجود میآید كه نرخ رشد جمعیت, با افزایش میزان تولید همگام گردد.
ب. نظریه اشباع بازار مالتوس: او بیان میدارد كه كارگران بایستی بیش از ارزش كالاهایی كه تمایل به خرید آنها دارند ارزش ایجاد نمایند تا توسط كارفرمایان استخدام شوند. این امر باعث میشود كه كارگران قادر به خرید كالاهای تولیدی خود نباشند, لذا لازم است چنین كالاهایی توسط دیگر اقشار جامعه خریداری شود. به نظر وی, اگرچه سرمایهداران قدرت مصرف منافع خود را دارند اما بیشتر مایل به گردآوری ثروت هستند. مالكان زمین هم كه مایل به خرید چنین كالاهای مازادی هستند نمیتوانند تمام مازاد تولید را جذب نمایند. به همین خاطر ”جنگ“ (برای تصاحب بازارهای جدید و افزایش تولید) راهگشای معضل اشباع بازار برای كشورهایی همچون آمریكا و انگلستان بوده است. او پیشنهاد میكند در مواقعی كه كشور دچار بحران است باید به افزایش هزینهها در كارهایی كه بازده و سودشان مستقیماً برای فروش وارد بازار نمیشود (همچون راهسازی و كارهای عمومی) پرداخت.